رفتن به مطلب
bard

سوالات شخصیت های نغمه ای از یخ و آتش

Recommended Posts

bard

وایت واکر ها با وحشی ها یا همون گابلین ها فرق میکنن ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
وایت واکر ها با وحشی ها یا همون گابلین ها فرق میکنن ؟؟

مسلما.....

تو پست های قبلیم یه معرفی از ادرها یا همون وایت واکرها داشتم: وایت واکرها یه نوع دیگه ای از زندگی اند. اونها نه اون طورکه ما زنده ایم اما زنده اند و ویژگی های ظاهری شون اینه: پوست برفی. موهای سیاه و چشمانی که تو سریالم به شدت ابی الکتریکی بود. اونها به نوعی زیبا اند زیبایی ترسناک و سرد. بدنشون مثله یخ سرده و یکی از نگهبانان شب زمانی که هنوز تجرد اجباری نبود براشون عاشق یکی از زنهای ادر شد و دردسر های زیادی این قضیه پیش اورد برای همین مجرد بودن جزو قسم های نگهبانان شب شد. اون ها به نوعی منو یاده ونپایرها می اندازن با اندکی تفاوت. این که تولید مثل می کنند خودش یه تفاوت بزرگه و از اولش یه نژاد دیگه اند و یه نژاد قوی ام هستند. این اطلاعاتی که دارم صرفا به خاطره کتاب هاست و نه چیز دیگه ای.

وحشی ها ادم معمولی ان جونور خاصی نیستن. فقط زیر قانون این کشور وستروس قرار ندارن مثل مغول ها یا هر قوم بی دروپیکری واسه خودشون شاه دارن و ول می چرخن. ادم ان نه چیز دیگه ای.

گابلین!!!!؟؟؟؟ گابلین نداشته این کتاب تا حالا. ادرها که یه جور ونپایر ان وحشی ها هم ادم دیگه گابلین نداریم.

ویرایش شده در توسط CelebAlph

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
M.M.Stark

سلام دوستان

یه کمکی برای ترجمه کتاب از شما میخام. البته هنوز بهش نرسیدم اما اگه حل بشه خوبه

تو کتاب افرادی رو داریم مثل اورل از مردم آزاد و حتی شاید جان خودمون که توانایی کنترل حیوانات رو دارند. به اون skin changer میگن. چه معادل فارسی مناسبی براش به ذهنتون میرسه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

سلام

توی داستانهای تالکین یه skin changer داریم که اسمش بئورن هست. رضا علیزاده اونو «پوست عوض کن» ترجمه کرده. البته اونجا خود بئورن هست که به خرس تبدیل میشه اما نمیدونم اینی که شما میگید خودش هم به حیوان تبدیل میشه یا نه(هنوز به اونجای کتاب نرسیدم).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

سلام

توی داستانهای تالکین یه skin changer داریم که اسمش بئورن هست. رضا علیزاده اونو «پوست عوض کن» ترجمه کرده. البته اونجا خود بئورن هست که به خرس تبدیل میشه اما نمیدونم اینی که شما میگید خودش هم به حیوان تبدیل میشه یا نه(هنوز به اونجای کتاب نرسیدم).

استارکها با دایرولفشون رابطه ی قوی ای دارن.جوری که با تمرین و تمرکز میتونن برن تو وجود دایرولفاشون.تو آخر کتاب 2 یکی از وحشی ها هم همچین رابطه ای با عقابش داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
M.M.Stark

سلام

توی داستانهای تالکین یه skin changer داریم که اسمش بئورن هست. رضا علیزاده اونو «پوست عوض کن» ترجمه کرده. البته اونجا خود بئورن هست که به خرس تبدیل میشه اما نمیدونم اینی که شما میگید خودش هم به حیوان تبدیل میشه یا نه(هنوز به اونجای کتاب نرسیدم).

همونطور که تام عزیز گفت اینا با بئورن فرق دارند. اینا خودشون تبدیل نمیشن بلکه روحشون درون وجود حیوان دیگه ای میره و بر اثر تمرینات خاص احتمالاً می تونند اون حیوون رو به کنترل دربیارن. باید فصل های برن رو خودنه باشی که تو خواب چیزهایی رو از چشم گرگش میدید.

استارکها با دایرولفشون رابطه ی قوی ای دارن.جوری که با تمرین و تمرکز میتونن برن تو وجود دایرولفاشون.تو آخر کتاب 2 یکی از وحشی ها هم همچین رابطه ای با عقابش داره.

تام عزیز ممنون اما هیچ پیشنهاد خوبی برای کمک ندادیا. چه معادل فارسی خوبی سراغ داری؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

تو کتاب افرادی رو داریم مثل اورل از مردم آزاد و حتی شاید جان خودمون که توانایی کنترل حیوانات رو دارند. به اون skin changer میگن. چه معادل فارسی مناسبی براش به ذهنتون میرسه؟

با سلام و درود فراوان

خوب حقيقتش من كتاب زبان اصلي رو نخوندم اما تو اين وسط كه كتاب يك رو با ترجمه ي خانوم مشيري مي خوندم يه جايي به يه موجوداتي به إشاره داره كه اون ها رو " فرزندان " تعبيري كرده !

كتاب اول نغمه يخ و آتش فصل ٦٦ يا همون فصل برن !

فرزندان تمام ويژگي هايي رو كه گفتي داره و فكر كنم تو كتاب اصلي از اون ها با Childern of the forest يا همون فرزندان جنگل نام برده شده باشه !!

جالبه اينه كه در اواخر عمر اين موجودات به شمال و وينترفيل كوچ مي كنند إمكان داره كه با انسان ها رابطه بر قرار كرده بأشند و يكي از اون خانواده ها خاندان أستارك باشه !!

اگه اين جوري حساب كنيم مي توني معادل " فرزندخوانده " رو براي برن و ساير أستارك ها كه مي تونستند با حيوانات صحبت كنند نام ببري !!

ألبته لازم به ذكر هستش كه اگه اشتباه نكرده باشم مارتين به غير از skin changer يه اصطلاح ديگه به اسم wargهم استفاده مي كرده !!

اگه اين درست باشه ما تو اساطير نورس يه سري گرگ داريم كه براي فنري هستش يه جوري مي شه گفت زير دستن و ألبته گرگ هايي هم كه تو داستان هاي تالكين براي ارگ ها كار مي كنند فكر كنم Wargsيا wild wolves بود !!

به هر حال من همون فرزند خوانده رو صلاح مي دونم كه به اين جور انسان هايي كه توانايي صحبت با موجودات دارن رو بگي !!

اگه چيه ديگه اي به فكرم رسيد مي گم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

سلام دوستان

یه کمکی برای ترجمه کتاب از شما میخام. البته هنوز بهش نرسیدم اما اگه حل بشه خوبه

تو کتاب افرادی رو داریم مثل اورل از مردم آزاد و حتی شاید جان خودمون که توانایی کنترل حیوانات رو دارند. به اون skin changer میگن. چه معادل فارسی مناسبی براش به ذهنتون میرسه؟

امروز فصل 35 کتاب دوم رو خوندم و اونجا به skinchanger برخورد کردم. به ترجمه خانم مشیری رجوع کردم و دیدم که از عبارت "حیوان نما" به عنوان معادل استفاده کرده.

شاید بهترین چیزی که بشه پیدا کرد همین باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

به مهدی : حیوان نما فکر نکنم چیز جالبی باشه !

خوب من تحقیقاتی که کردم skinchanger مربوط می شه به فرزندان جنگل یعنی اون هایی که قبل از انسان ها بودن و زمانی که انسان ها میان و بعد از شکسته شدن صلحشون با انسان ها اون ها به شمال یعنی وینترفیل کوچ می کنند

امکان داره این موجودات قبل ها با استارک ها قاطی بشن ( تولید مثل کنند ) و این جوری گونه ی جدیدی به وجود بیاد که من بهشون می گم فرزند خوانده !!

مثل همون چهار نژاد جادوگر یا اصیل زاده های هری پاتره که فقز در بن اون ها اسلترینی ا می تونستند با مار ها صحبت کنند و در این جا هم بین خاندان های اصیل زاده فقط استارک ها می تونند با موجودات مخصوصا دایرولف ها ارتباط برقرار کنند فکر کنم تو فصل 66 کتاب یک برن می گه که کدوم یک از اعضای خاندان هاشون با دایرلف ها در ارتباط هستند

در کل به نظر من لفظ حیوان نما زیاد جالب نیست بهتر فرزند خوانده باشه :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

نه. skinchangerها گونه جدیدی نیستن. به افرادی گفته میشن که میتونن به جلد حیوانات و پرندگان برن و اونها رو کنترل کنن. مثلا برن در خواب خودش رو در کالبد دایرولفش میبینه و از دریچه دید اون میبینه. یا در بیداری این خشم برن و ریکان هست که باعث میشه گرگهاشون خشمگین بشن.

فرزند خوانده اصلا معادل مناسبی برای این کلمه نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

ابتداً به خاطر نامتعارف بودن سوالم عذرخواهی میکنم ولی دو روز کامل روی این موضوع متمرکز شدم ولی نمیتوانم به نتیجه قطعی برسم تیریون کوتوله است ولی سرسی و جیمی هیچکدام چنین ناهنجاری ندارند و نه تایوین نه جوانا هم کوتوله نبودند پس تیریون از طرفی نمیتواند آکندروپلازی داشته باشد چرا که توسط الل غالب ایجاد میشود(صفت غالب است)و نمیتوان این احتمال را صفر هم در نظر گرفت چون ممکن است جهش ایجاد شده باشد ولی بنده فکر میکنم مشکل از اینجا ریشه بگیرد :جوانا سن نسبتاً بالایی هنگام بارداری تیریون داشت و این خود از نظر امکان ناهنجاری خطرناک بود ودر این بین بود که افتضاح سرسی و جیمی را فهمید و ضربه ناگهانی و شدیدی خورد که به عقیده بنده در تنظیم بیان ژن ها همان هنگام مشکل ایجاد شد و نتیجتاً تیریون بیچاره یکبار دیگر بدست خواهر و برادر نفرت انگیز خود آسیبی ابدی دید و دارای فنتوتیپ کوتوله شد .و سوال بنده این است که آیا درست متوجه شده ام؟ و اگر نه لطفاًراهنمایی بفرمایید تا نتیجه گیری قطعی انجام گیرد و بنده گیج تر نشوم.و سوال دیگری که مطرح است این است آیا منظور آقای مارتین از شبیه بودن بیش از حد سرسی و جیمی این بود که این دو دوقلوی همسان اند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
زاپا

ابتداً به خاطر نامتعارف بودن سوالم عذرخواهی میکنم ولی دو روز کامل روی این موضوع متمرکز شدم ولی نمیتوانم به نتیجه قطعی برسم تیریون کوتوله است ولی سرسی و جیمی هیچکدام چنین ناهنجاری ندارند و نه تایوین نه جوانا هم کوتوله نبودند پس تیریون از طرفی نمیتواند آکندروپلازی داشته باشد چرا که توسط الل غالب ایجاد میشود(صفت غالب است)و نمیتوان این احتمال را صفر هم در نظر گرفت چون ممکن است جهش ایجاد شده باشد ولی بنده فکر میکنم مشکل از اینجا ریشه بگیرد :جوانا سن نسبتاً بالایی هنگام بارداری تیریون داشت و این خود از نظر امکان ناهنجاری خطرناک بود ودر این بین بود که افتضاح سرسی و جیمی را فهمید و ضربه ناگهانی و شدیدی خورد که به عقیده بنده در تنظیم بیان ژن ها همان هنگام مشکل ایجاد شد و نتیجتاً تیریون بیچاره یکبار دیگر بدست خواهر و برادر نفرت انگیز خود آسیبی ابدی دید و دارای فنتوتیپ کوتوله شد .و سوال بنده این است که آیا درست متوجه شده ام؟ و اگر نه لطفاًراهنمایی بفرمایید تا نتیجه گیری قطعی انجام گیرد و بنده گیج تر نشوم.و سوال دیگری که مطرح است این است آیا منظور آقای مارتین از شبیه بودن بیش از حد سرسی و جیمی این بود که این دو دوقلوی همسان اند؟

جناب ایلواتار عزیز

سرسی و جیمی نمیتونن دوقلوی همسان باشن چون که دوقلوب همسان باید همجنس باشن،

در مورد اینکه چرا تیریون کوتوله شده چند فرضیه تو سایت های طرفدار نغمه مطرح شده :

1- موضوع خاصی پشت این قضیه نیست و صرفا یک جهش یا یک ژن خفته بوده که خودتون این فرضیه رو مطرح کردید.

