رفتن به مطلب
مهمان

بیوگرافی بازیگران "هابیت"

Recommended Posts

مهمان

سلام به همه. این تاپیک رو زدم تا بیوگرافی بازیگران فیلم هابیت رو یکجا جمع کنیم. :x

فقط این که لطف کنید و قوانین تاپیک رو که با نظر تیم مدیریت تعیین شدن، مطالعه و رعایت کنید تا به مشکلی برنخوریم. :)

قوانین تاپیک:

1. هیچ بیوگرافی ای رو از جایی مستقیما کپی پیست نکنید؛ مثلا از ویکی پدیا عینا بیوگرافی مارتین فریمن رو کپی پیست نکنید، چون اگه کسی بخواد میتونه بیوگرافیش رو از همون جا بخونه. فقط ترجمه یا تالیف و جمع آوری بیوگرافی مجازه.

2. بیوگرافی بازیگران مشترک ارباب حلقه ها و هابیت رو نذارید؛ چون تاپیک دیگه ای در این مورد داریم و دیگه نیازی به اشاره دوباره به اونها نیست.

3. از گذاشتن تنها فیلموگرافی بازیگران خودداری کنید؛ یعنی فقط به فیلم هایی که اون بازیگر بازی کرده نپردازید و به طور جامع، کلیه زندگی هنری بازیگر رو بررسی کنید.

4. اگر مطالبتون رو از منبعی برداشت کردید (دقت کنید گفتم برداشت، نه کپی پیست؛ مثلا اگه بیوگرافی ای رو از سایت x ترجمه کردید)، حتما در پستتون آدرس دقیق منبع رو ذکر کنید.

5. رعایت تمام بندهای قوانین تاپیک بنا به بند 30 قوانین تالارهای شورای ماهاناکسار، الزامیه.

مرسی! :Gandalf_w:

________________________________________________________

برای شروع خود من بیوگرافی ریچارد آرمیتاژ، بازیگر نقش تورین سپربلوط که خیلی وقت پیش ترجمه کردم رو می ذارم.

*********

ريچارد كريسپين آرميتاژ (متولد 22 آگوست 1971) بازيگري انگليسي است كه به خاطر نقش‌هاي «جان تورن‌تون» در «شمال و جنوب»، «گاي آو گيس‌بورن» در «رابين هود» و «لوكاس نورث در سپوكس» مشهور شد. او نقش «تورين اوكن‌شيلد» را در «سه‌گانه‌ي هابيت» بازي مي‌كند.

  • اوايل زندگي

ريچارد آرميتاژ، متولد «ليسستر» انگلستان، در مدرسه‌ي ابتدايي «انجمن هانكوت» در «هانكوت»، منطقه‌ي «بليبي»، ايالت «ليسستر» درس مي‌خواند. بعدها درحالي كه همزمان در مدرسه ويولن سل مي‌نواخت، اركستر محلي اجرا مي‌كرد و فلوت‌نواختن را مي‌آموخت، در دانشكده‌ي «براكينگتون» در «اندرباي»، در زمينه‌ي موسيقی تحصيل كرد. او علاقه‌اش را تا دانشكده‌ي «پاتيسون» در «كاونتري» دنبال كرد، جايي كه تحصيلش، رشته‌هاي رقص و هنرپيشگي را نيز شامل شد. او در موسيقي و زبان انگليسي، به سطح A دست يافت.

  • پيشه

او در سن 17 سالگي، براي گرفتن كارت «اي‌كوييتي»‌اش، به مدت شش هفته به سيركي در «باداپست» پيوست. وي پس از بازگشت به انگلستان، در تئاتر موزيكال كاري براي خود دست و پا كرد كه در آن نقش‌هاي متنوعي از قبيل «گربه‌هاي آدمتوس» و «ماكاويتي» را عهده‌دار شد.

او از كارش ناراضي بود؛ بنابراين براي مطالعه‌ي بيشتر در رشته‌ي هنرپيشگي، در «آكادمي موسيقي و هنر دراماتيك» (ال.اِي.ام.دي.اِي) ثبت‌نام كرد.

«من در راهي كه به تئاتر موزيكال ختم مي‌شد، قدم گذاشتم. 21 ساله كه بودم، ناگهان فهميدم كه راه درستي را انتخاب نكرده‌ام. من نيازمند بودم كه كاري را انجام دهم كه نسبت به تئاتر موزيكال صداقت بيشتري داشته‌باشد. از نظر من، آن خيلي تئاتري بود؛ همه‌اش نوعي خودنمايي روي صحنه! من به دنبال چيز ديگري بودم. به همين دليل، به مدرسه نمايش برگشتم.»

پس از اتمام برنامه‌ي سه ساله‌ي ال.اي.ام.دي.اي، او دوباره به صحنه بازگشت؛ در نقش دوم يكي از آثار «مك‌بث» و «دوشس آو مالفي» از كمپاني «رويال شكسپير»، همچنين «هاملت و چهار نانوايي آليس» همراه تئاتر «بيرمينگ‌هام ريپرتوري». در همين حال، يكسري نقش كوچك در فيلم‌ها و تلويزيون ايفا مي‌كرد.

در سال 2002 او در شركت توليدكننده‌ي «چارم آفنسايو» در فيلم «Me As Your Cardigan» درخشيد. همان سال (2002) او در نقش «جان استندريگ» كه نقش اصلي بود، در نمايش «خانه‌ي اسپارك» ظاهر شد كه از شبكه‌ي تلويزيوني بي.بي.سي پخش می‌شد.

«اولين باري بود كه من يك آزمون هنرپيشگي شخصيت مي‌دادم. هرچند نقش كوچكي بود؛ ولي مجذوبش شدم... من نمي‌توانستم عقب بكشم، من مي‌دانستم كه بايد به همه‌چيز به يك‌شكل نزديك بشوم.»

بعد از آن او نقش‌دوم‌هاي مختلفي را در توليدات تلويزيوني پذيرفت؛ از جمله «پاسور بازي»، «پاهاي سرد» (مجموعه‌ي پنجم) و «قدرت نهايي» (مجموعه‌ي دوم).

در سال 2004، او در اولين نقش اصلي‌اش، يعني نقش «جان تورن‌تون» در فيلم «شمال و جنوب» شبكه‌ي تلويزيوني بي.بي.سي كه برگرفته از رمان «اليزابت گاسكل» بود، ديده شد. آرميتاژ مي‌گويد: «شخصاً احساس مي‌كردم كه در نقشم غرق شده‌ام.»

«خانواده‌ي پدرم ريسنده و بافنده بودند. آنْ جايي بود كه اهل آن بودم، و اين فكر كه مي‌تواستم بخشي از آنجا باشم، هيجان‌انگيز بود.»

او همچنين ذكر كرد كه دوگانگي «تورن‌تون» باعث مي‌شد در نقشش غرق شود.

«نگاه‌كردن به شخصيتي دوگانه كه هم مديري بي‌رحم و قدرتمند و هم يك پسر آسيب‌پذير بود، برايم هيجان داشت.»

در سال 2005، او در نقش «پيتر مك‌دوف» در سريال «شكسپير» برگرفته از نمايش‌نامه‌ء «مك‌بث» با پخش از شبكه‌ي بي.بي.سي بازي كرد و در يك قسمت از «اسرار بازرس لينلي» به نام «به نسبت الهي» به عنوان يك معتاد قمارباز درحال ترك، «فيليپ تورنر»، حضور يافت. ريچارد همچنين در فيلم «امپرسيونيسم» در نقش «كلاود مونِت جوان» و «دكتر آلس ترك» در فيلم «ساعت طلايي» از شبكه‌ي ITV كه يك سريال پزشكي بوده و براساس آمبولانس هوايي لندن ساخته شده‌بود، درخشيد. او همچنين اولين نقش چشمگيرش را در فيلم‌هاي سينمايي همراه فيلم مستقل «يخ‌زده» اجرا كرد.

در سال 2006، آرميتاژ نقش اصلي «گاي اهل گيز‌بورن» را در سريال «رابين هود» بي.بي.سي ايفا كرد.

«براي حفظ كردن شخصيت« گاي» بايد كشمكش دروني‌اش را پيدا كنيد. او پيوسته بين خوب و بد است. مابين كسي كه مي‌خواهد باشد، و كسي كه واقعاً هست. او مي‌تواند آدم خوبي باشد، اما هميشه به خاطر اشتباهات مهلكش به پايين كشانده مي‌شود. او مي‌خواهد به هر قيمتي كه شده، خودنمايي كند.»

«بايد بگويم كه فكر مي‌كنم اجرا كردن نقش‌هاي منفي جالب‌تر است؛ چون مجبوري كه گستاخ و پرخاشگر باشي و كارهايي كه در در زندگي روزمره‌ات نمي‌تواني انجام بدهي را انجام بدهي. ما بايد خيلي متمدن و خوب و مؤدب باشيم، و وقتي كه شما نقش‌هاي منفي را اجرا مي‌كنيد، مجبوريد با همه‌ي نشان‌هاي شخصيتي‌تان بازي كنيد. من فكر مي‌كنم يك مقدار جزئي از شخصيتم در «گاي» وجود دارد و آن پرخاشگر بودن است. نه؛ خيلي جالبه! من دوستش دارم.»

سومين و آخرين مجموعه‌ي «رابين هود» در 28 مارس 2009 اكران شد.

آرميتاژ در سال 2006 در نقش «هري كندي» در فيلم دوقسمتي «كريسمس ويژه‌ي ديبليِ كشيش» بازي كرد؛ فيلمي با موضوع عشق جديد معشوقه‌ي پاپ (و شوهر احتمالي‌اش). او دوباره در سال 2007 در «روز دماغ قرمز» نقش ايفا كرد.

در 8 آوريل 2007، او در «جرج گنتلي»، نمايشي كارآگاهي، همراه با «مارتين شَو» و «لي اينگ‌لبي» درخشيد. آرميتاژنقش «رايكي ديمينگ»ِ دوچرخه‌سوار را ايفا كرد.

او در 9 مه 2007 در «چهار توليد خانم ماري ليويد-ملكه‌ي سالن موسيقی»ِ بي.بي.سي در نقش همسر اول «ماري ليويد»، «پركي كورتني» ظاهر شد. او همچنين در اثر «گرادانا» تلويزيون كه از رمان «عذاب وجدان» «آگاتا كريستاي» ساخته شده‌بود، به عنوان «فيليپ دورنت» حضور داشت.

آرميتاژ به بازيگران «اسپوكز» سري 7 كه در 27 اكتبر 2008 در بريتانياي كبير اكران شد، در شخصيت «لوكاس نورث» پيوست.

«ظاهراً «لوكاس نورث» يك شخصيت دوست‌داشتني است؛ اما هشت سال بودن در زنداني روسي بر او تأثيراتي عميقي گذاشته‌است. چهره‌ي محبوب او بين شخصيتش پيش از آنكه زنداني شود، و شخصيتش بعد از اينكه از زندان آمد، تقسيم شده‌است. طبق چهره‌ي ظاهري‌اش، او فردي موقر است؛ اما در درون كسي است كه ضربه‌ي روحي بزرگي به او وارد شده‌است... او خبر ندارد كه چه آسيب احساساتي به او وارد شده، تا زماني كه حافظه‌اش دوباره شروع مي‌كند به كار كردن.»

«من فيلم‌ها را با آميزه‌اي از اكشن و شخصيت‌هاي خوب دوست دارم. دليل جالب بودن «لوكاس»، اين است كه من نقش كسي را بازي مي‌كنم كه روان‌شناسي پيچيده‌اي دارد و مي‌خواهد بيرون برود و سعي دارد جهان را نجات دهد.»

آرميتاژ در طول فيلمبرداري اين سريال به خود اجازه داد تا در معرض شكنجه‌ي القاي خفگي با آب قرار بگيرد، به اين منظور كه يك سكانس فلش‌بك فيلمبرداري شود. در جولاي 2010 آرميتاژ فيلمبرداري مجموعه‌ي نهم، يعني آخرين سري را به پايان رساند. در اين مجموعه، نام واقعي شخصيتش كه «جان بتمن» بود، فاش شد؛ كسي كه «لوكاس نورث» را پس از بازگشت به MI5 كشته و جايش را گرفته‌بود. مجموعه‌ي نهم در مبارزه‌اي با «هري پيرس» بر روي سقف «برج انور» به اتمام مي‌رسد كه آنجا بتمن مي‌افتد و مي‌ميرد.

در 20 مه 2009 آرميتاژ در نمايش «حركت» بي.بي.سي 1 در نقش «جان موليگان» ديده شد.

در مه 2010 او در نقش «جان پورتر» در سريال «عقب‌نشيني» به عنوان ستاره‌ي فيلم و نقش اول درخشيد. آرميتاژ درباره‌ي نقش «جان پورتر» گفت: «تا حدودي برروي كاغذ مشخص است كه عقب‌نشيني چه‌نوع نمايش‌نامه‌اي دارد؛ اما يافتن مركز احساسات «جان پورتر» براي من و نويسنده‌ها و كارگردان‌ها چالش محركي بود. چطور يك مرد مي‌تواند قاتل كارآموخته‌اي باشد و سپس به خانه برود و همسرش را به آغوش بگيرد و دختر كوچولويش را تكان بدهد تا بخوابد؟ چطور يك سرباز مي‌تواند درمورد كارهايي كه از او خواسته مي‌شود، هيچ وجداني نداشته‌باشد؟» در جايي ديگر او مي‌گويد: «در پايان من مجذوب اين شخصيت شدم؛ داستان مردي كه تحت فشار، تصميم مي‌گيرد و آن تصميم تأثير ضربه‌زننده‌اي در زندگي‌اش دارد. او به دنبال جبران مي‌رود؛ براي اينكه هنوز اعتقاد دارد كار درستي انجام داده، اگرچه بهاي آن از دست دادن سه‌تا از دوستانش بوده‌است. من سرسختي او در حس استقامتش را تحسين مي‌كنم، و اينكه مي‌گويد ((من اشتباه كردم و نتايجش را مي‌پذيرم و مي‌خواهم دليل اشتباهم را پيدا كنم)). عصبانيت، بي‌عدالتي؛ آن‌ها همه شبيه به هم‌اند. ((من كار درستي انجام دادم؛ با نتيجه‌اي كه غلط از آب درآمد.))

آرميتاژ در نقش در «هيِينز كروگر»، جاسوسي نازي در آمريكاي مركزي ظاهر شد. فيلم «اولين انتقام» در سال 2011 اكران شد. او حتي در اين نقش كه نقش كوچكي بود، براي تحقق شخصيتش، تمام تعهدش را به كار برد.

«من خواستم نقش كسي را بازي كنم كه كاملاً به آنچه انجام داد، اعتقاد داشت. بنابراين من بيوگرافي شخصي به اسم «اريك گريمپل» را پيدا كردم كه براي يك عمليات تخريبي در پروژه‌ي «من هتن» فرستاده شده‌بود. كتاب جذابي است و به من كمك كرد كه فقط فكر نكنم ((خراب كن! خراب كن! خراب كن!)). مجبور بودم خودم را متقاعد كنم كه راهم درست است، درصورتي كه آشكاراً خيلي اشتباه بود.»

او همچنين براي نقش «تورين سپربلوط» در سه‌گانه‌ء «هابيت» انتخاب شد. فيلم اول، «هابيت: سفري غيرمنتظره» در دسامبر 2012 اكران شد. وقتي از او خواسته‌شد كه نقش يك شخصيت نمادين را بازي كند، آرميتاژ پاسخ داد: «صرفاً فكر مي‌كنم آن يك فرصت واقعاً شگفت‌انگيز است تا نقش كتابي را بگيرم كه مرا به ياد بچگي‌ام انداخت؛ منظورم اولين تجربه‌ام روي صحنه در فيلم «هابيت» در تئاتر «الكس» در «بيرمينگ‌هام» است كه من نقش يك «اِلف» را بازي مي‌كردم... خيلي شبيه به دوران كودكي‌ام، ولي اين بار به عنوان يك بزرگسال آنجا بودم... و انداختن نگاهي ديگر به آن، فرصتي درخشان است.» درباره‌ي شخصيت «تورين»، او گفت: «همراه شخصيت من در «هابيت»، انفجاري از احساسات و خشمي كه متوقف شده‌بود، رخ مي‌دهد. من سعي مي‌كنم آنچه در درونم است يا آنچه قصد دارم به تصوير بكشم را به وجود بياورم. گمان مي‌كنم يك جاي خطرناك باشد... تاريكي درونم... كه در زندگي به آن دسترسي ندارم؛ اما توانايي اين را دارم كه به سمتش بروم. بسيار خوب؛ براي اين نقش، من فقط بايد اين در را باز كرده و زيرچشمي نگاهي به آن بيندازم.»

آرميتاژ براي نقشي در فيلم «آسمان سياه» از شركت «New Line» كه برنامه‌ي فيلمبرداري‌اش در جولاي 2012 آغاز مي‌شود، انتخاب شد.

post-1769-0-90793700-1437340926_thumb.jp

پ.ن: ترجمه فارسی این صفحه توی خود ویکی پدیا موجوده، منتهی در حد سه چهار خط. :D

موفق باشید. @};-

ویرایش شده در توسط گندالف سپید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elendil the light

اینم بیوگرافی مارتین فریمن بازیگر نقش بیلبو بگینز در سه گانه هابیت . من اینو از ویکی پدیای انگلیسی ترجمه کردم البته با کمک ترجمه گوگل !-:دی! لطفا اگه ایرادی توش هست به بزرگی خودتون ببخشید.

 

 

مارتین جان کریستوفر فریمن

مارتین جان کریستوفر فریمن ( متولد 8 سپتامبر 1971) یک بازیگر انگلیسی است. مشهور ترین نقش های وی عبارتند از تیم کانتر بوری در طنز های تلویزیونی و شبه مستند های د آفیس ، دکتر جان واتسون در ماجراهای جنائ شرلوک هلمز، بیلبو بگیز در سه گانه هابیت پیتر جکسون و لستر نیگارد در سریال کمدی تاریک جرم و جنایت فارگو می باشند.از دیگر آثار او میتوان به کمدی عاشقانه لاو اکشولی (2003) فیلم علمی تخیلی راهنمای سواری مجانی به کهکشان(2005) کمدی نیمه بداهه تولد عیسی مسیح (2009) کمدی سه گانه سه طعم کورنتو و برجسته ترینشان در کمدی علمی تخیلی پایان جهان(2013). در میان تمجید های دیگری ، ویک جایزه خون آشام شده است. همچنین وی نامزد دریافت دو جایزه امی دیگر، دو جایزه دیگر BAFTAوی برنده یک جایزه امی ، ویک جایزه زحل و همچنین یک جایزه گلدن گلوب شده است.BAFTA

اوایل زندگی

فریمن در آلدر شوت همپر شایر بدنیا آمد. وی کوچکترین فرزند از پنج بچه بود. پدر و مادر وی فیلو مناد( نی نوریس) و جفری فریمن (یک افسر نیروی دریایی) زمانیکه مارتین کوچک بود از یکدیگر جدا شدند. وی همچنین در سن ده سالگی پدرش را بر اثر یک حمله قلبی از دست داد.مارتین در مدرسه سیلسیان به چرتسی درس میخواند. پس از آن وی به کالج بروک لندز برای خواندن مطالعات رسانه رفت . برادر او نیز تیم به عنوان یک نوازنده در گروه فریزیر کوروس پذیرفته شد.

مارتین و خانواده اش کاتولیک بودند . ولی پدر و مادر وی برای انجام تکالیف و اعمال مذهبی سخت گیری چندانی از خود نشان نمیدادند. با اینحال دین او تاثیر عمیقی بر رویش داشت.

او در بچگی دچار بیماری آسم شد. همین طور وی برای چیزی که به عنوان پا خطرناک توصیف میشد تحت عمل جراحی ران قرار گرفته است.

پیشه

فریمن در سن پانزده سالگی عضو یک گروه تاتر جوانان شد. در سن هفده سالگی اعتماد به نفس وی در بازیگری منجر به تصمیم گیری وی در انتخاب بازیگری به عنوان حرفه خود شد.فریمن در ادامه در مدرسه مرکزی گفتار و درام حضور پیدا کرد. وی حداقل در 18 برنامه تلویزیونی،14 تاتر و چند برنامه رادیوئ نیز ظاهر شده است. همچنین وی در فیلم هایی چون

بازی کرده است .Ali G-Indahouse(2002) .Love Actually(2003)

در سال 2003 در بی بی سی درام تاریخی چارلز دوم : قدرت و شور و شوق Lord Shaftesbury فریمن با ظاهر شدن در نقش

به بازی کردن در نقش های مهم پرداخت.او همچنین در قسمت اول از سری دوم سریال" این زندگی" در نقشی مختصر دیده میشود.فریمن ستاره دار سریال های شبکه تلویزیونی بی بی سی همچون رابینسون ها و سریال کتابهای سیاه است. وی در سال 2007 در فیلم همگی با هم به نوشته و کارگردانی گاوین کلکسون و همچنین در تاتر آخرین خنده اثر بیل کنرایت ظاهر شده است.فریمن در کاور من یک شوخی را آغاز کردم نیز نشان داده شده است. او در سال 2009 در فیلم دختر پسررا Faith No More’sویدیو

ملاقات میکند ، یک درام چهار بخشی که نمودار پیشرفت دو شخصیت ورونیکا و دنی را پس از یک حادثه که باعث میشود آنها به مبادله اجساد بپردازند ، نشان میدهد، خوش درخشید.

او در اقتباس عصر بی بی سی از داستان کاراگاه شرلوک هلمز در نقش دکتر جان واتسون بازی کرده است. او در کنار بندیکت کامبربچ که او نیز در حال رفت و آمد با فریمن برای انجام کارهای فیلم هابیت است خوش درخشید.قسمت اول شرلوک " مطالعه ای در صورتی" در 25 جولای 2010 در برابر تحسین منتقدان پخش شد. این ایفای نقش توسط فریمن موجب شد که او برنده یک جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شود. همچنین وی نامزد دریافت جایزه ساعات پر بیننده امی برای برجسته ترین بازیگر BAFTA نقش اول مرد در یک سریال کوتاه یا یک فیلم شد.

مارتین فریمن نقش بیلبو بگینز ، شخصیت اصلی سه گانه هابیت پیتر جکسون را نیز بازی کرده است. تمجید هایی که او با عملکرد خود در قسمت اول هابیت" سفری غیر منتظره " بدست آورد عبارتند از : جایزه بهترین قهرمان سال 2013 فیلم ام تی وی و جایزه بهترین بازیگر در هجدهمین دوره جوایز خون آشام .

فریمن در هر سه فیلم کمدی سیمون پگ و ادگار رایت سه گانه"سه طعم کورنتو" ظاهر شده است. در قسمت اول وی دارای نقشی مختصر بوده است . وی در "شان مرده" نقش بی زبان دوست پسر ایوانا در" ریش ریش داغ" دکلان بدنبال یک کامئو کوتاه به عنوان یک افسر پلیس بوده است. فریمن در قسمت آخر این سه گانه یکی از نقش های اصلی را ایفا میکرده است"پایان دنیا" . در 15 اکتبر 2013 او با کمک هزینه تحصیلی به نام خودش توسط اعضای ادبی و تاریخی جامعه دانشگاه دوبلین ارائه شد.

در آپریل 2013 فریمن در نقش "لستر نیگارد" که یک فروشنده بیمه بود در سریال کمدی تاریک جرم و جنایت فارگو شروع به کار کرد. او در جولای 2014 ایفاگر نقش ریچارد سوم در نمایشنامه شکسپیر که در استدیو ترافالگار بازی شد، بوده است. در سال 2015 فریمن به عنوان سازنده میلتون فراشمن در فیلم تلویزیونی نمایش آیشمن درخشید. این فیلم براساس فیلمبرداری آدولف آیشمن با قرار گرفتن در لیست سیاه کارگردان لئو هورویتز ساخته شده است. این فیلم دارای صحنه های دراماتیک و تاریخی از محاکمه است. روزنامه دیلی تلگراف این فیلم را با عنوان" کاملا مسحور کننده" توصیف کرده است.

زندگی شخصی

مارتین فریمن با همسرش خانم بازیگر آماندا ابینگتون در هرتفورد شایر زندگی میکند. آنها یکدیگر را در قسمتی از فقط آقایان که از کانال چهار پخش میشد در سال 2000 ملاقات کردند. آن دو دارای دو فرزند به نام های جو (2006) و گریس (2008) هستند . مارتین و آماندا فریمن در کارهای دیگری نیز با همدیگر ظاهر شده اند. مانند: شرلوک ، رابینسون ها، همگی با هم، بدهی و شنا با فینکل ها .

مارتین فریمن گیاهخوار است. او با تلاش و دین دار است و اینگونه بیان می کند که رابطه من با باورم هرگز آسان نبوده است . با وجود این مبارزات او معتقد است که ایمان او به آیین کاتولیک دست نخورده باقی مانده است. در سال 2011 فریمن در یک مسابقه کریکت خیریه در زمان جمع آوری پول برای قربانیان زلزله کرایست چرچ در آن مکان حضور داشته است . همچنین وی در ماه می 2015 در یک برنامه تلویزیونی پخش انتخابات حذبی برای حذب کارگر و تایید حذب پیش از انتخابات عمومی بریتانیا ظاهر شد.

 

 

 

البته این متن در ویکی پدیای فارسی موجود هست ولی یه چیزایی هم اضافه داره دیگه! O:-)

 

 

اینم عکس مارتین فریمن
post-4482-0-82645000-1440241654_thumb.jp

ویرایش شده در توسط الوه
ادغام دو پست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elendil the light

این تایپیک داره خاک میخوره هیچکی هم چیزی توش نمیذاره. خب پس من میذارم و نوید مطالب دیگه ای رو هم میدم!

بیوگرافی اوانجلین لیلی بازیگر نقش تائوریل در سه گانه هابیت.

نیکول اوانجلین لیلی

نیکول اوانجلین لیلی (تولد 3 آگوست 1979) یک بازیگر و نویسنده کانادایی است. او برنده جایزه انجمن صنفی بازیگران و همین طور نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای ایفای نقش کیت آستن درشبکه ای بی سی سریال گمشده(2010 – 2004) شده است. او برای بازی در فیلم هایی چون بازی در تریلر روانشناسانه پس از آن(2008) فیلم جنگی قفسه درد(2008) فیلم درام ورزشی علمی تخیلی فولاد واقعی(2011) نیز شناخته شده است. او در سری فیلم های فانتزی هابیت نقش یک الف تائوریل – رئیس نگهبان های سیاه بیشه – و نیز هوپ ون دین در فیلم ابر قهرمان مرد مورچه ای را بازی کرده است.

اوایل زندگی

اوانجلین در فورت ساسکاتچوان آلبرتا بدنیا آمد و در بریتیش کلمبیا کانادا توسط پدر و مادرش بزرگ شد. پدر او یک مدیر اقتصاد و مادرش یک مشاور زیبایی بود. پدر او به واسطه تبلیغات مذهبی جد پدری اش در آفریقا، در کشور نیجریه مطرح بود. جد پدری او یک کشیش باپتیست بود همچنین یکی از مادربزرگ های اوانجلین عروس جنگ بود.

لیلی فارغ التحصیل وی جی موت یک دبیرستان در آبوتسفورد بریتیش کلمبیا است. او در آنجا فوتبال بازی میکرد و همینطور معاون رئیس شورای دانش آموزی بود. زمانیکه او در کالج درس می خواند شغل های مختلفی برای تامین هزینه های کالج داشت. برای مثال او مدتی به عنوان پیشخدمت در رستوران کار میکرد و چربی هارا از روی وسایل پاک میکرد یا مدتی دیگر به عنوان مهماندار هواپیما در شرکت رویال ایر لاینز مشغول به کار بود.

اوانجلین به عنوان یک مسیحی کاتولیک بزرگ شد. تصمیم او برای شرکت در یک ماموریت سه هفته ای در فیلیپین (در سن 18 سالگی) تحت تاثیر ایمان او بود. همچنین علاقه او به کارهای بشر دوستانه و توسعه جهانی منجر به ترغیب وی در انجام عمده ای از کارها در روابط بین الملل دانشگاه بریتیش کلمبیا شد.

حرفه

تلویزیون

اوانجلین در فستیوال فیلم های تورنتو 2008

حرفه بازیگری لیلی زمانی شروع شد که او توسط یک عامل آژانس مدل سازی فورد کشف شد. در آن زمان او در حال قدم زدن در خیابان کلوئنا در بریتیش کلمبیا بود. لیلی کارت عامل را گرفت ولی خیلی زود بدنبال بازیگری نرفت.پس از مدتی او بالاخره به آژانس زنگ زد و آنها نیز به او چند نقش در آگهی های بازرگانی و قسمت هایی بی کلام در برنامه تلویزیونی وفیلم اسمال وایل و پادشاهی بیمارستان میدهند.

لیلی به واسطه یکی از دوستانش برای بازی در سریال گمشده تشویق شد ولی او انتظار نداشت که نقش را به او بدهند. از آنجائیکه کمپین محرمانه مانع از دسترسی تستهای بازیگران به اسکریپت کامل میشد آنها مجبور بودند که صحنه های کوتاه را بخوانند و فقط فرض اولیه ای از افراد بازمانده یک حادثه سقوط هواپیما در یک جزیره گرمسیری داشته باشند. _که لیلی را به یاد فیلم مرداب آبی می انداخت_ بنابراین او فکر میکرد که فیلم گمشده در بهترین حالت میتواند یک فیلم تلویزیونی در حد متوسط باشد.تقریبا 75 زن برای قسمت کیت آستن امتحان دادند. نویسنده و شرکت سازنده دامن لیند لوف گفته که او و تهیه کننده اجرایی و شرکت سازنده جی جی آبرامز کار را از طریق یک نوار سریع پیش میبردند . وقتی که او اوانجلین را دید گفت: این همان دختر است که دنبالشیم.این شخصیت تقریبا باید دوباره طراحی میشد . تا زمانیکه لیلی مشکل بدست آوردن ویزای کار برای ورود به ایالات متحده را داشت.برنامه لیلی در نهایت پس از نزدیک به بیست بار تلاش پذیرفته شد ولی او به هر حال برای فیلمبرداری یک روز دیرتر وارد هاوایی شد.

سریال گمشده از سال 2004 تا 2010 در شش فصل ساخته شد. سریال گمشده یکی از بهترین برنامه های ساعات پربیننده ای بی سی در طول اجرای خود شد. این سریال جوایز متفاوتی را از آن خود کرد.برای مثال یک جایزه گلدن گلوب ، 11 جایزه ساعات پر بیننده امی ( مانند بهترین درام در سال 2005) شد. همچنین این سریال از آی ام دی بی بهترین رنکینگ فیلم قرن را دریافت کرد.لیلی در 116 قسمت از 121 قسمت این فیلم ظاهر شد. نقش او کیت آستن بازیگر نقش مکمل زن در فیلم بود. اینترتینمنت ویکلی اوانجلین لیلی را در لیست ستاره بریک اوت خود در سال 2004 قرار داد. در سال 2006 وی نامزد دریافت بهترین بازیگر نقش مکمل زن در یک درام شد. رابرت بیانکو از یو اس ای تودی  در ستایش عملکرد لیلی در قسمت اگ تاون گفته است که آن قسمت تقریبا به اندازه یک نامزدی در جایزه ساعات پر بیننده امی ارزش داشت . در سال 2007 امی به عنوان جذابترین زن در تلویزیون توسط تی وی گوید تعریف شد و همین طور در اف اچ ام به عنوان جذاب ترین زن انتخاب شد. پس از تصویربرداری آخرین قسمت سریال گمشده ،لیلی اعلام کرد که میخواهد به دور از بازیگری باشد و استراحت کند تا بتواند تمرکز خود را بر روی موسسات خیریه و کار های بشر دوستانه بگذارد.او به ولچر گفته است که" به نظر من بازیگری کاری برای یک روز است. این رویای من نیست. این برای من پایان همه چیز یا همه چیز نیست." او از مشخصات خود برای پیشرفت کارهای انسان دوستانه استفاده میکند نه برای ستاره شدن.

فیلم

در سال 2008 لیلی در فیلم برنده جایزه اسکار قفسه درد ، خوش درخشید. او و بقیه بازیگران برنده جایزه گاتام برای بهترین گروه بازیگری و همچنین جایزه انجمن منتقدان منطقه ای واشنگتن دی سی برای بهترین گروه بازیگری شدند. لیلی این نقش را در فیلم تریلر روانشناسانه پس از آن دنبال کرد. در سال 2010 لیلی قصد خود را برای تمرکز در نوشتن کتاب برای کودکان و ایفای نقش در فیلم های سینمایی اعلام کرد.

در 11 می سال 2010 لیلی اعلام کرد که در نظر دارد که وظیفه مادری و نوشتن را در الویت کار خود قرار دهد. اما او بازیگری را به عنوان یک کار روزانه نیز دوست دارد و هر وقت که امکانش باشد این کار را ادامه میدهد.

در سال 2011 لیلی در نقش بیلی تالت در فیلم فولاد واقعی ظاهر شد. با وجود برگشت تعدادی از ارائه دهندگان فیلم او برای بدست آوردن قسمت بعد به لس آنجلس سفر کرد تا کارگردان شاون لوی اسکریپت را برای او ارسال کند. لوی گفته است که " بیلی تالت در نگاه کردن با شکوه و سرزنده و همینطور جذاب است . من به کسی احتیاج داشتم که مردم باور داشته باشند که او در دنیای مردان بزرگ شده است. بیلی نیاز به یک قدرت و سر سختی داشت که به بهای ازدست دادن زنانگی اش نبود.

در سال 2012 لیلی در نقش تائوریل – الفی در میرک وود- در سه گانه پیتر جکسون با نام هابیت که اقتباسی از کتابی به همین نام اثر جی .آر.آر.تالکین بود ظاهر شد. این شخصیت که در کتاب اصلی هابیت حضور نداشت ساخته ذهن پیتر جکسون و فران والش بود و از دو خنجر وتیر و کمان به عنوان سلاح استفاده میکرد. لیلی که از سن 13 سالگی از طرفداران کتاب های تالکین بود، تحت آموزش تیراندازی با کمان ، شمشیر بازی و همین طور زبان الفی برای ایفای هرچه بهتر این نقش قرار گرفت.

در سال 2015 لیلی نقش هوپ ون دین در فیلم ابر قهرمان مرد مورچه ای را بازی کرده است.

ادبیات

لیلی در نمایش دیر دیر به همراه کریگ فرگوسن اعلام کرد که میخواهد یک کتاب برای بچه ها بنویسد. همینطور او میخواهد در نمایش بعضی از داستان های کتاب را برای فرگوسن بخواند.

در 18 جولای سال 2013 لیلی کتابی را با عنوان اسکوئکر وانکرز عرضه کرد. این رویداد یعنی انتشار این کتاب در سن دیگو کامیک بین المللی در سال 2013 برگزار شد. لیلی برای امضای کتابهایش و همچنین ارائه عملکرد خود و خواندن این کتاب در آنجا حضور داشت. لیلی اعلام کرده است که ایده او مبنی بر نوشتن این کتاب از چهارده سالگی در ذهن او شکل گرفته بود. مقدمه این کتاب توسط کارگردان پیتر جکسون نوشته شده است. او کتاب خود را با عنوان سری کتاب گرافیکی طراحی شده برای کودکان توصیف کرده است و بیان کرده که کتاب در مورد یک دختر جوان است که به گروهی از شخصیت ها میپیوندد و آنها را به عنوان " این خانواده، اسکوئکر وانکرز " توصیف میکند. این گروه را عده ای از افراد رانده شده تشکیل میدهد که همگیشان عجیب و غریب اند و رذلیت خاصی دارند.

لیلی اعلام کرده که کتاب جدیدش که درحال نوشتن آن است هر یک از شخصیت های جدید اسکوئکر وانکرز را نشان میدهد که آنها نیز دارای رذلیت خاصی اند و در نهایت به نابود شدن هر یک از شخصیت ها  میانجامد. تصویرگر این کتاب جانی فریزر آلن از وتا ورک شاپ یک شرکت طراحی مفهومی فیلم در نیوزیلند است که طراحی کارهایی همچون فیلم هابیت را در کارنامه خود دارد.

لیلی اظهار داشت که هدف او از نوشتن این کتاب آن است که کودکان این کتاب را بخوانند و در عین حال بزرگسالان نیز به خواندن کتاب ترغیب شوند و همانند کودکان از آن لذت ببرند.

زندگی شخصی

اوانجلین لیلی میتواند به زبان فرانسوی صحبت کند. در 20 دسامبر 2006 یک مشکل الکتریکی موجب آتش سوزی خانه وی در کایلوئای هاوایی شد. آن آتش سوزی تمام خانه و اموالش را سوزاند در حالیکه او مشغول کار برروی سریال گمشده بود. در حالیکه او تقریبا تمام وسایل خودرا از دست داده بود گفت که" آن آتش سوزی تقریبا رهایی بخش بود و من هیچ عجله ای برای دوباره در هم برهم کردن زندگی ام ندارم!"

لیلی زمانی با یک بازیکن هاکی کانادایی ازدواج کرده بود. ولی این ازدواج ناموفق بود و آنها پس از یکسال زندگی در سال 2004 از یکدیگر جدا شدند. از سال 2004 تا 2009 یعنی به مدت پنج سال او با بازیگر نقش چارلی در سریال گمشده، دومینیک موناگان ( همون مری خودمون !) رابطه داشته است. در 23 می سال 2011 لیلی اولین فرزند خود را به نام کاهکیلی ( در زبان هاوایی به معنای توفان) بدنیا آورد.این پسر او و دوستش نورمن کالی است.  در حال حاضر او در هاوایی زندگی میکند. در ژون سال 2015 لیلی اذعان داشته که او و نورمن در انتظار فرزند دومشان میباشند.

لیلی با سازمانهای غیر انتفاعی مانند جی او کار میکند.در سال 2009 لیلی لباس زنانه سفارشی ای را برای حمایت از وظیفه برزیل به حراج گذاشت. یک سازمان غیر انتفاعی برای کمک به کودکان خیابانی از دست رفته در برزیل اختصاص داده شده تا به این کودکان یک سرپناه امن و مطمئن ارئه دهد. در سال 2011 لیلی سه ناهار را در ونکوور، هونولولو و لس آنجلس برای کمک به زنان بیوه و کودکان یتیم در رواندا ، به حراج گذاشت. رواندا کشوری است که لیلی سفر های متعددی را برای کارهای خیریه اش در آنجا ترتیب داده است. در سال 2012 لیلی یک پیاده روی دسته جمعی در هاوایی  برای جمع آوری پول برای باشگاه سیرا ترتیب داده و آن را به حراج گذاشت.

post-4482-0-65410700-1440957560_thumb.jp

ترجمه ای از ویکی پدیای انگلیسی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...