torambar 1,523 ارسال شده در فوریه 27, 2013 (ویرایش شده) این مقاله رو چند وقت پیش تو یه سایتی دیدم و بعد از این که خوندمش تصمیم گرفتم که ترجمش کنم و بزارمش تو آردا. مقاله در مورد یک بند بزرگ راک هست به نام لد زپلین Led Zeppelin. در مورد بزرگی این بند واقعا نمیشه چیزی گفت که حق مطلب رو ادا کنه، فقط یه جمله هست که خیلی ها میگن اگه بتهوون در زمان فعالیت این بند زنده بود، قطعا یکی از اعضای بند میشد. این بند در سال 1968 شروع به کار کرد و در سال 1980 با مرگ درامر گروه، به کارشون خاتمه دادند. و در طول 12 سال فعالیت آهنگ هایی نواختند که تبدیل به ماندگارترین آثار موسیقی جهان شد. پیشنهاد می کنم گوشتون رو به موسیقی جادو کننده ی لدزپلین بسپارید و آهنگ های این موسیقی دانان بزرگ رو بشنوید. میتونید با شاهکار این بند، آهنگ Stairway to Heaven شروع کنید. چیزی که باعث شد این مقاله رو اینجا بزارم، این بود که در مورد تاثیر گیری لدزپلین از آثار تالکین حرف های بسیار جالبی زده بود. خیلی از هنرمندان بودن که توی کارهاشون از تالکین الهام گرفتن، و این عجیب نیست. ولی چیزی که برای من عجیب بود، این بود که لد زپلین هم توی کارهاش از تالکین تاثیر گرفته! این بند همیشه یه هاله ی پر رمز و رازی در اطراف خودش داشته و مخصوصا موشوع لیریک هاش بسیار پیچیده بوده. لد زپلین در بعضی از آهنگاش در مورد موضوعاتی از تالکین خونده . البته این رو بگم که به نظر من، از یه اثر هنری میشه برداشت های متفاوت داشت. و شاید شما برداشتتون از آهنگ ها، با چیزی که توی این متن نوشته شده خیلی فرق داشته باشه. ولی نکته ی جالب اینه که توی بعضی از آهنگ ها، لد زپلین کلمه های منحصر به فردی به کار برده که نمیشه منکر تالکینی شدن اونها بود. مثل گولوم، موردور، اشباح حلقه، کوه های مه آلود و ... در اول این متن یه بیوگرافی کوتاه از بند نوشته شده و بعدش بعضی از آهنگ های تالکینی این بند رو بررسی کرده. توی پست های بعد این آهنگ ها رو میزارم که بتونید بشنوید و اشعارشون رو ترجمه کردم که از همون ترجمه های اشعار، توی متن استفاده شده. پس به نظرم خوندن متن راحت تر باشه اگه اول به آهنگ ها گوش کنید و اشعارشون رو بخونید. لد زپلین. از چپ به راست: جان بونهام - رابرت پلنت - جیمی پیچ - جان پاول جونز در سال 1968 مردی جوان، گیتاریستی در سبک بلوز به نام جیمز پاتریک پیج James Patrick Page ، عضو گروه موسیقی به نام Yardbirds بود ، به همراه دو گیتاریست چیره دست دیگر به نام های اریک کلپتون Eric Clapton و جف بِک Jeff Beck. وقتی که بند در جریان یک تور از هم پاشید، پیج تنها ماند تا برای برگزاری ادامه تور برنامه ریزی کند. به گفته ی پیج حدودا در همان زمان بود که شخصی به نام جان پاول جونز با او تماس گرفت و گفت که علاقه مند است با همدیگر کاری را شروع کنند. بنابراین با اضافه شدن جان پاول جونز ( جِی پی جی ) John Paul Jones به عنوان نوازنده ی گیتار بیس و کیبورد، پیج برای پیدا کردن نفرات جدید برای بند دست به کار شد. او از دوستش مایکل موست Mickie Most خواست تا نقش وکال (خواننده) را برای بند ایفا کند، ولی او کسی به نام رابرت پلنت Robert Plant که با او در ارتباط بود را پیشنهاد کرد. پیج می گوید وقتی صدای خواندن پلنت را شنیدم، درجا فکر کردم که این مرد باید دیوانه باشد یا اینکه مشکلی برای کار کردن داشته باشد، چون من نتوانستم بفهمم چرا با اینکه به من گفته بود چندین سال مشغول آواز خواندن بوده، هنوز شهرتی به دست نیاورده. (یعنی اینقدر خوب میخونده که تعجب کرد چرا تا مشهور نشده) حال فقط به یک نوازنده ی درام نیاز داشتند که با پیشنهاد پلنت ، جان بونهام John Bonham که مدتی با پلنت کار کرده بود به بند پیوست . جیمی پیج، رابرت پلنت، جی پی جی و بونزو(بونهام) اعضای جدید Yardbirds بودند و در طول مدت تور اسم بند را به لد زپلین تغییر دادند. در طول یک دهه، رابرت پلنت به یکی از قدرتمندترین و پرانرژی ترین خوانندگان تاریخ موسیقی تبدیل شد، جان به موزیسین باذوقی تبدیل شد و همینطور به عنوان بهترین نوازنده ی بیس در دهه هفتاد شناخته شد. بونهام به عنوان یکی از بزرگترین درامر های دنیا شناخته می شود. و جیمی پیج در بین بهترین گیتاریست های تاریخ قرار گرفت، کسی که به سازی که می نواخت، معنایی دوباره داد. لد زپلین، مانند تمام هنرمندان برجسته ی دیگر، به الهاماتی نیاز داشتند. بونزو و جی پی جی ، ریتم آهنگ ها را با تاثیرپذیری از موسیقی جز شروع کردند و پیج و پلنت با تاثیرپذیری عمیق از موسیقی بلوز ، بر روی آن کار کردند و این اساس آهنگ هایی مانند "لحظه های خوب، لحظه های بد Good Times, Bad Times" ، "از کار افتادگی ارتباطات Communication Breakdown"" و "چند بار بیشتر How Many More Times" شکل گرفت. خیلی قبل تر از شکل گیری بند لد زپلین، رابرت پلنت عمیقا در مورد موسیقی بلوز مطالعه کرده بود. و در سرتاسر انگلستان گشته و با بسیاری از هنرمندان بلوز، کار کرده و در نهایت به سبکی بی مانند دست یافته بود. و جیمی پیج، از وقتی در دبیرستان درس می خواند عمیقا بر روی موسیقی بلوز آمریکای شمالی در حال مطالعه بود. ولی این تنها بخشی از شروع کار لد زپلین بود. بخش فولک کارهایشان مانند آهنگی مثل "آواز مهاجر Immigrant Song" جوهره ی چپاول گری وایکینگ ها و اساطیر نورس را در خود داشت یا آهنگ هیپنوتیزم کننده ی خاورمیانه ای مانند "کشمیر Kashmir" ، آنها را به سطح جدیدی از موسیقی ارتقا داد. برجسته ترین بخش تاثرپذیری آنها از موسیقی فولک، از فرهنگ باستانی خودشان بود - موسیقی سلتیک . با شیفتگی به اسرار آمیزی و جادوی سیاه، بعضی جیمی پیج را گیتاریستی تاریک توصیف می کردند. رابرت پلنت منابع خود در اسرار آمیزی و تاثیرپذیری از فولک، را در میان کار های نویسنده ای پیدا کرد که مجموعه داستان هایی برای نسل قبل از رابرت پلنت نوشته بود و آن نویسنده کسی نبودبه جز جی آر آر تالکین. هابیت، ارباب حلقه ها و سیلماریلیون داستان هایی هستند که به طور یقین مسیر داستان نویسی فانتزی و علمی- تخیلی را تغییر دادند. همان طوری که پلنت برای کارهای آنده اش مشغول مطالعه موسیقی بلوز بود، تالکین هم به مطالعه بر روز