نارس_آرتین 236 ارسال شده در ژوئیه 5, 2017 سلام به همه ی دوستان آردایی چه چیزی باعث شد که بعد از خواندن کتاب های پرفسور تالکین به خصوص ارباب حلقه ها به کتاب ها علاقه مند بشید یا بهتر بگم علاقه مند بمونید و بخواید بار دیگه کتاب ها رو بخونید اونهم در شرایطی که فیلم ها و بازی های رایانه ای زیادی از سرزمین میانه هست؟ لطفا دلیلتون را کامل شرح بدید چون سوال در عین سادگی مفهومیه? من خودم به خاطر نگارش متفاوت کتاب باسایر کتاب های فانتزی بود که بعد از خواندن تمام کتابها بار دیگه سراغشون رفتم و در آینده اگه وقت بشه بار دیگه هم میخونم چونکه پرفسور خیلی نثر سختی داره و واقعا خوندن کتابها نیاز به حوصله و حتی تجربه در مطالعه رمان داره و دلیل دیگه ای هم که داشتم یادگرفتن نویسنده گی بود چون معتقدم کتاب های بزرگ (حالا در ژانر های مختلف)جدای از جذابیتی که دارند یه جور کلاس نویسنده گی و ادبیات در سطح پیشرفته هم هستن. 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 5, 2017 (ویرایش شده) هر گلی بویی داره، کتاب جذابیت خاص خودشو داره، فیلم ها بسته به کیفیتشون جذابیت خودشونودارن، موسیقی اثر خودشو داره و همچنین بازی. هرکدوم یه گوشه از ذهنو فعال می کنن و در کل این وادی رو تبدیل به خاطره و یه نوستالژی می کنن که هراز گاهی انسان به این باغ خاطره سرک می کشه و گلی می چینه.در مورد دنیای تالکین اولین تجربه دیدن فیلم ارباب حلقه ها بود. اون دوستانی که وقتی برای اولین بار که ارباب حلقه ها سال 81 از تلویزیون پخش شد این فیلمو دیدن مسلما دیدن این اثر برای اونا تجربه ای خاص بوده چون این فیلم نظیری از جهات مختلف در سینمای فانتزی نداشت. طراحی صحنه بی نظیر، جلوه های ویژه خارق العاده، کارگردانی و تدوین عالی بخصوص در یاران حلقه، فیلمنامه ای دقیق و حساب شده. اینا این فیلم رو تبدیل به یه جادو کرد. بهرحال از دو راه خارج نبود یا طرف ارتباط برقرار نمی کرد با این دنیا یا اگه می کرد به سرش می زد. فانتزی بخصوص از جهاتی و بنابه شرایطی که گفتنی نیست ذهن مارو پرواز میده و برای ما بالی کمکیه برای گذر از بعضی تنگناها و محدودیت ها. خب فرد تحت تاثیر قرار گرفته، احتمالا مرحله بعدی یورش به سمت هر گونه اطلاعاتیه که به این دنیا مربوطه. اون زمان یا سایت های اطلاع رسان و کلا فضا اینقدر آماده نبود و یا اصلا اطلاعاتی به زبان فارسی وجود نداشت. جزئیاتش در خاطرم نیست ولی فکر کنم یکی دو سال بعد ترجمه ارباب حلقه ها هم وارد بازار شد( احتمالا با نام فرمانروای حلقه ها ). فضای کتاب با سه گانه جکسون فرق داره. سه گانه جکسون تاریکه ولی ارباب حلقه های تالکین در اکثر لحظات شاد. همیشه روایت سینمایی و اون زبان جادویی و پر از ایجاز جکسون رو بیشتر از کتاب دوس داشتم ولی طراحی داستان و ایده پردازی ارباب حلقه ها بخصوص عالی بود و از نظر بیان و زبان روایتی هم قابل قبول بود. بخصوص از نیمه اول یاران حلقه خیلی لذت بردم واز ابتدای کتاب یاران حلقه تا رسیدن فرودو به ریوندل رو شاید بهترین فصل های کار شده توسط تالکین بدونم. ادامه داستان هم خوب بود. اگرچه روایت دوپاره دوبرج و یا پایان کشدار بازگشت پادشاه کمی اذیت می کرد ولی برای همیشه محبوب ترین کتاب تالکین برای من ارباب حلقه ها موند