رفتن به مطلب

Recommended Posts

تور

در برهه هایی از زمان و در بعضی اقوام جاهلیت وجود دارد. به این معنی که یا هیچ چیز از خالق خود نمیدانند یا از دیگران شنیده اند.

چرا از خالق یگانه خود فراموش کرده اند؟

پس از خلقت آینور و آردا و بیدار شدن فرزندان اول، آن ها یعنی همان وانیار و نولدور که به والینور آمدند ارو را خدای یگانه و والار را مقدران آردا می دونستند. اما سیندار چه؟ آن ها که در سرزمین میانه ماندند؟!

بیاییم جلوتر. انسان ها بعضا تحت تعالیم و پرورش الف ها چیز هایی یاد گرفتند. از والار و ارو. اما پس از هجرت الندیل چی؟! فرزندان گوندور از والار یا ارو چه میدانند؟! آن ها خالق خود را که می دانند؟!

هابیت ها که در غفلت از دنیای بزرگ زندگی میکنند چرا؟! چرا هیچ گونه تحقیقی در این امر نمیکردند که ما از کجا آمدیم و به کجا می رویم؟!

در دوران سوم که میشود آن را دوران جاهلیت نامید میشه گفت فقط الروند و گلادریل و کله بورن و ایستاری به این امر واقف اند. یعنی ارو را خالق خود و آردا می دانند و والار را قدرت ها و مقدران آردا.

تازه الف ها و انسان های خردمندشون، والار رو خداوندگاران می دانند و خب در گذر زمان این ها جاشون رو به عنوان خالق باز میکنن.

و سوال اصلی و آخر این که چرا پس از فصول اول سیلماریلیون استاد به ندرت از ارو و ایلوواتار نام می برند. درسته که آردا و اختیاراتش کم و بیش به والار داده شد اما مردم آن باید ارو را به عنوان خالق پرستش کنند و از او شکر گذار باشند...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

دليل اين معلومه كه چرا در دوران سوم اسمی از ارو و والار و مايار و اينا برده نميشه! چون دوران سوم قبل از دوران اول بوده!

يعنی تالكين اول هابيت و ارباب حلقه ها رو نوشت، و بعد سيلماريليون. پس مسلمه كه اسمی از ارو و والار در دوران سوم برده نشه.

شايد اون موقع كه تالكين هنوز سيلماريليون رو ننوشته بود، خدای خودش رو خالق موجودات توی داستانش ميدونست؛ ولی بعدها تصميم گرفت با نوشتن سيلماريليون ماجرای آفرينش آردا و سرزمين ميانه رو كاملتر و متفاوت با بقيه آثار فانتزی نويسنده های ديگه بكنه. و قطعاً تغيير دادن داستان ارباب حلقه ها و هابيت بعد از نوشتن سيلماريليون (اگه زنده می موند) و آوردن اسم ارو در اين كتاب ها، كار آسونی نبود؛ چون خيلی ها اونو خونده بودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

با حرفهات موافق نیستم

پس از خلقت آینور و آردا و بیدار شدن فرزندان اول، آن ها یعنی همان وانیار و نولدور که به والینور آمدند ارو را خدای یگانه و والار را مقدران آردا می دونستند. اما سیندار چه؟ آن ها که در سرزمین میانه ماندند؟!

از بین سیندار الوه برای رفتن والینور رفت و وقتی برگشت همه چیز رو برای اونها تعریف کرد. از طرف دیگه ملیان هم بود! ملیان مایا که خودش مستقیما توسط ارو خلق شده و قبل از به وجود اومدن آردا پیش ارو بوده خیلی بهتر از هر کس دیگه ای ارو رو میشناخته و تعالیمش رو بین سیندار پخش میکرده.

بیاییم جلوتر. انسان ها بعضا تحت تعالیم و پرورش الف ها چیز هایی یاد گرفتند. از والار و ارو. اما پس از هجرت الندیل چی؟! فرزندان گوندور از والار یا ارو چه میدانند؟! آن ها خالق خود را که می دانند؟!

هجرت الندیل؟ منظورت مرگشه؟ فرزندان گوندور از نسل نومه نور هستن. کسانی که به چشم خشم ارو رو در نومه نور دیدن. درخت سپید همیشه به نشانه هدیه والار همواره در گوندور وجود داشت و پرچمش هم که درخت سپید و هفت ستاره والار بود.

در دوران سوم که میشود آن را دوران جاهلیت نامید میشه گفت فقط الروند و گلادریل و کله بورن و ایستاری به این امر واقف اند. یعنی ارو را خالق خود و آردا می دانند و والار را قدرت ها و مقدران آردا.

تازه الف ها و انسان های خردمندشون، والار رو خداوندگاران می دانند و خب در گذر زمان این ها جاشون رو به عنوان خالق باز میکنن.

به شدت با این حرفت مخالفم. همه الدار میدونستن ارو کیه. توی سیلماریلیون تالکین میگه برخی انسانها والار رو خدایان نام نهاده بودن اما همه الفها میدونستن ارو کیه.

اگه قراره دوران جاهلیت پیدا کنی اون دوران دومه. جایی که سائرون به نومه نور میره و تحت تعالیمی که میده به نومه نوری ها میگه "ارو وجود نداره و فقط خداوندگار تاریکی(ملکور) وجود داره" توجه داشته باش که نمیگه ملکور و ارو هر دو خدا هستند، به کل وجود ارو رو انکار میکنه و مردم به دو دسته مومنان و مردان شاه تقسیم میشن و آر-فارازون برای جنگ با والار میره اما مومنان به سرزمین میانه برمیگردن و نسل گوندور و آرنور از همین مومنانه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مونت آو سائرون

تور از کجا می دونی واقف نیستند؟!

دلیل اینکه انسان ها یا هابیت ها زندگی روزمره خودشون رو داشتند درست مثل من و تو یا اینکه تالکین بیشتر به ارزش های دیگری از اون ها پرداخته دلیل بر این نیست که در جایگاه هستی درک و فهمی از خودشون نداشتند. مثل این میمونه که من شرح حال یکی از نویسنده ها رو جایی حک کنم و به صورت محدود و خلاصه وار از زندگی اون اشاره کنم و خواننده که شرح حال رو مطالعه کنه با خوش بگه که این نویسنده ملهد بوده چون در زندگی خودش به حقیقت هستی فکر نکرده...

اگر تالکین صریحا دوران سوم رو به عصر جاهلیت نام کرده که نکرده حرفی توش نیست اما اگر بخوایم با این استدلال ها به این نتیجه برسیم اصلا قضاوت صحیحی نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

دليل اين معلومه كه چرا در دوران سوم اسمی از ارو و والار و مايار و اينا برده نميشه! چون دوران سوم قبل از دوران اول بوده!

يعنی تالكين اول هابيت و ارباب حلقه ها رو نوشت، و بعد سيلماريليون. پس مسلمه كه اسمی از ارو و والار در دوران سوم برده نشه.

دلیل قابل تاملیه. اما نمیشه بهش استناد کرد. چون گفته شده که سیلماریلیون از طرفی اولین کتاب استاد در زمینه آردا هم بوده! چون پایه های جهان تخیلیش رو از اول مشخص کرده. بعد دست به تدوین و تهیه ارباب حلقه ها و سیل زده. (هابیت قضیه اش فرق داره) بنابراین دلیل قابل استنادی نیست که بگیم حتما اینطوری بوده. از کجا مطمئنیم که استاد موقع نوشتن ارباب حلقه ها "ارو"یی رو در ذهن پرورش نداده بوده؟!

از بین سیندار الوه برای رفتن والینور رفت و وقتی برگشت همه چیز رو برای اونها تعریف کرد. از طرف دیگه ملیان هم بود! ملیان مایا که خودش مستقیما توسط ارو خلق شده و قبل از به وجود اومدن آردا پیش ارو بوده خیلی بهتر از هر کس دیگه ای ارو رو میشناخته و تعالیمش رو بین سیندار پخش میکرده.

از کجا مطمئنی که این تعالیم زنده مونده؟! و با گذر زمان از بین نرفته؟! حتی مرثیه ها و ترانه های الفی هم به والار اشاره دارند نه ارو...{آ البرث مثلا}

هجرت الندیل؟ منظورت مرگشه؟ فرزندان گوندور از نسل نومه نور هستن. کسانی که به چشم خشم ارو رو در نومه نور دیدن. درخت سپید همیشه به نشانه هدیه والار همواره در گوندور وجود داشت و پرچمش هم که درخت سپید و هفت ستاره والار بود.

هجرت الندیل و فرزندانش از نومه نور به گوندور(سرزمین میانه)

کسانی که به چشم خشم ارو رو دیدند در دریا دفن شدند. و کسانی که زود تر رفتند مانند الندیل اتفاقی که افتاد رو ندیدند فقط به گفته شما چون از مومنان بودند توانستند خشم ارو را احساس کنن. این درست. اما باز هم این سوال مطرحه که آیا این احساس در نسل های بعدی حفظ شد؟! و در دوران سوم و بعد، فرزندان گوندور ارو را به عنوان خدای یگانه میدانستند و از خشم او آگاه بودند؟!

به شدت با این حرفت مخالفم. همه الدار میدونستن ارو کیه. توی سیلماریلیون تالکین میگه برخی انسانها والار رو خدایان نام نهاده بودن اما همه الفها میدونستن ارو کیه.

درست. اما چرا جو کتاب ارباب حلقه ها باعث شد من همچین فکری بکنم؟!!! سوال دومم همینه...آیا تالکین از خالق یگانه آردا در ماجراهای دوران سوم فراموش کرده؟ {خودمم جوابش رو نه میدونم اما دلیلی ندارم :دی}

اگه قراره دوران جاهلیت پیدا کنی اون دوران دومه. جایی که سائرون به نومه نور میره و تحت تعالیمی که میده به نومه نوری ها میگه "ارو وجود نداره و فقط خداوندگار تاریکی(ملکور) وجود داره" توجه داشته باش که نمیگه ملکور و ارو هر دو خدا هستند، به کل وجود ارو رو انکار میکنه و مردم به دو دسته مومنان و مردان شاه تقسیم میشن و آر-فارازون برای جنگ با والار میره اما مومنان به سرزمین میانه برمیگردن و نسل گوندور و آرنور از همین مومنانه.

آیا آر-فارازون از روی جهل و نادانی به آمان لشگر کشید؟! یا نه...کاملا به قدرت والار آگاه بود. پس جاهلیت در اون جا متمرکز نبوده بلکه اون زمان دوران کفر نومه نور بود.

تور از کجا می دونی واقف نیستند؟!

دلیل اینکه انسان ها یا هابیت ها زندگی روزمره خودشون رو داشتند درست مثل من و تو یا اینکه تالکین بیشتر به ارزش های دیگری از اون ها پرداخته دلیل بر این نیست که در جایگاه هستی درک و فهمی از خودشون نداشتند. مثل این میمونه که من شرح حال یکی از نویسنده ها رو جایی حک کنم و به صورت محدود و خلاصه وار از زندگی اون اشاره کنم و خواننده که شرح حال رو مطالعه کنه با خوش بگه که این نویسنده ملهد بوده چون در زندگی خودش به حقیقت هستی فکر نکرده...

اگر تالکین صریحا دوران سوم رو به عصر جاهلیت نام کرده که نکرده حرفی توش نیست اما اگر بخوایم با این استدلال ها به این نتیجه برسیم اصلا قضاوت صحیحی نیست.

اتفاقا این قضاوت صحیح نیست!

خود تالکین در ارباب حلقه ها میگه که هابیت ها بی خبر از رخداد های جاری در دوران و حوادث سرزمین میانه و در صلح و آرامش و بی خبری زندگب میکردند. یعنی ارو که بماند به نظرم درک صحیحی از والار هم نداشتند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مونت آو سائرون

تورعزیز در مورد هابیت ها به نظر من تو داری بیشتر از اون مفهومی که باید از نوشته های تالکین برداشت بشه رو استخراج می کنی... تالکین این حرف رو زده درست اما دلیل نمیشه که ابیت ها خالق رو نشناسن. این حرف صرفا یعنی اینکه هابیت ها در رابطه با نخستین نبردها یا احادیثی که در سیلماریلیون روایت شده بی خبر بودند. من تایید نمی کنم که هابیت ها موجواداتی مومن بودند. به قول چوب ریش: شاید شاید باشه! شایدم نباشه! اما دلیلی که آوردی مدرک محکمی برای اثبات این قضیه نیست و کلا مفهوم جدایی از خداشاناسی داره. این حرف تالکین بیشتر مربوط به تاریخ سرزمین آردا هست. درگیری ها، کشمکش ها ، حکومه ها یا پادشاهی هایی که در طی تاریخ اون شکل گرفته. نشانگر تنیجه ای که شما از اون گرفتید نیست...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

به مونت:

من که قانع نشدم.

خب؟!!

من منتظرم...

یعنی همه قبول کردند که دوران سوم دوران جاهلیت بود؟!! {مطمئنا نکردند. اما دلیل میخوام}

و این که چه دلیل وجود داره که مباحث توحیدی در آثار تالکین بخصوص در دوران سوم کمرنگ میشه؟! فانتزی شدن داستان؟!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
S.A.F_K.O.L

درود

من به شخصه اونقدر در زمینه داستانهای اردا تخصص و حافظه قوی ندارم که بخوام تو اینجور موارد بحث کنم اما فقط میخواستم یه سوال ازتون بپرسم اونم اینه که شما فکر میکنید واقعا الان واژه جاهل برای مردم داستان lotr مناسبه؟

مثلا الان افرادی مثل اراگورن جاهل هستن؟ جاهل یعنی در لغت یعنی نادان و بی خرد که مطمئنا شایسته قهرمانان lotr نیست.

شناخت یا عدم شناخت ارو واقعا چه سودی میتونه برای مردم دوران سوم داشته باشه که بخوایم ازش با عناوین جاهل و عاقل یاد کنیم؟

به نظر من عامه مردم از ارو خبر داشتن دلیلش هم همون دلیلیه که ما الان از اینهمه خدا تو جهان خودمون خبر داریم!!!واقعا غیر منطقیه اگه فکر کنیم مدارک و تعلیمات در مورد ارو همه از بین عامه مردم رفته باشن. اما به نظرم دلیل اینکه یادی از ارو تو ارباب حلقه ها نمیشه اینه که از نظر واقع گرایانه این شناخت و یاد عملا هیچ تاثیر مثبتی نداره و همه چیز بدون ارو به خوبی پیش میره پس دلیلی نیست که اشخاص خودشون با موجودی که سالهاست کاری باهاشون نداره درگیر کنن.

در کل به نظر من تو ارباب حلقه ها که کتاب های اولیه بوده تالکین نمیخواسته داستاناشو با مذهب درگیر کنه(که نیازی هم نبوده.) اما تو سیلماریلیون چون موضوع رو از اغاز شروع کرده مجبور بوده یه مبدائی در نظر بگیره که متاسفانه ذهن استاد از خدای مسیحیش فراتر نرفته و ارو خلق شده!!!

----------------------------

یه سوال حاشیه ای:

ارو چرا انسان و الف و.. رو افرید؟ کسی میتونه بگه؟

به نظر من تنها دلیل نوعی تفریح بوده نه لطف!!! انسانها از افراد دیگه بخاطر تفریحشون تشکر نمیکنن!! امیدوارم متوجه شده باشید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

درود

من به شخصه اونقدر در زمینه داستانهای اردا تخصص و حافظه قوی ندارم که بخوام تو اینجور موارد بحث کنم اما فقط میخواستم یه سوال ازتون بپرسم اونم اینه که شما فکر میکنید واقعا الان واژه جاهل برای مردم داستان lotr مناسبه؟

مثلا الان افرادی مثل اراگورن جاهل هستن؟ جاهل یعنی در لغت یعنی نادان و بی خرد که مطمئنا شایسته قهرمانان lotr نیست.

اگر پست های بالا رو به دقت مطالعه کرده باشید در اونجا منظور خودمو از جاهلیت بیان کردم. منظور حماقت که نیست. یک اسمیه که من به دوران سوم دادم به دلایلی که در بالا گفتم. افرادی هم مثل آراگورن، لرد الروند، بانو گلادریل و... به این امر واقف اند. خود بانو گلادریل در دوران دو درخت متولد شده چطور میتونه از خالق خودش بی خبر باشه. این خواص مورد بحث من نیست.

در این تاپیک دو بحث مطرحه.

یکی که من گفتم چرا استاد در دوران سوم که اثر بارزشون "ارباب حلقه ها"ست به "خالق" نپرداخته؟! به این معنا که اگر این کتابو یکی بخونه فقدان خالق یگانه و "قدرت برتر" رو احساس میکنه...که حالا جناب تضاد بهش پرداختند...

و یکی دیگه این که چرا در داستان، اقوام مختلف از خالق خود بی اطلاع اند؟! این خودش نوعی "جاهلیت" نیست؟! بطور مخصوص در مورد هابیت ها صحبت شد که در کتاب خود استاد هم همینو گفتن...

اگر در ارباب حلقه ها چندان به مسأله ی آفرینش پرداخته نمیشه دلیلش روشنه. این داستان، داستان آفرینش آردا نیست، داستان سفر به دور دست و بازگشت دوباره نیست، داستان ساختن حلقه های قدرت نیست. داستان از بین بردن یک حلقه ی خاصه. اگر یاران حلقه رو به دقت مطالعه کرده باشین می بینین که در شورای الروند به این موضوع اشاره میشه. پیشنهاد میکنن که حلقه رو به «آن سوی دریا» بفرستند. جایی که از دسترس سائورون خارجه. ولی جواب می گیرند که حلقه آن سوی دریا پذیرفته نخواهد شد و این مسأله ای هست مربوط به سرزمین میانه. این چالش، این مبارزه ی مقطعی با تاریکی تمام داستان ارباب حلقه هاست. و قرار نیست در این شش کتاب تمام فلسفه ی تالکین رو ببینیم. :-?

بله. کاملا درسته. من هم منظورم پرداختن به مسئله آفرینش نبود...بلکه پرداختن به مسئله پرستش خالق یگانه و قدرت برتر بود.

ببینید همین مبارزه با تاریکی ها که در طول داستان وجود داره و آخرش به پیروزی نیروی حق منجر میشه چی به مخاطب میرسونه؟! مطمئنا این که خصوصیات جبهه حق چیه و بعد به ستایش آن ها میپردازه و بالعکس در مورد جبهه باطل. اما سردمدار جبهه باطل رو سائورون و سردمدار جبهه حق رو انسان های حق گرا قرار داده...در حالیکه سرمنشا باطل ملکور است و حق، ارو. نمیگم که بیاد در داستان توضیح مفصل در مورد این ها بده...کمااینکه در ضمایم اشاره ای به ملکور و والار کرده. منظور من القاء این حسه...یعنی از این بحث من میخوام نتیجه بگیرم که آیا این حاصل ناتوانی تالکین بوده یا غفلتش یا هر دلیل دیگه ای...یا این که اصلا حق با من نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

گندالف جایی میگه وظیفه ی ما مبارزه با تمام سیاهی های این عالم نیست. (جمله نقل به مضمونه) سیاهی های دیگه ای در آینده ظهور میکنن و افراد دیگه ای وظیفه دارن باهاش مبارزه کنن. یعنی در هر مقطعی، انسان با دشمن روبرو خواهد شد و جنگ حلقه، آخرین جنگ بزرگ عالم نیست. همین طور در جای دیگه ای اشاره میکنه که هم خودش و هم سائورون هر دو فرستاده هستن.

من برداشتم از مجموع این حرف ها این بود که تالکین داره تنها برشی از طول عمر یک دنیای خیالی رو برای ما تعریف میکنه. یک برش رو و نه تمام ماجرا رو از صفر تا به انتها. مخصوصاً که انتهای زمانی هم برای سرزمین میانه قائل نشده.

با این شرایط منظور شما رو درست متوجه نمیشم. یعنی میگین چرا یک جور جهت گیری مشخص نداده و مثلاً والار رو مستقیم وارد داستان نکرده؟ یا یک برابر سفید برای سیاهی سائورون قائل نشده؟ یه کمی گنگه برام این حسی که میگین. :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

قبول کنید بیانشم سخته :-?

نه وارد کردن اون ها نه. (الان در مورد بحث اول داریم صحبت میکنیم...)

بذارین از دو دیدگاه که در پست های ابتدایی گفتم این بحثو شرح بدم. با فرض قبول کردن بحث دوم یعنی قبول کردن این که دوران سوم، عصر جاهلیت بود:

1- چرا جو دوران سوم علی الخصوص کتب ارباب حلقه ها و هابیت باعث شد من به این نظر و احساس برسم؟! آیا مقصود تالکین بوده یا ...

2- حالا که قبول کردیم دوران سوم دوران جاهلیت بوده (فرضا) بگین چرا دوران سوم این جوری شد؟! چرا بهش برچسب جهل زدیم؟!

شاید ممکنه نیاز پیدا کرده باشید که اول بحث دوم رو به سرانجام برسونیم...مشکلی نیست...من حاضرم. :D

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

دلیل قابل تاملیه. اما نمیشه بهش استناد کرد. چون گفته شده که سیلماریلیون از طرفی اولین کتاب استاد در زمینه آردا هم بوده! چون پایه های جهان تخیلیش رو از اول مشخص کرده. بعد دست به تدوین و تهیه ارباب حلقه ها و سیل زده. (هابیت قضیه اش فرق داره) بنابراین دلیل قابل استنادی نیست که بگیم حتما اینطوری بوده. از کجا مطمئنیم که استاد موقع نوشتن ارباب حلقه ها "ارو"یی رو در ذهن پرورش نداده بوده؟!

آره، حتما تالکین از قبل نوشتن ارباب حلقه ها درباره خدا و آفرینش داستانش فکر کرده بود. ولی شاید به کاملی اونی که توی سیلماریلیون نوشته نبوده. وگرنه حتما یه اسمی از ارو میاورد.

با این شرایط منظور شما رو درست متوجه نمیشم. یعنی میگین چرا یک جور جهت گیری مشخص نداده و مثلاً والار رو مستقیم وارد داستان نکرده؟ یا یک برابر سفید برای سیاهی سائورون قائل نشده؟ یه کمی گنگه برام این حسی که میگین. :-?

فکر کنم منظور تور عزیز این باشه که چرا تالکین در ارباب حلقه ها مستقیماً از ارو و والار اسمی نبرده؟ و چرا شخصیت های ارباب حلقه ها ارو رو به طور واضح و شفاف عبادت نمیکنن؟ (در عبادتگاه ها و...)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

با سلام خدمت دوستان خردمند. آیا مردم آردا (بیشتر سرزمین میانه) دین وآیین خدا پرستی خاصی دارند ؟آیا اصلا ارو خدای یگانه را میپرستند یا مپل نومه نوری ها که فریب سایرن را خوردند یکی از والار هارا مثلا ملکور یا آئوله را آفرینندهی خود میدانن ؟ مرسی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

خب ما اول باید تعریف دین رو بدونیم. برنامه ای برای زندگی مخلوقات که از سمت خالق با واسطه ارائه میشه. همچین چیزی در آردا وجود ندارد. و دلیل محکمی برای این کار وجود داره. چون در ابتدای خلقت که مکاشفه ای به آینور نشون داده شد، والار عاشق آردا شدند و عزم کردن در اون چیز ها بسازند و مسئولیتش رو بعهده بگیرند و ارو گفت:"ائا؛ این چیز ها بباشد" و این شد که آردا خلق شد. از اون پس والار شاهان آردا شدند و شیوه زندگی فرزندان ایلوواتار رو اون ها بهشون آموختند. یعنی ابتدا که الف ها در کنار اون ها مسکن داشتند و بعد هم که از پیش او رفتند انسان ها بیدار شدند و با ملاقات فین رود فهمیدند چقدر در شیوه زندگی عقب هستند. در نهایت این دو قوم به همراه دورف ها هر کدوم تمدن خاص و فرهنگ مستقل خودشونو داشتند.

در مورد پرستش باید گفت که بله. با وجود این که والار و مانوه شاهان آردا بودند اما از ارو غفلت نکرده بودند. به عنوان یگانه خالف ائا. پرستشگاه هایی ابتدا در آمان وجود داشت و هر از چندگاهی والار جشن های شکر گذاری ارو بر پا میکردند که در سیل به یکی دو تاشون اشاره شده. همچنین در دوران اول. که البته بیشتر شبیه به یک تعقیب و گریز و سفر بود بنابراین سبک می رفتند و در سرزمین میانه فقط اردو زدند اما این ها حدود 800 سال (یا بیشتر بنظرم) طول کشید. در این مدت کتاب به پرستش گاه خاصی اشاره نمیکنه اما نمیشه گفت از ارو بی خبر بودند چون نولدور که از والینور اومدند از خیلی چیز ها که در غرب آموخته بودند سخن گفتند.

میرسیم به نومه نور. در نومه نور هم پرستش گاه های متفاوتی وجود داشت و یک پرستشگاه بزرگ مرکزی. (منل تارما) کار سائورون دروغ پراکنی بود. کاری شیطان گونه که ارو رو از دایره پرستش مردم خارج میکنه و ملکور رو میذاره. مردم شروع به پرستش ملکور می کنند اما در این بین مومنانی بودند که گول نمی خوردند و آن ها الندیل و خاندانش بودند که در معرض خطر بودند بنابراین به جنوب گوندور سفر کردند و اونجا رو محل فرمانروایی قرار دادند. به اشارت ارو نومه نور نابود شد.

میرسیم به دوران سوم که مورد بحث این تاپیکه و من مدت هاست پرسش هایی رو در باره غفلت از خدای یگانه در دوران سوم میان اقوام هابیت و انسان مطرح کردم که بی جواب مونده. نمیدونم آیا این ها یعنی حق با منه؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

من هر چه قد در موردش فكر كردم ، نتونستم به جوابي برسم.يه چيزايي البته اومد تو ذهنم:

كسايي كه از وجود ارو آگاه بودن كم بودن در دوران سوم. مثلا ارو بيشتر نزد الدار شناخته شده بود. نومه نوري ها هم به واسطه الدار شايد از وجود ارو خبر داشتن. در دوران سوم هم كمتر كسي از الدار توي سرزمين ميانه باقي موندن و شايد ارو نزد آن دسته از مردم گوندور شناخته شده بود كه بر فرهنگ و تاريخ نياكان نومه نوريشان تسلط داشتند. البته تلاش هاي سائورون نيز ممكنه در فراموش شدن ارو نزد ديگر انسان ها(علي الخصوص نومه نوري هاي سياه ، هارادريم ها و شرقي ها) تاثيرگذار باشه.

نقش ارو هم در زندگي روزمره مردم اون زمان واقعا كم بوده. براي يه انساني كه حتي توي زمان حال زندگي مي كنه شايد دغدغه هاي روزانه اش برايش آنقدر اهميت داشته باشه كه كمتر به سرمنشا خودش فكر كنه(اينو در مورد همه مطمئن نيستم ولي حداقل خودم جزو اون دسته ام)

يه امكان ديگه اي كه ميدم (البته به نظرم امكانش خيلي خيلي ضعيفه) اينه كه شايد خود تالكين نخواسته زياد وارد موضوعات پرستش و دين بشه. بابت همون اسم ارو هم يه انتقاد هايي بش وارد شد( من جزو اون دسته ام كه ارو همون اهورامزدا و يهوه و ... و خداي دين خودمون مي پندارم) اگه اينارو وارد داستانش مي كرد شايد با مخالفت هاي عده اي تندرو مواجه ميشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

نومه نوری ها مدتی به ترغیب سائرون ملکور رو میپرستیدند که همین موضوع باعث خشم ارو شد. پس ظاهرا ارو با کسانی که کس دیگه ای رو خدا قرار میدادن مشکل اساسی داره واز حقوق خدا بودن خودش به شدت دفاع میکنه ! اما ظاهرا تو دیگر موضوعات خیلی دخالت نمیکنه ومیزاره فرد قوی تر حکومت کنه مثل دوران اوج سائرون .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

ارو رو که نمیشه با اشخاص مقایسه کرد و گفت مشکل شخصی داشته یا نه!

در قضیه نومه نور قدرت مطلق ائا به چالش کشیده شد (بهتره بگیم دعوت شد) و والار و مردم مومن نومه نور که اوضاع رو اسف بار میدیدند حسابشون رو از اون ها جدا کردند. وقتی آر-فارازون به ساحل آمان رسید هیچ کس برای مقابله باهاش نیومد. نه این که نتونن. نمیخواستن...و در این قضیه استثنایی دست به دامن ارو شدند. برای اطلاعات بیشتر به این تاپیک مراجعه کن: https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=865

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

ممنون از راهنماییت. آدم یاد داستان حضرت نوح میفته.:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

راستش این سوال برای منم پیش اومده بود ولی این تایپیکو ندیده بودم

درمورد هابیت ها من فکر نمیکنم که اونا چیزی ذر مورد والار و ارو نمی دونستند چون در جایی که فرودو گیلدور رو ملاقات میکنه و سرودشونو میشنوه به بقیه میگه که اینا الف های تبعیدی هستند که دارند از از البرت میخونن و ...

و مستقیما اشاره نشده که از وجود ارو آگاه بودن ولی وقتی سرنوشت نولدورو رو بدونن باید در مورد و والار و این که از کجا اومدن هم اطلاع داشته باشه .

موضوع مبهم برای من انسان ها هستند . فقط در مورد اون هاست که در دوران سوم هیچ اشاره ای نشده که خالق خودشون و والار رو بشناسن البته به جز کسانی مثل آراگورن که البته خیلی خیلی کم بودند .

آیا میشه دوران سوم رو عصر جاهلیت انسان ها نام داد ؟

در مورد اورک ها چه طور ؟آیا اونا هم چیزی از گذشته شون نمی دونستند ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

آیا میشه دوران سوم رو عصر جاهلیت انسان ها نام داد ؟

در مورد اورک ها چه طور ؟آیا اونا هم چیزی از گذشته شون نمی دونستند ؟

به نظر من اين دوره اوج جاهليت انسان هاست(البته نسبت به دو دوره ي قبل) در دوران اول انسان ها رابطه ي تنگاتنگي با الف ها داشتند و قطعا از وجود والار و ارو خبردار بودند. دوره ي دوم به نظرم زمانيه كه ارو و والار كم كم از ذهن انسان ها پاك مي شن و دوره ي سوم هم كه ديگه اوج فراموشيه.

فكر كنم غير از جاهايي مثل گوندور ديگه كمتر كسي از وجود والار خبردار بود. روهيريم ها يه چيزايي درمورد اورومه ميدونستن(اسمش رو به روهيريك يادم رفته) و شرقي ها و دون لندي ها و هارادريم ها هم يحتمل از وجود چنين چيز هايي خبر نداشتند.

در مورد اورك ها: من اطلاعي ندارم كه اورك ها آيا از گذشتشون چيزي به ياد ميارن يا نه! ولي فكر كنم اون شكنجه ي سهمگيني كه ملكور بر اونا تحميل كرد و جسم و روح آنان رو در هم شكست ، لابد اونقدر موثر بوده كه پيوند اورك ها با گذشتشون كامل نابود كنه !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...