از آنجایی که من آدم بسیار شوخ طبعی هستم.. هر کس که بتونه از ارباب حلقه ها جوک بسازه... در اینجا...مارو خوش حال کرده.. اولین جوک: یه روز تولکاس غم گرفته بود...و داشت گریه میکرد..همسرش برای شادیش..یه جوک ترکی براش تعریف میکنه.. تولکاس از خنده سکته میکنه. . . . از ملکور میپرسن چرا فانوس ها رو نابود کردی؟ مگیه..:چراغ اضافی خاموش ;) . . . شبی در چمن زار نسا طبق معمول در حال رقصیدن بود و تولکاس در حال خندیدن به نسا..ملکور و اونگولیانت داشتن باهم عین دو تا آدم حسابی رد میشدن
  • 14

    امتیاز