رفتن به مطلب
Curunir-Poirot

حفره های داستانی هری پاتر

Recommended Posts

Curunir-Poirot

به مهدی:

به نظرم فقط دو حالت برای دامبلدور وجود داره:

یکی اینکه همه چیز دان بود و حالتی خداگونه داشت که همه چیز رو درست و به موقع پیش بینی کرده بود (یک نمونش اسنیچی بود که دامبلدور اشاره کرده بود در آخر باز میشه)

یکی دیگه اینکه آدم دیوانه ای بود که همه چیز رو بر مبنای شانس قرار داده بود

آخه واسم غیر قابل باوره که دامبلدور یک بار هم به آزکابان نرفته باشه که ببینه درد سیریوس بلک چی بوده که جیمز رو به ولدمورت لو داده بود در صورتی که برای اثبات بی گناهی دایی ولدنورت رفته بود و حتی خاطراتش رو جمع کرده بود

یا خنده داره که قبول کنیم که دامبلدور توجه نکرده باشه که کوییرل می خواست هری رو در مسابقه کوییدیچ بکشه

در مورد ضعیف بودن ولدمورت: چرا زودتر از خاطرات تام ریدل برای باز کردن تالار استفاده نکرده بود؟

دوست من،گمان میکنم دیگاه دومت در مورد دامبلدور درست تر باشه گرچه من شخصا یه مشکل راجع به کارکتر دامبلدور دارم:

قبلا هم گفتم یکی از حفره های داستان رولینگ اینه که داستاناش یکدست نیست و روند تکامل فن نویسندگیش بیش از حد معمول مشهوده،نمونش همین کارکتر دامبلدوره که اوایل داستان ها همون طور که رولینگ میگه یه پیرمرد خل و چل و دیوونست که حتی یه چند جایی تو داستان مک گونگال جمعش میکنه ولی همین طور که جلو میریم نقش محوری پیدا میکنه و عاقل و خردمند میشه و از میزان دیوونگیش به شدت کاسته میشه،یه دیوونه اگه بخواد عاقل و خردمند بشه باید قبل از خیلی پیر شدن این اتفاق براش بیفته که این یکم غیر عادیه که اون تو هفت سال آخر عمرش این قدر تغییر کنه.

ویرایش شده در توسط Curunir-Poirot

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

خب بعد از مدتها کتاب هری پاتر و تالار اسرار رو دوباره خوندم وحقیقتا به این نتیجه رسیدم که ضعیف ترین کتاب از مجموعه ی هری پاتره(اگرچه بعضی چیزهاش دوست داشتنیه)

واسه من جالب و خنده داره که سالازار اسلیترین کبیر(طبق لحن کتاب) ورودی تالار اسرارش رو در مستراح (برای این که حق مطلب بهتر ادا شه از این لغت استفاده کردم:دی) دخترانه بنا کنه ، آخه مگه ممکنه که اسلیترین با اون غرورش ،با اون آرمانش برای جامعه جادوگرها ،این محل رو برای تالارش انتخاب کنه(وسواس ولدمورت رو به عنوان خلف اسلیترین در انتخاب مکان جان پیچ هاش رو با این مورد مقایسه کنید) دوما هری پاتر به راحتی محل ورودی تالار و نوع جانور درونش رو پیدا میکنه (دامبلدور نتونس)و چنتا کلمه ساده به زبان مار ها میگه و وارد تالار میشه این به نظرم غیر منطقیه و غیر قابل قبوله چون بارها در کتاب به وجود مار زبان های دیگه اشاره میشه و فکر نکنم اینقدر اسلیترین سهل انگار باشه که پسورد ورودی تالارش رو گفتن کلمه ی باز شو به زبان مارها قرار بده چون به راحتی قابل دسترسیه (حتی میشد یک مار رو جلوی در ورودی بزارن ویک سری هیس هیس کنه در باز میشه)

سوما این دیگه واقعا واسم غیرقابل باوره که دامبلدور به عنوان مدیر مدرسه هاگوارتز و بهترین جادوگر دنیا گوشه ای بایسته وهری پاتر 12 ساله رو که پیشرفته ترین وردی که بلده ورد خلع سلاح کردنه وهمین ورد رو هم به صورت اتفاقی یاد گرفته و حتی در بلند کردن شمشیر گریفندور هم مشکل داره رو به جنگ باسیلیسک و تام ریدل بفرسته

چهارم طیق کتاب 6 و خاطرات دامبلدور ،دامبلدور میدونی که تام بلده به زبان مار ها صحبت کنه پس به راحتی میتونس در اولین باری که تالار باز شد مچ تام رو به عنوان مجرم بگیره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

درود بر هری پاترییون عزیز :دی

خوش به حالت که دوباره کتاب های رولینگ رو دوباره خوندی :دی

فعلا که در گیر کتاب مرشد و مارگرتا و نغمه ی یخ و آتش هستم البته فعلا در مسافرت به سر می بریم !!!

بگذریم از این حرف ها !

سالازار اسلترین به نظر من چند دلیل م تونه داشته باشه :

اول این که احتمال داره در طی سالیان دراز مکان های هاگارتز تغییر کرده باشه !!

دوم مسئله اینه که سالازار بزرگ اون باسیلیسک رو برای جانشین خلفش گذاشته بود !! خیلی اسلترینی در هاگوارتس بعد از سالازار اومدند و رفتند اما جرات نزدیک شدن به تالار اسرا رو نداشتند !!

در مورد پیدا کردن تالار توسط هری ! این مالفوی بود که دفترچه رو به جینی می ده وجینی هم تالار رو باز می کنه نه هری پاتر !!

از طرفی باسیلیسک رو کی می تونست کنترل کنه که یک اسلترین باشه و کسی می تونست در تالار رو باز کنه ان هم باید زبون مار ها { اسلترینی باشه } بلد باشه که در این مورد دامبلدور یه ذره کم داره چون قسمتی از روح والدمورت در وجود هری بوده و ...

در مورد مسئله سوم فعلا نظری ندارم !!

در مورد مورد چهارم فکر کنم این کار رو تام زمانی انجام می ده که از هاگوارتس فارغ التحصیل شده و برای خودش هوروکورکس ساخته و اومده اون رو در هاگواتس جای گزین کنه و بعد یه سری هم به باسیلیسک زده !!

اما حالا من یه سال دارم !!

چشم باسیلیک می تونست یه جادوگر رو خشک کنه اما چه جوری ولدرمورت رو مجسمه نمی کرد ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

خیلی ممنون جناب اصلان که حداقل در بحث شرکت کردی چون کم کم داشتم گمان میکردم که کسی حتی نوشته من رو نخونده

تغییر مکان های هاگوراتز منتفیه چون نشان اسلییترین(مار) بر روی سینک دستشویی به عنوان ورودی تالار حک شده بود

دوما ولدمورت (تام ریدل) درون تالار به هری میگه که تنهامار زبان هایی که بعد از سالازار اسلیترین پا به هاگوارتز گذاشتن خودش وهری بود پس کس دیگه ای از خاندان اسلیترین در این مدت به هاگوارتز نیومده

بخش سوم حرفات رو به درستی متوجه نشدم ولی تام ریدل از روح جینی تغذیه میکرد و تونست در تالار رو باز کنه وهری بعدها طبق نوشته ای که هرماینی به جا گذاشته بود تونست مکان تالار رو پیدا کنه

اولین باری که تالار باز شد زمانی بود که تام ریدل دانش آموز ارشد سال پنجم هاگوارتز بود و بعد ها که از هاگوارتز رفت هم فرصتی برای باز کردن مجدد تالار نداشت

در مورد سوالت هم اصن یک چیز جالب اینه که باسیلیسک به همه جادوگرها صدمه نمیزد وفقط (به قول کتاب ) گند زاده ها رو خشک میکرد که این هم خیلی عجیبه که چه جوری گند زاده بودنشون رو تشخیص میداد

ویرایش شده در توسط A.MOU.N

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

1- تالار اسرار برای باسیلیک ساخته شده بود و باید جایی باشه که باسیلیک بتونه توش حرکت بکنه. لوله های فاضلاب هواگوارتز برای این کار مناسب بود و خب معلومه لوله ها به کجا منتهی میشه! :دی

2- در این مورد به شدت باهات مخالفم. سالازار اسلیترین نمیخواست تالار برای همیشه مخفی بمونه. میخواست جانشین خلفش(که یکی از نشانه هاش حرف زدن به زبان مارهاست) بتونه اونو باز کنه و هاگوارتز رو از گندزاده ها پاک کنه، پس باید رمزش اونقدر ساده باشه که به ذهن اون جانشینش برسه. بعدش هم نمیشه یقه یه مار رو یگیری و مجبورش کنی بگه "بازشو"!

3- یادم نمیاد دامبلدور هری رو به تالار اسرار فرستاده باشه(کتاب رو چندین سال پیش خوندم و الان چیزی یادم نمیاد)

4- این حرفت زمانی درسته که دامبلدور میدونست که در تالار اسرار با یک کلمه به زبان مارها باز میشد. فکر نکنم میدونسته

در مورد سوال اصلان و جواب مو:

بابا مثلا کتاب فانتزیه! مثلا ممکنه جادوگرها یه ژنی توی خونشون باشه که نگاه باسیلیک اونا رو سنگ نکنه. اینجوری نیست که باسیلیک نگاه کنه ببینه طرف اصیل زاده است یا نه بعد با توجه به اون بیاد و نوع نگاهش رو تغییر بده! باسیلیک همیشه یکجور نگاه میکنه و این نگاهش روی اصیل زاده ها تاثیر نمیذاره.

نمونه دیگه اش تسترالها هستن که فقط کسانی اونا رو میبینن که شاهد مرگ کسی باشن. این ناشی از تفاوت افراده که باعث میشه تسترال رو ببینن یا نه. یعنی تسترال نمیاد ببینه طرف شاهد مرگ کسی بوده و بر اساس اون خودش رو نشون بده یا نه.

اما کلا بر این عقیده هستم که رولینگ نویسنده ایه که سیر پیشرفت نویسندگیش تو کتابهاش دیده میشه. این کتاب هم دومین کتابش بوده و خب زیاد وارد نبوده و اشکالاتی داره(اما نه این مواردی که میگی)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به مهدی:

در مورد اول میتونم هزارتا راه دیگه برای حرکت باسیلیسک بگم و واسم این توجیه زیاد قابل قبول نیست

خب اگر بخواد تالار رو برای وارثش نگه داره باید یک نوع محافظت خونی براش قرار بده تا وارثش بتونه وارد شه نه یک کلمه که هر کسی که زبان مارها رو بلده بتونه بهش دسترسی داشته باشه

دامبلدور هری رو به تالار نمیفرسته ولی برای کمک به هری فاوکس (ققنوسش) رو به همراه کلاه گروه بندی میفرسته و این واسم سوال بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

به جناب مؤ : راستيتش مسافرت هستم و نمي تؤمن به فروم سر بزم و گر نه أصلان دلش لك زده براي بحث : دي

و اما :

در مورد بآسيليسك و مكان تالار أسرار من نظرم همونيه كه قبلا گفتم ألبته با نظر مهدي يه ذره مخالفة : دى

مهدى جون اگه بآسيليسك تو لوله فاظلاب هاگواتس جولان مي داد مسلما قبلا هم بأيد كسي أون رو مي ديد !!!

در مورد باز شدن تالار هم درواقع جني و مالفوي مقصر بودن نه هري !!

در مورد رمز تالار همون طور كه خودت گفتي تنها مار زبون ها مي تونند در رو باز كنند و سالازار مي دونست كه فقط يه اسليتريني أصيل مي تونه در تالار رو باز كنه و فكر كنم اين جواب قانع كننده اي باشه !!! ألبته ضعف رولينگ تو كتاب هفتم كه رون و هرماني در تالار رو باز مي كنند معلوم مي شه چون أون ها يه اسليتريني نبودند !!!

پ.ن :

مي گم مهدي هر جا تو فانتزي كم اورديم بگيم داستان فانتزيه ديگه : دي

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

به مو:

خب موضوع اینه که هر کسی زبان مارها رو بلد نیست. تنها کسانی که من اطلاع دارم بلد بودن به زبان مارها حرف بزنن سالازار، ولدمورت و هری بودن. به نظرم این محافظت خوب بوده و تا هزار سال هم جواب داده و وارث حقیقیش تونست اونو باز بکنه.

در مورد دامبلدور هم چیزیی ندارم که بگم.

به اصلان:

این برداشت تو از داستانه که فقط یک اسلیترینی میتونه تالار اسرار رو باز بکنه. برداشت من این نیست. سالازار میخواد وارث حقیقیش بتونه اون در رو باز بکنه و تعریفش از وارث حقیقی کسیه که بتونه به زبان مارها حرف بزنه. هری به واسطه بخشی از روح ولدمورت که تو بدنش بود میتونست این کار رو بکنه و رون هم اونو از هری شنیده بود و یاد گرفته بود و تونست در رو باز بکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

الان یک مسئله ای واسم پیش اومده که چرا قدرت ولدمورت بعد از ساختن جان پیچ هاش با قدرتش قبل از ساخت اونا برابره در حالیگه روحش هفت برابره حالت بعد از ساخته ؟حالا اگه فرض هم کنیم که این کار مشکلی نداره طبق استقلالی که بین جان پیچها وجود داره(آسیب دیدن هر تکه هیچ تاثیری بر بقیه نمیزاره و همینطور اگر هر کدومشون تبدیل به جسم ولدمورت شن دیگری متوجه نمیشه) ولدمورت میتونست شش نسخه دیگه از خودش بسازه!!!!خب در این جا هم هزار سوال دیگه پیش میاد

دوما دامبلدور دلیل استفاده ولدمورت ازجان پیچ ها به جای سنگ جادو رو عدم علاقه ولدمورت به وابستگی به سنگ جادو میدونه ولی در کتاب شاهدیم که ولدمورت کاملا برای ظهور دوبارش دست به دامان خادمانش میشه(کتاب 4)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

خب فکر نکنم ارتباط خاصی بین قدرت جادویی و روح وجود داشته باشه. البته دامبلدور یک جا میگه که ولدمورت زیادی روحش رو مثله کرده و روحش ناپایدار شده(دقیقا لفظش یادم نیست اما یه چیزی تو همین مایه ها بود) ولی خب نمیدونم این ربطی به قدرت جادویی داشت یا نه. از طرفی ما شاهد قدرت جادویی خارق العاده ای از ولدمورت نیستیم. همه ازش میترسن و از جلوش فرار میکنن و تا اونجا که یادمه فقط چند نفر رو کشت و چند نفر رو شکنجه کرد(کارهایی که بلاتریکس هم به خوبی انجام میداد)

جان پیچ و سنگ جادو دو کارکرد مجزا دارن. سنگ جادو فقط عمر رو زیاد میکرد اما اگه کسی میکشتش دیگه نمیتونست برگرده. جان پیچ امکان بازگشت رو براش فراهم میکرد. یعنی جان پیچ یه چیز بیشتری نسبت به سنگ جادو داشت.

تو همون قضیه طولانی کردن عمر باز هم جان پیچ ارجهیت داره. ولدمورت میتونست یکبار یه جان پیچ بسازه و اونو یه جا چال بکنه تا برای همیشه جاودان بمونه اما اگه از سنگ جادو استفاده میکرد باید همیشه و در فواصل معین دارو رو مصرف میکرد و در صورت از دست دادن یا گم کردن سنگ میمرد. اما لازم نیست جان پیچ پیشش باشه. حتی دیدیم که برادر سیریوس جان پیچ رو پیدا میکنه و پی به ماهیتش میبره اما نمیتونه نابودش کنه(چون راهش رو بلد نبود)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

درودي دوبارره

به مؤ عزيز سؤال أولت رو خوب متوجه نشدم :دي

به مهدي : در اين كه قدرت لرد سياه رو زير سؤال مي بري كمي تا حدودي با هات موافق هستم اما به نظرم لرد سياه اون قدر قدرت داشت كه بتونه با برده شدن اسمش دلهره رو به جون افراد بندأزه كه اين خودش كلي ! و مي تونيم بگيم كاري بود كه سه وروس و دمبلدور نتونستند إنجام بدن

در مورد قديسان مرگ و سرسري گذشتن والدمورت إز پيش اون ها به نظر من يه دليل مي تونه داشته باشه و اون هم اين بوده كه والدمورت إز اون ها خبري نداشته و اگه هم خبري داشته ( تو داستان ها شنيده باشه كه بعيد مي دونم چون تو يتيم خانه ي مشنگ ها بزرگ شده ) منبع درستي إز اون ها نداشته چون دمبلدور كتاب هاي در اين زمنيه رو بعد إز به رآه شدن خودش إز كتاب خونه ي هاگواتس جمع كرده و پيش خودش مخفي كرده بود و همين موضوع باعث مي شه كه والدمورت إز قديسين خبري نداشته باشه ودر مواجه با اون ها إز كنار اون ها سر سري رد بشه كه مي تونيم اين رو در داستان ببينم :

سنگ أحيا رو چون نشأن خانوادگي خودش ور مي داره ! در صورتي كه مي تونست با دونستن اين كار مادرش رو أحيا كنه !

ابر چون دستي رو براي شكست هري مي مي خواد

در مورد شنل هم چون بر اين باوره كه مي تونه همه جا مخفي بشه احتياجي بهش نداره و اصلا بهش توجه نداره

با اين كار ها من بينيم كه والدمورت اصلا إز وجود قديسان مرگ بي خبره !!!

در مورد اين كه والدمورت در ظهوري به ياباني وفا داره به نظرم غير منطقيه !!

والدمورت بدون يارانش هم مي تونه ظهور كنه براي مثال در تالار اسرار توسط جنني داشت خود به خود ظهور مي كرد و به كمك كسي احتياجي نداشت و اگه هم كسي به هش كمك مي كرد إز ياران وإفادارش بود !!

طرد مورد سنگ جادو هم فكر كنم مهدي توضيحات تكميلي رو داده باشه !!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

من الان نفهمیدم. این یادگاران مرگ این وسط چیکاره بودن؟ مگه من در مورد اینا حرف زدم که اونا خطاب به من میگی؟ بحث در مورد سنگ جادوی نیکلاس فلامل بود که اکسیر حیات بود و عمر جاودان میداد.

انقدر هم غلط املایی داشتی که بقیه پستت رو هم نفهمیدم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir

راستی واقعا می شه گفت رولینگز از استاد تالکین تقلید کرده ؟

من یه نمونه ی خیلی کوچیک رو می گم :

لانگ باتم در کناب تالکین یک نوع گیاه برای استعمال است اما در کتاب رولینگز از این نام برای دانش آموزی استفاده شد که در آخر مار ولدمورد رو با شمشیر گریفیندور نابود کرد.

ویرایش شده در توسط amir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

امیر عزیز، این که اصلاً مصداق تقلید نیست ولی اگر میل دارین در مورد بنویسین تاپیک مخصوص خودش رو داره :( می تونید به اینجا مراجعه کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

با سلام

این طور حرف زدن در مورد کتاب های فانتزی درست نیست هر نویسنده ای برای کتابی که نوشته زحمت کشیده (ما خودمون وقتی می خواستیم یه انشا بنویسیم چه قدر زحمت میکشیدیم که خوب در بیاد؟چه برسه به کتاب!) حالا حتی اگه الهام گرفته یا به قول شما تقلید شده از روی کتاب دیگه ای باشه

این جور بحثا فقط باعت دشمنی طرفدارای کتابای فانتزی با هم دیگه میشه

من خودم هری پاتریستم (بله هری چی می خواین بگین، بگین )ولی عاشقانه کتاب های آقای تالکینو دوست دارم و به هیچ وجه فکر نمی کنم که کسی از کسی تقلید کرده

در ضمن شما دارید با بحث منطقی یه داستان جادویی رو نقد می کنین مثلا میگن دنیای جادویی هری پاتر اگه اتفاقات غیر قابل توضیح توش نباشه که دیگه جادویی نیست منطق بیش از حد در موارد فانتزی باعث بحث های بی مورد و بی انتها میشه مگر این که وقعا به همچین دنیا هایی باور داشته باشین که توصیه میکنم همین حالا یه نیشگون به پاهاتون بگیرین

در ضمن ما نویسنده ی داستان نیستیم که بگیم چرا فلانی از این راه این کارو نکرد و از اون را ه کرد اینا همه به خود نویسنده بستگی داره

و سخن آخر از هری پاتر و ارباب حلقه ها گرفته تا یه توپ دارم قلقلیه ...

قرآن که نیستن بی هیچ ایرادی باشن حالا بسته به مهارت نویسنده این ایرادات یا به قول شما حفره ها کم یا زیاد هستن

منم قبول دارم که هری پاتر دارای ایراداتی بوده ولی بدون شک همون طور که دوستان گفتن به خاطر اینه که نویسنده تازه کار بوده (مثلا یادگاران مرگ با سنگ جادو زمین تا آسون تفاوت داره )

این ایرادات در کتاب های آقای تالکین بسیار کم تر هستند چون ایشون تمام زندگی شونو روی اون ها کار کردن و این دلیل نمیشه که ما به کتاب های دیگه به دلیل کم تجربه گی نویسنده یا هر دلیل دیگه ای توهین کنیم (میگم توهین چون بعضی از حرفا واقعا توهین بودن چه در مورد هری پاتر چه در مورد هر کتاب دیگه ای که درموردشون توی پست های دیگه نوشته شده بود)

ممنون از این که به حرف های من گوش دادین

پ.ن

مؤ:

