رفتن به مطلب
bard

اگر شما بودید چه کار میکردید

Recommended Posts

afsaneh hp

دوست دارم همراه گاندولف بودم و بهش خدمت ميكردم!!!!! :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

همراه گندالف که همه ی یاران حلقه رو در بر میگیره.

راستی گاندولف.غلطه. درستش گندالفه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
afsaneh hp

همراه گندالف که همه ی یاران حلقه رو در بر میگیره.

راستی گاندولف.غلطه. درستش گندالفه.

عزيز من تو كتابش اينطوري خوندم حالا نميدونم شما هر چي ميگي بگو 32.gif !!در ضمن شايد يكي از ياران حلقه همراه سارومان باشه خدا رو چي ديدي؟؟!! :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

عزيز من تو كتابش اينطوري خوندم حالا نميدونم شما هر چي ميگي بگو 32.gif !!در ضمن شايد يكي از ياران حلقه همراه سارومان باشه خدا رو چي ديدي؟؟!! :)

شاید شما به روش خودتون بتونید بگید گاندالف هر چند بازم غلطه اما به هیچ وجه نمیشه نمیشه گفت گاندولف.

نوشتار گندالف به حروف لاتین این طوریه: Gandalf و تلفظ صحیحش هم گندالف.

این صفحه رو ببینید:

https://arda.ir/letter-g/

یا حتی این صفحه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%81

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

سلام!

من اگر توی سرزمین میانه ازاد بودم با الادان والروهیر وبا یک شمشیر نولدوری به شکار ارک ها میرفتم وخیلی راحت اونا رو تیکه تیکه میکرم خداوکیلی خیلی حال مده نه !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nazgul_MK

دوست داشتم با بارومیر و فارامیر از گاندور دفاع میکردیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Morgoth - Melkor

بهترین کار ممکن ترک سرزمین میانه به همراه الف ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Ar-feiniel

این که شد نارنیا

ولی من چون زیاد اهل خونه و این حرف ها نیستم کلا دوست داشتم برم توی سرزمین میانه

بیشتر دوست داشتم عین لوک خوش شانس برای خودم بگردم

سخت ترین کاری هم که دوست داشتم حتما انجامش بدم دفعا از هلمز دیپ بودش چون واقعا کار سختی و نفس گیری بودش

اصلحه هم کمان دوست داشتم چون از واقعا دل و جرئت درگیری رو در رو رو ندارم

دوست داشتم از اول هم همراه یاران حلقه باشم

ولی در مورد همراهی دورف ها در انجا و بازگشت دوباره نه اصلا کار خیلی سختی بودش حوصله اون دورف ها با اخلاق اعصاب خورد کنشون رو ندارم

مسئولیت حلقه رو هم هیچوقت بر عهده نمیگرفتم ولی بیشتر همراهی میکردم

اما دوست داشتم برای خودم بگردم

خیلی با شما موافق هستم منم از خونه خسته میشم وبیشتر به فکر مبارزه هستم از شمشیر و سوار کاری وکمان خوشم میاد

راستی پیشنهاد میکنم زیاد با دورف ها نباشی چون خیلی بوی خوبی نمیدن

ویرایش شده در توسط تور
تصحیح فرم نگارش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elendil322

دوست داشتم با بارومیر و فارامیر از گاندور دفاع میکردیم

در همین وضعیت نزگولی؟ :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nazgul_MK

در همین وضعیت نزگولی؟ :دی

اگه شخصیت فیلمم خوب بود،که امکان نداره

خوب البته که شخصیت بد رو انتخاب میکنم

اینم یه فرض بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

من که از خودم خیلی خوشم میاد :Ring: پس دوست ندارم جای کسه دیگه ای باشم ولی دلم می خواد توی سرزمینه میانه سفر کنم. خیلی دوست دارم زندگی توی خونه ی هابیت ها رو هم تجربه کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The secret wizard

در مورد بحث اين تايپك بايد بگم كه دوست داشتم جاي سارومان باشم.اما ساروماني كه بر عليه ارباب تاريكي باشه :? .ساروماني كه مقدماتي به وجود بياره و نذاره الف ها سرزمين ميانه رو ترك كنند.چون آردا بدون الف ها يه چيز كم داره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
شوالیه سپید

دوست دارم خودم باشم ...

سرزمین های میانه رو پیدا کنم...

مهمانی برای الف ها ...

و هم صحبتی برای جنگل و درختان...

در کنار هابیت ها جشن بگیریم....

و لذت صلح و دوستی را با هم تجربه کنیم :?

ویرایش شده در توسط diyako

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aerandir surion

Hi guys.من دوست داشتم جای الروند باشم چون جد پدریم به الف ها و انسان ها همچون تورگان انارندئل(اسم بدل نیستم دقیقا) و تور تورین بر میگرد و جد مادریم هم به الف ها وانسان های مثل گلادریل و برن لوتین بر میگرد همچنین همی پادشاهان نومه نور نوه های برادر هستند. الروند هم وارث الف های نولدوری و نیز دو طایفه از انسان ها هست و این حتما دارای افتخاری بزرگ است...نمدونم تا حال کسی این خواسته را داشته یا نه به هر حال عذر میخوام.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

دوست داشتم جای فینگولفین باشم .اگرچه از الف ها به زیاد خوشم نمیاد اما تجربه زندگی یکی از مهم ترین شخصیت های سرزمین میانی هم چیز کمی نیست.فینگولفین بزرگترین رهبر الف های نولدور بعد از فئانور در سرزمین میانس.دو پسرش یعنی تورگون و فینگون مستحکم ترین قلمورو های بلریاند رو پایه گزاری کردن و خاندان اون نقش اساسی در مبارزه با تاریکی داشتن.به غیر از اینا فینگولفین فرماندهی ارتش الف هارو در نبرد پرافتخار برعهده داشت که خب این هم در نوع خودش تجربه بزرگی میتونه باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ویلوارین

من دوست داشتم خودم تو آردا باشم اما مثل کاراکترهای تو بازی 100تا جون داشتم و هی میرفتم جهاد با ارکها و میمردم و دوباره از اول. بعدشم میرفتم پیش گیردان و باهاش بیزینس میزدم حقوق انحصاری ترانزیت کالا و مسافر والینور رو میگرفتم. یا اینکه میشدم جز یاران حلقه و همراه فرودو و سم تا کوه نابودی میرفتم و نمیذاشتم اسمیگل بیوفته تو آتش بعدشم میرفتم پیش گاندالف ازش میخواستم اسمیگل رو هم همراشون ببره والینور.یا اینکه میرفتم پیش تئودن و اصول جنگ نوین رو بهش یاد میدادم تا اینقدر ضایع خودش و بقیه رو نفله نکنه.یا اینکه ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aragorn elessar

من دوست داشتم به عنوان يك شخصي كه از آينده اومده باشم. اون وقت يك سري صلاح پيشرفته از اون طرف مياوردم و مي زدم موردور رو با خاك يكي مي كردم .اون وقت بود كه سه گانه ميشد نيم گانه. جالبه نه؟

پس خدا رو شکر که که نمیتونی بری به سرزمین میانه.پسر جان اگر موردور رو نابود کنی تمام چیزهای زیبایی که بخاطرش میدل ارث رو دوست داریم از بین میره.

من دوست داشتم جای آراگورن باشم و در پشت دروازه های سیاه اون خطابه ی شور انگیز ایراد کنم که با این جمله تموم میشه:

I bid you stand man of the west !!!!!!!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
starry night

من دوست نداشتم الف باشم.

دوست داشتم انسان باشم اما یا توی ریوندل یا توی لوتلورین زندگی کنم!!!

یا یه انسان معمولی توی میناس تریت باشم.

...

دوست نداشتم جزو یاران حلقه باشم چون حس میکنم خیلی قوی بودند و شاید من نمیتونستم مثل اونها باشم.

اما بدم نمیومد تو نبرد هلمزدیپ یا پله نور با بقیه انسانها در طرف اونها بجنگم.

الان که فکر میکنم فنگورن رو هم دوست دارم. :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
shima k

من دوس داشتم يه هابيت بودم و يه خونه تو شاير داشتم وبا بيلبو و فرودو همسايه بودم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

با الف ها جلوی سوگند فئانور را می گرفتم

ویرایش شده در توسط فین رود فلاگوند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

اگه من بودم (فین گولفین) همون موقع که روم شمشیر کشید این مورد رو سکوت نمی کردم میزدم می کشتمش این همه مصیبت نداشتیم!!!! :دیـــ

خوب جدی بگم اگه...

فککنم فین گولفین بودم! همین که هستم!

اما اگه بخوایم شخصیت نگیم .. دوس داشتم یه انسان می بودم .. تو دوران سوم و جنگ حلقه ... دوس داشتم اگه میتونستم با یاران حلقه بودم و اونجا که لورتز در حالی که بورومیر داشت می جنگید اومد با تیر زدتش .. اونجا می بودم و خودم می کشتمش می تونستم برومیر رو نجات میدادم

یا شاید ... یا شاید دوران اول بودم میتونستم جلوی کشته شدن به لگ رو می گرفتم

نمی دونم

فقط باید کاری می کردم که تو تاریکی یه فایده داشته باشم! همین!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

من دوست دارم کاری کنم که همه چیز عوض بشه ، هر چی سنگ تو باغچه هست آبنبات یا گز بشه :|

اهم اهم .. قیییژژژژ ( همکنون نوار کاست درون دستگاه گیر کرد )

{اسمایلی پاتال .!} :(

*****

دوست داشتم جای آراگورن بودن میخواستم برم ببینم این آرون چی داشته که انقدر الکی عاشقش شدم .. والا یکم روی خودم کار میکردم با همین ائووین ازدواج میکردم خیلی هم بهتر بود تا اون آرون فیس و افاده ای ( ارون داستان :دی)

تازه ائووین اسب هم داره .!

جدا از شوخی

اگر بخوام از الروس بودن خودم صرف نظر کنم ، شخصی که دوست دارم به جای اون توی سرزمین میانه باشم کسی نیست جز تورین تورامبار .! :))

ممکنه سرنوشت غمانگیزی داشته باشه ولی علاقه ی زیادی بهش دارم ... چند نفر کلید گمشده ی دنیای آردا هستند... تورین تورامبار ، تام ، فئانور و ...

سرنوشتان عجیب ...

دوست داشتم به جای تورین میبودم از کشته شدن به لگ جلو گیری میکردم... حداقل از بار ناکامی هام کم میشد ( تورامبار)

شاید جلوی کشته شدن خواهرم رو میگرفتم ...

ویرایش شده در توسط الروس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
میثراندیر

:( من دوست داشتم کنار تول سیریون بشینم و به صدای آب گوش بدم یا برم به دوریات و فلوت بزنم وبا یه الف ازدواج کنم و بعد برم شایر زندگی کنم

من دوست داشتم یه رفیق شیش دونگ کوتول یعنی دورف میداشتم بعدش یه عقاب داشتم که باهاش برم کل سرزمینا رو با همسرم بگردم و بعد در بالای بلندترین کوه چپغ دود کنم

یا مثلا با سایرون دوست بودم واونم مرد خوبی بود و ما با هم جمعه ها برای پیک نیک به بری میرفتیم و چایی میخوردیم گاهی اوقات هم آرزو میکنم مثلا یه گلائرونگ داشتم و سوار بر اون به غرب میرفتم و اونجا رو به آتش میکشیدم حال میداد نه؟؟

هار هار هار هار :))

ببخشید که فانتزیتونو خراب می کنم ولی گلائرونگ بال نداشته و برای حرکت می خزیده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...