رفتن به مطلب
رایت ساحر

اورک ها

Recommended Posts

رایت ساحر

یه جایی سارامون میگه : اورک ها اولش الف بودن بعد ظلمت روحشون رو تسخیر کرد و تبدیل به اورک شدن، اما به نظر من این درست نیست، به نظر من اورک ها از همون اول اورک بودن و الف ها هم الف.

نظر شما چیه؟

 

راستی کسی هست که اورک ها رو دوست داشته باشه، اگه هست چه چیز اورک ها رو؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord Melkor

اورکها الفهایی بودن که من شکنجه دادمشون و در تاریکی روحشون رو به پلیدی فرو بردم

اورکها جنگجوهایی بی نظیرند و خادمانی وفادار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Argona

اصلیت اورک ها از الف هایی است که Melkor آنها را اسیر و شکنجه کرده بود

تاریخ تولدآنها به درستی مشخص نیست اما ارک ها از الف هایی ساخته شدند که در زمان سفر الف های دیگر به Valinor در سرزمین میانه مانده بودند پس می توان تاریخ ان را در عصر اول حدس زد. اورکها در برابر نور خورشید آسیب می بینند و توانایی تحمل آن را به دلیل وجود سرشار از تاریکیشان ندارند.به همین علت در تونلهای زیرزمینی زندگی می کردند.

گفته می شود که حتی اگر ارک ها تربیت نشده بودند بسیاری از علوم طب گیاهی را می دانستند.هنگامی که ارک ها ساخته شدند در ابتدا زبانی مخصوص به خود نداشتند بلکه از زبان های دیگر استفاده می کردند و انها را تغییر می دادند. ارک ها لهجه های بسیاری را ساختند به طوری که خود انها نیز متوجه تمام لهجه هایی که بینشان رد و بدل می شد نمی شدند.اما سائرون در زمان خود Black Speech را ساخت و خواست که همه ی زیر دستانش از ان استفاده کنند اما همه ی ارک ها این کار را نمی کردند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تالکین

به عنوان یه بخش جانبی :

در کتاب در انتهای عصر سوم نژاد جدیدی از ارک ها توسط سارومان به نام یوروک هی یا ارک های جنگی ساخته شد که ترکیبی از ارک ها با انسان ها بود. این ها علاوه بر اینکه مثل ارک ها واقعا نفرت انگیز بودند ( اگر عکساشونو از تو فیلم ببینی متوجه میشی چی میگم ) در مقابل نور آفتاب هم مقاوم بودند و می توانستند تحملش کنند. و چثه شان تقریبا اندازه ادم ها بود.

همچنین به ارک های نوع اول هم اسناگا ( در زبان سیاه یعنی برده ) می گفتن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

البته به این هم دقت کنین که ملکور فقط از ااف ها برای شکنجه و تبدیلشون به اورک استفاده نکرد و تالکین آدمیان رو هم گفته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lich_King

uruk hai ها قابلیت جنگی بهتری دارند

ولی هوش و سرعت آنها کمتره

برای مثال uruk hai ها نمیتونن thief های خوبی باشن یا هنرهای جادویی shamanism که مخصوص اورکهاست مخصوصا ارورکهای tarkhtnarb رو یاد بگیرن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

بعد از بیداری الفها و فراخوان والار برای سفر به غرب الفها به دو دسته تقسیم شدند. یه دسته اونهایی بودن که به فراخوان جواب دادند و سفر بزرگ به غرب رو شروع کردن. این دسته به الدار(مردم ستاره) معروفند. دسته دیگه که بهشون آواری(Avari) یعنی کسانی که به فراخوان جواب ندادند میگن. همونطور که از معنی اسمشون معلومه آواری الفهایی بودند که به فراخوان والار برای زندگی در والینور جواب ندادند و در تاریکی در سرزمینهای وحشی سرزمین میانه موندگار شدند. بعضیها اعتقاد دارند که ملکور این الفها رو در تاریکی تسخیر کرد و از اونها نژاد اورک رو پدید آورد تا بهش خدمت کنند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber

اوراک

بدی و پلیدی در همه جای روحش رخنهکرده و دیگر رحمی در وجودش دیده نمی شود او با آمیختن با نژاد دیگری آن نژاد را در وجود فرزندش مغلوب کرده و بسته به قدرت ان نژاد قدرت اواک نیز بالا می رود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
teoden

يه جا خوندم که ملکور ارک ها رو هم (مثل ترول ها که با تقليد از انت ها ساخته بود) با تقليد از الفها ساخته بود .

ولی حالا شما ميگيد که الفها رو شکنجه کرده شدن ارک!!!!!!!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

نه , اون جایی که خوندی رو نادرست متوجه شدی!

ملکور یه والا بود. و والار نمیتونستن خلق کنن یا چیزی بسازن و روح بهش بدن!

اونها فقط میتونستن از ساخته های ارو و تغییر اونها استفاده کنن و به وسیله اونها چیزی رو بسازن!!

تالکین تو دو برج گفته که ترول ها توسط دشمن در تاریکی بزرگ , با تقلیدی ناشیانه از انت ها ساخته شدند, مثل اورک ها از الف ها.

که یعنی ترول ها (البته از ترول منظورم ترول های حقیقیه نه اورکهای بزرگ) با شکنجه و تغییر انت ها به وجود اومدن.

انت ها, موجوداتی بودند که یاوانا (والار رویش و زمین) ترانه و ایده اونها رو برای ارو خواند, و ارو اونها رو زندگی بخشید و قسمتی از دنیا کرد.(یعنی که یاوانا هم که والار بود نمیتونست چیزی رو خلق کنه!)

و همچنین فرودو هم درست گفته تو بازگشت شاه: سایه تنها می تواند تقلید کند, نمی تواند بسازد, نه چیزهایی را که از خود واقعی باشند؛ فکر نمیکنم که به اورک ها زندگی داده باشد, تنها توانسته فاسدشان سازد و درهم شان آمیزد...

تالکین توی اکثر نامه هاش گفته :اورک ها نژادی با جسمی منطقی اند گرچه به سختی شکنجه داده شده

و همچنین تو نامه 191 گفته : در داستانهای روزگاران پیشین آمده که چیزهای شیطانی عده ای از الف های اولیه را مطیع خود کرده و شکنجه دادند,پیش از آن که آنها حتی نام خدایان را شنیده باشند, چه برسد به خدا (خدایان منظورش والاره - با g کوچک)

در حقیقت توی سیلماریلیون هم ثبت شده که اورک ها الف های آواری بودند, دارک الف ها, که توسط مورگوت شکنجه داده شدند.

واسه همین استفاده از یه کلمه ساخته بود اشتباهات زیادی به وجود میاد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آشیل

من فقط یه توضیح یه طخی با رعایت کپی رایت از گفته ی نوید بگم

به خاطر محیطی که آن الف ها در آن زندگی میکرند به آن ها می گفتند دارک الف و الف های شیطانی یا تیره صفت و.. نبودند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

گابلینها هم نژادی از ارک بودند یا نژادی دیگه ای بودن.اونها چه جطور بوجود اومدن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رایت ساحر

پس از این حرفها میشه نتیجه گرفت که اورکها به خودی خود موجود نبودند بلکه از تغییر (یا شکنجه ی) موجودات دیگری ساخته شدند اما یک سوال تازه برام پیش اومده، به نظر من روح موجودات مثل جسم قابلیت تغییر نداره یعنی ممکنه جسم الفها رو تغییر داده باشن اما روحشون رو چطور؟

اصلا اول روح الف ها تغییر شکل داد یا جسم شان و آیا این دو با هم ارتباطی دارند یا نه؟

( نظر خود من اینه که روح تغییر ناپذیره، فقط ممکنه نادیده گرفته بشه یا با جسم اشتباه بشه، اما جوهره ی تابناک اون توسط احدی قابل دسترسی نیست چون توسط خالق واحد آفریده شده. )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
warmaster

اولا ببخشید اینجا می نو یسم چون نه مبحث جدیدی هست ونه وقتی که این مبحث ها جدید بود من عضو بودم

ثانیا باید بگم توی اکثر قصه ها یا بازی های فانتزی که من دیدم علت اصلی اینکه آنها را دارک الف می نامند رنگ پوست بوده هر چند بد ذات هم بودند نمونه ی بارزاش هم توی بازی های

Elder scroles 3:Morrowind & Neverwinter nights:Hords of under dark(EXP)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

نه آشیل اینطوری هم نیست در اصل دارک الفها جاهای مختلف به گونه های مختلفی تعبیر شدن, ااما ما اینجا درباره دارک الفها در دنیای تالکین حرفت میزنیم (قابل توجه وارمستر عزیز) و تو دنیای تالکین , الف های پلید به ندرت بینشون پیدا میشن و هیچ نژادی نیست که همشون به طور کامل بد باشن , و همچنین به محل زندگیشون ربط چندانی نداشت بلکه الف هایی که نخواستند نور دو درخت رو ببینن و ترجیح دادن توی تاریکی به زیر ستارگان (حالا هرجا!) زندگی کنند به خاطر اینکه ستاره ها چیزی بود که اول بار دیده بودن و عاشقش بودن, دارک الفها نام گرفتن. و هیج فرقی هم با سایر الف ها نداشتن و رنگ پوستشون هم روشن بود. تنها دارک الف پلید آن دوران یه الف از تلری بود به نام ائول که اصلا لقبش هم دارک الف شده بود و اون از نور خورشید می گریخت و زیر درختان همیشه تاریک نان الموث زندگی میکرد و فقط شب ها زیر نور ستارگان به اطراف می رفت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
warmaster

از اشتباهی که کردم معذرت می خوام از آرون هم به خاطر راهنماییش ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

ائول هم فکر نمیکنم الف بدی بود آرون عزیز. حالا بماند که از نور خورشید دوری میکرد ولی خوب الفی بود که بیشتر مجذوب کارهای دورفها شد و صنعتگر خوبی هم بود و به علت اینکه نولدور جنگ رو با خودشون به سرزمین میانه آورده بودند از اونها خوشش نمی اومد. اگر هم منظورت ماجرای کشته شدن آردهیله که اون فقط یه اتفاق بود. من اگر بخوام از یه الف پلید نام ببرم ترجیح میدم مائگلین رو بگم که محل گوندولین رو هرچند زیر شکنجه ولی به هر حال لو داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

اشتباه می کنی هالباراد جان, من که نمیام چیزی رو که مطمئن نیستم اینقدر با اطمینان و الکی بگم ! مطمئن مطمئن باش که هرجا من چیزی گفتم یا بحث کردم کاملا ازش مطمئن بودم و براشون شاهد و سند دارم.و از تمام این شواهد اینجوری بر میاد که ائول کاراکتر درجه 1 الف بد تالکین بوده. این هم شواهد:

1. جاسوس و خیانت به نژاد خودش :

تو اگه فصل از مائگلین رو کامل خونده باشی میبینی که ائول فقط مجذوب کارهای دورف ها نبوده ! اون در اصل به خاندان الدار خیانت می کرد و برای دورف ها اطلاعاتی راجع به سایر الف ها می برد -یعنی که جاسوس دورف ها بود- و از این بخش هم ثابت میشه :

«از او بود که دورف‌ها از آن چه در سرزمین‌های اِلدار رخ می‌داد بسیار آموختند.....»

2.استفاده از سم

3.تاریک و مرموز بودنش (که بارها تالکین روش تاکید کرده)

4.تلاش برای قتل پسر خودش:

ببین هالباراد شما میگی که قتل آردهل فقط یه اتفاق بود ؟ خوب باشه قبول دارم اون یه اتفاق بود اما برای چی رخ داد ؟! برای اینکه ائول نیزه رو که به سم آغشته کرده بود به سمت پسرش پرتاب کرد که بکشتش, اما مادرش (آردهل) پرید جلوی پسرش و کشته شد!! آیا همین که خواسته پسرش رو بکشه دلیل کافی نیست ؟! باز اگه مادر پسرش نمیومد جلو, خود پسره کشته میشد! این هم باز یه اتفاق می بود؟!

5. تو نسخه ای که ما از سیلماریلیون می خونیم , نوشته شده که ائول آردهل رو «افسون» کرد که بیاد پیش اون, و اونو به همسری خودش درآورد. و طی داستان هم می فهمیم که آردهل تمام این مدت تحت افسون ائوله.(یعنی بهرحال زور اینجا به کار رفته)

ولی چیزی که تالکین در ابتدا گفت نشون میده که ذات ائول پلید مشخص شده بود, بدین معنی که تالکین این قسمت رو تو نسخه ویرایش نشده سیلماریلیون به این صورت گفته :

«ائول خواهر شاه تورگان را در جنگل های وحشی نزدیک اقامتگه خویش یافت, و او را با زور به همسری خویش درآورد, کاری که در نظر الدار بسی پلید است ...» (کوئندی و الدار, جنگ جواهرات از سری تاریخ سرزمین میانه)

به نظرت همینا فعلا کافی نیستن؟ اون هم در برابر مائگلین که تازه به خاطر عشق شدید, و تازه بعد اینهمه شکنجه مجبور شد که گوندولین رو لو بده, و تازه این تنها کار بدی بود که مجبور شده انجام بده!

حالا بقیه توضیحاتش رو نمیشه داد چون یکم از نظر اخلاقی ناجورن برای اینجا. اما همه اینها رو گفتم که بدونی من هیچوقت بدون اینکه مطمئن باشم چیزی نمیگم, منتظر نظرت هستم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

قبوله آرون عزیز. من به شخصه قبول کردم. یادم نبود که ائول سعی کرده بود مائگلین رو بکشه. درست میگی. راجع به زور و افسون هم توی همین سایت آردا تو قسمت داستانها خوندم. خیلی ممنون که راهنماییم کردی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mortezams

اینا همه جواب قسمت اول سوال ولی قسمت دوم سوال رو چی

من که می گم دوست دارم چرا ؟ چون از نظر من موجودات وحشی ای هستند که از ترس از رهبرشون هر کاری رو قبول می کنند حتی اگه راضی نباشن

البته نمونه این اطاعت رو بین همه ی گونه ها می توان به عنوان وفاداری پیدا کرد ولی در این جا درجه اطاعت خیلی بیشتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

من هم اورک ها رو دوست دارم به دو دلیل :

1- بحث مطیع بودنشون

2- من در کل به موجوداتی که عمل قتل رو با خون سردی و بدون فکرو خیال و ترحم در هر مقعیتی میتونند انجام بدن به شدت علاقه دارم ... چون ممکنه انسان یه روزی لازم بشه بهترین دوستشو مثله کنه ... البته این امر برای یک سرباز واجب تره ...

خوب حالا آیا اورک ماده هم وجود داره؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

خوب اگر که عزیزی به سوال من در مورد ماده اورک ها هم جواب بذه ممنون میشم ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
خوب اگر که عزیزی به سوال من در مورد ماده اورک ها هم جواب بذه ممنون میشم ...

سلام. اساس بوجود امدن اورکها چند گونه است ، عده ای اونها رو الفهای مسخ شده و عده ای اونها رو آدمهای مسخ شده تصور کردند .در هر دوحالت در میان اونها اورکهای ماده هم وجود داشته .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

آيا اولين يوروك هي ها را سارومان ساخت؟در موردور هم يوروك هي جنگي بود مثلا در فصل 2 از كتاب ششم ارباب حلقه ها فرودو و سام مجبور به همراهي با فوجي از اوك ها مي شن كه سر دستشون يوروك هي ها بودند.ولي يوروك هي ها مربوط به دوران سوم اند ودر دوران هاي قبل اسمي از اون ها برده نشده.

ميتونيد با توضيح خودتون جواب من را بديد .ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

ممنون ميشم اگر كسي در مورد نحوه ي ساخت يوروك هي توضيحي بده!!!!و اين كه آيا يوروك هي موردور با ايزنگارد متفاوت بوده در كتاب دو برج كريشناخ سر دسته ي اورك هاي موردور بود و اونجا يوروك هي اي از موردور نيومده بود بلكه يوروك هي ها از ايزنگارد بودند و مائوهور هم رهبر يه سري يوروك هي ديگه بود كه در محاصره و شبيخون ائومر كشته شدند.

در كريت انگول هم از يوروك هي ردي نمي بينيم بلكه اورك هاي موردور و ميناس مورگول بودند!

توي خزد دوم (در هابيت و ياران حلقه) هم كه يا گابلين ها ي گنده بودند يا اورگ هاي كوهي!

آيا ساروملان اولين يوروك هي ها را ساخت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...