ayub_s 3,949 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 یکی از بهترین دیالوگ های فیلم هابیت ؛ بک سفر غیرمنتظره گالادریل : چرا آن هابیت ؟! گندالف : نمیدونم! سارومان معتقد است که تنها قدرت زیاد می تواند جلوی اهریمن را بگیرد، ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم، من پی بردم که این چیز های کوچک... و کردار روزانه ی افراد عادی است... که تاریکی را مهار می کند. کارهایی ساده، از روی مهربانی و عشق، چرا بیلبو بگینز! خب شاید به خاطر اینکه من می ترسم و اون بهم شجاعت میده. 41 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Light king 462 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 فیلم پر از دیالوگ های به یاد ماندنیه , اینم یکی از دیالوگ های مورد علاقه منه : وقتی که بالین داره در مورد جنگ آزانول بیزار تعریف میکنه و در آخر به تورین اشاره میکنه و میگه : and I thought to myself then there is one who I could fallow there is one who I could call king ! 23 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Legolas 2,323 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 در بیرون غار ترول ها گندالف خطاب به بیلبو: شجاعت واقعی این نیست که زندگی رو بگیری، بلکه اینه که زندگی رو ببخشی. 21 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژانویه 30, 2013 من كُلُهُم همه ديالوگ های اول فيلم-قبل از اومدن دورف ها- رو خيلی دوست داشتم! خيلی برام شيرين بود كه برای مدت ها، دوباره گندالف رو در يه صحنه جديد ببينم. از بين ديالوگ های اين صحنه، دوتا ديالوگ رو بيشتر دوست داشتم: بيلبو: روز خوش! گندالف: منظورت چيه؟ منظورت اينه كه روز خوشی برام آرزو ميكنی؟ يا اينكه امروز روز خوشيه، چه من دلم بخواد و چه نخواد؟ يا شايد منظورت اينكه بگی در اين روز خاص، احساس خوشی داری؟ يا اينكه روزيه كه ميشه در اون خوش بود؟ بيلبو: فكر كنم همه شون با هم! ***************** بيلبو: روز خوش! گندالف: فكر كن كه اينقدر زنده موندم كه پسر "بلادونا توک" چپ و راست "روز خوش" ببنده به نافم! انگار كه اومدم جلوی در خونه اش دكمه بفروشم! البته بيشتر حالت طنز و كمدی دارن؛ ولی اين نظر منه. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 (ویرایش شده) یکی از بهترین دیالوگ های فیلم هابیت ؛ بک سفر غیرمنتظره گالادریل : چرا آن هابیت ؟! گندالف : نمیدونم! سارومان معتقد است که تنها قدرت زیاد می تواند جلوی اهریمن را بگیرد، ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم، من پی بردم که این چیز های کوچک... و کردار روزانه ی افراد عادی است... که تاریکی را مهار می کند. کارهایی ساده، از روی مهربانی و عشق، چرا بیلبو بگینز! خب شاید به خاطر اینکه من می ترسم و اون بهم شجاعت میده. در بیرون غار ترول ها گندالف خطاب به بیلبو: شجاعت واقعی این نیست که زندگی رو بگیری، بلکه اینه که زندگی رو ببخشی. لیگولاس و ایوب سلیقتون خوبه چون منم این دیالوگها رو خیلی دوست دارم. اون تیکه اول فلم هم بد نیست که بیلبو میخواد کتابشو بنویسه. ویرایش شده در ژانویه 30, 2013 توسط 3DMahdi 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 (ویرایش شده) تورین سپربلوط : چرا برگشتی؟! بیلبو بگینز : می دونم بهش شک دارین. میدونم همیشه بهم شک داشتین. و حق با شماست، اغلب اوقات به "بگ اند" فکر میکنم. دلم برای کتاب هام تنگ شده، برای صندلی راحتیم، برای باغچه ام، میدونین من به اونجا وابسته ام . اونجا خونمه. و برای همین برگشتم چون شماها ندارین... یه خونه، اون رو ازتون گرفتن ولی اگر در توانم باشه بهتون کمک میکنم پسش بگیرین. بیلبو بگینز : فرودوی عزیزم، یه بار ازم پرسیدی که آیا من همه چی رو راجع به ماجراجویی هام گفته ایم یا نه و من درحالیکه که میتونستم بهت صادقانه حقیقت رو گفتم، اما همه ی داستان رو برات تعریف نکردم. بیلبو بگینز : در سو.راخی درون زمین هابیتی زندگی میکرد. نه از اون سوراخ های کثیف و نمور که پر از کرم هست و بوی لجن میدهد. این از اون سوراخ های هابیتی بود و این یعنی غذای خوب و دلگرمی و تمام آرامش خانه. ویرایش شده در ژانویه 30, 2013 توسط ayub_s 18 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تور 9,804 ارسال شده در ژانویه 30, 2013 همه دیالوگ ها جدا. این دو تای زیر که منو همون موقع اول که فیلمو دیدم گرفت جدا. کلی معنی توشون خوابیده: "شاهزادهي جوان دورف، به دنبال کار در روستاهاي انسانها مشغول به کارگري شد اما هميشه به ياد داشت کوهستاني که از آن در زير نور مهتاب دود برمي خواست و درختاني مانند مشعلهاي سوزان زيرا که او آتش اژدها را در آسمان ديده بود و شهري که به خاکستر تبديل شده بود اما او نه هرگز فراموش کرد و نه از آن حادثه گذشت..." و اونجایی که ارباب الروند میگه: "تو تنها محافظی نیستی که از سرزمین میانه مراقبت میکنه..." فیلم همونطور که اشاره شد پر از دیالوگ های ماندگار و آرادیی پسنده. تمام جملات بالا. {بعد از این که به همه لایک دادم فکر کردم باید آخرش اینو بگم :ymapplause:} 15 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در ژانویه 31, 2013 گاندالف : وقتی که برگردی میتونی یکی دوتا داستان واسه خودت سرهم کنی. بیلبو : قول میدی که برمیگردم؟! گاندالف : نه ! ولی اگه برگردی اینطوری نخواهی بود.___________________________________________________________ بیلبوی پیر : فرودوی عزیزم ، تو ازم یکبار پرسیدی که من همه چیز در مورد ماجراجویی هام رو بهت گفته ام ، خب من صادقانه بهت حقیقت رو گفتم ، اگرچه شاید همه ی ماجرا رو بهت نگفته باشم. ___________________________________________________________ گاندالف : دارم دنبال شریکی میگردم که باهاش ماجراجویی کنم. ___________________________________________________________ بیلبو : منکه نمیتونم همیجوری باهات بیام، من یه بگینزم ، اهل بگ اند. ___________________________________________________________ گاندالف : بیلبو ، اجازه بده مهمون ویژه مون رو معرفی کنم ، ثورین اوکنشیلد. 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
S.A.F_K.O.L 120 ارسال شده در ژانویه 31, 2013 تورین در خانه بیلبو بگینز در حال گفتگو با بالین: من هر کدوم از این دروفهارو به سپاهی از تپه های اهنین ترجیح میدم. چون وقتی انهارو فراخواندم به یاریم شتافتند. وفاداری...شرافت... و قلبی راضی. بیشتر از این چه میخواهم؟! 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در ژانویه 31, 2013 (ویرایش شده) گندالف : دنیا که در کتاب ها و نقشه ها نیست. دنیا اون بیرونه. *** بیلبو : حالم خوب میشه... فقط اجازه بدین یه لحظه آروم بشینم. گندالف : الان که خیلی وقته که تو آروم نشستی. *** تورین : می تونم بپرسم کجا رفته بودی؟! گندالف : رفتم یه نگاهی به جلو بندازم. تورین : چی شد که برگشتی؟! گندالف : پشت سرم رو نگاه کردم. *** بالین : نمی خوام ناراحتت کنم پسرم، شمشیرها به خاطر کارهای بزرگی که در نبردها کردن اسم گذاری شدن. بیلبو : میخوای بگی، شمشیر من هنوز توی جنگی شرکت نکرده؟! بالین : من اصلا مطمئن نیستم که این شمشیر باشه، بیشتر به چاقوی نامه باز کنی میخوره. ویرایش شده در ژانویه 31, 2013 توسط ayub_s 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در ژانویه 31, 2013 بیلبو : چرا یه معما نگم، و اگه من بردم، تو راه خروج رو واسم نشون میدی! گالوم : و اگه باخت چی؟! اونوقت چی میشه؟! خب عزیزم اگه باخت ما اون رو میخوریم! اگه بگینز باخت ما همشو میخوریم! بیلبو : قبوله. ... گالوم : گمشدی؟! بیلبو : آره، آره، و دلم میخواد هر چه سریعتر پیدا بشم. گالوم : اوه ما میدونیم راه خروجی واسه هابیت ها کجاست! همون راه تاریک... خفه شو!! بیلبو : منکه چیزی نگفتم!! گالوم : با تو نبودم 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Legolas 2,323 ارسال شده در ژانویه 31, 2013 بیلبو: مطمئنم این داستان ها رو از خودت در آوردی. گندالف: خب هر داستان خوبی، لایق شاخ و برگ دادنه. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در فوریه 1, 2013 گندالف: فكر نميكنم من هم بايد به كسی جواب پس بدم! لرد الروند: اون من نيستم كه بايد بهش جواب بدی. گندالف: بانو گالادريل! گالادريل: ميتراندير! خيلی وقته كه گذشته. گندالف: شايد گذشت زمان منو تغيير داده باشه؛ ولی بانوی لورين رو نه! ****************** تورين: يه اژدها به اره بور حمله كرد. الف ها چه كمكی كردن؟ اورک ها موريا رو غارت كردن؛ به تالارهای مقدسمون بی حرمتی كردن؛ الف ها نگاه كردن و هيچ كاری انجام ندادن! تو ازم ميخوای از همون مردمی كمک بخوام كه به پدر و پدربزرگم خيانت كردن؟ گندالف: تو هيچ كدوم از اون ها نيستی! من اون نقشه و كليد رو بهت ندادم كه به گذشته بچسبی. تورين: نميدونستم اون ها رو بهت داده بودن تا برای خودت نگهشون داری! بيلبو: همه چی روبراهه؟ گندالف؛ كجا داری می ری؟ گندالف: تا با تنها كسی كه اين دور و اطراف عقلش سر جاشه، مشورت كنم! بيلبو: اون كيه؟ گندالف: خودم؛ آقای بگينز! امروز به اندازه كافی با دورف ها سر و كله زدم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در فوریه 2, 2013 (ویرایش شده) بیـــلــبو بگیـــنـز: فکر نمیکنم کسی در غرب بری دنبال ماجراجویی باشه، باعث میشه برای نهار دیر کنی! ویرایش شده در فوریه 2, 2013 توسط ayub_s 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 2, 2013 (ویرایش شده) آوازی که دوروف ها می خونند : در آن سوی سرمای کوه های مه آلود به سوی دخمه های عمیق و مغاره های کهن درختان کاج بربلندی زار میزدند باد شبانه زوزه میکشید آتش سرخ بود و شعله کشان گسترش میافت ودرختان به سان مشعل های فروزان بودند ... ثورین : نمیتونم امنیتش رو تضمین کنم. گاندالف : میفهمم. ثورین : کسی هم مسئول سرنوشتش نیست. گاندالف : قبوله. ... بیلبو : اسم من بیلبو بگینزه! گالوم : بگینز ؟! بگینز چیه؟! عزیزم! ویرایش شده در فوریه 2, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Light king 462 ارسال شده در فوریه 2, 2013 (ویرایش شده) لینک دانلود کتاب حذف شد. (ناظر انجمن) من اینو خیلی دوست دارم ولی دورف ها خیلی صدای خوبی دارن :ymapplause: آهنگاشون قشنگه ! یکی اون Blunt the knives یکی هم همین Misty Mountains آوازی که دوروف ها می خونند : در آن سوی سرمای کوه های مه آلود به سوی دخمه های عمیق و مغاره های کهن درختان کاج بربلندی زار میزدند باد شبانه زوزه میکشید آتش سرخ بود و شعله کشان گسترش میافت ودرختان به سان مشعل های فروزان بودند ویرایش شده در فوریه 2, 2013 توسط 3DMahdi حذف لینک کتاب 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
tisak 946 ارسال شده در فوریه 3, 2013 (ویرایش شده) این دیالوگ واقعا برام نوستالژی بود. بیل بو: در سوراخی از زمین هابیتی زندگی می کرد، نه از آن سوراخ های کثیف و نمور که پر از کرم است. این از اون سوراخ های هابیتی بود. و این یعنی غذای خوب، دلگرمی، و تمام آرامش خانه. ویرایش شده در فوریه 3, 2013 توسط tisak 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 3, 2013 (ویرایش شده) گاندالف : تو ازم خواستی چهاردهمین عضو گروهمون رو بهتون معرفی کنم و منهم آقای بگینز رو انتخاب کردم. بیلبو : من؟! نه، نه، نه! گاندالف : هابیت ها میتونن بدون دیده شدن از خیلی چیز ها عبور کنند و این به ما برتری میده. _________________________________________________________________ گالادریل : "میثراندیر"، چرا هابیت؟!! گاندالف : چرا "بیلبو بگینز"؟! شاید به خاطر اینکه من می ترسم و اون بهم شجاعت میده. _________________________________________________________________ ثورین : ما دوباره شانس اینو تا "اربور" رو بازم پس