زبان شناسی پرداخته بود و در حالی که در دبیرستان مشغول مطالعه ی زبان انگلسیس بود، ادبیات یونانی، لاتین، لامباردیک و گاثیگ را می دانست، تا زمانی که بر دوجین زبان متفاوت تسلط پیدا کرد به انضمام ادبیان ولز و فنلاندی( که اساس زبان الفی است) . در آینده زندگی تالکین بسیار ساده سپری شد. او لباس های ساده ای می پوشید و غذاهای معمولی و ساده می خورد. نقاشی ها و تصاویر غیر چشمگیری را بر دیوار خانه اش می آویخت. او هیچ احتیاجی به مد روز بودن نداشت زیرا زندگی اش بر چیز دیگری متمرکز شده بود. تخیلاتش او را به سمتی برد که باعث شد دنیای پر رمز و رازی به نام سرزمین میانه به وجود بیاورد که الف ها، انسان ها، دورف ها، جادوگران، اژدها، اورک ها و البته هابیت ها در آن زندگی می کردند. تالکین در دانشگاه آکسفورد درس خوانده بود و بعدا در آنجا به تدریس زبان شناسی پرداخت. در آنجا دوست نزدیک سی اس لوییس گردید و باعث شد که لوییس به مسیحیت تمایل پیدا کند و باعث نوشتن مجموعه داستان هایی مانند نارنیا شود. تالکین جوان در زمان جنگ جهانی اول دیدگاه بسیار متفاوتی نسبت به تعارض ها و جهان داشت مثل اکثر نویسنده های هم زمان خود. جنگ، بیشترین تاثیر را در نوشته های تالکین در پی داشت، ولی با این حال او کاراکتر های داستانش را به عنوان ملت های مختلف در دنیای واقعی در نظر نگرفته بود. او می توانست سائورون را به عنوان آلمان یا آراگورن را به عنوان آمریکا در نظر گیرد ؛ ولی او نمی خواست تا داستان هایی بنوسید که ستیزه گری دنیایی که خودش در آن زندگی می کرد را بازتاب دهد. اگه تا حالا این آلبوم رو نشنیدید، نیم عمرتون بر فنا ! در سال 1969 آلبوم دوم لد زپلین به نام Led Zeppelin II منتشر شد که تمام طرفدارانش را هیپنوتیزم کرد. بعد از اینکه شنوندگان اولین طرح از آنچه که بعد ها به اسم "هوی متال" شناخته شد از آهنگ هایی مانند "Whole Lotta Love" و چند آهنگ عالی بلوز مانند "Heatbreaker" و "Livin' Lovin' Maid" بند با آهنگ "Ramble On به گردش ادامه بده" در دنیای تالکین شناور شد. آهنگ با یک سری نت های بیس که به وسیله ی جونز نواخته می شد شروع می شد و بونهام با ضرب هایی نرم او را همراهی می کرد. و صدای با محبت رابرت پلنت بر روی آن فرود می آمد. صدای او شروع به گفتن ماجرای فرودو بگینز جوان در داستان ارباب حلقه ها کرد. فرودو، هابیت جوان بدبختانه وظیفه ی حمل کردن حلقه ی یگانه را بر عهده گرفت ؛ حلقه ای که دارای قدرتی بود که می توانست تمام سرزمین میانه را نابود کند. در بین سفر او به موردور فرودو مدتی در ریوندل ، شهر الف ها که شورای الروند در آن برگزار شد و تصمیم گرفته شد که چه بر سر حلقه بیاید، ماند. فرودو و بهترین دوستش، سم وایز، بسیار از اقامت شان در ریوندل لذت بردند ولی میدانستد که باید: به گردش ادامه بده اکنون وقت آن است وقتش رسیده که آواز خود را بخوانم به دور دنيا مي روم، بايد دختر خود را در راهم پيدا کنم دختری که در اهنگ به آن اشاره شده، همانند آهنگ دیگری به نام "Over the Hills and Far Away در آن سوی تپه ها و بسیار دورتر" در حقیقت به یک زن اشاره نمی کند و منظور حلقه است. بر اساس داستان فرودو، سم، آراگورن، و بقیه، حلقه به عنوان یک بانوی زیبا نشان داده شده، و حتی گاهی هم با عنوان "عزیزم" خطاب می شده (!) . بر اساس کتاب های تالکین، شخصیت ها در حال مسافرت آوازهایی می خواندند. فرودو همچنین در جستجوی "ملکه ی رویاهایی" بوده که رابرت پلنت از آن می خوانده. گالادریل، ملکه ی الف ها در جنگل، بسیار شبیه ملکه ای بوده که او در جستجویش بوده. همینطور قسمت دیگری از آهنگ هست که مستقیما به ارباب حلقه ها اشاره دارد: "در تاريک ترين اعماق موردور بود که دختري زيبا را ديدم ولي گولوم اهریمنی بالا خزيد او را برداشت و گريخت" اشاره ی مستقیم به موردور و گولوم مطمئنا نشان می دهد که آهنگ در مورد فرودو هست، ولی قسمتی از آن با حقیقت همخوانی ندارد. فرودو وقتی که حلقه، "دختري زيبا"، را به دست آورد در موردور نبود، ولی "در تاريک ترين اعماق موردور" جایی بود که او با شلوب ،عنکبوت غول پیکر، برخورد کرد که خیلی با زیبا بودن فاصله دارد! ولی در موردور بود که گولوم حلقه را از فرودو گرفت. این یکی از معدود آهنگ های لد زپلین است که شامل کوروس می شود. ( کوروس : قسمتی که آهنگ اوج میگیرد و تمام سازها با هم نواخته می شوند) و وقتی که کوروس شروع می شود، بونزو نیرویی را به درون آهنگ سرازیر می کند انگار که تمام ارتش های سرزمین میانه در برای نبرد در مقابل سائورون به پا خاسته اند. جونز شروع به نواختن نت های خلاقانه ی بیس می کند که بر روی درامز می نشیند و پیج با ریف های معروفش به او ملحق می شود( ریف: نواختن آکورد ها یا نت های گیتار به شکلی که باعث تولید نوعی ملودی شود که پایه های اصلی آهنگ را شکل می دهد). انرژی صدای پلنت شاهکار سه نفر دیگر را کامل می کند. با این که این آهنگ یکی از محبوبترین و قدرتمند ترین کارهای بند بود، لد زپلین هیچگاه آن را در اجرای زنده ننواخت. " به گردش ادامه بده" تنها آهنگ لد زپلین نیست که در مورد عشق به حلقه حرف می زند. پنجمین آلبوم لد زپلین، خانه های مقدس، آهنگی را در بر دارد که شاید در ابتدا یک آهنگ زیبای عاشقانه به نظر برسد. با صدای آرامش دهنده ی گیتار آکوستیک در آهنگ " در آن سوی تپه ها و بسیار دورتر" پلنت شروع به خواندن می کند: هی بانو... تو عشقی را در خود داری که به آن نیاز دارم شاید بیشتر از حد نیاز آه عزیزم... لحظه ای با من قدم بزن تو خیلی داری برخلاف "به گردش ادامه بده" این آهنگ در مورد کتاب دیگری از تالکین است، هابیت. اولین ارتباط بارز آن، عنوان "در آن سوی تپه ها و بسیار دورتر" است، جایی که بیلبو بگینز، گندالف و گروهی از دورف ها به آن سوی تپه ها و بسیار دورتر رفتند در جستجوی گنجینه ای گمشده. قسمت ابتدایی آهنگ لحظه ای را توصیف می کند که بیلبو حلقه ی قدرت را پیدا میکند و این"بانو" در حقیقت حلقه است. حلقه "عشقی را در خود داشت" که بیلبو به آن نیاز داشت. به بیان دیگر، حلقه قدرت این را داشت تا او را ناپدید کند تا بتواند از غار گولوم فرار کند. این عشقی بیش از حد نیاز بیلبو بود، هر چند به نظر می رسد که بیلبو به تمام قدرت حلقه نیازی ندارد. و حلقه در نهایت به فرودو رسید و او را در دردسر های بزرگی انداخت. ولی بیلبو عاشق حلقه بود و از او می خواست تا "لحظه ای با او قدم بزند". رویاهای من به حقیقت درآمده اند و بعضی هایشان آستری نقره ای دارند من برای رویایم و جیب پر از طلا زندگی می کنم این ارجاع خوبی است که رویای مسافرت و ماجراجویی بیلبو به حقیقت پیوست و چگونه او چیزی بیشتر از یک مسافرت خوب به دست آورد. همان طوری که دورف ها به گنجینه ی از دست رفته شان رسیدند. دو بند پایانی شعر میتواند هم به هابیت و هم به ارباب حلقه ها ارجاع داده شود. مهربان، مردی است که می داند چه گم کرده است بسیاری از انسان ها نمی توانند جاده ی باز را ببینند بسیار، کلمه ای است که تو را به حدس زدن وا میدارد حدس زدن در مورد چیزی که تو واقعا باید آن را بدانی، آه ! تو واقعا باید آن را بدانی... اولین ارجاع آن وقتی است که گولوم و بیلبو شروع به چیستان بازی کردن می کنند. که گولوم سعی می کرد که حدس بزند چه چیزی در جیب بیلبو است. و به این نتیجه رسید که بیلبو در جیبش حلقه را دارد، همان حلقه ای که گولوم هم عاشق او بود. دومین ارجاع آن بر میگردد به داستان یاران حلقه، وقتی که یاران حلقه مجبور شدند که از موریا عبور کنند و جایی که در پشت دروازه های موریا مجبور بودند که معمایی را حل کنند. "در آن سوی تپه ها و بسیار دورتر" فقط یک وجه از اسطوره شناسی در این آلبوم (خانه های مقدس) است. آهنگ "No Quarter" با اساطیر نورس سر و کار دارد و آهنگ "The Song Remains the Same" (آهنگی که یکسان می ماند) در مورد این حرف می زند که هر جا که مردم محلی (فولکلور) زندگی میکنند، آهنگ مثل هم باقی می مانند! چهارمین آلبوم لد زپلین مانند آلبوم "خانه های مقدس" به طور رسمی با چهار نماد غیر قابل تلفظ عنوان می شود. ولی به طور رایج تر، "IV" ( چهارم) یا "بدون عنوان" یا "Zoso" عنوان می شود، بزرگترین گردآوری بند از فولکلور در 12 سال فعالیت. "کوه مه آلود بلند" آهنگی از آلبوم سال 1971 لد زپلین تقریبا کنایه آمیز و تمثیل وار است. و در مورد اولین قسمت هابیت" یک مهمانی غیر منتظره" صحبت می کند. اگر عنوان آهنگ نتواند ثابت کند که با کارهای تالکین ارتباط دارد، چیز دیگری هم نمی تواند. کوهستان های مه آلود، در صحنه سازی داستان های تالکین مرتبا" تکرار شده است. و برای هر خط از شعر، نیاز است که نگاهی دقیق به آن انداخته شود. "تعداد زیادی آدم که روی چمن نشسته بودند و به موهاشون گل زده بودند" به دورف ها در داستان هابیت بر می گردد، ولی در نگاه دیگر، این برخورد مرد جوانی است با هیپی ها. همچنین داستان های تالکین در دهه ی 60 و 70 بسیار بین جوانان آمریکایی و انگلیسی محبوب شده بود. "هی پسر میخوای چیزی گیرت بیاد ؟" جمله ی اون هیپی هست که داره میپرسه، یا شاید هم گندالف هست که داره از بیلبو میپرسه که میخوای با دورف ها در مسافرتشون همراه بشی و "چیزی گیرت بیاد؟ " (طلا، شهرت و ماجراجویی). وقتی همه ی دورف ها جمع شدند، شب رو در خانه ی بیلبو ماندند. اونها صبح واقعا دیر بیدار شدند و بیلبو "من واقعا نمیدونم چه وقتی بود" قسمتی از متن که در قبل به آن اشاره شد، میتواند ارجاعی باشد به صبح روزی که گندالف با بیلبو ملاقات کرد، چون در غیر این صورت همه چیز می تواند خارج از نظم معمول باشد. در متن هیچ اشاره به به زمان ملاقات نشده، ولی اشاره هایی به آن در خود مهمانی هست. بعد، بیلبو از گندالف خواست تا "تا برای چای بمون و یکم خوش بگذرون" که این قسمت به دنبال "دقیقا همون موقع بود که یه پلیس به سمت من اومد" میاد. پلیس میتونه گندالف باشه که از دورف ها میخواد که دوستانه رفتار کنن و مهمانی بی میل بیلبو رو قبول کنن. جان پال جونز در جایی گفته بود: "این پلیس سلاحی با خودش حمل نمیکنه و دنبال دردسر نیست. در آمریکا پلیس ها همیشه دنبال دردسر هستند" که این جمله می تونه اشاره داشته باشه به عکس العمل بند در مقابل پلیس آمریکا. گندالف گفته بود که دوستانش، دورف ها، "اون گفت که قراره بقیه دوستاش هم بیان و بهمون سر بزنن" ولی بیلبو ،"تو واقعا برات مهم نیست اگه اونا بیان یا نه" . گندالف بیلبو رو مجبور کرد تا "چرا یه نگاه دقیق به خودت نمی اندازی و چیزی که میبینی رو توصیف نمی کنی" تا اون رو مجبور کنه که در ماجراجویی بهشون ملحق بشه. هابیت در بگ اند نشسته بود و "تو اونجا نشستی، ساکت و کم حرف، مثل یه کتاب توی قفسه که داره می پوسه" . او خیلی زیاد به مردم اهمیت نمی داد، "پس وسایلم رو توی کیفم گذاشتم تا به سمت کوهستان مه آلود برم" . این آهنگ، یکی از دو آهنگی هست که به نوشته های تالکین مرتبط می شوند. آهنگ بعدی در مورد موضوع جدی تری است ! (جنگ) ترکیب دو داستان، باعث بوجود آمدن آهنگ "نبردی برای همیشه" است که نمایانگر نبرد پله نور در قسمت های انتهایی ارباب حلقه ها، بازگشت شاه است. همان طور که به نبرد تاریخی اسکاتلندی ها هم اشاره دارد. شبی، اعضای بند دور آتش نشسته بودند و پیج، ماندولین جونز را بر می دارد (نوعی سار زهی، طرز نواختن آن تقریبا مشابه گیتار است) و برای اولین بار شروع به نواختن آن می کند. و به همراه علاقه ی پلنت به تالکین، و مطالعات اخیرش بر تاریخ اسکاتلند، باعث بوجود آمدن آهنگی انباشته از فولک می شود. ملکه ی روشنايي کمانش را برداشت و قصد رفتن کرد شاهزاده ي صلح در آغوش تاريکي فرو رفت و به تنهايي در هنگام شب به راه افتاد ملکه ی روشنایی می تواند ائووین باشد که از آراگورن خداحافظی کرد و قصد پیوستن به ارتش روهیریم ها را کرد. شاهزاده ی صلح آراگورن است که در آغوش تاریکی در جاده های مردگان به راه افتاد. آه، در تاريکي شب برقص در روشنايي روز آواز بخوان فرومانرواي تاريکي امشب با تمام قدرت مي تازد و زمان به ما خواهد گفت هم سائورون و هم ویچ کینگ، فرمانروای نزگول، فرمانروای تاریکی خطاب می شده اند. این بند بازتابنده ی این است که چقدر سفر طول کشیده است و آینده هنوز نامعلوم است. خيش و بيل خود را به کنار بيندازيد به قصد آرامش در خانه تان را قفل نکنيد و در آنجا پناه نگيريد شانه به شانه منتظر نيروي تاريک ترين آنها خواهيم بود در آغاز محاصره ی گوندور، کارگران بر روی زمین ها به طرف برج(میناس تی ریت) فرار کردند. بعد مردم در قلعه در انتظار شروع یورش موردور بودند. صداي تندر وار تاختن اسب ها را در وادي زيرپايم مي شنوم در انتظار فرشته هاي آوالون خواهم ماند در انتظار درخششي در شرق اسب ها به اشباح حلقه اشاره دارد یا ارتش Orici یا سواران روهان. چیزی که جالب است این است که آوالون چیزی مربوط به داستان های تالکین نیست، بلکه به اساطیر اسکاتلندی و انگلیسی اشاره دارد. جنگ، گريه ي همگان است شمشيرت را بردار و راهي شو در آسمان چيز هاي خوب و بدي پر ميزند که ميرايان هرگز نخواهند دانست اشباح حلقه بودند که به گوندور هجوم می آوردند و بر اژدها سوار بودند. هیچکدام از مردان گوندور نمی دانست که سواران سیاه که هستند. شب دراز است مهره هاي زمان به آهستگي در گذرند چشمان خسته افق را مي نگرند در انتظار درخششي در شرق این قسمت مردانی را توصیف می کند که چگونه منتظر بودند تا تاریکی موردور، از بین برود. درخششی از سوی شرق، به رسیدن گندالف اشاره دارد که همراه با سواران روهان از شرق در طلوع صبح از راه رسید تا جریان نبرد را عوض کند. (البته فکر کنم نویسنده اینجا یه اشتباه کوچولو کرده. اگه میخواد به نبرد پله نور اشاره کنه، گندالف با روهیریم ها نبوده و داخل شهر بوده. احتمالا با نبرد گودی هلم اشتباه کرده) درد جنگ فراتر از اندوه عواقب بعد از آن نخواهد بود غرش طبل ها ديوار هاي قلعه را خواهند لرزاند اشباح حلقه در هيبتي سياهپوش خواهند راند بتاز با تصویر سازی و توصیف بیشتر نبرد برای سرزمین میانه، این قسمت از آهنگ مثل "به گردش ادامه بده" و "کو مه آلود بلند" از واژه های منحصر به فرد تالکین استفاده شده. این دفعه از اشباح حلقه یاد شده، که مطمئنا نشان دهنده ی ارتباط با دنیای تالکین است. کمانت را بالا ببر و آواز بخوان مستقيم تر از قبل شليک کن براي چهره هاي سردي که با نور آتش روشن شده اند در طول شب آسايشي نخواهد بود یک یادآور سرد کننده از نمود ذهنی برای وحشت جنگ. آراگورن سپاه انسان ها را برای نبرد آماده می کند و به آنها یادآور می شود نباید هیچ ترحمی نشان دهند، چون در طول جنگ هیچ ترحمی دریافت نمی کنند. آه، در تاريکي شب برقص در روشنايي روز آواز بخوان طلسمي جادوييي بر روي طلا نقش بسته تا تعادل را به دنيا برگرداند دو نوع برداشت می توان از این قسمت داشت. یکی حلقه ی فرودو که طلسمی جادویی برا روی آن بود و وقتی که نابود شد تعادل به دنیا برگشت. و همینطور شمشیر مریادوک که طلسمی بر روی آن بود باعث نابودی رهبر اشباح حلقه شد و باعث شد که تعادل قدرت به نبرد برگردد. سرانجام خورشيد خواهد درخشيد ابر هاي آبي رنگ به تلاطم در خواهند آمد با شعله هاي اژدهاي تاريکي آفتاب چشم او را کور مي کند دو خط شعر می گوید که چگونه ، وقتی که نبرد پیروز شد آسمان دوباره صاف شد در حالی که سیاهی موردور به زادگاهش عقب نشینی کرد. ولی دو خط دوم بسیار رمزگونه است. می تواند مجاز از حالتی باشد که وقتی که خورشید برمی خیزد، سپاه سائورون باید عقب نشینی کند. ارتباط لد زپلین با تالکین بسیار فراتر از لیریک هاست. تاثیر تالکین حتی می تواند در اسم سگ رابرت پلنت دیده شود: استرایدر. استرایدر نام دیگر آراگورن در قسمت های ابتدایی ارباب حلقه ها است. پلنت بعضی اوقات به فریاد زدن اسم سگ بعد از آهنگ خاصی اشاره می کرد. با این حال باز هم پیوستگی ها چیزی بیشتر از نامگذاری یک حیوان خانگی است. کاور آرت (تصاویر روی جلد آلبوم) خود سند مهمی است. تم رایج بسیاری از موضوعات ادبی و هنری، کشاکش بین طبیعت و جامعه ی انسانی است. کاور Led Zeppelin IV (آلبوم چهارم لد زپلین) تابلوای است از مردی که چوب هایی را بر پشت خود حمل می کند. یک تصویر تقریبا راکد و گرفته بسیار مشابه به آن چیز هایی که تالکین احتمالا در خانه اش می آویخته. نمادی از ارتباط بین انسان و طبیعت. گیتاریست بند، جیمی پیچ در مورد این عکس می گوید: " او از طبیعت گرفته شده است و به طبیعت برگردانده خواهد شد. این چرخه ی طبیعت است." و اگر شما کتابچه ی کارو آرت آلبوم را کامل باز کنید، دیوار در این کاور آرت که تابلو بر آن آویخته شده، دیوار خرابه ای است در میان یک محله ی شلوغ. در بک گراند، ساختمانی است که پوستری مربوط به آکسفام (یک موسسه ی کمک رسانی بین الملی که در آکسفورد شکل گرفت) بر روی آن نصب شده که مردی در حال مردنبر روی برانکارد را نشان می دهد و نقل قول روی آن این است:"هر روز کسانی این چنین از گرسنگی محبت می بینند." تنها نوشته ای که در تمام کاور آرت های آلبوم دیده می شود. نکته ی بسیار جالبی در مورد آلبوم است که این آلبوم، یکی از دو آلبومی است که در طول تاریخ منتشر شده اند و هیچ نوشته ای یا هیچ لوگو ای در هیچ کجای این آلبوم مشاهده نمی شود. اعضای بند هیچ لزومی نمی دیدند که عنوانی برای آلبوم بگذارند! ولی خب به هر حال این کار غیر ممکن است و حداقل باید اسم بند و لیست آهنگ های موجود در آلبوم بر روی کاور آرت نوشته شود. جیمی پیج در مورد آلبوم چهارم گفته بود:"اسم ها عنوان ها . چیز هایی از این قبیل هیچ معنی ای ندارند. مگر "لد زپلین" چه معنی ای می دهد؟ هیچ معنی مشخصی ندارد. چیزی که مهم است موسیقی ماست. اگر ما موسیقی خوبی تولید نکنیم، هیچ کس اهمیت نمی دهد که ما خودمان را چه بنامیم. اگر موسیقی ما خوب باشد، ما می توانیم اسم خودمان را بگذاریم کَلَم و باز هم شنوندگان را تحت تاثیر قرار دهیم! آلبوم چهارم لد زپلین Led Zeppelin IV کمپانی ضبط، از این حرکت شجاعانه بند شگفت زده شد و از آنها شاکی شد هیچ کس نمی فهمد که بند کی بوده. و آنها را مجبور کرد برای آلبوم عنوانی تعیین کنند. آنها می توانستند اسم آلبوم را "Led Zeppelin IV" یا "پلکانی به بهشت" (اسم یکی از آهنگ های آلبوم) یا بیشمار عنوان دیگر بگذارند. ولی به جای آن هر کدام از اعضای بند یک نماد را به جای اسم خود اختیار کردند. نماد هایی بسیار شبیه به نماد هایی که در داستان تالکین یافت می شود مانند حلقه، دروازه ی موریا، شمشیر مری،( یا سلاح های دیگر) یا گزینه های بسیار دیگر.( امروزه اسم این آلبوم را از روی عادت به نام Led Zeppelin IV می شناسند، هر چند که در هیچ کجای آلبوم عنوانی دیده نمی شود) چیز بسیار قابل توجه دیگر، تصویری است که در درون کتابچه ی کاورآرت آلبوم یافت می شود. که مرد درویش مانندی با چوب دست فانوسی در دست نشان می دهد که بر روی تپه ای ایستاده و مثل پیکره ای رداپوش به دهکده ی کوچکی در پایین نگاه می کند. با ریش دراز و قد بلندش، خیلی ها قبول دارند که این می تواند تمثالی از گندالف خاکستری باشد. روی هم رفته، شخصیت آلبوم با آهنگ هایی مانند "رفتن به کالیفرنیا"، "چهار چوب" و دو آهنگ تالکینی، "نبردی برای همیشه" و "کوه مه آلود بلند" و البته آهنگ فوق العاده ی "پلکان به بهشت" به آلبوم احساسی میستیکسیم و فانتزی وار می بخشد. همان طوری که قبلا اشاره شد، آلبوم چهارم لد زپلین یکی از دو آلبومی است که هیچگاه هیچ اسم یا عنوانی نداشته اند. آلبوم دیگر، خانه های مقدس است.(این آلبوم هم هیچ عنوانی نداشت تا اینکه بعدا برچسبی روی کاور آرت آلبوم زده میشه که شامل عنوان خانه های مقدس، و اسم خود بند، لد زپلین بوده) این آلبوم، مثل آلبوم قبلی، حسی مرموز جادویی در بر داشت. The Wizard جادوگر با این حال، لد زپلین تنها گروه موسیقی در دنیا نیست که از کارهای تالکین تاثیر گرفته. میلیون ها بند دیگر در سبک های دیگر هستند که بعضی ها حتی اسمشان را اسم شخصیت ها، مکان ها، و اتفاقات در دنیای تالکین گذاشته اند. بی شمارند کسانی که از تالکین الهام گرفته اند و در این میان الهام گرفتن بند بزرگ لد زپلین از تالکین بسیار قابل توجه است. موسیقی آنها امروزه هم بی نهایت شنیدنی است و تعداد طرفداران آنها، اگر نگوییم بیشتر، کمتر نشده است با این که بیشتر از چهل سال از شکل گیری بند می گذرد. از ابتدای شروع به کارشان، موسیقی که آنها نواختند، توسط موسیقی دانان بیشماری بارها اقتباس، تفسیر، بازنوازی و آمیخته و گاهی حتی دزدیده شده. مجله های VH1 و رولینگ استون به آنها عنوان "بزرگترین بند تاریخ" را دادند. آلبوم Led Zeppelin IV را همیشه در لیست برترین آلبوم های تاریخ آورده اند و بسیاری اوقات به عنوان بهترین. "پلکان به بهشت" بیشترین آهنگی است که تا کنون در رادیو پخش شده و به عقیده ی خیلی ها بهترین آهنگی که تاکنون نواخته شده؛ همچنین این آهنگ دومین آهنگی است که بیشترین تعداد کاور شدن را داشته ( کاور کردن: بازنوازی آهنگ توسط هنرمندان دیگری برای نشان دادن علاقه خود به اثر اصلی). بعد از آهنگ دیروز، از بیتلز که شماره ی یک را به خود اختصاص داده. تا دویست سال دیگر مردم همچنان به موسیقی جیمی پیج، رابرت پلنت، جان پال جونز، و جان بونهام مرحوم گوش می دهند و از آن لذت خواهند برد. با امتنان از نویسنده ای که به مجذوب کردن خوانندگان و دوختن چشم آنها به آینده ادامه خواهد داد : جی آر آر تالکین هر چه از طلاست درخشان نيست هر که سرگردان است گم گشته نيست ترجمه شده ازMetalStorm ویرایش شده در دسامبر 30, 2013 توسط torambar 37 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در فوریه 28, 2013 (ویرایش شده) Ramble On Leaves are falling all around, It's time I was on my way. Thanks to you, I'm much obliged for such a pleasant stay. But now it's time for me to go. The autumn moon lights my way. For now I smell the rain, and with it pain, and it's headed my way. Sometimes I grow so tired, but I know I've got one thing I got to do... Ramble On, And now's the time, the time is now, to sing my song. I'm goin' 'round the world, I got to find my girl, on my way. I've been this way ten years to the day, Ramble On, Gotta find the queen of all my dreams. Got no time to for spreadin' roots, The time has come to be gone. And to' our health we drank a thousand times, it's time to Ramble On. Ramble On, And now's the time, the time is now, to sing my song. I'm goin' 'round the world, I got to find my girl, on my way. I've been this way ten years to the day, Ramble On, Gotta find the queen of all my dreams. Mine's a tale that can't be told, my freedom I hold dear. How years ago in days of old, when magic filled the air. T'was in the darkest depths of Mordor, I met a girl so fair. But Gollum, and the evil one crept up and slipped away with her, her, her....yeah. Ramble On, And now's the time, the time is now, to sing my song. I'm goin' 'round the world, I got to find my girl, on my way. I've been this way ten years to the day, Ramble On, Gotta find the queen of all my dreams. Gonna ramble on, sing my song. Gotta keep-a-searchin' for my baby... Gonna work my way, round the world. I can't stop this feelin' in my heart Gotta keep searchin' for my baby. I can't find my bluebird! به گردش ادامه بده برگ هاي درختان را ميبينم که فرو ميريزند وقت آن است که به راه خود ادامه دهم ممنون، به خاطر اين توقف دلپذير بسيار متشکرم ولي اکنون وقت آن است که به راهم ادامه دهم ماه پاييزي راه من را روشن خواهد کرد اکنون بوي نم باران را حس مي کنم و همراه با آن درد را و اين مرا به جلو مي راند بعضي وقت ها بسيار خسته مي شوم ولي مي دانم کاري در پيش دارم که بايد انجام دهم... به گردش ادامه بده، اکنون وقت آن است وقتش رسيده که آواز خود را بخوانم به دور دنيا مي روم، بايد دختر خود را در راهم پيدا کنم از آن روزي که شروع کرده ام ده سال مي گذرد به گردش ادامه بده بايد ملکه ي روياهايم را پيدا کنم وقت گسترش دادن ريشه ها را ندارم وقت آن است که بروم و به سلامتي مان هزاران بار مي نوشم وقت آن است که به گردش ادامه دهم به گردش ادامه بده، اکنون وقت آن است وقتش رسيده که آواز خود را بخوانم به دور دنيا مي روم، بايد دختر خود را در راهم پيدا کنم از آن روزي که شروع کرده ام ده سال مي گذرد به گردش ادامه بده بايد ملکه ي روياهايم را پيدا کنم داستان من نمي تواند گفته شود آزادي ام، که آن را گرامي داشته ام سال هاي پيش، در روز هاي قديمي وقتي که جادو در هوا موج مي زد در تاريک ترين اعماق موردور بود که دختري زيبا را ديدم ولي گولوم اهریمنی بالا خزيد او را برداشت و گريخت به گردش ادامه بده، اکنون وقت آن است وقتش رسيده که آواز خود را بخوانم به دور دنيا مي روم، بايد دختر خود را در راهم پيدا کنم از آن روزي که شروع کرده ام ده سال مي گذرد به گردش ادامه بده بايد ملکه ي روياهايم را پيدا کنم بايد به گرد ادامه دهم، بايد آوازم را بخوانم بايد جستجويي براي فرزندم را ادامه دهم بايد که در راهي که مي روم تلاش کنم، به دور دنيا نمي توانم جلو اين حس درون قلبم را بگيرم بايد به جستجو براي فرزندم ادامه دهم و من نمي توانم پرنده ي آبي خود را پيدا کنم Over The Hills And Far Away Hey lady... you got the love I need Maybe more than enough Oh Darling... walk a while with me You've got so much... Many have I loved Many times been bitten Many times I've gazed along the open road Many times I've lied Many times I've listened Many times I've wondered how much there is to know Many dreams come true and some have silver linings I live for my dream and a pocketful of gold Mellow is the man who knows what he's been missing Many many men can't see the open road Many is a word that only leaves you guessing Guessing 'bout a thing you really ought to know, ooh! You really ought to know... در آن سوی تپه ها و بسیار دورتر هی بانو... تو عشقی را در خود داری که به آن نیاز دارم شاید بیشتر از حد نیاز آه عزیزم... لحظه ای با من قدم بزن تو خیلی داری... بسیار زیاد عاشق شده ام بسیار زیاد گزیده شده ام بسیار زیاد به جاده ی باز خیزه شده ام بسیار دروغ گفته ام بسیار دروغ شنیده ام بسیار زیاد در حیران فرورفتم که چقدر باید دانست رویاهای من به حقیقت درآمده اند و بعضی هایشان آستری نقره ای دارند من برای رویایم و جیب پر از طلا زندگی می کنم مهربان، مردی است که می داند چه گم کرده است بسیاری از انسان ها نمی توانند جاده ی باز را ببینند بسیار، کلمه ای است که تو را به حدس زدن وا میدارد حدس زدن در مورد چیزی که تو واقعا باید آن را بدانی، آه ! تو واقعا باید آن را بدانی... Misty Mountain Hop Walkin' in the park just the other day, Baby, What do you, what do you think I saw? Crowds of people sittin' on the grass with flowers in their hair said, "Hey, Boy, do you wanna score?" And you know how it is; I really don't know what time it was, woh, oh, So I asked them if I could stay awhile. I didn't notice but it had got very dark and I was really, Really out of my mind. Just then a policeman stepped up to me and asked us said, "Please, hey, would we care to all get in line, Get in line." Well you know, They asked us to stay for tea and have some fun, Oh, oh, he said that his friends would all drop by, ooh. Why don't you take a good look at yourself and describe what you see, And Baby, Baby, Baby, do you like it? There you sit, sitting spare like a book on a shelf rustin' Ah, not trying to fight it. You really don't care if they're coming, oh, oh, I know that it's all a state of mind, ooh. If you go down in the streets today, Baby, you better, You better open your eyes. Folk down there really don't care, really don't care, don't care, really don't Which, which way the pressure lies, So I've decided what I'm gonna do now. So I'm packing my bags for the Misty Mountains Where the spirits go now, Over the hills where the spirits fly, ooh. I really don't know. کوه مه آلود بلند یه روز دیگه هم داشتم توی پارک قدم میزدم میدونی، میدونی چی دیدم؟ تعداد زیادی آدم که روی چمن نشسته بودند و به موهاشون گل زده بودند و میگفتند "هی پسر میخوای چیزی گیرت بیاد ؟" و میخوای بدونی واقعا چطوری بود من واقعا نمیدونم چه وقتی بود پس ازشون خواستم تا برای چند لحظه پیش شون بمونم من متوجه نشدم، ولی واقعا خیلی تاریک و منم واقعا... من هم واقعا زده بود به سرم دقیقا همون موقع بود که یه پلیس به سمت من اومد و از ما خواست "لطفا، هی، ما نباید مراقب باشیم تا همه توی صف بایستند" "برو توی صف" خب میدونی، اونا از ما خواستند تا برای چای بمونیم و یکم خوش بگذرونیم اون گفت که قراره بقیه دوستاش هم بیان و بهمون سر بزنن چرا یه نگاه دقیق به خودت نمی اندازی و چیزی که میبینی رو توصیف نمی کنی و، ازش خوشت میاد ؟ تو اونجا نشستی، ساکت و کم حرف، مثل یه کتاب توی قفسه که داره می پوسه آه، سعی نکن که با این حالت بجنگی تو واقعا برات مهم نیست اگه اونا بیان یا نه من میدونم که همش یه حالتی از ذهن هست اگه امروز به طرف پایین خیابون بری بهتره که چشماتو باز کنی مردم اون پایین اونجا براشون مهم نیست، اصلا اصلا اصلا براشون مهم نیست که دروغ از چه راهی بهشون فشار بیاره پس من تصمیم گرفتم کاری که الان میخوام بکنم رو انجام بدم پس وسایلم رو توی کیفم گذاشتم تا به سمت کوهستان مه آلود برم که اکنون ارواح به آنجا می روند در آن سوی تپه ها، جایی که ارواح پرواز می کنند من واقعا نمی دونم The Battle Of Evermore Queen of Light took her bow, And then she turned to go, The Prince of Peace embraced the gloom, And walked the night alone. Oh, dance in the dark of night, Sing to the morning light. The dark Lord rides in force tonight, And time will tell us all. Oh, throw down your plow and hoe, Rest not to lock your homes. Side by side we wait the might of the darkest of them all. I hear the horses' thunder down in the valley below, I'm waiting for the angels of Avalon, waiting for the eastern glow. The apples of the valley hold, The seeds of happiness, The ground is rich from tender care, Repay, do not forget, no, no. Dance in the dark of night, sing to the morning light. The apples turn to brown and black, The tyrant's face is red. Oh the war is common cry, Pick up you swords and fly. The sky is filled with good and bad that mortals never know. Oh, well, the night is long the beads of time pass slow, Tired eyes on the sunrise, waiting for the eastern glow. The pain of war cannot exceed the woe of aftermath, The drums will shake the castle wall, the ring wraiths ride in black, Ride on. Sing as you raise your bow, shoot straighter than before. No comfort has the fire at night that lights the face so cold. Oh dance in the dark of night, Sing to the morning light. The magic runes are writ in gold to bring the balance back. Bring it back. At last the sun is shining, The clouds of blue roll by, With flames from the dragon of darkness, the sunlight blinds his eyes. نبردی برای هميشه بانوي روشنايی کمانش را برداشت و قصد رفتن کرد شاهزاده ی صلح در آغوش تاريکی فرو رفت و به تنهايی در هنگام شب به راه افتاد آه، در تاريکی شب برقص در روشنايی روز آواز بخوان فرومانروای تاريکی امشب با تمام قدرت می تازد و زمان به ما خواهد گفت... خيش و بيل خود را به کنار بيندازيد به قصد آرامش در خانه تان را قفل نکنيد و در آنجا پناه نگيريد شانه به شانه منتظر نيروی تاريک ترين آنها خواهيم بود صداي تندر وار تاختن اسب ها را در وادی زيرپايم مي شنوم در انتظار فرشته هاي آوالون خواهم ماند در انتظار درخششی در شرق سيب هايی که درون وادي پرورش مي يابند بذر های شادی زمين سرشار از محافظتی لطيف و حساس است و فراموش نکن که آنها به مقابله خواهند برخاست در تاريکی شب برقص در روشنايی روز آواز بخوان رخسار سيب ها به قهوه ای و سياه می گرايد چهره های ظالمان قرمز است جنگ، گريه ی همگان است شمشيرت را بردار و راهی شو در آسمان چيز های خوب و بدي پر ميزند که ميرايان هرگز نخواهند دانست شب دراز است مهره هاي زمان به آهستگی در گذرند چشمان خسته افق را مي نگرند در انتظار درخششی در شرق درد جنگ فراتر از اندوه عواقب بعد از آن نخواهد بود غرش طبل ها ديوار های قلعه را خواهند لرزاند اشباح حلقه در هيبتی سياهپوش خواهند راند بتاز کمانت را بالا ببر و آواز بخوان مستقيم تر از قبل شليک کن براي چهره هاي سردی که با نور آتش روشن شده اند در طول شب آسايشی نخواهد بود آه، در تاريکی شب برقص در روشنايی روز آواز بخوان طلسمي جادوييي بر روي طلا نقش بسته تا تعادل را به دنيا برگرداند سرانجام خورشيد خواهد درخشيد ابر هاي آبی رنگ به تلاطم در خواهند آمد با شعله های اژدهای تاريکي آفتاب چشم او را کور مي کند ویرایش شده در دسامبر 30, 2013 توسط torambar 21 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در مارس 2, 2013 مسئله تالکینی بودن یا نبودن لدزپلین حداقل برای دو سه سال مورد مناقشه من و هالباراد بوده.من به عنوان کسی که موسیقی راک رو بیشتر از متال میپسندم و بالطبع لذزپلین از خداندگاران موسیقی برایم بوده همیشه و هالباراد به عنوان کسی که موسیقی متال علی الخصوص در زیرشاخه های بلک ،دوم و دث براش اعجاب انگیز بوده.و عجیبتر اینکه من هیچگاه نتونستم لدزپلین رو یک بند تالکینی بدونم و هالباراد این تفکر رو داشت.به نظرم فضای کلی کارای لدزپلین اصلا نمیشه گفت که تم تالکینی داره در مقابل گروه هایی مثل بلایند گاردین .فرضا تم کارایی مثل"از زمانی که دوستت دارم.."،"نارنگی"،"پلکانی به بهشت" که اتفاقا تم کلی کارای زپلین هم روی همیناس به هیچ وجه تالکینی نیست.ولی در کل تشکر فراوان برای معرفی این خداوندگار موسیقی توی سایت 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در مارس 2, 2013 مسئله تالکینی بودن یا نبودن لدزپلین حداقل برای دو سه سال مورد مناقشه من و هالباراد بوده.من به عنوان کسی که موسیقی راک رو بیشتر از متال میپسندم و بالطبع لذزپلین از خداندگاران موسیقی برایم بوده همیشه و هالباراد به عنوان کسی که موسیقی متال علی الخصوص در زیرشاخه های بلک ،دوم و دث براش اعجاب انگیز بوده.و عجیبتر اینکه من هیچگاه نتونستم لدزپلین رو یک بند تالکینی بدونم و هالباراد این تفکر رو داشت.به نظرم فضای کلی کارای لدزپلین اصلا نمیشه گفت که تم تالکینی داره در مقابل گروه هایی مثل بلایند گاردین .فرضا تم کارایی مثل"از زمانی که دوستت دارم.."،"نارنگی"،"پلکانی به بهشت" که اتفاقا تم کلی کارای زپلین هم روی همیناس به هیچ وجه تالکینی نیست.ولی در کل تشکر فراوان برای معرفی این خداوندگار موسیقی توی سایت سبکی مثل پاور متال (که یلایند گاردین از بزرگان و تعریف کنندگان این سبک محسوب میشه) جدا از المان های این سبک که شامل جنس صداها، ریتم ها و چیز های دیگه هست، یه مشخصه ی خیلی بزرگ دیگه هم داره و اون موضوع لیریک هاست که شامل داستان های پریان، شاهزاده، اژدها، نبرد های حماسی، نبرد خیر و شر و چیزهایی توی این مایه هاست. و برای کسی که میخواد توی این سبک کار کنه، تالکین یکی از بهترین موضوعاتی هست که میتونه انتخاب کنه. کسانی که توی سایتی تالکینی مثل آردا در مورد بلایند گاردین حرف میزنن، شاید چیزی از پیچیدگی های موسیقیایی این بند و تاثیری که این بند توی دهه ی نود بر روی خیلی از بند های اروپایی گذاشت رو ندونن یا زیاد بهش اهمیت ندن. این بند از مبتکر ترین بند های زمان خودش بود و هنوزم هست. و مطمئنا هدف اعضای بند از موسیقی نواختن هم همین بوده و در کنارش، علاقه شون به تالکین رو هم اضافه کردن. در مورد لد زپلین هم من اول متن، از خودم نوشتم که برداشت از یک اثر هنری، کاملا شخصیه. این چیزی نیست که یک نفر بیاد و تفسیرش کنه. تمام این مقاله هم یک نظر شخصی هست که بسیار دقیق و عمیق نگاشته شده. من هم لد زپلین رو یه بند تالکینی نمی دونم. (اصلا بند تالکینی بعنی چی ؟؟ ) من خودم زپلین رو به عنوان یه بند عالی میشناسم که خلاقیتش موجب به وجود امدن ژانر های زیادی در سبک راک شده. (هوی متالی هم که در دهه ی هفتاد نواخته شد، وامدار زپلین هست {و البته دیپ پرپل} البته میدونم که هوی متال اون موقع با هوی که توی دهه ی هشتاد نوخته میشه فرق داره. تا قبل از آغاز دهه ی هشتاد لد زپلین به عنوان یه بند هوی متال شناخته میشده، ولی بعدش دیگه نه). مطمئنا هم این بند مثل بلاین گاردین، هدفشون از نواختن موسیقی، همین بوده و اصلا همچین فکری نمی کنم که این بند اومده که تالکین رو تبلیغ کنه. (اصلا فکر نکنم تالکین نیازی به تبلیغ داشته باشه) ولی خب بعد از این که این رو خوندم، و یه نگاهی دوباره به Ramble on انداختم، از دیدن رد پای تالکین حتی توی بندی مثل لد زپلین ، متحیر شدم 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Light king 462 ارسال شده در مارس 15, 2013 همینه دیگه آثار تالکین بر همه اثر میگذاره , چه برسه به لد زپلین ! کلا آثار فانتزی رو که دسته بندی میکنیم , غیر از بقیه دسته ها دو دسته وجود داره : اسطوره ای و غیر اسطوره ای فانتزی های اسطوره ای اکثر از نماد ها و اسطوره های دنیای ما (دنیای واقعی) استفاده میکنه در مقابل اون آثاری مثل نوشته های تالکین , ارباب حلقه ها , وجود داره که نماد های دنیاشو خودش میسازه و تقریبا ربطی به دنیای ما نداره مثل همونی torambar گفتند ولی با این حال او کاراکتر های داستانش را به عنوان ملت های مختلف در دنیای واقعی در نظر نگرفته بود. او می توانست سائورون را به عنوان آلمان یا آراگورن را به عنوان آمریکا در نظر گیرد ؛ ولی او نمی خواست تا داستان هایی بنوسید که ستیزه گری دنیایی که خودش در آن زندگی می کرد را بازتاب دهد. کتاب های تالکین از پرفروش ترین کتاب های دنیا هستن و بسیار پر طرفدار هستن و مخصوصا به خاطر حال و هوای ادبی کتاب و نماد هایی که استفاده کرده , چرا از نماد هاش برای زیبا تر کردن اثرمون استفاده نکنیم ؟ مثلا مثل این : "در تاريک ترين اعماق موردور بود که دختري زيبا را ديدم ولي گولوم اهریمنی بالا خزيد او را برداشت و گريخت" 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MORGOTH 146 ارسال شده در مارس 15, 2013 شب دراز است مهره هاي زمان به آهستگي در گذرند چشمان خسته افق را مي نگرند در انتظار درخششي در شرق این قسمت مردانی را توصیف می کند که چگونه منتظر بودند تا تاریکی موردور، از بین برود. درخششی از سوی شرق، به رسیدن گندالف اشاره دارد که همراه با سواران روهان از شرق در طلوع صبح از راه رسید تا جریان نبرد را عوض کند. (البته فکر کنم نویسنده اینجا یه اشتباه کوچولو کرده. اگه میخواد به نبرد پله نور اشاره کنه، گندالف با روهیریم ها نبوده و داخل شهر بوده. احتمالا با نبرد گودی هلم اشتباه کرده) شاید منظور همون نبرد گودی هلم بوده و اشاره به این جمله گاندالف با درخشش اولین شعاع نور در پنجمین پگاه به شرق نگاه کن 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Armando 1,660 ارسال شده در مارس 17, 2015 من خیلی وقته تمام آلبوها و موزیک ویدئو هاشونو دارم حتی شعرهاشونو اما فکر نمیکردم که مضمون شعرهاشون به تالکین ربط داشته باشه تازه یه سریهاشون هم توصیفاتی هستن که توی کتابهای فانتزی دیگه ای هم میان اگه این یه مطلب تایید شده از طرف خودشون بوده باشه پس کارشما و تاپیکتون قابل ستایشه . ممنون از اطلاع رسانیتون تاحالا با این دید بهشون نگاه نکرده بودم. namarie @};- 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در مارس 18, 2015 من خیلی وقته تمام آلبوها و موزیک ویدئو هاشونو دارم حتی شعرهاشونو اما فکر نمیکردم که مضمون شعرهاشون به تالکین ربط داشته باشه تازه یه سریهاشون هم توصیفاتی هستن که توی کتابهای فانتزی دیگه ای هم میان اگه این یه مطلب تایید شده از طرف خودشون بوده باشه پس کارشما و تاپیکتون قابل ستایشه . ممنون از اطلاع رسانیتون تاحالا با این دید بهشون نگاه نکرده بودم. namarie @};- تا جایی که من اطلاع دارم هیچ وقت اعضای بند در مورد اینکه لیریک های بعضی از آهنگ های مرموز شون (!) دقیقا در مورد چی هست توضیحی ندادن یا جواب های مبهمی دادن. این بحث نمیتونه از طرف اعضای بند تایید شده باشه و فکر میکنم هر کسی میتونه برداشت خودش رو از آهنگ ها داشته باشه. من خودم درمورد چند تا از آهنگ های دیگه شون که توی این تاپیک گفته نشده هم میتونم اشارات تالکینی پیدا کنم 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Armando 1,660 ارسال شده در مارس 18, 2015 تا جایی که من اطلاع دارم هیچ وقت اعضای بند در مورد اینکه لیریک های بعضی از آهنگ های مرموز شون (!) دقیقا در مورد چی هست توضیحی ندادن یا جواب های مبهمی دادن. این بحث نمیتونه از طرف اعضای بند تایید شده باشه و فکر میکنم هر کسی میتونه برداشت خودش رو از آهنگ ها داشته باشه. من خودم درمورد چند تا از آهنگ های دیگه شون که توی این تاپیک گفته نشده هم میتونم اشارات تالکینی پیدا کنم این که نمیشه. شعرهای متال که بیشترشون مرموزن. تازه وایکینگ متال هم که بیشتر شعرهاشون درمورد دنیای فانتزیه هم رو میشه به کارای نویسنده هایی مثل تالکین ربط داد اون موقع. اینجوری نمیشه به نظرم باید خود بند هم تایید کنه که از کی الهام گرفتن. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در مارس 18, 2015 همون طور که گفتم اعضای بند هیچ وقت در مورد کانسپت خیلی از لیریک ها هیچ چیزی رو تایید نکردن. چیزهایی که توی این تاپیک هست یه ایده هست مثل خیلی از ایده های دیگه ای که در مورد آهنگ های لدزپلین وجود داره. مشکوک ترین چیزی که تو این قضیه هست استفاده از کلماتی مثل گولوم و اشباح حلقه هست. ممکنه اینها مستقیما به داستان های تالکین اشاره داشته باشن یا صرفا رابرت پلنت به خاطر علاقه اش به کتاب های تالکین (این یکی تایید شده!) از این کلمات استفاده کرده باشه؛ با منظوری دیگه. من برداشت خودم از کارهای لدزپلین رو به بقیه تحمیل نمیکنم با فرض گرفتن اینکه هر کسی آزاده که برداشت خودش رو داشته باشه پ.ن : ما داریم در مورد لدزپلین صحبت میکنیم نه بند های دیگه 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
DenethorII 2 ارسال شده در مارس 26, 2016 با سلام . عرض کنم روبرت پلنت در مورد خودش اخیرا گفته : من ذوب در آثار تالکين بودم .عنوان یه طرفدار سرسخت که آهنگ هایی که اسمش بالا اومده به گفته خودش کاملا به خاطر عشقش به تالکين نوشته شده . . فیلم هابيت رو ندیده ولی ارباب حلقه ها رو ديده و از فیلم هم بدش میاد . 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست