رفتن به مطلب

Recommended Posts

loten

به نظر من که همه اين ايرادات احمقانه است اگر فيلم طولانيه براي طرفدارها بهتره مگه هممون نمي رفتيم نسخه اکستند لوتر رو براي چند دقيه بيشتر اش نگاه کنيم حالا بايد ناراحت باشيم که دو تا فيلم شده سه تا و ما بيشتر مي تويم از ديدن سرزمين ميانه لذت ببريم و اگر هم از ۴۵ فريم ناراحتند برن نسخه استاندارد رو ببينن خوبه چکسون بدبخت همه نسخه ها رو گذاشته به نظر من فروش فيلم مهمترازنقد منتقدين هستش فقط به سري توايلايت نگاه کنيد به غير از فيلم اول همه منتقدين قسمتهاي بعدي رو افتضاح نقد کردند با اين حال فيلم کلي فروش کرد و ۵ قسمت از اش ساختن پس اگر فروش خوب باشه مي تونبم اميدوار باشيم فيلمهاي بيشتري از سرزمين ميانه ببينيم و اهميتي به نظر منتقدين نديم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آلپانیانوس

تازه این اولشه.این تازه کوچیکش بود.بیفته دست پالین باید فیلم رو نابود شده حساب کنیم.در هر حال فکر نکنم حتی یاران حلقه هم در شروع از ممنتقدان امتیاز خوبی گرفته بود.هنوز ابودی اسماگ و آنجا یا بازگشت دوباره مونده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

منم فیلمه رو دیدم و اصلا در حین تماشاش خسته هم نشدم و فیلمی که تقریبا 3 ساعت بود رو در حین تماشا حس کردم این فیلم 1 ساعته است، یعنی اینقدر خوبه.

بنظر منهم واقعا فیلم هابیت حقش نیست که متای 58 رو بگیره ، واقعا حقش نیست. به نظرم منتقدا همشون دست به یکی کردن تا فیلمه رو بکوبن . مثلا اگه مدت فیلم طولانی باشه باید امتیاز کم بدن، خیلی احمقانه ست . یا بیشتر در مورد 48 فریم گیر دادن و کم بهش دادن که اینم احمقانه ست ، قضیه بو داره.

فیلم ها ضعیفی همچون 30 دقیقه ی بامداد ، شوالیه ی تاریکی (این فیلمه رو بیشتر کاربران ایرانی ضعیف دونستن) ، آرگو که امتیازات بالایی از 80 رو گرفتن پس چطور میشه فیلم هابیت کم گرفته با اینکه به مراتب خیلی از این سه تا فیلمی که گفتم در هر سطحی بالاتر هستش. قضیه بو داره. بوی عجیبی هم داره.

به نظرم فیلم نباید متاش کم میشد و اغلم 70 رو بهش میدادن و غیر منصفانه هستش . آخه منتقدی که میای از 48 فریم گیر میدی و مدت زمان فیلم این میشه نتقد کردن؟!

خب اگه فیلمه ضعیف بود ، میگفتم فیلمش ضعیفه ولی اصلا هم ضعیف نبود برعکس فوق العاده بود فیلمش.تنها مشکل فیلم هم شخصیت راداگاست بود اون کسی که سورتمه با خرگوش ها میره تنها مشکلش همین بود که منتقدا هیچ اشاره ای بهش نکردن. فکر کنم منتقدا اصلا فیلمه رو نقد نکردن و فقط اومدن گیر بدن به 48فریم فیلم.

ویرایش شده در توسط ayub_s

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
turambar

بذارین یه نکته ای در مورد اکثر منتقدا بگم، که البته جدیه و فقط ناشی از عصبانیت نیست.

ببینید منتقدا - البته بیشترشون - ذاتا آدمای ضعیف النفسی هستند، و من منتقد منصف خیلی کم دیدم! (به طور مثال تو ایران اصلا نداریم! و اگه احیانا نقد منصفانه ای دیدین هم بدونین طرف منتقد حرفه ای نیست، یه علاقمند سینماست که نظرش رو در مورد فیلمی نوشته!)

این که گفتم ضعیف النفس اند، منظورم اینه که چشم دیدن موفقیت دیگران رو ندارن، و همچنین تو خودشون هم توانایی رسیدن به موفقیت رو نمیبینن، از طرفی خیلی هم به شهرت علاقه دارن، بنابراین روش دیگه ای را برای رسیدن به شهرت و موفقیت انتخاب میکنند: بدگویی از افراد مشهور و منتقد در لباس نقد! کسانی که به طور حرفه ای منتفد میشن، موفقیتشون رو در این میبینن که نظری مخالف بقیه بدن، تا متفاوت به نظر برسن، که بهترین روشش هم بدگویی و گرفتن اشکال های بدون پشتوانه منطقی از فیلم هایی هست که استقبال وسیعی ازشون شده. (توجه کنید که منتقد از مصدر انتقاد ساخته میشه، نه نقد، و تفاوت اینا خیلی زیاده، و این نشون میده که منتقد کسیه که انتقاد میکنه یعنی نکات منفی و اشکالات رو گوشزد میکنه؛ و متاسفانه در این مورد نه انتقاد دوستانه و سازنده، بلکه نقدی که از دلایل و احساسات دیگری نشات میگیره.)

البته باز هم میگم، این نکات کلی بودن و استثناهایی هم داریم!

ویرایش شده در توسط turambar

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Eomer

سلام ..این نظر من

بعضی چیز ها توی زندگی هستن که کسی نمیتنه براش ملاک قرار بده و بگه خوب یا بد! چون هرکسی یه نگرش خاص به اون داره..چه بسا اگه هابیت زمان ش دو برابر بود همه ما خیلی لذت بیشتری میبردیم ولی یک منتقد مفت خور فقط میدونه این فیلم بر اساس کتاب هابیت ساخته شده مثلا اگه توی ارباب حلقه ها پیتر جکسون تام بام بادیل اضافه میکرد چقدرخوب میشد! من همیشه دوست داشتم ببینمش ولی یک منتقد قدرت درک این موضوع رو نداره..از ریز ماجرا خبر نداره به لطایف فیلم پی نمیبره اون فقط قادر از خارج به فیلم نگاه کن و اون رو با یک فیلم که نویسنده ش تو دو روز فیلمنامه شو نوشته مقایسه کنه..از مغز فیلم بهره ای نبرده مثل همه مشاغل، من دلیلی نمیبینم که بگم کسی که شغل ش ماشین درست کردن ،ماشین سوار خوبی هم باشه...

ویرایش شده در توسط Eomer

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

هابیت : یک سفره غیر منتظره

کارگردان و تهیه کننده : پیتر جکسون

منتقد : پوریا صادقی

-----------------------------------------------------------------------------------------------

امسال سال عجیبی بود ، انگار تمامی بزرگان برای امسال صبر کرده بودند تا یکباره همگی با هم خود را به نمایش بگذارند و به مخاطبان اجازه دهند تا ببیند و قضاوت کنند ، از ریدلی اسکات تا کریستوفر نولان و حالا پیتر جکسون ، در این روزها مگر می شود از وسترن زیبای جنگو تارانتینیو نیز نام نبرد ؟ مگر می شود در انتظار شعر زیبای بینوایان نبود ؟ این روزها روز فیلم است و امسال سالی بزرگ در عرصه سینماست ، حداقل سالی بزرگ برای طرفداران سینما ، و کارگردانان محبوب آنهاست . در این نقد می خواهم بدون پرده بگویم ، هابیت جکسون بهانه ایست تا از امسال و واکنش ها و نظرهای شخصی خودم درباره فیلم های اکران شده بگویم و آن را با دوستان در میان بگذارم .

امسال از همان اول با هزار شوق و انتظار شروع شد ، برای بیش از یک فیلم که انتظارات حداقل خود من از آنها بسیار بالا بود و تنها طلب یک چیز را داشتم ، لذت بردن از دیدن یک فیلم ، نه صحبت های کوبنده می خواستم و نه تفکرات انتقادی و نه ... یک دید محصور کننده که مرا مجذوب خود کند و مرا تا آخر با خود همراه سازد ، اولین فیلمی که به سراغ آن رفتم فیلم Prometheus استاد ریدکی اسکات رفتم ، فیلم جالب بود و برای من سوال های زیادی را مطرح کرد ، ولی چیزی در آن پیدا نکردم ، نه اشتباه نکنید ، منظورم پاسخ به سوالاتش نبود ، منظورم فیلم بودن است ، چیزی نبود که مرا مجذوب خود کند ، شاید سوال هایی در ذهنم شکل گرفت ولی فیلم آنچنان به جلو نمی رفت که بخواهد مرا به دنبال خود بکشاند و همین مسئله اشتیاق من برای ادامه این فیلم را بسیار پایین آورد .

بعد از آن و می توان گفت به صورت اتفاقی فیلم انتقامجویان مارل به دستم رسید ، فیلمی با کلی رنگ و حرف و تبلیغ و فروش ... این فیلم اولین فیلم سال بود که توانست مرا تا حدی سرگرم کند ، هدف فیلم همین بود ولی باز چیز شگفت انگیزی در آن وجود نداشت که مرا مجذوب خود آن کند .

بعد از انتقام جویان و بعد از ماه ها انتظار ، بالاخره آخرین اثر استاد بزرگ ، کریستوفر نولان به دستم رسید ، با هزار شوق و ذوق پای آن نشستم ، فیلم فیلمه زیبایی بود ، از 3 ساعت زمان آن لذت بردم ، ولی این چیزی نبود که من از استاد نولان توقع داشتم ، هنوز طمع دیالوگ های شهرت در زیر زبان من است ، هنوز جوکر بمن می خندد و هنوز در خواب تلقین را پیدا می کنم ، ولی شوالیه تاریکی برمیخیزد آن چیزی نبود که نولان در تمامی آثارش عرضه می کرد ، اثر اثری زیبا بود ولی خاص نبود ، شاید بگوییم سطح توقع من بسیار بالاست ، نه توقع یک شاهکار عظیم یا هر صورت دیگری که فکر می کنید نبود ، من با دیدن تریلر های فیلم مجذوب آن شده بودم و می دانستم نولان اگر بخواهد می تواند یک خاطره دیگر را بوجود آورد ، ولی اینطور حداقل برای من نشد .

سپس گذشت و گذشت و گذشت ، فیلم های رنگارنگی را دیدم و هر روز خسته تر از دیروز ، تا حالتی که چند وقتی سینما را کنار گذاشتم ، چیزی که ارزش داشته باشد پیدا نکردم و حتی از فروم سایت هم دور شدم ، جانی نمانده بود که بتوان ادامه داد . پس از وقت ها امروز در سایت دانلود فیلمی که در آن عضو هستم ، در پی یافتن فیلم looper که بسیار تعریفش را شنیده بودم ، بودم ! که چشمم به کیفیت مناسبی از هابیت افتاد . همانند فرد تشنه ای در بیابان که سراب می بیند ، بدون وقفه شروع به دانلود هردو کردم ، پس از اتمام کار و برگشت به خانه ، آبی به صورت نزده و لباسی عوض نکرده شروع به تماشای دنیای استاد جکسون کردم .

شاید به خاطر تشنگی بیش از حدم بود که این فیلم بیش از آنچه فکرش را می کردم به دلم نشست ، هابیت جکسون شاهکار نبود ، حتی الگو داستانی آن به جدیت ارباب حلقه ها نیست ، حداقل قسمت اول فقط ساز از یک ماجراجویی دیدنی می زند و بس ، ولی همین ماجراجویی چنان دلنشین است که من از لحظه لحظه این فیلم لذت بردم و به شدت تشنه قسمت های بعدی آن شدم ، حقیقت ماجرا این است که جکسون با ارباب حلقه ها ما را وارد دنیای تالکین کرد ، ما را با آن وقف داد و زیبایی های آن ، جذابیت های آن ، دنیای بزرگ آن را به رخ ما کشید و ما هم مات و مبهوت به دیدن آن نشستیم ، حال چطور فیلمی بنام هابیت ، که از همان سازنده و همان گوینده داستان است ، می تواند ما را همراه خود نکند ؟ این از هنر دو نفر سرچشمه می گیرد ، هنر نمایشی جکسون و هنر داستان گویی تالکین ، این دو عنصر در کنار هم قدرتی به زیبایی رویاهای ما میگیرند و بیش از آن چه انتظارش باشد دلنشین می شوند .

قسمت اول هابیت زمان بسیاری دارد ، اگر همانند من تشنه عناصر کارگردانی جکسون و داستان سرایی تالکین نباشد حتما این زمان طولانی شما را اذیت خواهد کرد ، ولی اگر مثل من از طرفداران پر و پا قرص باشید ، از آن کاملا لذت خواهید برد .

همانند ارباب حلقه ها ، بازهم جکسون هنر خود را یکبار دیگر اثبات می کند و عناصر را همانقدر که لازم است در کنار هم قرار می دهد ، موسیقی فیلم گرچه کاملا جدید و ارجینال نیست ، ولی کیست که از همان موسیقی ارباب حلقه ها دوباره لذت نبرد ؟

بازیگران نیز به خوبی انتخاب شده اند ، مخصوصا بازیگر نقش بیلبو بگینز ، مارتین فریمن . فریمن به زیبایی در این نقش شکل گرفته و نمی توان کسی جز او را برای این نقش در نظر گرفت ، نقش های جدید از جمله تورن نیز در جایگاه خود و نقششان به خوبی شکل گرفته اند و دنیای زیبای تالکین باری دیگر به همان روشنی و جذابیت قبل از زبان استاد جکسون بیان میشود .

با اطمینان کامل و اشتیاق بسیار منتظر قسمت های بعدی این اثر هستم ، یکی از ذکاوت های جکسون در این قسمت ایجاد شوق و نشان دادن عظمت هاییست که در قسمت های بعد خواهیم دید . مطلقا نشان دادن جنگ عظیمی کوتوله ها که در آن پدر ترون کشته شد آماده سازی مخاطبان اثر برای اتفاقات بزرگ بعدی خواهد بود ، همچنین صحنه حمله اسماگ نیز شوق ما را بیشتر خواهد کرد .

در پایان بهتر است بگویم که به دلایل زیادی مطمئنا هابیت به زیبایی و عظمت ارباب حلقه ها نخواهد بود ، حتی اگر جکسون هم بخواهد و تمام سعی خود را بکند ، بازهم ارباب حلقه ها از جدیت و عظمت بیشتری برخوردار است ، ولی به هرحال و در هر حال ، از هنر جکسون نمی توان گذشت و خوشحالم که باز کاری کرد که حداقل طرفداران او بازهم با دنیای آشنایشان دیدار کنند ، حداقل من از سه گانه شدن هابیت بعد از دیدن اولین قسمت آن بسیار خوشحال هستم که این دنیای زیبا و داستان جذاب ، به اون زودی ها تمام نخواهد شد .

پیوست 1 : نظر های اینجانب در مورد آثار دیگر کاملا شخصی بوده و قصد هیچ گونه توهین به این آثار و طرفداران آن ها وجود ندارد .

پیوست 2 : بعد از دیدن فیلم هابیت ، نتونستم از دیدن فیلم looper بگذرم ، و اون رو دیدم و به دوستان پیشنهاد می کنم این اثر فوق العاده رو اگر ندیدن حتما ببینن ، اثری فوق العاده تاثیر گذار و با داستانی فوق العاده زیبا و پایانی فوق العاده عمیق

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

و این نقد Mick LaSalle از نشریه San Fracisco Chronicle که به یاران حلقه 100 داده و به هابیت 25.

خیلی مایل بودم دلیل انحرافش از صراط حق رو بدونم:

"...ابتدا اولین سه گانه آمد. موفقیتی چشمگیر همراه با تحسین منتقدان. سپس چند سال بعد سه گانه دوم شروع به کار کرد. پیش در آمدی بر اولی و اولین قسمت از آن افتضاح به بار آورد. ما میبینیم که این اتفاق یک بار دیگر هم قبلا افتاده است. اگر مجموعه جنگ ستارگان را به یاد داشته باشید. سفری غیر منتظره دقیقا به اندازه "The Phantom Menace." (اولین قسمت جنگ ستارگان) بد بود.

مشکل به طراحی [ساختار فیلمنامه] بر میگردد. سه گانه ارباب حلقه ها هر قسمتش اقتباسی از یک کتاب واحد بود. در حالی که "هابیت" –کتابی که بیشتر شبیه کتاب کودکان است تا سه تای دیگر- سه قسمتش اقتباس از یک کتاب است. کتابی کوچک تر از تمام آثار دیگر جی.آر.آر. تالکین.

این فشار زیادی بر یک داستان ساده وارد می کند مخصوصا موقعی که شما می فهمید که کارگردان پیتر جکسون و فیلمنامه نویسانش نمیخواهند از آزادی عمل داستان در برابر تحمیل خشم میلیون ها نفر بگذرند. آنها باید روی چیزی که دارند کار کنند و چیزی که آن ها دارند دو ساعت فیلم خوشایند کننده و خوب است نه 9 ساعت فیلم فاجعه بار که سه سال طول خواهد کشید. این فشار و این تعهد کارگردان در کش دار کردن همه چیز از دقائق اول فیلم احساس می شود. تم زیبای هاوارد شور در حقیقت از سه گانه قبلی گرفته شده است. ما یک سرزمین میانه آرامی را میبینیم که به مارتین فریمن در نقش بیلبو بگینز –که حقیقتا هابیت زاده شده است. با آن بازی ایده آل اش- معرفی میشود. و یک تجربه جادویی برای مخاطب معین می شود. اما به آرامی یک خلا بزرگ بین آنچه ما امید دیدن داریم و آنچه میبینیم بوجود می آید.

بیلبو یک هابیت خانه نشین و دلشادی است که از صلح و آرامش لذت می برد و انگیزه ای برای شیطنت و خشونت ندارد. او توسط گندالف خاکستری جادوگر (یان مکلین) استخدام می شود برای پیوستن به ماموریت دورف ها برای بازپسگیری میهنشان از دست یک اژدها. میبینید چقدر سریع و با شتاب [فیلم] این را به ما میگوید؟ فیلم دقایقی را صرف رقیق کردن اثر خود و نیز ایجاد کمی جنبش بی فایده میکند. و آن میمانی دورف ها در خانه بیلبو است. بیلبو درباره دلیل وجود دورف ها در خانه خود اخمی میکند. سپس دورف ها خانه او را تمیز میکنند. بیلبو می گوید که به جنگ آن ها ملحق نمی شود اما سرانجام این کار را می کند! و در این مدت فیلم تمام جزئیات متن را، تمام جزئیات تزلزل شخصیت اصلی را بیان می کند.

باید بگویم که اگر برنامه دارید از هابیت لذت ببرید این به شما کمک میکند تا عاشق دورف ها شوید. بعضی ها نیز هابیت ها را ترجیح میدهند. –موجوداتی شایسته، کوچک اندام، چاق هستند که تمام روز را میخورند و گوش های بزرگی دارند و به طرز خارق العاده ای صاف و صادق هستند.- همچنان ممکن است برخی الف های بهشتی را ترجیح دهند. –زیبا، ظریف و شاداب، مطمئن و فناناپذر.- اما تنها یک هابیت در کل فیلم هست و تنها یک پلان که شامل الف هاست. در غیر اینصورت شما با دورف ها درگیر هستید. –که مثل وایکینگ ها خشن، ژولیده، صمیمی و نه چندان زیبا هستند-

ارباب حلقه ها در زمینه نبرد ها قوی عمل کرده بود اما هابیت تقریبا چیزی جز نبرد نبود. بدون کورنومتر شاید دقیق نباشد اما میشود گفت تقریبا 50 درصد فیلم به نبرد گذشت و 80 درصد هم...بهر حال صرف نقشه برای نبرد! البته برخی از این نبرد ها کمی هیجان داشت. نظیر درگیری با گابلین ها که مانند بند بازی در سه بعد بود. بیشتر فیلم هابیت مثل اینست که از بالای شانه پیتر جکسون دارید صفحه نمایش رایانه اش را نگاه میکنید.

گاه و بیگاه، وقتی دود و دم ها کنار می رفتند ما به یک نگاه اجمالی از فیلم می رسیدیم. و بازی فریمن این شانس را به ما داده بود. مانند صحنه سقوط بیلبو به غار گولوم. که در حقیقت یک برخورد شایسته با داستان ارباب حلقه هاست. و نظیر آن، دو صحنه کوتاه از گندالف و گلادریل (کیت بلانشیت)..."

درجوابش باید گفت -به روش گلوئین خوانده شود- :" ?...What is he saying" :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
msa_dino

خوب دوستان اینم یه نقد در کل منفی از فیلم اول، البته جدید نیست ولی من تازه دیدمش... (راستی پیشاپیش از همگی طرفداران دو آتیشه تالکین و جکسون (از جمله خودم!)، بخاطر احتمال خرد شدن اعصاب بعد از خوندن این نقد عذرخواهی میکنم! ولی خوب در بعضی جاها هم انصافا میشه بهش حق داد...)

"سال 2001، تنها چند ماه بعد از انفجار مرکز تجارت جهانی، پیتر جکسون با فیلم «یاران حلقه/The Fellowship of the Ring» ما را از این حال و هوا جدا کرد و به دنیای سرزمین میانه برد. این فیلم یک اثر سه ساعته ی شگفت انگیز بود: اولین فیلم مهم و جدی و پر هزینه ی سینمای فانتزی - افسانه ای. موفقیت فیلم چندین برابر بیش از حد تصور بود و فیلم «یاران حلقه»، در کنار دو دنباله ی آن «دو برج/The Two Towers» و «بازگشت پادشاه/The Return of the King» هالیوود را به این نتیجه رساند که در قلمرو سینمای فانتزی گنجینه های کشف ناشده ای وجود دارد. اکنون، نه سال پس از بسته شدن پرونده ی مجموعه فیلم «ارباب حلقه ها/ The Lord of the Rings »، جکسون مجدداً به فضای موفق ترین اثر خود بازگشته است. فیلم «هابیت: سفری غیرمنتظره/The Hobbit: An Unexpected Journey» اولین بخش از اقتباس سه قسمتی از اولین رمان تالکین که در دنیای میانه می گذرد، کما بیش در همان فضا می گذرد.

دلایل بی شماری وجود دارند که چرا فیلم «سفری غیرمنتظره» موفق نمی شود به معیارهایی که «ارباب حلقه ها» ایجاد کرده بود دست یابد، اما مهم ترین مورد در عین حال غیر قابل درک ترین آنهاست: جادو و سحر فیلم های اول از بین رفته و یا حداقل کمتر شده است. «سفری غیرمنتظره» اثری سرگرم کننده و شایسته است اما نمی تواند به شیوه ی آثار قبلی مخاطب را شگفت زده و هیجان زده کند. شکی نیست که جکسون سعی می کند خاصیتی نادر و گریزان را دوباره به چنگ آورد، اما با وجود اینکه لحظاتی هستند که او به این دستیابی نزدیک می شود، به هیچ وجه نمی تواند کاملاً به هدف خود برسد. کاملاً غیرعادلانه است که فیلم «هابیت» را یک "شکست" بنامیم، اما منطقی است که آن را اثری "ناامید کننده" بدانیم. جکسون با «ارباب حلقه ها» انتظاراتی را پیش آورد و عدم توانایی او در برآورده کردن آنها در فیلم حاضر احتمالاً دامی ست که شخصاً سر راه خود پهن کرده است.

تالکین کتاب «هابیت» را 17 سال پیش از «ارباب حلقه ها» نوشته بود. این کتاب اولین بار در سال 1937، یعنی پیش از آنکه طوفان جنگ سراسر اروپا را فرا بگیرد، منتشر شد. «یاران حلقه» بعد از اینکه جهان (یا حداقل قسمتی از آن) درگیر نیم دهه کشتار و خونریزی بود پا به عرصه ی نشر گذاشت. جای تعجب نیست که لحن و حالت دو کتاب تا این حد متفاوت هستند. «هابیت» کتابی با ریتمی تند و وقایعی زیاد و بی خیالانه است. «یاران حلقه» به طوری قابل توجه تلخ تر و جدی تر است. مهم ترین چالش پیش روی جکسون این است که چطور این تغییر در لحن را نشان دهد و راه حل او جایز و کارآمد نیست. او برای اینکه داستان کتاب «هابیت» را با کلیت تصویر سینمایی ای که از سرزمین میانه ارائه داده بود هماهنگ کند، ریتم داستان را کند می کند و برخی از نقاط روشن و شاد داستان را تیره و غمگین می کند. او عناصری را به هم پیوند می دهد که در متن خود کتاب «هابیت» نوشته نشده اند بلکه در ضمایم آن و ارجاعات به دیگر کارهای تالکین دیده می شوند. و از همه مهم تر، او فیلم را با صحنه ای آغاز می کند که شایر را در دوره ای پیش از آغاز داستان فیلم « یاران حلقه » نشان می دهد. «هابیت» در اصل یک مرور گذشته (فلش بک) طولانی است که بیلبوی پیر (یان هولم/ Ian Holm) را در حال نوشتن خاطرات زندگی اش به تصویر می کشد. با وجود اینکه تجدید دیدار با هلم (و الیجا وود/ Elijah Wood در نقش فرودو) حالتی از حس نوستالژی در خاطر بیننده به وجود می آورد، این صحنه 10 دقیقه ی خسته کننده به ابتدای فیلم اضافه می کند که شاید بهتر بود در یک دی وی دی تحت عنوان "نسخه ی طولانی" توزیع می شد.

کتاب « یاران حلقه » 400 صفحه است و جکسون آن را در یک فیلم سینمایی سه ساعته جای می دهد. فیلم «هابیت: سفری غیرمنتظره» داستان 100 صفحه ی اول یک کتاب 270 صفحه ای را روایت می کند. نسخه ی سینمایی تنها 10 دقیقه از « یاران حلقه » کوتاه تر است. و پاشنه ی آشیل فیلم هم در همین نکته نهفته است: پیچ و خم های طولانی داستان. « سفری غیرمنتظره» ارزش یک فیلم 168 دقیقه ای را ندارد. از همان ابتدای فیلم حس خودنمایی و غرور بیش از حد به چشم می خورد. برای دیدن نیمه ی اول فیلم باید مقداری کافئین مصرف کنیم که بتوانیم بیداری و تمرکز خود را حفظ کنیم. در نیمه ی دوم وضع به صورت قابل توجهی بهتر می شود. در واقع، 45 دقیقه ی پایانی فیلم از ریتم تندی برخوردارند و مخاطب را میخکوب می کنند. اما پایان بندی قوی فیلم نمی تواند لکنت ها و لغزیدن های دو ساعت اولیه ی فیلم را به طور کامل جبران کند. به نظر من یک فیلم عالی و شاید فوق العاده درون « سفری غیرمنتظره» وجود دارد، اما به یک تدوینگر بی باک و جسور نیاز داریم تا آن را از لابلای تصاویر دیگر بیرون بکشد. شاید نسخه ی ویژه ی این فیلم که بر روی دی وی دی منتشر می شود باید به جای آنکه طولانی تر باشد، کوتاه تر شده باشد!

هواخواهان داستان های فانتزی به خوبی با ماجرای فیلم آشنایی دارند. بیلبو بگینز (مارتین فریمن/ Martin Freeman) سرش به کار خودش است و مثل بقیه ی هابیت ها فعالیت های روزمره ی خود را انجام می دهد، تا اینکه با رسیدن یک جادوگر آواره به نام گاندالف (یان مک کلان/ Ian McKellan) و یک کوتوله ی تبعیدی به نام تورین (ریچارد آرمیتیج/ Richard Armitage) و گروه دوازده نفره ی پیروانش، دنیای او زیر و رو می شود.

آنها بیلبو را به عنوان "دزد" در گروه خود می پذیرند. آنها راهی سفری هستند تا تاج و تخت تورین را از اژدهای غارتگری به نام اسماوگ پس بگیرند و برای ورود به لانه ی اژدها به بیلبو نیاز دارند. اولین قسمت سفر، که در «سفری غیرمنتظره» به آن پرداخته شده و شامل برخورد با ترول های، جن [الف] و دیو ها و غول های سنگی می شود، گروه را به ریوندل و داخل ارتفاعات کوهستان های مه آلود می برد و تعداد انگشت شماری چهره ی آشنا را نیز به نمایش می گذارد: النورد (هیو ویوینگ/ Hugo Weaving)، گالاردیل (کیت بلانشت/ Cate Blanchett) سارومانِ سفید (کریستوفر لی/ Christopher Lee) و گالوم (اندی سرکیس/ Andy Serkis). اشاراتی هم وجود دارند که از تاریکی جمع شده ای سخن می گویند که به تدریج به وقایعی ختم می شود که در «ارباب حلقه ها» نقل شدند. تنها یک نظر اسماوگ را می بینیم. باید تا زمان اکران فیلم «هابیت: ویران شدن اسماوگ» صبر کنیم تا او را با تمام شکوه و جلال خود جلوی چشم داشته باشیم.

از یک نظر، منصفانه نیست که تا پیش از ساخته شدن هر سه قسمت، "نمره" ی نهایی «هابیت» را تعیین کنیم. شاید وقتی سه فیلم به صورت یک مجموعه دیده شوند، با تجربه ای دوست داشتنی تر و غنی تر از «سفری غیرمنتظره» روبرو شویم. شاید بعضی از شخصیت های فرعی جان بگیرند. در قسمت اول، تنها بیلبو، گاندالف و تورین ویژگی های شخصیتی خاصی نشان می دهند که آنها را از سایرین متمایز می سازد.

متأسفانه، چند مورد کارتون مانند و اغراق شده ی غیرقابل اغماض در فیلم دیده می شوند. نماهایی که راداگاست (سیلوستر مک کوی/ Sylvester McCoy) را نشان می دهد که سوار بر سورتمه ای که توسط خرگوش ها کشیده می شود، تحت تعقیب دیو ها قرار گرفته شبیه به صحنه ای از بازی های کامپیوتری ست. صحنه های خاص دیگری هم هستند که همین مشکل را دارند و گرافیک کامپیوتری به کار رفته در آنها بیش از حد مشهود است. نبرد با غول سنگی تأثیرگذار و چشمگیر است اما بیشتر شبیه آن است که از یکی از فیلم های «تغییر شکل دهندگان/ Transformers » گرفته شده باشد تا اینکه متعلق به فیلم «هابیت» باشد. از سوی دیر، چند صحنه ی فوق العاده نیز در فیلم وجود دارند.

صحنه ای از شورایی متشکل از گاندالف، الروند، سارومان و گالاردیل، سایه هایی در تاریکی در کنار واضح و شفاف ترین تصویری که تابحال از گالوم دیده ایم، و توقف مهم و تأثیرگذار پیش پای اُرک سفید. جکسون برای به تصویر کشیدن قلمرو زیرزمینی دیو ها فوق العاده عمل می کند. صحنه ی برخورد با ترول کاملاً به کتاب وفادار است. ریوندل شبیه به همان چیزی ست که در «ارباب حلقه ها» دیده ایم. و تصاویر مختصری که از اسماوگ می بینیم جذابیت این را دارد که بخواهیم صحنه ی کامل تری با حضور آن را ببینیم.

از نظر بصری، فیلم «هابیت» به چهار شکل مختلف اکران شد: دیجیتال دو بعدی، سه بعدی 24 فریم بر ثانیه، سه بعدی 48 فریم بر ثانیه و سه بعدی آیمکس. من که نسخه ی 48 فریم بر ثانیه را دیده ام، می خواهم چند نکته را بازگو کنم. اول اینکه نه دو برابر کردن تعداد فریم در ثانیه و نه تکنیک سه بعدی چیز زیادی به کل فیلم اضافه نمی کنند. هر دوی آنها غیرضروری هستند. تکنیک سه بعدی نمی تواند محیطی پر مایه تر ایجاد کند، البته صدمه ای هم به فیلم نمی زند. تعداد فریم در ثانیه ی دو برابر شده کمتر از آنچه فکرش را می کردم قابل توجه است. صحنه هایی هستند که این نکته تصویر را موج دار تر و روشن تر نشان می دهد، اما به خصوص در لحظاتی که از گرافیک کامپیوتری استفاده شده، این موضوع تصویری غیر سینمایی به وجود می آورد. شاید دلیل اینکه بعضی از صحنه های خاص مانند بریده هایی از یک بازی ویدئویی هستند هم همین باشد. توصیه ی من این است: تمامی افزودنی های تصویری را کنار بگذارید و به سراغ همان فرمت دو بعدی قدیمی بروید. «ارباب حلقه ها» نیازی به تصویربرداری 48 فریم بر ثانیه و یا تکنیک سه بعدی نداشت و دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که «هابیت» حتماً باید از این خصیصه ها برخوردار باشد. قطعاً این موارد فیلم را بهتر نکرده اند.

من فکر می کنم عاشقان جان سخت تالکین (و نه تالکین دوستان اصیل) آنچه فیلم «هابیت» ارائه می دهد را ستایش می کنند. ریتم کند و ناموزون فیلم آنها را آزار نمی دهد و بحث "هر چه بیشتر بهتر" آنها را پریشان نمی کند.

با اینحال مطمئن نیستم «سفری غیرمنتظره» آنقدر قوی باشد که برای کسانی که به مکتب تالکین اعتقادی ندارند، شیفته کننده باشد. تقریباً همه جا رایج ترین گله و شکایت مربوط به طول فیلم است. هیچ اشکالی ندارد که فیلمی سه ساعت طول بکشد اما طول زمانی بیشتر فیلم تدوین بهتر و چیدمان فشرده تر عناصر داستانی را طلب می کند. در این فیلم این اتفاق نمی افتد، پس انتقادات وارد است. «سفری غیرمنتظره» از نظر قسمتی از مخاطبان پایان ناپذیر به نظر خواهد رسید.

با این وجود، با در نظر گرفتن تمام مشکلات فیلم، که از مشکلات تمامی قسمت های «ارباب حلقه ها» با هم بیشتر هستند، جکسون مخاطب را مجدداً به سرزمین میانه می کشند. این سفر به شگفت انگیزی و محسور کننده گی آنچه یک دهه ی پیش تجربه کردیم نیست، اما باز هم پر از شگفتی ها، موجودات و هیجانات خاص خود است.

بر خلاف «ارباب حلقه ها»، «یک سفر شگفت انگیز» راوی خالص نوشته های تالکین نیست، بلکه نوشته های اوست که از فی*** پیتر جکسون رد شده و تأثیرات وی را به خود گرفته است."

منبع نقد : سایت نقد فارسی

مترجم: الهام بای

ویرایش شده در توسط msa_dino

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

جواب اوری به جیمز برادینلی : من آماده ام تا مزه ی شمشیر دورف ها رو به باسنش بچسبونم ! =))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...