2- تیریون یک پسر تایون نیست و حرامزاده شاه دیوانه است. مبنای این نظر صحبتی است که باریستان سلمی در فصل هشت در رقصی با اژدهایان در مورد جوانا میگوید . باریستان در آنجا میگوید که ایریس تارگارین نسبت به جوانا ( زن تایون و مادر سرسی و جیمی ) تمایلاتی داشته است و ایریس در شب عروسی تایون و جوانا در حالت مستی میگوید که کاش مراسم شب اول و برهنه کردن عروس هنوز انجام میشد.

ویرایش شده در توسط زاپا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

جناب ایلواتار عزیز

سرسی و جیمی نمیتونن دوقلوی همسان باشن چون که دوقلو همسان باید همجنس باشن،

در مورد اینکه چرا تیریون کوتوله شده چند فرضیه تو سایت های طرفدار نغمه مطرح شده :

1- موضوع خاصی پشت این قضیه نیست و صرفا یک جهش یا یک ژن خفته بوده که خودتون این فرضیه رو مطرح کردید.

2- تیریون یک پسر تایون نیست و حرامزاده شاه دیوانه است. مبنای این نظر صحبتی است که باریستان سلمی در فصل هشت در رقصی با اژدهایان در مورد جوانا میگوید . باریستان در آنجا میگوید که ایریس تارگارین نسبت به جوانا ( زن تایون و مادر سرسی و جیمی ) تمایلاتی داشته است و ایریس در شب عروسی تایوین و جوانا در حالت مستی میگوید که کاش مراسم شب اول و برهنه کردن عروس هنوز انجام میشد.

از پاسخ خردمندانه شما سپاسگزارم ومنظور بنده هم همین بود که شما فرمودید چون اگر منظور آقای مارتین دوقلو های همسان بوده باشد کاملاً غلط خواهد شد پس فقط فنوتیپ نسبتاً یکسان دارند چرا که سلول تخم در همان لحظه جنسیتش مشخص میشود و سپس با میتوزی که طی ان کاملا از هم دو سلول جدا میشوند دو قلو ها همسان ایجاد میشوند و اگر این تقسیم دو بار انجام شود چهار قلوی همسان خواهیم داشت که به علت کوچک شدن سلول بسیار غیرمحتمل است ولی در زیست شناسی امکان هبچ پدیده ای صفر نیست و دیگر اینکه چرا این فرض موجود است که اگر یک مشکل در تنظیم بیان ژن مسبب این امر باشد موضوع خاصی نیست چرا که ان مشکل هم مسلماً از جایی ریشه میگیرد همه میدانند که حتی موضوعات که اتفاقی خوانده میشوند هم دارای مسببی برای اتفاق دارند و بنده به دو عامل که امکان دخیل بودنشان زیاد است اشاره کرده بودم و حال موردی بر ان می افزایم تایوین ودو عامل دیگرذکر شده همه و همه مسبب کوتوله شدن تیریون بوده اند و این از نظر زیست شناسی مقبول تر است ودیگر اینکه شاه زخم این را فقط در حد حرف گفته بود چرا که جوانا هرگز چنین تمایلی نداشته وباز هم برایم سوالی دیگر مطرح شد که آیا حرامزاده ایریس بودن دلیل بر ناهنجاری است؟و بنده تاجایی که بیاد میاورم فرزندان ایریس و خودش هم آکندروپلازی نداشتند که این الل غالب را از ان سمت محسوب کنیم و ناهنجاری تیریون هم به احتمال زیاد اختلال در تنظیم بیان ژن ها بوده چرا که یک چشم به رنگ سبز و دیگری به رنگ سیاه خب در واقعیت احتمالش نسبتا خیلی کم است ولی از طرف دیگر همچین ناهنجاری قبلا در تارگرین ها بوده است که شیرا تارگرین یک چشم آبی و یک چشم سبز داشت ولی با توجه به این که اکثر صفات تارگرین ها مغلوب است(علت ازدواج درون خانواده حفظ این صفات است)نمیتوان ان را کاملا به تارگرین ها نسبت داد.ونتیجه ای که برای بنده فعلا حاصل شد فقط و فقط سرگیجه ای است که با هرچه بیشتر فکر کردن در این معمای تودرتوی مارتین که همیشه به اندازه ای اطلاعات میدهد که گیج باقی بمانیم و جای شبهه باقی باشد شدید تر میشود .

ویرایش شده در توسط ایلواتار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

توجه دارید که ما داریم در مورد داستانی صحبت میکنیم که توش اژدها وجود داره، موجوداتی که از یخ هستن و میتونن مرده ها رو زنده کنن. اشباح میتونن آدم ها رو بکشن و آدم ها چهره هاشون رو عوض بکنن.

در همچین دنیایی دنبال توجیهات علمی و زیست شناسی برای وقایع بودن معنایی نداره که شما بخواید به خاطرش دچار سرگیجه و سردرد بشید!

بسیار از توجیه عاقلانه شما سپاسگزارم و از گستاخی خود عذرخواهی میکنم ولی آیا منظور شما این است که علم هیچ جایگاهی در فانتزی ندارد ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

سوء تفاهم نشه. من همچین صحبتی نکردم.

عرض من اینه که برای توجیه وقایع یک داستان فانتزی باید از قوانین و روابط علت و معلولی همون دنیای فانتزی استفاده کرد.

عالیجناب حق بدون حتی کوچکترین شبه ای با شماست ولی با توجه به همان منابع که معرفی نمودید بنده موفق نشدم به نتیجه قطعی برسم لذا بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر در حل این معما کمک نمایید .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

جواب این معما رو یه متخصص ژنتیک میدونه .پس اطلاعات در دسترستونو به اون متخصص انتقال بدید ، یحتمل ایشون هم میتونه فرضیه یا فرضیه هایی به شما ارائه بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

بسیار از توجیه عاقلانه شما سپاسگزارم و از گستاخی خود عذرخواهی میکنم ولی آیا منظور شما این است که علم هیچ جایگاهی در فانتزی ندارد ؟

با اجازه وارد می شویم :)

اگر فانتزی و شاخه ای از اسطوره و حماسه حساب کنیم { که معمولا هم این جوریه ما بیش از 90% کارکتر های اساطیر رو تو یه داستان می بینیم }

اگه با این فرض جلو بریم مسلمه که علم در فانتزی جایگاهی نداره

البته که علم در اینجا منظورمون علوم پایه هستند مثل زیست و فیزیک و ....

توجه کنید که اگر علم در بین اقوام بدوی بود دیگه اساطیری تشکیل نمی شن

اساطیر وقتی تشکیل می شن که علم نبود و برای هر پدیده ای داستان سرایی می کردن

هر چند این داستان ها امروزه جایگاه ویژه ای در طرز فکر و فرهنگ انسان های اون موقع داشتن

اگه باز جایی مبهم بود در خدمتیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

جواب این معما رو یه متخصص ژنتیک میدونه .پس اطلاعات در دسترستونو به اون متخصص انتقال بدید ، یحتمل ایشون هم میتونه فرضیه یا فرضیه هایی به شما ارائه بده

عالیجناب بنده خودم یک فرضیه دارم که با توجه به ژنتیک و قواعد ان محتمل ترینه ولی حتی بنده که یک المپیادی ساده بیش نیستم هم متوجه شدم که نقاط مبهمی وجود دارد که بدون اطلاع دقیق از انها نمیتوان هیچ نظر قطعی ای داد.ولی در هر صورت از راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

عالیجناب بنده خودم یک فرضیه دارم که با توجه به ژنتیک و قواعد ان محتمل ترینه ولی حتی بنده که یک المپیادی ساده بیش نیستم هم متوجه شدم که نقاط مبهمی وجود دارد که بدون اطلاع دقیق از انها نمیتوان هیچ نظر قطعی ای داد.ولی در هر صورت از راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم.

خب مشخصه از گایتون و لنینجر خوندنت :)

با اینکه از تاپیک کمی دور میشیم ولی توضیحاتی رو خدمتتون میگم

اولا مهدی رشته اش برقه ، شاهین فیزیک ، من صنایع غذایی پس این تخصصمون نیست که بتونیم گمانه زنی یا طرح فرضیه کنیم.

در کنارش اطلاعاتی که در داستان ها و رمان ها به بیننده داده میشه بیشتر ادبیات محوره تا دانش محور .یعنی مبتنی بر تخیل تا علم .شاید تنها استثناش نویسندگان علمی تخیلی مثل آرتور سی کلارک یا رابرت هینلین باشن

همچنین یه صاحب نظر در این زمینه احتیاج به اطلاعات فراوانی داره تا بتونه نظر بده :مثلا اون مشکل در ژنوم در اثر عامل وراثتی و ارثی یا تاثیرات محیطی

بخاطر همین برای همین فرضیه ساده باید شجره نامه و درخت ژنتیک لنیسترها و یا استارک ها بهمراه سابقه بیماری های ارثی شون رسم شه + شرح زندگی و بیماریهای خاصی که داشتن یا مثلا در معرض یه عامل نامساعد محیطی بودن ( آب -هوای آلوده ، غذا و...) که ممکنه باعث جهش در ژنوم شده باشه

که فکر کنم مارتین هم همچنین اطلاعاتی رو در کتابش نداده باشه و اصولا دید یه نویسنده رمان و بخصوص رمان فانتزی با دید متخصصان علوم پایه فرق داشته باشه مثلا حدس میزنم شاید کلا مارتین برای تیریون بدبخت یه نفرین در نظر گرفته باشه و این بدبختی ها یا مرگ مادرشم به سرنوشت شوم تیریون ربط بده

قبلا هم مثال های تاریخی از این دست بوده ، مثلا سقوط امپراطوری روم به عوامل مختلفی نسبت دادندکه علمی نبودند ولی بعدا مشخص شد امکان داشته لوله کشی سربی اشراف و حکما باعث این انحطاط بوده باشه ، سرب باعث ایجاد مشکلات خونی و عصبی و در نتیجه باعث میشه نسل بعدی ضعیف و ناکارآمد باشه

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایلواتار

با اجازه وارد می شویم :)

اگر فانتزی و شاخه ای از اسطوره و حماسه حساب کنیم { که معمولا هم این جوریه ما بیش از 90% کارکتر های اساطیر رو تو یه داستان می بینیم }

اگه با این فرض جلو بریم مسلمه که علم در فانتزی جایگاهی نداره

البته که علم در اینجا منظورمون علوم پایه هستند مثل زیست و فیزیک و ....

توجه کنید که اگر علم در بین اقوام بدوی بود دیگه اساطیری تشکیل نمی شن

اساطیر وقتی تشکیل می شن که علم نبود و برای هر پدیده ای داستان سرایی می کردن

هر چند این داستان ها امروزه جایگاه ویژه ای در طرز فکر و فرهنگ انسان های اون موقع داشتن

اگه باز جایی مبهم بود در خدمتیم

سپاسگزارم لرد شما نیز محق هستید علم در بسیاری از فانتزی ها نقش بسیار کمی دارد و تحریف و تغییر می یابد ولی نمیتوان حضور ان را کاملا منکر شد چرا که جاذبه خود از مفاهیم پایه علم فیزیک است در اکثر فانتزی ها و برای اکثر افراد وجود دارد و تقریبا در هیچ فانتزی ای اکولوژی (رفتارشناسی)و ژنتیک بی نقش نیستند هرچند علم در برخی فانتزی ها برترین نقش رادارد (مانند آرتمیس فاول)و حتی در کتاب نغمه هم استاد لوین از جادو به عنوان علم تاریک یاد میکند و دیگر اینکه بنده بیشترسپاسگزار خواهم بود که در رسیدن به جواب معمای اصلی که علت کوتوله شدن تیریون است بنده را راهنمایی فرمایید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

خب مشخصه از گایتون و لنینجر خوندنت :)

با اینکه از تاپیک کمی دور میشیم ولی توضیحاتی رو خدمتتون میگم

اولا مهدی رشته اش برقه ، شاهین فیزیک ، من صنایع غذایی پس این تخصصمون نیست که بتونیم گمانه زنی یا طرح فرضیه کنیم.

والا لنینجر رو که نشنیدم اسمش رو اما گایتون رو دورا دور باهاش اشنا هستم

هر چند خیلی دوس دارم بخونمش اما خب هنوز وقت نکردم و حقیقت پیداش نکردم کتاب رو و فقط به همون کتاب سالامون بسنده کردیم هر چند اونم هنو نخونم :دی

و اما همون طور که امین عزیز اشاره کردن ما سه نفر از سه تفکر متفاوت اینجا هستیم و تنها تو شناخت داستان های فانتزی و زیر شاخه های اون باهم هم عقیده و ... هستیم

در مورد ژنتیک هم بشخصه چیزی سر در نمیارم هر چند خیلی علاقه دارم

اما باز من فکر نکنم مارتین و یا هر نویسنده ی دیگه ای بیاد پیرامون علم زیست شناسی و مخصوصا ژنتیک مانور بده

حالا شاید فیزیک و ریاضی رو بشه مانور داد ولی ژنتیک خیر

برای مثال در اساطیر یونان ازدواج اکیدنا و تایفون

هر دوشون یه نوع حالت ماری دارن اما یکی از بچه های اونا شیر نیما و یا ابوالهوله

مسلما اینا هیچ کدومشون حالت پستانداری ندارن اما این دو تا از کجا پیدا شدن :)

و یا جفت گیری آتنا و هفائیستوس

موجودی با نیم تنه ی مار و انسان که پادشاه آتن از این موجود نشات می گیره

و امثال این گونه موجودات بدون این که به علم ژنتیک لحاظ شده باشه ساخته می شن

امیدوارم منظورم رو رسونده باشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

والا لنینجر رو که نشنیدم اسمش رو اما گایتون رو دورا دور باهاش اشنا هستم

لنینجر و دولین دو کتاب خوب در زمینه بیوشیمی بخصوص برای دانشجویان بیوشیمیه

و امثال این گونه موجودات بدون این که به علم ژنتیک لحاظ شده باشه ساخته می شن

به نظرم هم همین تفاوت بین دنیای فانتزی و کارهای علمی -تخیلیه یعنی میزان استفاده از علوم بخصوص علوم پایه در بسط ایده و داستان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

سپاسگزارم لرد شما نیز محق هستید علم در بسیاری از فانتزی ها نقش بسیار کمی دارد و تحریف و تغییر می یابد ولی نمیتوان حضور ان را کاملا منکر شد چرا که جاذبه خود از مفاهیم پایه علم فیزیک است در اکثر فانتزی ها و برای اکثر افراد وجود دارد و تقریبا در هیچ فانتزی ای اکولوژی (رفتارشناسی)و ژنتیک بی نقش نیستند هرچند علم در برخی فانتزی ها برترین نقش رادارد (مانند آرتمیس فاول)و حتی در کتاب نغمه هم استاد لوین از جادو به عنوان علم تاریک یاد میکند و دیگر اینکه بنده بیشترسپاسگزار خواهم بود که در رسیدن به جواب معمای اصلی که علت کوتوله شدن تیریون است بنده را راهنمایی فرمایید

همزنانی ارسال دو پست باعث شد که به این پست شما بعدا پاسخ بدم :)

حرف شما تا حدودی درسته و ما منکر اون نیستیم

ازدواج جادوگران با مشنگ ها باعث تحلیل رفتن نژاد اصیل جادوگری می شه در سری کتاب های رولینگ و یا گودال های کتاب اولی نارنیا خیلی شبیه به دروازه های ورود به جهان های موازی گوناگونه که اینها اصول قوی در ژنتیک و فیزیک مدرن هستند اما خب جایگاه کمی در داستان های فانتزی دارن و به کار بردن علم صرف در کتاب های علمی تخیلی مثل ژول ورن و سی کلارک و .... هستند

و اما تیریون :)

باید منتظر پایان سری کتاب های مارتین باشید

شاید تیریون اصن لینستری نباشه

مثل همون قضیه جان اسنو که می گن فرزند خواهر ند و پادشاه تارگینه { اگه درس گفته باشم }

لنینجر و دولین دو کتاب خوب در زمینه بیوشیمی بخصوص برای دانشجویان بیوشیمیه

بله بله

با دولین هم آشنا هستیم و خاطرات زیادی داریم :))))

اصولا به ژنتیک خیلی علاقه دارم و کلا اونهایی که فیزیک می خونن یه اطلاعاتی هم در باب ژنتیک و زیست شناسی هم باید داشته باشن

که فعلا وقتش نشده بریم سراغ این شاخه :)

ویرایش شده در توسط الوه
افزودن تگ اسپویلر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...