رفتن به مطلب

Recommended Posts

تور

قبل از این که شروع کنید من یک نکته رو متذکر بشم:

تاپیک های دیگری با این ماهیت وجود دارن و به صورت جزئی تر توشون صحبت میشه. لینکشو اینجا میارم تا دوباره اینجا بحث نشه و چون تو همون تاپیک ها زیاد بحث شده میتونید برای شرکت به تاپیک خودش مراجعه کنید:

  1. اگر گندالف در مبارزه با بالروگ می مرد...
  2. اگر حلقه سوم به دست سارومان سپرده می شد...
  3. اگر سائورون پیروز می شد...
  4. اگر سم نبود...
  5. اگر گولوم به دست بیلبو کشته میشد...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با سلام و تشکر از ناظر محترم بابت موافقت با این تاپیک

همون طور که تور اشاره کرد بعضی از " اگر " ها در سایت وجود داره که ریز تر به موضوع می پردازه

پس قبل از این که " اگر " ی رو تو این تاپیک بهش اشاره کنید بهتره که پست اول این تاپیک و در کل پست های تاپیک رو در اینده بخونید تا " اگر " تکراری وسط نکشونده باشید

توجه ی خیلی خیلی مهم !!!

در انتخاب اگر ها واقعا دقت کنید

" اگر" ی باشه که واقعا جای بحث داشته باشه و الکی اگر و شاید وسط نکشید !!

" اگر " باید اون قدر مهم بوده باشه که احتمال تغییر روند در تاریخ سرزمین میانه رو داشته باشه

و در پایان هم یه توجه ی خیلی مهم بگم

این تاپیک تو شورای خردمندان و همین حاکی از اینه که می خواهیم اینجا بحث کنیم

و نمی خوام فن فیکشن بازی کنیم :?

دوستان بر اساس استدلال های موجود باید پاسخ بدن و دلیل برای گفتنشون داشته باشند نه از ذهنیات خودشون و اون جوری که دوست داشتن داستان پیش بره

برای نمونه از این که می گم اگه اتحاد مایدروس پیروز می شد احتمال یه خویشاوند کشی بود استدلال و دلیل دارم :?

فکر کنم همه ی شبهات رو گفته باشم

پ.ن :

باز می گم اگر مهم انتخاب کنید و اگر لازم باشه کل تاپیک رو بخونید

جواب هاتون بااستدلال و دلیل باشه

این جا فن فیکشن نیست و می خواهیم بحث کنیم

ارادتمند شما

اصلان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

در مورد نتیجه نبرد نیرنایت آرنویدیاد و اینکه اگر اتحاد مایدروس پیروز می شد چی می شد باید ببینیم این پیروزی قرار بود در چه حدی باشه!

اگر نتیجه پیروزی در این نبرد یه چیزی شبیه داگور براگولاخ می شد یعنی به محاصر آنگباند می انجامید و یک دوره صلح دیگه آغاز می شد اتفاق خاصی نمی افتاد و شاید فقط حوادث بعدی یه چند صد سالی به تاخیر می افتاد اما اگر این پیروزی منجر به شکست کامل ملکور و سقوط آنگباند می شد و نولدور سیلماریل ها رو پس می گرفتن بستگی داشت سیلماریل ها به دست چه کسی بیفته!

اگر فرزندان فین گولفین سیلماریل ها رو به دست می آوردن احتمالا سوگند فئانور دوباره کارگر می افتاد و مایدروس و برادرانش به طمع به دست آوردن جواهرات یه خویشاوند کشی دیگه راه مینداختن اما اگه سیلماریل ها به دست فرزندان فئانور می افتاد احتمال می دم سرنوشتی مشابه آر-فارازون در انتظار اون ها بود یعنی اون ها به دلیل غرور حاصل از این پیروزی احتمالا به فکر بازگشت به غرب و به زیر کشیدن والار و انتقام از اون ها می افتادن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

مسلما همون طور که گفته شد نبرد داشت به پیروزی می انجامید اما در انتها یه سری حوادث پیش اومد و اتحاد شکسته شد

حال با این فرض که اتحاد برنده می شد

من احتمال می دم که در هر حالت ممکن احتمال داشت خویشاوند کشی صورت بگیر !