بگیریم. _________________________________________________________________ الروند : خب پس این هدف توئه، میخوای وارد کوه بشی! ثورین : که چی! الروند : بعضی ها هستن که فکر میکنن این کار عاقلانه ای نیست. _________________________________________________________________ بیلبو : من توسط چندتا دورف گرفتار شدم، اونا اینجا چیکار دارن؟! گاندالف : اوه، اونا فقط اومدن دور همی خوش بگذرونیم. _________________________________________________________________ ثورین : من تک تک این کوتوله ها رو به بزرگترین ارتش ها ترجیح میدم. _________________________________________________________________ یکی از هابیت ها : هی ، آقای "بگینز"، کجا دارین میرین؟! بیلبو : ممکنه یکم دیر کنم. یکی از هابیت ها : دیر واسه چی؟! بیلبو : دارم میرم دنبال ماجراجوییم! _________________________________________________________________ راداگاست : یک نیروی تاریکی دارد به دنیا وارد میشود. ویرایش شده در فوریه 3, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 5, 2013 بیلبو : من... من هیچوقت تو عمرم از شمشیر استفاده نکردم. گاندالف : و منم امیدوارم هیچوقت هم استفاده نکنی. ولی اگه یه موقع استفاده کردی اینو آویزه ی گوشت کن : شجاعت واقعی این نیست که جون کسی رو بگیری. بلکه زمانیه که جون کسی رو نجات بدی. ... بیلبو (این جمله رو در مورد راداگاست به گاندالف میگه) : آیا اون یک جادوگر بزرگه ، یا اینکه بیشتر عند خودته؟! 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در فوریه 7, 2013 (ویرایش شده) تنها تصمیمی که ما باید بگیریم این است که با زمانی که به ما داده شده است، چه بکنیم؟ خالق این تصویر اون رو با این سکانس هابیت ادغام کرده، و گفته: این دیالوگ بوی خداوند و اختیار می دهد. ویرایش شده در فوریه 7, 2013 توسط ayub_s 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تور 9,804 ارسال شده در فوریه 7, 2013 خالق این تصویر اون رو با این سکانس هابیت ادغام کرده، و گفته: این دیالوگ بوی خداوند و اختیار می دهد. منظور از خالق تصویر چیه؟! و چه ربطی به این تصویر داره؟! جالبه... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
tisak 946 ارسال شده در فوریه 7, 2013 منظور از خالق تصویر چیه؟! و چه ربطی به این تصویر داره؟! جالبه... یکی از طرفدران فیلم درستش کرده. البته این دیالوگ مال ارباب حلقه هاست نه هابیت....خوده طرف یه توضیحاتی داده بود و ارتباط این سکانس هابیت رو با این دیالوگ گندالف تشرح کرده بود. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 7, 2013 (ویرایش شده) بیلبو : من فقط میخوام یه لحظه آروم بشینم و فکر کنم. گاندالف : تو خیلی وقته که نشستی. _____________________________________________________________________ گاندالف : از کی تاحالا ظروف و دستمال مادرت اینقدر برات مهم شده است؟! _____________________________________________________________________ بیلبو بگینز به ترول ها : خب میدونم که شماها بصیرت زیادی رو دارین، منظورم اینه که تا حالا این دورف ها رو بو کردین؟! ویرایش شده در فوریه 7, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در فوریه 7, 2013 (ویرایش شده) منظور از خالق تصویر چیه؟! و چه ربطی به این تصویر داره؟! جالبه... خالق تصویر همون طرفدار دنیای تالکین . اون دیالوگ رو گندالف به فرودو تو ارباب حلقه ها : یاران حلقه تو موریا میگه (یکی از بهترین دیالوگ های فیلم ارباب حلقه ها هم هست) اینجا خالق که همون طرفدار باشه این دیالوگ رو به آغوش کشیدن تورین و بیلبو گذاشته و گفته این دیالوگ با این صحنه بوی خدا و اختیار میدهد. ویرایش شده در فوریه 7, 2013 توسط ayub_s 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ayub_s 3,949 ارسال شده در فوریه 8, 2013 یکی از ترول ها : عیاهابیت ؟! 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست