رفتن به مطلب
hamid stormcrow

مروری بر آثار دیوید گمل

Recommended Posts

hamid stormcrow

یک نکته دیگه که بین این سه کتاب مشترک بود و احتمالا از موضوعات مورد تاکید گمل است این موضوعه که زن و مرد هیچگاه کاملا به درک متقابلی از هم نمی رسند و جنبه هایی از شخصیت زن و مرد وجود داره که طرف مقابل هیچ وقت نمی تونه کاملا بفهمه مثلا زنان درک کاملی از مفهوم غرور برای مردان یا احساس مبارزه طلبی و کسب افتخار آنان ندارند و در مقابل مردان نیز ظرافت و لطافت زنان رو درک نمی کنند و حتی متوجه میزان عمق عشق زنان نسبت به خودشان نمی شوند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خوب نوبت می رسه به دومین کتاب از مجموعه سنگهای قدرت یعنی آخرین شمشیر قدرت :

این کتاب رو می شه کاملا دنباله ای بر کتاب شبح شاه به حساب آورد. داستان از بیست و پنج سال پس از به تخت نشستن آتر پندراگون شروع می شه آتر در طول این سال ها به کمک شمشیر قدرت تونسته بر تمام دشمنانش پیروز بشه اما جنگ و خونریزی پایانی نداره و هر روز یکی از قبایل سر به شورش بر می دارند. آتر هم پس از خیانت همسرش و فرار اون با بهترین دوستش به مردی افسرده تبدیل شده در این اوضاع شیطان جدیدی ظهور می کنه و تمام قبایل وحشی رو متحد می کنه و هر کسی در مقابلش قرار بگیره شکست می ده و حتی روم رو به زانو در آورده رویارویی با این موجود پلید آخرین آزمون پادشاه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

یک نکته بارز در آثار گمل پایان های غیر منتظره داستان ها ست شاید طبق کلیه آثار از این دست انتظار داشته باشیم که خیر بر شر پیروز بشه ولی در آثار گمل این پیروزی لزوما اینطور نیست که همه چی به خوبی و خوشی تموم بشه و به قول معروف جمله کلیشه ای And they lived happily ever after رو آخر کتاب ببینیم بلکه این پیروزی معمولاً با هزینه زیادی به دست می آد و همیشه می تونید منتظر یه شوک در پایان داستان مثل مرگ یکی از کاراکترهای اصلی یا یه اتفاقی تو این مایه ها باشید

ویرایش شده در توسط تضاد
سهو نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

من این کتاب رو خیلی دوست داشتم به خصوص اون لحظات غم بار آخرش رو وبعد از اسطوره بهترین کتاب گمل از نظر منه

یه ساختاری که اکثر کتابای گمل دارن اینه که همیشه یه جنگجوی مجرب وجود داره و یک جوانی که از روی اقبال یا سرنوشت شاگرد این جنگجو میشه ودر نهایت کار اصلی رو این جوون انجام میده ودر آخر پادشاه میشه و یا اتفاق دیگری میفته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خوی اول از همه عذر خواهی بابت اینکه معرفی کتاب بعدی یه مقدار تأخیر داشت اینم بگذارید به حساب مشغله ای چند روز من.

کتاب بعدی شیر مقدونیه است که سومین کتاب از مجموعه سنگ های قدرت به حساب میاد البته در بعضی تقسیم بندی ها این کتاب به همراه کتاب شاهزاده سیاه مجموعه ای جداگانه محسوب می شوند.

کتاب به شرح زندگانی پارمینیون ژنرال و استراتژیست برجسته یونانی می پردازه و در فصول پایانی چگونگی قدرت گرفت فیلیپ پادشاه مقدونیه و پدر اسکندر رو شرح می ده. اما اشتباه نکنید با اینکه بسیاری از شخصیت های کتاب مثل خود پارمینیون و فیلیپ یا زینوفون و ارسطو واقعیت تاریخی دارند ولی شما با یک کتاب تاریخی روبرو نیستین بلکه این کتاب روایتی فانتزی از تاریخه که حوادث تاریخی رو به علل و عواملی افسانه ای مربوط می کنه و روایتی تازه و خواندنی از داستانی که تقریبا همه ما به گونه دیگری می شناسیم ارائه می کنه.

ویرایش شده در توسط تضاد
سهو نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

یک نکته که به نظر من باید در مطالعه آثار گمل در نظر داشت اینه که ممکنه در فصل های اولیه هر کدوم از کتاب ها نویسنده شخصیت های فرعی زیادی رو وارد داستان کنه و شما تصور کنید داستان بیخود شلوغ شده و خیلی از این شخصیت ها زائد هستند اما اصلا عجولانه حکم ندید هر کدوم از اون شخصیت ها ممکنه در یک لحظه بحرانی تاثیر عمده ای در روند داستان بگذارند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

کتاب بعدی که براتون معرفی می کنم چهارمین و آخرین کتاب از مجموعه سنگهای قدرت به نام شاهزاده سیاه است.

این کتاب دنباله داستان کتاب شیر مقدونیه است و داستان از زمان چهار سالگی الکساندر مقدونی شروع می شه و با مرگ اسکندر تموم می شه. همونطور که در پایان کتاب شیر مقدونیه دیدیم پارمنیون نتونست روح اسکندر رو به طور کامل نجات بده و روح اون با روح شیطانی به نام کادمیلوس پیوند خورد. حالا اسکندر کودکی نفرین شده است که هر گاه روح شیطان بر او مسلط می شه اعمال وحشتناکی ازش سر می زنه . در میانه داستان الکساندر ربوده می شه و پارمنیون برای نجات اون مجبور می شه به دنیای سحر و جادو سفر کنه که در اونجا علاوه بر موجودات افسانه ای با کسانی روبرو می شه که یاد آور خاطرات دوران جوانی او هستند. در فصول پایانی هم اتفاقات زمان سلطنت الکساندر از جمله حمله به امپراطوری پارس شرح داده می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

می تونم بگم در بین تمام کتابایی که تا حالا در موردشون صحبت کردیم این کتاب فانتزی ترین کار گمل هستش تو این کتاب بسیاری از موجودات اساطیری مثل قنطورس ها، پری ها ، ساتیرها و گورگن و مینوتور حضور دارن جادو هم تا دلتون بخواد به وفور یافت می شه کسایی که به موجودات افسانه ای یونان باستان علاقه دارند حتما از خوندن این کتاب لذت می برند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

دیوید گمل غیر از مجموعه های درنای و آخرین سنگ های قدرت چند مجموعه دیگه به نام های جان شانو ، ملکه شاهین ، رینگنات و تروی داره که از تمام این مجموعه ها فقط جلد اول مجموعه تروی به فارسی ترجمه شده و طبق اطلاعی که من دارم یک جلد دیگه از مجموعه درنای هم در دست چاپه با این حساب از این به بعد به بررسی رمان های تک جلدی گمل می پردازیم و این کا رو با رمان The Morningstar یا ستاره صبحگاهی شروع می کنیم که در ایران با نام تولد یک قهرمان ترجمه و منتشر شده

داستان این کتاب در سرزمین ایرلند اتفاق می افته که در فضای ترسیم شده در کتاب دارای دو قلمرو جلگه ای جنوبی و کوهستانی شمالی است امپراتوری جنوبی در اخیار قوم آنگوستین است که پادشاهی به نام ادموند دارند و به سرزمین شمالی حمله می کنند مردم کوهستان نشین شمالی در برابر سپاه کاملا مجهز آنگوستین شکست می خورند و بزرگترین شهرشون ،زیراکو، سقوط می کنه در همین ایام یک دزد خانه به دوش به نام جارک مایس تحت تاثیر القائات دوستش اوئن اودل که یک ساحر و نقال دوره گرده و در یک حادثه کاملا تصادفی با هم آشنا شده اند و همچنین حوادث دیگری که براش پیش میاد یواش یواش به رهبر شورشیان کوهستان نشین برای مبارزه با آنگوستین های مهاجم تبدیل می شه وبا نام ستاره صبح همه جا شناخته می شه اما بعدا متوجه می شه که فقط با سپاه ادموند روبرو نیست بلکه ساحر اعظم حاکم آنگوستین سلاطین خون آشام رو که هزار سال پیش توسط یک جنگجوی اسطوره ای به نام راباین کشته شده بودند دوباره زنده کرده و حالا ستاره صبح برای نجات شهر زیراکو باید با سه سلطان خون آشام مبارزه کنه

ویرایش شده در توسط hamid stormcrow

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

یکی از بارزترین تفاوت های این کتاب با تمام کتاب های دیگر گمل که تا حالا درموردشون صحبت کردیم ، نوع روایت داستانه. این کتاب بر عکس همه کتابهای قبلی به صورت اول شخص و از زبان اوئن اودل روایت می شه در حالیکه بقیه کتاب ها همه دارای روایت سوم شخص یا دانای کل بودند.

ویرایش شده در توسط تضاد
سهو نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

نوبت می رسه به کتاب بعدی یعنی پژواک آوای دوران

این کتاب هم مثل کتاب قبلی یک رمان تک جلدیه . داستان از پیدایش یخبندان عظیم در زمین شروع می شه این یخبندان باعث شده که پایتخت امپراطوری آواتار زیر یخ مدفون بشه آواتار نژاد انسانهای فناناپذیری بودند که بر سایر انسان ها حکومت می کردند اون ها به کمال دانش و هنر دست یافته بودند و با این دانش فناناپذیری خودشون ر تضمین کرده بودند اما یخبندان باعث شده بود که هرمی که منبع انرژی اون بود مدفون بشه تنها چند صد آواتری که به حرف های یک پیشگو گوش داده بودند و به سرزمین های شمالی کوچ کرده بودن از یخبندان جون سالم دربرده بودند و در پنج شهر شمالی حکومت می کردند حالا منبع انرژی بلورهای جادویی اونها از جون محکومین دادگاه ها تامین می شد. در همین حین ملکه بلورین که فرمان روای نژادی شبیه آواتارها در یک جهان موازی هست برای نجات خودش و مردمش از یخبندانی مشابه دریچه ای بین دو جهان باز می کنه و در قاره غربی جهان آواتارها فرود میاد حالا ملکه برای تامین انرژی هرمش نیاز به خون داره و برای این کار به سرزمین آواتارها حمله می کنه و آواتارها برای مقابله با این حمله مجبور می شند با کسانی که قرنها به جشم برده نگاهشون می کردند متحد بشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

کتاب بعدی که براتون معرفی می کنم رمان شوالیه های بد نام نام داره

داستان این کتاب در سرزمین خیالی گابالا می گذره در این سرزمین همواره در طول چندین قرن گذشته یک گروه نه نفره از شوالیه ها وجود داشته که به برقراری عدالت در سرزمین می پرداختند و بین مردم قضاوت می کردند آنها به یک سری قوانین به نام فرمان پایبند بودند که توط یک زره ساز افسونگر وضع شده بود زره ساز شوالیه ها نسل به نسل مسئول انتخاب شوالیه های جدید پس از مرگ شوالیه های فعلی بودند همچنین برای اونها زره ها و سلاح های جادویی می ساختند اما شش سال پیش آخرین گروه از شوالیه ها به توصیه زره ساز خود اولاتار از دروازه سیاه گذاشتند تا با شیاطین در یک دنیای دیگه مبارزه کنند اما هرگز بازنگشتند حالا سرزمین پر از ظلم و فساد شده و پادشاهی ستمگر بر اون حکومت می کنه اولاتار که از زندان پادشاه گریخته به دنبال راهیه که شوالیه ها رو برگردونه و در همین حین شورشی علیه پادشاه در جنگل ها در حال شکل گیریه شاه هم در مقابل یک گروه شوالیه جدید داره هشت شوالیه وحشتناک سرخ پوش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خوب دوستان پست قبلی آخرین معرفی من از کتاب های دیوید گمل بود البته یه کتاب دیگه از ایشون با نام ارباب کمان نقره ای هم ترجمه و چاپ شده ولی متاسفانه من هنوز اون کتاب رو نخوندم امیدوارم این معرفی های خلاصه براتون مفید هم بوده باشه هرچند بر خلاف میلم تو این تاپیک من تقریبا متکلم وحده بودم و اون فضای بحث و گفتگو که مایل بودم شکل نگرفت در پایان می خوام یه رده بندی از این 9 کتاب رو که صرفا بر اساس سلیقه شخصی خودمه براتون بزارم:

1- شیر مقدونیه و شاهزاده سیاه

2- پژواک آوای دوران

3-شبح شاه و آخرین شمشیر قدرت

4- اسطوره و پادشاه پشت دروازه

5-شوالیه های بدنام و تولد یک قهرمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

از این کتاب هایی که معرفی شد شبح شاه و آخرین شمشیر قدرت و تولد یک قهرمان و آخرین چیزی که خوندم , پژواک آوای دوران .

داستان نویسی گمل و قهرمان پردازیش فوق العادست و خیلی لذت میبرم در صورتی که به نظر من فانتزی کتاب ها نسبتا از سایر عوامل ضعیف تره

توی هر داستان فضای قصه پردازی کاملا عوض میشه و معمولا پایان های حماسی رو میبینیم

توی آخرین شمشیر قدرت مبارزه لژیون نهم بازنشسته و مقابله با گوت ها توی تولد یک قهرمان وقتی جارک از دنیای دیگه باز میگرده و به قلب سپاه ادموند میزنه ویا آخرین سواری آواتار ها و مقاومت تالابان در پژواک آوای دوران

ولی چیزی که مخصوصا منو شدیدا به کتاب های گمل علاقه مند کرد جذابیت فوق العاده داستان مخصوصا در پژواک آوای دوران بود , از بهترین فانتزی هایی بود که خوندم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

یه نکته جالب در مورد کتاب های گمل که قبلا بهش توجه نکرده بودم , استفاده از عناصر خاصی برای حماسی کردن داستانه

مثلا توی پژواک آوای دوران ژی کمان ها و سابر هایی رو که آواتار ها ازشون استفاده میکنن رو خیلی زیبا توصیف کرده و تا حدی جلوه ی حماسی بهش داده

یه قسمت قابل توجه دیگه , قسمت های عاشقانه کتاب هاشه , که تا الان توی همه کتاب هاش دیدم , که عشق های خالص و عمیقی رو بیان میکنه و به نظرم نکته مثبتی توی داستان هاشه

داستان های گمل نزدیکی زیادی به داستان های تالکین داره و توی دنیای خاص خودشون به وقوع می پیوندن , نمیدونم چرا از اعضای سایت افراد زیادی تو این تاپیک پست ندادن ! :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

خب من اسطوره رو خوندم. یه تلفیق خوب از فانتزی و اساطیر بود. مثل سایر داستانهای فانتزی نبود. اینکه شخصیتها(تقریبا همه شون) تا پای جون واسه هدفشون ایستادگی میکنن بیشتر تو اساطیر دیده میشه. هر دو طرف جنگ استانداردهای اخلاقی خودشون رو دارن. حتی اولریک هم قابل احترام و قابل درکه و آدم به چشم خونخوار بهش نگاه نمیکنه. آخر داستان یه ذره کلیشه شد. دو فصل آخر از ارزش کتاب کم کرد. منظورم عقب نشینی اولریک نیست. اینو میتونم درک کنم منظورم بازگشت ویرای بود که به نظرم نویسنده منطق داستانش رو زیر پا گذاشت.

البته اینجور که فهمیدم نوشتن این کتاب یه پس زمینه ای داره. سال 1976(؟) گمل مشکوک به سرطان تشخیص داده میشه و میره آزمایش میده. در مدتی که منتظر جواب بود بیس داستان رو مینویسه اما بعد از اینکه میفهمه سرطان نداره داستان رو کنار میذاره و سالها بعد یکی از دوستاش اینو میبینه و تشویقش میکنه که داستان رو تموم بکنه. سپاه نادیر نمادی از سرطان هستن و دروس دلنوچ خود گمل که سعی میکنه در برابر سرطان مقاومت بکنه.

یه ایرادی که به داستان دارم اینه که زیاد مطالب علمی رو قاطی داستانش کرده. چندین جا از اصطلاحات پزشکی استفاده میکنه یا اسامی مدرسه و دانشگاه رو میاره یا حتی به وجود اتم اشاره میکنه! به شخصه این موارد رو در کتابی اسطوره ای قابل قبول نمیدونم.

در کل کتاب خوبی بود. شخصیت رگناک خیلی خوب بود. تقریبا همه کاراکترها به یه اندازه محبوب بودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aaq

سلام

بابا چنگیز و اولریک کجاش شبیه همن؟

چنگیز همه رو می کشت کلا علاقه به نابودی و آزار داشت (جزیان بز) (یا اون لحظه ی مورد علاقه)

ولی اولریک از یک شویه استاندارد جنگی تبعیت می کرد

اونی که مقاومت کنه با خاک یکسان می شه اونیکه تسلیم بشه سالم می مونه

بعد در ضمن گویا گرگ سفید خودش یک مجموعه ی جدا هست که (The Damned Series) اسمش باشه

و

کتاب هاش :

1 White Wolf (2003)

2 The Swords of Night and Day (2004)

هست

پس ترتیب ارتباط خاصی نداره

خب حالا پادشاه آن سوی دروازه

به نظرم بهترین کتاب گمل هست

چون همهی شخصیت هاش بدون استثنا دارای نقص هستن خیلی این رو دوست دارم.

همشون یک جورایی درد کشیده هستن

نقطه ی اوجش هم اون جایی هست که رایوان با دکادو حرف می زنه

ص 249

توی عکس ها گذاشتمش

مخصوصا اولیش

یا یک جای خوب دیگش اون جایی که پیوندی ها حمله کرده بعد دکادو با گروهش تصویر اژدها رو میاره تو ذهنشون

اون قسمت که یکیشون میاد جلود دکادو اشاره می کنه به خودش می گه:

من ...... باریس و اشک می ریزه

کلا کتاب خیلی خوبی بود.

خیلی از بخش های حرف های ارزشمندی توش بود

که البته باعث میشه ما با جهان بینی گمل آشنا بشیم

سنگ های قدرت هم به گمانم شامل اونی که شما گفتی نیست

Stones of Power

1 Ghost King (1988)

2 Last Sword of Power (1988)

جزوش هست بعد یک مجموعه ی دیگه هست

Greek series

1 Lion of Macedon (1990)

2 Dark Prince (1991)

البته اینا بر اثاث تقسیم بندی ویکی بود

هر چهار تاش هم چاپ شده

شبح شاه هم یک کتاب خوبی بود هر چند شخصیت جیان اعصاب آدم رو خورد می کرد.

جالب قسمت عشقی داستان بود.

آتر جیان رو دوست داره

جیان کالین رو

کالین (گوروین بود اسمش) ؟

گوروین هم بین کالین و گیل گمش گیر کرده.

مورنینگ استار هم یک دوره ای فارست گذاشت دان نکردم الان نیستش

شیر مقدونیه هم جالی بود

قشنگ اینه که ما می بینیم اگه اون کاهن ایله دخالت نکرده بود مرگ ملت ها تبدیل می شد به یک پادشاه خوب و آروم

پژواک آوای دوران هم فوق العاده هست.

مخصوصا اون تیه که آواتار ها متحول میشن و خودشون رو فدا می کنن

یک نکته خیلی باحال هم اون داستان کتاب هست که بعد ها به شکل یک افسانه در اومده

خب ادامه

یک جمله خیلی باحال توی پژواک آوای دوران بو دبا این مضمون:

پادشاه یا آواتار اعظم، فرقی نمی کنه که اسمش چی بود، مهم اینه که قدرت داشت و حکومت می کرد. حالا تو اسمش رو بزار چهارمین گوسفند از سمت چپ

شوالیه های بندام هم یکی از بعترین ها بود

بلک لرد تو فارست یک جمله قشنگ ازش نوشت:

در این کتاب می بینیم که لردان به دزدان تبدیل می شن و دزدان به حامیان مردم

نکته جالب این بود که با وجود

این که دو طرف 18 نفر شوالیه داشتن که می تونست یک مجموعه 10 جلدی داستان داشته باشده

به سرعت طی دو فصل دساتان یکهو تموم شد

بهترین به نظر من:

1- پادشاه آنسوی دروازه

2- پژواک آوای دوران

3-اسطوره و شوالیه های بد نام

4-مجموعه سنگ های قدرت

post-2373-0-80821700-1376820906_thumb.pn

post-2373-0-71308400-1376820908_thumb.pn

post-2373-0-59451700-1376820910_thumb.pn

post-2373-0-65781200-1376820915_thumb.pn

post-2373-0-15213300-1376820953_thumb.pn

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

پژواک آوای دوران رو هم خوندم. این کتاب از اسطوره بهتر بود و پایان بهتری هم داشت. پرداخت به کاراکترها خوب بود، داستان پخته بود و ایده جالبی هم داشت. اینکه آواتارها یک عمر فکر میکردن برگزیده ترین مردم روی زمین هستن اما یکدفعه با نژادی مثل خودشون اما خونخوار روبرو میشن و تازه میفهمن که چقدر در اشتباه بودن. صحنه های حماسی قشنگی داشت. نمیدونم از تالابان بیشتر خوشم اومد یا ویروک، هر دو خوب بودن. یه چیزی که خیلی دوست داشتم اون تک پاراگرافهای اول برخی فصلها بود که نشون میداد چطور وقایع تبدیل به افسانه میشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اینکه اینجا رو چجوری از زیر خاک کشیدم بیرون بماند!

فصد این بود که پادشاه آنسوی دروازه رو از بیکتابی دوباره خوندم.نظرم خیلی فرق نکرد نسبت به داستان.هنوز هم اسطوره رو کتاب بهتری میدونم ازش و البته هنوز هم مجموعه درنای رو مجموعه خوبی نمیدونم.مجموعه بی سر و تهی است.به قول مهدی انگار روی بک گراند داستان خوب کار نشده.فقط یک سری شخصیت خوب توی یک دنیای معلول و پر از ابهام و تقریبا بدون قانون گیر افتادن.هنوز هم اون پیرنگ اصلی کارهای گمل که اسطوره سازی از یک انسان معمولیه بیشتر از هر چیزی توجهم رو جلب کرد.

راستی یه جایی یه دوستی هم گفته بود که چرا انقدر کم در مورد گمل نظر دادن کسایی که اینجان.خب متاسفانه گمل توی ایران مهجور موند.نه تندیس مانور خوبی روش داد و نه فیلمی از داستان های اون ساخته شد که ملت بشناسنش.زمانی قرار بود به سفارش تندیس برای گمل مطلبی توی اعتماد(فک کنم اعتماد بود،شاید هم یک "ملی": ته اسمش بود) بنویسم که به دوران سخت پنج سال پیش خورد و قضیه کان لم یکن تلقی شد.گمل رو باید بیشتر شناسوند به ملت و نمیدونم راهش جیه.هنوز هم اگه شما گمل رو توی گوگل سرچ کنید،دومین لینکی که میده لینک این تاپیکه! حالا دلیل اینکه چرا دوباره از زیر خاکستر این بحثو کشیدم بیرون رو فهمیدید:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sir Hooman

کتاب های وی لندر عالی بودن بعد از اون گرگ سفید و شمشیرهای روز شب که ادامه ای بر داستان دراس و اسکیل گانون هستن وی لندر واقعا عالی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

مدتیه که شروع کردم به خوندن مجموعه درنای. اسطوره رو که قبلا خونده بودم و در بالا در موردش نوشتم برای همین از جلد دوم شروع کردم(کتابها رو به ترتیب تاریخ چاپ میخونم نه ترتیب زمانی داستان)

جلد دوم این مجموعه به نام «شاه پشت دروازه» است. این کتاب در مورد جنگجوی بزرگ و دو رگه ای به اسم تناکا خان هست که از یک طرف درنای و از نسب رگناک و از یک طرف نادیر و از نسل اولریک هست اما نزد هر دو این اقوام منفور هست و به چشم غریبه بهش نگاه میکنن. تناکا از فرماندهان قدیمی گروه نظامی اژدهاست اما این گروه توسط سسکا منحل شده و اکثر افرادش کشته شدن. تناکا تصمیم به ترور سسکا میگیره اما در مسیر رسیدن به سسکا با افراد دیگری برخورد میکنه و ماموریتش از یک ترور ساده به یک جنگ تمام عیار تبدیل میشه. قهرمان اصلی داستان تناکا هست اما در کنارش آنانایس، دکادو و راینا و ریوان هم هستن که هر کدوم به نوبه خودشون نقش بسیار مهمی دارن. اینجا هم گمل در بزرگ کردن قهرمانهاش خوب عمل میکنه و اونها رو خیلی خاص نشون میده. نکته جالبش هم اینه که هیچ کدوم از این قهرمان ها بی نقص نیستن و هر کدوم از مشکلات و ضعفهایی رنج میبرن. کتاب خوبی بود و پایان جالبی داشت.

جلد سوم «ویلندر» هست. داستان این کتاب قبل از اسطوره استفاق میافته و در مورد یک قاتل و مزدور با همین نام هست که طی 20 سال پس از کشته شدن زن و بچه هاش، کارش شده ترور افراد مهم در قبال گرفتن پول. آخرین ماموریتش کشتن شاه درنای هست و پس از اون زندگیش به طور کامل تغییر میکنه. در ابتدای کتاب با راهبی به اسم داردالیون آشنا میشه و اونو از مرگ نجات میده اما این آشنایی روی هر دو تاثیر میگذاره. ویلندر از یک قاتل به یک قهرمان تبدیل میشه و داردالیون از یک زاهد به یک جنگجو. این دو در مسیر پیدا کردن زره برنزی برای فرمانروایی به نام اگل قرار میگیرن که آخرین امید درنای در برابر تهاجم واگریا است. باز هم قهرمان پروری گمل اینجا عالیه و نشون میده چطور افراد عادی تبدیل به قهرمان میشن. نقش جادو در این کتاب بیشتر به چشم میاد. نکته جالبی که در هر سه جلد این مجموعه دیدم بحث دفاع هست. در هر سه این کتاب ها دفاع های قهرمانانه ای دیده میشه که کمتر کسی امید به پیروزی درش داره.

الان هم خوندن جلد چهارم رو شروع کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

کتاب چهارم اسمش Quest for lost Heros هست. شاید «پویش قهرمانان گمشده» ترجمه مناسبی براش باشه. زمان کتاب بعد از کتاب «شاه پشت دروازه» است. زمانی که تناکا خان قلمرو نادیر رو به بزرگترین حدش رسونده و درنای و واگریا و ... رو فتح کرده و در تمام جنگهاش پیروز بوده به غیر از یک جنگ که در بل-آزار رخ داده. تناکا در حالی که میتونست در اون جنگ هم پیروز بشه و قلمرو گوتیر رو هم فتح کنه از رشادتهای 4 قهرمان به اسم های کایروس، بلتزر، فین و مگریگ شگفت زده میشه و پس از گفتگویی که با اونها داشته عقب نشینی میکنه و هیچ وقت به گوتیر برنمیگرده. این 4 نفر به قهرمانهای گوتیر تبدیل شدن اما سالها میگذره و هر کدوم از اینها به سراغ زندگی خودشون میرن. تناکا میمیره و پسرش جونگیر خان جانشینش میشه. داستان از جایی شروع میشه که ناردن ها به یک دهکده در گوتیر حمله میکنن و زنهای اون دهکده رو به اسارت میبرن و به عنوان برده میفروشن. کیال که پسری اهل این دهکده است میخواد به دنبال اونها بره و دختری رو که دوست داشته(اما دختر اصلا بهش محل نمیذاشته) رو نجات بده و در این راه اتفاقی با 4 قهرمان همسفر میشه و ....

تو این کتاب برخلاف سه کتاب قبلی دیگه از تم دفاع خبری نیست و اینجا گروهی رو داریم که برای نجات یک نفر راهی سفری میشن که بعدا میفهمن ابعاد خیلی بزرگتری از چیزی که فکر میکردن داره. کتاب خیلی خوبیه. بعد از خوندن این کتاب دیگه مطمئن شدم که گمل کتاب بد نداره!

الان رفتن سراغ جلد 5 که اسمش «ویلندر 2: در قلمرو گرگ ها» است. البته ممکنه وسط خوندنش وقفه پیش بیاد و نتونم به سرعت قبلی ها بخونم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نارس_آرتین

تقریبا بیشتر کتاب های ترجمه شده دیوید گمل رو خوندم.می تونم بگم یکی از بزرگان فانتزی نویس هست که شناختم و نمی دونم چرا محبوبیتش انقدر کمه!!
یک چیزی که در مورد تمام کتاب های گمل فهمیدم اینه که نباید زود قضاوت کرد و باید به نویسنده فرصت داد چون اوایل کتاب خیلی به نظرم جالب نیست اما روند داستان طوری پرداخت شده که باید به این شکل باشه و کاملا نیازه.
نقطه ی دیگه شخصیت های فرعی که بر عکس جورج مارتین به نظرم شخصیت های فرعیش کاملا ربط مستقیم به روند داستان دارند انگار دوربین فیلم برداری رو برای یه مدت کوتاه به لوکیشن دیگه ای ببری.
فضای داستان ها به طور غیر مستقیم در ذهن ادم شکل میگیره و این برای من که خیلی به نویسنده گی علاقه دارم خیلی درس خوبیه.
شخصیت ها همیشه خاکستری هستند و هیچکس نورانی و غیر واقعی نیست.
روابط بین تمام شخصیت ها کاملا منطقیه.
موجودات خلق شده ی گمل یعنی پیوندی ها به نظرم خیلی مخوف و ترسناک هستن .به نظرم گمل در خلق این موجودات مخوف خیلی خوب عمل کرده.البته یه مقدار شبیه به فرانکیشتن هستن.
ایرادهایی که میگیرم کاملا نظر شخصیه.
کتاب اسطوره:کتاب خیلی خوب بود و من نکته ی منفی ندیدم به جز زنده شدن ویرای.
کتاب پادشاه آنسوی دروازه ، شوالیه های بدنام و تولد یک اسطوره:این سه کتاب نقطه ضعفشون دقیقا مثل هم بود و اون هم ریتم تند داستان هابود.
به نظرم روند این سه داستان می تونست یه مقدار بیشتر کش پیدا کنه و داستان هایی دو جلدی باشن.
گرگ سفید و شمشیرهای روز و شب:به نظرم این دو کتاب از هر لحاظ محشر بودن .شخصیت دراس و اسکیل گانون عالی هستن.
شمشیرهای روز و شب جز بهترین کتاب هایی بود که خوندم .فصول پایانی کتاب به شدت من رو تحت تاثیر قرار داد و این تنها نکته قوت داستان نسبت به گرگ سفیده.
در ستایش اسکیل گانون هیچ چیزی نمی تونم بگم،یه جورایی برام در حد آراگورن ارباب حلقه ها( در فیلم) ایده آل و محشره و برام یه بت بزرگه.
دراس هم به نظرم در مجموعه درنای به نحوی مرشد داستان هاست تا شبیه به رستم باشه(تا اونجایی که من مجموعه رو به شکل ناهماهنگ خوندم).
اخرین شمشیر قدرت رو هم چونکه خیلی وقت پیش خوندم چیز زیادی یادم نیست ازش.


 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...