رفتن به مطلب
  • 1
تینگول

چرا الوه پند ملیان درباره سیلماریل را نپذیرفت؟

سوال

تینگول

سلام. به نظرتون چرا وقتی ملیان به الوه تینگول گفت که به بهانه کشتن برن تقاضای سیلماریل رو نکن چون همان باعث نابودی دوریات خواهد شد و از انجایی که شاه دوریات از خرد بزرگ ملیان با خبر بود ولی بازهم به حرفش توجهی نکرد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

3 پاسخ به این سوال تا کنون داده شده است

Recommended Posts

  • 5
Nienor Niniel

سلام

به نظرم بهترین دلیلش اینه که الوه حتی ده درصد هم احتمال نمی داد دست برن به سیلماریل که هیچ، پاش هم به قلمروی مورگوت برسه. چطور ممکن بود کاری که کلی سپاه الف و انسان نتونستن انجام بدن، یه آدمیزاد تنها بتونه؟

و در کل الوه فقط می خواست برن رو به سمت مرگ سوق بده تا هم دخترش رو حفظ کنه و هم لوتین از خودش دلخور نشه که چرا جواب رد به برن داده یا مستقیما بلایی سرش آورده. چون هر چی هم می گفت جواب الوه این میشد که من فقط یه شرط گذاشتم، می تونست نره.

و دلیل دیگه اینکه ملیان با اینکه خرد داشت اما فقط "پند" می داد و آینده رو "قطعی" نمی گفت. شاید الوه امید داشت که این فقط یه احتماله و قرار نیست سیلماریل اصلا به دوریات آورده بشه که نفرینش هم دامنشون رو بگیره و حکم قطعی نیست که بخواد زیاد بهش توجه کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 1
ورونوه
در در 7/30/2017 at 2:31 AM، تینگول گفته است :

خب نظرتو تا حد زیادی قبول دارم ولی این برای اولين بار بود که الوه به پند ملیان بی توجهی میکنه

نه اتفاقا بار اول نبود. حداقل یه موضوع دیگه رو یادم می یاد که البته تا این حد مستقیم نیست، ولی بازم نظرشون با هم فرق داره و اون هم به نحوی در تقدیر دوریات نقش بازی می کنه:

نقل قول

صفحه ی 206 سیلماریلیون: (درباره ی دلایل بازگشت نولدور صحبت می کنن.)

الوه:...... نولدور برای گرفتن انتقام آمده اند و برای جبران کردن خسارت هایی که دیده اند. پس در هم پیمانی آنان بر ضد مورگوت، کسی که پیمان اتحادشان با او هرگز قابل تصور نیست، تردید نمی توان کرد.

اما ملیان گفت: راستی را که به همین دلایل آمده اند. اما دلایل دیگری نیز در کار است. از پسران فئانور بر حذر باش! سایه ی خشم والار بر سر ایشان افتاده است؛ و به گمان من، آنان هم در آمان و نیز نسبت به خویشانشان مرتکب کارهای شوم گشته اند. آزردگی و کدورتی در میان شهریاران نولدور هست که اینک در خواب به سر می برد.

و تینگول پاسخ داد: مرا به این چه کار است؟ از فئانور جز آوازه ی نیک نامی اش به من نرسیده، آوازه ای که او را به راستی بزرگ می گرداند. از پسرانش جای خوشوقتی است که کم می شنوم. با این حال محتمل است که ایشان سرسخت ترین خصمِ خصم ما از آب در آیند.

و ادامه ش در صفحه ی 208، اینجا ملیان نگران آینده س و رأیش ظاهرا به قطع ارتباطه، اما الوه از اتفاقات افتاده ناراحته و به ممنوع کردن زبان بسنده می کنه.

نقل قول

آنگاه[آنگرود] بانگ برداشت: از چه رو ما را که یخ آسیاب را تاب آوردیم خویشاوندکش و خیانت پیشه نام نهادند؟

ملیان گفت: با این حال تاریکی ماندوس بر شما نیز سایه افکنده است.

اما تینگول زمانی دراز پیش از سخن گفتن خاموش ماند. گفت: اکنون بروید! زیرا دلم از اندرون مشتعل است. بعدها اگر خواستید می توانید بازگردید، زیرا درهای خانه ام را برای همیشه به روی شما نمی بندم. خویشانی که در دام پلیدی گرفتار آمده اند، بی آنکه یاری اش کنند. با فین گولفین و مردم او به پیمان دوستی وفادار می مانم. زیرا به راستی سخت کیفر بدکاری خود را دیده اند. و در نفرتمان از قدرتی که جمله این رنج و مصیبت را آفریده، اندوه ما از میان خواهد رفت. اما بشنوید سخنم را! مباد گوش من از این پس لسان قاتلان خویشانم را در آلکوئالونده بشنود!...

دو تا دلیل می تونم متصور بشم، یکی اینکه الوه شخصیت یک پادشاه رو داره. و برای تصمیم گیری به اطلاعات قطعی و قدرت قضاوت خودش متکیه. خرد ملیان هرقدر هم زیاد باشه، بینش غیبیه و برای دیگران قطعی و روشن نیست. اگر الوه تصمیم هاش رو به گفته های ملیان وابسته کنه، در نظر مردم شاهی ضعیف دیده می شه که با تکیه بر حدس و گمان حکم صادر می کنه.

یکی دیگه هم به عدم تفاهم کامل بین آینور و فرزندان ایلوواتار برمی گرده. نه تنها الوه، بلکه به لگ هم که شخصیت متواضع تری به نظر می یاد به حرف ملیان گوش نمی ده. گویا نه الف ها جدی بودن و عمق بینش ملیان رو درک می کنن و نه اون ذات اینا رو به درستی می شناسه تا با ادبیات محکم تری نظرش رو اعمال کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • -3
تینگول

خب نظرتو تا حد زیادی قبول دارم ولی این برای اولين بار بود که الوه به پند ملیان بی توجهی میکنه 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...