رفتن به مطلب

Recommended Posts

فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

احسنت به جناب لرد لاس!!!

والا حرف ما هم از پارسال که در این تاپیک پست می زدیم همین است. ولی اگر ایلوواتار ملکور را بد خلق نمی کرد ( البته او خودش بد شد) که ملاک ارزشیابی در آردا چه بود؟ که خوب بود و که بد؟

احتمالا تالکین هنگام نوشتن داستان آن را با توجه به داستان خدا و ابلیس نوشته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
alitsu

بیشتر فکر میکنن که دنیا اردا یک داستانی هست مثل بقیه داستان ها و حتی بعضی ها فکر می کنن این ها همش ساخته شده از یک ذهن پریشان هست ولی در پشت داستان های استاد تالکین مفاهیم زیادی هست اگه توجه کنید در تمام اردا جنگ سر خوبی و بدی که تشبیه به گرمی و سردی است که سرما که همون بدی هست از نبود گرما به وجود میاد و در تمام داستان تاریکی ها طمع داشتن و خوب ها مقاومت میکردن و میخواستن در دنیا جایی برای تاریکی نباشه 

البته بی طرف ها در دنیای تالکین همون جریان باد حساب میشن (گرما و سرما)

برا همین هست که اگر بخواهیم از نظر جذابیت انتخاب کنیم تاریکی و ولی از نظر صمیمیت و دوست داشتن خوب ها رو انتخاب میکنیم

در کل اثار استاد تالکین انگار روح داره و به ادم یاد میده که با روح زندگی کنه نه جسم!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Alkar

از دیدگاه ملکور اون چون بنظرش با بقیه والار فرق داشت دوست داشت که خودش رو ثابت کنه و قدرت بیش تری بگیره ولی کم کم هرچی بیش تر پلید شد و این راه رو ادامه میداد روحش بیش تر جذب قدرت تاریکی میشد و همه چیز رو برای خودش میخواست اون زیاد مغرور بود و اشتباه از خودش بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
alitsu

بله از دید ملکور آگه حساب کنیم.  ولی من از دید انسان های بیرون داستان یعنی خودمون گفتم

آگه قرار باشه خودتون رو کلا جای ملکور بزارید.شما هم راهی که اون انتخاب کرد رو انتخاب میکردید .مگر این که یک انسانی باشید که طالب قدرت نباشید و نمی خواهد کسی بهتون توجه کنه 

از نظر من ملکور اول مثل ائوله صبر نداشت .صبرش باعث به وجود آمدن غرورش شد و همزمان خود خواهی چون دید چرا به دیگر والا ها توجه میشه و به من نیم نگاهی نمیشه . اونم منی که از همه شون بهتر م 

 راه جلب توجه ای پیدا نکرد مجبور شد خودش یه طرف جبهه بشه و اعلام استقلال کنه D: و از اون پس شد مورگوت 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Finrod Felagund

آنگاه ایلوواتار به سخن درآمد و گفت : « آینور توانایند، و تواناترین در میانشان ملکور است؛ اما او بداند و نیز تمامی آینور که من ایلوواتارم، هر آنچه شمایان خوانده اید، من پدیدار خواهم کرد، تا ببینید که چه کرده اید وتو ، ملکور خواهی دید که هیچ نغمه ای نواخته نشود اگر منشا و منهایش در من نباشد و نیز کسی را یارای آن نیست که به رغم میل من آهنگ را دگرگون کند.چه ، آنکه او در این کار کوشد اثبات می کند که جز افزار کاردانی من در تدبیری بی نظیر نبوده، چیزی که خود او نیز تصورش را نکرده است.»

آنگاه آینور هراسان شدند و هنوز سخنی را که ایلوواتار با ایشان گفته بود در نمی یافتند و ملکور شرمسار گشت و شرم او موجب خشمی نهان شد...

از نظر من این پاراگراف از جالب ترین نوشته های سیلماریلیونه ! منشا شر و پلیدی و... کجاست ؟ خوبی زمانی معنا پیدا می کنه و تعریف میشه که بدی در کنارش باشه پس بدی و پلیدی لازمه ی وجود خوبیه ( همون فلسفه یین و یانگ ) 

از پاراگراف میشه استنباط کرد که این  تدبیر ایلووتار بوده که پلیدی باشه و ملکور هم نادانسته در این راه پا پیش گذاشته هیچ چیز خارج از اراده ی ارو نیست حتی نغمه های ناموزون ملکور 

این مطلب جای بحث زیادی داره از نسبی بودن یا مطلق بودن بدی و خوبی یا حتی معیارهای  قضاوت ما از اینکه مثلا ملکور رو پلید بدونیم و مانوه را پاک .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Peredhil
در 3 ساعت قبل، Finrod Felagund گفته است :

آنگاه ایلوواتار به سخن درآمد و گفت : « آینور توانایند، و تواناترین در میانشان ملکور است؛ اما او بداند و نیز تمامی آینور که من ایلوواتارم، هر آنچه شمایان خوانده اید، من پدیدار خواهم کرد، تا ببینید که چه کرده اید وتو ، ملکور خواهی دید که هیچ نغمه ای نواخته نشود اگر منشا و منهایش در من نباشد و نیز کسی را یارای آن نیست که به رغم میل من آهنگ را دگرگون کند.چه ، آنکه او در این کار کوشد اثبات می کند که جز افزار کاردانی من در تدبیری بی نظیر نبوده، چیزی که خود او نیز تصورش را نکرده است.»

آنگاه آینور هراسان شدند و هنوز سخنی را که ایلوواتار با ایشان گفته بود در نمی یافتند و ملکور شرمسار گشت و شرم او موجب خشمی نهان شد...

از نظر من این پاراگراف از جالب ترین نوشته های سیلماریلیونه ! منشا شر و پلیدی و... کجاست ؟ خوبی زمانی معنا پیدا می کنه و تعریف میشه که بدی در کنارش باشه پس بدی و پلیدی لازمه ی وجود خوبیه ( همون فلسفه یین و یانگ ) 

از پاراگراف میشه استنباط کرد که این  تدبیر ایلووتار بوده که پلیدی باشه و ملکور هم نادانسته در این راه پا پیش گذاشته هیچ چیز خارج از اراده ی ارو نیست حتی نغمه های ناموزون ملکور 

این مطلب جای بحث زیادی داره از نسبی بودن یا مطلق بودن بدی و خوبی یا حتی معیارهای  قضاوت ما از اینکه مثلا ملکور رو پلید بدونیم و مانوه را پاک .

شما از قسمت «وتو ، ملکور خواهی دید که هیچ نغمه ای نواخته نشود اگر منشا و منهایش در من نباشد و نیز کسی را یارای آن نیست که به رغم میل من آهنگ را دگرگون کند.» ميگيد كه تدبير ايلوواتار بوده كه پليدي باشه؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Finrod Felagund

بله از نظر من که غیر این نیست .

اخرش رو هم با تاکید میگه « چیزی که خود او هم تصورش را نکرده است.»

یعنی خود ملکور هم ندانسته داره از مکنونات ایلوواتار پیروی می کنه، یه نقشه یه پلن که به فرزندانش قدرت اختیار میده که اگه این نباشه ، همه یکدست میشن و تکامل بی معنا میشه و کلی سوال پیش میاد اونوقت . به وجود شر نیازه . بدون پلیدی چطور ممکنه خوبی معنا پیدا کنه ؟ یا بی رنج و درد ، آسایش ؟ و...

زیبایی جهان به تضاد هایی است که وجود داره و به انتخاب هایی که افراد می تونند داشته باشند ( به قول تالکین حتی کوچکترین فرد هم می تونه آینده رو تغییر بده ) خلاصه اینکه  شب باید باشه روز هم باید باشه این دو در کنار هم زیباند و بهم معنی میدند حالا اینکه یه سری تاریکی رو پلید می بینند و یه سری روشنایی رو این یه برداشت نسبیه چون این دوتا بخشی از یک چرخه هستند و تفکیکشون به دید افراد بستگی داره 

به عنوان مثال گالم  یه موجودی که حلقه قدرت اون رو به فساد و تباهی کشونده یک لحظه تصور کنید ، اگه  این موجودپلید نبود ؟ آیا هیچ وقت حلقه ی قدرت نابود می شد ؟ 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
alitsu
در 2 ساعت قبل، Finrod Felagund گفته است :

به وجود شر نیازه . بدون پلیدی چطور ممکنه خوبی معنا پیدا کنه ؟

با این حرفت شدیدا موافقم  اما یه نکته ای رو بگم: نمیشه به شب و روز گفت چون بدی همیشه جلوی نیکی رو میگیره این مسئله بزرگی هست 

آگه بدی و نیکی کار خودشون رو انجام میدادن و کاری به هم نداشتن میشه گفت که شب و روزه. که البته اون وقت بدی نبود 

ویرایش شده در توسط alitsu

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Finrod Felagund
در 17 ساعت قبل، Finrod Felagund گفته است :

زیبایی جهان به تضاد هایی است که وجود داره و به انتخاب هایی که افراد می تونند داشته باشند ( به قول تالکین حتی کوچکترین فرد هم می تونه آینده رو تغییر بده ) خلاصه اینکه  شب باید باشه روز هم باید باشه این دو در کنار هم زیباند و بهم معنی میدند حالا اینکه یه سری تاریکی رو پلید می بینند و یه سری روشنایی رو این یه برداشت نسبیه چون این دوتا بخشی از یک چرخه هستند و تفکیکشون به دید افراد بستگی داره 

دوست عزیز این یه مثال بود که بگم خیر و شر در هم تنیده شدند و...

فکر می کنم این پاراگراف تو درک این مساله کمک می کنه :

ایلووتار بار دیگر گفت:« بنگرید این آهنگ شما ! این است خنیاگری تان؛ و هر یک از شما، گنجانیده در این، در دل طرحی که از برای شما در انداختم، جمله آن چیزهایی را میابید که به گمان تان تدبیر و افزون آن با شماست. و تو، ملکور، جمله اندیشه های نهفته ات را خواهی دید و در خواهی یافت که آن ها نیز جز بخشی از کل و تابعی از شکوه آن نیستند.»

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...