رفتن به مطلب
ELI.21ST

توایلایت \ Twilight

Recommended Posts

ELI.21ST

i112779_ELI2.jpg

تاپیکی برای بررسی کارهای نویسنده ی امریکایی استفانی میر, با محوریت معروف ترین اثر وی توایلات

" کتاب ها و برداشت سینمایی "

http://www.stepheniemeyer.com

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

من توایلایت رو مطالعه نکردم !! با وجود دانلود کردن فیلم هاش, هنوز فیلم هاش رو هم ندیدم !!!

کلا تو انتخاب اثر هم خیلی محافظه کارم و وسواس دارم نمونش همین هری پاتر که باهاش بزرگ شدم !! ولی چیزی که در مورد توایلایت شنیدم شایعه ی بین طرفدارای هری پاتر بود که قرار این مجموعه جای خالی کارهای رولینگ رو براشون پر کنه !؟ خوب, اینطور نشد !! شد !؟ با مطالعه سایت اصلی و کلا اخبار اینور رو اونور به نظرم استفانی میر کسی نیست که بشه خیلی روش اتکا کرد !؟ گویا خودشم توش مونده !!!

پ ن : به هر حال, امسال تابستون باید کارهای توایلایت رو هم به لیست ارزوهام اضافه کنم .

این 22 سالگی حسابی نقطه ی عطفی شده برای زندگیم !! عجب تابستون پر باری ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

خوب, اینه که میگن نباید تاپیک جدا زد !!!

انتظار زیادی هم نبود که به زور بخوایم کار ضعیفی مثل توایلایت رو تو دنیای تالکین جا بدیم !!!

به هر حال, از این 4 کتاب و نصفی که این خانم نوشته من فقط 3 تا رو از انجمن کاملا بی برنامه ی رسمیش گیر اوردم " http://www.twilight.ir " . ولی 2 تا کتاب اول رو برداشته !! میگه برو از تو بازار فارسیش رو تهیه کن !!! انگار که من عقلم ضایع شده که برای کتابی که اصلا نمیشناسمش و مطمینم که از ب بسم ا .. تاااااا پ, پایانش همش سانسور رو ممیزی و تازه اونم به دست یه اماتور ترجمه شده 16 تومن پیاده شم !!

سو تفاهم نشه, ولی وقتی تو یه انجمن عضو میشی و میری به بخش موسیقی متن فیلم ها و بعد میبینی تاپیک های زده شده به جای اینکه به فیلم بپردازه در مورد موسیقی رپ یا اخرین موزیک ویدویی اندی !! خوب من به این سایت میگم بی برنامه و وقت تلف کن !!!

کسی 2 تا کتاب اول رو داره زحمت بکشه اینجا پست بده !؟

ممنون بچه ها ;))

اردا, کم پست میخوره ولی منظم .. .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

هر دم از این باغ دمی میرسد .. .

پورت سایت اصلی استفان میر بسته شد .. .

فی - لتر نیست. پورتش بستست .. . جالب :ymapplause:

پی نویس .. .

راستی, در صورت امکان نسخه ی اصلی رو مطالعه کنین. ترجمه ها اصلا چنگی به دل نمیزنه !! من نمیدونم چرا اینا فرصت نمیزارن واسه ترجمه L-)

5782c.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
great beren

اگه نظر منو میخوای یا همون انگلیسیشو بخون(یا هر زبان دیگه)یا اصلا نخون که ارزشی نداره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST
اگه نظر منو میخوای یا همون انگلیسیشو بخون(یا هر زبان دیگه)یا اصلا نخون که ارزشی نداره.

هم نظریم, فکر کنم بشینم برای تعطیلات بهاری فیلماش رو یک دور ببینم برای اخر زندگانیم کفایت میکنه :ymapplause:

از کاور کتاباش خوشم میاد .. .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

الی نخون که پسری!

من گوشت تنم آب شد تا تونستم کتاب اول رو تموم کنم .

داستان از دید یه دختر لوسه که از در و دیوار پسرای خوب و خوشگل و قوی و سر به راه ، با تمام ویژگی های مثبت اخلاقی و مالی و شخصیتی و... ریختن سرش ، به نظرم کتاب واسه دخترایی خوبه که دنبال اعتماد به نفس کاذب میگردن ( نمیخوام مثال بزنم ولی خدایی یه کی از همکلاسی هام بعد خوندن کتاب ها و دیدن فیلم عزم راسخ کرده که بلا هستش و در به در داره دنبال ادوارد واسه خودش میگرده ).

من چرا این جوری شدم ؟ L-)

چرا انقدر راحت میگم کتاب استفنی بیچاره بده :D

شرمنده ، از نظر من کمتر پسری میتونه کتاب رو تموم کنه از دید حقیر کتاب مناسب جنس ذکور نیست (( نه این که کتاب بده .... دختر خوب نداره آخه... :ymapplause: )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

شنیدم کتاب پنجم, منظورم اون 12 فصلی که توی نت منتشر شد " عینا همون کتاب اول, منتهی اینبار از دید کاراکتر اصلی مذکر داستان .. .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

موافقم، من کتابو یه بار از کتابخونه پیدا کردم، اونجا نتونستم بخونمش

حالا نحوه ی روایت داستان و چیزای خنده دار دیگه (آخه استفنی جان، به ما چه گرگینه با خون آشام ها تعداد کروموزوم هاشون فرق داره... :ymapplause: )

ترجمه هم که بای بای

با خوندن کتابای تالکین و ترجمه ی رضا علیزاده یه عادت بد پیدا کردم

هر کتابی رو که میخونم باید برم غلط های ترجمه ایشو پیدا کنم و عصبانی بشم L-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
great beren

من که فیلماشو گرفتم 3ماه داشتن یک گوشه خاک میخوردن بالخره یادم افتاد یک همچین فیلمی دارم بعد که نشستم نگاه کنم بازم حوصلم سر رفت گذاشتم بعدا نگاه کنم.اصلا آدمو مجذوب نمیکنه ولی تازگی یک فیلم کمدی از رو گرگ و میش ساختن فکر کنم فروش این یکی از اصلیش بیشتر باشه. :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST
ولی تازگی یک فیلم کمدی از رو گرگ و میش ساختن فکر کنم فروش این یکی از اصلیش بیشتر باشه.

نیش خون اشام, بیشتر هجو .. .

کار جالبی, حتی طرفدارای توایلایت هم خوششون اومده !! البته به جز اونایی که شبا موقع خواب بالش رو بغل میکنن و فکر میکنن دارن ادوارد رو در اغوش میگیرن !! :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

:ymapplause:

باید ببینمش !

من یه کلیپ دیدم که توی کلیپه ، یه دختره که نقش بانوی فیلم رو بازی میکنه میخواد از بین یه الف ، ادوارد و یه همستر یکی رو انتخاب کنه .... آخرشم در حالی با یه خفاش پلاستیکی عشق بازی میکنه که فکر میکنه خفاشه ادوارده .... L-))

خیلی کلیپ مسخره و بی ارزشی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

خوب, من هنوز نه کتاب ها رو مطالعه کردم و نه فیلم ها رو دیدم!! که این برای کسایی که من رو از نزدیک میشناسن خیلی مایه ی تعجب!!

بگذریم, اگه تو نت جستجو کنیم نقدهای زیادی به سری کتاب های TWILIGHT میبینیم که اکثریتشون هم منفی ولی من امروز داشتم مقدمه ی اولین مترجم کتاب های جین استن ( شمس الملوک مصاحب ) رو مطالعه میکردم که ابتدای ترجمه ی غرور و تعصب چاپ شده بود و یک درس بزرگ گرفتم که گفتم اینجا هم پست بدم تا با هم استفاده کنیم ... . دقیقا جمله های مترجم رو مینویسم.

( شروع نقل قول ) " هم چنین اظهار نظر در مورد کتاب را تجاوز به حق مسلم خواننده می انگارم, زیرا این کار ازادی فکر و قضاوت خواننده را اسیر می کند و یا حداقل تحت تاثیر قرار میدهد و وی را از این لذت فکری و حق طبیعی که بخواهد مفهوم و مدلول انچه را که می خواهد مستقیما درک کند و درباره اش مستقیما قضاوت نماید محروم می سازد. اما بی شک اطلاع بر احوالی که بر نویسنده کتاب گذشته و مقدماتی که در تحریر ان موثر بوده است, خواننده را در, داوری درست کتاب یاری خواهد کرد و متوجه ساختن خواننده به انچه دیگران درباره کتاب اندیشیده اند و بدست دادن مفاتیحی برای سنجش کیفیت ان خوانندگان تیزبین را مدد خواهد رساند. " ( پایان نقل قول )

ولی من هنوزم فکرم اینه که اگه بتونم وقتم رو درست تنظیم کنم, بشینم و نسخه ی انگلیسی رو مطالعه کنم. تا اونجایی که دستگیرم شده ترجمه ی رسمی کتاب خیلی چنگی به دل نمیزنه و پر از ممیزی. از طرفی هم ترجمه ی طرفدارهای این مجموعه هم کلا مشخص نیست که چی!! و تازه همونم الان ور داشتن به بهانه ی دفاع از مترجم این کتاب در ایران!! در این ضمینه یعنی ترجمه طرفدارهای یک مجموعه باید اعتراف کنم بروبچه های هری پاتر در ایران از همه بهتر بودن و بارها و بارها کتابهای ترجمشون رو هم ویرایش میکردن و گویا نوجوون های این دوران بی بخار تر از ما قدیمی ها هستند :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

به دلایلی از قبیل پیشنهاد ادامه داستان از طرف دوستان، نبود کتاب ، کنجکاوی ، و احساس جدا ماندگی از اطرافیان بلاخره سه جلد آخر توالایت رو خوندم . تعصب منفی که نسبت به توالایت بعد خوندن کتاب اول داشتم کم شد اما یه سوال بزرگ بعد از تمام کردن کتاب 4 ذهنم رو اشغال کرد ! با وجود این که استفانی میتونست کل داستان رو تو یه جلد جا بده چرا انقدر داستان رو کش داد ؟ به نظرم خیلی راحت میشه تمام داستان رو در 100 صفحه خلاصه کرد در حالی که لطمه ای به مضمون نخوره !

قسمت هایی از کتاب انقدر کسل کننده میشد که نمیتونستم وسوسه ناشی از پرش به صفحات بعد رو سرکوب کنم ، مخصوصا قسمت هایی که مربوط به ملاقات های خصوصی ادوارد و بلا میشه . تکرار هم گاهی اوقات خیلی اعصاب خورد کن میشه ، من واقعا متوجه نمیشم نویسنده چرا انقدر شخصیت ها رو به تکرار توصیف میکنه ؟ یعنی واقعا بعد مطلالعه 3 تا کتاب سرشار از مدح زیبایی ادوارد ، خواننده هنوز نفهمیده که شخصیت دوم چقدر زیباست ؟ حتما نفهمیده ، چون نویسنده روند مرارت انگیز توصیف (( چون مجسمه ای تراشیده از سنگ با صورتی اسطوره ای و بی نقص )) رو تا آخر کتاب 4 ادامه میده ، اتفاقات غیر منطقی هم گاهی سالاد مشکلات کتاب رو رنگین تر میکنه .

احساس میکنم نویسنده به عبث برای اینکه جذابیت کتاب ها رو حفظ کنه در هر جلد خطرات و مشکلات رو چندین برابر کرده ، البته بدون خرج خلاقیت کافی .

به نظرم بدترین قسمت کتاب، پایان کتاب چهارم هستش ، یه پایان بیش از حد انتظار خوب و خوش که آدم رو به یاد داستان های کوتاه ایرلندی میندازه ، با همون زنندگی و حتی بیشتر !

در اصل نویسنده با جلوگیری از نبرد نهایی در کتاب آخر ، داستان رو در نا تمام رها میکنه! و این سوال رو در ذهن خواننده حک میکنه : (( آیا نویسنده قصدش این بوده که منو مسخره کنه ؟))

با این وجود ناگفته نمونه که برخی قسمت ها جذابیت خاص خودش رو داشت . ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel

من هر چقدر سعی کردم که بفهمم هدف اصلی و پند این کتاب چیه نفهمیدم! هر کتاب-با ارزشی-نوشته میشه که که به مخاطبانش هدف بده یا ذهنشو باز کنه یا بلاخره یه چیز مفیدی بهش یاد بده! از درست کردن سالاد گرفته تا...سلحشوری و دفاع از میهن...! و تازه در آخر کتاب دقیقا" میشه این:

در اصل نویسنده با جلوگیری از نبرد نهایی در کتاب آخر ، داستان رو در نا تمام رها میکنه! و این سوال رو در ذهن خواننده حک میکنه : (( آیا نویسنده قصدش این بوده که منو مسخره کنه ؟))

واقعا جای فکر کردن داره...!

;)\ ;) [-()

قسمت هایی از کتاب انقدر کسل کننده میشد که نمیتونستم وسوسه ناشی از پرش به صفحات بعد رو سرکوب کنم ، مخصوصا قسمت هایی که مربوط به ملاقات های خصوصی ادوارد و بلا میشه ...

دقیقا"! من که به این قسمتا میرسیدم با خودم فکر میکردم که چرا بجای این دو ساعتی که برای خوندن این کتاب هدر دادم نرفتم کتابی مثل جین ایرو بخونم!؟ :(( :-?

و در عین حال دلم میخواست بدونم نویسنده سر نوشتن این قسمتا فکر میکرد مخاطباش چه جور آدمایی هستن؟!

احساس میکنم نویسنده به عبث برای اینکه جذابیت کتاب ها رو حفظ کنه در هر جلد خطرات و مشکلات رو چندین برابر کرده ، البته بدون خرج خلاقیت کافی .

کاملا موافقم... کارو خرابتر کرد... ;)

با این وجود ناگفته نمونه که برخی قسمت ها جذابیت خاص خودش رو داشت . ~x(

شوخی میکنی! ~x(

خوشحال میشم به چند مورد اشاره کنی!!!! ~x(

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

بگی نگی جمله آخر رو بیشتر برای رفع عذاب وجدان نوشتم ، تقریبا وقتی از قسمت های عاشقانه کتاب خارج میشدم احساس شعف بهم دست میداد . دروغ چرا ؟ تو کتاب ماه نو ، قسمت هایی رو که به جاکوب ختم میشد دوست داشتم . انتظار داشتم داستان وارد مرحله ای جدید بشه اما حیف که نویسنده در دور باطل گیر کرده بود .

به نظرم یکی دیگه از نقاط منفی داستان تصمیم ها و رفتار های غیر قابل پیشبینی و متضاد شخصیت هاست ، تنفر شدید جیکوب از خون آشام های گیاه خوار در سه کتاب اول ، ناگهان به همزیستی مسالمت آمیز جیکوب با چند دو جین خون آشام انسان خوار در جلد 4 تبدیل میشه . و موارد زیادی از این قبیل .

اگه فرض بگیریم نویسنده خودش رو جای بلا تصور میکرده باید این احتمال رو بدیم که نویسنده به بیماری مازوخیسم دچاره ، دوست داره رنج بکشه تا توجه و علاقه دیگران رو به خودش جذب کنه . چرا که بلا مرتبا صدمه میبینه ، به خطر می افته و زخم بر میداره ، و عاشقان سینه چاک بلا همواره در تلاش برای نجات جون اون هستند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
tolkien

آرون به بلا بدجور حسوديت ميشه ها ... [-(

(شوخي) ;) :((

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel
به نظرم یکی دیگه از نقاط منفی داستان تصمیم ها و رفتار های غیر قابل پیشبینی و متضاد شخصیت هاست ، تنفر شدید جیکوب از خون آشام های گیاه خوار در سه کتاب اول ، ناگهان به همزیستی مسالمت آمیز جیکوب با چند دو جین خون آشام انسان خوار در جلد 4 تبدیل میشه . و موارد زیادی از این قبیل.

بله... و اینجاست که آدم با خودش فکر میکنه نویسنده یه بار هم کتابشو نخونده!

کلا" این کتاب علاوه بر این که بار معنایی بسیار ضعیفی داره نکات ضد و نقیض و نا هماهنگ و به اصطلاح سرکاری توش زیاده... :D

اگه فرض بگیریم نویسنده خودش رو جای بلا تصور میکرده باید این احتمال رو بدیم که نویسنده به بیماری مازوخیسم دچاره ، دوست داره رنج بکشه تا توجه و علاقه دیگران رو به خودش جذب کنه . چرا که بلا مرتبا صدمه میبینه ، به خطر می افته و زخم بر میداره ، و عاشقان سینه چاک بلا همواره در تلاش برای نجات جون اون هستند .

کاملا"! :D اولین فکریه که به سر آدم میزنه! :D

آرون به بلا بدجور حسوديت ميشه ها ... :D

(شوخي) :D :D

[-( :-? ~x( ;) ;) :((

آرون به بلا حسودیش بشه؟! این دو تا چه ربطی به هم دارن؟! ~x( ~x( ;)

مثله اینکه طرفدارشی... ها؟! :D

زودباش! دلایلتو ارائه بده! :D

:D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

حسودی ! یعنی ممکنه ؟!

خودتون قضاوت کنید : دختره نه جلوه داره نه جمال ، نه بابای پولدار داره نه آداب معاشرت بلده ، دست و پا چلفتی هم که هست ، فقط از در و دیوار عشاق ماورایی و جادویی میریزه ( البته این آخریه یکم وسوسه کنندس ;) ) .

فکر میکنم فیلم هاش بسی دلنشین تر از خود کتاب هستش . در مقایسه با هری پاتر ، نارنیا ، دستیار یک شبح و قطب نمای طلایی که از نظر خیلی ها فیلم ها ضعیف تر از کتاب بودند ، فیلم گرگ و میش کیفیت بهتری نسبت به کتابش عرضه میکنه .

تو کتاب اول من بیشتر به جاکوب علاقه مند بودم ، اما در جلد های بعدی علاقه ام رو بهش از دست دام ، سث(ست) یکی از معدود شخصیت هایی هستش که بهش علاقه دارم ، شاید چون فکر میکنم شخصیتش یکم شبیه خودمه ( شایدم دلم میخواد من شبیهش باشم ! کی میدونه ؟!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
tolkien

;) آره من هم كاملا موافقم ، فيلم خيييييييييييييييييييييييييليييييييييييييييي بهتر از كتاب بود.

من كه شخصا تا مدتي تحت تاثير بلا بودم واقعا شخصيتش خيلي دلپذير بود . البته واسه كسايي مثل ما ، مثلا به تجملات اصلا اهميت نمي داد ، اهل مطالعه بود و خيلي هم با منطق بود و اگه مي خواست خيلي راحت ارتباط برقرار مي كرد. من كه ديوانش بودم. [-(

من هر چقدر سعی کردم که بفهمم هدف اصلی و پند این کتاب چیه نفهمیدم!

:((

شعار فيلم به نظر من همه چي رو در هر دو زمينه مي رسونه : اگر يك فرصت براي جاودانه شدن داشتيد ، دليل شما براي جاودانه شدن چه بود؟

بحث بين جاودانگي و مرگ از اوايل تاريخ تمدن هميشه يك موضوع داغ واسه مطرح شدن بوده كه تو اين داستان هم نويسنده به سبك و سياق خودش سعي كرده كه مطرحش كنه . و خيلي خوب تونسته اين كار رو با چاشني تخيل و عشق انجام بده .

اصلا شما بگين اگر يك فرصت براي جاودانه شدن داشتيد ، دليل شما براي جاودانه شدن چه بود؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

من اگه فرصتشو داشتم حتما جاودانگی رو انتخاب می کردم. دلیلم هم گشتن تمام جهان بود. تو این زندگی ماشینی همه چیز مثل برقو باد میگزره بدون این که لذت و استفاده کافی رو ببریم. خوب مطمئنا جاودانگی برام خیلی خوبه البته زمانی که بشه دیس ایبلش کرد تا هر وقت خسته شدی بمیری.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

همون یه مقدار انگیزه ای که برای خوندن کتاب داشتم از بین رفت!

من کتابو نخوندم اما چیزی که از فیلم فهمیدم اینه که دغدغه بلا جاودانه شدن یا نشدن نبود، اون میخواست به ادوارد برسه.

رسیدن به ادوارد دلیل جاودانه شدنش نیست.

جاودانه شدن بهایی بود که برای رسیدن به ادوارد پرداخت کرد.

در جواب سوالت:

اصلا دوست ندارم جاودانه باشم!

به میر نوروزی:

چیز دیگه ای نمیخوای؟ اون که دیگه جاودانگی نیست! میشه عمر طولانی با زمان مرگ دلخواه به همراه مخلفات! کیه که همچین چیزی رو نخواد؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel

اگه مفهوم کتاب همین جاودانگی بود که به نظر من به هیچ وجه مقصودشو خوب نگفت! کتاب میتونست خیلی زیبا تر و خردمندانه تر و با رایحه ی لطیفی از فلسفه باشه و در عین حال عشق جمالشم جای خودشو حفظ کنه.

درکل به نظر من این کتاب کار ضعیفیه و محتوا و مفهوم زیادی نداره. داستان فقط راجع به قرار ملاقات های عاشقانه ی دو نفره که خیلی خاطر همو میخوان همینو بس! ;)

اگر يك فرصت براي جاودانه شدن داشتيد ، دليل شما براي جاودانه شدن چه بود؟

من شاید در گذشته دوست داشتم جاودانه بشم اما الآن به این نتیجه رسیدم که جاودانگی لذت زندگی رو از بین میبره پس دوست دارم فانی بمونم تا قدر زندگی رو بدونم.

من کتابو نخوندم اما چیزی که از فیلم فهمیدم اینه که دغدغه بلا جاودانه شدن یا نشدن نبود، اون میخواست به ادوارد برسه.

رسیدن به ادوارد دلیل جاودانه شدنش نیست.

جاودانه شدن بهایی بود که برای رسیدن به ادوارد پرداخت کرد.

درسته. منم باهات موافقم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

صبر کنید یه سوال. اگه یه ادم جاودانه رو بندازیم تو دستگاه چوب خرد کن، بعدش بندازیمش تو کوره بازم زنده می میمونه؟ اگه آره چه طوری؟ والا تا اون جا که من می دونم جنس پوستشون که فولاد نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

جسمش میمیره! اما روحش نه!

توی توایلایت رو میگی؟ توی فیلم که کله و دست و پای خون آشامها رو میکندن و آتش میزدن و اونا هم میمردن.

در کل جاودانه بودن دلیلی بر رویین تنی نیست. جاودانگی یعنی اینکه نامیراست و به مرگ طبیعی نمیمیره مثل الفها در دنیای تالکین. توی هری پاتر ولدمورت جاودانه میشه اما اگه همین بلایی که گفتی سرش بیاریم جسمش از بین میره و میشه همونروح سرگردان توی جنگل آلبانی که میتونه با هزار بدبختی جسمش رو بدست بیاره. توی دنیای تالکین هم جاودانگی ای که سائرون و سارومان و ویچ کینگ و ... داشتن به معنای رویین تنی نبود. اونا هم جسمشون از بین رفت ولی زنده موندن(ویچ کینگ قضیه اش یکم فرق داره). حتی ملکور هم که قدرتمندترین آینوره قراره به دست تورین کشته بشه(که البته باز هم روحش زنده میمونه اما قدرتی نداره)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...