رفتن به مطلب
تور

هابیت: نبرد پنج سپاه و نقد کاربران آردا

  

78 رای

  1. 1. شما به هابیت: نبرد پنج سپاه از 10 چه نمره ای می دهید؟

  2. 2. به نظر شما کدام بخش ها در فیلم هابیت: نبرد پنج سپاه قوی تر عمل کرده اند؟

    • فیلمنامه
    • کارگردانی
    • بازیگری
    • تصویربرداری
    • تدوین
    • صدابرداری
    • موسیقی متن
    • جلوه های ویژه
    • گریم
    • کارگردانی هنری


Recommended Posts

تولکاس آستالدو

خب...

من زیاد ادم سینمایی ای نیستم و نمیتونم مث دوستان فیلمو نقد کنم به همین دلیل میخوام به عنوان یه دوستدار استاد تالکین و جکسون عزیز نظرمو بگم.

از اونجا که تمرکز فیلم بیشتر بر روی نبرد پنج سپاه بود،شروع فیلم با حمله اسماگ بدون هیچ مقدمه ای برخلاف عادت همیشگی جکسون کار درستی بود از نظر من و این قسمت به نظرم از بهترین قسمت های فیلم بود و هیجان خاصی به خصوص اونجا که کامبربچ با اون صدای پر ابهتش به بارد میگه((حالا چی کمانگیر؟)) و همچنین لحظات پس از برخورد تیر به قلب اسماگ که جکسون فراتر از حد انتظار اون رو در اورده بود.البته اینکه اسماگ بعد از اون صاف افتاد رو سر ارباب شهر دریاچه زیاد جالب نبود.

بعد از اون رسیدیم به دول گولدور که ضعیفترین قسمت فیلم بود بدون شک که اصلا ازش خوشم نیومد به خصوص از نزگول که واقعا ضعیف کار شده بود.همچنین بزرگ کردن بیش از حد گالادریل به نظر من اشتباه بود.

بعد از اون داستان به مسیر اصلیش میاد و بیماری اژدهایی که تورین بهش مبتلا میشه و با بازی فوق العاده ارمیتاژ این موضوع خیلی عالی منتقل میشه.در مورد جنگ هم به نظرم سپاه الف ها خوب از اب در نیومده بود البته از حرکاتشون خیلی خوشم اومد به خصوص موقع تیراندازی.موضوع بعدی که خیلی پر حاشیه هم بود داین پا اهنی بود که برخی اعتقاد به انیمیشنی بودنش داشتن که من باهاشون مخالفم و اتفاقا از چهره پردازی داین خوشم اومد به خصوص طرز برخوردش با دیگران:| یک اشکال دیگه هم اون کرم هایی بودن که اسم خاصی هم داشتن و من اصلا ازشون خوشم نیومد. پرداختن به گنداباد و تشکیل حکومت مجدد انگمار هم جالب بود که به نوعی دلیل پرداختن جکسون به ویچ کینگ از ابتدای فیلم بود.در طول جنگ هم گاهی پرش هایی رو میدیدیم که تو چشم میزد مثل لحظه ورود بئورن به جنگ که یه پرش ایجاد شد به اون صحنه درگیری ازوگ و تورین و ...

لحظات پایانی فیلم هم واقعا عاطفی در اومده بود و واقعا بغض گلوی ادمو میگرفت اما این وسط اشاره تراندویل به اراگورن از نظر من اشتباه بود چون اولا تراندویل رو چه به اراتورن و خانوادش ثانیا اراگورن اون موقع چن سالش بوده که بخوان لقب استرایدر رو بهش داده باشن.به هرحال بهتر بود یه جور دیگه هابیت رو به لوتر ربط میدادن.در اخر هم خیلی سعی کردم بغضمو فرو بدم و داشتم موفق میشدم که اهنگ the last goodbye بیلی بوید پخش شد و اخرش این چن قطره اشکو از ما گرفت:| و با ((اخرین خداحافظی بیلی بوید))،((اخرین خداحافظی))جکسون رو تجربه کردیم.

در نهایت هم باید از جکسونی تشکر کنم که ۱۴ سال شور و شوق رو با ساخت شش فیلم زیبا از دنیایی که عاشقشیم پاسخ داد

پ.ن:میدونم نقد افتضاحی بود چون اولش خواستم نکته به نکتشو بگم ولی دیدم طولانی میشه که کشش ندادم:|

ویرایش:دوتا چیزو یادم رفت بگم یکی اون حرکت الفرد احمق( که نمیدونم چرا بارد نه خودش اونو میکشت نه میذاشت بقیه بکنشنش)موقع جمع کردن سکه ها که دون شأن فیلمی مربوط به دنیای تالکینه و مورد دوم امتیازم به فیلم هابیته

the hobbit 1:8.5

the hobbit 2:8

the hobbit3:9

ویرایش شده در توسط آلاتار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

The Hobbit 3: Return of the Peter Jackson

Spoiler

« بزرگترین نویسنده خداوند است که به تعداد مخلوقات داستان‌هایی موسوم به سرنوشت می آفریند. زندگي تفسير سه کلمه است: خنديدن.بخشيدن و فراموش کردن پس .... بخند...ببخش... و فراموش کن، اگر بيشتر انسان‌ها ارزش شادماني , غذا و آواز خواندن را بالاتر از زر و زيور بدانند , دنياي شادي خواهيم داشت. » این جمله‌ای‌ست که پرفسور تالکین به همه گوش‌زد کرده است، و تورین سپربلوط در پایان به آن پی‌ می‌برد.

هابیت: نبرد پنج‌سپاه، آخرین اقتباس سینمایی جکسون از سه‌گانه‌ی هابیت و خداحافظی وی با سرزمین اعجاب‌انگیز سرزمین‌میانه است، هرچند که قسمت نخست این سه‌گانه به کتاب خود وفادار، ولی از طرفی ریتم کندی دارا بوده، و قسمت دوم آن از فضای کتاب بسیار دور شده ولی ریتم بسیار تندی را دارا بوده، در مورد قسمت سوم هابیت می‌توان گفت که فیلم هم ریتم بسیار تند و میخکوب‌کننده‌ای را دارد و هم اینکه بسیار به منبع خود وفادارتر است و خود را تاجایی که توانسته است از داستان‌های بی‌ربط به کتابش مثل ماجراهای سائورون و غیره دور کرده است و این برای کسی که رمان هابیت را خوانده است می‌تواند مسرت‌بخش باشد.

داستان قسمت سوم از آنجایی آغاز می‌شود که قسمت دوم آن درهمانجا به پایان رسیده بود. اسماگ به شهردریاچه حمله می‌کند، آن شهر را با آتش‌فروزانش در بر خود می‌گیرد و تنها یک‌نفر در مقابل او قد علم می‌کند و آن‌هم کسی نیست جز باردکمان‌گیر! اسماگ کشته شده و به‌دلیل اینکه همه خبردار این شده‌اند که اره‌بور تنها مانده است به فکر برداشتن طلاهای آن می‌شوند و این آغاز ماجرای قسمت سوم است.فیلم در همان ابتدا بسیار پرتنش شروع می‌شود و شروع قدرتمند فیلم باعث می‌شود که مخاطب احساس امیدواری به خود داشته باشد.

فکر می‌کردم که این قسمت هم قرار است جای خودش را به جلوه‌های ویژه بدهد، که اینطور هم نیز هست، فیلم دارای انبوهی از جلوه‌های کامپیوتریست ولی دراین قسمت وجود درام بسیار خوب و گیرا و بازی عالی بازیگران می‌توان تاحدود زیادی از آن جلوه‌های ویژه که در بسیاری از جهات تصنعی عمل کرده‌اند، خصوصا در قسمت دولگلدور که بسیارآزار دهنده هستند، چشم‌پوشی کرد. درام فیلم به‌خوبی شکل گرفته‌ است و کارگردان توانسته است به بسیاری از شخصیت‌ها به‌خوبی بپردازد، از رابطه‌ی عاشقانه‌ی تائوریل با کیلی گرفته تا رابطه ی بارد با پسرش باین، همه و همه و در همه‌ی جهات، بسیار عالی کار شده و این برای من بسیار سورپرایزکننده بوده است. و از طرفی دیگر باید از بازی بسیار خوب بازیگران فیلم هم نیز یاد کرد که مطمئنا گل سر سبد فیلم ریچارد آرمیتاژ خواهد بود که در نقش تورین سپربلوط فوق‌العاده عالی ظاهر شده است و مطمئنا او را در فیلم‌های کارگردانان بزرگ دیگر، به دلیل بازی بسیارعالی‌ای که در قسمت سوم هابیت از خود به جای گذاشته است، خواهیم دید.

همانطور که گفتم فیلم به کتاب وفادارتر شده است، بگونه‌ای که حتی نحوه‌ی شکل‌گیری نبرد پنج سپاه و شروع نبرد آن و پایان آن دقیقا مثل کتاب هابیت پیاده شده است، در کتاب نوشته‌ی تالکین درمورد نحوه‌ی شروع نبرد اینگونه توصیف شده است : « به این ترتیب نبردی که هیچکس انتظارش را نداشت شروع شد؛ و آن را نبرد پنج سپاه نام دادند» نبرد فیلم کاملا مثل کتاب بطور ناگهانی و غیره‌منتظره شروع می‌شود و در پایان نبرد در کتاب اینطور آمده : « بیلبو یکبار دیگر بلند فریاد زد : عقاب‌ها، اما در آن لحظه سنگی که از بالا پرت شده بود محکم به کلاه‌خود او خورد و بیلبو دنگ به زمین افتاد و دیگر چیزی نفهمید. وقتی بیلبو به خودش آمد، معنی دقیق کلمه، فقط و فقط خودش بود. دراز به دراز روی سنگ‌های تخت تپه‌ی زاغ افتاده بود. » البته نوع بیهوش شدن بیلبو در فیلم با کتاب تاحدود زیادی فرق دارد، ولی در کلیت ‌ماجرا همین است. عظمت نبرد پنج سپاه آنطور که فیلم می‌گوید در وجود موجودات عجیب و غریب زیاد و اینا نیست، بلکه در شجاعت و وفاداری در میان شخصیت‌هایش است، قسمت سوم هابیت با اینکه داستانش را در یک فضای بسیار خشن روایت می‌کند ولی فضایی بسیار گرم و صمیمی‌ای دارد. دیگر خبری از تعقیب و گریز نیست و وقت جنگ و رویارویی است.

جلوه‌های ویژه فیلم ضعف دارد و این همیشه پاشنه آشیل فیلم‌های هابیت جکسون بوده‌اند و این بار این مورد در قسمت سوم بیشتر صدق می شود، اگر هابیت را کس دیگری می‌ساخت ضعف جلوه‌های ویژه کمتر به چشمانم دیده می‌شد، ولی کارگردن فیلم پیترجکسون است، کسی که تریلوژی سه‌گانه‌ی شاهکار ارباب‌حلقه‌ها را ساخته است، کسی که فیلم کینگ‌کونگ را با شکوه و عظمت بسیار باورپذیری بازسازی کرد و انتظار از این کارگردان در جلوه‌های ویژه بسیار بالاست، هر چند که گفته می‌شود در نسخه ی 48 فریم فیلم همه‌چیز بسیار واقعی جلوه می‌کند ولی چه کنیم که بیشتر کسا نمی‌توانند نسخه‌ی 48 فریم را گیر بیاورند چونکه هنوز دستگاهی برای خواندن نسخه‌‌ی 48 فریم برای سینماهای خانگی نیامده است، شاید یکی از دلایلی که جکسون از این تکنولوژی استفاده کرده است مبارزه با قاچاق فیلم‌هایی که در اینترنت منتشر می‌شوند باشد!

نظر من عکس نظر مجتبی، دیالوگ‌های فیلم بسیارخوب و به‌جا هستند، این خاصیت بسیار خوب دیالوگ‌نویسی در نویسندگی‌ست و این همان اولین اصل دیالوگ‌نویسی‌ست چرا که دیالوگ نباید آنچنان بسیار گنگ باشد، جناب جعفر حسنی بروجردی در کتاب فیلمنامه‌نویسی خود می‌نویسد : « یک اصل مهم و حیاتی را نباید از یاد برد. دیالوگ باید بگونه‌ای باشد که مخاطب به‌راحتی متوجه‌ی آن شود. نه اینکه آنقدر گنگ و مبهم باشد که نیاز به مترجم و مفسر داشته باشد. نباید فهم آن به سختی صورت پذیرد » دیالوگ‌های فیلم شسته و رفته و اتو کشیده نیستند و از طرفی ابلهانه هم به‌نظر نمی‌رسند و بسیار خوب و منظم چیده شده است.

تدوین فیلم خوب کار شده است، هر چند که در بعضی از قسمت‌ها حضور شخصیت در یک صحنه‌ای کمی عجیب به‌نظر می‌رسد ولی منطقی هم نیز هستند، موسیقی متن فیلم هم نیز به‌خوبی به فیلم چسبیده‌ست و بخوبی توانسته است آن شور حماسی در فیلم را ایجاد کند، کار هاواردشور در این قسمت عالی بوده است و شاید یکی از نامزدین در مراسم اسکار هم نیز بشود. بدترین ضربه‌ای که به هابیت وارد می‌کند از طرف نبود سی دقیقه از فیلم در این نسخه‌ی سینمایی است چونکه در این نسخه سرنوشت بعضی از شخصیت‌ها مشخص نمی‌شود و قرار است که در نسخه‌ی اکستند نمایش داده شود که این از نظر من به ضرر فیلم هابیت: نبرد پنج سپاه تمام شده است، چونکه بسیاری نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند نسخه‌ی اکستند را ببیند، زیرا که حوصله‌‌ی آن‌ها از دوباره دیدن یک فیلمی خارج است، تنها کسانی که از دیدن نسخه‌ی سینمایی هابیت: نبرد پنج سپاه لذت خواهند برد که کتاب هابیت را خوانده باشند و توصیه‌ی اکید من برای کسانی که کتاب هابیت را نخوانده‌اند و از طرفی علاقه‌مند به دیدن فیلم هستند این است که صبر و حوصله بخرج بدهند و منتظر نسخه‌ی اکستند باشند، زیرا که با دیدن این نسخه‌ی سینمایی و ناقص پشیمان خواهید شد.

مطمئنا در آینده نقدهای منفی بر این فیلم بیشتر از نقدها و نظرات مثبت خواهد بود و چرا که به آن‌ دوستان هم حق هم خواهم داد که اینگونه نقد بکنند ولی از نظر من هابیت: نبرد پنج سپاه، حماسی‌ترین و بهترین فیلم در این سه‌گانه است و جکسون تاحدود زیادی توانسته است فیلمش را به بازگشت پادشاه نزدیک کند ولی به معنا نیست که مثل بازگشت پادشاه شاهکار باشد، خیر، به‌هیچ عنوان هابیت شاهکار نیست، نبرد پنج‌سپاه شروعی بسیار طوفانی دارد، درام و اکشن فیلم به خوبی صورت گرفته، ریتم بسیار جذاب خود را حفظ کرده و پایان‌بندی بسیار درخشان و باشکوهی را دارد.

امتیاز من : 3.5 از 4

پ ن : یکی از تامل برانگیزترین صحنه های فیلم آنجایی بود که تورین در تالار اره بور قدم می زند و به دلیل آشفتگی ذهنی ای که دارد خود را تصور بر این می کند که در زیر آن طلاهایی که بر رویش ایستاده، اسماگ در حال حرکت است که بعد از مدتی آن طلا ذوب شده و خودش را در حال غرق شدن در آن می بیند و حالا این بخش رو به صحنه ی مبارزه ی او با آزوگ ربط بدین، نظر من در مورد این صحنه ی متوهم شدن تورین در تالار اره بور اینه که اون یکجورایی احساس می کرده قراره بمیره! ولی کدام سقوط بهتره است، سقوطی که در آن انتقام و خودخواهی باشد یا سقوطی که درش شجاعت دیده می شود؟!

پ ن 2 : البته میشه یک برداشت دیگه هم ازش کرد ، شاید تورین در زمانی که با اقوام خودش بدی میکرده و وقتی که این صحنه ی سقوط آزوگ رو میبینه، یکجورایی خودش رو شبیه آزوگ تصور می کرده!

ویرایش شده در توسط ayub_s

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mamadzr

من این فیلم فوق العاده رو با کیفیت dvdscr دیدم البته روی صفحه نمایش کوچک تر از کامپیوتر که تقریبا یه کیفیتی توی مایه های تلویزیون در می اومد

به نظر من فیلم که حرف نداره

ولی کسی که کتاب رو خونده باشه میفهمه که این شماره تفاوت های بسیار زیادی با کتاب داره و در بعضی جا ها که کلا توی کتاب نیست.

مثلا تاوریل که همه می دونن تو کتاب نیست و من هم دورفی نمی شناسم که انقدر عاشق یه الف و یه الف انقدر عاشق یه دورف شده باشه.

کشتن اسماگ خوب ساخته شده بود و میشه گفت عالی بود.

توی این شماره تورین خیلی عصبانی و خشمگین بود و همش به بقیه مشکوک بود.

بیلبو هم سرخود شده بود. ( هی میرفت اینور هی می رفت اونور )

تراندویل هم خیلی خودخواه بود.

آزوگ هم خیلی دیگه به خون تورین تشنه شده بود.

جنگ ها خیلی خوب بودن.

اون کرم هایی که از زمین در میومدن رو اصلا من توی سرزمین میانه نمی شناختم.

کلا فیلم رو خوب ساخته بودند و نقاط ضعفش خیلی به چشمم نمیاد و من از 10 بهش نمره ی 9 رو میدم.

حلقه هم که تا صد و یازده سالگی بیلبو پیشش موندگار میشه.

ممنون از توجهتون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
majid13

مرسی بابت این تاپیک خوب

من کتاب رو نخوندم و با دوستانی که میگن این فیلم برا کسایی که کتاب رو نخوندن خیلی جذاب تر بوده مخالفم.. بشخصه خیلی انتظار فراتری داشتم از این فیلم و این یک پنجمشم نبود!! کلا شروع فیلم اصلا خوب نبود برخلاف کاراهای قبل پیتر جکسون! فیلم خیلی سریع وارد متن اصلیش میشه قبل اینکه بیننده باهاش ارتباط برقرار کنه، منظورم اسماگ هست که متاسفانه خییییییلییی راحت و مضحک کشته شد! بعدش تاکید بر روی شخصیت آلفرد خیلی برام عجیب بود! آخرشم معلوم نشد سرنوشتش چی میشه! دور تند فیلم خیلی تو ذوق میزد؛ مثلث عشقی رو که دیگه حرفش هم نزنم بهتره! جنگش هم که اصلا در حد جنگ های لوتر نبود وسط جنگ فیلم رها میشه و به دویل آزوگ و تورین - لگولاس و بلگ که آدمو یاد دویلای فیلمایه وسترن میندازه میپردازه که بیش از حد طولانی و خسته کننده هم بود تا حدی که جنگ اصلی دیگه کلا نشون داده نمیشه! ~x( یعنی آخر خودمون باس پیش بینی میکردیم کی پیروز شد! بیماری تورین نسبت طلاها خسته کننده بود؛ همچنین مرگش اونقدر خوب که فکر میکردم نبود.

بعضی سکانسها خیلی زیاده روی داشت که واقعا دل آدمو میزد مثلا پرش لکولاس از اون سنگ ها یا وقتی میخواست تارویل رو نجات بده از این تپه رفت اون تپه :-?)

خیلی چیزا آخرش مشخص نشد؛ مثلا معلوم نشد سرنوشت تاوریل چی میشه!؟ (به والینور میره یا خودکوشی میکنه ;) ) - تراندویل که برا گنجینش یه لشکر فرستاد آخر بهش میرسه؟ - برا کسی که کتاب رو نخوند قطعا نمیدونه که سرنوشت اربور چی میشه!؟ کی صاحب تاج تخت میشه؟

از قسمتهای خوبش نبرد دول گولدور خوب بود ولی میتونست یخورده بیشتر باشه و همچنین سکانس آخر خیلی خوشم اومد و یه حالت نوستالژی داشت.

خلاصه حدود یک هفتس فیلمو دیدم و خیلی حالم گرفته شد از اون وقت تا حالا چون به من نچسبید خوشبحال دوستانی که با آخرین اثر سرزمین میانه خوب تونستن وداع کنن @-)

حالا امیدوارم نسخه اکستنددش یخورده از انتظارتمو برآورده کنه :/

منم اگه بخوام رای بدم قطعا به موسیقی متنش میدم!

و نمره کلی به پنج سپاه 7

برهوت اسماگ 8

سفرغیرمنتظره 9

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

عه! ببخشید نمیدونم چرا تا حالا توی این تاپیکو ندیده بودن :D من کلا نقد و نظر کلیم رو تو تاپیک بحث درباره فیلم هابیت نوشتم ولی خوب نمره ای که بهش میدم بخاطر علاقه ام دهه و به نظرم بازیگری بهتر از بقیه عمل کرد بازی درخشان ریچارد آرمیتاژ، بازی فوق العاده کن استات یان مک کلن مارتین فریمن و بقیه غیر قابل چشم پوشی بود

اینم همون نقد و نظر کاملم :

من از فیلم سوم هم مثل قبلیا خیلی خوشم اومد فقط از یه صحنه اش خوشم نیومد! اونجایی که گالادریل سائرون رو زد یکی نیست بگه بابا سائرونه ها! با حلقه، بی حلقه (که در این صورت اکثر قدرتش رو نداره)تمام ایستاری ها و گالادریل رو میبلعه! آخه گالادریل عددی نیست که اینطوری شاخ بازی دربیاره!دی

ولی فیلم به نظرم چند تا اشکال داشت حضور بئورن کاملا الکی بود و معلوم نیست اصلا چرا آورده بودش! اگه قراره تو نسخه اکستندد نقش بیشتر باشه خوب همونجا میاوردش!اینکه کلا یکی دو ثانیه نشونش بده که به درد نمیخوره! یه اشکال دیگه اس هم باز استفاده ی زیاد از سی جی آی بود! عین فیلمهای قبلی هابیت. مثلا ارتش الف ها انگار همه برادر های چند قلو بودن !ای کاش در صف های جلویی از گریم های قوی ای که ما در ارباب حلقه ها سراغ داریم استفاده میشد

یه اشکال دیگه هم کمی غیر واقعی بودن بعضی نبرد ها بود مثلا کته شدن ترول ها با چند تا تیر یا رو هوا راه رفتن لگولاس!یه همچین صحنه هایی تو لوتر هم بود اما به نظرم تو هابیت یه کم درش افراط شده بود

اما فیلم واقعا نقطه قوت های قابل توجهی داشت! مثل بازی فووووووق العاده ریچارد آرمیتاژ که مراحل به جنون رفتن و برگشتن رو بی نهایت زیبا بازی کرد. بازی کن استات بازیگر نقش بالین هم عالی بود. بالین همیشه مثل یک پدر دلسوز نگران تورینه و این نگرانی در تک تک صحنه های جنون آمیزی که تورین به نمایش گذاشت در چهره ی بالین موج میزنه. بقیه هم بسیار عالی بازی کردند.

صحنه های مرگ تورین، فیلی و کیلی هم واقعا گریه آور بود. اونطور سلاخی شدن فیلی،عشق منجر به شکست کیلی و تائوریل و اوج فیلم یعنی صحنه ی مرگ تورین. راستش من خودم واقعا وقتی بیلبو مثل بچه ها تلاش میکرد با جمع کردن حواس تورین به عقاب ها مانع مرگش بشه دلم سوخت و اونجایی که نمیتونه ایگلز(عقاب ها) رو کامل کنه و میزنه زیر گریه هق هق اش واقعا سوزآور بود

در کنار این ها من هم از خلاقیت بارد در کشتن اسماگ شگفت زده شدم!

در کل من به این قسمت هم مثل قسمت های قبلی نظرم مثبت بود و خیلی ازش خوشم آمد.از همینجا هم به پیتر و بقیه خسته نباشید میگم

راستی وقتی بیلی بوید داشت میگفت farewell من هم با همون لحن گفتم farewell middleearth:(

ویرایش شده در توسط Capitan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...