ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 2, 2012 با سلام. این تاپیک مخصوص قلمرو روهان هست و بیشتر بحث در مورد پادشاهان و دلاوران این خطه از ائورل تا تئودن و ائومر میباشد. منابع این تاپیک:1-تالکین گیت وی 2-دانشنامه تاک بروت 3-دانشنامه والیمار 4-فرهنگنامه بزرگ آردا 5-آکادمی فانتزی 6-وبلاگها و مطالب پراکنده در محیط اینترنت در این تاپیک در مورد تاریخ این سرزمین و انسانهایی که در آن زندگی کردن بحث خواهد شد،هم چنین درباره شهرها کوهها و رودخانه های این سرزمین. مقدمه: قلمرو روهان در شمال گاندور قرار دارد و از متحدان آن به شمار می آید.مرز غربی این سرزمین به رودهای آیزن و آدورن ختم میشود که روهان را از آیزنگارد و دونلند جدا میسازند. مرز جنوبی روهان با گاندور را کوهستان سفید و جویبار مرینگ مشخص میکند،و شمال و شرق روهان نیز به رود لیم لایت و مصب انت واش به آندوین ختم میشود. اهالی گاندور به ساکنین روهان،روهیریم میگویند. خاندان ائورل (خاندان شاهان روهان) بدون احتساب خود ائورل جوان، هجده تن از پادشاهان روهان در کارهای تالکین ثبت شده اند که همه آنها از اعقاب و نوادگان ائورل جوان بودند و این خاندان را خاندان ائورل می نامند. 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 2, 2012 (ویرایش شده) اولین مطلب رو خودم مینویسم: ائورل جوان ائورل نخستین پادشاه روهان،مردی باهوش، دلاور و یک قهرمان بزرگ در میان مردمش بود. او پوستی گلگون و موهایی بور داشت که در تمام طول عمرش طلایی باقی ماند. ائورل در سال 2485 متولد شد. پدر او لئود سردسته مردم ائوتود بود که در شمال دور در نزدیکی چشمه آندوین زندگی می کردند. زمانی که ائورل 16 ساله بود، پدرش در حالی که سعی می کرد یک اسب وحشی را رام کند بوسیله ی آن کشته شد. پس از آن ماجرا، ائورل اسب را رام کرد و او را فلاروف نامید. اوپس از پدرش فرومانروای ائوتود ها شد. آنها جمعیتی بسیار و با تعداد کثیری اسب بودند. در 25 مارس سال 2510 که ائورل 25 سال داشت یک سوارکار بنام بوروندیر که باخود پیغامی از سیریون،مباشر گاندور داشت نزد او آمد. گاندور توسط مردان رون که بلچوت نامیده میشدند در خطر بود و سیریون از ائورل خواسته بود تا با مردمش به کمکشان بروند. ائورل درخواست او را قبول کرد، زیرا می دانست اگر گاندور سقوط کند، بزودی تمامی سرزمین میانه تسخیر خواهد شد. او بزرگان را گرد آورد تا برای رفتن به جنوب آماده شوند. در 6 اوریل، ائورل بهمراه ارتشی از 7000 سوارکار تمام مسلح و چند صد کماندار سوارکار به جنوب تاخت. تنها تعدادی برای محافظت از زنان و بچه ها و کهنسالان باقی ماندند. ارتش از میان دره های آندوین چیزی حدود 500 مایل را تا جنوب طی کرد. زمانی که آنها از دول گولدور جایی که سائورون مخفیانه در آن ساکن بود، عبور می کردند، ائورل تصمیم گرفت برای دوری از تاریکی تاریکی دژ، ازغرب آن را دور بزند. اما مه سفیدی از سمت درختان لوثلورین آمد و در رودخانه دول گولدور ایستاد و سوارکاران مخفیانه از میان مه عبور کردند و به راهشان ادامه دادند. در صبح 15 اوریل، ائورل به دشت کلبرانت رسید. سپاه گاندور از دو طرف مورد هجوم اورک ها و استرلینگ ها از کوه های مه آلود واقع شده بود. ائورل و سوارکارانش به دشمن حمله کرده و جنگ تا زمانی که آن سرزمین کاملا از وجود دشمن پاک شد ادامه داشت. بعد از نبرد دشت کلبرانت، سیریون از ائورل خواست که از این پس، باز هم اورا در آنجا ملاقات کند. آنها دوباره یکدیگر را در آگوست سال 2510 ملاقات کردند، سیریون ائورل را به هالیفیراین، در جنگل فیراین برد. در آنجا سیریون سرزمین کالن آردون را به ائورل پیش کش کرد تا به خاطر خدمتشان به گاندور آنجا را بودباش مردمش قرار دهد. ائورل از سیریون بخاطر هدیه اش تشکر کرده و سوگند یاد کرد که هر زمان گاندور به کمک او و مردمش احتیاج داشته باشد به کمک آنان خواهد آمد. ائورل نیمی از افرادش را برای مراقبت در کالن آردون گذاشت و خود به شمال بازگشت تا مردم و دارایی هایشان را گردآوری کند. او آنها را به سرزمین جدیدشان آورد، سرزمینی که در گاندور، روهان نامیده شد. ائورل بمدت 35 سال پادشاه بود، او تپه ای که در نزدیکی رودخانه ی اسنو بورن بود را برای محل ساخت شهر ادوراس برگزید. اما کار ساخت تالار زرین در طول عمر ائورل تمام نشد. پسر ائورل، برگو در سال 2512 متولد شد. در سال 2545، روهان مورد هجوم استرلینگ ها قرار گرفت. حمله خنثی شد اما ائورل در این نبرد جان خود را از دست داد. او و همچنین اسبش را در تپه ای خارج ادوراس به خاک سپردند. بعد از او برگو پادشاه روهان شد. مردم روهان خود را ائورلینگاس یا پسران ائورل نامیدند و سوگند ائورل هیچگاه فراموش نشد. در زمان جنگ حلقه، شاه تئودن به سوگند جدش ائورل وفا کرد و در جنگ دشت پلنور به کمک گاندور آمد. ائومر، جانشین تئودن هم سوگند ائورل را تازه کرد و به دوستی با آراگورن، شاه اله سار، فرمانروای قلمرو گاندور و آرنور ادامه داد. در زبان انگلیسی کهن ائورل به معنای نجیب زاده یا ارباب است. او به ائورل جوان معروف بود، زیرا زمانی که فرمانروای مردمش شد تنها 16 سال داشت. همچنین به او ارباب ائوتود ها و ارباب سوراکارها نیز میگفتند. ویرایش شده در مه 9, 2012 توسط ائرندیل Earendil 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در مه 3, 2012 من دو پست آخر رو پاک میکنم با اجازه دوستان! پست اول و دومت ائرندیل بسیار عالیه و میتونه محلی برای جمع آوری کلیه اطلاعاتی باشه که در مورد روهان موجوده.اما لطفا سوالاتتون رو تو این تاپیک مطرح نکنید تا در آینده به صورت تاپیک مفید و یا مقاله ای با اسم ائرندیل در بیاد.با تشکر 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 3, 2012 (ویرایش شده) متن کوتاه درباره ائومر (بعدا در همین تاپیک مفصل درباره او بحث خواهد شد) خواهر زاده ی شاه تئودن و فرمانده ی روهیریم ها که مسئولیت حفاظت از روهان را بر عهده داشتند. او در نوجوانی پدر و مادر خود را از دست داد و به خدمت تئودن در آمد. در اسب سواری تبحر داشت و بدین گونه توجه تئودن را به خود جلب کرد. او اولین کسی بود که به خیانت کار بودن گریما شک کرد و در مورد حمله ی سارومان هشدار داد اما تئودن که اسیر وسوسه ی شیطانی سارومان شده بود به تئودن گوش نکرد و تئودن ائومر را از روهان طرد کرد. در نبرد روهان با آیزن گارد همراه با گاندولف و دگر روهیریم ها به کمک تئودن شتافت و اوراک-های ها را نابود کرد. همراه تئودن در میناس تیریت حضور یافت و در مقابل هارادریم ها از خود رشادت بسیار نشان داد. متن کوتاه درباره ی گریما ورم تانگ نماینده یا به عبارتی نخست وزیر نئودن که در کنترل اذهان تبحر بسیار داشت که تئودن را وسوسه کرد و باعث شد روح سارومان در تئودن نفوذ کند و تئودن توسط سارومان به اختیار گرفته شود. به دنبال خواهر ائومر بود و تلاش میکرد او را به همسری در آورد.او مانع رسیدگی تئودن به امور کشور میشد ودر نتیجه روهان لحظه به لحظه آسیب پذیر تر می شد. در آخر گاندلف تئودن را از گریما و وسوسه ی سارومان نجات داد و گریما به آیزن گارد رفت و تا پایان عمر فلاکت بار خود در آنجا زندگی کرد. متن کوتاه درباره تئودرد تئودرد (۲۹۷۸-۳۰۱۹ دوران سوم) تنها پسر، و جانشین تئودن شاه روهان بود. مادرش الفهایلد هنگام تولد او جان باخت. چیز زیادی در مورد تئودرد مشخص نیست جز اینکه پسر عمهاش، ائومر را مانند برادر دوست میداشت، و تنها کسی که بیشتر از ائومر علاقه داشت، پدرش تئودن بود. او لقب دومین ارتشبد سرزمین سواران را گرفته بود، با این وجود در اولین نبرد گدار آیزن، هنگامی که از جزیره کوچکی در میان گدار دفاع می کرد کشته شد. او هیچ خواهر یا برادری نداشت، از این رو بعد از فوت وی ائومر جانشین تاج و تخت روهان شد. ویرایش شده در مه 4, 2012 توسط ائرندیل Earendil 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 3, 2012 ائوتئود نژادی از مردمان شمال بودند که نیاکان روهیریم به حساب میآیند. در دوران سوم اولین زمزمه از وجود ائوتئود زمانی به راه افتاد که باقیماندگان مردمان شمال، پس از نبرد دشتها، ماروینی را به مقصد درههای آندوین دنبال کردند. پس از مدت کوتاهی، پناهندگان متعددی از میرک وود که سرزمینشان توسط ارابه رانان تصاحب شده بود، به آنان پیوستند. گاندور برای مدتهای مدید از وجود آنان هیچ اطلاعی نداشت. ماروینی به کالیمه تار هشدار داد که ارابهرانان در صدد برنامه ریزی برای حمله به کاله ناردون هستند، اما مردمان شمال نیز خود را برای شورش علیه ارابهرانان آماده میکردند. کالیمهتار نیز از ایتیلین به ارابه رانان حمله برده و سوارکاران وی، که یک دسته از ائورد به رهبری ماروینی آنان را همراهی میکردند از عقب به ارابه رانان هجوم بردند. تعداد پراکندهای از یاغیان که سلاحهای کمی نیز با خود داشتند از میرک وود خارج شده و به تعداد بردگان شمالی افزودند. آنان تعداد زیادی از خانهها، اسطبلها و اردوگاههای ارابه رانان را به آتش کشیدند. بخش اعظمی از آنها زمانی که در حال مبارزه با جوانان، زنان و پیران ارابه ران بودند کشته شدند. ماروینی به سمت سرزمین خود در کنار آندوین عقب نشینی کرده و مردمان هم نژاد شمالی او دیگر هیچگاه روی خانههای قبلی خود را ندیدند. فورت وینی از سمت جنوب سرزمینش مورد هجوم ارابه رانان قرار گرفت، هم از سمت بالادستی رود و هم از میان باریکههای میرک وود. او به پادشاه اوندوهر هشدار داد که ارابه رانان در حال بازسازی و ترمیم خود هستند. حمله سرانجام رخ داد و مردان ائوتئود در کنار اوندوهر به نبرد با آنان پرداختند. فارامیر پسر اوندوهر از اینکه در میناس تیریت بماند سر باز زد و به گروهان ائوتئود پیوست. اما زمانیکه در حال عقب نشینی به سمت باتلاقهای مرگ بودند همراه با عدهای از افراد ائوتئود دستگیر شدند. رهبر مردان ائوتئود نتوانست او را نجات دهد و فارامیر در دستانش جان داد پیش از آنکه بفهمد او شاهزاده بودهاست. سپس وی به نیروهای مینوهتار در جاده شمالی واقع در ایتیلین پیوست. سرانجام ارابه رانان در نبرد اردوگاه توسط ائارنیل دوم مغلوب شدند. حال گاندور ائوتئود را به عنوان مردمانی نیک پیمان و وفادار میشناختند. آنان گاندوریان را در رابطه با تمام اتفاقاتی که در آن منطقه رخ میداد باخبر میساختند. پس از سقوط آنگمار آنها تحت رهبری فرومگار به سرزمین جدیدی در شمال میرک وود مهاجرت کردند. این سرزمین بین کوهستان مه و رودخانه جنگلی بود و از دسترس ایسترلینگها و اورکها فاصله زیادی داشت. در بخش جنوبی این سرزمین محل تلاقی دو رود گریلین و لنگول سرچشمه رودخانه بزرگ آندوین قرار داشت، نزدیک جاییکه دو رشته کوه ارد میترین و کوهستان مه با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند. آنان در این مکان پایتخت خود را بنا کردند. مدتی بعد پادشاه آنان فرام، پسر فرومگار، اسکاتای اژدها را از بین برد. پایتخت ائوتئود به افتخار وی فرامسبورگ نام گرفت. پس از فرام هیچ اطلاعی در مورد رهبران ائوتئود در دست نیست تا اینکه مدت مدیدی پس از وی در زمان پادشاهی لئود مواردی در تاریخ ذکر شدهاست. در تاریخ آورده شده زمانیکه لئود قصد رام کردن اسب فلاروف، اولین مئاراس روهان، را داشت بر اثر جراحات وارده از دنیا رفت. پسر و جانشین وی ائورل جوان بود که توانست آن اسب را رام کرده و به تلافی مرگ پدرش او را به خدمت بگیرد. در زمان زمامت کیریون کارگزار گاندور، وی دائماً خطرات و تهدیدات شمال را در خاطر داشت. اینگونه بود که مدت زیادی پس از زمستان سال ۲۵۰۹ دوران سوم نگذشته بود که وی از تحرکات عظیم در مقابل گاندور اطلاع حاصل کرد. گاندور از سوی بالخوتهای پلید مورد حمله قرار گرفت و کیریون قاصدانش را به سمت پایتخت ائوتئود فرستاد. پادشاه ائورل درخواست کمک وی را پاسخ گفت و همراه با تعداد زیادی از مردان ائوتئود برای کمک به متحد قدیمی خود به راه افتاد و تنها تعداد اندکی از مبارزینش را در شهر باقی گذاشت تا از مردمان خود دفاع کنند. سوارکاران درست سر بزنگاه در دشت کلهبرانت به کمک ارتش گاندور رسیدند و پس از شکست دشمن، کیریون از ائوتئود خواست تا از منطقه خالی از سکنه کالهناردون محافظت کنند. سه ماه بعد، کیریون منطقه کالهناردون را به عنوان هبه به ائورل و مردمانش تقدیم کرد، و ائورل نیز در عوض سوگند یاد کرد که برای همیشه یار و متحد گاندور باقی بماند. قاصدان به شمال فرستاده شدند، و ائوتئود نیز به طور کامل به دشتهای کالهناردون نقل مکان نمودند. ائوتئود خود را ائورلینگاس یا "پیروان ائورل" نامیدند، اما در زبان سینداری به روهیریم، یا اربابان اسب، مشهور گشته و سرزمینشان نیز روهان یا "سرزمین سواران" نام گذاشته شد. 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 3, 2012 برگو برگو پسر ائورل و دومین پادشاه روهان بود. او در سال ۲۵۱۲ یعنی دو سال بعد از اینکه ائورل و مردمش در روهان مستقر شدند، بدنیا آمد. ائورل در سال ۲۵۴۵ توسط استرلینگها که به ولد حمله کرده بودند به قتل رسید. بعد از مرگ پدرش برگو پادشاه شده و استرلینگها را از روهان بیرون راند. او به جنگ با دون لندیها ( نژادی از مردان غرب کوههای مه آلود ) که تا رودخانه آیزن در روهان نفوذ کرده بودند هم پرداخت. برگو سه پسر به نامهای بالدور، آلدور و ائوفور داشت. برگو و پسر ارشدش، بالدور برای پیدا کردن مکانی که در زمان احتیاج مردمشان را به آنجا ببرند به دره هارو دیل رفتند. آنها به پلکانی برخوردند که به پناگاه دون هارو منتهی میشد. آنها در آنسوی دون هارو راهرویی تاریک به مسیر مردگان دیدند و در آنجا با پیرمردی روبرو شدند که به آنها گفت که این راهرو توسط مردگان محافظت میشه و زندهها نمیتوانند به داخل آن بروند. در سال ۲۵۶۹ برگو کار ساخت تالار زرین را به اتمام رسانید، جایی که از آن به بعد پادشاهان روهان در آن مستقر شدند. در جشن کامل شدن تالار زرین، بالدور با وجود اینکه پیرمرد به آنها اخطار داده بود، تصمیم گرفت به مسیر مردگان بره. بالدور وارد راهرو تاریک شد و هرگز بر نگشت. برگو از مرگ پسر ارشدش بسیار غمگین شد و مدتی بعد در سال ۲۵۷۰ مرد. بعد از او پسرش آلدور جانشینش شد. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 4, 2012 آلدور پیر آلدور، سومین شاه روهان بود که مدت حکومتش از بقیه پادشاهان روهان طولانی تر بود. او پسر برگو بود و در سال ۲۵۴۴ بدنیا آمد. آلدور یک برادر بزرگتر بنام بالدور و یک برادر کوچکتر بنام ائوفور داشت. او در سال ۲۵۷۰ ، وقتی که برادرش بالدور در جاده مردگان گم شده و پدرش برگو از غم و اندوه مرد پادشاه روهان شد. در همان سال پسر آلدور، فرئا متولد شد. در مدت حکومت آلدور جمعیت روهان زیاد شد. بهمین دلیل روهیریم در دره هارو دیل و دیگر درههای کوهستان سفید مستقر شدند. آلدور با دونلندیها که در غرب روهان بودند جنگید و آنها را به سرزمین خودشان عقب راند. آلدور بمدت ۷۵ سال حکومت کرد و در ۱۰۱ سالگی جان باخت. او طولانی ترین حکومت روهان را داشت، بعد از آلدور پسرش فرئا جانشینش شد. پس از آلدور ائومر بیشترین مدت حکومت بر روهان را داشت با 65 سال. آلدور در زبان قدیمی انگلیسی بمعنای پیر ترین و همچنین ارباب و شاه است. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 4, 2012 ادوراس ادوراس پایتخت روهان و محل زندگی دربار سرزمین سواران بود. تاریخچه اولین پایتخت روهان آلدبورگ در فولد بود، تا اینکه شاه ائورل جوان و پسرش برگو ادوراس را ساختند و آن را پایتخت خود قرار دادند. ادوراس تنها شهر واقعی روهان بود و تالار طلایی مدوسلد در آن جای داشت. وولف پسر فرکا از دونلند، در ۲۷۵۸ دوران سوم به روهان هجوم آورد و ادوراس را گرفت و تاج و تخت شاه را غصب کرد. اما زمستان طولانی که ۵ ماه به درازا کشیده بود، تمام شد و فریلاو پسر هایلد از دونهارو بیرون آمد و با تعداد کمی از مردانش وولف را قافلگیر کرد و ادوراس را پس گرفت. در همین شهر بود که گندالف سفید، آراگورن، گیملی و لگولاس، شاه تئودن را ملاقات کردند. شهر در روی تپهای در دره هارو، در دره کوهستان سفید بنا شده بود. شهر ادوراس با دیواری عظیم و حصار و خندق محاصره شده بود. پیش روی دروازه شمالی میدان پشتهها قرار داشت، جایی که شاهان روهان در دو ردیف در پشته هایی که رویشان سبزه و گلی سفید بنام سیمبلمین می رویید، دفن شده بودند. در طرف غربی شاهان نسل اول روهان دفن شده بودند و در شرق شاهان نسل دوم. راهی از میان پشتهها از دروازههای شهر به گداری در رودخانه اسنوبورن میرفت. اسنوبورن از دره هارو سرچشمه می گرفت و در نزدیکی ادوراس با یک خمیدگی از کنار قسمت شمالی شهر می گذشت. جاده بزرگ غرب از میناس تیریت به ادوراس می آمد. این جاده نهایتا به جاده شمال-جنوب، که از شکاف روهان می گذشت و به شمال میرفت، نیز متصل می شد. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 5, 2012 (ویرایش شده) فرئا فرئا از نسل ائورل و چهارمین پادشاه روهان بود. او بعد از پدرش آلدور که سالیان زیادی عمر کرد، در هفتاد و پنج سالگی به سلطنت رسید. دوران چهارده ساله حکومت فرئا دورانی سرشار از صلح و موفقیت برای روهان بود. نام "فرئا" به معنی شاه است. فری واین فری واین فرزند فرئا و پنجمین پادشاه روهان بود. همانطور که آلدور دوران طولانی حکومت کرد و جانشین او فرئا در آخرین سالهای عمرش به پادشاهی رسید، فری واین نیز خیلی دیر، در کهنسالی به حکومت رسید. چیز زیادی در مورد دوران بیست و یک سال حکومت او گفته نشده اما مشخص است که در این مدت صلح و شکوفایی بر قلمرو روهان حاکم بود. بعد از مرگ وی پسرش گلدواین به جانشینی او رسید. فری واین به معنای "دوست پادشاه" است. گلدواین گلدواین پس از مرگ پدرش در سال ۲۶۸۰، در حالی که ۶۱ سال سن داشت به پادشاهی رسید. او در زمان حکومت پدر پدربزرگش، آلدور کهنسال بدنیا آمد و ۲۶ ساله بود که آلدور از دنیا رفت و تاج و تخت به پدربزرگش رسید. گلدواین در "دوران طلایی" روهان حکومت میکرد و بسیار ثروتمند بود. در دوران او از نگهبانان مرزی روهان کاسته شد و دانلندیها که در زمان آلدور عقب رانده شده بودند، دوباره شروع به پیشروی در مرزهای شمالی روهان کردند. گلدواین در سال ۲۶۹۹ بعد از ۱۹ سال حکومت، جان باخت و فرزندش دئور به حکومت رسید. گلدواین به معنی "دوستِ طلا" است. ویرایش شده در مه 5, 2012 توسط ائرندیل Earendil 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 6, 2012 دئور دئور از نسل ائورل بعد از پدرش گلدواین پادشاهی روهان را بدست آورد. جد دئور، آلدور کهن سال در دوران خود دونلندیها را از مرزهای روهان بیرون راند و باعث شد جانشینانش، فرئا، فریواین و گلدواین در دوران حکومتشان از صلح و آرامش حاکم بر روهان لذت ببرند. اما در زمان دئور، این صلح به پایان رسید. طولی نکشید که مشخص شد دونلندیها بطور مخفیانه دوباره به سرزمینهای مرتفع شمال غربی روهان بازگشتهاند. در آن زمان دونلندیها نیروهای قدرتمندی در سرزمینهای روهان مقرر ساخته بودند و شاه دئور برای بیرون راندن آنها، ادوراس را ترک کرد و به سمت شمال تاخت. دئور در جنگ با دونلندیها به راحتی پیروز شد، اما چندی بعد متوجه شد که دونلندیها دژ آیزنگارد را تصرف کردهاند، دژی که پس گرفتن آن کار راحتی برای دئور نبود. بنابراین قلمرو دئور با تهدیدی از سمت شمال مواجه بود که نهایتا بعد از پنجاه سال به پیشروی دونلندیها برای نابودی روهان رسید. حکومت دئور که با آشفتگی همراه بود، ۱۹ سال به طول انجامید و بعد از فوت وی پسرش گرام به پادشاهی رسید. گرام گرام پسر دئور و پدر هلم پتک مشت بود که بعنوان هشتمین پادشاه روهان بر این سرزمین حکومت کرد. دوران حکومت گرام پر از جنگهای پی در پی با دونلندیها بود که در دوران پدر او، دئور، آیزنگارد را تصرف کرده بودند و مدام به روهیریم یورش میبردند.دوران حکومت او ۲۳ سال به طول کشید. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 7, 2012 هلم هلم پتک مشت نهمین و آخرین پادشاه از نسل اول شاهان روهان بود. او بعد از مرگ پدرش گرام، در شرایطی بحرانی به حکومت رسید. پدر او سالیان درازی در برابر دونلندیها که دژ آیزنگارد را تصرف کرده بودند جنگید. در دوران حکومت او مردی بنام فرکا که یک دونلندی با رگهای از روهیریم بود، زندگی میکرد. فرکا مالک سرزمینهای آن سوی رودخانه آدورن، مرز روهان، بود و ادعا میکرد که از نسل شاه فری واین از روهان هست. فرکا تصمیم داشت دختر هلم را به همسری پسرش،ولف در آورد. از این رو با بسیاری از افرادش به ادوراس تاخت تا با تهدید هلم را مجبور به پذیرفتن خواستههایش بکند، اما هلم با او درگیر شد، و با یک ضربهی مشت او را کشت. نیروهای فرکا که بسیار خشمگین شده بودند ادوراس را ترک کردند و با گروهی عظیم از دونلندیها بازگشتند. آنها تحت فرمان ولف روهان را اشغال کردند، اما هلم، شاخ آواز را پس گرفت و آنها مدتی طولانی را در گودی هلم که محاصره شده بود گذراندند. در شاخِ آواز یک شیپور جنگی بزرگ بود، که هر بار در آن دمیده میشد، هلم صفهای دونلندیها را در هم میشکست و تعداد زیادی از آنان را به هلاکت میرساند. او بسیاری از آنها را با دستان خالی میکشت که باعث شد این باور میان دونلندیها بوجود آید که شبح هلم همچنان در روهان است و از شاخِ آواز مراقبت میکنه. اما در پایان جنگ هلم و پسرانش، هالث و هاما، همگی کشته شدند. یکبار که او به جنگ رفته بود، پیکرش یخ زده در میان برف، در حالی که چشمانش باز و آمادهی نبرد بود، پیدا شد. بعد از درگذشت هلم، پسر ِ خواهرش، فریلاو، به حکومت رسید، کسی که نهایتا دونلندیها را شکست داد. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مونت آو سائرون 2,307 ارسال شده در مه 7, 2012 ائرندیل جان همه ی چیزهایی رو که نوشتی از خود کتاب ارباب حلقه ها درآوردی یا خودتم یکم داستان نویسی کردی در مورد روهان؟؟ اگه می تونی یک توضیحی هم در رابطه با تنگه ی روهان بده که به آیزنگارد نزدیکه. اونجا چه جاییه؟! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 7, 2012 اینها مقاله های زیادی توی محیط نت هستند که پراکنده شده اند ،که البته خیلیهاشون رو ویرایش کردم و تصاویر رو خودم گذاشتم .از پایگاههای دانشنامهٔ تالکین گیت وی، دانشنامهٔ تاک بروت،دانشنامه والیمار و پستهای قدیمی آکادمی فانتزی خیلی کمک گرفتم. در مورد تنگه روهان هم بگم که رودخانههای آيزن و آدورن از میان شکافی بین کوهستان مهآلود و کوهستان سفید جریان دارند، در نتیجه به منطقه عبور آن دو رود بین کوهها شکاف یا تنگه روهان گفته میشود. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مه 7, 2012 ائرنديل جان اگه اينا رو از سايتي كپي ميكني حتما لينك منبع رو بذار تا به دزدين اطلاعات متهم نشيم. ممنون بابت زحمتي كه ميكشي 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 7, 2012 چشم مهدی جان. البته من توی پست بالا هم اشاره کردم که این نوشته هارو از سایتهای گوناگون برمیدارم ولی اکثرا اونارو ویرایش میکنم،پس گذاشتن لینک مستقیم برای هر متن درست نیست چون از چندین منبع بر میدارم. همینطور نمیشه به مقاله های همشون اطمینان کرد مثلا دانشنامه والیمار توی بسیاری از نوشته ها غلط املایی داره همینطور تاریخ و سالهای بعضی رویدادهارو رو اشتباه نوشته که من اونارو ویرایش کردم.و البته خود دانشنامه والیمار هم از منابعی مثل تالکین گیت وی و دانشنامه تاک بروت و...برداشته.همینطور پستهای قدیمی آکادمی فانتزی. من توی این دو تا پست به منابع اشاره کردم.همینطور در سرتیتر این تاپیک هم بعدا اشاره میکنم تا مشکلی پیش نیاد. قبلا هم گفتم،هدف من از ایجاد تاپیکهایی اینچنین این بود که مقاله ها ، مطالب ،تصاویر و نظرات مختلف درباره یک موضوع خاص در یک محیط واحد جمع بشه تا اعضا با نگرشی کامل به یک موضوع نگاه کنند. همینطور من میخواستم اعضا تو اینجا بیان درباره روهان بحث کنند،که وقتی دیدم شما و tulkas از مقاله ها استقبال کردین ،دیگه سئوال جواب رو ادامه ندادم. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 9, 2012 هایلد هایلد زنی از روهان و خواهر هلم پتک مشت بود. پسر او، فریلاو پس از مرگ هلم و فرزندانش به پادشاهی رسید. هالث هالث پسر بزرگ هلم پتک مشت و برادر هاما بود. هالث در حالی که از ادوراس در مقابل حمله دونلندی ها دفاع می کرد همراه با آخرین مدافعان، جلوی درهای مدوسلد کشته شد. بعد از آن ولف بر تخت پادشاهی نشست و خود را شاه آن سرزمین نامید. مدتی بعد از زمستان طولانی فریلاو، پسر عمهی هالث، از پناگاه دونهارو بیرون آمد و بهمراه گروهی کوچک از افرادش بطور ناگهانی به ادوراس هجوم برده و آنجا را تسخیر کرد. بعد از فتح ادوراس فریلاو به خونخواهی هالث، با دستان خودش ولف را کشت. هالث به معنای "جنگجو" است. فری لاو فریلاو دهمین پادشاه روهان و اولین شاه از نسل دوم حاکمان روهان بود. او پسر هایلد و خواهرزاده هلم پتک مشت بود. او پس از کشته شدن هلم در محاصره شاخِ آواز در سال ۲۷۵۹ د.س به حکومت رسید. فریلاو با یک حمله ناگهانی ادوراس را پس گرفت و سرانجام دونلندیها را تا رودخانههای آیزن و آدورن عقب رانده و روهان را دوباره آزاد کرد. در مراسم تاجگذاری وی سارومان پس از چندین سال غیبت دوباره بازگشت و به فریلاو پیشنهاد دوستی و همکاری داد. با درخواست فریلاو، برن، مباشر گاندور برج اورتانک را به سارومان داد تا در ازای آن سارومان از آیزنگارد در مقابل دونلندیها مراقبت کند. او به مدت ۳۹ سال حکومت کرد و پس از درگذشت وی، پسرش بریتا جانشین او شد. فریلاو یعنی "از نسل شاهان". 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مونت آو سائرون 2,307 ارسال شده در مه 9, 2012 (ویرایش شده) ائووین ائووین برادر زاده ی تئودن و از وارثان خون پادشاهی روهان! در سنین بچگی پدرش را از دست داد! اورکها جنازه ی پدرش را تکه تکه کرده بودند. مادرش غرق در غم و اندوه از دنیا رفت و دخترک تنها ماند تا در ترس و وحشت از پادشاهش ( تئودن عموی او) مواظبت کند! ائووین زنی شرافتنمند بود که اعتقاد داشت که زنان روهان بدون شمشیر در برابر شمیر زنده نمی مانند. ائووبن در شمشیر زنی مهارت داشت و در هلمزدیپ ساعاتی را به تمرین شمشیر زنی اختصاص می داد. ائووین نه از درد می ترسید نه از مرگ! او به گفته خود از قفس می ترسید، از محصور شدن تا زمانی که تسلیم کهنسالی و بیهودگی بشود! از دست دادن فرصت ها برای کسب افتخار! و بر ماندن بر پایه همین اعتقادات شرافتمندانه و نیک! تصمیم گرفت تا در نبرد گاندور به طور خفا و به دور از چشم تئودن، لگام اسبی را به دست گیرد و در هیبت یک مرد بر دشمنان مردم آزاد بتازد! او در اواسط جنگ در گاندور! هنگامی که پادشاه جادوپیشه آنگمار به تئودن هجوم برد و او را به نقش زمین ساخت! به این صحنه شتافت و با شمشیر، گردن اژدهای ویچ کینگ را زد! بعد از مرگ اژدها! ویچ کینگ او را با خود در مبارزه تن به تن قراد داد و زمانی که او گردن ائووین را گرفت و او را از زمین بلند کرد به او گفت: هیچ مردی تا حالا نتوانسته من را بکشد! در این حال پیپین از پشت خنجری به ویچ کینگ می زند. و ویچ کینگ گردن ائووین را رها می کند! ناگهان ائووبن کلاه خود را برمی داد و می گوید: من مرد نیستم! و شمشیرش را فرو می برد در چهره ی ویچ کینگ! و به این گونه ائووینویچ کینگ را به قتل می رساند. با این حال ائووین از تبار پادشاهان بود و یکی از بهترین مدافعان روهان! منابع: فیلم و کتاب ویرایش شده در مه 9, 2012 توسط 3DMahdi مشخص کردن غلط ها 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مه 22, 2012 این تاپیک فقط در مورد روهان هست. باید مطالب مربوط به روهان در اینجا قرار بگیره. پ.ن: وقتی متنی رو اینجوری کپی میکنید حتما منبعش رو هم بنویسید.(حتی اگه مثل این مورد کاملا مشخص باشه) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در مه 26, 2012 بریتا بریتا یازدهمین پادشاه روهان، پسر فریلاو بود و بعد از پدرش در سال ۲۷۹۸ د.س به حکومت رسید. در دوران حکومت او نبرد روهان با دونلندیها در مرزهای غربی همچنان ادامه داشت. در کنار این نا آرامیها یک خطر جدید روهان را تهدید میکرد، اورکهایی که بعد از جنگ با دورفها از کوهستان مه آلود گریخته بودند و به کوههای سپید در جنوب روهان آمدند. بریتا تا قبل از مرگش تمام این اورکها را از روهان بیرون راند. او ۴۴ سال حکومت کرد و پس از درگذشت وی در سال ۲۸۴۲ د.س، پسرش والدا به پادشاهی رسید. بریتا به معنی "شاهزاده" است. والدا والدا پسر بریتا بود و بعد از درگذشت پدرش در سال ۲۸۴۲ د.س به پادشاهی رسید. او در زمان پدرش در کنار او در مقابل اورکها جنگید و در زمان تاجگذاری وی روهان خالی از وجود اورکها بود. هرچند که تعدادی از آنها باقی ماندند و تنها ۹ سال پس از حکومت والدا، او توسط یکی از اورکها در دونهارو کشته شد. پس از او پسرش فولکا جانشینش شد و انتقام او را گرفت. والدا به معنی "فرمانروا" است. فولکا فولکا، سیزدهمین پادشاه روهان، یک شکارچی بزرگ بود که به انتقام جویی پدرش که توسط اورکها کشته شده بود روهان را از وجود آنها پاک کرد. بعد از پاکسازی روهان او به شکار گراز وحشی اورهالت که مانند هیولا بود رفت و در این جریان سخت مجروح شد و نهایتا به سال ۲۸۶۴ د.س. در ۶۰ سالگی درگذشت. پس از او پسرش فولک واین به پادشاهی رسید. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست