رفتن به مطلب

Recommended Posts

Aran Dur

خب من اینو در عرض نیم ساعت پیش ساختم. B-) امیدوارم خوشتون بیاد  :)):))

 

5a16e7b0369e9_NazgulVsEowen.thumb.jpg.3bdd38934a05918741995dfa98a36b4f.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

خب اینو امشب کشیدم و تقریبا 3 ساعت طول کشید. هوف. امیدوارم مدیران لطف کنن و اینو مثل بقیه ی آثار دیگران توی کانال Arda بذارن. با تشکر B-):D:h14023:

 

5a18b686e67db_NazgulsAll-AranDur.thumb.jpg.0e13a303ffd13a0ce1c5e481c907d430.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ارباب حلقه ها

طراحی از ائون

IMG_20171205_002211.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

به نام خدا وند بخشنده و مهربان

 

خب، یکی از تفریح های من اینه که داستان ها مختلف رو به صورت طنز بنویسم، خب می ریم که ارباب حلقه ها رو طنزسازی کنیم. امیدوارم خوشتون بیاد:

 

ارباب حلقه ها

یاران چه غریبانه ....

 

فرودو : « دیر رسیدی گندالف »

گندالف با عصبانیت: « چی گفتی؟ :70: »

فورودو: « به خدا هیچی »

گندالف: « نه تو یه چیزی گفتی .... من دیر رسیدم؟ هان؟ »

فرودو: « :-SS »

گندالف: « فکر کردی وقتی به سرزمین میانه اومدم، گالادریل به من گفت " دیر رسیدی گندالف " »

فرودو: « بابا غلط کردم، علف هابیتی خوردم ،بیخیال »

گندالف: « 8-| »

.

.

.

مهماندار: « خب، شما هابیت ها اینجا چیکار می کنین؟ »

پیپین: « اصلا حوصله ی توضیح ندارم، بذار کتاب ارباب حلقه ها رو با امضا بهت بدم کامل بفهمی »

مری: « اون داره چیکار می کنه؟ »

فرودو: « الان به فنامون می ده » سپس به سرعت به سمت پیپین میره که پاش روی یک قالب یخ سر می خوره و با مهماندار برخورد می کنه و 3 تا میز رو درب و داغون می کنه و آخر وقتی روی زمین میافته، حلقه جوری وارد انگشتش میشه که قهرمان جهانی تیر و کمان هم نمی تونست انقدر دقیق بزنه به هدف.

سارون: « این دیگه کیه؟ »

فرودو: « یا خدا »

سارون با صدای مخوفش: « برو ...... بیرون، مثلا .... دارم .... دوش .... می گیرم »

و ناگهان آراگورن فرودو رو بر می داره و با خودش می بره.

.

.

.

{ تق توق .... بنگ. صدای خورد شدن استخون }

فرودو: « آروم تر، مگه اسیر گرفتی؟ »

آراگورن فرودو رو می اندازه داخل اتاق و در رو می بنده.

آراگورن: « تو می دونی من کی هستم؟ »

فرودو: « نه »

آراگورن: « به درک » و سپس پیپش رو خاموش می کنه.

فرودو: « تو پیپ می کشی؟ خب پس باید دوست گندالف باشی »

آراگورن: « :| » سپس اضافه می کنه: « من اسم های زیادی دارم، شنگول، منگول، راپنزل.... ولی تو می تونی منو اله سار صدا کنی »

.

.

.

سارومان: « من بدبخت رو ببین که با یه مشت معتاد اومدم سرزمین میانه. هیچ کاریم نمی کنیم خداوکیلی. حوصلم سر رفته »

گندالف: « اینجوریا هم دیگه نیست دوست عزیز »

سارومان تو دلش: « حالا بهت نشون می دم چجوریاس » سپس می گه: « خب با یه چای عصرانه چطوری گندالف؟ »

گندالف: « نه باید برم، خانم بچه ها منتظرن »

سارومان: « مگه می ذارم بری، به ریش سفیدم باید یه چایی در خدمت باشی »

گندالف: « نه اصرار نکن دوست من »

سارومان: « آقا خواهش می کنم »

گندالف: « نه »

سارومان: « کی از دولگولدور نجاتت داد؟ »

گندالف: « حالا که اصرار می کنی باشه. من کاپوچینو می خورم »

{ در اورتنگ }

سارومان: « سارون داره ارتشش رو برای حمله به میدل ارث آماده می کنه »

گندالف: « تو از کجا می دونی »

سارومان: « شبکه ی 1 ساعت 9 شب :| »

گندالف: « من باید به فرودو خبر بدم » و سپس به سمت در میره که در بسته میشه.

سارومان: « حالا کجا با این عجله :>) »

.

.

.

ویچ-کینگ: « هر کی حلقه دستشه بیاد جلو .... حوصله ندارم جیغ بکشم »

آراگورن ناگهان عین عقاب از آسمون روی زمین فرود میاد، هیچوقت هم معلوم نشد از کجا اومد، : « برید با هم قد خودتون دعوا کنید »

ویچ-کینگ: « نذار اسم « نازگل » گولت بزنه تکاور. ما تو رو و پدرت رو و پدربزرگت و همه ی جد و خاندان ایسیل میسیلت رو یجا می خوریم »

آراگورن: « بیخود جیک جیک نکن »

ویچ-کنیگ یه جیغ می کشه و می گه: « عه، حالا که اینجوریاس. ما پادشاه واقعی هستم. تو چی؟ تو پادشاهی؟ :>) :h14023: »

آراگورن عصبانی میشه: « ---_______--- دیگه حرف زدن بسه. حمله کن »

ویچ-کینگ: « با هم خنجرهامون رو پرت می کنیم »

آراگورن: « یک ..... دو .... سه ..... » و آراگورن مشعل رو می زنه تو صورت ویچ کینگ ولی شمشیر ویچ کینگ خطا میره و می خوره به فرودو.

فرودو: « تا آخر عمر به فنا رفتم »

.

.

.

فرودو چشماش رو باز می کنه و گندالف رو تو ریوندل می بینه.

فرودو: « دیر رسیدی گندالف »

گندالف: « ببین فرودو، آخرش یه جایی گیرت میارم، تا می خوری می زنمت. یا شایدم آخر سر نیام با عقاب ها نجاتت بدم »

فرودو: « چی؟ »

گندالف: « هیچی B-) »

.

.

.

شورا تشکیل شده و همه جمع شدن

گندالف: « خب، سارومان left داد »

الروند: « خب، دیگه چاره ای نداریم، یکی باید ... »

فرودو: « من حاضرم »

همه: « @-) »

الروند: « خب، من 9 نفر داوطلب می خوام تا به فنا برن »

همه: « :| »

یکی از حضار: « حالا چرا 9 نفر؟ »

الروند: « چون من می گم. مشکلی داری؟ :70: »

گندالف: « خب you shall not pass »

آراگورن: « خب منم For Frodo و توی پرانتز، آرون »

پیپین : « ما که احمقیم، اینم روش »

مری: « :O) »

سم: « منم که قهرمان داستانم، نمی تونم نباشم B-) »

لگولاس: « منم که از فیلم هابیت به بعد منتظرم »

گیملی: « صبر کن بینم، من حاضر نیستم با یه چایی همسفر بشم »

لگولاس: « اسمم « برگ سبز » هست »

گیملی: « حالا هر چی ... »

.

.

.

گندالف: « همه به سمت پل خاجو .... ببخشید، پل خازاد.دوم »

لگولاس: « مامانم اینا » و بالروگ جلوتر میاد.

هر هشت نفر از پل رد می شن و گندالف بر می گرده و می گه: « تو نمی تونی رد بشی »

:Balrog:: « به ما که رسید آسمون تپید؟ مگه من چمه؟ »

گندالف: « چون گردنم کلفته »

بالروگ: « چرا سد معبر می کنی؟ برو کنار »

آراگورن: « بیا گندالف، دیوونه بازی در نیار »

گندالف: « نه، من باید شاخ اینو بشکونم »

بالروگ: « چی گفتی؟ » و سپس جلو میاد که ناگهان پل فرو می ریزه و بالروگ سقوط می کنه. ولی قبل از افتادن پای گندالف رو می گیره.

آراگورن جلو میاد که گندالف رو نجات بده ولی فرودو اونو از پشت سر نگه می داره.

گندالف: « نترسین بچه ها من می تونم پرواز کنم »

فرودو: « چی؟ »

گندالف دستش رو ول می کنه : « پروااااااااااااااااااااااااااااااااااز » و به قعر سیاهی سقوط می کنه.

گیملی: « برای همینه که به سارومان می گن، سارومان دانا »

.

.

.

برومیر: « فرودو به خدا من حلقه رو نمی خواستم، فقط می خواستم بدونم عیارش چنده »

فرودو در دنیای اشباح قدم می زند که ناگهان چشم سارون دوباره ظاهر می شه: « این کیه؟ چرا هی خط رو خط میشه؟ »

فرودو که ترسیده، عقب عقب میره.

