رفتن به مطلب
fallkon

اگه شما رهبری یه ارتش پلید رو بر عهده داشتین؟

Recommended Posts

فرمانروای تاریکی

نه !نه! اشتباه نکن !!! :| گاندولف با آراگورنـه ! به همین راحتیا هم که نمیشه گاندور رو نابود کرد ! اول بذار نیرو هات خوب قوی بشن بعد برو گاندور رو نابود کن . اگه کمکم خواستی منم میام کمکت !!!

پ . ن : بله ماهم کلاس تابستونه مشاوره جنگ گذاشتیم اگه کسی خواست بیاد ، دیگه نمیتونه بیاد ! خخخخخخخ :Ring:

گندالف که به همراه لرد الروند و یاران حلقه از سرزمین میانه رفت!

فکر کنم منظور شما در مورد دوران سوم بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
حلقه یگانه

گندالف که به همراه لرد الروند و یاران حلقه از سرزمین میانه رفت!

فکر کنم منظور شما در مورد دوران سوم بود.

آره راست میگی ، یادم نبود ! خخخخخخخخ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

:| من به جای این که زحمت بدم به خودم و ارتش درست کنم و حمله کنم خیلی راحت بقیه رو می نداخنتم به جون همدیگه تا خودشون کار خودشون رو تموم کنن بعد هم که همه نابود شدند خیلی راحت به بقیه سرزمین میانه حکومت می کردم :Ring: بدون هیچ زحمت و تلفات جانی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
white witch

اول ملکور رو آزاد می کردم به هر حال قویترین پلیدیه!البته به شرطی که سرمو کلا نذاره یه فکری هم می کردم که از قال نذاره مثل اون سری با عنکبوته داد و بیداد راه نندازه بعدش شروع می کردم به صاف کردن سرزمین میانه البته فقط آدما رو الفای لورینم می کشتم ریوندلم آره به اضافه شایر ولی میرک وودو نگه می داشتم الفای میرک وودم نمی کشتم کلا به ترااندویلو فک و فامیلشون کاری نداشتم!

ولی بقیه رو به اضافه دورف ها صاف می کردم البته گیملی رو تا داغش به دل لگولاس بمونه البته قصد اذیت کردن لگولاسو ندارم ولی دوس ندارم با گیملی بپلکه!

هووووووووووف حالا سرزمین میانه منهای میرک وود مال خودمه(البته با ملکور) با تراندویلو لگولاسم رفیق می شدیم!(البته اگه همون اول منونکشه :Ring:!!!!!) D:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
۩ Melkor ۩

خب وقتي پاي علاقه باشه ديگه تكرار مفهومي نداره

هركس علايقي داره ، هر چند ملموس نباشن

زماني تصورات شر من از ويچ كينگ نشئت مي گرفت . هرگز مرگش به توسط يك زن برام قابل باور و پذيرفتني نبود .

هرچند تيغ اهريمني هابيت جوان كه هبه اي بود از گورپشته 99 درصد مسير رو براي ائووين هموار كرد.

اما حالا مرد اول من (چارلي بابيت نيست) ملكور هست .

اگر من جاي ملكور بودم ، تمام سرزمينها رو به اتش ميكشيدم و نسل الف هارو ور مينداختم .

پ . ن . بارها سيلماريليون رو خوندم ، بدترين بخش ها شكستهاي ملكور بوده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

تمام الف ها رو نابود میکردم.اول میرفتم ریوندل همه رو میکشتم بعد لورین اونجا رو هم همه رو میکشتم بعد سر آروین رو تو نبرد جلوی آراگون میاوردم

اون وقت دیگه آراگون تمام روحیه خودشو میباخت

و راستی نابودی اون بالروگ هم خیلی منو ناراحت کرد.گاندولف نباید تو نبرد با اون پیروز میشد

بابا یه خورده رحم ومروت هم بد چیزی نیست !:دی

در کل خوشم اومد ولی قتل عام الف ها به این آسونی ها نیستها.خیلی خفنن این الف ها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
۩ Melkor ۩

بابا یه خورده رحم ومروت هم بد چیزی نیست !:دی

در کل خوشم اومد ولی قتل عام الف ها به این آسونی ها نیستها.خیلی خفنن این الف ها.

خب البته كه سر سختن

اما خب هميشه مسير نفاق و تزوير جواب ميده ، حتي خيلي بهتر از لشكركشي هاي نظامي

الفها در اثر خلق شده تالكين تقريبا معصوم و مبرا از اشتباه تا حدودي ترسيم شدن .

اما خب خاندان فئانور تا حدودي اين منظره رو خط خطي كردن .

جايي كه عصبانيت باشه ، عقل خواهد مرد . دي

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

اول خود سائرونو میکشتم وفرمانروای تاریکی میشدم بعداولین کاری که میکردم چند تا علف روالبته همشون نه فقط اونایی که با هام مخالفت کنندو می کشم بعد بی ادبی نباشه هرچی دورفه رو از صحنه روزگار محو میکردم.بعد سر گندالف رو به سر نیزه میکردم هرچند دوسش دارم ولی چه میشه کرد فرمان روای تاریکیم دیگه بعدا دوراس رو با خاک یکسان میکردم میناس تریس رو به اتیش میکشوندم وبعد میرفتم در اعماق کوه های مه الود خود کشی میکردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

اول از همه سعی می کردم وارد دربار آرنور شوم و شاه را تحریک کنم تا برای گسترش قلمرو به شرق و شمال حمله کند و با دورف ها بجنگد.اورک ها و مردمان وحشی شرق مثل ایسترلینگ ها و هارادریم ا که از خداشونه.دورف ها هم برای حفظ سرزمینشون مبارزه می کنن.در همین حین پنهانی به خارج از سرزمین میانه می رفتم و دشمنان قدیمی مردمان آزاد رو بسیج می کردم.بالروگ اژدها و عنکبوت های غول آسا رو برمیگردوندم وبا یک حمله ضربتی گوندور رو می گرفتم.بعدشم کل خاندان شاهان و کارگزران رو می کشتم تا دیگه شاهی نباشه که برگرده!سر سرزمین های دیگه هم همین بلا رو میاوردم و کل سرزمین میانه رو تسخیر میکردم.یه آبراه عظیم از آندوین به میناس تی ریت باز می کردم تا بره زیر آب ونابودی نومه نور تدائی بشه.ادوارس پایتخت روهان رو آتیش می زدم ودیل رو با منجنیق نابود می کردم(اسمایل تنفر از زمین وزمان)شاید نژاد اورک ها رو هم منقرض کردم چون خیلی موجودات مزخرفین!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MORGOMIR

در کل خوشم اومد ولی قتل عام الف ها به این آسونی ها نیستها.خیلی خفنن این الف ها.

کاملا در اشتباهید شما دوست عزیز

اونقدر ترسو هستن که در روندل چادر زدن بیرونم نمیان

بیرونم بیان در حال ترک سرزمین میانن

الف واقعی فقط :فینگولفین

مرد واقعی زیاد داریم که خیلین نمی تونم همشون رو بگم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

کاملا در اشتباهید شما دوست عزیز

اونقدر ترسو هستن که در روندل چادر زدن بیرونم نمیان

بیرونم بیان در حال ترک سرزمین میانن

الف واقعی فقط :فینگولفین

مرد واقعی زیاد داریم که خیلین نمی تونم همشون رو بگم

خاب الان این یعنی چی؟من که درباره ی ترسو بودن یا نبودن الف ها حرفی نزدم.من گفتم اینجوری نیست که یدفه صبح از خواب بلند شی و بری الف ها رو منقرض کنی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

ابتدا یه سری به والینور میزدم والار رو شکنجه میکردم تا بفهمم دقیقا ملکور کجاست تو راه شمشیر تورینو هم می گرفتم ملکوو رو پیدا میکردم و خودم لهش میکردم تا رقیب نداشته باشم و سائرونو هم به همین ترتیب می کشتم . اون فئانور رو از تالا ر های ماندوس فراری میدادم مجبورش میکردم چندتا سیلماریل بسازه بعدم میکشتمش.والار رو همون جایی که ملکور بود زندانی میکردم

بعدش کل آردا رو با نام روهان تصرف میکردم و بعد همگی با ارتشم به درگاه ارو توبه میکنیم و بعد از چهل روز اعتکاف خیلی شیک و مجلسی برآردا حکومت میکنم =))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*

ابتدا یه سری به والینور میزدم والار رو شکنجه میکردم تا بفهمم دقیقا ملکور کجاست تو راه شمشیر تورینو هم می گرفتم ملکوو رو پیدا میکردم و خودم لهش میکردم تا رقیب نداشته باشم و سائرونو هم به همین ترتیب می کشتم . اون فئانور رو از تالا ر های ماندوس فراری میدادم مجبورش میکردم چندتا سیلماریل بسازه بعدم میکشتمش.والار رو همون جایی که ملکور بود زندانی میکردم

بعدش کل آردا رو با نام روهان تصرف میکردم و بعد همگی با ارتشم به درگاه ارو توبه میکنیم و بعد از چهل روز اعتکاف خیلی شیک و مجلسی برآردا حکومت میکنم :))

با اون قسمت فراری دادن فئانور شدیدا موافقم.ولی خجالت نمبکشین؟سیلماریل بخوره تو....! =)) ببخشیدا.ولی کلا ارو شمارو دیده که رهبر یه ارتش پلید نشدین=))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Edhelharen

اگه من فرماندهی ارتشی از ارک ها و گابلین هارو به عهده داشتم اولین کاری که میکردم این بود که تمام ارک های سرزمین میانه رو وادار به اتحاد و بندگی خودم میکردم هرکی هم قبول نمیکرد کل قبیلش رو قتل عام میکردم :)).

بعدش همه رو جمع میکردم یه منطقه ای از سرزمین میانی مثلا گوند اباد یا کارادراس یا یه جایی تو موردور و یک کشور رو تاسیس میکردم.دیگه هم هیچ جنگی بین ارک و آدمی به وقوع نمیپیوست.کاری هم میکردم که همه ارک هارو به عنوان شهروند معمولی قبول کنن.

اگه هم میخواستم به جایی حمله کنم به سیاه بیشه بود تا نسل عنکبوت هارو از بین ببرم همشونو بلا استثنا.شاید هم یه سری رو میفرستادم مذاکره با 10+1 تا بتونم ملکور رو آزاد کنم البته کاری میکردم که فقط بتونه هر 6 ماه یک بار بیاد سرزمین میانی و دوباره بره زندان =))

به جای خاصی هم حمله نمیکردم مگه روانی هستم که حمله کنم!!!!

فکر کنم اگه اینکار رو میکردم کل سرزمین میانه به جونم دعا کنن =))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durf

خوب از اونجایی که من خیلی اهل بازی های استراتژیم پس خدا به داد دشمنام برسه اول از همه به طور مخفی به ایزنگارد میرفتم و تمام کتاب ها و دانش سارومان رو برمیداشتم و اون نژاد خوفناکی که اون ساخت رو دوباره میساختم تا در روز بدون هیچ مشکلی بتونم حمله کنم بعد یه تعداد زیاد از اون بمب ها میساختم و برخلاف بیشتر دوستان که به گاندور حمله میکنن من به شمال موردور حمله میکردم و با ارتشم اونارو مجبور میکردم که برای من بجنگند برای اینکه از وفاداری اونا مطمئن بشم زنا و بچه هاشونو به اسارت میگرفتم .

بعد ازاینکه ارتشم رو جمع کردم به تپه های آهنی حمله میکردم ولی اونهارو فعلا نمیکشتم و اونارو مجبور میکردم که برای تمام ارتشم زره ، شمشیر و منجنیق وچیزای دیگه بسازن و بعدشم همه رو قتل عام میکردم بعدش با تمام قدرت به شهر دیل حمله میکردم و اون رو با منجنیق با خاک یکسان میکردم و بعدش یه مدتی صبر میکردم تا سلاح مخفیم آماده بشه بعد با اون کتابایی که از ایزنگارد برداشته بودم یه دو جین بمب میساختم و به اره بور حمله میکردم و دروازشونو میترکوندم و اونجا بر تخت پادشاهی مینشستم و بعدش یه گروه به شمال میفرستادم تا یه اژدها پیدا کنن بعدش وعده گنج طلا بهش میدادم تا جز ارتشم بشه بعد به روهان با اژدها حمله میکردم و میشدم اهریمن اژدها سوار :-j

و بعد از سوزوندن روهان آراگون رو به جنگ میطلبدم و میگفتم که برای جنگ به دشت های روهان بیاد البته معلومه که نمیاد چون مرگش حتمیه بعد میرفتم به ایزنگارد و شروع به ساخت یک ارتش از ارکیب های مختلف میکردم ارکای ها رو با ترول ها و انسان ها ترکیب میکردم یه نژاد توپ میساختم بعد جنگل انت هارو به آتیش میکشیدم و بعدش به گاندور حمله میکردم و با منجنیق و ارتشم که هرکدوم به اندازه 20 نفر زور دارن گاندور رو نابود میکردم خودمم با اژدها میرفتم و آراگون رو میکشتم و بر تخت پادشاهی مینشستم . :-bd

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The secret wizard

بيشتر دوست دارم اين اتفاق در دوران دوم به وجود بياد.

ارتشي داشته باشم با و هيئت جادوگران،تصميم حمله به سرزمين هاي الفي رو تصويب كنم.ارتشي كه فقط و فقط،متشكل از جادوگران و گرگ ها باشه.بعدش انگمار رو باز سازي ميكردم و با استفاده از قدرتم،سرزمين هاي جنوبي انگمار رو يخ زده و منجمد ميكردم.اينجوري دليل خوبي براي افزايش قلمرو داشتم.

هر روز در كوهستان خودم مينشستم و ساعت ها به نقاشي سرورم؛پادشاه جادوپيشه؛ويچ كينگ نگاه ميكردم.جلوي عكسش قسم ميخوردم كه الف ها رو براي هميشه نابود كنم.نه براي اون...

بلكه براي خودم.(با داستان من و اختلاف من با الف ها آشنايي داريد)بعد از نابود كردن بندر گاه خاكستري،ارتش رو به سمت ريوندل پيش ميبرم تا براي هميشه به داستان بين من و الف ها خاتمه بدم...

براي هميشه...!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
توروندور

من اگر فرمانده یک لشگر از نیرو های پلید بودم میدونید چیکار میکردم ؟؟؟؟

لفت (left) میدادم :دیییی از بازیش. چون حتما مود بازیش رو اشتبا تنظیم کرده بودم :((

چه کاری میشه با یه مشت موجود ناقص العقل انجام داد آخه.

باز اگر هر 9 تا نزگولم داشتم یه چیزی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فیثاغورث

درسته که از اهریمن متنفرم اما رهبر ارتش شرارت بودن هم خیلی لذت داره.

من اول به هلمز دیپ حمله میکنم و ایومر رو به درک واصل میکنم چون اونا خیلی از ارک هارو شکار کردند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
VICTOR

چرا جنگ صلح و دوستی ، تا یک مدت با خودم درگیر می شم ببینم آیا می تونم وجدانم رو بیدار کنم!! اگر موفق نشدم گزینه ها میاد روی میز.

1-با آرا گورن حرف می زنم ببینم مثل بچه آدم تسلیم می شه یا نه :)

2-جنگ نرم رو شروع می کنم و اورکواره می سازم ، واگر از رو نرفت :D

3- گزینه ی نظامی رو می زنم به بدن ، می رم ملکور رو می کشم که شر اول و آخر باشم از شرق شروع می کنم شخم زدن سرزمین میانه همراه ارک ها ویورک ها و دوستان گابلین عزیز .

جونم براتون بگه که از موردور و آیزنگارد بچ ه ها رو بسیج می کنم سمت غرب اره بور رو تپه می کنم روش برج جدید رو کلنگ می زنم و روهان و گاندور رو تسخیر کرده و به سوی سیاه بیشه حرکت می کنم و در روز چهار شنبه اوایل سال در تقویم ایملادریس جنگل رو همراه اتلار ها به اتیش کشیده و تالار های الف ها رو ویران می کنم و به سوی نومه نور می شتابم تا در آنجا با دوستان یخ در بهشت بزنیم ولی شایر و ریوندل رو نگه می دارم برای تابستون :huh:

من همچین آدمیم :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
msa_dino

اگه فرمانروای نیرو های موردور بودم، اول از همه از در فریب و نیرنگ وارد میشدم ... چون تجربه ثابت کرده سائرون و اربابش ملکور هر بار که به طور غیر مستقیم و با حربه ی فریب و ریا اقدام کردن ، در رسیدن به هدفشون موفق شدن و شکست نداشتن... این در حالیه که تقریبا هر بار از حمله ی مستقیم و لشکر کشی استفاده کردن، بخاطر نیرو های ضعیف و بی مصرفشون به دردسر افتادن...

بعد هم سعی می کردم تا جایی که میشه آدما رو جذب خودم بکنم و نیروهای مزخرف ارک رو با نیرو های انسانی و اوروک-های جایگزین کنم...

و نهایتا اینکه سعی می کردم اعتماد به نفسمو تا جایی که میشه پایین بیارم!!! چون این سائرون هرچی میکشید ازین اعتماد به نفس کاذبش بود...!! :huh:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

یادتون نره ارتش پلید به معنای هدف پلید نیست!

حالا بگید!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

من ترجیح میدم این ارتش پلید رو توی وستروس داشتم چون تا اونجایی که آردارو میشناسم اصولا نیروی شر بلخره از رو میره و اونور بچه های بالا میان کاسه کوزه هامو میریزن پشت دیوار های شب که جای خوبی نیس یحتملن..

:D

ولی اگه روزگار کمرمو خم کرد و مجبور شدم ... ترجیح میدادم به جای شرق جول و پلاس (درست نوشتم!؟) ام رو در شمال هن کنم و آروم از اونجا بیام پایین ... شایدم از شایر شروع میکردم .. هزجا میرسیدم مردم رو با شکنجه یا جادو و جنبل بلخره یجوری میاوردم سپاه خودم .. مثل کاری که ملکور عادت داشت بکنه! و اصولا کاری میکردم بنیان خانواده تو سپاهم سست تر بشه تا بلکه جمعیتمون بره بالا :huh: ... عرضم به خدمتتون که ... اسمایل جرعه ای آب نوشیدن ... اهم! آها .. برا آموزش سربازا قشنگ کار میکردم و به جای زدن هوا و مترسک و اینا قشنک اینارو آموزش میدادیم تمیرین میکردن به طور زیبا!

بعد این زره ها و شمشیر های معمول رو اسقاط میکردیم و به جاش همچین شمشیر های باحال و آبگون و آغشته به زهر استفاده می کردیم و همچنین تیر هایمان از نوع تیر های تاوریل میساختیم تا درون شکم مردم رو همچین داغون کنه!

و همچنین یحتملن شب ها برای دشمنان سینمای رایگان میساختیم مردم میریختن اونجا فیلم های ترسناک می نمایاندیم روحیه شان سست تناسب شود

همچنین باشگاه بدنسازی در شهرمان میساختیم تا اورک ها از این وضع اسصفناک خارج شوند و برایشان به جای آش چلو برگ میدادیم بخورند قبل جنگ تا حسابی رو به راه ‌شوند

همچنین با شبیه سازی ژنتیکی (چیه به ما نمیاد!؟) این بالروگ هارا پرورش میدادیم و به بچه بالروگ ها غذای خوب میدادیم بخورند گوشت بشود به بدنشان .. بالروگ ها بسی موجودات نازنینی اند...

بعد کاری می کردم بچه های نوجوان در شب نتوانند به اینترنت متصل شده و بروند سایت های بزگی مثل آردا شلوغ بکنند و بعد از نوشتن متن ترس به دل راه بدهند که مبادا ناظرین بیایند بگویند اینجا سایت فرهنگی است ...

..اراتمند .. سردسته اراذل موردور

ویرایش شده در توسط NobleLord

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
VICTOR

بعد کاری می کردم بچه های نوجوان در شب نتوانند به اینترنت متصل شده و بروند سایت های بزگی مثل آردا شلوغ بکنند و بعد از نوشتن متن ترس به دل راه بدهند که مبادا ناظرین بیایند بگویند اینجا سایت فرهنگی است ...

..اراتمند .. سردسته اراذل موردور

تو چقدر نامردی ، ایتنترنت رو می خوای بگیری قطع کنی ، یهو بندازشون جلوی وارگ ها ، چرا بدبخت هارو زجر کش می کنی :huh:

ولی روش جنگ نرم و اُرکواره همیشه عالیه :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Indis

اگه من رهبر اورک ها بودم اول از همه از شمال شرقی شروع میکردم چون میدونستم که اونجا زیاد مردم جنگ آوری نداره و بیشتر سعی میکرد مناطقی که از یک طرف به دریاست رو تصرف کنم چون این طوری جنگ از جاهای محدود رخ میداد :huh:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
KHAMUL THE SHADOW OF EAST

به لورین بکمک ترول ها و اوروک های لورین رو خاکستر و سر بانوی لورین را با خود به موردور میبرم

ژنرال های همراه witch king . drogth azog lurtz و سارومان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...