رفتن به مطلب
dreamwalker

اگر روزی آردا را کشف کنید...

Recommended Posts

مِلدا ارو وا

اگر من سزمین میانه رو پیدا میکردم سریعا از طریق بندرگاه خاکستری خودم رو به والینور میرسوندم وشروع به یادگیری و شناخت قوانین_ذات_عظمت و خواسته های ایلوواتار از آینور به خصوص مانوه میکردم  و علومی همچون حکمت_جادو_نجوم_پیشگویی و ... رو از آینور یاد میگرفتم بعد  از والار و ائراندیل درخواست میکردم که سیلماریل ائراندیل رو دراختیار من بذارن  پس از این به آرادا برمیگردم و با هر زحمتی که شده اون دو سیلماریل دیگه رو پیدا میکردم بعد از اون معبدی بی نظیر چه از لحاظ زیبایی و چه از لحاظ عظمت در لورین برای شکوه نام ایلوواتار بنا میکنم وسیلماریل ها رو در محراب اصلی اون معبد قرار میدم تا جلوه ای از شکوه ایلوواتار رو نمایان کنن و یک آیین پرستش برای ایلوواتار میساختم و این معبد رو تبدیل به مکانی پر از امید و محبت و عشق برای تمامی کسانی میکردم که از دشمنان ارو صدمه خورده بودند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Thranduil elven king

خوب من می رفتم به دربار تراندویل تا از نز دیک ببینمش و شاید یه امضاء گرفتم:)) ولی مهم ترین چیز اینه که اولین درف رو برای تراندویل بکشم بعد توی میرک وود سکونت می کنم و تا وقتی درف ها دست از سر تراندویل ور نداشتن و با هم صلح نکردن اونهارو می کشم:h14018: 

 

در ادامه به تراندویل می گفتم زبونشون یعنی الفی رو بهم یاد بده مخصوصا حرف زدنش رو .دی

بعد کمک می کردم تا این عنکبوت ها رو بکشیم واقعا رو اعصابهX(

وقتی عنکبوت ها نابود شدن یه مهمانی می گرفتیم و استراحت می کردیم#:-S

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gray wave

اگه من یه روز پام به آردا برسه اول از همه کفشامو در میارم((برای ادای احترام به بیلبو بگینز پدر ماجراجویی مدرن آردا))بعد راهی میشم به هر کجا که باد ببرتم دنبال ماجرا، فایده رفتن به یه سرزمین فانتزی که نقشه هاشو از حفظم چیه اگه یه کم توش ماجراجویی نکنم شاید سر از معادن موریا در بیارم یا دیگ سوپ سه تا ترول یا برم سرزمین مادری کوهستان آبیو ببینم یا یه حلقه قدرت پیدا کنم ولی عمراااااااااا به هیچ جادوگر ریشویی صبح بخیر نمیگم

44160387.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ROBIN

وای من از خوشحالی دیوونه می شدم!

کلا این واسه ی من مثل یه رویا می مونه که آردا رو کشف کنم و الفهای عزیزم رو بتونم از نزدیک ببینم...

اما اگه میشد تلاش میکردم کار ها و حرفه ها و زبان الفها رو تا جایی که میتونم یاد بگیرم چون واقعا خیلی دوست دارم حتی مقدار اندکی از دانش اونها رو داشته باشم.

بعدش هم تو سرزمین های آردا گردش میکردم و همه جا رو می دیدم و در کل از فرصتم نهایت استفاده رو می کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon

میرم به ماجراجویی . فکر کردن به دیدن شهر سفید، میناس مورگول، روهان، ریوندل و... واقعا آدم رو به شوق میاره. ولی از همه مهم تر سعی می کنم تا قدرت جادویی به دست بیارم چون تو آردا شمشمیر زیادم به درد بخور نیست. ولی اگه دشمنی سر راهم نباشه و امن و امان باشه فکر کنم فقط تا آخر عمر از این جا به اون جا میرم و خودم رو غرق اون جا می کنم

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح سهو ویرایشی و نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
dain

صد در صد از شهر های دورف دیدن میکردم و بعد از بندرگاه خاکستری به غرب میرفتم تا از شرق و جنوب شرق سرزمین میانه سر دربیارم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اورک موریا

بستگی داره در چه زمانی برم ترجیحا زمان هابیت بعد می رفتم پیش بئورن آکادمی می زدیم همه ی افراد مثل اون رو استخدام می کردیم بعد می رفتیم کمک تورین و شرکا تو نبرد ۵ سپاه و اورکها رو له می کردیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
میانس تریث

سلام

دنیایی که تالکین ساخته از دنیایی که خداوند خلق کرده بهتره، نه به خاطر این که خداوند خالق خوبی نیست..نه،بلکه به دلیل این که ما آدم ها بازیگرای خوبی نیستیم....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

اگه فقط مساله ی سرزمین باشه، به غیر از والار و مایا و .... که بهشون اعتقادی ندارم. به شدت سعی می کنم اونطرفا نرم ....

 

ویرایش شده در توسط Aran Dur

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فینگون

سلام

آردا دنیای فانتزی تالکین است که ضوابط و شرایط خاص خودش را دارد. دنیای زیبا و جالبی هست. اما من اصلا حضور در این دنیا رو دوست ندارم.دنیای تالکین تا حد زیادی بی رحم و سخته. ‌و این من را از حضور در آن میترسونه. فقط هابیتها هستند که خاصن و قابل پذیرش و خوشبخت. اگرامکان حضور در این دنیا را داشتم قطعا شایر و سم و تام انتخاب میکردم. دوستهای خوبی میشدیم .

دنیای آردا زیباست اما پر از درد و وحشت هست . پر از از دست دادن و غمهای جانفرسا و پر از بی عدالتی تقدیر،پر از تناقضات سخت روحی و تصمیمات قهرمانانه و کوتاه که عموما مسکن ساده ای بر دردهای آن هستند.

اگر به آردا میرفتم دوست داشتم یه الف باشم یا کنار الفها.

اما آیا الفها شاد هستند ،آیا در حال جشن و پایکوبی اند. بعید میدانم غمها و اشکها آنها را خرسند کرده باشد. این تازه برای الفهای والینور یا غرب دیده است نه الفهای ،اورک شده و بی بازگشت.ایلواتار بی شک خدای مهربانی نیست و میان موجوداتش تفاوتهای بسیار قائل است و من این را نمی پسندم و نمی خواهم.

انسان شدن هم سخت است مرتب گوش به فرمان بودن و در اوج نا امیدی جنگیدن و باختن یا مردن و به سختی روزگار کمی آرام شدن است . هورین بزرگ ،تورین ارباب سرنوشت ،ایزیلدور و بسیاری دیگر شاید فقط آراگون چند صباحی خوشی را دید آنهم با سالها رنج و سختی.

روهانی هم باشی یا چون تئودرد جوانمرگ میشوی یا اگر زن باشی در کل تاریخ فقط چون یک ائووین کاری غیر از کارهای روزمره انجام می دهی.

دورفها که صنعتگران بی همتایند اما دائم دربدر و بدبخت و آواره اند چقدر تحمل سرنوشت ترور ،تورین سپر بلوط تا سفر به تنها کوه سخت و تلخ است.سالیان دراز موریای عزیز بسازی و آن را کنام دشمنان ببینی . این هم دردی عجیب است.

کلا خوش بودن در آردا سخت است حتی وقتی قهرمان باشی.

ذات داستان همراهی با قهرمان هست . الحق قهرمانهای تالکین ،خوب پرداخت شده اند و جای آنها بودن لذت بخش است . اما عموم مردم چه . اگر جز آنها باشی چه، زندگی اصلا چنگی به دل نمی زند .

فقط هابیت بودن ،آن هم با ویژگهای بی خبری و قلت در افسانه ها و حرافی در مورد آنها جالب است و خوشی خوبی دارد . پس من فقط  هابیتون ،مهمانخانه راهور و کلبه تام شوخ و شنگ را انتخاب می کنم.که شبیه این زندگی میشه همین اطراف و بدون پذیرش خطر جنوبی ها پیدا کرد.

 

 

 

ویرایش شده در توسط فینگون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...