رفتن به مطلب

Recommended Posts

baradil soldier of dale

عالي بود. انصافا عالي بود. توصيف حالات جسماني و فكري شخصيت داستان نيز حرف نداشت.مخصوصا از توصيف لحظه ي ديدن اون اورك خيلي لذت بردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

من که بسی لذت بردم، ریتم روون و خوب با جزئیات خوب

هنوز مقدار مطالب کمه که با فضای اون زمان همزادپنداری کنم اما تا الان که خیلی خوب بوده

کارهای بچه گونه و بی تجربه هم قسمت جالبی بود که خوشم اومد!

کلا از من نظر نخواید، چیزی بلد نیستم بگم :پی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

من یه پارازیت این وسط بدم. شما و باردیل و بقیه دوستانی که توی نوشتن دستی دارید میتونید توی این مسابقه داستان نویسی افسانه ها که خبرش رو سایت هم هست شرکت کنید. واقعا تواناییش رو دارید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

خب اینطور که شما میگید یعنی تا حالا اشکالی نبوده؟!

به نظر خودم این فصل اول پر از اشکال ادبی بود و از نقایص فنی و نگارشی که بگذریم، اونچه که من از خوندن دوباره متن خودم فهمیدم این بود که اتفاقات حیلی تند تند رخ میدن. و در واقع من تنها اتفاقات رو مانند آجر های یک دیوار کنار هم چیدم و بینشون سیمان کم و ناچیزی به کار بردم و این دیوار با کوچکترین لگدی خراب میشه!

من نتونستم حوادث رو به صورت منطقی و طبیعی خیلی خوب سر هم کنم...و دیالوگ هام به ندرت از دو سه خط تجاوز می کنن و این یه نقص بزرگه!

استاد در کتابش، در هر فصلش از 40 صفحه میانگین فقط 10 صفحه به شرح یک واقعه پرداخته و باقی بیان ارتباط بین حوادثه. و اونقدر ماهرانه همون حادثه رو طی یک فصل در ذهن مخاطب فرو میکنه که خواننده از خودنشون لذت میبره و حادثه رو از یاد نمیبره...مقایسه نمیکنم اما طبیعتا من استاد رو الگو قرار دادم...

همیشه قضاوت یک اثر ادبی توسط نویسنده ـش خیلی سخت بوده و امیدوارم من رو بیشتر راهنمایی کنید با بیان نقایص...

اتفاق اصلی این فصل در حال حاضر حمله اورک بود اما خواننده ممکنه این طوری تصور نکنه و این شکست من در نوشتن فصل اوله...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

کش دادن وقایع خیلی بیش از حد ظرافت میخواد! شاید یکم سریع بوده باشه، اما حداقل اونقدر کند نبوده که خواننده ای مثل من که بیش از حد سخت گیرم از خوندنش خسته بشه! درکل معدود کتاب هایی هستن (مثل لوتر یا...) که ترجیح میدم طولانی باشن و بقیه نویسنده رو نفرین میکنم :P :دیــ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آخیلوس

می بخشید ولی به نظر من نمیشه به نوشته هاتون به عنوان یه داستان مستقل نگاه کرد،یعنی اگر کسی با دنیای تالکین آشنا نباشه یا آشنایی کمی داشته باشه(مثل من)براش خوندن داستان یک کم سخت میشه :P نه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

برعکس از نظر من میشه، تنها وابستگی اسم ها هستن با دو الی 3تامنظقه که توی هرکتابی به همین شکل یافت میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

یه خورده حق با آخیلوسه. خب البته این شاید به خاطر قضاوت زود هنگامه! هنوز فصل اوله و من خیلی چیز ها رو گذاشتم تا در فصل دوم و سوم مشخص بشه. بطوریکه اگر کسی با دنیای تالکین آشنا نباشه تا فصل 3 میتونه درکشون کنه و با داستان ارتباط برقرار کنه. امیدوارم در این راه موفق بشم.

البته همین فصل اول هم مطئمنا ویرایش میشه و قصد دارم یکم به جزئیات کار اضافه کنم. از فصل آتی که وارد یک سیر آرام و ملایمی می شیم کار من راحت تر و البته مهم تره و اون آماده کردن بستر داستانیه برای حوادث آینده.

پ.ن

من خودم قبل از سیل، فرزندان هورین رو خوندم و ابتدای کتاب که با بسط روابط فامیلی شروع می شد واقعا برام گیج کننده و در عین حال جذاب بود و اگر نمایه ها و شجره نامه های آخر کتاب نبود من هیچ وقت درک درستی از داستان پیدا نمیکردم و شاید این گیجی تا به آخر همراه من می موند!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

خب به نظرم اضافه کردن جزئیات توی خودِ پست هات با یه رنگ خاصی، چیزی، متمایزشون کنی، به نظرم بهتر باشه! البته توی متن نهایی همشون یه شکل باشن :وی

و کل داستان رو جاهای خیلی خوب تموم میکنی، خواننده برای ادامه اش واقعا کنجکاو میشه، همینجور یبرو جلو (فقط خیلی توی تنگنا نذاریمون که یهو دیدی کشته شدی :وی)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با سلام و درود بی پایان خدمت نویسنده گران قدر فروم :|

خوب داستانت رو خوندم و واقعا خوب بود در حد خودت

داستانت همون طوری که گفتم خوب بود اما خوب مشکلاتی داشت که امیدوارم اون ها رو بگم از دستم نارحت نشی :?

در واقع دوستان این مشکلات رو گفتم و ما فقط اون ها رو باز گو می کنیم اما باز گو کردن اون ها خالی از لطف نیست به نظرم :?

من که بسی لذت بردم، ریتم روون و خوب با جزئیات خوب

هنوز مقدار مطالب کمه که با فضای اون زمان همزادپنداری کنم اما تا الان که خیلی خوب بوده

کارهای بچه گونه و بی تجربه هم قسمت جالبی بود که خوشم اومد!

کلا از من نظر نخواید، چیزی بلد نیستم بگم :پی

با نظر الوه موافقم که ریتم داستانت روون و خوب بود اما من مخالف این ریتم هستم

تو داری داستان رو بر گرفته از داستان های سرزمین میانه تالکین می نوسی و به نظرم باید ریتم تالکین رو داشته باشی

یه ریتم سنگین و تا حدودی با کلمات سنگین و اگه این جوری باشه به نظرم خیلی بهتره و بیش تر داستانات شبیه به داستن های تالکین می شه

خب اینطور که شما میگید یعنی تا حالا اشکالی نبوده؟!

به نظر خودم این فصل اول پر از اشکال ادبی بود و از نقایص فنی و نگارشی که بگذریم، اونچه که من از خوندن دوباره متن خودم فهمیدم این بود که اتفاقات حیلی تند تند رخ میدن. و در واقع من تنها اتفاقات رو مانند آجر های یک دیوار کنار هم چیدم و بینشون سیمان کم و ناچیزی به کار بردم و این دیوار با کوچکترین لگدی خراب میشه!

من نتونستم حوادث رو به صورت منطقی و طبیعی خیلی خوب سر هم کنم...و دیالوگ هام به ندرت از دو سه خط تجاوز می کنن و این یه نقص بزرگه!

استاد در کتابش، در هر فصلش از 40 صفحه میانگین فقط 10 صفحه به شرح یک واقعه پرداخته و باقی بیان ارتباط بین حوادثه. و اونقدر ماهرانه همون حادثه رو طی یک فصل در ذهن مخاطب فرو میکنه که خواننده از خودنشون لذت میبره و حادثه رو از یاد نمیبره...مقایسه نمیکنم اما طبیعتا من استاد رو الگو قرار دادم...

همیشه قضاوت یک اثر ادبی توسط نویسنده ـش خیلی سخت بوده و امیدوارم من رو بیشتر راهنمایی کنید با بیان نقایص...

اتفاق اصلی این فصل در حال حاضر حمله اورک بود اما خواننده ممکنه این طوری تصور نکنه و این شکست من در نوشتن فصل اوله...

خوشحالم که خودت به این نتایج می رسی و اصل خودت هستی نه ما ها

یه پیشنهاد بهت می کنم و اون هم اینه که هر داستان یا فصلی رو که می نویسی چندین بار بخون شده 100 بار هم شده بخون این خیلی بهت کمک می کنه

تالکین هم همین کار رو کرده مسلما پشت کتاب ارباب حلقه ها یه 12 جلدی هست که این قدر قویه و گرنه اگه قرار بود مثل رولینگ بنویسه که نمی شد حماسی

در واقع به نظرم 12 جلدی تاریخ سرزمین میانه همون چک نویس های تالکینه

تو هم این قدر باید یه فصل رو بازخوانی کنی تا به اون نتیجه ی مطلوب برسی

می بخشید ولی به نظر من نمیشه به نوشته هاتون به عنوان یه داستان مستقل نگاه کرد،یعنی اگر کسی با دنیای تالکین آشنا نباشه یا آشنایی کمی داشته باشه(مثل من)براش خوندن داستان یک کم سخت میشه :? نه؟

با این نظر آخیلوس کملا موافقم

من هم داستانم رو خوندم همه شون یه ذره گیج شدن :)

جوابی برای این مسئله ندارم مگر اینکه قبل از خوندن یه توضیحی کامل بدی در مورد داستانت

در کل به نظرم خودت فهمیدی که داستانت چی کم داره چون تو نقل و قولی که ازت آوردم خودت بهش اشاره کرید و سعی کن همون چیز هایی رو که گفتی بر طرف کنی:

1- نثرت رو مثل تالکین کن

2- فضای داستانیت رو بیشتر کن تا خواننده بره تو داستان

3- داستانت رو زیاد شاعرانش نکن :دی منظورم اینه که فضا سازی داستان رو شاعرانه نکن

به امید منتشر شدنت کارهات :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...