رفتن به مطلب

Recommended Posts

الدا

میخواستم حلقه باراهیر شبیه همین عکس باشه ،مگه نمیتونستن بسازن؟

بقیه حلقه هارو هم میتونستن بهتر از اینی که هست بسازن.

:D حالا شما جون من این بارو ببخش قول میدم دیگه تکرار نشه!!!!

ولی ائرندیل جون حلقه های تو فیلم مناسب بودن دیگه :D

سه حلقه ی الفی که نازک و ظریف بودن و سنگ هاشونم بهشون میومد و انگشتری های دورفها هم که ضخیم و گنده بودن ،درست مثل خودشون و حلقه های نازگول هم رو که از دور نشون میده و نمیشه اصلا دیدشون.

حالا تو چرا هی از این پیتر بیچاره ایراد میگیری؟ :D

ویرایش شده در توسط الدا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

آقا کی با پیتر مشکل داشت اون اصلا برا این جور بحثها وقت نداشت و عوامل دیگه ای اونارو درست میکردن.پیتر یک manager به تمام معنا بود.

ما مخلص پیتر و الدا و اصلان و... هستیم :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

اینم عکس حلقه که از تو کتاب سارومان کش رفتم biggrin.png :

Barahir2.jpg

اینم عکس همون حلقه توی فیلم

1.JPG

خیلی فرق کرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

:) :) ;) البته این تنها یه فرضیه است و پشتش دلایل محکمی هم نیست. امیدوارم دوستان آگاه تر بیان و روشنش کنن ولی گمانم این تفاوتی که شما با عکس نشون دادین چند تا دلیل داره. اول که ما یه جاهایی تصاویر قابل اتکایی داریم که میشه با استناد به اونها قرص و محکم جلو رفت. مثلاً تصویر روی جلد یا تصاویر داخل کتاب هایی که در زمان خود تالکین چاپ شدن که قدر مسلم مورد تأییدش بودن. این تصویری که در به اصطلاح کتاب سائورون اومده تصویر قابل اتکایی نیست و ما در نهایت فقط توصیفی از حلقه ی باراهیر داریم که تمام جزئیات رو دربرنمی گیره :) در حالی که تصویر حلقه ی یگانه بسیار روشنه و جای هیچ بحثی نمیذاره. حتی سه حلقه ی الفی هم تا حدی تابع همین اصل هستن. چون دقیقاً می دونیم چه گوهری روی هر کدوم بود ولی مثلاً در مورد نه حلقه یا حلقه های دورف ها مرجع روشنی نداریم. دلیل دوم هم شاید این بوده که به هر حال تو هیچ صحنه ای از فیلم، حلقه ی باراهیر از نمای نزدیک دیده نمیشه و بنابراین شاید پرداختن به جزئیاتش چندان برای جکسن مورد اهمیت واقع نشده. البته این عذر موجهی نیست :D ولی خب شاید تأثیرگذار بوده ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Khamul

تنها چیزی که راجع به این حلقه میدونم اینه که این حلقه در نسل پادشاهی نومه نور وجود داشته و نشان اونها بوده ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

گرد و خاک تاپیک رو کنار بزنم!

 

یه سوالی هست که مدتیه ذهن منو مشغول کرده. توصیفی که از حلقه در کتاب سیلماریلیون اومده اینه:

«... گوهرهای سبز ساخته نولدور در والینور بر آن میدرخشید. زیرا، انگشتر به شکل دو مار توامان بود با چشمان زمردین، که سرشان زیر تاجی از گل های زرین به هم میرسید، و گویی یکی میخواست تاج را ببلعد و دیگری از آن دفاع میکرد؛ این نشان فینارفین و خاندان او بود.»

سیلماریلیون - حدیث برن و لوتین

 

حالا سوالم اینه که چرا مار نشان خاندان فینارفینه؟ تقریبا هیچ جای دیگه در کتابها صحبتی از مار نمیشه و اون اندک اشاراتی هم که میشه(چشم مار مانند یا به سرعت مار و ...) بار معنایی مثبت نداره. پس چرا فینارفین همچین نشانی انتخاب کرده و چرا دوتا مار روی حلقه اش برای یک تاج میجنگن؟ به چه چیزی میتونه اشاره داشته باشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

گرد و خاک تاپیک رو کنار بزنم!

