MelkorTheDark 18 ارسال شده در دسامبر 13, 2016 با سلام، بنده تازه عضو فروم شده ام و یه سوالاتی دارم که نتونستم تا حالا جوابی واسشون پیدا کنم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. 1- به نظر شما شخصیت های دنیای تالکین در حد آوازه شون دارای قدرت هستند؟ مثلا "سائورون" علیرغم اون همه شرح و وصف راحت نابود میشه و از قدرتش به طور مستقیم نمیتونه استفاده کنه. یا اون روح اژدها سوار در نبرد آخر (ببخشید اسمش رو حضور ذهن ندارم) خیلی راحت توسط یه انسان کشته میشه. و یا گندالف از والامقامان دنیای تالکین در نبردهاش صرفا با یه عصا و چوب دستی جنگید و چیزی از قدرتهای جادویی یه جادوگر چیزی ندیدیم! یا خود "حلقه قدرت" شامل چه قدرتهای خاصی واسه سائرون بود؟؟ من متوجه نشدم. یعنی چیزهایی که شنیدم در حد اهمیتی که واسش قائل شده بودند نبود! یا حلقه های نه گانه! یا جواهر "آرکن استون". یا جواهرات "سیلماریون" (اگه اشتباه نکنم). از هیچکدوم اینها من چیز خاصی ندیدم. میشه کمی در این موارد صحبت بفرمایید. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 14, 2016 (ویرایش شده) در مورد این پرسش بحث های فراوانی شده و جواب چندان سخت نیست چون در مجموعه داستان های حول و حوش سرزمین میانی به این سوال پاسخ داده شده که از دست کوچکترین افراد ممکن است بزرگترین کارها برآید چنانچه بیلبو بگینز در نبرد پنج سپاه و حوادث حول و حوش آن نقشی کلیدی داشت و اهمیت 4 هابیت فرودو بگینز،سم وایز گمجی، پره گرین توک و مری برندی باک که سبب ساز نابودی حلقه یگانه، کشته شدن شاه جادوپیشه آنگمار و.. شدند بر کسی پوشیده نیست کوچک باش و عاشق که عشق خود می داند آیین بزرگ کردنت را همچنین در دنیای تالکین غرور و بی حد و حصر صفتی نکوهیده و باعث جلوگیری از تعالی روح و سبب ساز سقوط است اگرچه شخص مغرور بسیار جاه طلب باشد و برای دسایس خود عظیم ترین نیروها را به خدمت گیرد ولی این شوخی روزگار است که دست تقدیر عاملی را زمینه ساز سقوط این شخصیت ها می کند که اصلا آنها را به حساب نمی آوردند. قضا(خدا) کشتی آنجا که خواهد برد وگر ناخدا جامه بر تن درد سرپیچی نخستین ملکور این والای عظیم در سرود آفرینش سبب ساز سقوط او شد (و البته خیره سری های بعدی او که از حوصله این نوشتار خارج است)چنانچه از مرتبه عظیم خود به غایت نیستی و پوچی افتاد.غرور بیش از حد سائورون که یک مایا بود این اجازه را به او نداد که نژادی را به حساب بیاورد که عملا در محاسبات سرزمین میانی جدی گرفته نمی شدند.شاید شوخی روزگار است که قوی ترین قدرت ها به دست کوچکترین ها سقوط می کنند(البته سائورون در صورت داشتن حلقه می توانست نیروی خود را به طور کامل به کارگیرد و دهشتی فراگیر را بر سرزمین میانه حکمفرما کند ولی چون مقداری از نیرو و اراده در حلقه یگانه بود نمی توانست با تمام پتانسیل خود کمر به تباهی خصم خود بندد اگرچه بدون حلقه هم سائورون کم باعث تباهی طبیعیت و مردمان سرزمین میانی نشد). در مورد شاه جادو پیشه آنگار یا همان کسی که سوار بر فل بیست بود هم این امر صادق است چه بنابر بر پیشگویی گلورفیندل هیچ مردی قادر نبود که او را بکشد ولی تلفیقی از بانوی سپید روهان و مری برندی باک این خصم دیرین را به وادی تباهی کشاند در مورد سارومان نیز بعد از سقوط ایزنگارد این فرصت را داشت که حداقل مقداری از وجهه دیرین خود را بازیابد و به نیروهای خیر کمکی کند ولی اون نیز به واسطه غرور بیش از حد خود ادامه طریق تباهی را پیمود و این بار شایر را به ویرانی و سیاهی کشاند تا در نهایت به دست مارزبان نوچه اش در شایر به قتل برسد و این فرجام تیره ای برای بزرگ ایستاری ها بود حلقه قدرت بخاطر حکمرانی سائورون بر 19 حلقه ساخته شده در اره گیون، ساخته بود چه سائورون با اعمال قدرت از طریق حلقه یگانه توانست بخصوص نه انسان را به حلقه خادمان خود دراورد(و همین شاه جادوپیشه که بزرگترین این 9 نفر بود چه کارهایی انجام داد بماند) و همچنین بعد از سقوط سائورون در نبرد آخرین اتحاد این حلقه بود که از بین نرفتنش باعث زنده ماندن سائورون شد چون مقداری از اراده و قدرت سائورون در حلقه بود و بعد از نابودی حلقه یگانه بود که کالبد سائورون از میان رفت و عملا سائورون نمی توانست کالبد دیگری بر گزیند در مورد سیلماریل ها باعث این نکته را گفت که فئانور ماهرترین الف در تمام تاریخ بود او بود که پلان تیر را ابداع کرد و باز همو بود که در فکر نگهداری نو دو درخت در گوهری بود و وقتی دو درخت به دست ملکور و آنگولیانت تباه شد سیلماریل ها یادگاران دو درخت بودند یادگارانی که می توانستند سبب بازسازی دو درخت شوند ولی فئانور بخاطر دلبستگی به جواهرات و شاید شباهت این جواهرات و ماهیت شان با حلقه یگانه مانع از این امر شد ،پس ملکور بعد از تباه کردن دو درخت فورمنوس را مورد تهاجم قرار داد، فینوه پدر فئانور ارکشت و جواهرات را ربود و همین عمل او سبب ساز مجموعه حوادث شگرف و البته تراژیکی در دوران اول شد که اطلاع از آنها خالی از لذت نیست در مورد گوهرآرکن این گوهر تا حدود زیادی برای من یادآور دو جواهر تاریخی کوه نور و دریای نور هستند جواهراتی که اگرچه دارای نیرویی جادویی نیستند ولی داشتن آنها بجز ارزش بی حد و حصر مادی آنها خود افتخار و لذتی بزرگ است گوهر آرکن یا همان قلب کوه اره بور هم دارای این چنین مقامی است . این جواهر در میان دورف ها خیلی باارزش بود و میراث پادشاهان دورف به حساب می آمد در مورد گندالف صحبت های زیادی شده که شاید ذکر تموم اونها در اینجا باعث طولانی شدن کلام بشه گندالف به عنوان شاید موثرترین فرقه ایستاری کارهای زیادی انجام داد که زمینه ساز سقوط سائورون شد ولی اقدامات او تنها در تدبیر و شمشیر خلاصه نشد چنانچه کشتن بلای کار دورین که خود مایایی کهن و از خدمتکاران ملکور بود اقدامی نبود که از دست انسانی ساده و با شمشیر بر بیاید و گندالف برای کشتن بلای جان دورین از نیرویی بیش از شمشیر استفاده کرد ویرایش شده در دسامبر 15, 2016 توسط R-FAARAZON 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MelkorTheDark 18 ارسال شده در دسامبر 14, 2016 ممنون بابت توضیحاتتون. بنده به روند داستان ایرادی نگرفتم، و شاید شناخت من از دنیای تالکین در حد سه گانه هابیت و ارباب حلقه ها و کمی مطالعات جسته گریخته هست واسم سوال بود. شاید اگه کتابها رو بخونم تصورم تغییر کنه. و دلیل دیگه هم میتونه تصورات قبلی بنده باشه. تصوراتی که در داستانهایی دیگه از جادوگران و قدرتهای جادویی در من ایجاد شده انتظارم رو بالا برده. به هر حال ممنونم 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
lord of the moon 411 ارسال شده در دسامبر 14, 2016 البت فکر کنم جواب داده شد ولی برای این که عریضه خالی نباشه : جدا از این که این قدرت واقعی داستان در کتابه و حتی فیلم ارباب حلقه ها که قسمت سوم آن را بهترین اثر تصویری از روزی که سینما به وجود آمده می دونم هم در نشان دادن عظمت داستان عاجز بوده. حتّی بعضی از اتفات اصلی هم به نحوی در فیلم درست نشون داده نشد ... ولی اگه تقریبا هیچ کدام از مواردی که اشاره کردید شامل این تضادها نمیشه. + واقعا میشه در نحوه ی سقوط سائورن و دست راست پادشاه جادوپیشه آنگمار تامل کردند چون هر دو به دست افراد پست تر از خودشان شکست خودند. پادشاه جادوپیشه خود را برتر از هر مرد مبارزی می دانست ولی تیغه ی سرنوشت دستان یک زن را برای از بین بردن او انتخاب کردن. در یان که ویچ کینک از ایون برتر بود شکی نیست و شاید این فاصله ی بالای قدرت دلیل نابودیش شد. + در مورد بقیه ی موارد جواب r-faarazon رو قانع کننده دونستم در باب حلقه ی قدرت هم گفتی است که این حلقه قدرت به چالش کشیدن بزرگ ترین نعمت و تنها سر منشا زندگی و علت و علل بشریت رو داره که او متزلز کردن اراده است!!!!! قدرتی که خود شیطان دارای آن است. چنین قدرتی رو کی می تونه ضعیف یا حتی ناکافی بدونه؟ + و امّا سائورن ... سائورن در کتاب ارباب حلقه ها خیلی با سائورن حقیقی فاصله دارد. اگر می خوای با شخصیت واقعی این اعجوبه ی خلقت تالکین که به تنها با تمام این شاهکار برابری می کند آشنا شوی باید داستان هادوران های اول و دوم را مطالعه کنید. سائورن کسی بود که خود ایلوواتار را به میدان آورد!!! کاری ندارم که هر قدرتی در برابر ایلوواتار حساب نمی شود و این عمل سائورن بهای جبران ناپذیر برایش رم زد ولی تنها او بود که چنین قدرتی را داشت. و فرقی بزرگ میان سائورن و تمام کاراکترهای منفی درجه دو است. کاراکترهایی که در موردشان گفته می شود اگر باز گردند دنیا را از بین می بردند ولی می بینیم که آن نقش منفی ها به دنیای مادی باز می گردند و در نهایت هم شکست می خوردند ولی تالکین و همه ی طرفداران می دونند اگر سائورن باز می گشت دیگر شانس و معجزه ای در کار نبود و دنیا به دست سائورن افتاده و هیچ قدرتی توان ایستادگی در برابرش رو نداشت + در کل همیشه سعی کن بعد فلسفی داستان را در ارباب حلقه ها به بعد داستانی ترجیح بده. تالکین داستانی برای سرگرم کردن ننوشته بلکه شاهکاری فلسفی به نمایش گذاشته دلیل این که گاهی قوی ضعیف جلوه داده میشه ابعاد فلسفی داستانه 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ورونوه 1,963 ارسال شده در دسامبر 14, 2016 در در ۱۳۹۵/۹/۲۳ ه.ش. at 8:06 AM، MelkorTheDark گفته است : سائورون" علیرغم اون همه شرح و وصف راحت نابود میشه و از قدرتش به طور مستقیم نمیتونه استفاده کنه. این سؤال موقع دیدن فیلم برای من پیش اومده بود که سائورون سائورون که می گفتن همین بود؟ ولی توی کتاب خیلی کمتر به چشم می یاد. به نظرم این به خاطر رویکرد منطقی تالکین در مواجهه با اهریمن قصه باشه. شخصیت های ارباب حلقه ها مستقیم با سائورون رودر رو نمی شن و دورف ها ی هابیت با اسماگ برخورد نمی کنن. دقیقا به همین خاطر که اهریمن قدرتمند توصیف شده. و سایر موجودات در نبرد مستقیم شانس پیروزی ندارن. خب این طرز برخورد یه مقدار از هیجان ماجرا کم می کنه. ولی بهتر از اینه که کلا خرابش کنه. مثل کاری که رولینگ آخر کتابش کرد. در 57 دقیقه قبل، lord of the moon گفته است : و امّا سائورن ... سائورن در کتاب ارباب حلقه ها خیلی با سائورن حقیقی فاصله دارد. اگر می خوای با شخصیت واقعی این اعجوبه ی خلقت تالکین که به تنها با تمام این شاهکار برابری می کند آشنا شوی باید داستان هادوران های اول و دوم را مطالعه کنید. سائورن کسی بود که خود ایلوواتار را به میدان آورد!!! کاری ندارم که هر قدرتی در برابر ایلوواتار حساب نمی شود و این عمل سائورن بهای جبران ناپذیر برایش رم زد ولی تنها او بود که چنین قدرتی را داشت. و فرقی بزرگ میان سائورن و تمام کاراکترهای منفی درجه دو است. کاراکترهایی که در موردشان گفته می شود اگر باز گردند دنیا را از بین می بردند ولی می بینیم که آن نقش منفی ها به دنیای مادی باز می گردند و در نهایت هم شکست می خوردند ولی تالکین و همه ی طرفداران می دونند اگر سائورن باز می گشت دیگر شانس و معجزه ای در کار نبود و دنیا به دست سائورن افتاده و هیچ قدرتی توان ایستادگی در برابرش رو نداشت با این قسمت خیلی موافقم. سائورونی که توی لوتر می بینیم فقط سایه ای از قدرت و شخصیت اصلیش رو داره. و با این وجود، فقط به کمک نقطه ضعف خود ساخته ش هست که می تونن شکستش بدن. در مورد قدرت های حلقه کم گفته شده. مثلا می دونیم که برج باراد-دور و دروازه ی سیاه رو با نیروی حلقه ساخت. حالا اینکه خود اینا چه کیفیت هایی داره نمی دونیم(من نمی دونم لااقل). به هرحال سائورون بعد از ساختن حلقه خیلی قدرتمنده و با هر دو نژاد الف و دورف وارد نبرد میشه (با این که ایده ی اصلیش، یعنی کنترل افراد رو نمی تونه محقق کنه). گندالف و بقیه ی افرادی که جادوگر خونده میشن فقط اسم و ظاهرشون اینه. در اصل فرستاده هایی با اختیارات محدود هستن. آرکن استون و سیلماریلیون جادویی نیستن، فقط قشنگن. و سیلماریل ها به خاطر حفظ آخرین ذخیره ی نور دو درخته که این قدر اهمیت پیدا می کنن. کار خاصی نمی تونن انجام بدن. همه ی اینا رو دوستان کامل گفتن. موردی که به خاطرش پست زدم ویچ کینگ هست. شاه جادو پیشه ی آنگمار. درسته که ائووین و مری بار اخلاقی و احساسی اون صحنه رو به دوش می کشن. و می خواد نقش همکاری و دستان کوچک و این مفاهیم رو نشون بده. اما دو تا نکته ی دیگه هم هست، اول این که مری از پشت سر بهش ضربه می زنه. و روبه رو نمیشه باهاش. اصلا ویچ کینگ از حضور مریادوک خبر نداره. اما نکته ی مهم تر نقش شمشیره: نقل قول و آنک سلاح! آنجا افتاده بود و از تیغ همچون شاخه ی خشکی که به آتش انداخته باشند دود بر می خاست. و همچنان که مری به آن چشم دوخته بود، پیچ و واپیچ خورد و نابود شد.شمشیر گورپشته، ساخته ی وسترنس، جهان را چنین بدرود گفت. اما کسی که مدت ها پیش در پادشاهی شمال به هنگام دوران شباب دونه داین و خصم عمده ی آن قلمرو هولناک آنگمار و شاه جادو پیشه اش، آرام آرام شمشیر را ساخته بود از دانستن این تقدیر شادمان می شد. هیچ تیغ دیگری حتی اگر دستی قوی تر آن را به کار می برد نمی توانست چنین زخم مهلکی بر آن خصم وارد کند و جسم نامرده را بشکافد و جادویی را بشکند که زردپی های نادیدنی را به اراده ی او پیوند می داد. شمشیر مریادوک راه درازی رو در تاریخ طی کرده تا وظیفه ش رو به انجام برسونه. نقشش رو فراموش نکنیم:/ +به طور کلی جادوی مستقیم تو ارباب حلقه ها خیلی خودش رو نشون نمیده. به خاط این که تالکین خیلی سعی داشته برای دنیاش قانون تعریف کنه. 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
alirezatheking 198 ارسال شده در دسامبر 15, 2016 مگر انتهای داستان هری پاتر چه اشکالی داشت؟ اتفاقا بهترین وجه ممکن پایان رخ داد و در کانتکست رولینگ هری باید با ولدمورت روبرو می شد وگرنه داستان گنگ تمام می گشت. راجع سوال دوست عزیزمون بنظر من قدرت های تالکینی معنوی اند تا مادی. جادوی گندالف در مهربانی و خوبی و راهنمایی هست و قدرت سائورون و حلقه در فریب و نفاق و وسوسه و در بافت تالکینی نباید هم انتظار داستانی وارکرفتی داشته باشید 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
alirezatheking 198 ارسال شده در دسامبر 26, 2016 تالکین آخرین و بزرگ ترین داستان و حماسه سرای بشری است. سبک تالکین رنگ و بوی قرون وسطایی دارد و با این که نمادپردازی های تالکین در نظر اول سادا می آیند مانند جنگ خیر و شر و خیری که نور ناب است و شری که اورک های کثیف و تاریکی مطلق و شخصیت خاکستری ندارد اما در عمق مفاهیم بسیار عمیقی خوابیده که این سبک قدیمی را جایز می کند. جادو در تالکین مهم نیست برای تالکین افراد مهم اند و تصمیماتشان و سرنوشت شان. اگر بگذرم که تالکین خود یک دنیای دیگر خلق کرده با همه ریزه کاری هایش، در این دنیا چنان مفاهیم عمیق انسانی قرار دارند که دیگر صورت ظاهری مانند نبردها و جادوگری مهم نیست. هر گوشه از تالکین روح تشنه انسان را سیراب می کند، داستان عشق داستان دوستی داستان نفرت داستان طمع داستان شجاعت داستان دلاوری داستان بیماری های روانی مانند دو شخصیتی شدن اسمیگل.... من نمیدانم تالکین با چه ذهنی و چه توانی در این فرصت کوتاه عمر آدمی این حماسه ها و داستان ها را خلق کرده اما در نظرم تا هزاران سال آینده کتاب راهنمای انسانی زیستن است. هرچند که هنوز نتوانستم عظمت تالکین را به واژگانم بکشانم ... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MelkorTheDark 18 ارسال شده در دسامبر 28, 2016 راجع به سهولت مرگ "ویچ کینگ": نقل قول "در حین حملهٔ سواران روهان به اورکها او بیمصرف در پشت درنهلم پناه گرفته بود و حال خوشایندی نداشت. اگرچه درنهلم ایستادگی میکرد ولی ویندفولا بعد از حملهٔ ویچکینگ آندو را به زمین انداخت. به خاطر تاثیر وحشت نزگول، مری به کناری افتاده بود و گوشهای خود را گرفته بود و از گوشهٔ چشم درنهلم (که حالا با برداشتن کلاهخودش معلوم شد که ائووین است) را میدید که جلوی بدن تئودن شاه که توسط ویچکینگ تا حد مرگ زخمی شده بود ایساده و از بدن او دفاع میکند. برای حمایت از ائووین، مری برخاست و با شمشیری که از بلندیهای گورپشته همراهش بود به ویچکینگ حمله کرد و شمشیر را در ماهیچهٔ پشت ساق پای او فرو کرد. با این کار جادوی محافظ او شکسته شد و ائووین شمشیر خود را در سر ویچکینگ فرو کرد و او را کشت. " این شکستن طلسم و توضیح درباره شمشیر مری در فیلم مشهود نیست و فقط با خوندن کتاب میشه فهمید که چرا ویچ کینگ که عصای گاندولف سپید رو پودر کرده بود و به شمشیر و آتش قابل فنا شدن نبود با یک ضربه شمشیر محو میشه! دنبال اطلاعاتی راجع به اون شمشیر هستم، اگه پیدا کنم به اشتراک میزارم. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست