رفتن به مطلب
Elrond Halfelven

حلقه داوری (نقد رول)

Recommended Posts

Elrond Halfelven

در اینجا بنا به درخواست اعضا پستهای ایفای نقش نقد میشه تا سطح کیفیت نوشته ها بهتر بشه..

پس..

هرکس که مایله لینک پستشو اینجا می فرسته تا ایستاری های راهنما (معلم ایفا) در این حلقه ی داوری او را راهنمایی کنن..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

خوشحالم كه بلأخره ايفای نقش داره رنگ و رو می‌گيره... .

اينم پست‌های من:

https://arda.ir/forum...indpost&p=25177

https://arda.ir/forum...indpost&p=25198

https://arda.ir/forum...indpost&p=25287

https://arda.ir/forum...indpost&p=25333

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1266&view=findpost&p=25468

خوشحال می‌شم اگه ايراداتم رو برطرف كنيد. ممنون.

ویرایش شده در توسط گندالف سفید‌

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond Halfelven

نقد پست شماره ی 2 راه می رود پیوسته تا آن سو- منوه *

من بیشتر از همه و در ابتدا شجاعت شما رو تحسین می کنم آقا! شما توی همه ی کارها پیش قدمی و این در نظر من خودش بزرگترین مزیت برای شماست.

در مورد نوشته ی شما من موارد کمی به ذهنم می رسه که الان بگم و این خیلی خوبه.. چون به ذات من آدم به شدت ایرادگیری هستم! :دی ولی نوشته ی شما خوبه.. از علائم نگارشی و توجه به پاراگراف بندی و شروع و پایان هیجانیش.. اینا همه نشون از این داره که شما یه نویسنده ی نوپا نیستین.. این خوبه!

اولین و بزرگترین مشکل به نظر من اینه که شما خیلی طولانی می نویسید.. و این مشکلی که توی تاپیک های جدی تمام سایتهای ایفای نقش دیده میشه.. این حتی بعضی اوقات یه معضل میشه.. به خاطر اینکه پستی که شما زدی و برای نوشتن و تعیین سوژه ش وقت صرف کردی در هیبت یه غول در میاد! همه وقت نمی کنن اینقدر بخونن.. خود به خود میل به خوندن یه متن طولانی پایینه و دیگران هم ممکنه پیش خودشون فکر کنن که باید همینقدر بنویسن و اشتیاق به نوشتن رو هم از دست می دن و اینجوری فعالیت کمتر و کمتر میشه!

حتما به این موضوع دقت کنید! این طوری ناخودآگاه قدرت نوشتنتون هم افزایش پیدا میکنه چون کمبود باعث پیشرفت میشه.. وقتی باید کم بنویسید جملات بهتری برای توصیفاتتون انتخاب می کنید.. دیالوگهاتون قوی تر میشه و شما کم کم جمله هایی به کار می برید که بار معنایی بیشتری رو انتقال می دن.. در واقع یک جور پست اقتصادی میشه. صرفه جویی! :دی

کمی از انتقادهای دیگه م رو هم بالا گفتم.. شما جملات زیادی به کار می بری.. یک ابر دیالوگ رو استفاده کردی که به نظر من نقطه ی ضعف نوشته ت بود.. گزارش اون گزاشگر اصلن گیرا نبود.. خیلی طولانی بود.. ادبیات یه گزارش رو نداشت و من چند ثانیه ای رو به این پرداختم که مطئمن بشم هنوز توی گزارش هستیم یا نه!

به لحن گفتارها توجه کنید.. یه گزارشگر اصلن اینقد ادبی صحبت نمی کنه.. حتی اشخاص عادی هم اینقدر ادبی و رسمی حرف نمی زنن و شما باید توی دیالوگها کمی لحن محاوره ای رو مدنظر قرار بدی! به علاوه اینکه گاندالف و آلاتار دو تا ایستاری هستن و آلاتار هم قبل از این نیت شومشو بروز نداده.. حرف زدن این دو نفر قبل از این اتفاق باید رقیبانه باشه فقط.. نه دشمنانه!

نکته قابل توجه دیگه هم باز به همین دیالوگ برمیگرده.. شما زیاد به این قسمت داستان پرداختید.. در صورتی که نقطه ی اوج نوشته شما اینجاست نیست و لحظاتی بعد به وقوع می پیونده.. ینی باید تکیه تون روی آشوب بالروگ باشه نه روی رجز خوونی کم اهمیت دو نفر!

نقد پست شماره ی 3 ، 4 و 5 راه می رود پیوسته تا آن سو- منوه

خیلی زیاده.. خیلی زیاده .. خیلی زیاده! من دیگه از خیر جدا جدا نقد کردن پستهای شما گذشتم.. چون وقتی یه نفر چهارتا پشت سر هم می زنه دیگه واقعا معنایی نداره که من هر چست رو جدا نقد کنم.. می دونم به خاطر شرایط خاص مجبور شدید که اینطوری حرکت کنید ولی آقا ادامه پیدا کردن این حرکات بعد از این دیگه خوب نیست.. حتی خیلی خوب به نظر میرسه که اجازه بدید دو سه نفری بعد شما پست بزنن و بعد شما ادامه بدید.. نکته ی قابل توجه دیگه هم اینه که حس نکنید داستان داستان شماست! این سوژه ی اولیه فقط سوژه ی شماست.. دیگران می تونن هر جور که حس می کنن بهتره داستان رو ادامه بدن.. رول پلیینگ مالکیت به کسی نمی ده! :دی اینا رو گفتن برای پیشگیری.. نه فقط برای شما شاید کسای دیگه ای هم این نقد رو بخونن!

و باز هم این که من روی این نکته تاکید زیادی دارم.. کم بنویسید همیشه بنویسید.. همه بنویسید! :دی

شما یه ذره.. فقط یه ذره فکر نمی کنید روند تند این وقایع.. اتفاقات مقطع.. اصلا هیجان آور نیست!؟

این داستان سرعت جلو رفتنش سرسام آوره!! اصلا استراحت نداره مثل ماراتن شده! یا شاید که کلاس درس که بی وقفه و بدون زنگ تفریح از صبح تا شب ادامه پیدا کنه.. این زیاده رویه! شما خودتون فکر می کنید اینجوری هیجان رفته بالا.. آره رفته ولی خیلی زیاد رفته..یه حد وسطی لازمه.. شما یه مسابقه اول این سوژه داشتین که اصلن در موردش توضیح ندادین... مسابقه شروع شد.. تموم شد! و هیچ توضیحی در دنبالش نیومد الان ما فقط می دونیم یه مسابقه ای هس که جارو سواری گاندالف هم هر سال می بردش!.. هابیت ها و آلاتار به صرف یه کلمه حرف منوه ی قلابی می زنن بیرون و خیلی راحت همه چی رو قبول می کنن! آقا اینا طبیعی نیست.. داستان باید فراز و فرود داشته باشه.. گاهی باید هیچ اتفاق خاصی نیوفته و ما با شخصیت هامون بریم خوش گذرونی.. گاهی باید آرامش باشه.. گاهی ترس.. گاهی هیجان.. گاهی شادی!

اون بخش محاوره در دیالوگها رو یادتونه که گفتم؟ این خیلی مفیده.. وقتی اینو مدنظر قرار بدید می تونید .. دیالوگهای صمیمی.. رسمی.. گزارشی.. یه برگ از یه کتاب خیلی قدیمی و خیلی چیزهای دیگه رو داشته باشید.. جناب تالکین یه استاد ادبیات بود.. تفکرات خاصی داشت.. انتظار نداشته باشید راه و روشش جواب مناسب برای ما و در موقعیت ما داشته باشه!

یه چیزهایی هم می خواستم بگم که از ذهنم متاسفانه پرید.. ایشالا توی نقدای بعدی یادم بیاد! :دی

موفق باشید!

-----------------------

* من توی معرفی شخصیت دیدم که شخصیت منوه رو گرفتید.. ولی این چه معنی داره که دوجا رو نوشتید گاندالف سفید.. آوتار گاندالف.. امضا گاندالف!؟ :دی

ویرایش شده در توسط Elrond Halfelven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

درود؛ الروند جان. ممنون از نقدتون. می‌تونم از خودم دفاع كنم، ديگه؛ آره؟!

درمورد ديالوگ‌ها: من حدالامكان سعی دارم متن رو مثل متن كتاب‌های استاد، ادبی بنويسم. خودم هم در نظر داشتم كه حداقل ديالوگ‌ها رو صميمی‌تر و به شكل محاوره‌ای دربيارم؛ اما بعد پشيمون شدم. نمی‌دونم چرا می‌خوام داستانم رو از نظر ادبيات مثل متن سخت و سنگين سيلماريليون و ترجمه‌ی ادبی عليزاده و استاد تالكين دربيارم؛ اما از اول اين‌طور شروع كردم و تا پايان هم ادامه‌ش می‌دم. ديگه ببخشيد اگه ناراحت‌كننده است!

درمورد زيادی نوشته‌ها در يک پست: بله؛ قبول دارم كه توی هر پستم زياد می‌نويسم؛ ولی دست خودم نيست! هركار می‌كنم، نمی‌تونم داستان رو زود تموم كنم، و همه‌ش می‌خوام يه جورايی كل داستان رو توی يک پستم بگونجونم! انشاءالله دفعات بعدی كمتر می‌نويسم!

درمورد پست‌های متوالی: من آدم خيلی عجولی هستم، و نمی‌تونم صبر كنم تا يكی از دوستان داستان رو ادامه بدن و من بعد از ايشون دوباره بنويسم. خودم هم دوست دارم دوستان داستان رو ادامه بدن و من بعد از چندتا پست از اعضای ديگه، دوباره داستان رو بنويسم، و در سه خط اول اين پست هم مطرحش كردم:

https://arda.ir/forum...indpost&p=25333

اما كسی داستان رو ادامه نمی‌ده و همون‌طور كه قبلاً گفتم، من آدم كم‌صبر و عجولی هستم و نمی‌تونم منتظر بمونم كس ديگه‌ای داستان رو ادامه بده و خودم پست بعدی رو بعد از مدتی كوتاه، دوباره ارسال می‌كنم. حالا ببينم چی می‌شه... اگه باز هم روال تاپيک اين‌جوری بود و كسی دنباله‌ش رو نگرفت، متأسفانه ممكنه خودم تا آخر داستان برم و هی پست‌های متوالی بزنم!

درمورد مسابقه‌ی جاروسواری گندالف و آلاتار در دومين پست راه می‌رود پيوسته تا آن‌سو: من اول كه می‌خواستم داستان رو شروع كنم، هيچ سوژه‌ی مشخصی نداشتم و همين طوری، الكی پلكی شروع كردم به نوشتن و نتيجه‌ش هم اشكالات اون پست بود. اما بعد از اون، سوژه‌ای مشخص برای داستان تعيين كردم و اون رو ادامه دادم. يعنی يه جورايی، داستان مسابقه و... اضافه‌ست. حالا كه نوشتمش... چه می‌شه كرد؟!

درمورد مانوه و گندالف سفيد: در واقع، شناسه‌ای كه من برای اكانتم انتخاب كردم، گندالف سفيد هست و هرجا كه من باشم، اثراتی از گندالف هم ديده می‌شه!‌:

https://arda.ir/forum...indpost&p=25040

ولی متأسفانه، يكی از دوستان شخصيت گندالف رو در ايفای نقش زودتر از من برگزيدن و منم طبق بند 5 قوانين ايفای نقش، نمی‌تونم اعتراضی كنم. برای همين، به اجبار شخصيت مانوه رو برگزيدم؛ ولی نمی‌تونم از گندالف منصرف بشم و در داستان‌هام از اون كمک زيادی می‌گيرم. برای اطلاعات بيشتر، تاپيک درگاه ورودی ايفای نقش رو دقيق‌تر مطالعه بفرمايين:

https://arda.ir/forum...?showtopic=1259

بازم ممنون از نقد زيباتون. تا بعد!

ویرایش شده در توسط گندالف سفید‌

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

مانوه عزیز توجه داشته باش که طبق قوانین ما باید از اندرزهای ایفایی پیروی کنیم. سطح کیفی خیلی مهمه. امروزه دیگه طرز نوشتن تالکین طرفدار نداره. کتابهای تالکین فقط به خاطر پر مغز بودن و دارا بودن موضوع قوی و دارای بحث و جالب خونده میشه. وگرنه این نثر قدیمیه. رعایت کن. بحث ناراحتی نیست. بحث اینه که سطح کیفی بالا بره.

توجه داشته باشید که نقد برای اینه که تاثیری داشته باشه. اگر قرار به داشتن رویه پیشین و اصلاح نکردن کارهاست که نقدی هم صورت نمیگیره و ایفا هم بعد از مدتی خود به خود ملغا میشه.

آندراستند ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیه تیغ

خب پست من رو هم بنقدید ، لطفا !

این هم آدرسش : https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1265

ویرایش شده در توسط سیه تیغ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Olόrin

در باب این پست : https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1276&st=0

سلام دوست من

با تمام احترامی که برای طرفداران آردا قائل هستم بخصوص دوستانی که افتخار آشنایی از نزدیک را باهاشون ندارم و از طریق نت ارتباط داریم لازم میبینم که نقدی به کلیت کار شما بکنم

وقتی شروع به خواندن متن شما کردم حس کردم قصد دارید با این شخصیت ها در زمان و مکان جدید شوخی بکنید ولی هرچه بیشتر پیش رفتم بیشتر باعث تعجبم شد. یه جوری شان و قداست شخصیت ها را آوردید پایین . هم اهالی سرزمین میانه هم والار و هم مورگوث.رفتار این شخصیت ها در اینجا خیلی خیلی دور از دسترس هستند. چون شما دارید با شخصیتی بازی می کنید که برای خودش شناسنامه داره. به نظرم اگه شما اسامی این داستانتون را عوض کنید بهتر میتونید شخصیت پردازی کنید.

به نظرم خلق شخصیت راحت تر از عوض کردن شخصیت شناخته شده ای است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

به گندالف :

اولا که باید از اول تکلیف خودت رو معلوم کنی ؛ منظورم اینه که یا یه چیز جدی بنویس یا طنز . چون بعضی وقتا آدم نمی تونه با اون ارتباط برقرار کنه و می مونه ، منم نمی گم که تو کارت طنز نباشه ولی به موقش .