سارون: « وایستا بینم ....... تو کی هستی؟ » و فرودو پس از درآوردن حلقه روی زمین میافته.

آراگورن فرودو رو می گیره : « فقط می خوام بدونم عیارش چنده »

فرودو: « نه، نه »

آراگورن: « نترس بابا، شوخی کردم :)) »

.

.

.

برومیر روی زمین افتاده و آراگورن و بقیه بالای سرش.

برومیر: « نامردا، آخر نذاشتین یه دست به اون حلقه بزنم ببینم چجوریه. اونوقت فرودو هی باهاش الک دولک بازی می کرد »

آراگورن: « شرمنده، ایشاالله تو نسخه ی اکستندد یه کاری می کنیم :>) »

 

و بعد گیملی شروع می کنه به خوندن: « یاران چه غریبانه .... رفتند از این خانه ..... هم سوخته میتراندیر ..... هم برومیر و بالین »

 

خب ممنون از خوانندگان. امیدوارم قسمت بعدی بهتر بشه. انتظار بیشتری از خودم برای این قسمت داشتم که نشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

به نام خدا وند بخشنده و مهربان

 

قسمت دوم

 

ارباب حلقه ها

دو بز

 

گزارشگر شبکه ورزش: « میریم که مسابقات قهرمانی بانجی جامپینگ رو داشته باشیم

از یه طرف گندالف رو داریم با دوبنده ی خاکستری و از طرف دیگه بالروگ از مورگوفستان.

حالا هر دو با سرعت سرسام آوری سقوط می کنند.

گندالف یه مشت می زنه و بالروگ در جواب فن « مشت بک » رو اجرا می کنه، در حالی که بک هند بالروگ مشکل داره و از فصل قبل که مصدوم شد و به اعماق زمین فرار کرد، دیگه حضوری از این ورزشکار رو در استادیوم موریا شاهد نبودیم.

حالا گندالف شمشیر می کشه، وای چه حرکت خشنی، برو جلو جوانمرد، دلاور خطه ی استاریل.

بالروگ که دیگه از برخوردهای زیاد آش و لاش شده، سرعت و قدرت رو چاشنی کار می کنه و دوباره به بازی بر میگرده.

حالا گندالف شاخش رو می گیره و با هم شاخ به شاخ می شن.

داریم به لحظات پایانی مسابقه نزدیک می شیم، سرمربی والار همینطور داره حرص و جوش می خوره.

یه چرخش به موقع و گلللللللللللللللل.....

هر دو بازیکن به فنا می رن »

.

.

.

فرودو خوابیده و داره تو خواب حرف می زنه: « قارچ، گندالف، حلقه، چشم، آراگورن ... »

سم در خواب: « آقای فرودو، آقای فرودو، آقای فرودو ... »

در همان لحظه صدای سومی می گه: « عزیزم، عزیزم »

فرودو ناگهان از خواب می پره و می گه: « چیه؟ کیه؟ من قصد ازدواج ندارم »

سم: « چی شده آقای فرودو » که ناگهان گالوم به گلوی فرودو حمله می کنه.

فرودو: « نه سم، نه نذار منو بخوره، تو چاق تری، برو جلو. وای کرم، وای کرم »

گالوم: « کرم؟ ما قبلا هابیت بودیما واسه خودمون. هییییی. جوونی کجایی که یادت بخیر »

.

.

.

آراگورن: « از شپشای روی سر این ارگ معلومه که اونا تقریبا 63 نفر بودن »

لگولاس و گیملی: « :| »

آراگورن: « اونا سعی کردن به سمت شرق برن ولی رئیسشون یدفعه گفته: "  نه به سمت غرب می ریم " »

لگولاس و گیملی: « :D»

آراگورن: « از وضعیت خورشید میشه فهمید که دیشب یه عقاب به مدت 20 ثانیه در آسمون اینجا پرواز کرده »

لگولاس: « می تونی بفهمی چه کسایی به این ارک ها حمله کردن؟ »

آراگورن: « نه، غیر ممکنه، اصلا نمیشه فهمید »

لگولاس و گیملی: « :|»

آراگورن: « تازه قبلا یه « تیراناسوروس رکس » اینجا منقرض شده. می خوایید بدونید چطور؟ »

گیملی: « نه، فقط بگو سر مری و پیپین چی اومده؟ »

آراگورن: « بابا اونا که زندن، بذار راز بقام رو ادامه بدم »

لگولاس و گیملی: « :|»

.

.

.

گریما داره داخل تالار نقره ای قدم می زنه که ائووین رو می بینه.

گریما: « ائووین »

در همان لحظه ائومر مثل عقاب از آسمون ظاهر میشه: « چی گفتی؟ » سپس گلوی گریما رو می گیره و محکم به دیوار می کوبه: « مگه خودت ناموس نداری؟ مزاحم دختر مردم نشو »

گریما: « بابا من که چیزی نگفتم »

ائومر: « گمشو کفتار زبون، دیگه نبینمت »

{ 2 دقیقه بعد }

-: « به دستور پادشاه ائومر از اینجا اخراج شده است »

ائومر: « :( :(( »

.

.

.

لگولاس: « گوشای الفی من یه چیز می شنون »

گیملی: « خب، دهن دورفی منم می گه " خفه شو " »

آراگورن: « ساکت کوته فکر .......... چی می شنوی لگولاس »

لگولاس: « یجور گراز داره به سمتمون میاد، شایدم بز »

آراگورن: « خب ... »

لگولاس: « اگه نزدیک تر بشه می تونم بهتر بفهمم چیه »

آراگورن: « خب پس صبر می کنیم »

لگولاس: « به نظر میاد فیل باشه .... شایدم بوفالو .... چند تا بال داره ...... یه جور چوب تو دماغشه »

آراگورن: « دهن دورفیت رو آماده کن گیملی »

لگولاس: « آهان، کم کم دارم می فهمم ..... یه جور دوزیست هست » و ناگهان می گه: « جادوگر سفیده، حملههههههه »

و تا آراگورن و گیملی بیان به خودشون بجنبن، گندالف دخل سلاح همشون رو آورد.

آراگورن: « یعنی ایران هم نمی تونست اینطوری که تو خبر دادی، توی دقیقه ی 90 گل بزنه »

-: « ساکت شید شپش مغزها »

آراگورن: « کی هستی؟ خودت رو نشون بده » و گندالف از پشت نور تابان خورشید که توی جنگل هست :| ظاهر میشه.

آراگورن: « این امکان نداره ..... تو مردی ...... خودمون دیدیم که بالروگ تو رو به پل برد و 4 امتیاز گرفت »

گندالف: « حالا که برگشتم، مشکلی داری؟ می خوای برم بمیرم؟ »

لگولاس: « سرورم، ما باید جلوی سارومان سفید رو بگیریم »

گندالف با پوزخند: « سارومان سفید؟ اون دیگه سارومان سفید نیست، اون بز بدی شده. پس سارومان سیاهه. 1 درجه بالاتر »

.

.

.

سارومان: « پس گندالف سفید-برفی اخراجت کرد؟ »

گریما: « به خدا تقصیر من نبود، تئودن نمره کم داد »

سارومان: « دیگه نمی خوام بشنوم. از جلوی چشمام دور شو »

گریما: « ولی یکی از پسر خفن های اون جا یه انگشتر داشت که اشتباهی موقع فرار چشمم باهاش برخورد کرد »

سارومان: « چه انگشتری؟ »

گریما: « نه، من بهتره از جلو چشماتون دور شم »

سارومان: « بگو تا ندادم ازت ترول بسازن »

گریما: « یک انگشتر بود که از دو بز خمیده تشکیل شده بود که به یه یاقوت می رسیدن »

سارومان: « انگشتر « بزاهیر »، خب پس اون سفید برفی و هفت کوتولش که توی هابیت بودن فکر می کنه که وارث ایسیل میسیل رو پیدا کرده. =))=))=)) =))=))=))=))=))=))=))چه خیال خامی »

.

.

.

گندالف: « من باید برم ائومر رو پیدا کنم، پس تا وقتی برگردم سعی کنید تا جایی که می تونید به فنا نرید »

آراگورن، گیملی و لگولاس: « :|  باشه »

.

.

.

لگولاس: « آراگورن به فنا رفت، حالا چیکار کنیم گیملی؟ »

گیملی: « :(( :((»

ناگهان صدایی میاد که می گه: « آهای، شمایی که دارین تشنج می زنین، می دونین معنی اسم « آراگورن » یعنی چی؟ »

لگولاس و گیملی با خوشحالی از زنده بودن آراگورن: « نه :D، یعنی چی؟ :D »

آراگورن: « یعنی کسی که به فنا نمیره تا به آرون برسه »

لگولاس و گیملی: « :| »

.

.

.

.

گالوم: « نه ارباب، شما نباید اونجا برید وگرنه می گیرنتون »

فرودو: « پس می گی چیکار کنیم؟ »

گالوم: « یه راه دیگه ای هم هست. که خیلی امن تر و با صفاتره »

سم گالوم رو می گیره و با عصبانیت می گه: « پس چرا قبلا بهمون نگفتی؟ »

گالوم: « آخه شما ازمون نپرسیدید »

سم: « آخه اینم شد جواب؟ بذار بکشمش فرودو؟ »

فرودو: « نه، ما باید هر چه سریع تر بریم به دروازه ی سیاه »

گالوم: « نه، ارباب نباید برید ... »

فرودو: « چرا؟ »

گالوم: « چون سارون بهم گفت ... »

فرودو و سم: « چی گفت؟ »

-: « خودش به من گفت ... »

فرودو و سم: « چی گفت؟ »

-: « در گوش من گفت »

فرودو و سم: « چی گفت؟ »

گالوم: « اینکه حلقه رو می خواد، انتظار داشتین چی بگه؟ »

فرودو: « آره سم، راست می گه. چشم منو می بینه، احساس می کنم همش داره منو می بینه »

سم: « د بس کن دیگه، " چشم منو می بینه "، " چشم منو می بینه ". هر کی ندونه آخه فکر می کنه تو چه تحفه ای هستی که تو رو ببینه »

فرودو: « --_________-- :-SS »

.

.

.

فارامیر: « نازگلللللللللل » و همه شروع می کنن به تشنج زدن.

ویچ-کینگ: « آخه این اسم بود رو ما گذاشتن؟ احساس می کنم رهبر چند تا بچه مهدکودکی هستم. مهدکودک غنچه ها »

فرودو: « حالا چیکار کنیم؟ »

فارامیر: « باید هر چه سریعتر حلقه رو ببریم پیش پدرم »

سم: « تو یه بز واقعی هستی فارامیر، می دونی این حلقه چیکار کرد؟ می دونی سر برادرت چی آورد؟ »

فارامیر: « نه »

سم: « منم نمی دونم، چون اونجا نبودم. بیا از فرودو بپرس »

فرودو: « من از نازگول می ترسم، بیاین فلنگو ببندیم »

فارامیر رو به فرودو کرد و گفت: « وقتی کل اوزگیلیات رو پس گرفتیم و برادرم رفت بالای برج یه مشت چرت و پرت گفت. از پدرم خواستم که بخاطر این فتح بزرگ برام Ps4 بخره؛ ولی اون نخرید. پس منو از نازگول ها نترسون بچه »

سم: « عملا ما هابیتیم. وگرنه فرودو سنش از تو بیشتره بچه جون »

فارامیر: « ---________--- »

.

.

.

آراگورن: « اونا ما رو محاصره کردن و این درها و دیوارها تنها فاصله ی بین ما و مرگ هستن »

تئودن: « :-SS»

آراگورن: « ما هممون یه روز می میریم. ولی امروز اون روز نیست. امروز ما زنده می مونیم »

تئودن: « :67: »

آراگورن: « پس بتازید سربازان روهان، بتازید برای زندگیتان »

تئودن: « :69: :53: :85: »

آراگورن: « بتازید که امروز زندگی می تازد، بتازید که امروز شجاعت، سپر زندگی ما و مردانگی ما، سپر سرزمینمان هست، امروز مردانه طلوع کردیم و مردانه میمیریم ..... بتازید برای آزادی .... بتازید برای روهااااااااااااااااان »

ناگهان گندالف در رو می شکنه و وارد می شه: « بابا 3 ساعته دارم سعی می کنم بیام تو. بیاین بیرون بابا، همه ی ارک ها رو نابود کردیم »

آراگورن: « ---_________--- 8-| »

.

.

.

سارومان از خواب بیدار میشه: « این کیه داره داد می زنه؟ امروز جمعست مثلا » سپس از پنجره بیرون رو نگاه می کنه و مبینه اورتنگ داره به فنا می ره.

درخت-ریشو: « سارومان، تو یه روز عین بز تو جنگل های ما می چریدی، حالا واس ما شاخ شدی؟ »

سارومان: « بس کنید بس کنید. باشه من فضای سبز رو دوست خواهم داشت .... طرح ترافیک .... اصلا غذای اورگانیک »

درخت-ریشو: « دیگه دیره، سد به سدش کنید »

و انت ها سد رو نابود می کنن و چنان سیلی روی سر سرومان و تشکیلاتش خراب میشه که « سارومان سفید » تبدیل میشه به یه برند پودر ماشین لباسشویی.

 

منتظر قسمت بعدی باشید.

ویرایش شده در توسط Aran Dur

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

اینم یه اثر از من با فوتوشاپ B-):Balrog:

 

5a2f22f2363ea_SilmarilionInLordOfTheRings.thumb.jpg.63c4f7ccb914528b5931c93fec501389.jpg

 

ویرایش شده در توسط Aran Dur

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

به نام خدا وند بخشنده و مهربان

 

قسمت سوم

 

ارباب حلقه ها

بازگشت دیوونه ها

 

-: « اسمیگل »

-: « چیه؟ »

-: « ببین چی پیدا کردم، یه حلقه ی طلا »

-: « مبارکت باشه :x»

-: « تازه در برابر آب و آتیش و ضربه مقاومه »

اسمیگل: « خیلی هم عالی :67: »

-: « درضمن، این عمر جاوید می ده، حکمران 16 تا حلقه ی دیگست و صاحبش رو وارد دنیای اشباح می کنه و اصلا صاحبش رو قدرت مطلق سرزمین میانه می کنه »

اسمیگل: « ............ برات خیلی خوشحالم :-< »

-: « نمی خوای بیای ازم بگیریش؟ »

اسمیگل: « نه، برای چی؟ تو دوست عزیز منی »

-: « می دونی، آخه همین الان احساس می کنم که داری از حسادت می میری، اصلا رگ گردنت زده بیرون. داری فلج میشی از حسادت »

اسمیگل: « نه بابا ..... حسادت .... چیه »

-: « خیلی خوبه که تو انقدر دیوونه ای »

اسمیگل با خوشحالی: « خب، برای کادوی تولدم چی خریدی؟ :D>:D<»

-: « تخم مرغ نیمرو :|»

{ دو دقیقه بعد }

اسمیگل: « مطمئن باش سر قبرت تخم مرغ نیمرو پخش می کنم »

.

.

.

.

-: « درود بر دنتور بزرگ »

دنتور: « بنال ... »

گندالف : « :|خب اومدم بگم تو از ساعت 2-4 می تونستی روی این تخت پادشاهی بشینی، فردا از ساعت 8 تا همیشه قراره آراگورن بشینه :D»

دنتور: « منو مسخره کردی یا فکر کردی من مثل فارامیرم »

گندالف: « مگه فارامیر چشه؟ :| »

دنتور: « #-o »

پیپین: « درود بر دنتور »

دنتور: « وای، کوتوله، کوتوله. من سکه ندارم، من اژدها نیستم »

پیپین: « :|من هابیتم »

دنتور: « چی بیت؟ »

پیپین: « هابیت »

دنتور: « چاییت؟ »

پیپین: « نه، هابیت »

دنتور: « پاپیت؟ »

پیپین: « نه، ها-بیت »

دنتور: « ارباب حلقه ها؟ »

پیپین: « هابیت، هاااااااااابییییییییت »

دنتور: « 64 بیت؟ »

گندالف: « بزن بریم، این فارامیر هم زنده بود همین بود »

.

.

سربازها: « جنگ شروع شدهههههههههه »

دنتور: « هابیت ها، هابیتا حمله کردن »

پیپین: « ---________--- »

گندالف با عصاش می زنه دنتور رو چپه می کنه می گه: « اون gun-تون رو آماده کنین گاندورها »

.

.

.

.

گیملی: « شما مطمئنید اینجا امنه؟ »

آراگورن: « اومدیم یه قبرستون باستانی که ارواح مثل گاز اشک آور دارن می رن تو دهن و دماغمون، به جای سنگ فرش، اینجا رو جمجمه فرش کردن.

آره دیگه، وقتی توی موریای شما کوتوله ها بالروگ دور دور می کنه، بایدم اینجا امن باشه :|»

گیملی: « من فقط گفتم ... »

لگولاس: « یه لحظه خفه شین همتون »

آراگورن: « چی شده؟ » ناگهان یه لشگر از ارواح بیدار می شن و جلوشون ظاهر میشن.

لگولاس: « ---________---  گفتم خفه شید ... »

ارواح: « شما کی هستین؟ »

آراگورن: « من آراگورن، پسر آراتورن، وارث ایسیلدور هستم »

پادشاه ارواح: « آره، منم جومونگم »

آراگورن: « راست می گم روح مغز ... »

پادشاه ارواح: « برو بچه، برو بگو بزرگترت بیاد »

ناگهان آراگورن شمشیر پادشاه رو کنار می زنه و شمشیرش رو می ذاره رو گردن پادشاه.

پادشاه با ترس : « پس این شبکه ی پویا چیکار می کنه؟ هی می گن بچه ها نباید با چاقو بازی کنن »

.

.

.

.

گندالف داره همراه پیپین به سمت فارامیر میره. ناگهان پادشاه جادو پیشه جلوشون ظاهر میشه.

-: « کجا با این عجله؟ »

گندالف: « برو کنار نازگل »

پادشاه جادو پیشه: « ببین پیری، یه بار دیگه به جای « نازگول » به من بگی « نازگل » می زنم سیم آخر همه چیزو درب و داغون می کنم. من اعصاب معصاب ندارمااااا ... »

گندالف: « از سر راه برو کنار شبح مغز »

پادشاه جادو پیشه: « هی این می گه برو کنار، هی می گه برو کنار، بیچاره، به پیر به پیغمبر من اومدم تو رو بکشم. می فهمی؟ اومدم بکشم. از مصدر کشتن »

گندالف: « برو کنار »

پادشاه جادو پیشه: « نه این از رو نمی ره ---________--- باشه بابا، باشه. بیا رد شو. حالا انگار می خواد کجای دنیا رو بگیره. اصلا تاثیری توی داستان داری؟ » و سپس پرواز می کنه و میره.

.

.

.

.

گندالف: « باز داری چه جور پالانتریری می خوری دنتور؟ »

دنتور: « من از این زندگی خسته شدم، از دست این فارامیر و برومیر و این آراگورن که اصلا نمی دونم کی هست »

گندالف: « بیا پایین، خودت رو آتیش نزن »

دنتور: « می دونی چیه گندالف؟ X( من اصلا متحول شدم با این حرفت O:-)»

گندالف: « :|»

دنتور: « کمکم کن بیام پایین »

پیپین: « سرورم، دستم رو بگیرین »

دنتور: « باز این کوتوله ی بیت به بیت؟ »

ناگهان پیپین عصبانی میشه، مشعل رو بر می داره و می گه: « اسم من هابیته، هااااااااابیت » و سپس مشعل رو پرت می کنه و دنتور رو می سوزونه.

.

.

.

.

تئودن: « من آنم که رستم بود پهلوان »

پادشاه جادو پیشه: « بیشین بینیم بابا، واس ما یه بیت شاهنامه یاد گرفته » سپس تئودن رو می گیره و عین سانتریفیوژ توی هوا می چرخونه جوری که پلاسمای خونش از گلبول های قرمز جدا می شه و سپس پرتش می کنه زمین.

تئودن: « یه دور دیگه، یه دور دیگه ... »

پادشاه جادو پیشه: « خدایا شفا، چرا اینا فکر می کنن اومدن شهر بازی؟ بابا من یه موجود ترسناکم »

-:« ترسناکیت تو حلقم » و سپس ائووین جلو میاد.

پادشاه جادو پیشه: « تو دیگه کی هستی؟ »

-: « همینو بدون که مرد نیستم »

پادشاه جادو پیشه: « جان؟! »

و ناگهان با یه ضربه ی ائووین کله ی موجود بالدار کنده میشه و پادشاه زمین میافته.

پادشاه جادو پیشه: « شما چرا دست از سر کچل من بر نمی دارین؟ اون از مسافرخونه که بالش بود، اون از فرودو که در رفت، اینم از گندالف و تئودن. بابا بذارین من یه نفر رو درست حسابی بکشم دلم خنک شه ... »

ائووین: « من مرد نیستم »

پادشاه جادو پیشه: « ---________--- :|» سپس حلقه ی قدرت رو از دستش در میاره و می اندازه روی زمین : « اصلا من طلاق می خوام، از این داستان و از آردا و از این پادشاهی و از این پیتر جکسون » و سپس میره و تو افق محو میشه.

ائووین: « مگه قرار نبود همین دیالوگ ها رو بگیم؟ :86: »

.

.

.

.

گیملی: « آراگورن، ما که قرار نیست زنده بمونیم در برابر این ارتش؟ »

آراگورن: « شوخیت گرفته، من 99 درصد مطمئنم که هممون می میریم »

گیملی: « یه درصد هم یه درصده :h14013:»

.

.

.

.

گالوم: « خودت انتخاب کن ... »

فرودو با ترس: « چی رو؟ »

گالوم: « حلقه رو تو هر انگشتت بذاری، من اون انگشت رو می خورم، حالا انتخاب کن »

فرودو: « یا خدا، واقعا؟ »

گالوم: « نه عزیزم، ما داریم وسط آتش فشان دروغ می گیم، خب معلومه که ما راست می گیم »

فرودو: « خب اگه اینطوریه، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. خداحافظ حلقه » و سپس حلقه رو می اندازه پایین.

گالوم: « نه عزیزم » و سپس می پره و حلقه رو روی هوا می گیره و اون وسط یه درام می رن و بووووم. حلقه می افته تو آتیش.

سارون: « یا امام زمان، به فنا رفتم. یکی حلقه رو انداخت تو آتیش {سووووووووووت}. بچه ها سریع برگردین پشت جبهه » و نازگول ها یه جیغ می کشن و بر می گردن.

فرودو: « فرار کن سم، چربیات رو نجات بده »

سم: « ---________--- »

.

.

.

.

فرودو: « ما مردیم سم، همه چیز تموم شد »

سم: « نه آقای فرودو، امیدتون رو از دست ندید »

فرودو: « چرا؟ آخه چرا سم؟ این بیچاره می خواست بره خواستگاری. این بدبخت آرزوها داشت »

سم: « من حالم خوبه آقای فرودو »

فرودو: « این سم بیچاره فکر کردین کیه که بمیره؟ هان تالکین؟ چرا می خوای سم رو بکشی؟ این مگه کاری کرده؟ هان؟ با مرگ برومیر موافق بودم. خوب نفلش کردی. ولی این سم احمق چی؟ آخه این دیوونه چی داره تو دنیا که می خوای بکشیش »

سم: « دیوونه، روانی، همه ی کارا رو من کردم. من بارکشی کردم، من .... من .... بعد می گن کتاب ارباب حلقه ها رو فرودو نوشت » ناگهان سایه ی عقاب ها روی فرودو و سم میافته.

فرودو: « نگفتم نفوذ بد نزن، ببین گندالف اومد، انقدر نگو ما میمیریم، ما میمیریم »

سم: « ---__________--- »

فرودو: « گندالف بیا کمکمون »

گندالف: « اول باید بگی من زود رسیدم یا دیر؟ »

فرودو: « با اینکه حاضرم همینجا کباب بشم و این جمله رو نگم ولی بخاطر سم می گم " یه جادوگر... ه..همیشه وقتی که باید می رسه" هوف ... »

گندالف: « همینو می خواستم بشنوم B-) »

.

.

.

.

فرودو: « گندالف، آراگورن، گیملی، لگولاس، پیپین، مری، سم، همه ی شما زنده هستین؟ » سپس با عصبانیت گفت: « هان تالکین؟ فقط با برومیر مشکل داشتی؟ هان؟ اون باید حتما می مرد؟ »

و تالکین می نویسد: « و درد زخم فرودو برای همیشه تا ابد و تا قیامت و آخر زمان باقی ماند »

.

.

.

.

گندالف: « و من هم اینک، تو را پادشاه می نامم »

ناگهان آراگورن خودش را از بالای پله ها پرت می کند پایین، به سرعت هابیت ها و همه ی جمع را کنار می زند و کنار الروند می ایستد و می گوید: « ببین ..... تاج رو ببین. خودت گفتی اگه پادشاه بشم همه ی مخارج عروسی و جهیزیه رو می دی »

الروند: « باشه بابا 8-|»

آراگورن: « یوهووووووو، بزن بریم »

همه با هم: « امشب شب عروسیه، ایشا الله مبارکش باد .... دوماد چه خوش آب و رنگه .... ایشا الله مبارکش باد ...... »

 

 

پایان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
fateme
در در 11/13/2015 at 7:48 PM، تور گفته است :

سلام به همگی

 

جدید ترین کار من از ارباب حلقه ها، یک تریلر با پیش زمینه حماسی
تشکر صمیمانه از بانو لوبلیا بخاطر پیشنهاد تم اصلی کار

ساخت این کار 40 روز زمان برد که البته چون وقتم پر بوده طبیعی هست.
امیدوارم خوشتون بیاد و نظراتتون رو در موردش اینجا بگید.

http://www.aparat.com/v/74SDF

خیلی خیلی خوبه، تور عزیز. فقط ای کاش برای ساخت تریلر از آهنگهای ارباب حلقه ها الهام میگرفتی و استفاده میکردی. و البته ترجمه هم بهتر بود یکم تغییر کنه. اما تماشا کردنش مثل دیدن فیلم لذت بخش بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...