LObeLia 4,013 ارسال شده در فوریه 25, 2014 بچه منظورش اسماگ بوده احتمالـا:)) 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در فوریه 25, 2014 من وقتی که نظر دادم اطلاعاتم کم بود پس اضافه میکنم دوستداشتم حتما ائویین نو ببینم ولوتین ومدتیم کنار گالادریل زندگی کنم دوست داشتم شدوفکس برای خودم بود وسوار برشدوفکس مدتی توی شایر مدتی لوتلورین مدتی ریوندل ودرنهایت در روهان می تاختم دوست داشتم ازهمراه گاندالف باشم وازش کلی یادبگیرم دوست داشتم تو دوران اول بودم دوران دو درخت مدتی همراه یاوانا باشم وازش باموزم دوست داشتم ان زمان که ارو گفت ائا باش و میدیدم دوستداشتم به فرودو امید بدم تا هرگز دچار تردید نشه دوست داشتم میتونستم به گالوم کمک کنم که برگرده به اصل خودش دوست داشتم انتها رو ببنم وساعتها از سکوت در کنارشون بودن لذت ببرم در انتها زندگی در روهان و برمیگزیدم وسالها زندگی میکردم تا چون یه انسان مرگم فرا برسه 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الروس 844 ارسال شده در فوریه 25, 2014 دوست داشتم شدوفکس برای خودم بود وسوار برشدوفکس مدتی توی شایر مدتی لوتلورین مدتی ریوندل ودرنهایت در روهان می تاختم :)) :دی چرا آخه هی میگی شدوفکس آخر ابستو بردی :دی دوست داشتم انتها رو ببنم وساعتها از سکوت در کنارشون بودن لذت ببرم یعنی این یکی تو حلقم .! انقدر حوصله داری که میتونی انت هارو تحمل کنی :دی فقط سه ساعت سلامشون طول میکشه :( --------------------------------- خب حالا که اینطوریه و شدیدا بحث تخیلی شده من دوست داشتم به جای ملکور بودم جوری این منوه رو چکش میزدم جووووری چکش میزدم که بره بچسبه دروازه های شب :دی ---- اما جدا از شوخی راه سرزمین میانه رو نشون بدین ما حتی حاضریم جای سنگ و خاک های اونجا هم باشیم .! 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در فوریه 26, 2014 الروس من ازدامن طبیعت لذت میبرم ازشون حسهای خوبی میگیرم مخصوصا انتها درختان سخن گو که سالها زیستن بله شدوفکس گاندالف گرفتم ازش :دی 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ERI 173 ارسال شده در فوریه 26, 2014 من دوست داشتم یعنی اگه من جای ارو میبودم اصلا هیچکدوم ازاین چیزارو خلق نمیکردم.اصلا مگه بیکار بودم این چیزارو خلق کنم که این همه ادم تو قرن بیست ویکم الافم بشن :-j یا اینکه اگه جای تالکین میبودم بچمو نمیفرستادم جنگ بمیره که خودمم توهم بزنم. قابل توجه دوستان هر کسی نظری داره و نظر همه هم قابل احترامه گفتم یاداوری کنم یه موقع فراموش نشه... :-bd 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
میثراندیر 524 ارسال شده در فوریه 27, 2014 من دوست داشتم یعنی اگه من جای ارو میبودم اصلا هیچکدوم ازاین چیزارو خلق نمیکردم.اصلا مگه بیکار بودم این چیزارو خلق کنم که این همه ادم تو قرن بیست ویکم الافم بشن :-j یا اینکه اگه جای تالکین میبودم بچمو نمیفرستادم جنگ بمیره که خودمم توهم بزنم. قابل توجه دوستان هر کسی نظری داره و نظر همه هم قابل احترامه گفتم یاداوری کنم یه موقع فراموش نشه... :-bd خوب از اونجایی که شما اورک هستی خیلی این نظرات ازت بعید نیست:دی 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Greenleaf 563 ارسال شده در مارس 14, 2014 (ویرایش شده) دوست داشتم یه الف باشم از دیار ریوندل با کمانی زیبا همپای لگولاس تو جنگها میجنگیدم... :-bd تو جنگل ها قدم میزدم و همراه الف ها آواز میخوندم... :D به هر جا دلم خواست سفر میکردم... :- به اورک ها شبی خون میزدم!!(آخه عادتمه دنبال شر میگردم!) :D از بانو گالادریل یه تار مو هدیه میگرفتم(خخخخ) :-j یه دوست خوب واسه خودم پیدا میکردم... :) دیگه خیلی کارای دیگه... آخ چه زندگیه روئیای ای میشد...!!! ویرایش شده در مارس 14, 2014 توسط Greenleaf 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در مارس 14, 2014 نگاهم در سايه هاي شرق،رخنه كرده است سكوتم در هياهوي طوفان هاي كوهستان موج ميزند و محو ميشود.با سايه ها به استقبال دنيايي پر از نور ميروم تا تسخيرش كنم.همچون طوفان پر هياهو و همچون سايه،گمنام هستم.همچنان عقده اي از الف ها به دل دارم.آن زمان كه من را از سرزمين ميانه به جايي دور دست،تبعيد كردند،اشك هايم همچون چشمه از چشم هايم جاري ميشد.سال ها بعد،چشم هايم را بستم تا با انرژي درونم دنيا را ببينم.«حال براي انتقام گرفتن از الف ها برگشته ام»حال نوبت آنهاست كه چشم هايشان را ببندند... اين من هستم اين انتخاب من است سرنوشت من... و هر لحظه كه ميگذرد،سايه ي درونم خشمگين تر ميشود 15 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
از بگ اند 11 ارسال شده در مه 18, 2014 من دوست داشتم توی شایر باشم.اونجا آرامش زیاده و کسی به کسی کاری نداره. یا شایدم توی ریوندل از اونجایی که یک الف هستم بهتره اونجا باشم. ;)) شایدم میو فتادم دنبال اورکها و گوبلین ها. میچسبیدم به گاندلف و آراگورن. همش میرفتم پیش آراگورن توی گاندور یا شایدم توی روحان پیش ایومیر. خلاصه کلا ماجراجویی دیگه. :)) :(( 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در مه 18, 2014 (ویرایش شده) من دوست داشتم توی شایر باشم.اونجا آرامش زیاده و کسی به کسی کاری نداره. كسي به كسي كاري نداره؟؟؟ هابيت ها اينقدر تو كار هم ديگه فضولي ميكنن كه ميخواي داد بزني :(( :)) ویرایش شده در مه 18, 2014 توسط The secret wizard 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
از بگ اند 11 ارسال شده در مه 18, 2014 كسي به كسي كاري نداره؟؟؟ هابيت ها اينقدر تو كار هم ديگه فضولي ميكنن كه ميخواي داد بزني :(( :)) اینم حرفیه.ولی فکر نکنم به غیر از خودشون زیاد به کسی کاری داشته باشند؟؟؟؟؟؟البته اگر یه الف بره اونجا خونش شلوغ میشه.اصلا غید شایر رو بزنیم.واقعا. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
توروندور 1,796 ارسال شده در مه 18, 2014 من دوست داشتم همونطور که نام کاربریم هست همیشه توی اوج باشم. در زمان کمک غیر منتظره سر برسم و کمک کنم. و در زمان نیاز بیشترین مشکلات رو حل کنم. با تمام پلیدی ها بجنگم و وقتی خسته شدم به اوج برگردم به آشیانه ام در بلندای سرزمین میانه. اما اگر انتخاب دیگری داشتم دوس داشتم توی نیرنایت آرنویدیاد جزئی از مردم هادور بودم و در آخر کار کنار باتلاق سرخ و رود ریویل با سپاه مرگوت میجنگیدم و من هم کنار 2 اسطوره اون دوران هور و هورین میجنگیدم و تا قبل از کشته شدنم با هر ضربت فریاد میزدم <<آئوره انتولووا>>دوباره روز فرا میرسد. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اخرین دورف 117 ارسال شده در ژوئن 28, 2014 میرفتم با دورف ها گروهی میساختم و شروع به نسل کشی گابلین ها میکردم :| :(( :)) و سعی در خوب کردن رابطه الف ها و دورف ها ( با این که خودم ازشون بدم میاد :| ) 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Heaven 484 ارسال شده در ژوئیه 14, 2014 من الفها رو دوست دارم،اما ترجيح ميدم همون انسان باشم،انساني به شجاعت بانو ائووين،به شكوه هورين كبير و با تبار آراگورن. انساني كه در عين حال لطافت و زيبايي الف ها،خردمندي و قدرت ساحران و عظمت والار رو داشته باشه(فكر كنم يكم زياده روي كردم الان:huh:) بعد تمام عمرم رو صرف خدمت به مردم سرزمين ميانه ميكنم، و سعي ميكنم شكوه دوباره ي قلمرو هاي قديمي رو برگردونم و بعد از خالي شدن ايملادريس و لورين، تلاش ميكنم تا براي هميشه فراموش نشن... 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT 514 ارسال شده در ژوئیه 15, 2014 (ویرایش شده) خوب دوست داشتم یه دورف بودم از اره بور ار خاندان ثرور پسر ناین اول تا تالار های کوه تنها رو می دیدم همراه سپر بلوط اول برای بازگشت تلاش می کردم و در کنار فرزندان دورین می جنگیدم همیشه دوست داشتم شخصیت واقعی ثورین رو ببینم و حلقه ی ثرور رو ازش می گرفتم تا کوه تنها هرگز دچار سرنوشت بد اسماگ نشه.... ویرایش شده در ژوئیه 17, 2014 توسط thorin oakensheild 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
KHAMUL THE SHADOW OF EAST 178 ارسال شده در اوت 11, 2014 یکی از یاران نزگول یا خود نزگول بودنم خوبه 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
گیلدور اینگلوریون 1,130 ارسال شده در اوت 11, 2014 دوست داشتم همراه گندالف بودم و هرجا میرفت دنبالش میرفتم اخه هر جا اتفاق جالب یا خطرناک هست گندالف هم اونجاست. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tauriel 166 ارسال شده در سپتامبر 17, 2014 دوست داشتم برم ببینم مادر لگولاس (زن تراندویل) کی بوده. 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
دوالین 158 ارسال شده در سپتامبر 17, 2014 میرفتم پیش دورف های اره بور پیش دوالین الفارو تحت سلطه خودمون قرار میدادیم باید خراج بدن! اورکا و گابلین هارو هم میکشتیم. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
rolameny 44 ارسال شده در سپتامبر 17, 2014 دوست داشتم برم ببینم مادر لگولاس (زن تراندویل) کی بوده. صد آفرین صد آفرین چه فکر خوبی کردی وقتی فهمیدی بیا اولین نفر به خود من بگو اگه خواستی منم بهت کمک میکنم این رو بفهمی من که همش فکر میکنم این تراندویل زنش رو کجا قایم کرده من خودم اول میرم از هیکاپ(شخصیت انیمیشن) یاد میگیرم چگونه اژدها خود رو رام کنم بعد میرم اژدها هایی رو که هنوز خونشون رو با کشتن آلوده نکردن با خودم همراه میکنم و از اون ها تو جنگ ها علیه سائورون استفاده میکنم اژدها ها بچه های خوبی هستن فقط عیبشون اینه که بد تربیت شدن 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tauriel 166 ارسال شده در سپتامبر 17, 2014 صد آفرین صد آفرین چه فکر خوبی کردی وقتی فهمیدی بیا اولین نفر به خود من بگو اگه خواستی منم بهت کمک میکنم این رو بفهمی من که همش فکر میکنم این تراندویل زنش رو کجا قایم کرده من خودم اول میرم از هیکاپ(شخصیت انیمیشن) یاد میگیرم چگونه اژدها خود رو رام کنم بعد میرم اژدها هایی رو که هنوز خونشون رو با کشتن آلوده نکردن با خودم همراه میکنم و از اون ها تو جنگ ها علیه سائورون استفاده میکنم اژدها ها بچه های خوبی هستن فقط عیبشون اینه که بد تربیت شدن چه باحال من فکر می کنم زنش مرده ولی وقتی فهمیدم حتما خبرت می کنم :-o =)) :(( :D =)) 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Einar Dunadan 882 ارسال شده در سپتامبر 19, 2014 هیچی میرفتم به هابیتا و دورف ها بسکتبال یاد میدادم، قدشون بلند تر میشد حال میکردن :D واللا 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانو گالادریل 36 ارسال شده در سپتامبر 23, 2014 من که عاشق شایرم چون تو اونجا همه چی اروم و رو رواله مخصوصا دوس دارم جای بیلبو باشم که تو یه روز اندازه ی یه سال خونه ی ما نامه براش میاد :D 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 23, 2014 ميخواستم سرباز گاندور يا روهان بشم و شجاعانه بميرم...همين! 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در سپتامبر 23, 2014 خب من سه مورد رو برا توضیح دارم... بس که پرحرفم لامصب:D : 1.دوس داشتم یه هابیت باشم تو شایر و واس خودم بچرم و مث یه هابیت(ینی سه برابر گاو:(() بخورم و فضولی کنم و اعصاب ملت رو خرد کنم و از این جور کارای عادی و روزمره ی هابیتیک! 2.دوس داشتم یکی از دونه داین باشم، واس خودم هویجوری بگردم و اینا... یه چی تو مایه های یه جایزه بگیر... یه جور شکارچی آزاد. یا یه جور رنجر(همون تکاور). در حقیقت، مخلوطی از شکارچی و رنجر و جایزه بگیر=)) 3.یه جادوگر باشم. مطمئنم مث گندالف و شرکا به جز سارومان(:دی) نمی شدم، اما خب جادوگری هم عالمی دارد! یه جادوگر ساده، یه غیب گو یا مشاور... خب یکی دیگه هم قاطی مورد سوم شد=)) 4.این مورد همین الان یهویی به ذهنم رسید: خب همین الان یهویی دوباره یادم رفت:-o بیخی سه مورد نوشتم دیه! 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست