رفتن به مطلب
  • 0
Eruyeganeh

آیا شمشیر تورین تورامبار با او سخن گفت؟

سوال

Eruyeganeh

شمشیر از آن ائول الف تاریک بود که اکراه به تین گول در قبال اقامت در نان الموت داد. ملیان در مورد این تیغ گفت : خباثتی در این شمشیر هست. سویدای قلب چلنگز هنوز اندرونش به سر میبرد . دستی را که در خدمت اوست دوست نخواهد داشت نیز زمان زیادی همدم تو نخواهد بود. گورتانگ برای تورین پیروزی های فراوانی به ارمغان آورد و صدها موجود پلید را به هلاکت رساند. اما این تیغ هیچوقت به خاطر کشته شدن ناجوانمردانه ی صاحب قبلی اش تورین را نبخشیده بود. به همین دلیل هم، زمانی که تورین می خواست خودکشی کند، گورتانگ به حرف آمد و گفت: «خون تو را شادمان خواهم نوشید تا مگر خون به لگ، اربابم را فراموش کنم، و خون  براندیر را که به ناحق کشته شده. تو را در دم خواهم کشت.» اما گفته اند که وقتی تورین خودش را روی تیغ انداخت، گورتانگ در زیر او شکست تا هیچ دستی، چه خوب و چه بد، دیگر هیچوقت نتواند از آن استفاده کند.

اما آیا شمشیر سخن گفت یا ذهن مجنون تورامبار؟ چرا سخن گفت؟ چه خباثتی در شمشیر بود؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

6 پاسخ به این سوال تا کنون داده شده است

Recommended Posts

  • 1
ورونوه
در در ۱۳۹۶/۴/۱۸ ه‍.ش. at 3:45 PM، Eruyeganeh گفته است :

من ی تئوری هایی دارم شاید بیخود به نظر بیاد ولی نظرمه پس :-\ احترام 

گورتانگ از خود اراده داشته و اراداه ای وحشتناک باعث میشده تا کارهای وحشتناک دارنده اش انجام بده و به لگ رو به برداشتنش جذب کرد و تورین را به کشتن او

و بعد ها به براندیر که به نا حق کشته شد و حتی خود تورین :( نمونه اش مثل حلقه قدرت که اراده ای مخوف داشتند

 بخش نامربوط به سوال:|:من که هنوز اعتراضی به تئوری هات نکردم:) ولی کلا وقتی یه ایده ای رو مطرح می کنی خودت از قبل نگو بیخود، بیشتر از اینکه نشونه ی تواضع یا دعوت به مدارا باشه نشونه ی اینه که خودت به اندازه ی کافی قبولشون نداری، و این توی قضاوت طرف مقابل تأثیر منفی می ذاره. اینو فقط برای اینجا نمی گم، و فقط برای شما هم نمی گم.

 بخش مربوط به سوال:اراده داشتن از گورتانگ بعید نیست. جمله هایی که ملیان به کار می بره می تونه نشونه ی وجود اراده و قدرت تصمیم گیری شمشیر(دست کم در مورد مالکیت خودش) باشه. ولی شبیه دونستنش به حلقه ی قدرت زیاده رویه به نظرم. تنها شیطنتی که گورتانگ، اون هم زمانی که آنگلاخل بوده می کنه، همون پریدن بی جاییه که به مرگ به لگ منجر شد.ولی بعد از اون واقعا به تورین خوب خدمت کرد.(تالکین توی لیتیان هم یه جا میگه تیغ خیانتکار دورفی شکست، درصورتی که تقصیر تیغ نیست، صرفا داره از زبون راوی توضیح میده.) اون همه ارکی که کشته چی پس؟ کشته شدن براندیر  رو نمی شه گردن شمشیر انداخت، حاصل بی تدبیری خود تورین(و اونم بیشتر ناشی از نفرین مورگوت) بود. و تورین هم که برای خودکشی به اندازه ی کافی دلیل داشت. اگه خودش رو نمی کشت باید تعجب می کردیم.

بعد اینکه به نظرم بهتره منشأ خباثت شمشیر رو از اراده و توانایی تکلمش(در صورت وجود) جدا کنیم. ملیان به وضوح میگه که تاریکی قلب آهنگر درون شمشیره. و از dark heart استفاده می کنه که نسبت به ترجمه ی فارسیش معنی منفی تری داره.(فارسیه منفی نیست اصلا:/)

خب اینکه در وجود بعضی اشیا اثری از سازندگان یا مالکانشون می مونه خیلی ناشناخته نیست. اما ائول قدرت اینو نداره که به شمشیر اراده ببخشه.  هرچی باشه یه الفه فقط. وقتی تورین شمشیر رو میده از نو بسازن، ظاهرا وابستگیش به احساسات ائول از بین میره. اما قدرتش همچنان باقیه. شاید منشاء اراده ی شمشیر در ماده ی خام اون باشه. آهن فروافتاده از آسمان، متعلق به یک شهاب. سازنده ی این یکی به احتمال زیاد ملکور یا آئوله باشن. و شاید در زمان نبردهای والار از آسمون افتاده باشه.(این دو تا جمله ی آخری دیگه زیادی حدس به حساب می یان)

شهاب سنگی که یکی از والار، شاید به عنوان سلاحی جنگی، ساخته باشه می تونه تا حدی اراده و هوشمندی داشته باشه. و اشتیاق گورتانگ به کشتار و ارباب نشناختنش رو می تونه توضیح بده.

در در ۱۳۹۶/۴/۱۸ ه‍.ش. at 3:45 PM، Eruyeganeh گفته است :

البته شاید تورین از سر دیوانگی همه رو انجام داد و حرف های گورتانگ ذهن مجنون او بود که کم احتمال نیس

احتمال کمی نیست، ولی احتمالیه که توی ذوق آدم می زنه:/(دست کم توی ذوق من)

برای همین یه کم گشتم، توی داستان های گمشده(تاریخ، جلد2) یه داستان تورامبار قدیمی هست. دو تا نقل قول از اون می یارم که به نفع حرف زدن شمشیره.( وبه نفع اراده ش)

نقل قول

 Now then Orodreth let fashion for him a great sword, and it was made by magic to be utterly black save at its edges, and those were shining bright and sharp as but Gnome-steel may be. Heavy it was, and was sheathed in black, and it hung from a sable belt.and Turin named it Gurtholfin the Wand of Death; and often that blade leapt in his hand of its own lust, and it is said that at times it spake dark words to him.
 

 

نقل قول

به امر اورودرت برای او(تورین) شمشیری بزرگ ساختند. تیغ، درست شده با جادو، به جز لبه هایش که به روشنی می درخشید؛ به تمامی سیه فام بود. و چنان برّنده که  تنها تیغ های نولدور   ممکن بود به رقابت با آن برخیزند. سنگین وزن و در نیامی سیاه، آویخته از کمربندی ساخته از پوست سیاه. تورین آن را گورتولفین نامید: گرز مرگ. و  اغلب تیغ در درست او به میل خود می جهید و آورده اند که چندین بار سخنانی ناگوار به  او(تورین) گفته بود.

توی این داستان شمشیر قبلش متعلق به به لگ یا کس دیگه ای نبوده. برای خود تورین می سازن و راجع به سازنده هم چیزی گفته نشده. این هم صحنه ی آخره، فرقش اینه که توی سیلماریلیون میگه صدا از شمشیر برخاست، اینجا راحت میگه شمیر گفت!

نقل قول

There stood Turambar spent at last, and there he drew his sword, and said: "Hail, Gurtholfin, wand of death, for thou art all men's bane and all men's lives fain wouldst thou drink, knowing no lord or faith save the hand that wields thee if it be strong. Thee only have I now -- slay me therefore and be swift, for life is a curse, and all my days are creeping foul, and all my deeds are vile, and all I love is dead." And Gurtholfin said: "That will I gladly do, for
blood is blood, and perchance thine is not less sweet than many' a one's that thou hast given me ere now"; and Turambar cast himself then upon the point of Gurtholfin, and the dark blade took his life.

نقل قول

درود بر تو گورتولفین، گرز مرگ، بلای جان همه ی مردمانی و  شیره ی حیاتشان را با خرسندی می نوشی. نه اربابی می شناسی و نه عهدی جز چیرگی دستی که تو را به کار می برد. اکنون تنها تو را دارم. هرچه زودتر جانم را بگیر، چه زندگی ام نفرین است و همه ی روزهایم پلیدی خزنده و همه ی کرده هایم شرم آور.وهر آنچه دوست می داشتم مرده است.
و گورتولفین گفت: با شادمانی چنین خواهم کرد. چرا که خون خون است و آنِ تو از خون دیگرانی که تا به امروز به من داده ای کمتر گوارا نیست.

پس تورامبار خود را بر تیزی نوک گورتولفین افکند و تیغ از اون جان ستاند.

دیگه اینکه توی داستان کولروو، که به نوعی نمونه ی اولیه ی فرزندان هورین هست هم، کولروو با شمشیرش مشورت و بعد خودکشی می کنه. به نظر می یاد ایده ی صحبت کرد شمشیر از همون اول وجود داشته و حفظ شده. منتها عبارات استعاری تر و دوپهلوتر بیان شدن که به جادوی منطقی شده ی سیلماریلیون آسیب وارد نشه.

در در ۱۳۹۶/۴/۱۸ ه‍.ش. at 3:45 PM، Eruyeganeh گفته است :

من موافق نیستم ائول تنها خواستش خونوادش بود و برای امنیتشون هر کاری کرد اما فرار کردند و به تورگون پناه اوردن از نظرم ی خورده قدر نشناسی کردن 

و عاقبتشون هم که کاملا واضح ست به پوچی رسید در گوندولین

خب منم موافق نیستم:دی

ائول شاید بدذات نباشه، ولی کینه توز و حسوده. دفعه ی اول آره دل رو به کمک افسون گیر می ندازه توی قلمروی خودش. درسته که آره دل بعدش خیلی ناراضی هم نبود. اما معنیش این نیست که راضی بوده. هیچ وقت یه موجود عاقل و بالغ رو برای امنیت خودش اسیر و محدود نمی کنن. ائول رفت و آمدش رو با بیشتر نولدور ممنوع کرده بود. خودت میگی پناه آوردن به تورگون. این چه حمایت و امنیتیه که اعضای خانواده ازش به جای دیگه پناه می برن؟ و برای چی باید قدرشناس می بودن؟ مگه چه لطفی در حقشون صورت گرفته بود؟ درسته که نولدور نسبت به سیندار و آواری تحقیر آمیز برخورد می کردن، ولی تورگون وقتی فهمید ائول فامیلشه حرف بدی نزد. در عوض اون تصمیم گرفت پسرش رو بکشه. این رفتار نرمال و دوستانه ایه؟ عاقبتشون هم اگه باباهه اونطوری نمی کرد چه بسا اون نمی شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 3
ورونوه
در 17 ساعت قبل، Eruyeganeh گفته است :

ميگم ي تئوري هستش من ميگم تمام و بيشتر اين كاراي تورين ميتونه ناشي از اين بوده باشه و شمشير به نوعي باعث اين كارها ميشده كه تالكين اين راز هم نهفته كرده .  شمشير به طور كلى خباثت حلقه رو نداشته و وفادار به كسي نبوده فقط ميشه گفت به دنبال كشتن نفرات بود و هر كسى رو با اراده اى ميكشت

آخه تمام یا بیشتر کارهای تورین ناشی از نفرین مورگوت و حماسه آفرینی! گلائرونگ بود. این که میگی دنبال کشتن نفرات بود رو قبول دارم. توی نقل قول های قدیمی که گذاشتم واضح تره و توی حرف های آخر تورین در سیلماریلیون هم مشخصه، ولی اراده ی شمشیر جایی به اراده ی تورین غلبه نکرده. و ازش یه ماشین کشتار نساخته. به جز به لگ و براندیر فرد اشتباهی رو نکشت. همه شون دشمن بودن.

در 17 ساعت قبل، Eruyeganeh گفته است :

خدمت كردن خوب ربطى به اراده نداشتن اون نيست . چرا فكر ميكنيد اراده داشتنش باعث بد خدمت كردنش ميشه ? 

چون که بالا گفتم:دی اراده ی قوی مانع خدمت پذیریه. اگه اراده ش روی تورین اثر داشت، هرکسی رو که خودش می خواست می کشت نه هرکسی که تورین می خواد.

در 17 ساعت قبل، Eruyeganeh گفته است :

دليل اينكه تغيير ميده سيلماريليون رو چي هست ؟

خب داستان ها رو به مرور کامل و هماهنگ کرده. ناسازگاری ها رو رفع کرده. جادو رو منطقی و مرزهاش رو مشخص کرده. اینجا هم به نظرم استفاده از تیغ به لگ با پیشینه ای که براش ساخته جالب تر از حالت اولیه س.

توی مورد خاص صحبت کردن شمشیر هم، شئ سخنگوی دیگه ای توی سرزمین میانه نداشتیم. برای همین با اینکه می خواسته این قسمت رو حفظ کنه یه مقدار مبهم بیانش کرده که توی فضای سیل نامعقول به نظر نیاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 2
Eruyeganeh
در 18 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

بحث در این باره رو توی یه تاپیک دیده بودم ولی نمی دونم کجاست. اگه کسی می دونه لینک بذاره که اون نظرا هم خونده بشن. ممنون.

