بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 3, 2009 سلام دوستان.گفتم شاید بد نباشه دوستانی که طبع شعری دارن و در مورد دنیای فانتزی جناب تالکین کبیر اشعاری سرودن،اگر مایل بودن اشعار زیبای خود را در این پستی که من ایجاد کردم قرار بدن.حتماً دوستان قدیمی آردا دو شعری که پدر گرامی بنده یعنی دنه تور پیر به کمک بنده، (راهنمایی های من در ذکر اسامی شخصیت ها و نژاد ها و مکان های دنیای تالکین) سرودن رو خوندن،اون شعر ها رو من در سیصد و شصت یاهوی خودم قرار داده بودم،به نظر خودم جایگاه اصلی این اشعار همین سایت آردای خودمون هستش.شعر اول که به سبک شاهنامۀ فردوسی سروده شده.شعر دوم هم که شامل دو بخش هستش رو فعلاً بخش اولش رو در اینجا قرار می دم،تا اینکه قسمت دومش هم سروده بشه. ارادتمند،بورومیر زخم خورده 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 3, 2009 شعر اول اندر ستایش خداوند به نام خــــــداوند اسطـــوره ها خــــــداوند افســــانه و قصــه ها خداوند جـــــــادو، خداوند سحـر "فـــروزنده مــاه و ناهید و مهــر" خداوند تالکین مینـــــو سرشت کــه افسانه ها نغز و نیکو نوشت خداوند دانندۀ رمــــــــــز وراز خـــــــــدای گشایشگــرچاره سـاز خداوند مـــردان پوشیـــــده راز همی تــام مانده است درپرده باز خداوند گــاندالف خــــــاکستری که باشد ز ناپـــاک و زشتی بری خداوند گابلین و اورک وترول حکیمی که داناست برجزء و کل خداوند دورفــان و إلفــان پاک خداوند إنت و خــــــــداوند خاک خـــداوند بالــروگ ، دیو مهیب خــــدای گیریمـــای مردم فریب خداوند بــئورن ، دبّّاغ پیـــــــر خـــــــــدای بورومیـــــر مرد دلیر خداوند تورین ، سلحشور مـرد کـــــــــه افکند سرها به گــاه نبرد خداوند هر شهر وهرسـرزمین والینـــور یا خطۀ گـــــونـدولیـــن خداوند اورتانک ، برج بلنـــــد خدای باراد- دور ِ شیطـــان پسند خداوند واردا ، شــــــه اختران به والـــیر بـــودی ز نــــام آوران خداوند مرغان هفت آسمــــــان خدای گــــــوایهیـریاری رســـــان خداوند مـــــــــردان شهر سپید کــــــــه بودند جنگــاورانی رشید خداوند شاهی که گشته شـــهید تــئودن که درخاک و خون آرمید خداوند گــُردان گــــــردن فراز لگولاس با گیملی چـــــــاره ســاز خداوند زن هــــای گرد آفرین ایئووین ز پاکان روهــــان زمین خداوند هــابیت پر مـــــــاجرا چو بیلبو کــه می رفت ســوی بلا خداوند مــــــــردان هابیتیــــان مـری و پی پین،هردو یـار جـوان خداوند یـــاران پیمــــــان سپار چو سام و فرودو در آن روزگـار خداوند فرمـــــــاندهــان زمین چو مـَنوه کــه بـُد پادشـــــاه برین خداوند دیــوان و غولان مست خداوند اشباح و هر آنچـــه هست خداوند ملکور ِشیـطان سرشت نبودش بـــــه جزنیستی سرنوشت خداوند نیـــــرو ده ساحــــران خداوند گــاندالف با سارومــــــان خداوند مخـــلوق غـــــارآشیان همـــــــان گالـِم ِحلقه یابِ دَمــــان خداوند ریونـــدل و مــــوریـا که باشد مبــرّا ز رنگ و ریــــــا خداوند الفـــــان پاکیـــــزه جو گـالادریل و الــــروند فرزانه خو خداوند بـِرِن زعشـــاق پــــاک کـه بر لوتین گشته بُد سینه چـاک خداوند آروِن ، مَهِ اله ســـــار که بُد بانوی آن شـــه شـهـــسوار خداوند اسبــــان نیـــــکو نژاد شـدوفکس آن توسن همچو بـــاد خداوند آمــــــان ، اهورا زمین کـــه آورد پاکان در این سرزمین خداوند افشاگـــــر ســــــائرون کــــه بـَرکـَند آن فتنه از بیخ وبن خداوند اربـــــــاب آن حلقه ها کـــــه افکند روی زمین لرزه ها خداوند قـــدرت ، خـداوند زور که افراشت روی زمین نومه نور خداوند سیلما ریــل هــای پاک سه گوهر چو انگوربرشاخ تاک خداوند اربـــاب صنعتگـــــران فیانور ســـــازندۀ گـــــــــــوهران خداوند جنگ وستیز و نبــــرد خدای آرندیل ِ دریــــــا نـــــــورد خداوند یـــــــاری گــر هرنژاد کـــــــه محکم نمود آخرین اتحاد خداوند آتش ، خـــــــداونــد دود کـه وحشت ببارید بر میرکــــوود پـرستیدن اورا همیشـه رواست جزاین کاردیگر نمودن خطاست 26 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 3, 2009 شعر دوم بخش اول ماجرای بیلبو ز هابیتیان بشنو این داستــــان که نغز است این قصۀ باستان ز هابیت مشهور عهــــد کهـن تو بشنو کنـــون داستانی زمن یکی بود بیلبو بگینز نــــام او جهــــان بود همواره بر کام او چو دوران سوم به پایان رسید کسی خنده بر چهــر بیلبو ندید پدرگفت بدرود و شد از جهان نمـــــانـَد کسی تا ابد در میــان سپس مادرش گشت بیمارسخت غمین گشت هابیت شوریده بخت شب و روز، او را پرستـاربود برایش همی مونس و یــار بود ز تیمارداریش طـــرفی نبست سرانجـــام مــادرزگیتی برست رهـا کرد مامش ســـــرای پلید دگر چهـــره اش را برابر ندید بشدباز "بگ اندز" اوسوت وکـور نبودی در آنجا دگر شوق و شور در آن حفره تنها و بیکس بمــاند در آغـوش، زانوی غم برنشاند چو هفت سال بگذشت بر او چنین از این انزوا بود روحش حـزین زمستان شد و نو بهــاران رسید چمـــــن گشت پر لاله و شنبلیـد بجوشید از خـــــاک تیره گیــاه بشد سبز و گلگون زمین سیــاه به بـــــاغ اندرون لاله و نسترن معطر هــــوا همچو مشک ختن به روی چمن گشت لختی دراز ببست دیدگان رفت در خواب ناز به ناگه یکی کوفت بر پشت در پرید او ز خواب آنزمان بی خبر گشود او در خانه را بی درنگ که از کودکی بود چست و زرنگ نمایان بر او گشت گاندالف پــیر که از ساحران بود امـــــــا دلیر ز شادی در آغوش او پر کشید شگفت آمدش چونکـــه او را بدید پس از شادمانی بگفتــــــا چنین کجــــــــا بوده ای ســرور نازنین زده از کدامین طرف آفتـــــاب به بیداربینم تو را یا کـــــه خواب بخندید گاندالف و او را نــواخت به شورآمد و لیک خود را نباخت بگفتــــا مقـدّر شده ،ای جـــوان که آیم به سوی تو من این زمــان هر آنچه بخواهد ز من سرنوشت جز آن چیز دیگر نخـواهم نبشت ز تو خواهم اینک مهیــّــا شوی تو چون قطره ای سوی دریا شوی تو را آزمــــــودم همی بارهـــا تو آســـان کنی مشکل و کـــارها قرار است همــراه تورین شوی هر آنجــــا که گوییم بـــا او روی به سوی اره بور آهنگ مـاست هر آنچـه بخواهیم در چنگ ماست پس اینک نبینیم جـــایز درنــگ به دشمــن بباریم همچون خدنـگ 16 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در ژانویه 5, 2009 شعر اول که قدیمی بود بورومیر جان. اما شعر دوم ;) بازنویسی جالبی بود از داستان. اما حیف که به یه درد خطرناکی دچاره. اون هم این که برای جور در اومدن قافیه و وزن و این بند و بساط هاش، مجبور شده داستان رو تغییر بده. اما همه ی این ها باعث نمیشه که بگیم قشنگ نبود. اما همون موقعی که شعر اول رو اولین بار برام خوندی یادته چی گفتم بهت؟ این کارها آخر و عاقبت نداره. شما چرا رحم و مروت سرتون نمیشه؟ این ویروس تالکین رو همینجوری گسترشش ندین. پدرته بورومیر جان. بهش رحم می کردی!!! ;) رفیق بد آدم رو معتاد میکنه، اما این کاری که ما تالکین دوست ها می کنیم رو گرگ بیابون با رفیقش نمی کنه!!! 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 5, 2009 هالباراد نوشته: بازنویسی جالبی بود از داستان. اما حیف که به یه درد خطرناکی دچاره. اون هم این که برای جور در اومدن قافیه و وزن و این بند و بساط هاش، مجبور شده داستان رو تغییر بده. اما همه ی این ها باعث نمیشه که بگیم قشنگ نبود. اما همون موقعی که شعر اول رو اولین بار برام خوندی یادته چی گفتم بهت؟ این کارها آخر و عاقبت نداره. شما چرا رحم و مروت سرتون نمیشه؟ این ویروس تالکین رو همینجوری گسترشش ندین. پدرته بورومیر جان. بهش رحم می کردی!!! ;) رفیق بد آدم رو معتاد میکنه، اما این کاری که ما تالکین دوست ها می کنیم رو گرگ بیابون با رفیقش نمی کنه!!! هالبارد جان،ممنون از نظر خوبت،تا حدی اشکالی که از شعر گرفتی رو قبول دارم و به نظر من اونقدر ها هم داستان تغییر نکرده،خیلی هم محسوس نیست،ولی به قول خودت هر چی باشه شعر زیبایه.در مورد اینکه دنه تور پیر رو هم دچار ویروس تالکین کردم،خیلی هم خوشحالم،چونکه ارباب حلقه ها باعث شد،پدر گرامی از نظر بد بینانۀ خودشون نسبت به داستان های فانتزی برگردن،ایشون چندان علاقه ای به داستان های فانتزی نداشتن،ولی با آشنا شدن دنیای تالکین کبیر تا حدی با من هم عقیده شدن فانتزی چیز بدی هم نیست.من خودم به شخصه شعر اول روی خیلی دوست دارم.امیدوارم که دیگر دوستان هم لطف کنن بیان در این تاپیک نظرات خوب خودشونو در مورد اشعار بازگو کنن. ارادتمند،بورومیر زخم خورده 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در ژانویه 5, 2009 بورومیر عزیز من فک کنم نظرمو قبلا بهت گفته بودم شعر بسیار خوبیه اما خب بعضی جاها با هالباراد هم موافقم.دو نقطه دی در هر صورت از جناب دنه تور خردمند کمال تشکر و قدر دانی را داریم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 6, 2009 ممنونم تولکاس عزیز،لطف داری،تشکرات فراوان 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لگولاس 180 ارسال شده در ژانویه 8, 2009 It is beautifull ... Im looking forward to see more of these kind of poems ... :mrgreen: of course if u have time for it ... :ugeek: keep up the good work ... ;) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در ژانویه 8, 2009 It is beautifull ... Im looking forward to see more of these kind of poems ... :mrgreen: of course if u have time for it ... :ugeek: keep up the good work ... ;) همانا این لغولاس اَغَر همان لغولاس خودمان باشد(که احتمالا هست)،از فرصت به وجود آمده استفاده کرده و در تاپیکی بیربط،قدمش را مبارک دانسته،آرزوی صبر جزیل برای بازماندگان آن سایت داریم. تولکاس ;) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در ژانویه 8, 2009 لگولاس جان،الف نترس بیشه زار ها به آردا خوش اومدی،مثل اینکه ای-میل من کار خودشو کرد.خوشحال شدم که در این تاپیک اومدی نظر خوب خودتو گفتی،اگر دنه تور خردمند وقت کنن حتماً اشعار دیگری در باب دنیای فانتزی تالکین کبیر شاهد خواهیم بود.موفق باشی لگولاس عزیز 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آناکین 1 ارسال شده در ژانویه 9, 2009 ما این اشعار را مطالعه نمودیم . البته به صورت خیلی زودگزر :دی ! فعلا سیوش کردم که سر فرصت قشنگ بخونمشون . ولی اول شعر اولی خیلی قشنگ بود من خیلی خوشم اومد . ممنون 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اولورین 17 ارسال شده در فوریه 21, 2009 جناب بورومیر بسیار منت بر سر ما گذاشتید و بسیار ممنون بابت اشعار ;) جدا خیلی حال کردم، خیلی شعرای قشنگی بودن، خصوصا اولی، هر چند چند تا اشکل!!! کوچیک قافیه ای و وزنی داشت، ولی خیلی قشنگ بود شعر بیلبو هم به جز موردی که دوستان اشاره کردن + بازم چند مشکل قافیه و وزنی عالی بود، منتظر قسمت دوم هستیم جیگر ;) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در فوریه 22, 2009 شعرای قشنگی بود دومی بهتر بود ولی باید ادامه داستان بیلبو رو بنویسی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در اکتبر 28, 2009 گمان آن گيرم از انسان که داند حق اين عالم.. که حق اين خداي ما و حق حق هر عالم... ولي ملکور شيطاني کند لاف سليماني... که رسم الفو دورفو من نباشد راز ملکوري.. ز اينک هر کسي گويد که نفرينم برو بادا.. زمين من سرايه من حرامش باشدو بادا.. ولي آتش ز آتش شد... پليديه دگر آمد نگينه اختره قدرت براي او محيا شد.. لب از لب ها بجنبيدو (اشاره به ورد حلقه) سياهي در درونش شد... نگينه آتشينه خون به رنگ خون محيا شد.. بگير آن گرز ديو افکن بزن بر عالمو آدم.. که کارت اينچنان باشد شکار اينو آن باشد لياقت در تو را اين نيست.. که باشي شاهد مرگت که لاف هر عمل گيرو فراغ غم به خود را گير... به خشم خود بسوزو سوز...بیفکن دیده بر امروز که چشمت آتشين باشد..به خشم خود چنین باشد شاعر=خودم 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در اکتبر 31, 2009 تو اگر تونستی همینشو هم بگی.. من یه شعر به اسم مهدی میگم. :D این که نشد جواب خوب بود منم میگفتم اگه تونستی تو یه حلقه خوشگل تر طراحی کن. خواهش میکنم با اسم من از این کارا نکن. :D میدونم یکمی عجیبو غریبه.. ولی خوب سخته انسان بتونه یه شعر به داستان ارباب حلقه ها بگه. و یه موردی.. دوست عزیز من میدونم شعرم خوب نیست حداقل نوع شعر رو عوض نکن این کارو که میتونی بکنی؟ میدونم سخته منم نگفتم بده فقط سه مورد نقد رو اشاره کردن. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در نوامبر 1, 2009 نوع شعر عوض نشده.. شاید شما یه جور دیگه میخونینش.. شعر همان سبک میزان را دارد.. میگم: شاید عجیب غریب باشه.. ولی همین عجیب غریب بودن.. شیرینی حرف رو داره.. انسان میخونه. فکر میکنه یه ژله رو داره قورت میده.. منم دیگه شاید آن نشم که از این حرفا رو تایپ کنم. اخرین کار من این بود که بیام چند تا شعر بزارم و تاپیک هفت سوال من را به نتیجه ای برسونم.. که نشد..هر دوشون به هم ریختن...دیگه بعدا من هم نیستم که بیام از تاپیک هفت سوال دفاع کنم. بنابر این برداشت خودتون رو نصبت به هر آنچه که میبینین(چه شعر چه فلسفه) به میل خودتون بر میدارین و تاپیک به تحلیل میره مطالب منم توش...یه آبم روش.. :D ممنون شاید دیگه نباشم. خدا نگهدار. :D 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مورون 69 ارسال شده در نوامبر 7, 2009 خیلیییییییییییییییییییی بامزه و قشنگ بود برومیر سرورم. من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم .اما برای خودم سیوش کردم و برای هر کی بتونم میخونمش. اگه بازم ازاین کارا کردی بی خبرمون نزار. ممنون. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در نوامبر 12, 2009 ار باب حلقه ها را داستاني بيش نيست.. حکمتو حرف درونش را نجو چون هيچ نيست.. کمتر از آن را نجو چون کمتر از آن هيچ نيست.. من بگريم بر شما..چون حالتان تشويش نيست. بي سبب حرفي نگويم بگذريم اي جاهلان جاهلان را در خرد مثل شتر در کاروان.. اي بسا من هم شوم کافر..که اللهم يکيست هر خداي ديگري .. با نيستي ميزان يکيست اين جهالت در شما مجي زند در عقلتان... پس شرايط در جهالت ميشود آن حرفتان..:(پنداشتن در جهل) من خدايم آن ارو يکتاي من يزدان ارو من کتاب آن ارو نور يقينم آن ارو. خاک عالم بر سرت آيد که جهلي بيش از اين...!! من نديدم در کسي حتي مگس داند...از اين...!!(درکش بيشتر است) اي نجاتا راه گيرو که عمرت واپسين...(رو به تمام) لحظه اي درک درونت را نيفکن در پسين..(پستان) ما همه جاهل شويمو کافريم....حالا که چه؟ تو حقايق را بگوفتيو شديم رسوا که چه؟ اي دريغا من براي ديگران کوشم چرا؟ از براي عقل خود بر ديگران گويي چرا؟ دوستان شعر بالا رو توهين ندونين....اين همه ي بحث ها و گفتمان ها رو داره در قالب نظم توضيح ميده خواهشا خيلي روش کار کردم آخرشم 1-2 به نفع جاهل تموم ميشه.. و عاقل کم مياره!! :D :D :D خيلي خوبه.. بخونين.. شيرينه پر از پنده در نوشتار پايين ميتونين چيزي رو که به نظم در اومده ببينين: آقا فرض کن همه حرف تو رو قبول کردن. ارو ناقص ذهن تالکين ناقص خلق ارو در داستان اشتباه تالکين يه کار اشتباه کرد. بعدش چي؟ چه نتيجه مي خواي بگيري؟ مي خواي بشيني ما رو موعظه کني که ديگه کتاب رو نخونيم؟ و "تالکين قهرمان منه, سيلماريليون کتاب مقدس منه, و اِرو خداي من." 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در نوامبر 16, 2009 Melkor Morgoth من سوالی برام پیش اومد میشه بگی شعرت تو چه سبکی هست؟ اگه کلاسیک هست پس قافیش کو؟ به تالکین فحش بدی بهتر از اینه که اسم اینو بذاری شعر 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مورون 69 ارسال شده در نوامبر 29, 2009 به عمرم اینقدر توهین رو یکجا نشنیده بودم...... در باره ی توضیحات اخر ابیات هم خوبه خودت میدونی چقدر نامفهوم هستن. سوال elrosرو تکرار میکنم سبک شعرتون چیه؟ این شعر شماست که خالی از حکمته نه اثر تالکین. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در نوامبر 30, 2009 من شعرم رو واسه با جنبه ها میخونم..کی گفته که توهین کردم؟ میگن: دشمن آدم از آدم تعریف میکنه... دوست آدم از آدم انتقاد... شما چه میدونین منظورم از مستی یعنی چی؟ شما چه میدونین منظورم از درد یعنی چی.. اصلا میدونی چیه؟ یه شعر گفتم...میارم میزارم به کوری چشم بعضی ها... در باره ی ارباب حلقه ها... صبر کن... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در نوامبر 30, 2009 لطفا به شعور مخاطب توهين نكن ملكور عزيز. فرض بر اينه كه همه كساني كه در اين تاپيك حق اظهار نظر به خودشون ميدن،اطلاعات كافي دارن مگه اينكه خلافش ثابت بشه. گذاشتن معني هر بيت در جلوش،علاوه بر توهين به افراد ديگه،به نظرم توهين به خودت هم هست.شما زماني حرفت رو در قالب نظم در مياري،يعني اين قابليت رو در خودت ديدي كه بتوني با چيزي فراتر از نثر،منظورت رو برسوني و زماني كه معني اون به نثر رو در مقابلش قرار ميدي،يعني توانايي هاي خودت رو نقض ميكني. به نظر من به عنوان يك دوست شما با توجه به دايره محدود لغاتي كه داري،اگه در زمينه نثر فعاليت كني بهتره. پي نوشت:Dبحث فني)شعري كه در بالا گفتي در هيچ قالب شعري قرار نداره.بهتره بهش اسم ترانه بديم.چون با قالب هاي ترانه بيشتر ميخونه 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در دسامبر 1, 2009 روش من ترکیب سبکه.. البته شما هایی که میگین توهینه...یا میگین شعر نیست. همینشو بگو...بسه.. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در دسامبر 1, 2009 elros جان تولکاس جان دوستان دیگر... هر جور که دووووست دارین برداشت کنین... من سبک شعرمو عوض نمیکنم... به نظر شما توهین نکردم و شما هم به شعر من توهین نکنین.. وگر نه این دودوتا چهار تا میشه..تا آخر سایت...که شما به شعر توهین میکنین من به نظر.. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در دسامبر 1, 2009 روش من ترکیب سبکه.. البته شما هایی که میگین توهینه...یا میگین شعر نیست. همینشو بگو...بسه.. نميدونم چي رو بايد بگم. اما تركيب كردن چند تا پاره مثنوي با قواعد و اوزان ترجيع بند،به نظر تركيب سبك نمياد. دوست عزيز،شعر براي خودش قواعد داره.شما يا كلاسيك ميگي يا نو و در هر دو حالتش قواعد مشخص بر شعر حاكمه.اگه نميتوني رعايتش كني،بهتره نگي. elros جان تولکاس جان دوستان دیگر... هر جور که دووووست دارین برداشت کنین... يعني چي؟يا تو داري شعرو قرار ميدي اينجا كه ما ها بخونيم و نظر بديم(كه در اين صورت بايد انتقاد رو هم به جون بخري) يا فقط ميخواي شعراتو گذاشته باشي و نظر كسي هم مهم نيست برات(كه در اون صورت ميبيني كه ناچاره مهمه باشه) من سبک شعرمو عوض نمیکنم... شعر(ترانه) شما سبك نداره به نظر شما توهین نکردم و شما هم به شعر من توهین نکنین.. تو كل پست هايي كه در مورد ترانه هات زده شده،يك مورد توهين به شخص خودت و يا شعرت رو نديدم.كه اگه ديده بودم حذف كرده بودم. همه انتقاد داشتن و تو انتقاد رو توهين ميدوني. وگر نه این دودوتا چهار تا میشه..تا آخر سایت...که شما به شعر توهین میکنین من به نظر.. اين قضيه اتفاق نخواهد افتاد،يعني من نميزارم كه اتفاق بيفته.اميدوارم شير فهم شده باشي. هنوز هم منتظريم كه قالب شعريت رو مشخص كني براي ما تا از جهل بيرون بيايم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست