رفتن به مطلب
Khamul of Dul Guldur

افسانه حلقه سازان

Recommended Posts

لینک دانلود

خوب بود.

ادامه بدی ممنون میشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Armando

خوب بود آفرین.

ادامه بده.

اما یه نظرپیشنهادی بدم اونمک اینکه معمولا نویسنده ها وقتی یک فضای تاریخی و یا رویایی و فانتزی رو از یه دنیای دیکه که ساختن بخصوص وقتی تکنولوژی اونها مثل امروز نیست معمولا از اینکه یه مثال امروزی برای بهتر شرح دادن شرایط بیارن امتناع میکنند. مثلا برای توصیف حالت بالا و پایین افتادن از توصیف و مثال زدن توپ پینگ پنگ و یا مثل نوشته شما تنیس استفاده نمیکنن. کجای نوشته های تالکین دیدین که مثالهایی امروزی واسه توصیف و درک بهتر استفاده کنه؟ مثلا بگه ترولها مثل تانک هایی که زمین رو میلرزونن زمین زیر پاهای الف ها رو لرزوندن؟ همچنین یه جورایی داستان سنگ مقدس رو در آینده شبیه گوهر آرکن نزدیک نکنین بهتره.دوالین 340سال عمر کرد که بعد از دورین که 2395 سال عمر کرد دومین دورفی بود که عمری طولانی داشت. فرور هم همش 37 سال عمر کرد در آینده زیاد پیرش نکنین. امیدوارم پیشنهاد بنده رو قبول کنید. کارهاتون رو تحسین میکنم و واقعا خسته نباشین و منتظر ادامه آن خواهم بود.

namarie @};-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Khamul of Dul Guldur

خوب بود آفرین.

ادامه بده.

اما یه نظرپیشنهادی بدم اونمک اینکه معمولا نویسنده ها وقتی یک فضای تاریخی و یا رویایی و فانتزی رو از یه دنیای دیکه که ساختن بخصوص وقتی تکنولوژی اونها مثل امروز نیست معمولا از اینکه یه مثال امروزی برای بهتر شرح دادن شرایط بیارن امتناع میکنند. مثلا برای توصیف حالت بالا و پایین افتادن از توصیف و مثال زدن توپ پینگ پنگ و یا مثل نوشته شما تنیس استفاده نمیکنن. کجای نوشته های تالکین دیدین که مثالهایی امروزی واسه توصیف و درک بهتر استفاده کنه؟ مثلا بگه ترولها مثل تانک هایی که زمین رو میلرزونن زمین زیر پاهای الف ها رو لرزوندن؟ همچنین یه جورایی داستان سنگ مقدس رو در آینده شبیه گوهر آرکن نزدیک نکنین بهتره.دوالین 340سال عمر کرد که بعد از دورین که 2395 سال عمر کرد دومین دورفی بود که عمری طولانی داشت. فرور هم همش 37 سال عمر کرد در آینده زیاد پیرش نکنین. امیدوارم پیشنهاد بنده رو قبول کنید. کارهاتون رو تحسین میکنم و واقعا خسته نباشین و منتظر ادامه آن خواهم بود.

namarie @};-

فرمایشات شما متین اما تالکین توی جایی که دورف ها دارن از کنار غول های سنگی عبور میکنن ، میگه الان غول ها مارو میگیرن و مثل توپ فوتبال شوتمان میکنند (یه چیزی تو این مایه ها) و در کل فضاسازی مهمه. ولی تا حد امکان از نظرتون استقبال میکنم. ضمنا من فقط دارم از اسامی دورفی استفاده میکنم و منظورم دقیقا همون دورف های شاخص نیست. دوالین اینجا همون دوالین نیست ، فرور هم همینطور .

*******

- سرورم شنیدین چی شده؟

ارباب لوینوه ، استاد چلنگر الف ، که در حال نظارت بر کار الف های آهنگر بود سرش را از روی تیغه های مرغوب فولاد بلند کرد و گفت :

- بله. استاد گروین مرده . و این ضایعه تاسف باریه.

لوینوه همانطور که در فضای روباز چلنگر خانه قدم میزد ، به این می اندیشید که چقدر حیف شد استاد پیر دورف ها ، و یگانه کانی شناس آن حوالی ، اینقدر ناگهانی همه علم خود را به جایی ، اندکی پایین تر از سطح مغاره های عمیق دورفی میبرد ...

- خب ...آرفینیل جوان ، پاسخی برای مکاتبات ما با دفاتر مرکزی شرکت آلبرت نیومده ؟

آرفینیل دست در ردای خود کرد و با عجله چند پاکت نامه درآورد:

- چرا ... اما ...

لوینوه شمشیری بلند را از روی سندان یکی از شاگردانش برداشت و در حالی که آنرا بین دست های فرزش میتاباند گفت:

- اما چی ؟...

- استاد ، اون ها گفتن که این پیشنهاد بلند پروازانه ست . کار استخراج معادن قبلا با دورف های ساکن آلپ بسته شده . رگه یابی قوی دارن. اما نه آلبرت و نه هیچکدام از سهامداران شرکتش ، نمیتونن تمام ماده خامشون رو در اختیار یک سازنده و برای پخش کردن توی یک بازار در اختیار ما بزارن.

لوینوه ناگهان شمشیر را با سرعت چرخاند :

- لعنت!

شمشیر با صدای دنگی در شاخه های بالایی درخت سکویا فرو رفت .

- ساخت این عتیقه جات اینقدر براشون کم درآمده ؟!!! تولیدات شرکت آلبرت بیشتر منحصر به ساخت فلزاته نه جواهرات و نشان های دورفی. این اصلا عادلانه نیست.

آرفینیل دوباره دستش را درون ردای خود برد و یک پاکت نامه نسبتا بزرگتر خارج کرد:

- استاد ، موضوع این نیست . دورف های آلپ بعد از مرگ استاد گروین ، دست به ترحرکات عجیبی میزنن. فاز سه و پنج معادن آلپ تعطیل شده . چندین و چند کوتوله تا دندان مسلح مسیر عبور از دروازه ها به سمت معادن رو بستن و ضمنا ، تمامی قرارداد های استخراج زبرجد و تورمالین معلق شدن.

لوینوه در حالی که بسیار متعجب شده بود گفت :

- پس چطور ... آلبرت با ما قرارداد نبسته ؟ آلبرت نه توپاز میخره ، نه سیترین ، نه گارنت ، نه حتی یاقوت ... پس ...

آرفینیل دوباره دست در ردای خود که ظاهرا جیب های داخلی آنه ته نداشت کرد و اینبار تکه کاغذ نه چندان بزرگی را خارج کرد:

- نکته جالب همینه. لیست معاملات اخیر آلبرت نشون میده که تنها موارد خرید و فروشش تورمالین و زبرجد بودن . اما طی جهار روز اخیر که استاد گروین مرده و استاد فاریلی جاشو گرفته ، آلبرت یه سری از سنگ های انبار که شامل سیترین و گارنت هم میشن و مقادیرشون هم خیلی بالاست ، جایگزین این محصولات کرده و تقریبا همه قرارداد هاشو با دورف های آلپ ، معلق کرده . یعنی یه جورایی...

لوینوه سریع گفت:

- میخوان دورف هارو مجبور به معامله سر چیزی غیر از محصولات قبلیشون بکنن. با عدم قرارداد بستنشون با ما ، میخوان وفاداریشون به اونا رو نشون بدن و با تعلیق و نه لغو قرارداد هاشون با خود دورف ها ، میخوان به نوعی اونا رو بترسونن .

- دقیقا سرورم.

لوینوه روی پاشنه پا چرخی زد ، موهای طلایی رنگش را از چشمان خاکستری اشت کنار زد و گفت:

- دو تا از بهترین و چابکترین جاسوس ها رو برای در آوردن ته و توی قضیه به آلپ بفرست و ضمنا ، خودت هم برو و تا حد امکان فروش محصولات آلبرت رو تحت کنترل قرار بده. با چند نفر از دوستانم توی بازار سنگ صحبت میکنم تا ترتیب جلسات رایزنی با تجار رو برات بدن .

آرفینیل ، چشمانش را به چشمان لوینوه دوخت ، صدایی در ذهنش فریاد زد : سریعتر!

ویرایش شده در توسط Khamul of Dul Guldur

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
thranduil14

دست به قلم بردن و جرات نوشتن، خودش به تنهایی 60 درصد موفقیت یه نفره و از این جهت بهتون تبریک میگم @};-

قبل از هر چیزی، به نظرم باید در مورد سرزمین میانه و به طور کل اتفاقات آردا، چن مورد روشن بشه. فضا سازی بی نظیر تالکین، اشارات، موسیقی ها، فرهنگ ها، کاراکتر ها و حتی دیالوگ ها، در نهایت پختگی به مخاطب ارائه میشن. به همین دلیل، آردا نه تنها با اختلاف قدرتمندترین فضا سازی و محکمترین جایگاه در تاریخ ادبیات فانتزی داره، به خاطر همین پختگی محدوده ای فراتر فانتزی رو شامل میشه و حتی میشه بر اساس دیدهای مختلف، به دید ادبیات تاریخی، به دید ادبیات فرهنگی و و و و ... بهش نگاه کرد.

وقتی ما از آردا و سرزمین میانه صحبت میکنیم، باید تمام جنبه های بالا رو در نظر بگیریم. نه فقط دیدگاهی فانتزی شبیه دنیای رولینگ. برخلاف دنیای رولینگ که نویسنده به نوعی برای مخاطب پیچیدگی و سوالات پیاپی پیش میاره و در یک نقطه اوج برای مخاطب روشن سازی میکنه (چیزی که ادبیات فانتزی اونو میطلبه در واقع و هرجی هم به رولینگ نیست) تالکین در روند داستان به نوعی برای مخاطب فضا سازی میکنه. در واقع، اتفاقات آینده مانند قطعات یه پازل هستش که آرام آرام به مخاطب تحویل داده میشه و روایت نویسنده، شکل دهنده کلی قطعات پازل هستش. اما مخاطب با تحویل گرفتن قطعات میتونه روند داستان رو به نوعی برای خودش بسازه. در واقع برخلاف فانتزی هایی شبیه هری پاتر که ما باید تو یه نقطه خاص از جذابیت داستان برامون تعریف بشه و از داستان لذت میبریم، در دنیای تالکین، ما در مسیر رسیدن به اون نقطه از داستان لذت میبریم. لذت بردن در مقصد اقتضای رویا پردازی و لذت بردن در مسیر اقتضای زندگیه و این تفاوت جهان تالکین با بقیه فانتزی هاست.

من احساس میکنم که فردگرایی و به نوعی بار فانتزی تو این نوشته بیش از حد شده. منظور من از فردگرایی، اینه که بیش از حد داستان از زبان اول شخصه (فانتزی) در حالی که تو داستان اصلی، عموما از دید جمع و کثرت ( دورف ها، الف ها، آدم ها، ارک ها) داستان روایت میشه و در مواردی که فردگرایی میخواد پیش بیاد: جملات کوتاه، متاثر بیشتر از حالت روانی و دیالوگ های ادبی هستش (دنیای تالکین). امیدوارم تونسته باشم خوب منظورمو برسونم. البته نقد دوستمونم قابل بررسیه :-h

موفق باشین مسیر داستان به نظرم عالی و فوق العادس :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...