رفتن به مطلب
تراندویل

داستان وارکرافت

Recommended Posts

pirooz

درسته وارکرافت هم مقدمشو تالکین نوشته و عمرش نرسیده شاگرداش اونو ادامه دادن ؟

اگه آره که واقعا تالکین رو باید پدر داستان های فانتزی (یا یه همچین چیزایی :D ) بزارن .

یه چیز دیگه هم واسم جالب بود اسم های تو داستان وارکرفت خیلی نزدیک به اسم های سرزمین میانه هست :

الف های برین

خازمودان (سرزمین دورف ها تو وارکرفت)

نبرد گیریم باتول و...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

بله ایده اولیه مال تالکین بوده که ناک پرورشش میده!

اما موردی که برن گفت رو من احساس نکردم!من بازی ها رو اصلا ندیدم تا حالا و کتابا رو 5 تاشو خوندم!مشکلی نداشتم با تعاریف شخصیتها!داستانش فوق العاده جذابه.بخونید حتما!حداقل سه گانه چشمه جاودانگی رو

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
great beren

مشکلی نداشتی ولی اگه بازی رو دیده بودی داستلن برات خیلی مفهوم تر میشد و چیزایی دستگیرت میشد که فقط با خوندن کتاب دستگیرت نمیشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tingol

داستان اصلیش به چی ربط داره humans orc s

undead s or elfs ?

راستی شما چندشو میگید؟ وارکرفت چند ؟

http://bugs.blogfa.com/cat-20.aspx از این لینک هم میتونید در مورد بعضی شخصیت ها اطلاعاتی بدست بیارید

اینکه نات فونده؟

وای چشمه ی جاودانه خیلی خیلی خیلی باحاله !

ویرایش شده در توسط Tingol

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
شاهين

کاملا موافقم با شما ! من توی داستان گیم، عاشقه ایلیدانم بعد از اینکه فوت کرد میخواستم آرتاس رو با همین دستام خفه کنم (ای کاش توی جنگ تن به تن( آرتاس__ایلیدان) از ابیلیتی هاشون استفاده میکردن که شاید ایلیدان پیروز می شد) ولی من خودم بیشتر سعی میکنم تو گیم های گروهیKeeper بسازم .

عزيزم ايليدان نمرده كه بشدت مجروح شد و بخاطر اين شكستش يكم مخش اسيب ديده و توروياي خودش فكر ميكنه كه پيروز شده يكي از كارمند هاي بيليزارد گفته كه ايليدان باز خواهد گشت كه اينبار قهرمانان بايد از برادر او يعني فريون كمك بخواهند البته دوست عزيز ارتاس محبوب تر از ايليدان هست و خوب قوي تر هم بوده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

درود. چند وقته میخوام کتاب وارکرافت رو بخونم چندتا سایت سر زدم ولی از ترتیب پیشنهادیشون گیج شدم. راهنمایی کنید از چه جلدی شروع کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bliss

به ضحی:

داستانهای وارکرافت رو بهتره به این ترتیب بخونی که البته با تاریخ رویدادها هم هماهنگه

1- سه گانه‌ی باستانیان (چشمه‌ی جاودانگی- اهریمن روان- شکافت)

2- طلوع هورد

3- هنر نبرد

4 - آخرین نگهبان

5- امواج تاریکی

6- آن سوی درگاه سیاه

7-عصر(روز) اژدهایان

8- شب اژدها

9- ارباب قبایل

10- از خون تا افتخار

11- چرخه‌ی نفرت

12- استرم ریچ

13- خشم لیچ کینگ

14-سه گانه‌ی چشمه‌ی خورشید

15- شکافت سرآغاز فروپاشی

16- ترال گرگ و میش سیمایان

17- گرگ دل

18جینا پرادمور امواج تاریکی

19- وول جین

*ویرایش ناظر

لطفا از قرار دادن لینک دانلود کتاب های چاپ شده جدا خودداری کنید. با تشکر

ویرایش شده در توسط Bliss
حذف لینک دانلود کتاب

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mohsenparsi

کتاب war crimes هم جدیدا منتشر شده و پلی هست بین mists of pandria و warlords od deranor

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord Thrall

وارکرافت از چهار گروه اصلی تشکیل شده است Night Elfها undead ها orcها و Humanها night elfها قدیمی ترین نسل در جهان هستند که خیلی زود توانستند دانشهای جاودانه شدن را بیاموزندسالها نبرد با لژيون سوزان از آنها نسلی قوی و توانمند ساخته است آنها مدت زیادی اسیر لژيون سوزان بوده اند ولی در پایان توانستند خود را آزاد کنند وهزاران سال در کوههای Hgjeal سکنی گزینند آنها بسیار شرافتمند هستند ولی نسبت به نسلهای دیگر بی اعتماد هستند و همیشه خود را از چشمان دیگر نسلها مخفی می کنند undeadها دارای ارتش وحشت انگیزی هستند که از اجسادی با روه نفرین شده تشکیل شده است آنها توسط لژيون سوزان آفریده شده اند تا ترس و وحشت را در جهان گسترش دهند رهبران آنها nrzhulو دست نشانده ی او lichking هستند lichking از سرزمینهای یخ زده ی شمال آمده است و به فرمان آ نها تمام سر زمین انسانها از آفت پر شده است nerzhul و نیروهایش به دنبال این هستند تا بار دیگر لژيون سوزان بر دنیا حاکم شود orcها با پوست سبز خود یکی از نیرومند ترین نسلهای دنیا هستند انها در دنیای جهنمی Draenor به وجود آمده و با گزر از دروازه ی سیاه به این دنیا پا نهاده اند orcها از بقیه ی نسلها بسیار وحشی ترند و دارای جادوهای قدرتمندی از دنیای Draenor هستند آنها در آغاز توسط لژيون سوزان اسیر شده بودند وبه عنوان سربازان او فعالیت می کردند ولی پس از سالها توانستند خود را از چنگال نیروهای تاریکی رهایی بخشند Humanها یا همان انسانها جوانترین نسل بشر هستند و بر خلاف nightelf ها دارای عمری کوتاه میباشند آنها با سعی وتلاش خود توانستند دانشها وجادوها و توانایی های قدرتمندی کسب کنند و از نظر نظامی پیشرفت بسیاری کنند در عقايد آن ها تنها پرهيزگاري و شرافت است كه آنان را در مقابل تاريكي ها می تواند محافظت کند و تنها با كمك نور مقدس است كه آن ها مي توانند مقابل دشمنانشان بجنگند.

سالها جنگ میان orcها وhumanها جریان داشت و سرانجام با پیروزی humanها پایان یافت در ادامه پیشگویی از قلب افسانه ها خبر از نابودی زمین توسط سپاه آتش را میدهد او خبر میدهد که undead ها قصد دارند با نابودی دیگران مقدمه ی ورود سپاه آتش را فراهم کنند human ها که مغرور شده اند توجهی به پیشگویی نمیکنند اما orcها سرزمین خود را به قصد هم پیمان شدن با nightelfها ترک می کنند آرتاس به humanها خیانت میکند و پدر خود را مکشد و انسانها را تا مرز نابودی پیش می برد و به undeadها میپیوندد شهر لورد آئرون پايتخت انسان ها توسط جادوي آرچي موند رهبر undeadها ويران مي شود. معدود انسان هاي باقيمانده به سركردگي زن جادوگري به نام جينا پرادمور، تصميم به پيوستن به orcها مي گيرند elf Nightها و orcها و باقيمانده انسان ها در شهر كاليم دور عليه undeadها هم پيمان مي شوند آرچي موند در آخرين ترفند خود تصميم به نابودي درخت زندگي مي گيرد با نابودي اين درخت undeadها به پيروزي نزديك مي شوند اما جادوي قدرتمند elf Nightها و orcها مانع اين كار مي شود این جادو به قدری قدرتمند است که علاوه بر آرچی موند باعث سوختن درخت زندگی میشود . درخت زندگي به علت تفرقه ميان زمينيان و غرور انسان ها مي سوزد. اما جوانه های آن باز هم حيات و بقا را در زمين تضمين مي كند

عزیز من وارکرفت خیلی نژاد ها بیشتری مثل پاندارن بلادالف ورگن یا همون گرگنما یا ورجن ترول آندد گابلین و چند تا نژاد که زیاد تو بازی مهم نیستن @};-

کتاب war crimes هم جدیدا منتشر شده و پلی هست بین mists of pandria و warlords od deranor

سلام ولی یه چیزی رو جا انداختی اگر شما بازی و تریلر نسخهی wod یا همون warlords of deranor رو بازی کرده باشین میفهمین که داستانش مال سی سال پیش از نسخه ی اول بازی هست یعنی چهار نسخه قبل از mop یا همون mists of pandaria هست عزیز

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mohsenparsi

سلام ولی یه چیزی رو جا انداختی اگر شما بازی و تریلر نسخهی wod یا همون warlords of deranor رو بازی کرده باشین میفهمین که داستانش مال سی سال پیش از نسخه ی اول بازی هست یعنی چهار نسخه قبل از mop یا همون mists of pandaria هست عزیز

نه دوست عزیز ! در وارکرفت چیزی به نام alternate timeline داریم که اگه کتاباشو خونده باشی می دونی چیه ! garrosh در واقع به زمان گذشته برنگشته بلکه وارد alternate timeline شده که در این خط زمانی جدید ، زمان حال به اندازه زمان حال خط زمانی اصلی وارکرفت جلو نرفته و در حد همون جنگ اول بین اورک ها و انسان ها باقی مونده ! حالا نکته اینجاست که dark portal این خط زمانی جدید به یک دروازه مشابه در زمان حال خط زمانی اصلی وارکرفت وصله ! یعنی گروش می خواد ارتش اورک هایی که در خط زمانی جدید ساخته رو از طریق dark portal وارد خط زمانی اصلی (یا همون دنیای اصلی وارکرفت) بکنه تا...

کلا شما اطلاعاتت ناقصه و باید از طریق سایت هایی مثل worldofwarcraft.com و wowpedia.org کاملش کنی... :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord Thrall

نه دوست عزیز ! در وارکرفت چیزی به نام alternate timeline داریم که اگه کتاباشو خونده باشی می دونی چیه ! garrosh در واقع به زمان گذشته برنگشته بلکه وارد alternate timeline شده که در این خط زمانی جدید ، زمان حال به اندازه زمان حال خط زمانی اصلی وارکرفت جلو نرفته و در حد همون جنگ اول بین اورک ها و انسان ها باقی مونده ! حالا نکته اینجاست که dark portal این خط زمانی جدید به یک دروازه مشابه در زمان حال خط زمانی اصلی وارکرفت وصله ! یعنی گروش می خواد ارتش اورک هایی که در خط زمانی جدید ساخته رو از طریق dark portal وارد خط زمانی اصلی (یا همون دنیای اصلی وارکرفت) بکنه تا...

کلا شما اطلاعاتت ناقصه و باید از طریق سایت هایی مثل worldofwarcraft.com و wowpedia.org کاملش کنی... :D

ممنون از اطلاعات شوما ولی میشه روشن کنی گروش هلسکریم یا گراماش هلسکریم چون شوما کلا حرف منو نفهمیدی

من دارم در مورد داستان پچ wod حرف میزنم اینجا یعنی وقتی که گراماش هنوز ازدواج نکرده بود که بخاد بچه بیاره و اسم بچش گروش هلسکریمه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aramis0121
در در Saturday, December 27, 2008 at 6:52 PM، آشیل گفته است :

دوست عزیز من داشتم نگاه میکردم خارج از این که داستان رو از رو بازی تعریف کردید یک غلط املایی داشتید روح رو نوشتید روه و این که کتاب ها هشت تا بودن پنج تا که الان که در بازار هستند و سه تا که هنوز چاپ نشدند تا اونجا که من خبر دارم سه گانه های الف لا موجود کتاب نهم جریانش چیه؟ از ذهن پرفسور خوندید؟

شما احتمالا کی جیدن رو نوشتید نرزول و شاید آرتاس رو نوشتید لیچ کینگ! به اونجا هم نیمد با اندک قدرتی که خود کی جیدن به او داد تبعید شد به شمال آزروت

-------------------------

فوریون و ایلیدان دو برادر بودند که فامیلشون استروم ریج بود سواله عجیبه!چرا فامیل شما اینه؟

------------------------

دو خیانت توسط ایلیدان صورت گرفت:

1- از نزدیکان ملکه بود و شروع کرد و چشمه جاودانگی رو تجزیه کرد.

2- وقتی چشمه جاودانگی از بین رفت یک چشمه دیگر ساخت.

نایت الف ها در اول یک سری موجودات دو پا با عقل کم بودند و از آب چشمه مصرف میکنند و در کرات استفاده اپ گریت میشوند به نایت الف هایی که در ذهن شما هستند.

خوشگل ترین نایت الف ماده رو به عنوان ملکه انتخاب میکنن و ملکه چند تا نایت الف نر رو گلچین میکنه. این ها شروع میکنن به تجزیه آب چشمه و از آن قدرت های جادویی بسیار به دست می اورند. آن قدر این کار را تکرار میکنند تا دارک گاد سارگراس که توسط تیتان طلایی در سیاره ای مبحوس شده بود.حیاتی در آزروت وجود می شود و به خواب ملکه میرود و به او می گوید در برابر قدرت جادویی بسیار برایش پورتالی بسازد تا او بتواند به آزروت بیاید.

در حین انجام جادو برای ساخته شدن پورتال دیو هایی از آن خارج می شوند. و شروع به تخریت آزروت میکنند. فوریون با کمک ارتش شروع به جنگ می کند اما شکست میخورند

فوریون به سراغ نیمه خدایی که در جنگل می زیست میرود و از او کمک میخواهد ایلیدان نیز با پشیمانی به کمک آن ها می آید. آن ها از پنج خدایی که برای محافظت از آردا ایجاد شده بودند می روند و کمک به قصر می رسند.

سارگراس در حال وارد شدن به پورتال بود که ملکه و نزدیکانش به دست نایت الف ها از بین می روند.نظم پورتال بهم می خورد و انفجاز عظیمی رخ می دهد. آزروت به پنج قاره تقسیم می شه و چشمه جاودانگی از بین می رود.

فورین می فهمد که ایلیدان نیست و به دنبالش میرود.و متوجه میشود که او چشمه دیگری ساخته بی خبر از این که اگر چشمه از بین برود آن ها نیز می میرند ایلیدان را برای مجازات زندانی میکنند.

برای این که اتفاقات دفعه پیش رخ ندهد به پیشنهاد اژدها ها درختی بر روی چشمه درست می کنند و پنج اژدها از خود برای محافظت چیزی به جا می گذارند.فوریون برای محافظت درخت به خواب ابدی می رود. و داستان تمام شود و بازی وارکرفت کاملا جدا از داستان های وار کرفته.زیرا پرفسور ریچارد ناک برای آن ها داستانی جدا با همین بیس نوشته.

این هم جریان یک کتاب به صورت بسیار بسیار بسیار .... فشرده شده مطمئنم که اصلا لذت نبردید.

سه اژدها نه پنج تا الکسترازا مالیگاس و ایسرا بودن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...