چون در هر حال فرزندان فئانور سیلماریل ها رو می خواستند چه اگر دست خودشون می افتاد چه دست فرزندان فین گولفین

اگه دست خودشون می افتاد مسلما به قول تو می شدند مثل ار-فارازون و همین موضوع باعث می شد که اتحادی بین الوه از دوریات و فرزندان فین گولفین صورت بگیره و همین باعث خویشاوند کشی می شد

از طرفی چون فرمانده ی نبرد مایدروس بود و یه ذره ارام تر از سایر براردرانش بود احتمال داشت که مثل قضیه ار فارازون نشه و یه کمی ارام تر باشه

اما یه قضیه دیگ می مونه :

سائرون و ملکور چی می شدند

آیا ملکور اون قدر ضعیف شده بود مثل نبرد خشم که بشه اون رو دستگیر کرد ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

از نظر من سیلماریل ها به هیچ عنوان به دست الف ها نمی رسید تا وقتی که خودِ والار دست به کار بشن، چون ماندوس توی پیشگوییش/نفرینش به فئانور، یکی از توانمندترین الدار، میگه که حتی اگه ایلوواتار تورو سه برابر عظیم تر از اینی که هستی می آفرید، تورو بر هیچ کدوم از آینور برتری نبود...

به نظر من فقط یه دوران صلح دیگه میشد و آخرش بازم میشد نبر شعله های ناغافل دوباره...

اما اگه بخوایم خیلی خوشبین باشیم...

اگه سیلماریل ها به دست فرزندان فئانور نمی افتاد، صد در صد یه خویشاوند کشی راه میفتاد همونطور که حمید گفتن. و این قطعیه، چون سر یه سیلماریل دیدیم چه بلایی سر بازماندگان دوریات آوردن...

ولی بازم یک مشکلی هست، حق سیلماریل ها از دست خاندان فئانور خارج شده، اونا حتی نمیتونن لمس و حملش کنن (حتی سیلماریل ها درون جعبه هم دست ملکور رو سوزوند) و به نظرم بازهم پایانی بهتر از کشتن خودشون نصیبشون نمیشد و اون هایی که باقی موندن یک دیوانگی دیگه رو شروع میکردن به هر بهانه ای....

مثلا شایعه ی دسیسه ای از سوی والار که میخوان از حقشون باز بدارنشون که بازم میشه مثل حرف های حمید {انگار از خودم حرف ندارم بزنم :? :دیــ} احتمال حمله به والینور میرفت...

در مورد دستگیر کردن مورگوت و سائورون

آنگباند بیش از حد راه های زیر زمینی داشت، اگه ملکور واقعا میخواست فرار کنه، میتونست، مثل اون بالروگ که با چقدر فاصله در زیر تالارهای خزد-دوم خونه کرده بود...

به نظر من فرار نکردن ملکور علتی داشته که فقط بر خودش آشکاره...

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

این که یه خویشاوند کشی راه می افتاد درست و همون اول بهش اشاره کردم

اما به هر حال نکته ی مهم اینه که احتمال داشت الوه و دوریات سقوط نکنند

تورگون و گوندولین هم همین طور و شاید بلریاند به این مشکل کنونی دچار نمی شد و غرق نمی شد البته اگر قضیه مثل ار-فارازون نمی شد

و اگه بلریاند غرق نمی شد وقایع دیگه ای احتمال داشت اتفاق بی افته

اما خب باز یه سوال دیگه :

اگه سیلماریل ها دست والار می افتادن چی

یعنی منظورم اینه که اگه بعد از کشمکش های سقوط انگباند در اتحاد مایدروس سیلماریل ها دست والار می افتاد قضیه اون وقت چی میشد

پ.ن :

در مورد دستگیر کردن مورگوت و سائورون

آنگباند بیش از حد راه های زیر زمینی داشت، اگه ملکور واقعا میخواست فرار کنه، میتونست، مثل اون بالروگ که با چقدر فاصله در زیر تالارهای خزد-دوم خونه کرده بود...

به نظر من فرار نکردن ملکور علتی داشته که فقط بر خودش آشکاره...

نکته ی خیلی ظریفی رو بهش اشاره کردی الوه

یعنی منظورته که تو همون نبرد خشم هم ملکور خودش رو قصدا تسلیم والار کرد

اگر این جوری باشه و احتمال بدیم که ملکور قصدا خودش رو تسلیم والار کن

پس دنبال یه چیزی بوده و اون چیز مسلما تو پوچی هست

چون زمانی که دوباره بر می گرده باز قدرت داره

یعنی پوچی و تهی یه قدرت خاصی بهش می ده { اشاره به این تاپیک و شروع کردن بحث اگه مایل باشید : https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1322&hl=%D9%BE%D9%88%DA%86%DB%8C&fromsearch=1 }

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

دست یافتن به سیلماریلی منوط به دست یافتن به مورگوته و این برای کسانی در جایگاه فرزندان ایلوواتار واقعا سخته.

اگر هم در جنگ پیروز می شدند و ملکور شکست میخورد من دست یابی به ملکور و سیلماریلی رو بسیار بعید میدونم.

دفعه قبلی که مورگوت شکست خورد چه کرد؟ با ظاهری نادم بخشش خواست و زندان رو تحمل کرد و برگشت تا نقشه های خودشو عملی کنه...

پس این نظر من در مورد پیروزی نبرد پنجم...

البته یه خوبی های ناگنجیدنی هم داره...مثلا هور الان در کنارم بود...یا عمویم هورین... :?

شاید تورین هم در سلامت و در دامن خانواده بزرگ میشد...اگر نفرین مورگوت بر هورین و خانواده اش نبود مطمئن باشید خیلی اتفاقات از جمله سقوط نارگوتروند هرگز رخ نمی دادند. و این از لحاظ ژئوپولیتیک تاثیر شگرفی بر سیر داستان میذاشت. خیلی چیز ها عوض می شد اگر نارگوتروند سقوط نمی کرد...و البته گلائرونگ زنده می ماند. حتی گوندولین هم شاید سقوط نمی کرد و همچنان راهش بر دشمن پنهان می ماند...و تورگون همچنان حکمرانی می کرد و امید ها زنده بود...

و این زنده ماندن امید شاید بزرگترین دستاورد پیروزی در نیرنایت آرنوئدیاد می بود...

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با نظرت مخالفم مسلما الف ها به سیلماریل ها دست پیدا می کردند

یه جوری سیلماریل ها با ملکور مرتبط بودن

یعنی ملکور هر کجا می رفت سیلماریل ها رو هم با خودش می برد

اون سنگینی سیلماریل ها رو تحمل می کرد حالا بیاد و اون ها رو جایی مخفی کنه و بعد فرار کنه

فین گولفین تونست به راحتی ملکور رو وسوسه کنه و به میدون بیارتش حالا که ملکور که ببینه قدرتی نداره احتمال داره خودش وارد عمل بشه

و این یعنی شکست و بدست اوردن سیلماریل ها

در مورد هور و هورین و نفرین روی خواده اش

شاید هور زنده می موند و هورین به جوار خانواده بر می گشت اما باز به نظرم گریبان گیر همون پیشگویی و نفرین ماندوس می ش که پشت نولدور بود

مثلا همون طور که گفتم دوریات و گوندولین سقوط نمی کردند اما مطمئنا وضعشون کمی از وضع الانشون بهتر می شد نه خیلی زیاد

چون مسلما پسران فئانور خواهان سیلماریل بودن حتی به قیمت یه خویشاوند کشی دیگه

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

تو داری در مورد قدرتمند ترین والار حرف میزنی.

تو فکر میکنی شکست ملکور یعنی مرگش؟ کشتنش؟ نه...یعنی ضعفش.

ملکور وقتی از تولکاس (والار) شکست خورد چون کاری از دسش برنمیود تسلیم شد اما فراموش نکن چون در مقابل 14 والا قرار داشت...اما فکر میکنی ملکور به همین راحتی میاد و جلوی ارتش انسان ها و الف ها هرچقدر منسجم و قوی زانو میزنه و سیلماریل ها رو تقدیمش میکنه؟ حداقل به خاطر رنجی که در بدست آوردنشون کشیده راحت تسلیم نمیشه...

شما دارید در مورد نتیجه جنگ صحبت می کنید نه شکست ملکور...این جداست.

اگر فرض میگیرید که ملکور شکست بخوره و تسلیم بشه و سیلماریلی تسلیم فرزندان فئانور بشه اونوقت من با الوه هم نظر هستم.

در مورد هور و هورین:

کاملا مخالفم.

یعنی چون شرکت هورین در جنگ در کنار نولدور بوده نفرین ماندوس بر او و خانواده اش هم سایه داره و سرنوشتش بازم همون میشه؟

من اینطور فکر نمیکنم...دور لومین خانه هورین بود و طبیعیه وقتی قشون بسیج میشه او به عنوان یکی از ساکنین در جنگ شرکت میکنه...نه به خاطر کمک به الف ها بلکه به خاطر دفع شر. یعنی انسان های دورلومین برای جلوگیری از سایه انداختن نفرین ماندوس دست روی دست بذارن و در جنگی علیه مورگوت شرکت نکن؟

و البته ربط سیلماریلی و فرزندان فیانور با خاندان هادور رو نفهمیدم! :?

پ.ن

"سیلماریلیون" معنای دیگری دارد اصلان جان...

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

اما یه قضیه دیگ می مونه :

سائرون و ملکور چی می شدند

آیا ملکور اون قدر ضعیف شده بود مثل نبرد خشم که بشه اون رو دستگیر کرد ؟؟

دوستان عذر مي خوام كه وسط بحث پارازيت ميدم ولي چون ديدم كسي به كلمه ي سائورون توجه نكرده اين حرفارو مي زنم

چون شما داريد نتيجه ي اشك هاي بي شمار رو متغير فرض مي كنيد ، پس من فرضو بر اين مي ذارم كه نتايج داگور براگولاخ و جريان تول سيريون و ... دست نخورده مونده!

ببين اصلان جان بعد از اينكه لوتين و هوان برج رو از چنگ سائورون در ميارن ، بش مي گن يا جزيره يا جسمت{ يادم نيس اينو دقيقا} . سائورون جسمش رو انتخاب مي كنه. بعد از اون علنا هيچ اسمي از سائورون نمياد! جايي ذكر نشده چي ميشه ولي من مطمئنم{ نظر شخصيمه} كه به آنگباند بر نمي گرده به اين دلايل:

چون از خشم مورگوت مي ترسيده و خودت هم مي دوني كه تسليم كردن اون جزيره ي استراتژيك كاري نبود كه مورگوت به راحتي ازش بگذره. تازه اگه برمي گشت ، بعد از جنگ خشم قطعا ائونوه چنين برخوردي رو باش نمي كرد. سائورون اومد پرسيد چي به سر من مياد. ائونوه هم پيشنهاد{توي متن فعل should اومده؟ يا must ؟} ميده كه بياد والينور راجع بش تصميم بگيرن. اگه با مورگوت مي موند يحتمل خودش كشته ميشد{مي دونم مايار كشته نميشن. منظورم اينه كه همون بلايي كه سر بالروگ ها اومد سرش مياد} يا مثل مورگوت كت بسته مي بردنش والينور.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The secret wizard

به نظر شما اگر سارومان طرف تاریکی نمیرفت...چه کار های مفیدی برای آردا انجام میداد؟

والا تا جایی که ما دیدیم این یارو فقط حرف میزد .جادوگر بزرگ همین بود؟؟!! :?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

به نظر شما اگر سارومان طرف تاریکی نمیرفت...چه کار های مفیدی برای آردا انجام میداد؟

والا تا جایی که ما دیدیم این یارو فقط حرف میزد .جادوگر بزرگ همین بود؟؟!! :?

ببین اولین مزیتی که داشت این بود که در صورت وقوع یه جنگ بین موردور و گوندور , روهان سریع تر و راحت تر و با یه ارتش قوی تر می تونست به کمک گوندور بیاد.

اما هرچه قدر فکر می کنم کی بینیم که بودنش توی جبهه ی خیر هم زیاد فرقی با نبودش نداشت! کار های اصلی رو باز در هر صورت گندالف می کرد.

تا اونجایی که یادمه سارومان دانش زیادی توی حلقه سازی داشت و طبق سخنان گندالف یه زمانی صناعت دشمن رو مورد بررسی قرار داد. ولی نمی دونم ساخت این جور حلقه ها ته تهش به چی ختم می شد. در هر صورت حلقه ی یگانه سالم و دست نخورده باقی می موند و بعید می دونم با این کارا می شد سائورون رو شکست داد. حتی اگر شکست می داد شاید تبدیل می شد به ارباب تاریکی دوم!{شایدم نمی شد}

سارومان{اینم دقیق یادم نیس} خیلی قبل تر از دیگر اعضای شورای سپید فهمید که نکرومانسر همون سائورون هست. ولی چیزی نگفت چون می خواست حلقه با قدرت نمایی سائورون خودشو آشکار کنه{یه مدت مدیدی همش توی گلادن فوضولی می کرد.چون طومار ایزیلدور رو خونده بود و می دونست حلقه اونجا گم شد. ولی اونجا هیچی پیدا نکرد غیر از الندیلمار و استخون های ایزیلدور}. به نظرم اگه سارومان اینو می گفت جلوی خیلی از اتفاق های بعدی می تونست گرفته بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

خب من با اجازه بزرگان یه اگر میگم امیدوارم قابل بحث باشه:

اگر در تالار های مادروس لوتین رفتن به والینور را انتخاب میکرد چه میشد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

اما به هر حال نکته ی مهم اینه که احتمال داشت الوه و دوریات سقوط نکنند

تورگون و گوندولین هم همین طور و شاید بلریاند به این مشکل کنونی دچار نمی شد و غرق نمی شد البته اگر قضیه مثل ار-فارازون نمی شد

و اگه بلریاند غرق نمی شد وقایع دیگه ای احتمال داشت اتفاق بی افته

اما خب باز یه سوال دیگه :

اگه سیلماریل ها دست والار می افتادن چی

یعنی منظورم اینه که اگه بعد از کشمکش های سقوط انگباند در اتحاد مایدروس سیلماریل ها دست والار می افتاد قضیه اون وقت چی میشد

پ.ن :

نکته ی خیلی ظریفی رو بهش اشاره کردی الوه

یعنی منظورته که تو همون نبرد خشم هم ملکور خودش رو قصدا تسلیم والار کرد

اگر این جوری باشه و احتمال بدیم که ملکور قصدا خودش رو تسلیم والار کن

پس دنبال یه چیزی بوده و اون چیز مسلما تو پوچی هست

چون زمانی که دوباره بر می گرده باز قدرت داره

یعنی پوچی و تهی یه قدرت خاصی بهش می ده { اشاره به این تاپیک و شروع کردن بحث اگه مایل باشید : https://arda.ir/forum...8C&fromsearch=1 }

اگه سیلماریل ها به دست تین گول نمی افتاد هیچ چیزی نمیتونست باعث سقوط منه گروت بشه...

بقیه ی اگرها خیلی سخت و وسیعه پس بهتره ننویسمش :پی

اما در مورد سوالت: خب معلومه چی میشد، همون کاری که یاوانا وقتی سه سیلماریل رو بعد از داگور داگورات انجام میده، یعنی بازسازی دو درخت...

جواب پی نوشت:

بله، دقیقا منظورم همین بود. توی پوچی هیچ چیزی نیست (و این جالبه) که به اون کمک کنه، فقط منتظر زمان بوده و ضعیف شدن والار

توی پوچی دیگه به آردا وابسته نیست، آردا نمیتونه اونو ضعیف کنه

اونقدر زمان میگذره و قدرت میگیره که بتونه از زنجیر آنگاینور رهایی پیدا کنه! (فرضیه ی خودمه)

هرچیزی که باشه اون تنها کسی از والار بود که برای تهی وارگی خودشو به هردری میزد...

هم اینکه نباید فراموش کنیم، اون قدرتمندترین والاره، قسمتی از قدرت همه ی والار رو داره، گرچه کمتر، اما کمی از قدرت ماندوس رو درونش داشته...

با نظرت مخالفم مسلما الف ها به سیلماریل ها دست پیدا می کردند

یه جوری سیلماریل ها با ملکور مرتبط بودن

یعنی ملکور هر کجا می رفت سیلماریل ها رو هم با خودش می برد

اون سنگینی سیلماریل ها رو تحمل می کرد حالا بیاد و اون ها رو جایی مخفی کنه و بعد فرار کنه

فین گولفین تونست به راحتی ملکور رو وسوسه کنه و به میدون بیارتش حالا که ملکور که ببینه قدرتی نداره احتمال داره خودش وارد عمل بشه

و این یعنی شکست و بدست اوردن سیلماریل ها

در مورد هور و هورین و نفرین روی خواده اش

شاید هور زنده می موند و هورین به جوار خانواده بر می گشت اما باز به نظرم گریبان گیر همون پیشگویی و نفرین ماندوس می ش که پشت نولدور بود

مثلا همون طور که گفتم دوریات و گوندولین سقوط نمی کردند اما مطمئنا وضعشون کمی از وضع الانشون بهتر می شد نه خیلی زیاد

چون مسلما پسران فئانور خواهان سیلماریل بودن حتی به قیمت یه خویشاوند کشی دیگه

توی کتاب به صراحت میگه الف ها توانایی مقابله با بائوگلیر رو ندارن، شاید بتونن مثلا محاصره اش کنن، اما هیچوقت تونستن به دیوارهاش نزدیک بشن؟ به دژ قدرتمندش حمله کنن؟

ملکور دوبار از یکجا زخم نمیخوره، مطمئن باش قبل از اینکه کسی بتونه ملکور رو شکست بده ارتشش اون دشمن رو تار و مار میکرد، مثل بلایی که سر اونگولیانت با اون عظمتش آوردن! اونگولیانت با اون قدرتش از بالروگ ها فرار کرد، به نظرت موجودی قدرتمندتر و دهشتناک تر از اونگولیانت داریم؟ موجودی که حتی اورومه و تولکاس والا هم از دنبال کردنش باز موندن!

دوستان عذر مي خوام كه وسط بحث پارازيت ميدم ولي چون ديدم كسي به كلمه ي سائورون توجه نكرده اين حرفارو مي زنم

چون شما داريد نتيجه ي اشك هاي بي شمار رو متغير فرض مي كنيد ، پس من فرضو بر اين مي ذارم كه نتايج داگور براگولاخ و جريان تول سيريون و ... دست نخورده مونده!

ببين اصلان جان بعد از اينكه لوتين و هوان برج رو از چنگ سائورون در ميارن ، بش مي گن يا جزيره يا جسمت{ يادم نيس اينو دقيقا} . سائورون جسمش رو انتخاب مي كنه. بعد از اون علنا هيچ اسمي از سائورون نمياد! جايي ذكر نشده چي ميشه ولي من مطمئنم{ نظر شخصيمه} كه به آنگباند بر نمي گرده به اين دلايل:

چون از خشم مورگوت مي ترسيده و خودت هم مي دوني كه تسليم كردن اون جزيره ي استراتژيك كاري نبود كه مورگوت به راحتي ازش بگذره. تازه اگه برمي گشت ، بعد از جنگ خشم قطعا ائونوه چنين برخوردي رو باش نمي كرد. سائورون اومد پرسيد چي به سر من مياد. ائونوه هم پيشنهاد{توي متن فعل should اومده؟ يا must ؟} ميده كه بياد والينور راجع بش تصميم بگيرن. اگه با مورگوت مي موند يحتمل خودش كشته ميشد{مي دونم مايار كشته نميشن. منظورم اينه كه همون بلايي كه سر بالروگ ها اومد سرش مياد} يا مثل مورگوت كت بسته مي بردنش والينور.

توی کتاب گفته که سائورون به پیش ملکور فرار میکنه :دیــ

ائون وه مثل خودِ مانوه، کسی که بهش خدمت میکرد، همین ضعف رو داشت که پلیدی رو درک نکنه، برای همین سائورون رو نشناخت...

به نظر شما اگر سارومان طرف تاریکی نمیرفت...چه کار های مفیدی برای آردا انجام میداد؟

والا تا جایی که ما دیدیم این یارو فقط حرف میزد .جادوگر بزرگ همین بود؟؟!! :?

اگه سارومان سقوط نمیکرد خیلی چیزها عوض میشد، سرزمین چابک سواران با ارتش خیلی بزرگتری به موردور میتاخت و حتی لازم نبود آراگورن از جاده ی مردگان بره و کلی از قضایا...

خب من با اجازه بزرگان یه اگر میگم امیدوارم قابل بحث باشه:

اگر در تالار های مادروس لوتین رفتن به والینور را انتخاب میکرد چه میشد؟

تالارهای ماندوس در والینور هست، الان من منظور دقیق سوالتون رو متوجه نشدم متاسفانه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

توی کتاب گفته که سائورون به پیش ملکور فرار میکنه :دیــ

ائون وه مثل خودِ مانوه، کسی که بهش خدمت میکرد، همین ضعف رو داشت که پلیدی رو درک نکنه، برای همین سائورون رو نشناخت...

اگه اینطوره که سوتی دادم در حد تیم ملی :? :? کلا تمام اون چیزایی که توی پست قبلی نوشتم بی معنیه :)

من چون الان به سیل دسترسی ندارم متن انگلیسیو میارم:

Then Sauron yielded himself, and Lúthien took the mastery of the isle and all that was there; and Huan released him. And immediately he took the form of a vampire, great as a dark cloud across the moon, and he fled, dripping blood from his throat upon the trees, and came to Tar-nu-Fuin, and dwelt there, filling it with horror.

خب اینجا اشاره ای به بازگشت سائورون نزد ملکور نشده. تازه طبق متن ظاهرا سائورون توی تائور-نو-فوین مخفی میشه.{شایدم نه} حتی اگه بعدا بر می گشت هم چنین برخوردی عجیبه باش شده. باید یا زندانی میشد یا مثل بالروگ ها به هلاکت می رسید.

***

با جوابت در مورد ائونوه کاملا موافقم. :?

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

من با اون گرگی که پای سائورون جون میده اشتباه گرفتم :پی

درهرحال درسته، نگفته به پیش ملکور برمیگرده، اما سائورون که از خودش ارتش نداره، قدرت نداره، میره توی دورتونیونی که به خاطر زیر سایه ی مورگوت بودن بهش میگن تائور-نو-فوئین پس بازم میشه به خدمت مورگوت بودن...

درهرحال کمی قبل از این متن لوتین به سائورن میگه جسمتو بگیریم که تا ابد مجبور به تحمل نگاه تحقیرآمیز ملکور باشی، نمیگه مجازات، میگه تحقیر! برای همین به نظرم این فرضیه که سائورون داشته از ملکور دوری میکرده درست نباشه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

به جنای الوه:

منظور من همون راه های بود که به لوتین پیشنهاد شد که یکیش این بود اودر والینور بماند ودر کنار والار زندگی کند که برن نمیتوانست در انجا باشد ودیگری رفتن به سرزمین میانه همراه برن و فانی شدن که لوتین دومی رو انتخاب کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

به جنای الوه:

منظور من همون راه های بود که به لوتین پیشنهاد شد که یکیش این بود اودر والینور بماند ودر کنار والار زندگی کند که برن نمیتوانست در انجا باشد ودیگری رفتن به سرزمین میانه همراه برن و فانی شدن که لوتین دومی رو انتخاب کرد

آها، خب اون موقع باید فاتحه ی اداین و الدار رو خوند چون دیگه ائارندیلی نبود که بره برای الف ها طلب آمرزش کنه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

آها، خب اون موقع باید فاتحه ی اداین و الدار رو خوند چون دیگه ائارندیلی نبود که بره برای الف ها طلب آمرزش کنه...

خب بحث این جاست سر این اگر که اگر میبود خیلی افتضاح میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aerandir surion

اگه خورشید می تابه اگه می چرخه زمین عشق من چرا تو فقط بگو همین .......باور نمی کنم این تو خود توی تو که از خودت ...بقیشه نمیدونم چی..حالا ولش کن..برادران برادران چرا سر چیزهای که حتی اتفاق هم نیفتاده بحث و جدل میکنید.سر نوشت از قبل تعیین شده حالا شما بگید اگر این میشد اگر اون میشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

اگه خورشید می تابه اگه می چرخه زمین عشق من چرا تو فقط بگو همین .......باور نمی کنم این تو خود توی تو که از خودت ...بقیشه نمیدونم چی..حالا ولش کن..برادران برادران چرا سر چیزهای که حتی اتفاق هم نیفتاده بحث و جدل میکنید.سر نوشت از قبل تعیین شده حالا شما بگید اگر این میشد اگر اون میشد

چون زیبایی منحصر به فرد دنیای تالکین اینه که به ما اجازه ی تفکر و تحلیل حوادث {حتی در صورت عدم اتفاق }رو به ما میده. بسیاری از نکات و رموز دنیای تالکین توی این دست تاپیکا پیدا میشه. مثلا همگی به این نتیجه رسیدیم که ملکور از عمد خودشو به اسارت انداخت چون توی پوچی دنبال چیزی مرموز می گشت.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

من کلا با این قضیه ی اگر های سرزمین میانه مخالفم !

اولا دنیای فانتزیه ! اگر نداره ! این اگر ها دنیا های موازی داستان فانتزی هستن .

دوما نظر من اینه که تعادل همیشه برقرار میشه و همیشه چیزی هست که تعادل رو برهم بزنه

مثلا :

اگر فلان جنگ نتیجش عوض میشد و ملکور شکست میخورد یه بار دیگه , جای دیگه نیرو هاشو جمع میکرد تا سرزمین میانه رو تسخیر کنه و یا اگر سائورون همون اول شکست میخورد یکی دیگه جاشو میگرفت !

قبلا هم سرزمین میانه تو تاریکی کامل بوده و بعدش دوباره روشن شده !!!ممکنه چیزای کوچیک یا سرنوشت های کوچیکی تغییر کنه ولی کلا داستان یه چیزه ! تاریخ تکرار میشه ! فقط اسم ها فرق میکنن , طرف خیر و شر تغییر میکنن ! داستان همینه , نباید دنیال اما و اگر باشیم

توی دنیای خودمونم همینه ! فقط تو فانتزی ها دنبالش نباشیم ! ظالم ظهور میکنه و مظلوم شکستش میده , ولی دنیا تا ابد بدون ظالم میمونه ؟؟؟؟ نه بازم این چرخه تکرار میشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارومان

اگر نزگول ها قیام می کردند...

جالب می شد نه؟

یه نزگول بر ضد اربابش قیام می کرد و به دیگر نزگول ها حمله می کرد.

و کل داستان عوض می ششد...

ویرایش شده در توسط الوه
سهو نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

اگر نزگول ها قیام می کردند...

جالب می شد نه؟

یه نزگول بر ضد اربابش قیام می کرد و به دیگر نزگول ها حمله می کرد.

و کل داستان عوض می ششد...

خب دوست عزیز اگه نزگول ها بر ضد خودشون قیام میکردن به نظرت داستان دیگه جذابیتی داشت؟!

دلیلی که یه نزگول بخواد به اربابش خیانت کنه و بر علیه اون قیام کنه چیه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...