رفتن به مطلب
Haldir of Lorien

سانتور

Recommended Posts

Haldir of Lorien

با سلام خدمت همه دوستان عزيز

يك سوال؟

چرا در دنياي تالكين كه پر از موجودات فانتزي است از سانتورها اسمي به ميان نيامده است؟

با تشكر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

هالدیر جان این سوالت هم از اون سوالها بود ها!!!

درسته که تالکین از ادبیات فولکلور اروپا توی داستانهاش استفاده کرده ولی قصد هم نداشته که دائره المعارف اسطوره ای بنویسه. ضمن این که سنتور ها (Centaur نه سانتور) از موجودات افسانه ای اساطیر یونان هستند که تالکین چندان استفاده ای از این اسطوره ها در کارهاش نکرده. اما در وارکرفت سیتیر Satyr که اون هم از موجودات اساطیر یونانه حضور داره (البته توی بازیش. اگر توی داستان اوریجینالش نبوده به من ربطی نداره.)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

هالدیر عزیز تالکین تو داستانهاش از موجوداتی استفاده کرد که تا حد زیادی باور پذیر باشن یا بتونه اونا رو به عنوان تاریخ دنیای ما باور پذیر نشون بده . مثلا اینکه ترول ها رو ملکور با تقلید ناشیانه از انت ها, از سنگ تدارک دید. یا انت ها که درختانی بودن برای نگهبانی از درخت ها که ارو بهشون جان بخشید. یا مثلا اورک ها که شنکجه شده الفها هستن و یا بالروگ ها که مایار, خادمان ملکور و تجسم آتش اند.تنها موجودات ناطق اصلی این دنیا جز آینور, فرزندان ایلوواتار -الفها و آدم ها- و دورف ها هستند , سایر موجودات از همین ها بودند , مثل هابیت ها از انسان- اورک ها از الف - و غیره.

به شخصه به نظر من وجود سانتور این وسط نه تنها اضافی بود و نه تنها باور پذیر نمی شد بلکه هیچ جایگاهی هم نداشت. مثلا اینکه ترکیبی باشه که ملکور از اسب ها و الفها؟؟؟ یا آدم ها؟؟؟ به وجود آورد ؟ خنده دار میشه! نمی تونست هم موجود اوریجینالی مثل فرزندان ایلوواتار باشه یا اینکه از آینور باشه ! و به نظر من این دنیا رو خیلی تخیلی تر و غیر واقعی می کرد !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durin

مساله باورپذیری نیست آرون عزیز.

بارها در فروم گفتیم که تالکین بیشتر از اساطیر ژرمنی و اسکاندیناوی بهره برده و اساطیر دیگر اقوام نقش بسیار کمرنگی در آثار او دارند.

سانتورها از اساطیریونانند و بسیار کم در دیگر افسانه ها دیده می شوند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir from Lorien

مساله باورپذیری نیست آرون عزیز.

بارها در فروم گفتیم که تالکین بیشتر از اساطیر ژرمنی و اسکاندیناوی بهره برده و اساطیر دیگر اقوام نقش بسیار کمرنگی در آثار او دارند.

سانتورها از اساطیریونانند و بسیار کم در دیگر افسانه ها دیده می شوند.

موافقم !! تالکین از اساطیر زیادی الگو گرفته و میشه گفت تمام این موجودات نبوغ خودش نبوده . ولی از اساطر یونان زیاد در داستاناش بهره نبرده بلکه از اساطیر دیگر کشورها بیشتر استفاده کرده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مادروس

حالا به نظر شما اگر سانتور ها توی داستان های تالکین بودند طرف ملکور و سائرون رو میگرفتند یا باهاشون مخالف بودند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

حالا به نظر شما اگر سانتور ها توی داستان های تالکین بودند طرف ملکور و سائرون رو میگرفتند یا باهاشون مخالف بودند؟

خب نمیشه چیزی گفت چون اون ها وجود ندارن در داستان های تالکین، اما به واسطه ی شخصیتشون که در طبیعت زندگی میکنن، میشه گفت از مخالفانش میتونستن باشه، گرچه به هیچ عنوان قدرت نیرنگ و وعده های دروغین مورگوت بائوگلیر رو نباید نادیده گرفت...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مادروس

خب نمیشه چیزی گفت چون اون ها وجود ندارن در داستان های تالکین، اما به واسطه ی شخصیتشون که در طبیعت زندگی میکنن، میشه گفت از مخالفانش میتونستن باشه، گرچه به هیچ عنوان قدرت نیرنگ و وعده های دروغین مورگوت بائوگلیر رو نباید نادیده گرفت...

ولی فکر کنم میرفتن طرف ملکور. چون تو داستان هری پاتر اغلبشون شخصیت خشن و نا آرامی داشتن. شاید مثل انشان ها هم خوب داشتن هم بد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

ولی فکر کنم میرفتن طرف ملکور. چون تو داستان هری پاتر اغلبشون شخصیت خشن و نا آرامی داشتن. شاید مثل انشان ها هم خوب داشتن هم بد.

خب همه چیز ممکنه، چون اون ها در دنیای تالکین وجود نداشتن نمیشه نظری داد که چه تفاوت هایی خواهند داشت، مثلا ما تعریف الف مشابه اون چیزی که توی آثار تالکین هست رو نداریم، تعریف الف تالکین درسته شباهت هایی داره، اما کاملا متفاوت هست با الف های دیگه، تا جایی که خود تالکین از اینکه اسم الف رو براشون انتخاب کرده بود ناراحت بوده، ولی دیگه نمیشد کاریش کرد چون کتاب ها چاپ شده بودن و...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آلپانیانوس

این همه تانک و قاتل شکارچی انسان تو داستان کمه،یه سنتور هم اضافه شه؟؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الندیل پادشاه انسان ها

جناب آلپانیانوس

به نظر من اگر سنتائور ها در داستان های تالکین بودند. سطح داستان ها خیلی پایین می اومد. ویه چیزی شبیه نارنیا می شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

جناب آلپانیانوس

به نظر من اگر سنتائور ها در داستان های تالکین بودند. سطح داستان ها خیلی پایین می اومد. ویه چیزی شبیه نارنیا می شد.

با نظرتون کلا مخالف هستم

اول این که سطح داستان های نارنیا اصلا پایین نیست و دوم این که وجود موجودات اسطوره ای هیچ ربطی به پایین بودن سطح داستان نداره :-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الندیل پادشاه انسان ها

سلام جناب اصلان دوست قدیمی من نگفتم نارنیا سطح پایین هست. ناسلامتی من خودم عشق نارنیا هستم:

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=940&view=findpost&p=12461

منظورم از آوردن نارنیا این بود که زبان داستانی وشیوه روایی کتاب نارنیا بیشتر مناسب نوجوانان هست. ولی کتاب های تالکین از یک سبک فاخر داستان گویی برخوردار هستند که با نارنیا خیلی تفاوت داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

اول اینکه سلام

بعدش باید بگم من اطلاعات خیلی کمی دارم ولی سنتور ها یا همون انسان های اسب نما یا به نوعی این دورگه ها از اساطیر یونانی هستن

علاوه براین به نظر منم نیازی نیست که تک تک موجودات افسانه ای درون یک داستان باشن

مسئله ی بعدی اینه که گمون کنم موجودات طراف دار شَر ( امثال بالروگ ها یا اورک ها یا سایر موجودات اهریمنی) یکم زیاد از حده!

چون سانتور ها ( یا سنتور ها ) بیشتر میل به امیال جسمانی و شهوانی دارن

به غیر از یکی دو مورد خیلی خاص

به عنوان مثال توی اساطیر یونان که سنتوری به نام کایرون ( کیرون) فرزندان نیمه انسان-خدا (دورگه - قهرمان) خدایان رو آموزش میداده ، مثل آشیل یا هرکول یا...

و توی افسانه نارنیا، که سی اس لوئیس به اونها شکلی خوب داده یعنی درون داستان سنتور ها نقشی خوب بازی میکنن!

و یا مثل هری پاتر که اون هم مشخصه!

در افسانه های نسل جدید که میتونیم اونارو به نوعی بهره گیری از اساطیر کهن مردمان روم و یونان یا از افسانه های کهن مردم بریتانیا و ایرلند به حساب بیاریم سنتور چهره ای خوب داره یا در بیشترش اینگونست!

اما همونطور که در بالا گفتم طبیعت سنتور ها وحشیه!

چون اونا از طبیعت وحشی اسب ها و انسان ها بوجود اومدن!

( طرف انسان گونه ی اونا از ایکسیون و هراست {هرا ، ملکه ی خدایان المپوس} که موجب به وجود اومدن سانتاروس میشه و طرف وحشی اونا هم که با اسب ها ی کوه پلیون ربط داره )

به نظر من دلیلی نداره از تمامی موجوداتی که در تمامی اساطیر وجود دارن ، استاد استفاده میکرده

یا به گفته ی دوستامون اصلا نوع افسانه های استاد تالکین با افسانه های یونانی متفاوته!

و خیلی خیلی افسانه ایه ( سنتور رو میگم)

ولی پاسخ به پرسش شما میشه گفت که به احتمال زیاد ( اگه کیرون درون داستان وجود نداشت :دی ) سنتور ها به سمت شر میرفتن!

به هر حال به نظرم اگه عمر استاد بیشتر ادامه پیدا میکرد حتما یه دستی هم به باقی اساطیر می بردن!!!

ببخشید اگه چیزی رو اشتباه گفتم!

ویرایش شده در توسط الروس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

سنتور ها تنوع زیادی در داستان ها دارن. مثلا سنتورهای هری پاتر، آرتمیس فاول و نارنیا رو مقایسه کنید. چیزی که من متوجه شدم اینه که سنتورها رو اصولا به عنوان موجوداتی دو شخصیتی که یه جورایی بین دو دنیا معلقن معرفی میکنن. اگه اشتباه میکنم تصحیح کنین. مثلا سنتور کتاب شاهزاده سیاه، همون که اسکندر رو تربیت میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

1- به نظر من اگر استاد تالکین سنتور ها را وارد داستان می کرد باید به آنان شخصیتی باخرد و بزرگ می داد که شبیه نارنیا می شود. نظیر آن موجودات در دنیای تالکین الف ها هستند.

2- استاد تالکین اساطیر یونان را(که بعضی از آن ها چنگی به دل نمی زند) کپی نمی کرده ودر داستان خود بگذارد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

موافقم. سنتورهای حواس پرت و هذیان گوی رولینگ جایی در دنیای تالکین ندارن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

هالدیر عزیز تالکین تو داستانهاش از موجوداتی استفاده کرد که تا حد زیادی باور پذیر باشن یا بتونه اونا رو به عنوان تاریخ دنیای ما باور پذیر نشون بده . مثلا اینکه ترول ها رو ملکور با تقلید ناشیانه از انت ها, از سنگ تدارک دید. یا انت ها که درختانی بودن برای نگهبانی از درخت ها که ارو بهشون جان بخشید. یا مثلا اورک ها که شنکجه شده الفها هستن و یا بالروگ ها که مایار, خادمان ملکور و تجسم آتش اند.تنها موجودات ناطق اصلی این دنیا جز آینور, فرزندان ایلوواتار -الفها و آدم ها- و دورف ها هستند , سایر موجودات از همین ها بودند , مثل هابیت ها از انسان- اورک ها از الف - و غیره.

به شخصه به نظر من وجود سانتور این وسط نه تنها اضافی بود و نه تنها باور پذیر نمی شد بلکه هیچ جایگاهی هم نداشت. مثلا اینکه ترکیبی باشه که ملکور از اسب ها و الفها؟؟؟ یا آدم ها؟؟؟ به وجود آورد ؟ خنده دار میشه! نمی تونست هم موجود اوریجینالی مثل فرزندان ایلوواتار باشه یا اینکه از آینور باشه ! و به نظر من این دنیا رو خیلی تخیلی تر و غیر واقعی می کرد !

با این نظرت مخالفم

الان مثلا آیا یاور موجودی به اسم انت از موجودی فراگیر مثل سانتور باور پذیر تره :)

توضیحات کاملی بود که جناب الروس دادن در مورد و نیازی به بازگو کردن نیست و پیرو حرف هاشون می خوام این نکته رو اضافه کنم که تالکین داره داستان های خودش رو پیرامون اساطیر چه کشوری می نویسه و همین موضوع باعث می شه که وجود سانتور ها رو تو داستاناش نداشته باشه

تالکین به اساطیر نورس و ژرمن پایبند بوده و به همین خاطر موجود بیگانه ای رو وارد داستانش نمی کنه چرا این که روند و روال داستان رو بهم می زنه به نظرم

سانتور می تونس تو دنیای تالکین وجود داشته باشه و بگیم که تورین تورامبار رو بزرگ می کنه

اما این عمل تا حدود زیادی فضای داستان رو تغییر می ده و خواننده دقیقا نمی تونه تصور درستی از فضای داستان تالکین رو داشته باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

با این نظرت مخالفم

الان مثلا آیا یاور موجودی به اسم انت از موجودی فراگیر مثل سانتور باور پذیر تره :)

ولي من فكر ميكنم كه انت از سانتور باورپذيرتره. براي تصور انت تنها چيزي كه لازمه ناطق كردن درخته (با كمي هم تفاوت ظاهري اگه خيلي جزئي نگر باشيم) ولي براي سانتور بايد يه اسب و يه انسان رو با هم قاطي كني و يه موجود ديگه بسازي، بعدشم قدرت تكلم و هوش و غيره رو اضافه كني.

در مقام تصور درختي كه حرف ميزنه قابل قبولتره تا انساني كه سم داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

ولي من فكر ميكنم كه انت از سانتور باورپذيرتره. براي تصور انت تنها چيزي كه لازمه ناطق كردن درخته (با كمي هم تفاوت ظاهري اگه خيلي جزئي نگر باشيم) ولي براي سانتور بايد يه اسب و يه انسان رو با هم قاطي كني و يه موجود ديگه بسازي، بعدشم قدرت تكلم و هوش و غيره رو اضافه كني.

در مقام تصور درختي كه حرف ميزنه قابل قبولتره تا انساني كه سم داره.

منظورم از باور پذیرتر اینه که تو ذهن مردم جا افتاده تر باشه

الان شما داری تصور این موجود رو می گی که این که اصلا خودش کار رو پیچیده تر می کنه :)

برای مثال اژدها موجودیه که 13 تا حیون توش هست آیا تصور این موجود تصور پذیر تره ؟!

سانتور تو ذهن اشخاص جا افتاده تره تا انت

همین موضوع رو در مورد اژدها می تونیم بگیم

ربطی به این که 13 تاحیون توش وجود داشته مهم نیست مهم اینه که تو ذهن مردم جا افتاده اما تصور شمیرا که سه تا حیوون توش هست کمی برای مردم گنگ و نا مفهومه

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

مرد درختی ! ممکنه تا قبل از ارتباط مردمی ( ارتباط بین المللی) اطلاعی نداشته باشیم و یا ممکنه فقط افراد محلی از این بیامری مطلع بوده باشن ، این مرد به بیماری دچاره که نوعی زگیل در بدنش رشد میکنه و اندام هاشو شبیه به چوب درخت میکنه !

پس ایده ی مرد درختی ممکنه از سال ها پیش وجود داشته باشه ! از این موضوع بگذریم !

وجود موجودات باور پذیر و یا غیر باور پذیر در اساطیر معلول چندین عامله! یکی ترس افراد ، دیگری تجربیات بصری اونها و نادانی ( ندانستن علت اون تجربه ) و یا توهمات ...

و یا تبدیل اساطیر !

بذارین یه تاریخچه ی مختصر از سانتور ها بگم!

اصل این موجود افسانه ای به اساطیر ایران میرسه به گونه ای که حتی در تخت جمشید و در کاوشگری‌های لرستان و مرکز، آذربایجان و شمال ایران تعداد بیشمار، به شکل نیمی انسان و نیمی از حیوانات مختلف بدست اومده.

در اساطیر و افسانه های ایران باستان هیولایی وجود داشته که طعمش کشاورزان و پیشه وران بودن ! نام این موجود مرتیخور بوده! بعد ها طی انتقال فرهنگ از ملل مختلف به هم به ویژه از ایرانی به یونانی این اسم نیز مورد تغییر و تحول قرار گرفته و نام این موجود به مانتیچوراس تغییر میکنه !

بعد ها واژه ی مانتیچوراس طی تغییر و تحول های زبان شناسی و فرهنگی به واژه ی لاتین (منتیکر) تبدیل میشه که معادل همون سانتور خودمونه!

که در اساطیر ایرانی سانتور رو همون مانتیکور میدونن که گونه ای غول شیر هاست ( شیمر) که سری انسان گونه و تنی پیوند خورده بین انسان و یک چهار پا داره و بعد ها این موجود به دو موجود تبدیل شده یکی سانتور و یکی مانتیکور که مانتیکور به جای بدن اسبی شکل بدنی شیر مانند داره !

به هر حال سوال پیش میاد پس چرا استاد تالکین موجودی به این ریشده داری رو چرا وارد داستانش نکرده! برای پاسخ به این جواب میشه به پست قبلیم بسنده کرد ! و استاد تالکین از موجودات باور پذیر بنا به استدلال اصلان عزیز استفاده کردن ، نه از یه موجودی که خوراکش انسانه و از چندین موجود به وجود اومده!

به هر حال این افسانت و در افسانه هر چیزی امکان پذیره!

ممکنه دلیل داشته باشه و یا نه اصلا دلیل خاصی نداشته باشه

ویرایش شده در توسط الروس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

مرد درختی ! ممکنه تا قبل از ارتباط مردمی ( ارتباط بین المللی) اطلاعی نداشته باشیم و یا ممکنه فقط افراد محلی از این بیامری مطلع بوده باشن ، این مرد به بیماری دچاره که نوعی زگیل در بدنش رشد میکنه و اندام هاشو شبیه به چوب درخت میکنه !

پس ایده ی مرد درختی ممکنه از سال ها پیش وجود داشته باشه ! از این موضوع بگذریم !

وجود موجودات باور پذیر و یا غیر باور پذیر در اساطیر معلول چندین عامله! یکی ترس افراد ، دیگری تجربیات بصری اونها و نادانی ( ندانستن علت اون تجربه ) و یا توهمات ...

و یا تبدیل اساطیر !

بذارین یه تاریخچه ی مختصر از سانتور ها بگم!

اصل این موجود افسانه ای به اساطیر ایران میرسه به گونه ای که حتی در تخت جمشید و در کاوشگری‌های لرستان و مرکز، آذربایجان و شمال ایران تعداد بیشمار، به شکل نیمی انسان و نیمی از حیوانات مختلف بدست اومده.

در اساطیر و افسانه های ایران باستان هیولایی وجود داشته که طعمش کشاورزان و پیشه وران بودن ! نام این موجود مرتیخور بوده! بعد ها طی انتقال فرهنگ از ملل مختلف به هم به ویژه از ایرانی به یونانی این اسم نیز مورد تغییر و تحول قرار گرفته و نام این موجود به مانتیچوراس تغییر میکنه !

بعد ها واژه ی مانتیچوراس طی تغییر و تحول های زبان شناسی و فرهنگی به واژه ی لاتین (منتیکر) تبدیل میشه که معادل همون سانتور خودمونه!

که در اساطیر ایرانی سانتور رو همون مانتیکور میدونن که گونه ای غول شیر هاست ( شیمر) که سری انسان گونه و تنی پیوند خورده بین انسان و یک چهار پا داره و بعد ها این موجود به دو موجود تبدیل شده یکی سانتور و یکی مانتیکور که مانتیکور به جای بدن اسبی شکل بدنی شیر مانند داره !

به هر حال سوال پیش میاد پس چرا استاد تالکین موجودی به این ریشده داری رو چرا وارد داستانش نکرده! برای پاسخ به این جواب میشه به پست قبلیم بسنده کرد ! و استاد تالکین از موجودات باور پذیر بنا به استدلال اصلان عزیز استفاده کردن ، نه از یه موجودی که خوراکش انسانه و از چندین موجود به وجود اومده!

به هر حال این افسانت و در افسانه هر چیزی امکان پذیره!

ممکنه دلیل داشته باشه و یا نه اصلا دلیل خاصی نداشته باشه

اینجوری که من از پست شما برداشت کردم، به نظر شما مانتیکور و سانتور یه موجودند در حالی که فکر میکنم با هم تفاوت داشته باشند :

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%DA%A9%D9%88%D8%B1

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%86%D8%B7%D8%B1%D9%88%D8%B3

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

توضیح دادم بعد ها به دو موجود تبدیل شدن این روند مربوط به یک قرن و اینا نیست وقتی صحبت از تاریخچه ی اساطیر میشه حداقل بازه زمانی هزا رساله! من تاریخچه ی ابدتایی این موجود رو گفتم ! ریشه ی اون رو بنا به گفته ی دیگران ، و تحقیقاتی که در این مورد شده !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

مرد درختی ! ممکنه تا قبل از ارتباط مردمی ( ارتباط بین المللی) اطلاعی نداشته باشیم و یا ممکنه فقط افراد محلی از این بیامری مطلع بوده باشن ، این مرد به بیماری دچاره که نوعی زگیل در بدنش رشد میکنه و اندام هاشو شبیه به چوب درخت میکنه !

پس ایده ی مرد درختی ممکنه از سال ها پیش وجود داشته باشه ! از این موضوع بگذریم !

وجود موجودات باور پذیر و یا غیر باور پذیر در اساطیر معلول چندین عامله! یکی ترس افراد ، دیگری تجربیات بصری اونها و نادانی ( ندانستن علت اون تجربه ) و یا توهمات ...

و یا تبدیل اساطیر !

بذارین یه تاریخچه ی مختصر از سانتور ها بگم!

اصل این موجود افسانه ای به اساطیر ایران میرسه به گونه ای که حتی در تخت جمشید و در کاوشگری‌های لرستان و مرکز، آذربایجان و شمال ایران تعداد بیشمار، به شکل نیمی انسان و نیمی از حیوانات مختلف بدست اومده.

در اساطیر و افسانه های ایران باستان هیولایی وجود داشته که طعمش کشاورزان و پیشه وران بودن ! نام این موجود مرتیخور بوده! بعد ها طی انتقال فرهنگ از ملل مختلف به هم به ویژه از ایرانی به یونانی این اسم نیز مورد تغییر و تحول قرار گرفته و نام این موجود به مانتیچوراس تغییر میکنه !

بعد ها واژه ی مانتیچوراس طی تغییر و تحول های زبان شناسی و فرهنگی به واژه ی لاتین (منتیکر) تبدیل میشه که معادل همون سانتور خودمونه!

که در اساطیر ایرانی سانتور رو همون مانتیکور میدونن که گونه ای غول شیر هاست ( شیمر) که سری انسان گونه و تنی پیوند خورده بین انسان و یک چهار پا داره و بعد ها این موجود به دو موجود تبدیل شده یکی سانتور و یکی مانتیکور که مانتیکور به جای بدن اسبی شکل بدنی شیر مانند داره !

به هر حال سوال پیش میاد پس چرا استاد تالکین موجودی به این ریشده داری رو چرا وارد داستانش نکرده! برای پاسخ به این جواب میشه به پست قبلیم بسنده کرد ! و استاد تالکین از موجودات باور پذیر بنا به استدلال اصلان عزیز استفاده کردن ، نه از یه موجودی که خوراکش انسانه و از چندین موجود به وجود اومده!

به هر حال این افسانت و در افسانه هر چیزی امکان پذیره!

ممکنه دلیل داشته باشه و یا نه اصلا دلیل خاصی نداشته باشه

چند بار اومدم جواب شما رو بدم اما هر بار بنا به دلایلی نشد :)

با نظرتون تا حدودی در مورد خلق موجودات اساطیری موافق هستم

اما در مورد مانتیکور و سانتور موافق نیستم و نمی تونم به قطع بگم که این دو موجود خاستگاه مشترکی داشته باشند

اگر مانتیکور رو یا شمیر می سنجیدید می شد یک کارهایی کرد اما تشابه بین این دو موجود رو نه, شمیر بیشتر با مانتیکور شباهت داره تا سانتور

اون ریشه یابی رو هم که از این موجود داشتید واقعا این که چه جوری از منتیکر رسیدید به سانتور واقعا جالب بود

سانتورها که تو زبان یونانی می شن کنتائور ها و اصن شباهتی بین این کلمه و کلمه ای که شما گفتید رو نمی بینم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

چند بار اومدم جواب شما رو بدم اما هر بار بنا به دلایلی نشد :)

با نظرتون تا حدودی در مورد خلق موجودات اساطیری موافق هستم

اما در مورد مانتیکور و سانتور موافق نیستم و نمی تونم به قطع بگم که این دو موجود خاستگاه مشترکی داشته باشند

اگر مانتیکور رو یا شمیر می سنجیدید می شد یک کارهایی کرد اما تشابه بین این دو موجود رو نه, شمیر بیشتر با مانتیکور شباهت داره تا سانتور

اون ریشه یابی رو هم که از این موجود داشتید واقعا این که چه جوری از منتیکر رسیدید به سانتور واقعا جالب بود

سانتورها که تو زبان یونانی می شن کنتائور ها و اصن شباهتی بین این کلمه و کلمه ای که شما گفتید رو نمی بینم

با عرض اجازت

البته ما کلا نمی توانیم درباره ی ریشه های تاریخی بحث کنیم و بگوییم قطع به یقین این درست است یا آن غلط است ما فقط می توانیم در این باره گمانه زنی کنیم.

اما با حرف شما موافقم مانتیکور و سانتور ربط خاصی ندارند و نمی توان گفت خاستگاه مشترکی داشتند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...