رفتن به مطلب
Curunir-Poirot

حفره های داستانی هری پاتر

Recommended Posts

بانوی سفید روهان

خوب وقتی تو داستان نیومده دلیلی نداره در موردش بحث بشه !

این تایپیک در مورد حفره های داستانی هری پاتره نه برسی اگر های اون !

من نمی فهمم وقتی توی داستان چنین اتفاقاتی نیوفتاده چرا باید امکانشو در نظر گرفت؟ خانم رولینگ از تایم ترنر استفاده کرد و قبل از این که کار به اون بخش پارادوکس دارش برسه جمعش کرد حتی تو کتاب پنج همه ی اونا رو شکست و نابود کرد تا امکان بوجود اومدن چنین مشکلاتی در آینده از بین بره .

همون طور که قبلا هم گفتم تو داستان فانتزی نباید دنبال منطق بگردیم اگه انتظار منطق داشته باشیم بهتره اصلا فانتزی نخونیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

مهدی جان,همان طور که میدانی مقایسه یعنی بیان شباهت ها و تفاوت ها و نه فقط صرف بیان شباهت ها.

راجع به این آثار هم چند تا شباهت,پایه مقایسه میشن و تفاوت ها حاصل مقایسه.

بذارید اصلا ببینم مقایسه چیه؟ طبق تعریف کتاب زبان فارسی اول دبیرستان (چاپ 13-سال 1388) "مقایسه معمولا بین دو یا چند پدیده صورت می گیرد که از هر نظر قابل مقایسه باشند"

دقت فرمودید؟ هرنظر نه طبق گفته شما "بین هر (حداقل) دو چیزی که حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن میشه مقایسه کرد."

نمیدونم ولی منم خیلی وقته که یه مشکل دارم،واقعا از مسئله این تابلو ها سر در نمیارم،به نظرم جمعا یه حفره وحشتناکن.تو داستان میبینیم که شخصیت واحدی که ازش تابلو های مختلف کشیده میشه واحده و در یک زمان فقط یک جا میتونه باشه پس این چه معنی داره که تابلو های زیادی کشیده بشن در صورتی که قراره همشون بجز یکیشون خالی باشن؟مثلا یه جا دامبلدور دو نفرو معرفی میکنه و میگه که چون اینا آدمای بزرگین تو جاهای بزرگی تابلوشون هستو اونوقت میفرستتشون به ماموریت تو تابلوهای دیگشون،این یعنی تابلوی این آدمای بزرگ تو جاهای بزرگ بیشتر زمانا خالیه،مثلا دیوار یه جای مهمو در نظر بگیرید که روش دو تا تابلوی خالی بزرگ زدن.البته منکر این نیستم که از نقل و انقالات بین تابلو ها استفاده بهینه برده شده.مورد دیگه راجع به تابلو ها اینه که میبینیم تو آخر داستان هری با تابلوی دامبلدور راجع به یه چیزایی صحبت و مهم تر از اون مشورت میکنه،خب چرا وقتی به مشاوره دامبلدور نیاز مبرم بود و هری سوالات زیادی راجع بهش داشت به نوعی به یک تابلو از دامبلدور مراجعه نکرد؟فقط همین نیست میشه بگیم چرا خیلی جاهای دیگه از وجود این تابلو ها استفاده نشد؟

دیگر مشکلی که هست مسئله ارتباط بین هویت افراد و این تابلو هاست.

شما به لینک زیر سر بزنید

http://www.jadoogara...m.php?itemid=17

شاید خیلی دقیقا این بحث به موضوع تاپیک مرتبط نباشه به خب جای بهتر از اینجا برای بحث کردن در مورد این موضوع پیدا نکردم

چندیست در حال خوندن مجدد هری پاترم و یک مسئله ذهن من رو مشغول کرده واون اینه که:

با این که دامبلدور رو دوست دارم و تنها موجود باارزش هری پاتر میدونم ولی به نظرم مدیر خوبی برای هاگوارتز نبود مثلا ببینید چقدر اتفاقات ناگوار در زمان حضورش اتفاق افتاد چنتا استاد توزرد استخدام کرد

این رو بیشتر به عنوان یک حفره در نظر بگیرید :یک مسئله دیگه هم اینه که چرا ولدمورت به محض این که هری وارد هاگوارتز شد دست به کارهایی برای برگردوندن قدرتش زد و چرا 10-12 سال هیچ اقدامی نکرد

نظر شما چیه؟

منظور شما از استاد تو زرد چیه؟ همه ی اساتید هاگوارتز تقیبا بهترین بودن به غیر از دفاع در برابر جادوی سیاه

پروفسور کوئیر سال اول: اتفاقا یک آدم باهوش و پر استعداد بود ولی طبق نوشته های بعدی جی کی رولینگ در برابر قدرت والده مورت برای نفوذ به بدنش شانسی نداشت

گیلدروی لاکهارت: کسی نمی دونست یه شیاده و در ضمن در کتاب ذکر میشه که داوطلبین تدریس ای درس خیلی کم بوده

ریموس لوپین: هر کی گرگ نما باشه که توزرد نیست! در ضمن اون بهترین معلم دفاع در برابر جادوی سیاه در طول دانش آموزی هری بود

بارتی کراوچ پسر تغغیر شکل داده شده توسط معجون همه کاره به آلاستور مودی(درست شد R-FAARAZON گرامی؟): واقعیش که حرف نداشت- قلابی ش هم چیز بدی درس نداد؟

... آمبریج: اون موقع وزارت جادوگری به هاگوارتز فشار اورد که اونو استخدام کنه

سه وه روس اسنیپ: معلم بدی نبود-طرفدار کامل دامبلدور

اتفاقات بد هم همیشه از ضعف مدیریت ناشی نمی شه! نفوذ والده مورت در سال اول توسط کوییرل به مدرسه تقصیر اون بدبخت نبود- کی می دونست زیر دستار کوئیرل چی هست؟ در ضمن دامبلدور بعضیها رو مامور کرده بود تا مواظب هری باشن

تالار اسرار رو کی میدونست هورکروکس والده توسط جینی داره باز می کنه؟

کی میدونست جام تری ویزارد پورت کیه و آلاستور مودی یه قلابی شیاده؟

دامبلدور در مورد دفاع ذهنی اشتباه کرد. اما کی می دونست هری کله شقی می کنه و میره وزارت؟

حمله دمنتور ها و بقیه هم تقصیر این دامبلدور مفلوک نبود که!

در مورد بخش آخر هم 3dmahdi درست گفت: فرصتش تا اون موقع پیش نیومده بود.

به مهدی:

به نظرم فقط دو حالت برای دامبلدور وجود داره:

یکی اینکه همه چیز دان بود و حالتی خداگونه داشت که همه چیز رو درست و به موقع پیش بینی کرده بود (یک نمونش اسنیچی بود که دامبلدور اشاره کرده بود در آخر باز میشه)

یکی دیگه اینکه آدم دیوانه ای بود که همه چیز رو بر مبنای شانس قرار داده بود

آخه واسم غیر قابل باوره که دامبلدور یک بار هم به آزکابان نرفته باشه که ببینه درد سیریوس بلک چی بوده که جیمز رو به ولدمورت لو داده بود در صورتی که برای اثبات بی گناهی دایی ولدنورت رفته بود و حتی خاطراتش رو جمع کرده بود

یا خنده داره که قبول کنیم که دامبلدور توجه نکرده باشه که کوییرل می خواست هری رو در مسابقه کوییدیچ بکشه

در مورد ضعیف بودن ولدمورت: چرا زودتر از خاطرات تام ریدل برای باز کردن تالار استفاده نکرده بود؟

دامبلدور برای جمع مدارک در مورد هورکراکس ها به خاطرات مارفین احتیاج داشت و درد سیریوس هم معلومه همه فکر می کردند اون دست راست والده بوده و میخواسته سرورشو به پیروزی برسونه

دامبلدور میدونست که یه کاسه ای زیر نیم کاسه کوییرل هست و به همین خاطر اسنیپ رو به مواظبت از کوییرل گماشت

و در آخر باز هم فرصتش برای لوسیوس مالفوی پیش نیومده بود که اونو به هاگوارتز برسونه و توسط پسرش هم که نمیشد

سلام دوستان

راستش نمیدونم به این طرفدارای متعصب هری پاتر چی بگم.

آقا مهدی یه تاپیک با عنوان "آیا رولینگ یک شیاده؟" به من معرفی کرد,خب اونجا بیشتر راجع به این بحث شده بود که آیا رولینگ از استاد تقلید کرده یا نه؟

بعضی از متعصب طرفدارای هری پاتر جدیدا(یا شاید هم من جدیدا مطلع شدم) در کمال بی چشم و رویی و با نوعی اطمینان خاص میگن هری پاتر از هر نظر از داستان های آردا بهتره.

اولا که مشخصه فرق داستان هایی که روش نیم قرن کار شده با داستانی که طی حدود پانزده سال نوشته شده چیه.

هر کتابی که از ناحیه غیر از خدا باشه توش به هر حال اختلاف و حفره پیدا میشه ولی مهم اینه که کدومشون کمتر اختلاف و حفره داره.

خب داستانای استاد که این همه روشون کار شده و ویرایش شدن که از این نظر مشکلی ندارن ولی هری پاتر.......وای.........وای خدای من,بعضی وقت ها از خودم میپرسم آیا رولینگ اصلا کتاباشو بعد از اتمام نوشتن خونده و ویرایش کرده یا نه؟

به عنوان مثال تو همون تاپیک مذکور یکی از کاربران نوشته بود اگه بارتی کراوچ پسر یه سال تلاش کرد تا هری پاتر در مسابقات سه جادوگر برنده بشه تا نهایتا به جام که پورت کی بود دست بزنه و بره پیش ولدمورت,چرا از همون اول یه چیزو پورت کی نکرد و نداد دست هری.(میدونم تو هاگوارتز نمیشه غیب و ظاهر شد ولی همون طور که تو کتاب پنج دیدیم پورت کی ها تو هاگوارتز کار میکنن.تازه میتونست هریو ببره یه جا بیرون هاگوارتز-مثلا هاگزمید-و اونوقت اونجا غیبش کنه یا پورت کی رو بده دستش).

یا مثلا گفته بودن رولینگ هر جا کم میاره یه ورد اختراع میکنه.

یا اینکه شخصیت منفیش که بهش لقب (dark lord) رو داده خیلی ضعیفه و این لقب برازندش نیست و همیشه شکست میخوره.(با وجود تمام ابهتش).

یه چیزی هم به نظر خودم رسید;این که سیر تکامل تو کارای رولینگ کاملا مشهوده و واضحه که اصلا یکدست سازی نشده;به عبارت دیگر یه ایده هایی تو یه کتابش یهو ظاهر میشن که به نظرش خوب و مفید میان و یه دفه به طور انبوه ازشون استفاده میکنه,در صورتی که با وجود اهمیت این ایده ها تو کتابای دیگش اثری ازشون نیست.برای مثال پورت کی که از کتاب چهار مد شد,یا همون غیب و ظاهر شدن که قبلش از شبکه فلو استفاده میکرد و بعدش یه دفه بحث غیب و ظاهر شدنو پیش کشید,یا خیلی از موجودای خیالی,یا کارکتر هایی مثل کینگزلی و لونا که تا کتاب پنج خبری ازشون نیست و یه دفه مهم میشن,و یا خیلی از جادو های مهم دیگه.

یا این که رولینگ هر جا کم میاره سازمان و کمیته اختراع میکنه.

یا مثلا هر حکومت وحشتی مخالفاشو به شدت سرکوب میکنه ولی کابینه وزارت ولدمورت که چپ و راست قتل انجام میده,به ایجاد پرونده از مخالفاش و زیرنظر گرفتنشون اکتفا میکنه و حتی میذاره به کارشون تو وزارت ادامه بدن.

و خیلی نقایص دیگه.

شمام هر حفره ای به ذهنتون رسید اینجا بنویسید تا هنگام بحثمون با طرفدارای متعصب هری پاتر که اونو ده برابر بهتر از داستان های آردا میدونن(که البته این نسبت عکسش صحیحه)با مدرک حرف بزنیم.

لطفا راجع به تاثیر گرفتن رولینگ از استاد صحبت نکنید(همون طور که گفتم قبلا بحث شده).

پیشاپیش از بابت غلط های املایی عذرخواهی میکنم.

طرفدارای متعصب اشتباه کردن! من خودم هم هری پاتر و هم آثار تالکین رو می پسندم اما این دو اصلا قابل مقایسه نیستن که یکی از یکی دیگه بهتر باشه

در مورد بخش های دیگه هم پاسخشون درست زیر پستتون نوشته شده

دوست من،گمان میکنم دیگاه دومت در مورد دامبلدور درست تر باشه گرچه من شخصا یه مشکل راجع به کارکتر دامبلدور دارم:

قبلا هم گفتم یکی از حفره های داستان رولینگ اینه که داستاناش یکدست نیست و روند تکامل فن نویسندگیش بیش از حد معمول مشهوده،نمونش همین کارکتر دامبلدوره که اوایل داستان ها همون طور که رولینگ میگه یه پیرمرد خل و چل و دیوونست که حتی یه چند جایی تو داستان مک گونگال جمعش میکنه ولی همین طور که جلو میریم نقش محوری پیدا میکنه و عاقل و خردمند میشه و از میزان دیوونگیش به شدت کاسته میشه،یه دیوونه اگه بخواد عاقل و خردمند بشه باید قبل از خیلی پیر شدن این اتفاق براش بیفته که این یکم غیر عادیه که اون تو هفت سال آخر عمرش این قدر تغییر کنه.

کجای داستان رولینگ گفته دامبلدور خله؟ اون نظر کاراکترهای داستانه نه واقعیت. و در ضمن دقیقا کجای داستان مک گاناگل دامبلدور رو جمع کرده؟ نمونه های دیوونگی دامبلدور چیا هستن مثلا؟

برای بعضی اطلاعات دیگه هم به پست اول این صفحه-بانوی سفید روهان سر بزنید: کاملا درست و منطقی

ویرایش شده در توسط Admiral

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

دوست عزیز دقت کنید که اون یک سال در هاگوارتز درس داد آلاستور مودی (چشم باباقوری) نبود بلکه بارتی کرواچ پسر بود که اونو زندونی کرده بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

خب بعد از مدتها کتاب هری پاتر و تالار اسرار رو دوباره خوندم وحقیقتا به این نتیجه رسیدم که ضعیف ترین کتاب از مجموعه ی هری پاتره(اگرچه بعضی چیزهاش دوست داشتنیه)

واسه من جالب و خنده داره که سالازار اسلیترین کبیر(طبق لحن کتاب) ورودی تالار اسرارش رو در مستراح (برای این که حق مطلب بهتر ادا شه از این لغت استفاده کردم:دی) دخترانه بنا کنه ، آخه مگه ممکنه که اسلیترین با اون غرورش ،با اون آرمانش برای جامعه جادوگرها ،این محل رو برای تالارش انتخاب کنه(وسواس ولدمورت رو به عنوان خلف اسلیترین در انتخاب مکان جان پیچ هاش رو با این مورد مقایسه کنید) دوما هری پاتر به راحتی محل ورودی تالار و نوع جانور درونش رو پیدا میکنه (دامبلدور نتونس)و چنتا کلمه ساده به زبان مار ها میگه و وارد تالار میشه این به نظرم غیر منطقیه و غیر قابل قبوله چون بارها در کتاب به وجود مار زبان های دیگه اشاره میشه و فکر نکنم اینقدر اسلیترین سهل انگار باشه که پسورد ورودی تالارش رو گفتن کلمه ی باز شو به زبان مارها قرار بده چون به راحتی قابل دسترسیه (حتی میشد یک مار رو جلوی در ورودی بزارن ویک سری هیس هیس کنه در باز میشه)

سوما این دیگه واقعا واسم غیرقابل باوره که دامبلدور به عنوان مدیر مدرسه هاگوارتز و بهترین جادوگر دنیا گوشه ای بایسته وهری پاتر 12 ساله رو که پیشرفته ترین وردی که بلده ورد خلع سلاح کردنه وهمین ورد رو هم به صورت اتفاقی یاد گرفته و حتی در بلند کردن شمشیر گریفندور هم مشکل داره رو به جنگ باسیلیسک و تام ریدل بفرسته

چهارم طیق کتاب 6 و خاطرات دامبلدور ،دامبلدور میدونی که تام بلده به زبان مار ها صحبت کنه پس به راحتی میتونس در اولین باری که تالار باز شد مچ تام رو به عنوان مجرم بگیره

هر چیز مخفی رو که نباید تو بوق کرد و همه جا جار زد اتفاقا باید جایی باشه که عقل کسی بهش نرسه

در کتاب ذکر میشه که مار زبانها میراثی دارن که از سالازار اسلیترین بهشون به ارث رسیده. زبان پارسل رو اسلیترین اختراع کرد. مار هم جلوی لوله "باز شو" نمی گه!

دامبلدور هری رو به نبرد با باسیلیسک نفرستاد. هری خودش رفت و طبق جمله دامبلدور "در هاگوارت کمک به کسی میرسه که درخواست کنه" و هری هم به طور باطنی کمک میخواست.

در طول تحصیل ریدل در هاگوارت، تالار یکبار باز شد و همون دفعه اول یک نفر مرد، و بعد از اون دامبلدور به ریدل مشکوک شد اما چون تالار بسته موند دیگه مدرکی واسه دستگیری ریدل وجود نداشت.

دوست عزیز دقت کنید که اون یک سال در هاگوارتز درس داد آلاستور مودی (چشم باباقوری) نبود بلکه بارتی کرواچ پسر بود که اونو زندونی کرده بود

من هم نوشتم آلاستور مودی فی النفسه چون بقیه فکر میکردن مودی واقعیه و جلوش هم قلابی رو به کار بردم

درود بر هری پاترییون عزیز :دی

خوش به حالت که دوباره کتاب های رولینگ رو دوباره خوندی :دی

فعلا که در گیر کتاب مرشد و مارگرتا و نغمه ی یخ و آتش هستم البته فعلا در مسافرت به سر می بریم !!!

بگذریم از این حرف ها !

سالازار اسلترین به نظر من چند دلیل م تونه داشته باشه :

اول این که احتمال داره در طی سالیان دراز مکان های هاگارتز تغییر کرده باشه !!

دوم مسئله اینه که سالازار بزرگ اون باسیلیسک رو برای جانشین خلفش گذاشته بود !! خیلی اسلترینی در هاگوارتس بعد از سالازار اومدند و رفتند اما جرات نزدیک شدن به تالار اسرا رو نداشتند !!

در مورد پیدا کردن تالار توسط هری ! این مالفوی بود که دفترچه رو به جینی می ده وجینی هم تالار رو باز می کنه نه هری پاتر !!

از طرفی باسیلیسک رو کی می تونست کنترل کنه که یک اسلترین باشه و کسی می تونست در تالار رو باز کنه ان هم باید زبون مار ها { اسلترینی باشه } بلد باشه که در این مورد دامبلدور یه ذره کم داره چون قسمتی از روح والدمورت در وجود هری بوده و ...

در مورد مسئله سوم فعلا نظری ندارم !!

در مورد مورد چهارم فکر کنم این کار رو تام زمانی انجام می ده که از هاگوارتس فارغ التحصیل شده و برای خودش هوروکورکس ساخته و اومده اون رو در هاگواتس جای گزین کنه و بعد یه سری هم به باسیلیسک زده !!

اما حالا من یه سال دارم !!

چشم باسیلیک می تونست یه جادوگر رو خشک کنه اما چه جوری ولدرمورت رو مجسمه نمی کرد ؟؟

سلام به شما هری پاتری عزیز!

پاسخ بخش آخر: چون کسی که زبان پارسل رو بلد باشه میتونه مار رو کنترل کنه و بازیلیسک مستقیما توی چشمای اون نگاه نمی کرده

خیلی ممنون جناب اصلان که حداقل در بحث شرکت کردی چون کم کم داشتم گمان میکردم که کسی حتی نوشته من رو نخونده

تغییر مکان های هاگوراتز منتفیه چون نشان اسلییترین(مار) بر روی سینک دستشویی به عنوان ورودی تالار حک شده بود

دوما ولدمورت (تام ریدل) درون تالار به هری میگه که تنهامار زبان هایی که بعد از سالازار اسلیترین پا به هاگوارتز گذاشتن خودش وهری بود پس کس دیگه ای از خاندان اسلیترین در این مدت به هاگوارتز نیومده

بخش سوم حرفات رو به درستی متوجه نشدم ولی تام ریدل از روح جینی تغذیه میکرد و تونست در تالار رو باز کنه وهری بعدها طبق نوشته ای که هرماینی به جا گذاشته بود تونست مکان تالار رو پیدا کنه

اولین باری که تالار باز شد زمانی بود که تام ریدل دانش آموز ارشد سال پنجم هاگوارتز بود و بعد ها که از هاگوارتز رفت هم فرصتی برای باز کردن مجدد تالار نداشت

در مورد سوالت هم اصن یک چیز جالب اینه که باسیلیسک به همه جادوگرها صدمه نمیزد وفقط (به قول کتاب ) گند زاده ها رو خشک میکرد که این هم خیلی عجیبه که چه جوری گند زاده بودنشون رو تشخیص میداد

باسیلیسک به ماگل زاده ها حمله می کرد اما هرکسی به چشمای اون مستقیما نگاه می کرد کشته می شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

بهرحال دامبلدور از اول چشم باباقوری رو استخدام کرده بود که توسط بارتی کرواچ پسر اسیر شد و پس بهتره بگیم کلا عملکردچشم باباقوری صفر بود!

بهترین معلم دفاع در برابر جادوی سیاه ریموس لوپین بود که بخاطر همون قضیه گرگ نما بودن مجبور به ترک تدریس شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

به جناب مؤ : راستيتش مسافرت هستم و نمي تؤمن به فروم سر بزم و گر نه أصلان دلش لك زده براي بحث : دي

و اما :

در مورد بآسيليسك و مكان تالار أسرار من نظرم همونيه كه قبلا گفتم ألبته با نظر مهدي يه ذره مخالفة : دى

مهدى جون اگه بآسيليسك تو لوله فاظلاب هاگواتس جولان مي داد مسلما قبلا هم بأيد كسي أون رو مي ديد !!!

در مورد باز شدن تالار هم درواقع جني و مالفوي مقصر بودن نه هري !!

در مورد رمز تالار همون طور كه خودت گفتي تنها مار زبون ها مي تونند در رو باز كنند و سالازار مي دونست كه فقط يه اسليتريني أصيل مي تونه در تالار رو باز كنه و فكر كنم اين جواب قانع كننده اي باشه !!! ألبته ضعف رولينگ تو كتاب هفتم كه رون و هرماني در تالار رو باز مي كنند معلوم مي شه چون أون ها يه اسليتريني نبودند !!!

پ.ن :

مي گم مهدي هر جا تو فانتزي كم اورديم بگيم داستان فانتزيه ديگه : دي

رون تالار رو باز می کنه چون هری توی خواب حرف میزده و در سال پنجم دری رو در سازمان اسرار میدیده و میگفته باز شو و رون هم تکرار کرده-اتفاقی یا هر جور دیگه ای.

بهرحال دامبلدور از اول چشم باباقوری رو استخدام کرده بود که توسط بارتی کرواچ پسر اسیر شد و پس بهتره بگیم کلا عملکردچشم باباقوری صفر بود!

بهترین معلم دفاع در برابر جادوی سیاه ریموس لوپین بود که بخاطر همون قضیه گرگ نما بودن مجبور به ترک تدریس شد

من هم گفتم بهترین لوپین بوده-نگفتم؟

دوما کچل کردین منو! شما درست میگین ولی انقدر ایراد واسه یه کلمه؟

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل/ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

این یه کلمه معنی کل عبارت رو بهم میزد

یه چیز دیگه :کمی در مورد زندانی شدن مادر بارتی کرواچ بگید

آیا اون معجون عمر مفیدش چند ساعت نبود؟چطور ممکنه که مادر کرواچ پسر اون همه مدت در زندان دووم بیاره؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

الان یک مسئله ای واسم پیش اومده که چرا قدرت ولدمورت بعد از ساختن جان پیچ هاش با قدرتش قبل از ساخت اونا برابره در حالیگه روحش هفت برابره حالت بعد از ساخته ؟حالا اگه فرض هم کنیم که این کار مشکلی نداره طبق استقلالی که بین جان پیچها وجود داره(آسیب دیدن هر تکه هیچ تاثیری بر بقیه نمیزاره و همینطور اگر هر کدومشون تبدیل به جسم ولدمورت شن دیگری متوجه نمیشه) ولدمورت میتونست شش نسخه دیگه از خودش بسازه!!!!خب در این جا هم هزار سوال دیگه پیش میاد

دوما دامبلدور دلیل استفاده ولدمورت ازجان پیچ ها به جای سنگ جادو رو عدم علاقه ولدمورت به وابستگی به سنگ جادو میدونه ولی در کتاب شاهدیم که ولدمورت کاملا برای ظهور دوبارش دست به دامان خادمانش میشه(کتاب 4)

قدرت والده مورت به ذهنش بسته بود نه به روحش و تکه تکه شدن روحش قدرت عشق رو برای همیشه از اون گرفت

دوما منظور از وابستگی اینه که والده باید تا آخر عمرش برای زنده موندن اکسیر میخورد اما خادمانش برای ظهورش یک بار تلاش می کنن و بعدش دیگه مستقله چون تکه های بعدی روحش دیگه به جسم فانی وابسته نیست و فقط یه چیز قوی مثل نیش باسیلیسک می تونه اونا رو نابود کنه

درودي دوبارره

به مؤ عزيز سؤال أولت رو خوب متوجه نشدم :دي

به مهدي : در اين كه قدرت لرد سياه رو زير سؤال مي بري كمي تا حدودي با هات موافق هستم اما به نظرم لرد سياه اون قدر قدرت داشت كه بتونه با برده شدن اسمش دلهره رو به جون افراد بندأزه كه اين خودش كلي ! و مي تونيم بگيم كاري بود كه سه وروس و دمبلدور نتونستند إنجام بدن

در مورد قديسان مرگ و سرسري گذشتن والدمورت إز پيش اون ها به نظر من يه دليل مي تونه داشته باشه و اون هم اين بوده كه والدمورت إز اون ها خبري نداشته و اگه هم خبري داشته ( تو داستان ها شنيده باشه كه بعيد مي دونم چون تو يتيم خانه ي مشنگ ها بزرگ شده ) منبع درستي إز اون ها نداشته چون دمبلدور كتاب هاي در اين زمنيه رو بعد إز به رآه شدن خودش إز كتاب خونه ي هاگواتس جمع كرده و پيش خودش مخفي كرده بود و همين موضوع باعث مي شه كه والدمورت إز قديسين خبري نداشته باشه ودر مواجه با اون ها إز كنار اون ها سر سري رد بشه كه مي تونيم اين رو در داستان ببينم :

سنگ أحيا رو چون نشأن خانوادگي خودش ور مي داره ! در صورتي كه مي تونست با دونستن اين كار مادرش رو أحيا كنه !

ابر چون دستي رو براي شكست هري مي مي خواد

در مورد شنل هم چون بر اين باوره كه مي تونه همه جا مخفي بشه احتياجي بهش نداره و اصلا بهش توجه نداره

با اين كار ها من بينيم كه والدمورت اصلا إز وجود قديسان مرگ بي خبره !!!

در مورد اين كه والدمورت در ظهوري به ياباني وفا داره به نظرم غير منطقيه !!

والدمورت بدون يارانش هم مي تونه ظهور كنه براي مثال در تالار اسرار توسط جنني داشت خود به خود ظهور مي كرد و به كمك كسي احتياجي نداشت و اگه هم كسي به هش كمك مي كرد إز ياران وإفادارش بود !!

طرد مورد سنگ جادو هم فكر كنم مهدي توضيحات تكميلي رو داده باشه !!!

کی گفته والده قدرتمند نبود؟ اگه کل معلما و دانش آموزای هاگوارتزم بهش حمله می کردند همه رو دفع می کرد

درسته والده نمی دونسته یادگاران مرگ چیا هستند اما فقط چوبدستی رو می خواست و در ضمن اون علاقه ای به هیچ کس نداشت که بخواد برش گردونه-در کتاب ذکر شده

فکر نمی کنم جایی خونده باشم دامبلدور کتابای در مورد پیام آوران رو جمع کرده باشه. اونها هورکراکس ها بودند. اشتباه کردید. در ضمن معتقدان به پیام آوران خیلی کم بودند. اون فقط یک افسانه در کتاب های داستان بود-داستان سه برادر

در مورد ظهور هم والده حداقل به یکی نیاز داشت: در تالار اسرار به جینی ویزلی.

راستی واقعا می شه گفت رولینگز از استاد تالکین تقلید کرده ؟

من یه نمونه ی خیلی کوچیک رو می گم :

لانگ باتم در کناب تالکین یک نوع گیاه برای استعمال است اما در کتاب رولینگز از این نام برای دانش آموزی استفاده شد که در آخر مار ولدمورد رو با شمشیر گریفیندور نابود کرد.

میشه گفت اینا اتفاق بوده اسامی میتونن تکرار بشن

و کسایی که موضوع تقلید رو قبول دارن: یه اثر تقلبی میتونه این همه طرفدار داشته باشه؟ و دوم، تقلید واقعا کار سختیه، اونم 2000 صفحه. اونا نقاط اشتراکن که شما به عنوان تقلید حساب می کنید. مثلا میشه بگیم رولینگ جادو رو از تو آثار تالکین قاپ زده و تغییرش داده تا پول به جیب بزنه؟

یه نمونه هم آثار سه پایه های جان کریستوفر که خودش میگه بعد از اینکه کتابمو نوشتم فهمیدم که ایده سه پایه ها رو ندانسته از اچ جی ولز قرض گرفتم

بینید دوستان هری پاتر اثر بزرگیه ولی باید قبول کنیم که گاف هم داره.ولدومورت واقعا نسبت به نام ولقبش ضعیفه و در آخر هم بدون هیچ ظرافت داستانی نابود شد.جان پیچهایی که باید برای ولدومورت از همه چیز مهم تر باشن به آسونی به دست هری ودوستان پیدا و نابود میشه.رولینگ یکدفعه در قسمت آخر بحث یادگاران مرگ رو پیش کشید ولی حتی به این موضوع هم توجه کافی نکرد.مبارزات کاملا غیر معمول است و هری با بالستریک و مالفوی که جادو گرهایی بسیار با سابقه هستن در حد یک استاد جادوگری مبارزه میکنه.دامبلدور که مثلا قراره چیزی مثل گندالف باشه حتی از خود ولدومورت هم قوی تره ودرست هم معلوم نیست چرا خودش رو به کشتن میده.نمونه هایی دیگه هم هستن البته.رولینگ نابغس و اثر زیبایی خلق کرده ولی تالکین دست نیافتنیه.باید قبول کرد که داستانی در سطح ارباب حلقه ها نبوده نیست واحتمالا نخواهد بود .

یک نکته:هری پاتر داستانی فانتزی تر است و برای نوجوانان نوشته شده اما آثار تلکین بیشتر شبیه افسانه های اساطیری یونان وروم و اسکاندیناوی است.

چرا ولدمورت ضعیفه؟ اینو قبلا گفتم

و اینکه خیلی ساده کارش ساخته شد داستانی پشتش بود گفته شده که روی برج ستاره شناسی دراکو دامبلدور رو خلع سلاح کرد و طبیعتا وقتی هری دراکو رو بعدا خلع سلاح می کنه وفاداری چوبایی که به دراکو وابسته بودن به هم میخوره و چوب افرا به هری وفادار بوده و مشخصه که والده مورت نمی تونه با چوبی که متعلق به هریه در مقابل هری بایسته.

دامبلدور با یه جادوی قویتر کارش تموم شده بود و هرگز هم از والده قویتر نبود. قدرت تاریکی اکثرمواقع بیشتره

و باز هم مقایسه! این دو اثر رو نمی شه با هم مقایسه کرد و هر کدوم نقاط قوت و ضعف خودشونو دارن. مثلا داستان هری پاتر خیلی گسترده تره و شاخه شاخه است و فقط یک موضوع خاص نداره (مثل نابودی حلقه) و همچنین غنای داستان هری پاتر به پای ارباب حلقه ها نمی رسه.

نکته آخرتون هم درست.

شاید یکی از جالب ترین سوتی های هری پاتر ،فرار بارتی کرواچ از ازکابان باشه که سیر مغشوش جام آتش رو کامل کرد

تو کتاب میگه که مادر بارتی بجای اون به زندان اومد و بارتی رو فراری داد و تا مدتها(تا زمان مثلا مرگش) از معجون استفاده میکرد

واقعا جالبه چطور تونسته این همه معجون رو با خودش به زندان بیاره یا در زندان در قل و زنجیر این معجون رو بسازه چون اثر این معجون هم نهایتا چند ساعت بود؟

چطور ماموران زندان مادرشو بازرسی نکردند؟یا حواسشون به مادر بارتی نبوده که هرروز در قل و زنجیر معجون میساخته؟

این واقعا یکی از نقاط ضعفه

دمنتورها قیافه ها رو تشخیص نمی دن و حضور و هیجانات انسان زنده رو تشخیص میدن(با توجه به گفته های خود کتاب) و بنابر این به کار بردن معجون فقط در وهله اول و فقط برای بارتی کراوچ پسر باید می بوده تا به شکل مادرش از زندان خارج بشه

يه نكته اي بود از اول كه اين تاپيكو زدم ميخواستم مطرحش كنم ولي يادم رفت، اونم مبحث تايم ترنر هاست كه به نظر من حفره به شدت وحشتناكيه و اينقدر چرا و اما و اگر ايجاد ميكنه كه به نظر من به هيچ وجه قابل توجيه نيست، مثلا براي هر اتفاقي ميشه بگيم چرا از تايم ترنر استفاده نكردن...

ضمن اين كه دنيايي كه درونش امكان استفاده از تايم ترنر وجود داشته باشه دنياي استيبل و منطقي نيست.

چطور وزارت جادو براي شركت يه دختر در كلاس هاش بهش تايم ترنر و اجازه استفاده رو ميده و حتي براي نجات جان حيواني به اسم باك بيك ازش استفاده ميشه ولي براي مبارزه با دارك لرد ازش استفاده نميشه؟

به قول يكي از دوستام بايد هري پاتر اينطور تموم ميشد، اونجايي كه ولدمورت به خونه هري حمله ميكنه يه عده(من جمله دامبلدور) با تايم ترنر ميان بهش حمله ميكنن.

زمان هم مسئله اي هست كه بحث راجع به سفر به گذشته درونش كلي پارادوكس ايجاد ميكنه، پس حتي استفاده از اين تايم ترنر ها هم مسئله ايجاد ميكنه.

نظر شما دوستان چيه؟

اصل مسئله همینه

تایم ترنر اگه برای مقاصد خیلی جدی و خطرناک استفاده بشه می تونه نتایج فاجه باری به وجود بیاره اما اگه یه دانش آموز فقط برای درسش ازش استفاده کنه مشکل زیادی به جز شک کردن یه عده پیش نمی یاد

و نجات باک بیک و سیریوس هم برنامه ریزی نشده بود و دامبلدور با فرستادن اونها ریسک بزرگی انجام داد

عمیقا موافقم مخالفم.میدونی مسئله اصلی چیه؟ مسئله اینه که خانم رولینگ میاد یه چیزایی رو مطرح میکنه و بخش هایی از داستان رو با اونها پیش میبره اما بعدش ولشون میکنه به امان خدا!یعنی چی که نویسنده می تونه سلیقه ای عمل کنه؟وقتی واسه کارای کوچیک میشه از تایم ترنر استفاده کرد چرا نشه واسه چیزای دیگه به کار بردش؟اصلا چرا ولدومورت دنبال تایم ترنر نمیره که گذشته رو تغییر بده واین همه مصیبت نکشه؟یا چرا هری تا قسمت ششم یه شخصیت منفعل و آسیب پذیر داره و همیشه با شانس نجات پیدا میکنه اما یه دفه از قسمت هفتم تبدیل به ابر جادوگری میشه که جان پیچارو به سرعت زیاد به فنا میده و درآخرم تنهایی جلوی ولدومورت وایمیسته وشکستش میده؟

یعنی به نظر شما باید هرکتاب ده دفعه از تایم ترنر استفاده میشد؟

شما دارین همش چرا "این طوری شد و اون طوری نشد" رو پیش می کشین. بالاخره داستان باید با یه سیری بره جلو یا نه؟

والده چرا باید به گذشته بره؟ و قبلا هم جواب دادم که ممکنه نتایجش فاجعه بار باشه و شاید با این کار کلا خودشو به فنا می داد. اون نمی خواست بر پایه شاید و اگر کل هستیشو به خطر بندازه که!

کی گفته جادوگری هری فرق می کنه و سوپرآنتی هورکراکس میشه؟ اون موقع گره های زیادی گشوده میشه و روند داستان سرعت بیشتری میگیره. دلیل شکست والده مورت رو هم گفتم. به خاطر دلیلی که ذکر کردم بود نه قدرت جادویی هری.

ویرایش شده در توسط Admiral

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

به نظرم کل این ماجراها بر میگرده ه به اینکه رولینگ بیشتر احساس گراست تا اینکه به منطق داستان توجه کنه

ممکنه با توجه به سیر داستان چیزی رو اضافه کنه که اون لحظه توجیه داشته باشه ولی با بسط داستان به مشکل بر بخوره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

ببینید، قضیه ایسیلدور یه توجیه کاملا منطقی داره که the ring is all together evil و حتی میتونه مایاری مثل گندالف رو فاسد کنه ولی من که تا حالا هیچ توضیح منطقی برای تایم ترنر ندیدم. درست که نویسنده مطابق سلیقش عمل میکنه ولی وقتی یه چیزی مثل تایم ترنر رو وارد میکنه که به هیچ عنوان نمیشه جمعش کرد(و این صرفا منحصر به خانم رولینگ هم نیست، همچین چیزی رو بعید میدونم کسی بتونه جمع کنه) خب تبدیل به یه حفره مهم میشه که اصلا نمیشه درستش کرد. اینقدر پارادوکس و چرا ایجاد میکنه... شما در همین حد تصور کنید که دو یا چند نفر همزمان بخوان از تایم ترنر استفاده کنن، این یه مسئله. در مورد پارادوکس ها هم یه نمونه کوچیک میگم، یه مشکل پیش میاد، فلان شخص با تایم ترنر میره رفعش میکنه، پس دیگه همچین مشکلی وجود نداره که نیاز به رفع داشته باشه و فلان شخص هم نمیره که رفعش کنه و الخ.

ببینید، قضیه زمان خیلی خطرناکه، اشکالات دیگه رو شاید بشه یه جوری توجیه کرد که مثلا شما باید وقتی به فانتزی برخورد میکنی و وجود جادو یا اژدها رو میپذیری كمتر نکته سنج باشی ولی این زمان واقعا موضوع خطرناک و بغرنجیه و نتیجش یه حفره عذاب آور در داستان میشه.

شما جوری از تایم ترنر حرف میزنید که انگار عین نقل و نبات همه جا ریخته. در کتاب 6 هم اشاره شد که مابقی تایم ترنر های اداره کل اسرار نابود شدند تا کسی هوس استفاده شو نکنه. "جا به جایی زمان کار بسیار خطرناکی است.آدم باید خیلی مواظب باشد و گرنه فاجعه اتفاق می افتد. خیلی ها بوده اند که گذشته و آینده خود را به همین ترتیب از بین برده اند."

قضیه سفر در زمان واقعا خطرناک هست و نمی شه به دفعات ازش استفاده کرد. در اون موقع هم توجه کنید که هری و هرماینی خودشون فقط به سیریوس نشون دادن که اون هم از قضیه تایم ترنر خبر نداشت.

به نظرم کل این ماجراها بر میگرده ه به اینکه رولینگ بیشتر احساس گراست تا اینکه به منطق داستان توجه کنه

ممکنه با توجه به سیر داستان چیزی رو اضافه کنه که اون لحظه توجیه داشته باشه ولی با بسط داستان به مشکل بر بخوره

مثلا در کجا تو بسط داستان به مشکل برخورده؟ تایم ترنر و همه ی این ها جواب منطقی دارند و طبق گفته بانوی سفید روهان شما دارین بررسی می کنید که چرا داستان از این مسیر طی شد؟ این اگرها در هر داستانی وجود داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

وجود این تایم ترنر رو اصلا درک نمیکنم بخصوص اینکه به نسبت اوج و لذت پایانی زندانی آزکابان که بهترین کتابه رولینگه رو خراب کرد

رولینگ در اول هر جلد یه چیز رو معرفی میکنه که در اخر بازم به اون ارجاع میشه

مثلا جام جهانی کوییدیچ که فقط برای نمایش قدرت مرگ خوارها به جام اتش اضافه شده وگرنه اصلا وجودش دلیلی نداره و راحت میشد حذفش کرد

و یا رمز تاز که میشد هرجایی قبل از جام اتش ازش استفاده بشه مثل دهکده هاگزمید نمیشد؟

و یا وابستگی جادوگران به چوب دستی که مقداری زیاد از حده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

وجود این تایم ترنر رو اصلا درک نمیکنم بخصوص اینکه به نسبت اوج و لذت پایانی زندانی آزکابان که بهترین کتابه رولینگه رو خراب کرد

رولینگ در اول هر جلد یه چیز رو معرفی میکنه که در اخر بازم به اون ارجاع میشه

مثلا جام جهانی کوییدیچ که فقط برای نمایش قدرت مرگ خوارها به جام اتش اضافه شده وگرنه اصلا وجودش دلیلی نداره و راحت میشد حذفش کرد

و یا رمز تاز که میشد هرجایی قبل از جام اتش ازش استفاده بشه مثل دهکده هاگزمید نمیشد؟

و یا وابستگی جادوگران به چوب دستی که مقداری زیاد از حده

اتفاقا توی تایم ترنر ما نه یه خلق هول هولکی داشتیم نه استفاده الکی

در واقع در کتاب خیلی خوب از ابتدا روی موضوع کار شده بود و موضوع پارادوکس زمانی رو به خوبی جمع کرده بود (در واقع من مثل این توی هیچ کتابی جز آرتمیس فاول و معمای زمان ندیده بودم)

خوب به قول دوستان اگه چیزی رو خلق نکنه که داستان جذاب نمیشه-جام جهانی کوییدیچ هر چند سال برگزار میشده و توی کشورهای مختلف بوده و دوره قبلی قبل از آشنایی هری با دنیای جادوگری بوده و دوره بعدی هم به دلیل علنی شدن بازگشت والده مورت کمرنگ شده. شما دارین این کتابو با کتابای تالکین مقایسه می کنین اما توجه کنید این حفره هایی که می گید اگه در یه داستان به سبک دانای کل بود مشکل داشت اما هری پاتر از دیدگاه خود هری نوشته شده بنابر این شما از چیزایی که اون میفهمه اطلاع پیدا می کنید.

در مورد استفاده از پورت کی هم دوستان قبلا توضیح دادن والده اون موقع برای انجام بازگشتش کاملا قوی نبود و همه برنامه ریزی هاش بر پایه اطلاعات برتا یورکینز از تری ویزارد بود که بارتی کراوچ پسر مامور انجام این کار شد

در هاگزمید جلوی چشم اون همه آدم فرستادن هری با پورت کی هم امکان پذیر نبود و همه متوجه می شدند. دلیل اینکه می گم والده می خواست ظهورش پنهان بمونه: دامبل دور به هری گفت که والده مورت مشکل پیدا کرده چون هری قرار نبود جون سالم به در ببره و این واقعه رو برای کسی مخصوصا برای دامبل دور تعریف کنه.

و ایراد آخر اصلا ایراد نیست! این یه دنیایی هست که رولینگ خلق کرده و قوانین اصلی دنیا این طوری هستند. یعنی جادوگری در همه ی داستان ها باید بدون چوب باشه چون شما می گید بیش از حده؟ اصل قانون همینه که جادوگر بدون چوبش فقط میتونه جادوی اندکی انجام بده و به چوبش برای اجرای افسون های قدرتمند نیازمنده. یعنی این درسته که من بگم به نظرم وابستگی شوالیه های جدای به شمشیر نوری شون بیش از حده و باید از کاراته برای جنگ با دشمنا استفاده کنن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

در مورد تایم ترنر کلا چیزی که باعث اغتشاش در زمان بشه باید خیلی زیرکانه ازش استفاده بشه نه مثل هرماینی .اگه اینطور بود میشد برای هر حادثه مهم ازش استفاده کرد

نه منظور منو نگرفتید

جام جهانی کوییدیچ باعث چندپاره شدن داستان شده برخلاف زندانی ازکابان که خیلی منسجم بود

ولدومروت قوی یا ضعیف تر نشد وجودش مثل یه بچه ضعیف بود که با زهر ناگینی فقط زنده بود مگه نه؟

از دیدگاه هری زمانی قابل توجیهه که چیزی باشه مثل دموناتا یا حماسه دارن شان یعنی کاملا اول شخص

ولی اینجا خیلی جاها رولینگ از دید دانای کل داستان رو روایت میکنه

فکرنکنم تا حالا در پست های این تاپیک مقایسه ای بین رولینک و تالکین انجام داده باشم

در مورد هاگزمید راحت مرگ خوارها میتونستن هری رو زندانی کنن و احیای ولدومورت رو لو بندازن

در مورد چوب دستی صحبت های شما رو زمانی درست میدونم که چوب دستی فقط نقش یه کاتالیزور جادو رو داشته باشه ولی در کتاب عملا جادوگران کاملا وابسته به یک چوب دستی اند

میگم نباید فقط از این طریق بتونن مبارزه کنن و اگه چوبدستی شونو گرفتن دیگه خلع سلاح شن

در مورد شوالیه های جدای یا سیث دقت کنید اونا غیر از شمشیر نوری از راه های دیگه ای هم میجنگیدن

سیث لرد دارک سیدیوس یا استاد یودا که دستاشون قدرت داشت و میتونستن با انگشتان و از طریق جرقه این نیرو رو اعمال کنن

یا دارث ویدر که دستاش توانایی کنترل افراد یا اجسامو داشت و این حالت ها خیلی کمتر در کتابهای هری پاتر وجود داره

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Admiral

قبلا گفتم که تایم ترنر برای مصارف ساده کم خطر تره تا یه موضوع پیچیده مثل نابود کردن ولده مورت.

منظور شما رو از انسجام نفهمیدم اما مگه همه ی داستان باید توی هاگوارتز اتفاق بیفته؟

در ضمن رولینگ هیچ جا از دید دانای کل یا اول شخص کامل استفاده نکرده چون این خاطرات هرینیست اما حماسه دارن شان خاطرات خود دارنه یا دموناتا از دیدگاه گروبز، بک و کرنل نقل میشه. یجوری میشه گفت رولینگ جوری داستانو روایت می کنه که انگار هم درون هری بوده و هم از بیرون حالات و رفتار دوستانش رو مینوشته. دانای کل مثل کتاب تاریخ می مونه که اکثر جاها نتایج اعمال روشن توضیح داده میشن.

منظور از مقایسه رولینگ و تالکین شما نبودید

مرگ خوارها؟ اونها اون موقع فقط میدونستن علائم ظهور ولده مورت داره پررنگ میشه اما هیچکس جز بارتی پسر نمی دونست باید هری پاتر رو براش ببره و اینکه چرا هاگزمید نه و پورت کی جام تری ویزارد آره رو قبلا نوشتم.

مثالم واضح نبوده حتما. شما می تونید جادوگر رو یه تونل بسته از انرژی تصور کنید که چوب به عنوان درگاه خروج نیرو از این تونل به بیرون بشه. هر چوب با یک نوع تونل مچ میشه اما در صورت لزوم چوب های دیگه با کارایی کمتر میتونن مورد استفاده قرار بگیرن (در صورتی که وفاداری تغییر نکرده باشه)

و اما استاد های جدای و سث می تونستن فورس (نیرو) رو به کار بگیرن (بدون وسیله) اما جادوگر همونطور که گفتم برای این کار نیاز به چوب داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
* بانو گالادریل *

با سلام

اختلاف سنی بین برادر های ویزلی 2 ساله،ولی اختلاف سنی بین رون و جینی 1 ساله!

تنها نواده سالازار اسلیترین میتونست تالار اسرار رو باز کنه یعنی کسی که مارزبان باشه(احتمالا این ویژگی در انحصار این خانواده بوده!)یعنی ولدمورت،پدربزرگش و داییش(و احتمالا مادرش)و هری هم به واسطه اون جان پیچ درونش تونست به زبان مار ها صحبت کنه و وقتی که جان پیچ درونش نابود شد این ویژگی اش رو از دست داد.

تایم ترنرها فقط تا 3 ساعت رو میتو نستن پوشش بدن. در نتیجه در مورد حمله ولدمورت به هری 1 ساله نمیتونست استفاده بشه.

یکی از سوالاتی که پیش میاد اینه که برای نابودی اون بخشی از روح لرد سیاه که در بدن هری بود،هری باید کشته میشد،ولی برای نابودی جان پیچ ها میشد اونارو با نیش باسیلیسک نابود کرد.تو تالار اسرار هم هری با نیش باسیلیسک زخمی شده بود و اگه ققنوسه نمی اومی،هری میمرد. اون موقع چرا جان پیچ درون هری از بین نرفت؟

لوله های توی مدرسه چقدر بزرگ و پهن بودن که هیولا به اون بزرگی(اون طوری که تو فیلم به تصویر کشیده شده بود)میتونست راحت داخلش حرکت کنه؟

نقشه غارتگر که هر کسی رو تو هر جای هاگوارتز(به جز اتاق ضروریات)نشون میده حتی جانور نماهارو،اون مدتی که دست هری بود یا قبلش که دست فرد و جورج بود،هیچکس از خودش نپرسید که این پیتر پتی گرو کیه که همش کنار رون ه؟

اینا که میتونن جادو کنن چرا عینک میزنن؟

این استادا هم برای گروهشون پارتی بازی داشتن.اسنیپ که مثل نقل و نبات از گریفیندور امتیاز کم میکرد،مک گوناگل هم قانون سن بازیکنای کوییدیچ رو دور میزد!

(من بعضی از این سوالات رو از ویدئوی جادوی حقیقت در سایت آپارات گرفتم)

ویرایش شده در توسط Thorin son of Thrain

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

الان فکر کنم یه چند سالی هست هری پاتر رو نخوندم و کلا همه جاش رو یادم رفته تا حدودی اما خب یه چیز هایی هست فعلا تو مغزم :دی

یکی از سوالاتی که پیش میاد اینه که برای نابودی اون بخشی از روح لرد سیاه که در بدن هری بود،هری باید کشته میشد،ولی برای نابودی جان پیچ ها میشد اونارو با نیش باسیلیسک نابود کرد.تو تالار اسرار هم هری با نیش باسیلیسک زخمی شده بود و اگه ققنوسه نمی اومی،هری میمرد. اون موقع چرا جان پیچ درون هری از بین نرفت؟

سوال خوب و ب جایی بود

اما توجه کنی تو کتاب هفتم تو فصل اسنیپ دامبلدور به اسنیپ می گه که هری باید فقط به دست خود ولدرمورت نابود بشه

نقشه غارتگر که هر کسی رو تو هر جای هاگوارتز(به جز اتاق ضروریات)نشون میده حتی جانور نماهارو،اون مدتی که دست هری بود یا قبلش که دست فرد و جورج بود،هیچکس از خودش نپرسید که این پیتر پتی گرو کیه که همش کنار رون ه؟

تو کتاب سه اگه اشتباه نکنم نه هری و نه دو قلو های ویزلی هیچ کدومشون نمی دونن این نقشه چه جوری کار می کنه تا این که لوپین به هری یاد می ده که این نقشه چه جوری کار می کنه و اون هم زمانی ید می ده که اخر کتاب و پتی گرو دیگه پیدا شده

(من بعضی از این سوالات رو از ویدئوی جادوی حقیقت در سایت آپارات گرفتم)

:D

کلیپ جالبی بود من زمنای دیده بودم اما زیاد به دلم ننشست :D

یه جوری بود کلیپش :huh:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
* بانو گالادریل *

از پاسختون ممنونم.

بله قبول دارم که یه جوری بود.ولی تو بعضی مباحث آدم به فکر فرو میره ،مثل همین زمان برگردون!

ویرایش شده در توسط Thorin son of Thrain

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

یه چیزی در قسمت هفتم برای من عجیب بود باز کارکردن تالار اسرار توسط رون بود که تونست با تقلید کردن صدا مار ها بازش کنه.

چرا رون تونست این کار رو بکنه؟ هر چند من خودم فقط یه حدسی دارم و اون اینکه که شاید جادوی سیاه در حال نابود شدن بود پس رون هم تونست وارد تالار اسرار بشه و یا شاید هم چیز دیگه ای. شاید رون هم دیگه به اندازه هری قوی شده بود، ولی تا حدودی این حدس های من یه جورایی استعاره ای!

شاید هم کلا دارم اشتباه می کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
* بانو گالادریل *

تا اونجایی که من میدونم،رون کلمه "باز شو"به زبان مارهارو از هری ،موقع باز کردن قاب آویز اسلیترین ،یاد گرفته بود و تونست تقلید کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

تا اونجایی که من میدونم،رون کلمه "باز شو"به زبان مارهارو از هری ،موقع باز کردن قاب آویز اسلیترین ،یاد گرفته بود و تونست تقلید کنه.

می دونم! حالا درسته که توی کامنتم این موضوع رو نگفتم. ولی به نظرت عجیب نیست؟! جادوی سیاه خیلی قوی تر از این حرف هاست چرا باید با یه تقلید ساده در باز میشد؟ ولی اون دلایلی هم که گفتم تا حدودی قبولشون دارم. شاید هم دارم اشتباه می کنم

کلا خیلی دلم می خواست قسمت آخر سه جلدی بود. به نظرم این طوری رولینگ بهتر می تونست داستان رو تموم کنه. خیلی سریع در کتاب هفتم داستان رو تموم کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
* بانو گالادریل *

شاید اینم از نقاط ضعف داستان باشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

این تایم ترنری که شما میگید خیلی مهمه و همینجوری الکی نیست و جای دیگه میفرماید برای استفاده های ساده مناسب تره، حالا هر کدوم. به هر حال آیا وسیله ای به این خطرناکی رو باید داد دست دختربچه حداکثر ده یازده ساله تا در طول ترم بتونه کلاس های بیشتری رو شرکت بکنه؟ خب اگه به این خاطر ازش استفاده میشه قطعا باید برای مسایل مهم تر ازشون ستفاده بشه که نمیشه. مثلا حمله به وزیر و وزارت جادو.

این استدلال که تایم ترنر ها تعدادشون کمه و محافظت میشن اصلا یک استدلال قوی نیست چون حتی وجود یک تایم ترنر در یک گاو صندوق ده قفله سوال ها و حفرههای بالقوه زیادی ایجاد میکنه. چه برسه که یکیشو بدن دست یک دختر بچه تا بتونه کلاس های بیشتری برداره.

سوال در مورد نقشه غارتگر هم سوال خوبی بود که جواب خوبی نداره.

بذارید اصلا ببینم مقایسه چیه؟ طبق تعریف کتاب زبان فارسی اول دبیرستان (چاپ 13-سال 1388) "مقایسه معمولا بین دو یا چند پدیده صورت می گیرد که از هر نظر قابل مقایسه باشند"

دقت فرمودید؟ هرنظر نه طبق گفته شما "بین هر (حداقل) دو چیزی که حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن میشه مقایسه کرد."

کجای داستان رولینگ گفته دامبلدور خله؟ اون نظر کاراکترهای داستانه نه واقعیت. و در ضمن دقیقا کجای داستان مک گاناگل دامبلدور رو جمع کرده؟ نمونه های دیوونگی دامبلدور چیا هستن مثلا؟

برای بعضی اطلاعات دیگه هم به پست اول این صفحه-بانوی سفید روهان سر بزنید: کاملا درست و منطقی

فکر میکنم اگر یک لغتنامه رو مرجعتون قرار بدید استفاده مفید تری کرده باشید تا رجوع به کتاب زبان فارسی دبیرستان. خصوصا که از 'هر نظر' یک حالت کیفی داره و سلیقه ای میشه روش بحث کرد.

مقایسه

فرهنگ فارسی معین

(مُ یَ سَ یا یِ س ِ) [ ع . مقایسة ] (مص م .) دو چیز را با هم سنجیدن .

حالا شاید بهتر میبود من در استفاده از لفظ مقایسه تامل بیشتری میکردم و لغت مقابله رو مطرح میکردم. اونوقت شما دیگه با مقابله مشکلی نداشتید. گرچه مقایسه و مقابله مترادف هستن.

فرهنگ لغت عمید

(اسم مصدر) [عربی: مقابَلَة]

[moqābele]

۱. روبارو شدن.

۲. دو چیز را با هم برابر کردن؛ روبه‌رو کردن.

مقابله

فرهنگ واژگان مترادف و متضاد

۱. تطبیق، سنجش، مقایسه

۲. رویارویی، صفآرایی، مواجهه

۳. ضدیت، مخالفت

۴. روبهرو شدن

۵. مواجههدادن

۶. مقایسه کردن، تطبیق دادن

در مورد دامبلدور و اشاره به این که کمی خل وضعه در اوایل کتاب و اون حرفی که تو سخنرانیش میخواد بزنه و مک گونگال جمعش میکنه شما رو رجوع میدم به جشن آغاز سال تحصیلی سال اول یا دوم.

ویرایش شده در توسط Curunir-Poirot

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...