رفتن به مطلب
ققنوس آبی

از خاطره تا ترانه ...

Recommended Posts

فیثاغورث

وسوسه سائورون

گفتم در دنیای تالکین به آن صورت نظمی وجود نداره پس تصمیم گرفتم برای شما عزیزان نظمی ترتیب دهم تا لذت ببرید و دنیای تالکین نیز با شخصیت های شرورش زیباتر شود.

سائورون شبی رفت به دنبال جوانی

آراسته با شكل مخوفی بر و رو را

گفتا كه: «منم خوف و اگر خواهی زنهار

باید بگزینی تو یكی زین سه خطر را

یا شاه امین,خودت را بکشی زار

یا بشکنی تو دین خود و حرف پدر را

یا اینکه شوی چندی شما مطیع بنده

لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت

كز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را

گفتا: «پدر و شاه من هردو عزیزند

هرگز نكنم ترك ادب این دو نفر را

چون میتوان اندی شوم مطیع سائورون

خادم میشوم تا بکنم چاره ی شر را

وی روزی بشد خادم آن فرد ستم گر

هم دین خودش رفت و همی کشت شاه را

ای كاش شود خشك بن شر و خداوند

زین فرد خشن حفظ كند نوع بشر را

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Heaven

سلام به همه،اين شعريه كه در مورد ياران حلقه سرودم،اميدوارم خوشتون بياد.

كنون رسم ياران حلقه شنو / " دگر ها شنيدستي اين هم شنو"

نخست رسم شيردل ترين يار ما / فرودوبگينز دانا شنو

سپس رسم سم،يار نيكو سرشت / كه هستي مهتر ز او كم نوشت

پس از آن گندالف جادوگر است / كسي كه سرشتش ز انسان سر است

ز گوندور آمده پيلتني شهسوار / بورومير،شهزاده ي آن ديار

دگر نام،نام شه گوندور است / آراگورن اله سار شه مردم است

ز مردان سبز بيشه هيچ نيست نام / مگر لگولاس،آن كماندار تام

و گيملي دگر ياور حلقه است / دلير و شجاع و يلي زيرك است

مري و پپين آن دو يار دلير / شجاعند و تيزند به مانند شير

و اينان همانند كه نامي شدند / همان كه رقيب سياهي شدند

ميانه زمين هرچه دارد كنون / ز اين ياوراني است كه راهي شدند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

شعری که ممکن کمی مشکل ادشته باشد اما برایش خیلی زحمت کشیده ام:

گلائرونگ :

به تو گویم کی بوده گلائرونگ/که دارد سرنوشتی مجهول وگنک

که او اژدهایی بود آتشین دم/همه اورک کرده جلویش کمر خم

همه الدار بترسید از بردن نام او/همین کرده جهان را به کام او

کشید نارگوتروند را به توبره اش/که او بود دوای درد و چاره اش(گلائرونگ باندی بر زخم های ملکور و دوای درد ملکور بود)

با چشمان بازش تورین را فریفت/ولی بازهم آبرویش نریخت

همه آدمیان جلوش مثل مور/کشت همه را چه زاغ و چه بور

همه کس را ز خود ترس داده/خود شیطان را نیز درس داده

نگفتم غلوه ز اعمال او/ بسی جان سپردم ز افعال او

ف.ف(فین رود فلاگوند)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

خب من پس از مدت ها هوس کردم  دوباره ترجمه ای رو تبدیل به شعر کنم .البته شعر نمیشه اسمش رو گذاشت بیشتر به یه فرم آهنگین درش آوردم .

شعر سقوط گیل گالاد هستش که سم در کتاب یاران حلقه میخونه :

گیل گالاد بود پادشاه الف ها:

چنگ نوازان ساختند غمگین برایش نغمه ها

واپسین مرز های او زیبنده و آزاد بود

گستریده در میان بحر و کوه و  صخره ها

***

شمشیر او بلند و نیزه ای او بران بود

برق کلاه خودش از دور نمایان بود

ستارگان بی شمار در دشت های آسمان

بر زره سیمینش چون آیینه عیان بود

***

اما به دورها تاخت ،ناچار دیرزمانی

مامن چه جایی گرفت ؟نتوان که گفت کلامی

در تیرگی سقوط کرد ستاره ی بخت او

جایی که سایه هایند ،در موردورِ تباهی  

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...