رفتن به مطلب
بانوی سفید روهان

بهترین دیالوگ های سه گانه ارباب حلقه ها

Recommended Posts

The Silmarilion

یکم استراحت کن، از حریم اینجا به خوبی محافظت میشه... اینجا آرامش ندارم، صدای اونو تو سرم شنیدم، اون راجب پدرم و "گاندور" صبحت کرد،به من گفت هنوز هم بارقه ی از امید هست ولی من نمی تونم ببینم، از زمانی که امید داشتیم خیلی گذشته، پدر من آدم نجیبیه ولی قدرتش داره از بین میره و مردم دارن ایمانش رو از دست میدن،امیدش به من بود تا همه چیز رو سروسامان بدم، و می خوام عظمت پدرم رو بهش برگردونم...تا حالا اونجارو دیدی "آراگورن"... برج سفید "اکستلیون" مثل یک نیزه منقش به مروارید و نقره می درخشه، پرچمش با نسیم صبحگاهی می رقصه، تا حالا با صدای شیپور نقره ایی به خونه فراخونده شدی... من شهر سفید رو دیدم سالها پیش... بلاخره یک روز به اونجا بر می گردیم، و نگهبانان شهر به گوشه همه خواهند رساند که سرداران "گاندور" باز گشتند. 
لرد آراگورن 
برومیر 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
.............................
سواران "روحان" از "ادوراس" چه خبر،یک انسان یه "الف" و یه کوتله در سرزمین "روحان" چه می کنند سریع جواب بدید. اول تو اسمت به من بگو بعد من اسمم رو بهت میگم... اگه سرت یکم بالاتر بود کوتله اونو از گردنت جدا می کردم. قبل از کشیدن شمشیرت می مردی... من "آراگورن" پسر "آراتورن" هستم این "گیملی" پسر "گلویین" و "لگولاس" از "الف" های جنگل "رلم" هست.، ما از دوستان "روحان" و پادشاهتون  "تئودن" هستیم..."تیودن" دیگه دوست رو از دشمن تشخیص نمیده، حتی خویشان خودش رو نمی شناسه، "سارومان " ذهن اون رو مسموم کرده و سرزمینش رو در اختیار گرفته، من افرادم به "روحان" وفاداریم، برای همین تبعید شدیم. جادوگر سفیده زیرکه اون همه جا حضور داره میگن در هیبت یک پیرمرد ردا پوش هستش، جاسوس هاش همه جا از تله های ما عبور می کنند...ما جاسوس نیستم، ما به دنبال گروهی از "اورک های" ها هستیم که به سمت غرب در حرکتند دو تا از دوستان مارو به اسارت گرفتند... "اورک" ها نابود شدند دیشب همشون رو کشتیم... ولی "هابیت" ها چی دوتا "هابیت" همراه شون نبود. اونها کوچکند در نظر شما بچه اند... ما کسی رو زنده نزاشتیم. لاشه هاشون رو روی هم ریختیم و سوزوندیم... مردن! متاسفم..."هاسوفل" "آرود" شاید این اسب ها خوش شانسی بیشتری نسبت به صاحبان قبلیشون براتون بیارن، بدرود. دنبال دوستاتون بگردید ولی به پادشاه اعتماد نکنید اون سرزمینش رو رها کرده، به طرف شمال.
لرد آراگورن 
 ائومر
گیملی 
لگولاس 
ارباب حلقه ها: دو برج 
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

یاران "حلقه" پراکنده میشن، این کار شروع شده، اون سعی میکنه "حلقه" رو بگیره،می دونی راجع به کی صحبت میکنیم.،یکی بعد از دیگری، همه رو نابود خواهد کرد ...اگر تو از من بخواهی اون "حلقه" رو بهت میدم... اون رو داوطلبانه به من میدی انکار نمی کنم که همیشه آرزو داشتم اون رو داشته باشم.به جای فرمانروای تاریکی ملکه خواهید داشت نه ملکه تاریک، بلکه روشن و تابناک،خطرناک همچون دریا و قوی تر از هر چیزی که نشان از زمین دارد،همه مرا در نا امیدی دوست خواهند داشت.امتحان رو قبول شدم به غرب میرم و فراموش میشم ولی "گالادریل" باقی خواهم ماند. 
گالادریل 
فرودو بگینز 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
..........................
یه "هابیت" اینجا خوابیده بوده یکی هم اینجا، اونها خزیدن، دستهاشون بسته بوده، بند هارو پاره کردن اینجا دویدن، اونهارو تعقیب میکردن، از صحنه نبرد دور شدن، وارد جنگل "فنگورن" شدند. 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه ها: دو برج 
.....................
من یک "انت" هستم...نگهبان درخت ها! چوپان جنگل، باهاش حرف نزن "مری"..بعضی ها درخت پشمالو صدام می کنند... شما طرف کی هستی..طرف! من طرف کسی نیستم چون هیچکس طرف من نیست "ارک" کوچک، دیگه هیچکس به جنگل اهمیت نمیده. 
انت 
مری 
پیپین 
ارباب حلقه ها: دو برج 
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

نمی تونی بگذری...گاندالف!!! من خادم آتش پنهانم و با شعله "آنور" با تو می جنگم، آتش تاریک به تو کمک نخواهد کرد،شعله "اودون"... برگرد به سایه ها، نمی تونی بگذری! 
گاندالف خاکستری 
فرودو بگینز 
ارباب حلقه ها - یاران حلقه 
.........................
تو سقوط کردی! 
در آتش و آب در فرو دست ترین سیاه چال، بر فراز رفیع ترین قله، سرانجام تونستم دشمن رو به پایین بی افکنم و لاشه اش مثل نقشی سیاه بر کوه نشست.تاریکی وجود مرا فرا گرفت و من رها شدم از همه چیز و از زمان، ستارگان عرش را نور باران کرده بودند و هر روز به درازای یک عمر بر روی زمین به نظر می رسید، ولی این پایان راه نبود، زندگی دوباره در من دمیده شد.حالا برگشتم تا 
زمانی که وظیفه ام به انجام برسه.
لرد آراگورن 
گاندالف سفید 
ارباب حلقه ها: دو برج 
.............................
فکر نمی تونم بتونم برگردم... شما می تونید البته که شما بر می گردید، این افکار از روی خستگیه، ما به اونجا میریم و بر می گردیم درست مثل آقای "بیلبو"... خواهی دید. 
فرودو بگینز 
سم وایس گمجی 
ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

تو الف نیستی! 
به مردانی از جنوب، خوش آمد می گم. توکی هستی! 
من از دوستان "گاندالف خاکستری" هستم.، پس ما به یک دلیل اینجا اومدیم، یک دوست. 
شمشير شکسته "نارسیل"،همون که "حلقه" رو از دست سائرون در آورد.، هنوز تیزه، ولی هنوز یه شمشیر شکسته است. 
برومیر 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
................................
رویاهام تیره و تار بود. 
دستات قدرتشون رو به یاد خواهند آورد اگر شمشیرت رو به کف بگیرند
تئودن 
گاندالف سفید 
ارباب حلقه ها: دو برج 
..............................
"سائرون "هنوز آشکارا خدمتگذارهای مهلک خودش رو داره،یک نفر دیگه که ارتش" موردور" در جنگ هدایت می کنه. کسی که گفته شده هیچ مردی نمی تونه اون رو بکشه، پادشاه جادوگر "آنگمار".تو قبلا اون رو دیدی ، همونی که به فرودو در ودرتاپ شمشیر زد. اون پادشاه نزگول هست، توانمند ترین اون نفر، میناس مورگول جایگاه اونه. 
گاندالف سفید 
ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Witch Kiing

دوتا دیالوگ کوتاه میگم برین حال کنین

" بالاخره شروع شد! "

از زبون تئودن تو اون شب بارونی وقت نبرد هلمز دیپ

" عجووووول نباااااش"

چوب ریش خطاب به یکی از دو هابیت دقیقا یادم نیس ولی فکر کنم پیپین بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Isildur's heir

گندالف (خطاب به فرودو در معدن موریا):در دادن حکم مرگ شتاب زده نباش....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور پسر هور

تاریخ به افسانه پیوست،و افسانه اسطوره شد.

یاران حلقه

حالا آروم بخواب،فرزند گوندور

آراگورن یاران حلقه

به زودی زمانی خواهد رسید که هابیت ها سرنوشت حلقه را مشخص خواهند کرد.

یاران حلقه

من خادم و خدنتگزار آتش سرخم.شعله ای از آتش آنور.آتش تاریکی به تو کمک نخواهد کرد شعله اودون

گندالف یاران حلقه

(بالین پسر فوندین،در اینجا آرمیده است)آه از همین میترسیدم.

گندالف یاران حلقه

این کیه؟نگهبانی که غافلگیر شده؟

بانو آرون یاران حلقه

من همراهت بودم.حتی در آتش موردور

آراگورن یاران حلقه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
sali


بیلبو بگینز : من پیر شدم گاندالف، میدونم به نظر نمیاد ولی توی قلبم پیری رو حس میکنم .احساس میکنم لاغر شدم و کش اومدم درست مثل اینکه بخوای یک کره رو روی یک نون بزرگ بمالی.
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...