 

یه سوالی هست که مدتیه ذهن منو مشغول کرده. توصیفی که از حلقه در کتاب سیلماریلیون اومده اینه:

 

حالا سوالم اینه که چرا مار نشان خاندان فینارفینه؟ تقریبا هیچ جای دیگه در کتابها صحبتی از مار نمیشه و اون اندک اشاراتی هم که میشه(چشم مار مانند یا به سرعت مار و ...) بار معنایی مثبت نداره. پس چرا فینارفین همچین نشانی انتخاب کرده و چرا دوتا مار روی حلقه اش برای یک تاج میجنگن؟ به چه چیزی میتونه اشاره داشته باشه؟

با عرض اجازت

به نظر من مار همیشه در مفاهیم غربی و به خصوص کلیسایی و حتی در فرهنگ خودمان نشانه افراد خائن و همیشه موجودی کلک زن بوده که حتی در انجیل آمده شیطان خود را به شکل مار درآورد و حوا را گول زد تا میوه ممنوعه را بخورد. حالا در کتب تالکین که این نشانه آمده که وی هم بسیار کاتولیک و معتقد بوده فکر نمی کنم نشانه خود فینارفین باشد چرا که اونسبت به برادرانش کمتر دنبال تاج و تخت بود و شاید آن دو ماری که برای یک تاج می جنگند دو برادرش باشند که با هم در نزاع اند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

براساس اینکه خودِ مار توی این انگشتر نماد چیه بعیده بتونیم به نتیجه برسیم. زوج مار معروفِ اساطیر مربوط میشه به عصای هرمس. کادوسئوس. روایته که عصاش رو می ندازه بین دو تا مار و به دعوای بین اونا! خاتمه میده. یعنی یه جور نشونه ی تعادل. اگه بشه به این ربطش داد، نماد بدی نیست برای کسی که خردمندِ خاندان فینوه هست و علی الظاهر خواهان میانه روی.

ضمناً خود هرمس پیام آور خدایان به حساب میاد و فینرود هم نقش مشابهی به عنوان پیک انسان ها و نخست زادگان رو بعدها به عهده گرفت.( حالا این هیچی، چون سازنده ی اون حلقه پیشگو نبوده :دی)

من تا همینجا عقلم قد داد، نفر بعدی از یه ایده ی بهتر شروع کنه:دی

پ ن: الان کل فعل و انفعالات اون مارها و تاج گل و همه چی رم بی خیال شدم تو این تفسیر:پی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

همگی میدونیم که فینارفین زمانی این نشان رو برای خاندانش روی انگشتر انتخاب و پیاده میکنه که چیزی از عمر آردا نگذشته بوده  و جز  والـار منبعی برای الهام وجود نداشته. اینطور که به ذهن من میرسه، استاد خودش میاد و این نشان رو از دست فینارفین تبدیل میکنه به منشا یک معنا!  یعنی دقیقا برعکس چیزی که دوستان بالـا توضیح دادند....

بنظر من اگر مثلـا آراگورن چنین چیزی رو میساخت میشد منابع مختلف الهام رو حتا از دنیاهای دیگه، ازش بیرون کشید ولی در مورد فینارفین نه...

بدیهیه که بین تمام افسانه ها ، موارد مشابه زیاده و خیلیم معقوله که اینطور باشه و بیشتر قابل قبول نسبت به موقعیتی که هر دنیایی کاملـا منحصر بفرد باشه ؛  اما اینجا من قضیه رو میخوام فقط از چشم فینارفین ببینم. توی اون زمان و با اون شرایط خانواده ـش.   پدری که کشته شده و وجود برادری همچو فئانور و احتمالـا فینگولفین  که ترس نزاع بر سر جانشینی و وراثت رو در دل فینارفین ایجاد کرده بوده...

من این  انتخاب چنین نشانی رو فقط خَلقِ فینارفین میدونم  بر اومده از سلیقه و حکمت الفی ای که داشته.  که قراره منبع الهام باشه برای نسل های بعد. 

از یک طرف دیگه ای تالکین رو بالـا دست فینارفین داریم!  که هر چی اون بخواد فینارفین انجام میده. که من بازم میگم تالکین به چشم فینارفین نگاه میکنه و مینویسه! :D

بهر روی من همیشه از اینچنین ایده گرفتن ها دوری میکنم!  اما شبیه بودن... چیزی جز اعمال ناخودآگاه واقعیت نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

همگی میدونیم که فینارفین زمانی این نشان رو برای خاندانش روی انگشتر انتخاب و پیاده میکنه که چیزی از عمر آردا نگذشته بوده

چطور همه اینو میدونیم؟ :/ تاریخ تشکیل شدن اون نشان اصلا مشخص نیست. به علاوه اگه بخوایم عمر آردا رو نگاه بندازیم به واسطه اینکه سالیان دو درخت 9.582 برابر بیشتر از یک سال خورشیدی هست، میزان عددی عمر آردا بیشتر از محموع دوران اول و دوم و سوم میشه :دیــ + اون انگشتر هم متعلق به فین‌رود بوده و بازم معلوم نیست تاریخ ساختش کِی بوده

 

و جز  والـار منبعی برای الهام وجود نداشته.

هوم؟ تا جایی که همه توی روال داستان دیدیم الف ها و انسان ها قدرت پیشگویی دارن توی موقعیت های مختلف، ربطی به والار نداره که، این قدرتی بوده که ایلوواتار برای فرزندانش در نظر گرفته بوده، والار کاره ای نبودن این وسط. مثال که لازم نیست بزنم؟ :دیــ + الف ها توی ارتباط با آردا قوی تر از انسان ها هستن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

چطور همه اینو میدونیم؟ :/ تاریخ تشکیل شدن اون نشان اصلا مشخص نیست. به علاوه اگه بخوایم عمر آردا رو نگاه بندازیم به واسطه اینکه سالیان دو درخت 9.582 برابر بیشتر از یک سال خورشیدی هست، میزان عددی عمر آردا بیشتر از محموع دوران اول و دوم و سوم میشه :دیــ + اون انگشتر هم متعلق به فین‌رود بوده و بازم معلوم نیست تاریخ ساختش کِی بوده

 

 

 

منظور اینه  که آردا هنوز جوان  و برای خیلی از اتفاقات دست نخورده بود! :|

 

 

 

 

هوم؟ تا جایی که همه توی روال داستان دیدیم الف ها و انسان ها قدرت پیشگویی دارن توی موقعیت های مختلف، ربطی به والار نداره که، این قدرتی بوده که ایلوواتار برای فرزندانش در نظر گرفته بوده، والار کاره ای نبودن این وسط. مثال که لازم نیست بزنم؟ :دیــ + الف ها توی ارتباط با آردا قوی تر از انسان ها هستن

 

در پایان عرایضم ذکر کردم که :

 

من این  انتخاب چنین نشانی رو فقط خَلقِ فینارفین میدونم  بر اومده از سلیقه و حکمت الفی ای که داشته.

 

 

و یکی از معانی حکمت همون دور اندیشی و آینده نگری هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

همگی میدونیم که فینارفین زمانی این نشان رو برای خاندانش روی انگشتر انتخاب و پیاده میکنه که چیزی از عمر آردا نگذشته بوده  و جز  والـار منبعی برای الهام وجود نداشته. اینطور که به ذهن من میرسه، استاد خودش میاد و این نشان رو از دست فینارفین تبدیل میکنه به منشا یک معنا!  یعنی دقیقا برعکس چیزی که دوستان بالـا توضیح دادند....

بنظر من اگر مثلـا آراگورن چنین چیزی رو میساخت میشد منابع مختلف الهام رو حتا از دنیاهای دیگه، ازش بیرون کشید ولی در مورد فینارفین نه...

بدیهیه که بین تمام افسانه ها ، موارد مشابه زیاده و خیلیم معقوله که اینطور باشه و بیشتر قابل قبول نسبت به موقعیتی که هر دنیایی کاملـا منحصر بفرد باشه ؛  اما اینجا من قضیه رو میخوام فقط از چشم فینارفین ببینم. توی اون زمان و با اون شرایط خانواده ـش.   پدری که کشته شده و وجود برادری همچو فئانور و احتمالـا فینگولفین  که ترس نزاع بر سر جانشینی و وراثت رو در دل فینارفین ایجاد کرده بوده...

من این  انتخاب چنین نشانی رو فقط خَلقِ فینارفین میدونم  بر اومده از سلیقه و حکمت الفی ای که داشته.  که قراره منبع الهام باشه برای نسل های بعد. 

از یک طرف دیگه ای تالکین رو بالـا دست فینارفین داریم!  که هر چی اون بخواد فینارفین انجام میده. که من بازم میگم تالکین به چشم فینارفین نگاه میکنه و مینویسه! :D

بهر روی من همیشه از اینچنین ایده گرفتن ها دوری میکنم!  اما شبیه بودن... چیزی جز اعمال ناخودآگاه واقعیت نیست!

خب شما الان حرف خودتو نقض نکردی؟از یک طرف می گی به غیر از والار منبع الهامی نداشتن (که بنده قبول ندارم) و از طرف دیگه میگی تحت تاثیر جو پرتنش و نزاع اون دوره بوده :|

پ.ن:با توجه به متن سیلماریلیون،در دوره ی آزادی  ملکور در والینور که به تدریج رقابت و کمکش بین نولدور زیاد میشه،به تدریج ساخت سلاح و ابزارآلات جنگی زیاد میشه و نقش کردن نشان های خانوادگی در بین نولدور رایج میشه.به نظر میرسه گرچه زمان ساخت این نشان ها به قبل از این بر میگرده ولی تو این دوره نشان ها و قبیله گرایی به شکل قوی تری ظاهر میشه...که اگه اینطور باشه عملا اون قضیه رقابت و تنش برای جانشینی هم به نوعی منتفیه چون مدت ها قبل از اون الدار و به خصوص نولدور نشان و نماد مخصوص به خودشون رو داشتن.یعنی قبل از اینکه اصلا فینوه به رحمت ارو بره یا فئانور تصمیم به مهاجرت به بلریاند کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

نه. نقض کردنی در کار نیست. منبع الهام رو برای  انتخاب مارها و اصل اون طرح  منظورم بود و  نزاع بین برادران رو دلیل ساختن چنین انگشتری.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

 

این قضیه ی آپوپیس و مهن خیلی شگفت انگیز بود! ولی شخصا فکر می کنم کاوش در اساطیر مصری راه دور رفتنه، چون خیلی خاص هستن و  شباهت مفاهیمشون با سایر ملل اندکه.

من مختصر سرچی انجام دادم در این زمینه. بحثی که به نتیجه رسیده باشه به چشمم نخورد. ولی یه جا این نظر رو دیدم- که احتمالا خودتونم دیده باشین- بنده خدا رو زیاد تحویل نگرفتن البته:دی. از کتابی به نام حلقه ی جادو اثرف‍ردري‍ك‌ دولام‍وت‌ ف‍وك‍ه‌، نویسنده ی آلمانی نام می بره و حلقه ی مشابهی که توی اون کتاب هست:

https://www.reddit.com/r/lotr/comments/19s2rt/and_yet_he_bore_a_strange_ring_two_serpents_with/c8r6fvy

لینک کتاب در گوگل بوکز:

Magic ring

Two serpents of the purest gold were intertwined with each other, on whose heads were crowns of rubies; on the circle were engraved characters such as Otto could not read; but he remembered having seen such before on very old weapons in his father''s armoury. He knew also, that they were called Runic letters, and had their origin in distant countries of the north. Over and between the serpents' crowns was a bright green stone, which in colour might be compared to the waters of the Danube, but Gabrielle said that its hues were exactly like those of the sea

دو مار از زر ناب در هم تنیده بودند، بر سرهایشان تاج هایی از یاقوت قرار داشت. حروفی بر دایره حک شده بود که اوتو(قهرمان داستان) نمی توانست بخواند، اما به یاد می آورد که مانند آن ها را  پیش از این، بر اسلحه های بسیار قدیمی زرادخانه ی پدرش دیده است. همچنین می دانست که آن ها حروف رونی نام دارند. و خاستگاهشان سرزمین های دور شمالی است. در میان تاج ها ی دو مار، بر فرازشان سنگ سبز روشنی نشسته بود که رنگش را می شد با آب های رود دانوب مقایسه کرد، اما گابریل(کسی که خودش رو مالک حلقه می دونه) گفت که رنگمایه ی آن کاملا چون دریاست.

نگارنده ی اون کامنت از تأثیر این کتاب بر تالکین مطمئن نیست، ولی  یه سری از منابع اشاره می کنن که این نویسنده و به طور خاص این کتاب بر کار تالکین تأثیر گذاشته:( مثلا این مصاحبه از ویراستار انگلیسی کتاب، مث که تالکین شناسم هست، البته یه کم تبلیغاتی صحبت کرده اما خالی از حقیقت هم به نظر نمی یاد حرفاش)

http://www.revolutionsf.com/article.php?id=3246

ترجمه مصاحبه: واژگان سحرآمیز.pdf

درسته که  این دقیقا همون حلقه ی باراهیر نیست، ولی ایده گرفتن از این کتاب محتمل تر از افسانه های مصره یا چیزایی که خودم قبلا گفتم یا بعدا میگم:دی.  به نظرم در اصل حلقه ی جادو در کتاب تالکین به سه عنصر تجزیه شده:1. یک حلقه ی طلای ساده با حروف رونی که قدرت جادویی داره.(حلقه یگانه)

2. یک حلقه با طرحی عجیب که توصیف دقیقش در حالی که حتی شکل سه و هفت و نُه حلقه مبهمه، جالب توجه به نظر می یاد. حلقه ای که جادویی نیست، اما بار نمادین داره، شاید کهن ترین میراث باقی مونده در سرزمین میانه باشه، نماد دوستی بین نژاد هاست. همچین نمادی هیچ بعید نیست که یک عنصر فراداستانی باشه، یادگاری از گذشته، بازمانده ای از یک منبع الهام. حلقه ی جادویی که برای ادامه ی حیات، ازش جادوزدایی شده و ظاهرش با اندکی تغییر حفظ شده تا نقش یک نماد رو ایفا کنه.(حلقه باراهیر)

3.سومین عنصر، به گمان من، جواهر سبز یا گوهر الفیه: اله سار. این جواهر که نمونه ی کوچیکش توی حلقه ی جادو بین تاج های مارها قرار داره، و رنگ سبز آبی دریا رو به ذهن می یاره.( البته احتمالش ضعیف تر از دو تای دیگه س ولی وقتی توصیف رو می خوندم به ذهنم متبادر!! شد.)

اگه این حدسا درست باشه، دیگه نظر فینارفین و دلیل انتخابش چندان مهم نیس:دی البته وقتی دو تا مار داریم که یه تحرکاتی انجام می دن، حتما سناریویی پشتش هست و همچنان ایده ای ندارم، مار دوقلو(سوزنم گیر کرده الان:دی) نشونه ی دو پسر و دو برادر هم هست در اساطیر برخی ملل. که دست بر قضا یه جورایی هم به آفرینش ربط دارن.(چند صفحه از این لینکه)

Twin serpents

ولی کسی اختلاف خانوادگیش رو نمی یاد نشان خاندان کنه، اگه مجبور به انتخاب باشیم برادر مدافع می تونه مانوه باشه و مهاجم ملکور(یا شاید کسایی که من نمی دونم)....

راستی اکثرمون یه جوری صحبت کردیم انگار انگشتر مال فینارفینه یا به دستور اون ساخته شده. این دقیق جایی اومده؟ چون انگشتره مال خود فین روده، فقط نشان خاندان فینارفینه. یعنی محتمله خود فین رود داده باشه بسازن. توی کتاب گفته بود که مال باباش بوده؟!:h14014:هوم!

ویرایش شده در توسط ورونوه
"تصحیح شکل نوشتار و افزودن تگ کد" ، ویرایش الوه س، من فقط رنگ یه تیکه از متنو عوض کردم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

 

این قضیه ی آپوپیس و مهن خیلی شگفت انگیز بود! ولی شخصا فکر می کنم کاوش در اساطیر مصری راه دور رفتنه، چون خیلی خاص هستن و  شباهت مفاهیمشون با سایر ملل اندکه.

 اتفاقا فکر نکنم راه دور رفتن باشه چون تالکین با مصر باستان آشنایی داشته و اگه نامه شماره 211 رو بخونید در توصیف مردمان گوندور و نومه نور و علاقشون به ساختن چیزهای بزرگ رو شبیه به مصریان دونسته. همچنین تاج بالدار پادشاهی گوندور به این صورت توصیف شده:

I think the crown of Gondor (the S. Kingdom) was very tall, like that of Egypt, but with wings attached, not set straight back but at an angle

که تصویری که تالکین ازش کشیده توی همون نامه هم توی پیوست هست. این لینک رو هم ببینید:

https://en.wikipedia.org/wiki/Pschent

قسمت Egypt این لینک رو هم نگاه بندازید:

http://tolkiengateway.net/wiki/Gondor

 

اما برسیم به قضیه افعی، این قضیه افعی با چشم های تزئین شده یا حتی جواهری بر سر یه چیز خیلی خیلی عمومی تر و قدیمی تر از اون داستان و نویسنده ی ذکر شده هست که مثلا انگشتر مار مانندی با جواهری سرخ بر سرش در داستان وجود داره، چون به خصوص جواهرات سرخ در تزئین مار به کار میرفتن. اینجا رو برای توضیحات کامل ببینید:

https://regencyredingote.wordpress.com/2012/08/24/the-jeweled-serpent/

به نظرم نمیشه این قضیه رو به یک نویسنده فقط ربط داد و مثال های نزدیک تری وجود داره برای این قضیه. مثلا انگشتری که پرنس آلبرت به ملکه ویکتوریای جوان به نشانه ی نامزدی داده بوده، انگشتری افعی نشان با چشمانی زمردین که نشونه ی عشق بی پایان بوده و اگه نگاه کنیم به حرکت بین فین‌رود و باراهیر هم میخوره چون این حلقه از سر دوستی اهدا شده بوده. به هرحال به نظرم نمیشه خیلی با اطمینان اون کتاب رو منبع یا منشا دونست، مگه اینکه چیز محکم تری پیدا بشه و به این ارتباط دامن بزنه

 

اون قضیه حلقه ی یگانه توی اون لینک هم به نظرم چیز جالب و دقیقی نمیاد، برای خود حلقه میشه بحث های زیادی کرد توی تاپیک خودش و توصیفات و توضیحات بهتری از خودِ تالکین وجود داره...

Gondor Crown Tolkien.png

پ.ن.

تا جایی که اینجا بحث شده بیشترمون میدونیم این حلقه ی خود فین‌رود فلاگوند هست :پی و چه توی کتاب و چه توی منظومه لیتیان جور دیگه ای ازش یاد نشده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

متوجه هستم که "مار" به طور کلی طرح محبوبیه برای جواهرات. ولی این که دو تا مار توی یه جواهر باشن، اونم حلقه که کوچیکه، زیاد متعارف نیست. به خاطر همین کلیه ی مثال هایی که یه مار دارن رو حذف کردم.

در مورد حلقه یگانه هم فقط یه حدس بود. یه سری چیزا هست که آدم ازشون ایده می گیره و حواسش هست. یه سری چیزا هم هست که تأثیر می ذارن و فراموش میشن. معلومه که نمی شه به یه نویسنده و کتاب ربط داد، ولی وقتی یه منبع به لحاظ تاریخی زیاد دور نیست، نمی شه هم الهام گرفتن ازش رو با قطعیت رد کرد.

داریم پازل درست می کنیم دیگه.

مرسی واسه بقیه لینکا.

ویرایش: پیش نمایش پست نداریم دیگه یا من نمی بینم؟ دائم دارم ویرایش می کنم:( اینم یادم رفت: مشکلم با اسطوره های مصری اینه که حتی اگه تالکین هم خوب شناخته باشه، مخاطب عمدتاً اروپاییش نمی شناسه. اونوقت اگه خودش مورد خاصی، که مفهوم نمادین داره، رو توضیح نده، خواننده هم متوجه نمی شه. واسه همین میگم اگه مشخصا از اونا ایده می گرفت توی این مورد، باید یه جا توضیحشم می داد.

ویرایش شده در توسط ورونوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...