رفتن به مطلب
hamid stormcrow

کوتاهی والار و نقش آن در مصائب نولدور

Recommended Posts

تور

ملکور بخشیده شده بود. و کوچکترین شکی (نمیگم ظن!) در درستکاری هاش نبود مخصوصا در میان نولدور...جو اونطور نبود که دیگه منشأ پلیدی ها رو ملکور بدونن. با ظاهری خوبرو و خوش نیت به همه داشت کمک می کرد. در متن سیل هم اومده که والار تا وقتی که نتیجه دسایس ملکور در میان نولدور با طغیان فئانور رخ نمایان نکرده بود به او شکی نداشتند. هنگامی که مانوه برای شکر ارو و آشتی میان نولدور و فراموشی کینه ها (که نتایج همون دسایس ملکور بودن) جشنی رو برپا کردند -در حالیکه فکر می کردند ملکور دیگه به والینور بر نمیگرده- ملکور در حال تدارک پلیدی دیگری با اونگولیانت بود تا زخم دیگری بر خوبی ها وارد کند. اینجاست که فاجعه دو درخت رخ میده. سیلماریلی دزدیده میشه، فینوه کشته میشه و فئانور سرکش و مجنون میشه و سوگند یاد میکنه و بسی آشوب در میان نولدور به پا میکنه و اوضاع رو متشنج میکنه و ضد والار میشوره و والار تبعیدش میکنن. فقط فئانور رو.

حالا شما از کوتاهی والار در مراقبت مرز و بومشون گفتی. درسته. شاید اگر ملکور سیلماریلی رو نمیدزدید و فینوه کشته نمی شد یا دو درخت نابود نمی شدند اتفاقات بعدی نمی افتاد. اما از اونگولیانت فراموش نکنید. پوچی و تاریکی که ملکور رو در بر میگیره و ملکور در سایه اون قدم بر میداره و واردا فقط میتونه تاریکی رو تشخیص بده نه ملکور رو. پس نباید توقع داشت والار در اون موقع باید گوش به زنگ میبودند و مانع از خرابکاری های ملکور بشن.

مقصر اصلی تمام قضایای نولدور و تبعیدشون هوس ها، کینه ها، غرور و از این جمله صفات شیطانیست. هوس ملکور برای دزدیدن سیلماریل. کینه اش که باعث نابودی دو درخت میشه. کینه و غرور فئانور که زمینه ساز اتفاقات بعدی -از جمله سوگند ها و خویشاوند کشی ها و سوزاندن کشتی ها- میشه و ...

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

خب این که درش شکی نیست و این بار اولشون نبود! وقتی ائارندیل هم میاد توی شهر میبینه هیشکی نیست که حتی جلوشو بگیره!

همونطور که توی صندلی گفتم، شاید وقایع زیادی پیش نمیومد اگه دو درخت از بین نمیرفتن اما تخم بذر و کینه ای که ملکور کاشت بازم باعث دردسرهایی میشدن و تقریبا مطمئنم یه خویشاوندکشی توی والینور به راه مینداختن! یا در بهترین حالت از والیمار میرفتن بیرون (همون کاری که درواقع کردن!) و کم کم به خاطر خلق و خوی جست و جوگرانشون احتمالا پا به سرزمین میانه هم میزاشتن...

تنها جایی که مانوه رو مقصر نمیدونم، به بند کشیدن ملکور و بعد آزاد کردنش هست، چون واقعا توی خصوصیاتش درک پلیدی تعریف نشده و نمیشه بهش ایراد گرفت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

آقا من هزار بار گفتم اين والار به هيچ دردي نمي خوردند :|

فقط بلدند از الف هاي وانيار همايت كنند و اون ها هم براشون شعر و موسيقي بزنند و همين :)) البته حق مي دم كه اولمو كمي با اين قضيه فرق داره و صد البته لرد ماندوس كه قضيه أش جداست اما باقي والآر من جمله منوه زياد بهشون أميدي نيست :D

اما از شوخي گذشته جواب سؤال أولت رو تور داد اما در مورد نولدور به نظرم والآر مي خواستن به اين موضوع إشاره كنند كه الف ها بدون حمايت والآر هيچ كاري نمي كنند و بعد از اتفاقات انجام شده اومدن والينور رو مخفي كردن و ...

البته تمام اتفاقات افتاده شده در سرزمين ميانه دليلش نولدور هستن و همين موضوع هست كه والآر داخلتي در سرزمين ميانه نمي كنند البته اين كه والآر به أنسان ها توجه زيادي ندارند جاي خودش رو داره و به نظرم اين واقعا كوتاهي هست كه والآر در حق انسان ها انجام دادن !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

خوب والار میتونستن چار تا نگه بان بذارن برا درختا بالاخره فهمیده بودن که ملکور چند روزه پیداش نیست والار دیدن نولدور سرکشی میکنن ولی انگار زیاد میلی نداشتن تا ریشه این سرکشی رو پیدا کنن به نظر من اگه همون موقعی که دروغ های ملکور تازه پخش شده بودند موضوع رو کامل برای نولدور توضیح میدادن و توجیه شون میکردند این اتفاقات پیش نمیومد آمدن انسان ها در آینده رو هم نباید مخفی می کردن چه دلیلی داشت که الف ها از انسان ها خبر نداشته باشن ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

ملکور بخشیده شده بود. و کوچکترین شکی (نمیگم ظن!) در درستکاری هاش نبود مخصوصا در میان نولدور...جو اونطور نبود که دیگه منشأ پلیدی ها رو ملکور بدونن. با ظاهری خوبرو و خوش نیت به همه داشت کمک می کرد. در متن سیل هم اومده که والار تا وقتی که نتیجه دسایس ملکور در میان نولدور با طغیان فئانور رخ نمایان نکرده بود به او شکی نداشتند.

خوب بحثی که اینجا مطرح می شه بحث حکمته!

ایلوواتار به والار برای اداره آردا اختیار تام داده بود وکمتر پیش میومد که خودش مستقیما دخالتی بکنه خوب این این سوال پیش میاد که گیریم که والار به ملکور ظنین نبودن آیا از وجود موجودات پلید دیگه ای مثل اونگولیانت هم بی خبر بودن؟ چون به هرحال این احتمال وجود داشت که اونگولیانت حتی بدون کمک ملکور هم به والینور حمله کنه ولی بازم والار هیچ اقدام پیش گیرانه ای نکردن! می خوام بگم چه طور می شه والاری که چنن فقر دانشی دارن می شن مسئول امورات آردا؟ یا واقعا والار می دونستن و بازم بی خیالی طی کردن!؟

خب این که درش شکی نیست و این بار اولشون نبود! وقتی ائارندیل هم میاد توی شهر میبینه هیشکی نیست که حتی جلوشو بگیره!
در واقع باید می گفتی بار آخرشون نبود! چون قصیه ائارندیل بعد از ماجرای دو درخته! :دیـ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

خوب بحثی که اینجا مطرح می شه بحث حکمته!

ایلوواتار به والار برای اداره آردا اختیار تام داده بود وکمتر پیش میومد که خودش مستقیما دخالتی بکنه خوب این این سوال پیش میاد که گیریم که والار به ملکور ظنین نبودن آیا از وجود موجودات پلید دیگه ای مثل اونگولیانت هم بی خبر بودن؟ چون به هرحال این احتمال وجود داشت که اونگولیانت حتی بدون کمک ملکور هم به والینور حمله کنه ولی بازم والار هیچ اقدام پیش گیرانه ای نکردن! می خوام بگم چه طور می شه والاری که چنن فقر دانشی دارن می شن مسئول امورات آردا؟ یا واقعا والار می دونستن و بازم بی خیالی طی کردن!؟

در واقع باید می گفتی بار آخرشون نبود! چون قصیه ائارندیل بعد از ماجرای دو درخته! :دیـ

خب تا جايي كه يادم مياد ارو أداره ي آردا رو به والآر واگذار كرده بود و اين نشون مي ده كه ارو مي خواد والآر درك كنند كه أداره يه جهان چه جوريه ؟

در مورد اين كه چرا والآر در باب موجودات ديگه بي تفاوت هستند شايد به خاطر اين كه هنوز جون هستن و زياد از آردا خبري ندارن از طرفي در مورد اونگوليانت قضيه يه ذره فرق مي كنه !!

يه جايي الوه گفت كه در مورد اين موجود اطلاعات دقيقي ندارن و همين موضوع باعث مي شه كه از قدرت اين موجود بي خبر باشن اما خب اين موضوع تو متن سيل از والآر به الدار تبديل مي شن

و باز اين موجود فكر نكنم به فكر اين باشه كه به قدرت والآر حمله كنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

خب تا جايي كه يادم مياد ارو أداره ي آردا رو به والآر واگذار كرده بود و اين نشون مي ده كه ارو مي خواد والآر درك كنند كه أداره يه جهان چه جوريه ؟

در مورد اين كه چرا والآر در باب موجودات ديگه بي تفاوت هستند شايد به خاطر اين كه هنوز جون هستن و زياد از آردا خبري ندارن از طرفي در مورد اونگوليانت قضيه يه ذره فرق مي كنه !!

يه جايي الوه گفت كه در مورد اين موجود اطلاعات دقيقي ندارن و همين موضوع باعث مي شه كه از قدرت اين موجود بي خبر باشن اما خب اين موضوع تو متن سيل از والآر به الدار تبديل مي شن

و باز اين موجود فكر نكنم به فكر اين باشه كه به قدرت والآر حمله كنه

آینور واسه چی وارد آردا شدن؟ چون دلشون میخواست اون دنیایی رو که توی مکاشفه دیده بودن رو درش سهمی داشته باشن، ارو هم گفت حالا که شما اینهمه خوشتون میاد، برین توش! واسه درک کردن اونا نفرستادشون! اونا خودشون رفتن...

و بی تفاوتی هم ربطی به جوون یا پیر بودنشون نداره، دانش و قدرت والار زیاد نمیشه (بلکه کم هم میشه) اونا درک کردنشون با انسان ها فرق داشته، حتی با الف ها هم فرق داشته

در مورد اونگولیانت منابعمون متاسفانه سیلماریلیون یا تاریخ سرزمین میانه هست که هردو متن اصلی نیستن! بلکه ویرایشی هستن و کاملا دقیق نمیشه آخرین نیت تالکین رو ازش کشید بیرون...

درسته اونگولیانت اونقدر هوش زیادی نداره. بلکه قدرت داره که با خوردن شیره ی دو درخت اونقدر دهشتناک میشه که قدرتمندترین و مخوف ترین والار (ملکور) به تنهایی نمیتونه جلوش مقاومت کنه! بقیه به کنار که از دود سیاهش باز موندن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خب تا جايي كه يادم مياد ارو أداره ي آردا رو به والآر واگذار كرده بود و اين نشون مي ده كه ارو مي خواد والآر درك كنند كه أداره يه جهان چه جوريه ؟

یعنی چی؟ مگه اداره جهان کارگاه آزمون و خطاست؟ نمی خواسته اداره یه نونوایی رو واگذار کنه که بگه حالا برین شروع کنین ایشالله یاد می گیرین! قراره سرنوشت فرزندانشو به دست اونا بسپره ناسلامتی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

خوب بحثی که اینجا مطرح می شه بحث حکمته!

ایلوواتار به والار برای اداره آردا اختیار تام داده بود وکمتر پیش میومد که خودش مستقیما دخالتی بکنه خوب این این سوال پیش میاد که گیریم که والار به ملکور ظنین نبودن آیا از وجود موجودات پلید دیگه ای مثل اونگولیانت هم بی خبر بودن؟

دوستان تا حدودی گفتن اما من با قطعیت بگم که در سیل اومده والار از موجودی به نام اونگولیانت که در سرزمین آواتار میزیسته بی خبر بودند.

یک درصد فرض محال که خبر دار بودند احتمال نمی دادند براشون خطری داشته باشه. نه تا وقتیکه با ملکور هم پیمان نشد...و این همکاری و هم پیمانی در نهان صورت گرفت و کسی باخبر نشد.

یعنی چی؟ مگه اداره جهان کارگاه آزمون و خطاست؟ نمی خواسته اداره یه نونوایی رو واگذار کنه که بگه حالا برین شروع کنین ایشالله یاد می گیرین! قراره سرنوشت فرزندانشو به دست اونا بسپره ناسلامتی!

نه اینطور نبوده. بلکه حق با الوه هست. آردا و زمین و آسمانش ثمره آینولینداله بود. یعنی پس از سه نغمه که آینور نواختند ارو مکاشفه ای نشون داد و گفت اینک محصول کار شما. برخی دوستدارش شدن و...

حالا نمیدونم این چی رو ثابت می کنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

دوستان تا حدودی گفتن اما من با قطعیت بگم که در سیل اومده والار از موجودی به نام اونگولیانت که در سرزمین آواتار میزیسته بی خبر بودند.

یک درصد فرض محال که خبر دار بودند احتمال نمی دادند براشون خطری داشته باشه. نه تا وقتیکه با ملکور هم پیمان نشد...و این همکاری و هم پیمانی در نهان صورت گرفت و کسی باخبر نشد.

همین خبر نداشتن منو متعجب می کنه! چرا باید ارو سرنوشت فرزندانشو به دست کسانی بده که از خطرات احتمالی بی خبرند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

به حمید:

از کجا میدونی که همین خطرات احتمالی جزو طرح ارو نبوده؟ من یه نظریه ای دارم سر فرصت کامل بیانش میکنم. اما خلاصه اش اینه.

ارو از همه این وقایعی که قراره پیش بیاد با خبر بوده و همه اینها رو توی موسیقی دیده و میدونه سرانجام چیه پس بحث آزمون و خطا مطرح نیست. از بین والار تنها ماندوس و تا حدود کمی مانوه از این طرح با خبر هستن. اما وظیفه ماندوس این نیست که همه چی رو ختم به خیر بکنه. بلکه وظیفه اش اینه که تضمین کنه کار به شکل همون طرح اولیه جلو میره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خوب شاید مشکل از اونجا ناشی می شه که ما جهان فانتزی رو با واقعی مقایسه می کنیم! چون برای خود من این مقدر بودن همه کارها و مشخص بودن سرانجام اون ها قابل قبول نیست! آدم این حس بهش دست می ده که الف ها و آدم ها مثل عروسک خیمه شب بازی هستن و تاثیری در سرنوشت خودشون ندارن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

حمید:

من به شخصه منکر تاثیر گذاری غفلت والار بر حوادث مربوط به دو درخت و سیلماریلی نیستم. و نمیگم که بی تاثیر بوده غفلت اون ها...اما با این که بگیم این مهم ترین عاملش بوده یا اگر والار غافل نمی شدن این اتفاق ممکن نبود بیفته مخالفم. حالا این که ارو خبر دار بوده یا نه یا این که بیایم ارو رو بازخواست کنیم که چرا وقتی میدونسته اومده و سرپرستی امور آردا رو داده به والار چیزی رو از بحث این تاپیک ثابت نمیکنه.

مهدی:

چیزی غیر از اون بحث های ماندوس شناسی میخوای بگی؟؟ :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

منم هیچ جا نگفتم مهمترین عاملش این بوده بلکه قصد داریم میزان تاثیرش رو بررسی کنیم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

من نمیگم مقدر بوده، میگم ارو میدونسته. هر کدوم از الفها و انسانها و والار اختیار داشتن که هر چیزی رو که میخوان انتخاب کنن. بر اساس انتخابهای اینها میلیونها آینده محتمل وجود داره اما وقتی تو سیلماریلیون گفته میشه که ماندوس همه چیز رو میدونه یعنی همه این انتخابها رو میدونه و میتونه اون نتیجه نهایی رو از بین این میلیونها آینده پیدا بکنه. اینکه ماندوس و ارو میدونن اختیار رو سلب نمیکنه.

مثلا ماندوس میدونست که الفها کی بیدار میشن. والار میخواستن علیه ملکور جنگ راه بندازن اما ماندوس که میدونست این کار باعث میشه از طرح اصلی دور بشن میگه که اینکار رو نکنن تا صدمه به الفها وارد نشه. زمانی که ملکور بعد از سه دوران زندانی بودن طلب بخشش میکنه ماندوس صحبتی نمیکنه و تالکین به وضوح بهش اشاره میکنه و میگه «ماندوس خاموش بود» چرا تالکین همچین چیزی رو میگه، چرا فقط به سکوت ماندوس اشاره میکنه نه کس دیگه؟ به نظر من میخواد بگه که ماندوس میدونست که ملکور درست نشده اما نگفت! پس حتما این نگفتنش دلیلی داشت. اگه میگفت که ملکور هنوز هم پلیده اونو برای همیشه زندانی میکردن و هیچ کدوم از اتفاقات نمیافتاد. همین قضیه در مورد نابودی دو درخت هم هست. من میگم ماندوس میدونسته اما نگفته تا ماجرا به سمتی که قرار هست بره. بقیه والار نمیدونستن، این ضعف والار هست اما میشه بهشون خرده گرفت اما نه ارو! ارو دانسته اینکار رو میکنه و از همه افراد با همه خصوصیاتشون در طرحش استفاده میکنه، همونطور که توی آینولینداله به ملکور میگه:

«و تو، ملکور خواهی دید که هیچ نغمه ای نواخته نشود اگر منشا و منتهایش در من نباشد، و نیز کسی را یارای آن نیست که به رغم میل من آهنگ را دگرگون کند. چه، آنکه او در این کار کوشد، اثبات میکند که جز افزار کاردانی من در تدبیری بی نظیر نبوده، چیزی که خود او نیز تصورش را نکرده است» - آینولینداله صفحه 13

بنابراین من والار رو مسبب این مشکلات بعدی نمیدونم. حالا فرضا برای دو درخت نگهبان میذاشتن، ملکور از طریق دیگه ای وارد میشد و خرابکاری دیگه ای میکرد. فئانور دیرتر و به دلیل دیگه ای شورش میکرد و ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

اتفاقا من ارو رو مواخذه نمی کنم حتی معتقدم که ارو حکمت لازم رو به والار داده من حتی این ندونستن رو هم خیلی نمی تونم قبول کنم نظر من بیشتر روی همون غفلته و اصلا هدف این تاپیک بررسی تاثیر همین غفلت و کوتاهی والار در سرنوشت نولدوره!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

خب به نظرم نابودی دو درخت علت اصلی شورش نولدور نبود. فئانور دوست نداشت کسی بالاتر از خودش باشه و بهش دستور بده. حالا فرض کنیم که درختها نابود نمیشد و والار سیلماریلها رو ازش طلب نمیکردن، بازم به دلیل دیگه ای میخواست از والینور به جایی بره که خودش قدرت مطلق باشه و به قول خودش برده والار نباشه. نابودی دو درخت این زمینه رو فراهم کرد اما اگر این هم اتفاق نمیافتاد سر قضیه دیگه ای شورش میکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

فئانور مغرور بود و به عنوان پسر پادشاه نولدور و توانا ترین الف هم یه خرده حق داشت چرا همین والار وقتی این افکار بیهوده که توی والینور برده ست توی کله ش افتاد توجیه ش نکردن اونا فقط خودشونو کنار کشیدن "پس مانوه اندوهگین شد اما همچنان مینگریست و سخن نمی گفت"

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

اتفاقا والار بانو، خیلی به فئانور گفتند. اصلا در برابر عقاید اشتباهش سکوت نکردن. بار ها گفتن که شما با اراده خودتون اومدید و با اراده خودتون هرموقع خواستید میتونید برید. اما فئانور که دروغ های ملکور درش تاثیر گذاشته بود داشت بقیه رو هم به قولی منحرف می کرد. شاید غرور خودش باعث میشد سرنوشت خودش بد رقم میخوره اما با خودش داشت قومی رو روانه چاه میکرد! بنابراین والار ساکت نبودند و بار ها چشم پوشیدند و از روی محبت با فئانور سخن گفتند.

سیل در جایی تاکید میکنه که گرچه «تبعیدش تمام نشده بود» مردم رو گرد خودش جمع کرد از شوریدن علیه والار سخن می گفت. با تمام این ها والار همچنان صبر کرده بودند. حتی موقع سوگند خوردن هم اقدامی صورت نگرفت تنها تبعید نولدور به سرزمین میانه موقعی صورت گرفت که خویشاوند کشی صورت گرفت. اونجا بود که والار نولدور رو تبعید کردن و راه والینور رو بر اون ها بستن...

چه دلیلی داشت که الف ها از انسان ها خبر نداشته باشن ؟

من این رو نمیدونم. یعنی سخنی ازش به میون نیومده اما مطمئنا مصلحتی بوده که والار پنهان نگه داشته بودند، که ملکور میفهمه و از این پنهان کاری در جهت مقصود های پلید خودش استفاده میکنه...

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

آینور واسه چی وارد آردا شدن؟ چون دلشون میخواست اون دنیایی رو که توی مکاشفه دیده بودن رو درش سهمی داشته باشن، ارو هم گفت حالا که شما اینهمه خوشتون میاد، برین توش! واسه درک کردن اونا نفرستادشون! اونا خودشون رفتن...

خب من مگه چي گفتم

البته شايد نحوي گفتم فرق كنه

در واقع اين عمل والآر كه مي خواستن خودشون بيان جهان و اون رو أداره كنند به نظرم مصداق همون نولدور كه به رهبري فئانور خواستن به جنگ ملكور برن و خودشون به تنهايي زندگي كنند و حالا گروهي وافر مي خوان برن جايي و اونجا زندگي كنند البته تفاوت هايي هست !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

کلا والاها وقتی در زمین میانی به دخالت پرداختند که خیلی دیر شده بود

بجای اینکه ،به فئانور گیر بدن میتونستن اتحاد الف ها رو کمک کنند تا ملکور سقوط کنه

ولی گذاشتند که زمین میانی زیر ستم ددان ملکور به تباهی کشیده شد و در آخر که دیگه خیلی فایده ای نداشت دخالت کردند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

کلا والاها وقتی در زمین میانی به دخالت پرداختند که خیلی دیر شده بود

بجای اینکه ،به فئانور گیر بدن میتونستن اتحاد الف ها رو کمک کنند تا ملکور سقوط کنه

ولی گذاشتند که زمین میانی زیر ستم ددان ملکور به تباهی کشیده شد و در آخر که دیگه خیلی فایده ای نداشت دخالت کردند

اینجوری دیگه داستان جذابیتی نداشت. :))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

اینجوری دیگه داستان جذابیتی نداشت. :))

مسئله جذابیت داستان نیست مسئله عدالت بود و تدبیری که والاها باید میداشتن که نداشتن

اگه کمی بیشتر حواسشون به دودرخت بود و اگه کمی فئانور رو حمایت میکردند خیلی بهتر بود

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

مطمئنی با این "کمی" هایی که گفتی میتونستن جلوی ملکور رو بگیرن؟؟

این مسئله اول...

اما مسئله دوم اونجاست که تا حدی که در توان والار بود به راهنماییو ارشاد فئانور میپردازن، و حتی جایی که فیانور به عنوان یک تبعیدی داره شورشی جمع میکنه والار همچنان سکوت میکنن...فاجعه اونجاست که فئانور تعقیب ملکور رو با خویشاوندکشی و کشتی سوزی شروع میکنه...اونجاست که پیش گویی (نفرین) ماندوس وارد ماجرا میشه...

اما باز همین والار در برابر ائارندیل نرمش نشون میدن و دست به کار میشن تا برای دومین و آحرین بار ملکور رو به بند بکشن...

این واقعیات مستدل و متن موثق داستان ها رو که نمیشه ندید گرفت و برداشت شحصی ازش کرد امین جان...به صرف گفتن این که اگه این کار انجام می شد همه چی درست می شد نمیشه چیزی رو ثابت کرد...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...