به مهدی:

در مورد اول میتونم هزارتا راه دیگه برای حرکت باسیلیسک بگم و واسم این توجیه زیاد قابل قبول نیست

خب اگر بخواد تالار رو برای وارثش نگه داره باید یک نوع محافظت خونی براش قرار بده تا وارثش بتونه وارد شه نه یک کلمه که هر کسی که زبان مارها رو بلده بتونه بهش دسترسی داشته باشه

کار ما نیست شناسایی طرز تفکر سالازار اسلیترین و به تبع آن خانم رولینگ کار ما شاید این است که در افسون کتاب ها شناور باشیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
afsaneh hp

عزيزدلم شما اگه كامل كتاب هري پاتر و جام اتشو خونده باشي مي بيني كه بارتي كروچ پسر اصلا فرصتي به دست نياورد كه هري رو بيرون هاگوارتز با پررتكي سند كنه پيش ولدي.اصلا

هري شديدا محافظت مي شد.كروچ كاري نمي كرد كه شك ديگرانو خصوصا دامبل كه همش كمين هري بود رو برانگيزه.تها فرصتش مرحله سوم مسابقه بود كه توسط ديوارهاي بلندي پوشيده شده بود و هيچ كس نميتونست ببينه كه چيكارميكنن اون تو و در ضمن پورتكي هم دم دستش بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

بینید دوستان هری پاتر اثر بزرگیه ولی باید قبول کنیم که گاف هم داره.ولدومورت واقعا نسبت به نام ولقبش ضعیفه و در آخر هم بدون هیچ ظرافت داستانی نابود شد.جان پیچهایی که باید برای ولدومورت از همه چیز مهم تر باشن به آسونی به دست هری ودوستان پیدا و نابود میشه.رولینگ یکدفعه در قسمت آخر بحث یادگاران مرگ رو پیش کشید ولی حتی به این موضوع هم توجه کافی نکرد.مبارزات کاملا غیر معمول است و هری با بالستریک و مالفوی که جادو گرهایی بسیار با سابقه هستن در حد یک استاد جادوگری مبارزه میکنه.دامبلدور که مثلا قراره چیزی مثل گندالف باشه حتی از خود ولدومورت هم قوی تره ودرست هم معلوم نیست چرا خودش رو به کشتن میده.نمونه هایی دیگه هم هستن البته.رولینگ نابغس و اثر زیبایی خلق کرده ولی تالکین دست نیافتنیه.باید قبول کرد که داستانی در سطح ارباب حلقه ها نبوده نیست واحتمالا نخواهد بود .

یک نکته:هری پاتر داستانی فانتزی تر است و برای نوجوانان نوشته شده اما آثار تلکین بیشتر شبیه افسانه های اساطیری یونان وروم و اسکاندیناوی است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

شاید یکی از جالب ترین سوتی های هری پاتر ،فرار بارتی کرواچ از ازکابان باشه که سیر مغشوش جام آتش رو کامل کرد

تو کتاب میگه که مادر بارتی بجای اون به زندان اومد و بارتی رو فراری داد و تا مدتها(تا زمان مثلا مرگش) از معجون استفاده میکرد

واقعا جالبه چطور تونسته این همه معجون رو با خودش به زندان بیاره یا در زندان در قل و زنجیر این معجون رو بسازه چون اثر این معجون هم نهایتا چند ساعت بود؟

چطور ماموران زندان مادرشو بازرسی نکردند؟یا حواسشون به مادر بارتی نبوده که هرروز در قل و زنجیر معجون میساخته؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

يه نكته اي بود از اول كه اين تاپيكو زدم ميخواستم مطرحش كنم ولي يادم رفت، اونم مبحث تايم ترنر هاست كه به نظر من حفره به شدت وحشتناكيه و اينقدر چرا و اما و اگر ايجاد ميكنه كه به نظر من به هيچ وجه قابل توجيه نيست، مثلا براي هر اتفاقي ميشه بگيم چرا از تايم ترنر استفاده نكردن...

ضمن اين كه دنيايي كه درونش امكان استفاده از تايم ترنر وجود داشته باشه دنياي استيبل و منطقي نيست.

چطور وزارت جادو براي شركت يه دختر در كلاس هاش بهش تايم ترنر و اجازه استفاده رو ميده و حتي براي نجات جان حيواني به اسم باك بيك ازش استفاده ميشه ولي براي مبارزه با دارك لرد ازش استفاده نميشه؟

به قول يكي از دوستام بايد هري پاتر اينطور تموم ميشد، اونجايي كه ولدمورت به خونه هري حمله ميكنه يه عده(من جمله دامبلدور) با تايم ترنر ميان بهش حمله ميكنن.

زمان هم مسئله اي هست كه بحث راجع به سفر به گذشته درونش كلي پارادوكس ايجاد ميكنه، پس حتي استفاده از اين تايم ترنر ها هم مسئله ايجاد ميكنه.

نظر شما دوستان چيه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

خوب من فکر میکنم در داستان های فانتزی نباید دنبال دلایل خیلی منطقی گشت اگه از تایم ترنر ها در اون مواردی گفتین استفاده می شد که اصن داستان داستان نمیشد و اینم بستگی به سلیقه ی نویسنده داره که از هر عنصر داستانش می خواد در کجا و چه جوری استفاده کنه . مثلا اگه همیشه از همین تایم ترنر برای برگرداندن زمان به عقب و جلو گیری از افتادن اتفاقات بد استفاده می شد پس هیچ وقت نباید اتفاق بدی در دنیای جادوگری میوفتاد و یه چیز عادی و تکراری میشد .

وقتی ولدمورت تقریبا نابود شده چه دلیلی داره که دوباره بهش حمله کنن و دامبلدور هم از ساعت دقیق حمله ولدمورت به خونه پاتر ها آگاهی نداشت .همین دیر و زود استفاده کردن از تایم ترنر ممکن بود ماجرا را بدترش کنه

در مورد استفاده ار تایم ترنر برای هرمیون هم بازی کردن با زمان چیز ساده ای نیست که تو هر واقعه ی بزرگی بخوان ازش استفاده کنن تو ی ماجرا های درس و مدرسه اگه اشتباهی پیش بیاد میشه جبرانش کرد ولی در مسائل مهم و حیاتی ممکنه غیر قابل جبران باشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

عمیقا موافقم مخالفم.میدونی مسئله اصلی چیه؟ مسئله اینه که خانم رولینگ میاد یه چیزایی رو مطرح میکنه و بخش هایی از داستان رو با اونها پیش میبره اما بعدش ولشون میکنه به امان خدا!یعنی چی که نویسنده می تونه سلیقه ای عمل کنه؟وقتی واسه کارای کوچیک میشه از تایم ترنر استفاده کرد چرا نشه واسه چیزای دیگه به کار بردش؟اصلا چرا ولدومورت دنبال تایم ترنر نمیره که گذشته رو تغییر بده واین همه مصیبت نکشه؟یا چرا هری تا قسمت ششم یه شخصیت منفعل و آسیب پذیر داره و همیشه با شانس نجات پیدا میکنه اما یه دفه از قسمت هفتم تبدیل به ابر جادوگری میشه که جان پیچارو به سرعت زیاد به فنا میده و درآخرم تنهایی جلوی ولدومورت وایمیسته وشکستش میده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

خوب چون نویسنده قبل از این که داستانو برا مخاطب بنویسه برای دل خودش می نویسه ... حداقل خانم رولینگ این طوری بوده نمی دونم انگار تو یکی از مصاحبه هاش یا کتاب جادوگری در پس چهره هری پاتر نوشته بود .این درست مثل وقتیه که بگیم چرا در داستان استاد وقتی حلقه دست ایسیلدور افتاد نابودش نکرد . می تونست نابودش کنه تا این همه بلا سر مردم سرزمین میانه نیاد ! ما نمی تونیم تصمیم بگیریم که چرا یه نویسنده یه کاری تو داستانش کرده یانه چون این داستان ما نیست متعلق به نویسنده شه

در مورد سوال دوم هم که در پست قبل گفتم .

در مورد ولدمورت تایم ترنر یه وسیله برای عقب بردن زمان در حد ساعت و نهایتش روزه ... ولدمورت چند ساعت باید زمانو برگردونه ؟

هری تا سال ششم شخصیت ضعیفی داره بله مسلمه چون بچه س و در کتاب هفتم هم تبدیل به ابر جادوگر نمیشه جاودانه ساز ها رو که اگه کمک های اسنیپ نبود عمرا می تونست سریع همشونو نابود کنه و شکست ولدمورت هم از توانایی بالای خودش نبود همه ی وقایع دست در دست هم دادن ماجرای ابرچوب دستی و دراکو و اینا ...هری اصلا تنهایی جلوی ولدمورت نایستاد . و داستان هم هیچ وقت یه همچین چیزی رو به مخاطب دیکته نکرده که هری پاتر یه ابر قهرمانه که تنهایی در مقابل ولدمورت ایستاده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

ببینید، قضیه ایسیلدور یه توجیه کاملا منطقی داره که the ring is all together evil و حتی میتونه مایاری مثل گندالف رو فاسد کنه ولی من که تا حالا هیچ توضیح منطقی برای تایم ترنر ندیدم. درست که نویسنده مطابق سلیقش عمل میکنه ولی وقتی یه چیزی مثل تایم ترنر رو وارد میکنه که به هیچ عنوان نمیشه جمعش کرد(و این صرفا منحصر به خانم رولینگ هم نیست، همچین چیزی رو بعید میدونم کسی بتونه جمع کنه) خب تبدیل به یه حفره مهم میشه که اصلا نمیشه درستش کرد. اینقدر پارادوکس و چرا ایجاد میکنه... شما در همین حد تصور کنید که دو یا چند نفر همزمان بخوان از تایم ترنر استفاده کنن، این یه مسئله. در مورد پارادوکس ها هم یه نمونه کوچیک میگم، یه مشکل پیش میاد، فلان شخص با تایم ترنر میره رفعش میکنه، پس دیگه همچین مشکلی وجود نداره که نیاز به رفع داشته باشه و فلان شخص هم نمیره که رفعش کنه و الخ.

ببینید، قضیه زمان خیلی خطرناکه، اشکالات دیگه رو شاید بشه یه جوری توجیه کرد که مثلا شما باید وقتی به فانتزی برخورد میکنی و وجود جادو یا اژدها رو میپذیری كمتر نکته سنج باشی ولی این زمان واقعا موضوع خطرناک و بغرنجیه و نتیجش یه حفره عذاب آور در داستان میشه.

ویرایش شده در توسط Curunir-Poirot

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان
شما در همین حد تصور کنید که دو یا چند نفر همزمان بخوان از تایم ترنر استفاده کنن، این یه مسئله. در مورد پارادوکس ها هم یه نمونه کوچیک میگم، یه مشکل پیش میاد، فلان شخص با تایم ترنر میره رفعش میکنه، پس دیگه همچین مشکلی وجود نداره که نیاز به رفع داشته باشه و فلان شخص هم نمیره که رفعش کنه و الخ.

تایم ترنر ها در دست وزارت جادو بودن و خوب اونا هم به صورت کنترل شده به افراد تحویلشون می دادن . حتما حساب چنین چیز هایی رو می کردن و در هیچ جای داستان هم گفته نشده که کسی تایم ترنر شخصی داشته که خودش هر موقع دلش خواست زمان رو برگردونه . پس چنین چیزی ممکن نیست .

در مورد پارادوکس ها هم یه نمونه کوچیک میگم، یه مشکل پیش میاد، فلان شخص با تایم ترنر میره رفعش میکنه، پس دیگه همچین مشکلی وجود نداره که نیاز به رفع داشته باشه و فلان شخص هم نمیره که رفعش کنه و الخ.

خوب ما تو کتاب یه همچین چیزی که شما میگی نداشتیم . فقط یه بار از تایم ترنر استفاده این مدلی شد که اونم مشکل به صورت کامل رفع نشد و فقط بخشیش اصلاح شد . نمیتونیم با توجه به جزئیات براش قوانین کلی تعیین کنیم .نمی دونم تو نستم درست منظورمو برسونم یا نه ...

ویرایش شده در توسط بانوی سفید روهان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

کاملا متوجه منظورتون میشم، من نگفتم چنین اتفاقاتی در داستان افتاد، بلکه نظرم این بود که صرف امکان وجود چنین ابزاری به قدری مسئله ساز هست که ساختار منطقی دنیا رو به هم میریزه. لطفا دقت کنید، صرف در تملک وزارت جادو بودن تایم ترنر ها امکان این خطاهای منطقی رو برطرف نمیکنه، این ها "امکان" هایی هستن که منتفی نمیشن؛ من راجع به یک سری "اگر" صحبت میکنم که با مجموعه این احتمالات امکان وجود یک تایم ترنر رو منتفی میدونم. شما میفرمایید این اتفاقات در سیر داستان رخ نداد، من میگم امکانش هست و پارادوکس و خطای منطقی ایجاد میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...