در مورد خباثت، دو تا نظر میشه داد، سویدا به معنی مرکز احساسات در قلبه. ملیان گفته خباثت شمشیر از احساسات سازنده ش ناشی میشه. ممکنه این احساسات صرفا درباره ی مالکیت شمشیر باشه،  ظاهرا ائول  شمشیر رو به عنوان مالیات به الوه داده. خب ممکنه از این کار راضی نبوده باشه. و به همین خاطر شمشیر به مالکان بعدیش هم وفادار نیست.

یا اینکه کلا به ذات ائول اشاره داشته باشه که یه مقدار بدجنس بود به هر حال. درباره ش کم می دونیم، ولی الف خوش برخوردی نبود و آره دل رو تقریبا اسیر کرده بود.

 اینکه شمشیر واقعا حرف زده یا نه محل اختلافه:دی

ولی من ترجیح میدم که حرف زده باشه. به این خاطر که داستانمون فانتزیه و اگه بگیم صرفا توی ذهن تورین بوده یعنی یه اتفاق جادویی جالب رو ازش حذف کردیم.

به جز اون، توصیفاتی که از گورتانگ ارائه می شه یه جورایی بهش شخصیت میده، هم این حرف های ملیان، هم گویندور که میگه تیغ سیاه برای به لگ عزاداره.  هم توی همین صحنه. این که  شخصیت داشتنش بر ابزار بودنش غلبه کنه و در پایان عمرش حرف بزنه باور کردنیه.

دلیل محکم تری ندارم. :/

من ی تئوری هایی دارم شاید بیخود به نظر بیاد ولی نظرمه پس :-\ احترام 

گورتانگ از خود اراده داشته و اراداه ای وحشتناک باعث میشده تا کارهای وحشتناک دارنده اش انجام بده و به لگ رو به برداشتنش جذب کرد و تورین را به کشتن او

و بعد ها به براندیر که به نا حق کشته شد و حتی خود تورین :( نمونه اش مثل حلقه قدرت که اراده ای مخوف داشتند

 

البته شاید تورین از سر دیوانگی همه رو انجام داد و حرف های گورتانگ ذهن مجنون او بود که کم احتمال نیس .

در 18 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

یا اینکه کلا به ذات ائول اشاره داشته باشه که یه مقدار بدجنس بود به هر حال. درباره ش کم می دونیم، ولی الف خوش برخوردی نبود و آره دل رو تقریبا اسیر کرده بود.

من موافق نیستم ائول تنها خواستش خونوادش بود و برای امنیتشون هر کاری کرد اما فرار کردند و به تورگون پناه اوردن از نظرم ی خورده قدر نشناسی کردن 

و عاقبتشون هم که کاملا واضح ست به پوچی رسید در گوندولین .

 

ویرایش شده در توسط Eruyeganeh

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 2
Eruyeganeh
در ۱ ساعت قبل، ورونوه گفته است :

خش نامربوط به سوال:|:من که هنوز اعتراضی به تئوری هات نکردم:) ولی کلا وقتی یه ایده ای رو مطرح می کنی خودت از قبل نگو بیخود، بیشتر از اینکه نشونه ی تواضع یا دعوت به مدارا باشه نشونه ی اینه که خودت به اندازه ی کافی قبولشون نداری، و این توی قضاوت طرف مقابل تأثیر منفی می ذاره. اینو فقط برای اینجا نمی گم، و فقط برای شما هم نمی گم.

خب تاثيرش رو قبلا داشتم و ميگم ☺️

من قبولشون دارم كه مطرحشون كردم و گرنه نميگفتم

در 1 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

ولی شبیه دونستنش به حلقه ی قدرت زیاده رویه به نظرم. تنها شیطنتی که گورتانگ، اون هم زمانی که آنگلاخل بوده می کنه، همون پریدن بی جاییه که به مرگ به لگ منجر شد.و

ی بعد از اون واقعا به تورین خوب خدمت کرد.(تالکین توی لیتیان هم یه جا میگه تیغ خیانتکار دورفی شکست، درصورتی که تقصیر تیغ نیست، صرفا داره از زبون راوی توضیح میده.) اون همه ارکی که کشته چی پس؟ کشته شدن براندیر  رو نمی شه گردن شمشیر انداخت، حاصل بی تدبیری خود تورین(و اونم بیشتر ناشی از نفرین مورگوت) بود. و تورین هم که برای خودکشی به اندازه ی کافی دلیل داشت. اگه خودش رو نمی کشت باید تعجب می کردیم

از نظر من زياده روي نيست

ميگم ي تئوري هستش من ميگم تمام و بيشتر اين كاراي تورين ميتونه ناشي از اين بوده باشه و شمشير به نوعي باعث اين كارها ميشده كه تالكين اين راز هم نهفته كرده .  شمشير به طور كلى خباثت حلقه رو نداشته و وفادار به كسي نبوده فقط ميشه گفت به دنبال كشتن نفرات بود و هر كسى رو با اراده اى ميكشت .

 

در 1 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

ولی بعد از اون واقعا به تورین خوب خدمت کرد.

خدمت كردن خوب ربطى به اراده نداشتن اون نيست . چرا فكر ميكنيد اراده داشتنش باعث بد خدمت كردنش ميشه ? 

در 1 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

احتمال کمی نیست، ولی احتمالیه که توی ذوق آدم می زنه:/(دست کم توی ذوق من)

منم قبول دارم احتمال زياديه اما تمام نظريه ها از بين ميره و واقعا تو ذوق آدم ميزنه.

 

در 1 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

توی این داستان شمشیر قبلش متعلق به به لگ یا کس دیگه ای نبوده. برای خود تورین می سازن و راجع به سازنده هم چیزی گفته نشده. این هم صحنه ی آخره، فرقش اینه که توی سیلماریلیون میگه صدا از شمشیر برخاست، اینجا راحت میگه شمیر گفت!

جالب بود برام پس اين نظريه كه تورين از سر ديوانگى و مجنوني اون حرف ها رو زد رد ميشه يا كم ميشه و اين احتمال شمشير بيشتر ميشه .

دليل اينكه تغيير ميده سيلماريليون رو چي هست ؟

 

در 2 ساعت قبل، ورونوه گفته است :

 

ائول شاید بدذات نباشه، ولی کینه توز و حسوده. دفعه ی اول آره دل رو به کمک افسون گیر می ندازه توی قلمروی خودش. درسته که آره دل بعدش خیلی ناراضی هم نبود. اما معنیش این نیست که راضی بوده. هیچ وقت یه موجود عاقل و بالغ رو برای امنیت خودش اسیر و محدود نمی کنن. ائول رفت و آمدش رو با بیشتر نولدور ممنوع کرده بود. خودت میگی پناه آوردن به تورگون. این چه حمایت و امنیتیه که اعضای خانواده ازش به جای دیگه پناه می برن؟ و برای چی باید قدرشناس می بودن؟ مگه چه لطفی در حقشون صورت گرفته بود؟ درسته که نولدور نسبت به سیندار و آواری تحقیر آمیز برخورد می کردن، ولی تورگون وقتی فهمید ائول فامیلشه حرف بدی نزد. در عوض اون تصمیم گرفت پسرش رو بکشه. این رفتار نرمال و دوستانه ایه؟ عاقبتشون هم اگه باباهه اونطوری نمی کرد چه بسا اون نمی شد.

انشالله كه تاپيك بزنم اينجا جاش نيست صحبت كنيم در اين موضوع

مرسى از اينكه وقت گذاشتيد و پاسخ داديد ورونوه عزيز 

ارو يگانه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 2
نولوفینوه

سلام! 

این اولین پست من بعد غیبت طولانیمه. خوشحال باشید گلبارون کنید تاپیکو :))

 

خوب.... من کلا با این تئوری ها مخالفم !! چنتا دلیل به ذهنم میرسه که امیدوارم قانعتون کنه

 

 

اولا اینکه گفتی این صدا صرفا توی تخیلات تورین بوده کاملا مردوده.  چون که میدونیم سیلماریلیون روایتی narrative از زبان یه دانای کل داره.  ینی این ماجرا ها از زبان کسی تعریف نمیشه که بگیم خیالاتش بوده و وقتی نوشته شده حرف زد/ازش صدا اومد ینی واقعا این اتفاق افتاده و اصلا نمیتونه خیالات تورین باشه

 

دوم اینکه تو کل سیلماریلیون ما میبینیم که به شدت روی موضوعاتی مثل تقدیر و پیش گویی تاکید شده.  بزرگترین نمونش هم پیشگویی/نفرین ماندوس هست

یکیش هم همین پیشگویی ها که از زبان ملیان فقید که در مورد گورتانگ نوشته شد! 

ولی هیچ جا نگفته شده شمشیر از خودش اراده داشته 

همه جا تحت سلطه ی اراده ی بقیه بوده، از همون اول که سازنده خود رو ترک میکنه تا لحظه ای که خون تورین رو میریزه همه جا بقیه براش تصمیم گرفتن!!! 

 

به نظرم حرفای ملیان خبر از تقدیر شوم بزرگتری میداد و یه پیش گویی بود مثل پیش گویی های ماندوس که با اراده هیچ کس نمیجنگید اما محقق میشد چون اسمش روشه! پیش گویی

یکی از این ها نفرین مورگوث بود که دامن گیر هورین،  خانواده ش،  و همه افراد و ابزار در ارتباط با خانواده ش شد! و شمشیر تورین هم از این قاعده مستثنی نبوده! 

به نظرم هر شمشیر دیگری هم بود همون اتفاق  ها میفتاد و ملیان هم میتونست باز هم درباره ش پیش گویی هایی بکنه! 

این شمشیر یه شمشیر معمولی نبود.  اینو مطمعن هستیم.  اما اینکه بگیم واقعا از خودش اراده داشت اصلا با روال داستان جور نمیاد! 

بهترین دلیلی که میتونم براتون بیارم حرفای خود شمشیره

ما تو آخر داستان مبینیم که تورین رو به خاطر مرگ اربابش به‌لگ سرزنش میکنه

اگه شمشیر خودش اراده داشت هیچ وقت کاری رو نمیکرد که خودش مورد سرزنش قرارش میده 

گفته شده اون به مالکش وفادار نبوده.  خون اول به لگ رو میریزه بعدش هم تورین.. این اتفاقا نشون دهنده ی نبود اراده عرضی خودشه 

اما یه جوری براش روح و قلب و احساس و هوش در نظر گرفته شده که توی متن کتاب دیده میشه و لازم به توضیح نیس اما اینا دلیل نمیشه  بگیم از خودش اراده داشت

 وجود این چنین پیشینه شوم ینی داشتن سازنده ای مثل این الف تاریک و همه ی اتفاقات بعدش به نوعی بعد تاریک و شوم تورین رو تقویت میکرد..  و به نظرم استاد این پیشینه رو براش قرار داده که در عین زیبایی به ما بگه این شمشیر، مثل خود تورین، معمولی نبود

و در پایان خون خود مورگوث که مصبب همه ی این اتفاقات شوم هست (به گفته ی کتاب!) رو خواهد ریخت

باز به اراده ی صاحبش!! نه خودش

ویرایش شده در توسط نولوفینوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
  • 1
ورونوه

بحث در این باره رو توی یه تاپیک دیده بودم ولی نمی دونم کجاست. اگه کسی می دونه لینک بذاره که اون نظرا هم خونده بشن. ممنون.

در مورد خباثت، دو تا نظر میشه داد، سویدا به معنی مرکز احساسات در قلبه. ملیان گفته خباثت شمشیر از احساسات سازنده ش ناشی میشه. ممکنه این احساسات صرفا درباره ی مالکیت شمشیر باشه،  ظاهرا ائول  شمشیر رو به عنوان مالیات به الوه داده. خب ممکنه از این کار راضی نبوده باشه. و به همین خاطر شمشیر به مالکان بعدیش هم وفادار نیست.

یا اینکه کلا به ذات ائول اشاره داشته باشه که یه مقدار بدجنس بود به هر حال. درباره ش کم می دونیم، ولی الف خوش برخوردی نبود و آره دل رو تقریبا اسیر کرده بود.

 اینکه شمشیر واقعا حرف زده یا نه محل اختلافه:دی

ولی من ترجیح میدم که حرف زده باشه. به این خاطر که داستانمون فانتزیه و اگه بگیم صرفا توی ذهن تورین بوده یعنی یه اتفاق جادویی جالب رو ازش حذف کردیم.

به جز اون، توصیفاتی که از گورتانگ ارائه می شه یه جورایی بهش شخصیت میده، هم این حرف های ملیان، هم گویندور که میگه تیغ سیاه برای به لگ عزاداره.  هم توی همین صحنه. این که  شخصیت داشتنش بر ابزار بودنش غلبه کنه و در پایان عمرش حرف بزنه باور کردنیه.

دلیل محکم تری ندارم. :/

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...