دوما هم که چارچوب داستان رو رعایت کن وتا به واقعیت نزدیک تر شه ، مثلا یه اورکی که سیلماریل ها رو پیدا کنه نمی تونه قوی تر از قدرتمند ترین والار بشه !

سوما هم باید از بیرون به داستان نگاه کرد و اگه خودتو جای یکی از اونا فرض کنی داستان به هم می خوره ؛ حالا اینو تو مانوه ندیدم ولی درباره گندالف شاید می خواستی اونو برتریش بدی ... ( اینم فقط به تو نمی گم و حرفم با همه ست . )

نکته ی آخر هم بهتره تو این داستان ها کمتر خودتو درگیر وسایل امروزی مثل جارو و روبات بکنی و از همون چیزهای مرسوم ( البته با ویژگی های بیشتر ) استفاده بکنی .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Olόrin

سلام به دوستان

میشه سوالی بپرسم؟

علت این داستان پردازی و استفاده از کارکترهای تالکین توی داستان هاتون چیه؟

قصد دارید به چی برسید؟ اگه جواب سوال های من در تاپیکی پیدا میشه لینک بدید مطالعه کنم چون از این کار کمی متعجبم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

اولورين عزيز؛ يه نگاه به بندهای 2 و 3 قوانين انجمن ايفای نقش بنداز. اين روند اجباريه و بايد همه شخصيتی از دنيای تالكين انتخاب بكنن و درمورد دنيای تالكين داستان بنويسن!

دليلش هم كاملاً مشخصه. اين سايت و فروم، درمورد تالكين و دنياهای خلق‌شده‌‌ی ذهن اونه:

«آردا، دنيای تالكين»

post-1769-0-91599900-1344345912_thumb.pn

اون وقت انتظار داری از حسنعلی و اصغرقلی داستان بنويسيم؟!؟!؟! :دی

ویرایش شده در توسط گندالف سفید‌

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

شاید منظور دوستمون این باشه که ما برای ایفای نقش نباید لزوما همون شخصیت های تالکین رو انتخاب کنیم که در این صورت من باهاشون موافقم به نظر منم بهتره ما شخصیت های خیالی جدیدی خلق کنیم و اون هارو وارد دنیای تالکین کنیم و راجبشون داستان بنویسیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

شاید منظور دوستمون این باشه که ما برای ایفای نقش نباید لزوما همون شخصیت های تالکین رو انتخاب کنیم که در این صورت من باهاشون موافقم به نظر منم بهتره ما شخصیت های خیالی جدیدی خلق کنیم و اون هارو وارد دنیای تالکین کنیم و راجبشون داستان بنویسیم

خب؛ مگه ما از شخصيت‌های جديد استفاده نمی‌كنيم؟

تاپيک راه می‌رود پيوسته تا آن‌سو:

مرد، شنلی سياه پوشيده‌بود؛ و باشلق‌اش را نيز تا چانه كشانده‌بود.

بلرانک بود ! پسر ماجراجویی که طرفدار پر و پا قرص داستان های سام بود .

تاپيک رازهای بی‌شمار:

اون پادشاهشون که فکر می کنه که از اجداد گلورفیندله باستانیه و اسم خودشون گذاشته گلورفیندل ثالیون ؟

تاپيک زير درخت مهمانی:

بنده ، آقای راوی هستم . البته اسمم راوی نیستش ، من در اصل ماهون هستم .

تاپيک نانوآردا:

«پسرم؛ لرد الروند همه‌ش يه افسانه است!

تاپيک ارباب حلقه‌ها ادغام‌شده با واركرفت:

نیروهای سایرون با فرماندهی لیچ کینگ شروع به حمله کردند

و... .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Olόrin

اولورين عزيز؛ يه نگاه به بندهای 2 و 3 قوانين انجمن ايفای نقش بنداز. اين روند اجباريه و بايد همه شخصيتی از دنيای تالكين انتخاب بكنن و درمورد دنيای تالكين داستان بنويسن!

دليلش هم كاملاً مشخصه. اين سايت و فروم، درمورد تالكين و دنياهای خلق‌شده‌‌ی ذهن اونه:

«آردا، دنيای تالكين»

post-1769-0-91599900-1344345912_thumb.pn

اون وقت انتظار داری از حسنعلی و اصغرقلی داستان بنويسيم؟!؟!؟! :دی

متاسفانه منظور من و درست برداشت نکردید شما....

شما یه شخصیت معرفی شده را می خواهید عوض کنید . بهتره خودتون خلق شخصیت کنید.

من قصد بدی ندارم و به کارتون احترام میگذارم و دلیلی هم نمیبینم به چیزی که معتقد نیستم بحث کنم. ولی میتونم بگم که یه طرح شکست خورده است. این نظر منه.

شاید منظور دوستمون این باشه که ما برای ایفای نقش نباید لزوما همون شخصیت های تالکین رو انتخاب کنیم که در این صورت من باهاشون موافقم به نظر منم بهتره ما شخصیت های خیالی جدیدی خلق کنیم و اون هارو وارد دنیای تالکین کنیم و راجبشون داستان بنویسیم

منم همینو گفتم

ویرایش شده در توسط arven
پست های متوالی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

شاید در آردا شکست بخوره. (بدون هیچ تعارفی میگم. 50 درصد اماکن شکست طرح وجود داره. بنا به دلایل عدیده. ) اما دلیل نمیشه طرح ایفا شکست خورده باشه. شما می تونید به سایتهای دیگه ی فانتزی نگاه کنید. ایفای نقش در بعضی ها از مباحث دیگه پر رونق تره. ( مدیرا نگن در مورد سایتهای دیگه حرف نزن برا ما افت داره ما قدیمیتریم. چون این یه واقعیت و من از گفتنش شرم ندارم. )

اینکه خوب من میگم امکان شکست طرح وجود داره. پس چرا این طرحو داریم اجرا می کنیم. چون وظیفه ی سایت آرداست که نو اوری کنه. حالا می خواد با شکست روبه رو شه. می خواد موفق شه.

اما در مورد کاراکتر. در داستانهایی که به اصطلاح در سالهای خیلی بعد از سائرون و نابودی حلقه و اینا اتفاق میفته. هیچوقت من به نوبه ی خودم از همون کاراکتر های تالکین استفاده نکردم. برای مثال در رازهای بی شمار. ما شخصیت هایی داریم که تو داستان نیست. سامانتا ، کاووس ، سود ، کاتالیون که مشکلی در روند داستان ایجاد نمی کنه. برای مثال اگه آنجا آلاتار نامی پادشاه دیل هست. در روند داستان میشه به این نتیجه رسید که این آلاتار همون آلاتار و مشکلی ایجاد نمیشه. چون دلیل قانع کننده میشه آورد.

هدف ایفای نقش به غیر از سپری اوقات خوش و تامل و کار گروهی به داستان نوشتن اعضا کمک می کنه. قلم همه روان تر میشه. و اینها فقط با تجربه در ایفا و حتی خراب کردن یه سری تاپیک اتفاق میفته. نقد و دادن مقاله ی اموزشی هم کمکی هست در کنار کسب تجربه.

امید وارم شبهات و مشکلات شما بر طرف شده باشه. اگر باز سوالی یا نقطه ی گنگی در جوابهای بنه هست.اول به بزرگیتون ببخشید و بعد خوشحال میشم جواب بدم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Olόrin

هدفم از این انتقاد این بوده که انرژی که صرف داستان پردازیتون می کنید در جهت درست باید قرار بگیره. همینطور که فرمودید خلق شخصیت و روایت جدید که هم میتونه چاله های داستان های تالکین را پر کنه و هم می تونه پرو بالی به اونها بده. نمونه بارزش warcraft

ولی دست زدن به کارکتری که هویت داره اشتباه.

امیدوارم همیشه موفق باشید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

نقد پست گیملی در ارباب حلقه ها وارکرافت.

اول از همه تشکر می کنم که تاپیکی زدید و پستی نوشتید. اما باید بریم سر نقد.

ببیند داستان رول باید با یک سری پشتوانه و معقولانه باشه. چون پست شما کوتاه بود. هیچ یک از موارد بالا به چشم نخورد . تنها ما فهمیدیم که سائرون و لیچ تونستن متحد شن و در نهایت آلیانس ازراث هم با آلیانس آردا متحد شدن که از خودشان دفاع کنن. خوب خیلی سوالای بی جواب پیش می یاد و با وجود این سوالهای بی جواب نمی شه داستان رو ادامه داد.

چجوری ازراثی ها به آردا اومدن ؟ کی انکارو کرد. اب دو طرف پلید چجوری تو یه جوب رفت ؟ واکنش آردایی ها چی بود. این فردی که الان داره داستان رو تعریف می کنه کیه ؟ و .....

حالا شما یه پست دیگه بزن . جواب این سوالات رو بده. یه مورد کلی اینکه سعی کنید در ایفای نقش از دیالوگ های بیشتری استفاده کنید. طرز نوشتن دیالگو هم اینکه آندرلاین سر خط می ذارید و بعد دیالوگ رو می نویسید :دی

توی پست جدیدت چیزایی که گفتم رو رعایت کن. منتظر پست من در داستان و نقد جدید باش.

پست سام وایز در زیر درخت میهمانی

پست خوبی بود. اما از نظر ایفایی مشکلایی داشت. در پست ایفایی طنز باید دیالوگ های زیاد و جمله های تعنه ( طعنه رو چجوری می نوشتن. ) آمیز و خنده دار به همراه شکلک های مربوط با جمله باشه. برای مثال شما از شکلک ها برای توصیف حالت یه فرد هم می تونی استفاده کنی. برای مثال می تونی خوشحالی گالوم رو با یک شکلک که در حال رقصه نشون بدی. یا تعجب سم وایز از اعتراض مردم رو با شکلک تعجب نشون بدی.

حالا انشاءالله که کسی پستو ادامه بده. در پست بعدی خودتون و ادامه ی داستان رعایت کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

جلسه ی اول آموزش ایفای نقش

خوب از اونجایی که قرار بود آموزش بدیم. من بعد از کلی تمرین و اینها رفتم همه چی رو یاد گرفتم. این اطلاعات را در خدمت شما دوستان می ذارم.

ایفای نقش چیست ؟

خوب . ایفای نقش انواع مختلف داره. ایفای طنز ، ایفای جدی و ایفایی که آمیخته ای از هر دو هست.

هر کدوم از این شاخه های ایفای نقش دوباره تقسیم بندی هایی دارن. برای مثال ایفای طنز می تونه به چند نوع نوشته بشه. یک متنی داستانی که با استفاده از شکلک ها و توصیفات فضای داستان به طنز تبدیل می شه.

یا متنی که در اون از جملات خنده دار استفاده می شه. و بر پایه ی دیالوگ های خنده دار به طنز تبدیل شده.

یکی دیگر متنی است که بر پایه طنز اجتماعی هست. یک موضوع دردناک و باعث شرم رو بر به صورت طنز بیان می کنه.که معمولا از این نوع طنز در ایفای نقش بسیار کم استفاده می شه. چون ایفای نقش بر پایه ی دیالوگ هاست. ولی طنز اجتماعی از دیالوگ ها کم می کنه.

ایفای جدی هم می تونه تراژدی باشه یا درام. یا فانتزی. فانتزی هم باز می تونه فانتزی عاشقانه باشه یا می تونه داستان یک نبرد یا هر چیزی باشه. و اینکه شما می تونید انتخاب کنید که چه پایانی برای داستان بهتره. شکست یا پیروزی

ایفای هم که امیخته ی هر دو سبکه فکر نکنم نیاز به توضیح داشته باشه.

برای نوشتن ایفای بهترین صورت ، سوم شخص ، بعد از سوم شخص ، اول شخص و دانای کل به هیچ وجه توصیه نمی شه.

متن ایفایی باید توصیف مکان حالات شخصیت ها را در بر بگیره. و همچینین باید دیالوگ های کافی داشته باشه. به همین خاطر دانای کل توصیه نمی شه چون دانای کل می گه که فلانی این فکر رو در سر داشت یا این کارو می خواد بکنه. ولی در سوم شخص شما با دیالوگ ها و توصیف اعمال شخصیت ها این کار رو بر عهده ی مخاطب می گذارید که چه قضاوتی از شخصیتهای داستان داشته باشه.

در پناه حق

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

خوب. بچه هایی که می خوان به طور جدی در ایفا شرکت کنن. و به اموزش ها عمل کنن و برنامه ی تمرین و .. شرکت کنن. لطفا برای من به صورت پیام خصوصی اعلام کنن. از این به بعد اموزش ها جدیه و همه کسایی که اعلام امادگی کردن باید توی تمرینها و .. شرکت کنن.

پس اگه می خواین پخ بدید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیه تیغ

جناب گلورو لطفا نظر ویژه به تاپیک بنده داشته باشید دلم میخواد بدونم چه طور مینویسم ...

با اجازه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

خدا این انترنتو ملی کنه راحت شیم بابا.

سیه تیغ جان. داستان خوب بود. نوشتت خوب بود. داستان هنوز گنگه. و این آدمو وادار می کنه که که ادامه داستانو بخونه. دیالوگ ها خوب بود. البته این هابیت عزیز تا در خونه شو می زنن. خیلی خوب رفتار می کنه.

در هر صورت باید بیشتر بنویسی تا ببینیم اصل مطلب چیه. الان به خاطر کمی نوشته. ( البته به اندازه بود . منظورم داستانه )در مورد داستان نمیشه نظر داد.

در مورد نگاش هم که تو آردا هر جور بنویسی قابل خوندنه. حرفی ندارم در این مورد بزنم.

ادامه بده. انشاءالله امتحانا تموم شد. بهت ملحق می شم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

سلام. ماشالله تاپیک ها ابنقدر زیادن که طول میکشه آدم حداقل همشونو یه بار مرور کنه.

ولی خیلی خوشحال شدم که تاپیک نقد رو دیدم. اگه تاپیک "بازگشت" رو هم به بیشه ی نقد بذارید ممنون میشم. من کور عصا کشی بیش نیستم راستش. :((

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

دوستان با عرض پوزش و مغذرت خواهی بابت کم کاری های بنده.خدا رو شکل تابستون شده وقتمون آزاد میشه.تا بلای کنکور نازل نشده یه دستی به سر و روی ایفا میکشیم انشآلله.

درباره ی تاپیک بازگشت توی انجمن دیگه ای هست.ولی من هر دفعه یه چندتایی را میخونم و نظرمو اعلاا میکنم. بعد با دوستان سر اینکه باید تاپیک رو انتقال بدیم یا نه صحبت میکنیم.اگه قرار باشه بیاد توی ایفای نقش شاید یه فصل کوچکی هم بنویسم و بعد ببینیم دوستان چه میکنند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

داستان بازگشت.

با اینکه نتونستم کامل بخونم و به عبارتی هنوز اولای داستانم. اما به نظرم بهتره که این ایرادها رو زودتر بگم که در ادامه داستان نباشه.البته شاید خودتون به طور خودکار یه سری ایرادها رو طی نوشته برطرف کرده باشید که چون کامل نخوندم اونها رو ندیده باشم. پس اگه ایرادی گرفته شد و شما متوجه شده بودید و اصلاحش کرده بودید به حساب توصیه برای دیگران بذارید.

اولین مشکل نوشته اینه که راوی داستان مشخص نیست. اگه توجه کنید شما توی شش پست اول از اول شخص استفاده کردید و دنیل صحبت می کنه اما توی پست هفتم راوی سوم شخص شده. پس اول باید مشخص کنید که راوی یا زاویه دید داستان چیه؟ اول شخص یا سوم شخص و دانای کل.این خیلی مهمه.از اول شخص معمولا توی داستان هایی استفاده میشه که به بیان احساسات و تفکرات قهرمان داستان اهمیت داده میشه. اما داستانهایی که حالتی رمز آلود، شروع نامشخص و کارآگاهی دارند و گنگ بودن داستان عامل محرک داستانه. اول شخص مناسب نیست مگر توی سبک های خاص.

دومین مسئله عدم تطابق حالات و رفتار شخصیت داستان با سن ایشونه. یه مرد سی و سه ساله که قاعدتا باید زن و بچه داشته باشه.مثل هری پاتر و شخصیت های نوجوون دیگه دنبال ماجراجویی و فضولی تو کار دیگرانه. و پدربزرگشم بهش میگه بچه.:|

مطمئنم هدف شما از سی و سه ساله بودن شخصیت اینه که فرودو هم در اغار داستان سی و سه سالش بود. و نمی دونم چه هدفی می خواد از این مسئله حاصل بشه. اما قهرمان سی و سه ساله و انسان جوری که شما توصیف کردید در داستان های بزرگسالان جا داره و قاعدتا قهرمان داستان بزرگسالان باید خیلی پخته تر باشه. چیزی در حد هرکول پوآرو یا شرلوک و امثالهم.

و مسئله دیگه سبک نوشتار شما. غالبا عامیانه نوشته شده اما بعضی جاها فعل های کتابی استفاده کردید. که باز توصیه می کنم در داستانهای حماسی نباید از گفتار عامیانه استفاده بشه. و حتی اگه توی داستانی از سبک عامیانه استفاده می کنید باید تمام فعلها و حتی ریز ترین گوشه های کار عامیانه باشه.پس از گفتار معیار استفاده کنید. چون توی گفتار معیار لازم نیست همیشه و همیشه دیالوگ ها کتابی باشه. نگاه کنید به کتاب بازی تاج و تخت که با داشتن سبک معیار طنز مورد نیاز و دیالوگهای شخصیت هایی مثل تیریون رو داره.

باز بیشتر خواهم خواند و نقد های بیشتری خواهیم داشت. ممنونم که می نویسید.شاید روزی جرئت نوشتن در ما بیدار شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

داستان بازگشت.

با اینکه نتونستم کامل بخونم و به عبارتی هنوز اولای داستانم. اما به نظرم بهتره که این ایرادها رو زودتر بگم که در ادامه داستان نباشه.البته شاید خودتون به طور خودکار یه سری ایرادها رو طی نوشته برطرف کرده باشید که چون کامل نخوندم اونها رو ندیده باشم. پس اگه ایرادی گرفته شد و شما متوجه شده بودید و اصلاحش کرده بودید به حساب توصیه برای دیگران بذارید.

اولین مشکل نوشته اینه که راوی داستان مشخص نیست. اگه توجه کنید شما توی شش پست اول از اول شخص استفاده کردید و دنیل صحبت می کنه اما توی پست هفتم راوی سوم شخص شده. پس اول باید مشخص کنید که راوی یا زاویه دید داستان چیه؟ اول شخص یا سوم شخص و دانای کل.این خیلی مهمه.از اول شخص معمولا توی داستان هایی استفاده میشه که به بیان احساسات و تفکرات قهرمان داستان اهمیت داده میشه. اما داستانهایی که حالتی رمز آلود، شروع نامشخص و کارآگاهی دارند و گنگ بودن داستان عامل محرک داستانه. اول شخص مناسب نیست مگر توی سبک های خاص.

دومین مسئله عدم تطابق حالات و رفتار شخصیت داستان با سن ایشونه. یه مرد سی و سه ساله که قاعدتا باید زن و بچه داشته باشه.مثل هری پاتر و شخصیت های نوجوون دیگه دنبال ماجراجویی و فضولی تو کار دیگرانه. و پدربزرگشم بهش میگه بچه. :|

مطمئنم هدف شما از سی و سه ساله بودن شخصیت اینه که فرودو هم در اغار داستان سی و سه سالش بود. و نمی دونم چه هدفی می خواد از این مسئله حاصل بشه. اما قهرمان سی و سه ساله و انسان جوری که شما توصیف کردید در داستان های بزرگسالان جا داره و قاعدتا قهرمان داستان بزرگسالان باید خیلی پخته تر باشه. چیزی در حد هرکول پوآرو یا شرلوک و امثالهم.

و مسئله دیگه سبک نوشتار شما. غالبا عامیانه نوشته شده اما بعضی جاها فعل های کتابی استفاده کردید. که باز توصیه می کنم در داستانهای حماسی نباید از گفتار عامیانه استفاده بشه. و حتی اگه توی داستانی از سبک عامیانه استفاده می کنید باید تمام فعلها و حتی ریز ترین گوشه های کار عامیانه باشه.پس از گفتار معیار استفاده کنید. چون توی گفتار معیار لازم نیست همیشه و همیشه دیالوگ ها کتابی باشه. نگاه کنید به کتاب بازی تاج و تخت که با داشتن سبک معیار طنز مورد نیاز و دیالوگهای شخصیت هایی مثل تیریون رو داره.

باز بیشتر خواهم خواند و نقد های بیشتری خواهیم داشت. ممنونم که می نویسید.شاید روزی جرئت نوشتن در ما بیدار شه.

سلام گلورفیندل عزیز.ممنون از ابراز نظرتون.باعث خوشحالیست.

در مورد ایراد اولتون (که همون اول کار تور عزیز این موضوع رو برای من مطرح کرد و من دلیل اینکار رو باهاشون در میون گذاشتم) بایدبگم که ماجرا از زمان معاصر ما شروع شد. توی یه شهر با مردمای امروزی این قصیه برای دنیل پیش اومد. هفت پست اول رو که مربوط به این بازه ی زمانی بود رو بارها به زبان معیار نوشتم و خوندم. نقل اتفاقاتی که افتاد، به زبان معیار اصلا جالب نمیشد.مثلا پدربزرگ تو یه دنیای امروزی اگه به دنیل میگفت "اینجا چه میکنی؟" خیلی عجیب بود. به همین خاطر زبان اتفاقات این بازه ی زمانی رو با زبان معیار نوشتم که البته ریسک بود. میتونستم با زبان محاوره ولی سوم شخص بنویسم. حق با شماست.

ایراد دومتون ولی یه کم جای بحث داره. دنیل زمانی که این اتفاقات داره براش میفته 33 ساله نیست. حدود 26 یا 27 سالشه. یادم نمیاد گفته باشم که اینجا 33 سالش بود. که البته این ازابهام خود متنه. (جالبه که اصلا نمیدونستم فرودو 33 سالش بوده.)

ایراد سومتون رو ولی دقیق متوجه نشدم. هر حا سبک عوض شده سعی کردم حالات و اتفاقات رو به زبان اون سبک بیان کنم. این تغییر لحن و بیان که از پست هفتم به بعد اتفاق میفته، هم همونظور که گفتم ریسک بود، هم اینکه با این کار سعی کردم دنیایی که دنیل توش پا گذاشته رو یه دنیای دیگه و با یه قواعد دیگه ترسیم کنم. از طرفی این نوشته وام دار نوشته های تالکینه. فکر کردم که اگه اتفاقاتی که مربوط به شخصیت ها و یا جاهایی هست که تالکین ازش صحبت کرده به زبان خود تالکین بنویسم بهتره. ولی اگه در مورد ایراد سومتون یه کم مصداق بیارید عالی میشه؛ که من بدونم منظورتون از این عدم تطابق کجاهاست.

مجددا از ابراز نظر و انتقادتون ممنونم گلورفیندل عزیز. گلورفیندل شخصیت محبوب من بود که دوس داشتم حتما تو این نوشته باشه. :|

ویرایش شده در توسط اله ماکیل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...