بخصوص یاران حلقه. تجربه بعدی هابیت بود. هابیت کلا داستانی نیست که بشه با ارباب حلقه ها مقایسه اش کرد ولی مثل لوتر پیدا کردن این یکی هم شانسی بود. کتاب های ارباب حلقه هارو موقع کنکاش برای پیدا کردن ژان کریستف و بابا گوریو. اتفاقی پیدا کردم. در مورد هابیتم فکر نکنم به قصد خرید رمان رفته بودم ولی هابیتو دیدم که نو بود و یه گوشه از یک کتابفروشی افتاده بود و انگار صاحبش باهاش ارتباط برقرار نکرده بود و اونو نخونده فروخته بود منم معطل نکردم و قاپیدم کتابو و سریع خریدمش( فکر میکردم الانه که پشت سرش یکی اونو بخره هرچند شرط می بندم اگه نمی خریدمش تا سالها شاید خریداری پیدا نمی کرد) .دوباره اون لذت غرق شدن در اون دنیا تکرار شد. دوباره جم نخوردن از پای کتاب. از وقتی یادمه رمان دستم بوده ولی رمانی که مربوط به سبکی که دوس داشتم رنگ و بوی دیگه ای داشت. اون فضای شاد ارباب حلقه هارو هم هابیت داشت ولی چند صفحه که خوندم کرکره انتظاراتو پایین کشیدم و همین باعث شد که ازش لذت ببرم. فیلم ارباب حلقه ها بین فامیل گاها پرطرفدار بود پس وقتی برای یکی از پسرخاله هام یه تصادف دلخراش رخ داد( نمیدونم از طریق من یا یکی دیگه از پسرخاله هام) این کتاب به دستش رسید و وقتی دیدمش مستقیم رفع سر کتاب و گفت واقعا حواس نبود زمان رو چطور می گذروندم . در مورد دو پسرخاله دیگه ام هم همین تجربه رخ داد چه اینکه بخاطر روابط نزدیک می نشستیم و مفصل در مورد این دوتا کتاب صحبت می کردیم. نیمی از دنیایی که ساخته بودیم تصویر و موسیقی و صدا و کلمه بود و نیمه دیگه اش تخیل ما. همچنین تاریک بودن برخی از زوایای داستان و دنیای تالکین مارو گرایش داد به سمت لذت بردن از این گنگی و اوقات ما به فکر و خیال در مورد این موارد می گذشت. بعد از این نوبت سیلماریلیون رسید و فرزندان هورین. سیلماریلیون اطلاعات زیادی رو به طور فشرده و کلی به مخاطب می داد. انتظار دیگه ای از سیلماریلیون و فرزندان هورین داشتم ولی شاید به خاطر فضا تاریخ نگاری سیلماریلیون و روایت ساده و بیشتر گزارش گونه فرزندان هورین تا حدودی ناامید شدم. بعدا هم که سرکی در بعضی سایت ها می کشیدم و بخصوص بخاطر موسیقی به همین سایت خودمون میومدم بیشتر بحث هارو حول و حوش سیلماریلیون می دیدم و این چیزی نبود که خیلی خوشم بیاد. برای من دنیای تالکین از دریچه دنیایی پر از وهم و به پرواز در آمدن خیال جذاب بود و ترجیح می دادم این مواردو از دید بقیه ببینم که فکر کنم اصلا ندیدم. همین باعث شد که به نوعی خوندن ارباب حلقه هارو در ترکیب با دیدن ارباب حلقه ها بازگشتی به اون دنیای رویایی بدونم بخصوص یاران حلقه. البته اومدن هابیت هم به بازار اومد و در کنارش کارای دیگه در مورد دنیای تالکین. قصه های ناتمام، اطلس سرزمین میانی کارن ون فونستاد و.... داستان های تالکین همیشه برای من بخاطر اون طراحی مفصل در مورد زبان ها، اسامی، سرزمین ها و .. استفاده درست از عنصر تخیل قابل احترام بود و از ساختار داستان های تالکین لذت بردم بخصوص از بهترین شون که همین ارباب حلقه ها بود که در میان آثار تالکین هم بهترین پیرنگ و کشش داستانی رو داشت و هم بهترین روایت. واقعا برای کسانی که قصد نوشتن داستان های فانتزی دارن اون ساختار دقیق و جالب دنیای تالکین و تلفیق المان های ارجینال با اقتباس و وارد کردن خیلی از مفاهیم به زبان ساده و بدور از پرطمطراق بودن روایی و از تعادل بین عنصر تخیل، زندگی، نبرد و حماسه و... میتونه آموزنده باشه و میشه گفت داستان های تالکین بخصوص در ارباب حلقه ها بهترین طراحی و البته زبان روایی رو داره. در کنارش اون زبان روایی هابیتم با توجه به گروه هدفش خوبه. در مورد بقیه آثار هم تالکین دو ایده خوب داشت حدیث ملکور و فئانور و جواهرات سیل و جنگ های متعاقب اون و...، داستان تورین تورامبار . وقتی چند بار این ایده هارو مخاطب مرور میکنه شاید به اون فکر و حوصله زیاد در طراحی اونا پی ببره. خیلی از کتاب های فانتزی بعد از خوندن کسالت آور میشن و یا سریعا ایرادشون به چشم میاد ولی در دنیای تالکین به نظرم بخاطر طراحی خوب و با تاکید بر سه ایده ( جنگ حلقه، سیلماریل ها و داستان تورین) باز اون لذت و کشش وجود داره. ویرایش شده در ژوئیه 6, 2017 توسط R-FAARAZON 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Eruyeganeh 445 ارسال شده در ژوئیه 6, 2017 (ویرایش شده) با سلام منتظر همچین تاپیکی بودم که نظرم رو بگم سپاس از نارس آرتین عزیز مثل همه یا بیشتر دوستان اولین بار من از طریق سه گانه ارباب حلقه ها با دنیای تالکین آشنا شدم . من وقتی اولین بار سه گانه ارباب حلقه ها رو دیدم با خودم گفتم زبانی جدید , سرزمینی جدید , نژاد های گوناگون ,اسم هایی جالب , هابیت ها مثل بیلبو ,الف های گوش دراز , پیرمردی ژنده پوش و نیروی شیاطین با فرمانروا تک چشمشان و ... در آن زمان به این پی بردم که چه دنیای بزرگی و جالبیه و یک جور شوق و علاقه ای در من ایجاد شده بود که تا بحال ایجاد نشده بود . میخواستم بیشتر بدانم بیشتر و بیشتر عطشی که با هر اطلاعاتی که بدست می آوردم سیراب نمیشدم . مانند شهوتی بی پایان که ارضا نمیابد . و مانند هر کسی به تحقیق در مورد ارباب حلقه ها پرداختم و فهمیدم کتاب های تالکین به نام ارباب حلقه ها در سه جلد منتشر شده بوده پس به این منابع رجوع کردم و هر روز علاقه ام نسبت به ارباب حلقه ها بیشتر میشد و خودم رو با کتاب سرگرم میکردم و به بازی میپرداختم : اینکه چه تفاوت هایی بین کتاب و فیلم هست و از همه تعجب میکردم و لذت میبردم با دوستان به تحلیل میپرداختم و کتاب رو به مدرسه ام میبردم و در زنگ تفریح مدرسه شروع به خوندن میکردم همه فک میکردن قرآنی , انجیلی چیزیه که همیشه همرامه دوستان میگفتن پیامبر منم مثل یه پیامبر همه رو به خوندن کتاب ها تشویق میکردم و به تالکین ارشادشون میکردم . پوستر های ارباب حلقه ها به دیوار میزدم ... . در آخر کتاب , کتاب های دیگر تالکین معرفی شده بود پس فهمیدم دنیا به این ختم نمیشود و ادامه ای والا دارد و من از آن بی خبرم . هابیت و سیلماریلیون دو کتاب ارزشمند دیگر را شروع کردم و هر کدام را که خواندم در پی آن کتاب فرزندان هورین . دنیای تالکین مرا غرق در خود کرد غرقی که لذتی به تمامی دنیا میداد و من را کامل میکرد نگرش کتاب پروفسور به گونه ای بود که کاملا میشد درک و زندگی کرد . طوری مفصل توضیح داده شده که تو گویی کتاب تاریخ های دنیا را میخواند . همچنین ازاین کتاب های استاد درس های اخلاقی فراوان نهفته است و درس زندگی و اخلاقی از ان میگیری و آموزنده است . و مانند کتاب های دیگر هیچگاه خسته کننده نمیشود و همیشه لذتش ادامه دارد نوعی قدرت جادویی مرا به دنیای تالکین سو میداد . معجزه آسا و نا شناخته . کنش و واکنشی در کار بود .دیدن ارباب حلقه ها عمل من و واکنشی بی اندازه عجیب و زندگی بخش و بی پایان باعث شد علاقه ام نه تنها بماند بلکه بیشتر نیز بشود . عطشی پایان ناپذیر ارو یگانه ویرایش شده در ژوئیه 7, 2017 توسط Eruyeganeh 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
alirezatheking 198 ارسال شده در ژوئیه 6, 2017 رشته دانشگاهی بنده تاریخ اروپا است و تالکین برای من ورای ادبیات و بازگشت و باز آفرینی اسطوره است. تالکین در عین آنکه تخیل بی نهایت است، تاریخ است تاریخ سرزمین میانه که پایه اش اسطوره و ذاتش جهان بینی و فلسفه تاریخ تالکین است. استاد ما در دانشگاه تهران بچه ها را تشویق به تالکین خوانی می کرد چرا که تالکین هم یک منبع اصیل برای درک اسطوره و هم بازتاب اندیشه فلسفی غربی ( ثنویت گنوسیستی مانوی) و هم فلسفه تاریخ است. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ILMARE 341 ارسال شده در ژوئیه 7, 2017 (ویرایش شده) با سلام خدمت همه دوستان راستش اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم . من از بچگی علاقه خاصی به جادو و جادوگری داشتم و دنیا های فانتزی رو خیلی دوست داشتم . اولین باری که من با اثار پرفسور تالکین اشنا شدم در پنج سالگیم بود . از اونجایی که خیلی بچه لوسی بودم پدرم رو مجبور میکردم تا هر شب برام یه سی دی کارتون جدید بخره . خب از اونجایی که دختر بودم بیشتر به کارتون های باربی علاقه داشتم تا انیمیشن هایی مثل هابیت و ارباب حلقه ها وقتی پدرم سی دی ارباب حلقه ها رو واسم خرید خیلی ناراحت شدم اصلا از طرح جلدش خوشم نمیومد . احساس میکردم از این ماجراهای پسرانه اس واسه همین بدون اینکه نگاش کنم انداختمش یه گوشه اما روزه بعد نمیدونم چی شد انگار خود به خود دستم به سمت سی دی رفت و گذاشتمش تو کامپیوتر و شروع کردم به نگاه کردنش حتی خودم هم تعجب کرده بودم . اولش از صحنه هاش خیلی ترسیدم مخصوصا سکانس های اولش که داشت داستان حلقه ها رو تعریف میکرد یه جورایی یه اهنگ ترسناک داشت اما بازم به خودم جرأت دادم و نگاش کردم و زمانی که انیمیشن تموم شد حس کردم انگار خودم وارد داستان شده بودم و درست در کنار گاندولف و فردو سفر میکردم چنان شیفته این دنیا شدم که تصمیم گرفتم بقیه سری های این کارتون رو هم بخرم . بعد از اون که بزرگ تر شدم متوجه شدم که این انمیشن ها رو از رو یک رمان ساختن و کلاس دوم دبستان بودم که واسه اولین بار به کتاب خونه رفتم همه قفسه ها رو زیر و رو کردم تا بالاخره کتاب هابیت رو پیدا کردم با شور و شوق خریدمش و از تو هم ماشین موقع برگشتنا شروع کردم به خوندن کتاب با اینکه اون زمان یک بچه بودم از اینکه دوباره گاندولف و هابیت های بامزه رو ملاقات میکردم خیلی خوشحال بودم احساس میکردم خودم همراه با تورین و شرکا درحال سفر در بیشه زار ها هستم . تا قبل از اون به علت تک فرزند بودن و نداشتن هم بازی در خانه احساس تنهایی میکردم اما حالا یه دنیای خیالی تو ذهنم از هابیت ها ساخته بودم که میتونستم هر وقت دلم خواست بهش سفر کنم و در کنار اونا شاد باشم اون زمان ها شخصیت مورد علاقم ائووین بود من بعضی اوقات که تو خونه تنها میشدم ، شمشیرمو «منظورم این شمشیر های پلاستیکی که احتمالا همه یادشونه » رو ور میداشتم و شروع میکردم با ویچ کینگ جنگیدن . بعضی اوقات هم پدر گرامی رو مجبور میکردم نقش ویچ کینگو بازی کنه دلیل اصلی علاقه مندی من به این داستان ها حتی واسه خودم هم نا مفهوم هستش . فقط احساس میکردم که در ذهنم ارتباط عمیقی با این جهان پر از رمز و راز برقرار کردم . دوست داشتم جزوی از این دنیا باشم . یکم بعد که بزرگ تر شدم و بالاخره اجازه پیدا کردم از اینترنت استفاده کنم شروع به تحقیق درباره سایر کتاب های پروفسور کردم و کتاب سیلماریون رو خریدم . بعد از خوندن این کتاب دیگه جوری عاشقش شدم که در دورانی که مدرسه میرفتم این کتاب رو همراه خودم میبردم و در مواقع زنگ تفریح یه گوشه از حیاط میشستم و شروع به خواندن این کتاب میکردم . واقعا باید از استاد تالکین متشکر باشم چون خواندن این کتاب ها باعث شد من در دوران دبستان درس فارسیم از همه بهتر باشه در خوانش متن ها همیشه عالی بودم و در امتحان های املا حتی یک غلط املایی هم نداشتم و در درس انشا بی نظیر بودم . به طوری که در مسابقات کتاب خوانی همیشه نفره اول بودم . پس از سیلماریون داستان فرزندان هورین رو خوندم و حسابی تا یه مدت روح و روانم تحت تاثیر این داستان قرار گرفت من اون زمان کلاس پنجم دبستان بودم و این داستان من رو یاده خواهر دوقلوی بیچارم انداخت علتش هم این بود که زمانی که مهد کودک میرفتم در یک تصادف خواهرم رو از دست دادم و از اون زمان خیلی تنها شدم . داستان فرزندان هورین و ماجرای مرگ لایلات همون خواهر کوچیک تورین باعث میشد من یاده اون حادثه غم انگیز بیوفتم . البته من یکم دیر فیلم هایی که پیتر جکسون ساخته بود رو دیدم . چون بیشتر دوست داشتم از طریق کتاب با دنیای تالکین ارتباط برقرار کنم تا از طریق فیلم . از اونجایی که اول کتاب ها رو خونده بودم زیاد از فیلم خوشم نیومد چون به نظرم خیلی از صحنه هاش با حقیقت کتاب متفاوت بود ولی بالاخره فیلم هارو مشاهده کردم و راستش من بیشتر از آهنگ های فیلم ها خوشم اومد تا صحنه هاش . و خلاصه اینکه اثار استاد از نظر من با هیچ یک از نویسندگان انگلیسی قابل مقایسه نیست . چون من تا به الان رمان های زیادی خوندم اما به نظرم هیچ یک از انها به پای این دنیای پر از اسطوره های فوق العاده نمیرسه . و درس انسان دوستی و خردی که در سطر به سطر این داستان ها موج میزنه واقعا بی نظیر هست . با تشکر از تمامی دوستان ویرایش شده در ژوئیه 7, 2017 توسط ILMARE 14 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The Silmarilion 730 ارسال شده در ژوئیه 7, 2017 سلام خب دوستان گفتن همه چیز رو پس زیاده گویی نمی کنم بخاطر داستانش و نوع روایتش نتونستم بیخیالش بشم ، کنجاوی در مورد شخصیت ها ش و وقایع گذشته در آردا منو بیشتر به تالکین وابسته تر کرد ،از همه بیشتر سائرون و فئانور شخصیت هایی بودن که بیشترین علاقه برای فهمیدن داستان زندگیشون داشتم و حلقه و انگشتر باراهیر ، و نارسیل و سیماریل و بیشتر طرز ساختن اینها همیشه من روبه تخیل فرو برده . 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست