رفتن به مطلب

Recommended Posts

Imrahil Prince of Dol Amroth

خوب این خیلی عجیب نیست،چون چند جا از پرتقالی هم استفاده کرده،مثل کلمه میناس یا خود کلمه شایر هم که یه کلمه نورمن به معنی ناحیه یا اداره است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

سلام

خیلی ممنون از شما

ولی واسه ی من خیلی عجیب بود .

یه سوالی دارم ازشما .

ایا ممکنه تالکین اسمهای توی کتابشو از چندین زبان مختلف بدست اورده باشه؟؟؟؟

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی
سلام

خیلی ممنون از شما

ولی واسه ی من خیلی عجیب بود .

یه سوالی دارم ازشما .

ایا ممکنه تالکین اسمهای توی کتابشو از چندین زبان مختلف بدست اورده باشه؟؟؟؟

با تشکر

من فکر میکردم... دست کم بیشتر اسمها، به زبان ابداعی خود تالکین باشند؟ نیستند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

راستی همین چند وقت پیش داشتم یه مجله ای می خوندم که درباره ی زندگی ریچارد واگنر ، موسیقیدان آلمانی و اپراهاش نوشته بود . یه اپراش به نام حلقه نیبلونگ ( nibelung ) رو دیدم که شباهت زیادی به داستان هابیت و ارباب حلقه داشت :

" این اپرا مشهور ترین اثر واگنر است که داستان آن درباره حلقه جادویی است که کوتوله ای به نام البریش آن را از طلایی از رود راین دزدیده ، ساخته و هر کسی صاحب آن شود در واقع تمام قدرت جهان را در اختیار خود خواهد داشت . واگنر شیفته دنیای افسانه ها و اسطوره ها بود و علاقه اش را در این اپرا به خوبی نشان داد چون در طول چهار اپرایی که در این داستان اجرا می شود ، پای همه افسانه ها و اسطوره ها به میان می آید و حلقه به چیزی برای مبارزه خدایان ، عفریت ها ، غول ها و قهرمانان تبدیل می شود . "

ویرایش شده در توسط Elrond

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

در ضمن یه جای دیگه هم نوشته بود : دو پرده از این در سال 1854 تموم می شه و در 1872 اپرا رو تموم می کنه .

اسم چهار اپرا :

- طلای راین

- والکوره

- زیگفرید

- غروب خدایان

" نیبلونگ‌ها در افسانه‌های ژرمنی، نژادی از موجودات بسیار کوتاه‌قامت هستند که در جهان زیرین، به نام «سرزمین مه» سکونت دارند و به سبب نام شاهشان که «نیبلونگ» است، به این نام خوانده شده‌اند و گنجی بزرگ در زیر زمین دارند. زیگفرید پس از کشتن شاه آن‌ها و پیروزی بر کوتوله‌ای به نام آلبریش، گنج را به چنگ می‌آورد. پس از آن گنج‌داران، یعنی نخست زیگفرید و جنگاورانش و سپس بورگوندها نام نیبلونگ‌ها را برای خود برمی‌گزینند. "

راستی ، تالکین هم داستانی به نام افسانه زیگفرید و گوردون نوشته که در 2009 چاپ شد و منظور از کوتوله دورفه ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halfling

از اونجایی که آثار تالکین همگی اسطوره ای و افسانه هستند طبیعیه که شبیه آثار اساطیریه دیگر ملل و نویسنده ها باشه چرا که اسطوره و اسطوره سازی در ضمیر همه ی انسانها هست و از بدو خلقت آدم تا به امروز تداوم داشته و خواهد داشت .

اسطوره یک نیاز مبرم برای انسان است برای تبیین بسیاری از رازها و مجهولاتش .اسطوره تاریخی از زندگی ما انسانهاست که معلوم نیست کی و کجا بوده و فقط به طور نامفهوم در خاطرات ماست به همین دلیل تمام اسطوره ها شبیه به هم هستند. مثلا شما همین شاهنامه رو با لوتر مقایسه کنید خواهید دید که یکسری شباهت ها دارن.

ویرایش شده در توسط تضاد
سهو نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

من با اجازه ی دوستان یه جسارتی کردم و چیزکی نوشتم در مورد زمینه های تأثیرگذار روی تالکین. ;) اگر بخونید و نظر بدید بسیار خوشحال میشم :D

در اعماق سرزمین میانه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با تشکر از تضاد عزیز بابت نوشتن مقاله ای که واقعا جای خوندن داره اما خوب هر چه قدر هم که مقاله نویش ماهری باشی باز یه جاهایی مشکل داری البته نظر من اینه !!

تضاد جون من مقالت رو کامل نخوندم اما سر سری که می دیدمش تو اخر مقالت به نظرم یه جایی مشکل بود :

" تالکین در صدد ساخت حماسه (epic) نبود و می خواست افسانه ای (myth) برای کشورش بسازه و .... "

خوب راستش تا اون جایی که اطلاعات من قد می ده myth می شه اسطوره نه افسانه legend!! و از اون طرف مضمون افسانه و اسطوره با هم فرق دارند !!

و باز اگه منظورت اینه که تالکین می خواسته اسطوره بنویسه به نظرم یه ذره خیلی بزرگ نمایی و همون حماسه ای که گفتی امکان نداره واسه تاکین بس باشه !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

سلام بر الراند عزیز.من عاشق ریچارد واگنر و حلقه نیبلونگنم

واقعا زیباست حیف که داستانش زیاد پیرنگی نداره ریچارو واگنر یه نابغه بوده بخصوص در آپرا ،غیر از این نویسنده،طراح لباس و رهبر ارکستر هم بوده و همه این کارها رو به بهترین طریق انجام داده مثل الان که واقعا هانس زیمر بسیار قدرتمنده.

در ایران متاسفانه با اینکه داستان های حماسی زیادی داریم اصلا توجهی به این نمیشه

این افسانه زیگفری رویین تن واقعا هیتلر رو دیوونه کرد

اصولا موسیقی آلمانی بس که قدرتمنده ترسناکه مثل قطعهsiegfried funeralکه واقعا محشره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

با تشکر از تضاد عزیز بابت نوشتن مقاله ای که واقعا جای خوندن داره اما خوب هر چه قدر هم که مقاله نویش ماهری باشی باز یه جاهایی مشکل داری البته نظر من اینه !!

تضاد جون من مقالت رو کامل نخوندم اما سر سری که می دیدمش تو اخر مقالت به نظرم یه جایی مشکل بود :

" تالکین در صدد ساخت حماسه (epic) نبود و می خواست افسانه ای (myth) برای کشورش بسازه و .... "

خوب راستش تا اون جایی که اطلاعات من قد می ده myth می شه اسطوره نه افسانه legend!! و از اون طرف مضمون افسانه و اسطوره با هم فرق دارند !!

و باز اگه منظورت اینه که تالکین می خواسته اسطوره بنویسه به نظرم یه ذره خیلی بزرگ نمایی و همون حماسه ای که گفتی امکان نداره واسه تاکین بس باشه !

اصلان جان، من هیچ ادعایی در زمینه ی مقاله نویسی ندارم دوست من :D به هیچ وجه خودم رو خبره نمی بینم بنابراین فرمایش شما رو در مورد مشکل داشتن می پذیرم و امیدوارم با تذکر نکات این چنینی بهم کمک کنی. هم شما و هم بقیه ی دوستان :D

این که گفتم ارباب حلقه ها «حماسه» نیست دلیل خوبی براش دارم. حماسه، هر چقدر هم که با شکوه باشه و حتی اگر هم بر خلاف بیشتر داستان های حماسی، با تغییر زمان، با سقوط ستاره ی اقبالش مواجه نشه باز هم محدود به یک جغرافیای خاصه و به ندرت مخاطب جهانی پیدا میکنه. نمیگم حماسه ی یک ملت به هیچ عنوان برای یک ملت دیگه جذابیت نداره. منظورم این نیست. اما استادی مثل پروفسور دراوت میگه که یک خواننده ی بیگانه، هرگز نمی تونه به کنه ظرافت های حماسه ی یک قوم دیگه پی ببره ;) اینه که تمام نتیجه گیری بالا رو به حساب بنده نگذار! :D

اثر تالکین به گفته ی خودش myth هست و هیچ کجا اون رو با عنوان legend یاد نکرده. این رو کنار دوره ی تاریخی بگذار که در اروپا، تا ملتی افسانه ای قدیمی نداشت با نوعی دیده ی حقارت بهش نگاه می شد و استقلالش زیر سؤال می رفت تا به این نتیجه برسی که چرا فقدان یک myth برای انگلستان، تالکین رو می آزرد. اما این که چرا برابر myth رو افسانه گرفتم نه «اسطوره» تو که بهتر از دیگران باید دلیلش رو بدونی دوست من! من با این لغت جعلی -اسطوره، که بعضی هم تازگی لطف کردن و قوز بالای قوزی روش ساختن و می نویسن استوره!!!!- مشکل ریشه ای دارم و هنوز نتونستم به رغم استدلال های استادی مثل دکتر کتایون مزداپور ازش استفاده کنم :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
کیاکسار گرگین

آثار تالکین خیلی جهان شموله،میشه گفت که منابع الهامش از شمار بیرونه.اگر کسی باشه که انقدر تبحر داشته باشه که بتونه بررسی تطبیقی این آثار رو با فرهنگ و اساطیر آریایی انجام بده مطالبی از درونش میاد که حیرت انگیز و بهت آوره.فراتر از هر شباهتی که تا حالا مورد مطالعه قرار گرفته،حتی در پنهان ترین لایه ها،مثل آداب و رسوم و معماری،مخصوصاً آداب ، رسوم ، فرهنگ ، هنر و معماری "نومه نور" که نکات فوق العاده آشکاری رو نشون میده.بارزترینش معماری شهر میناث تیریث هست که بی نظیره و نمونه ی این معماری با این کیفیات در هیچ جای دنیا ثبت نشده به جز در ایران خودمون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Armando

با سلام ودرود خدمت دوستان آردایی

میخواستم بگم که این مطلب که تالکین فقط داستان بلند فانتزی ای رو با کمک گرفتن از تخیلاتش نوشته و صرفا برای سرگرم کردن یا وصیت کردن به فرزندانش نوشته و یا برای کسب درآمد، کاملا یک نگاه سطحی و نادرسته.

یعنی داستانی با این جزئیات ریز در مورد اسامی افراد و مکانها و زبانهاشون و نکات ریزی که توی تاریخشون هست و غیره و غیره همگی اینها تصادفی نیست.

بیشتر ماها به کتاب آسمانی قرآن اعتقاد داریم به عنوان مثال در مورد خلقت انسانها در آیه 30 سوره بقره میخونیم:

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد ﴿۳۰﴾

پس معلوم میشه قبل از انسانها موجوداتی بودند که در دنیا خون ریزی و کشتار راه بندازن. به همین خاطر فرشته ها مخالف بودن و میترسیدن. که بعدها دسترسی انسانها و جنیان یا الف ها رو به هم محدودتر و سختتر کردند که از جنگ و خونریزی جلوگیری بشه.

همچنین توی نوشته های ادیان دیگه از جنگها و کشتارهایی از این قبیل اسم بردن

به عنوان مثال در تاریخ طبری هم اشاره ای گذرا به این نکته که عزازیل که بعدها به اسم ابلیس شناخته شد قبل از طرد شدنش مسئولیت سرکوب جنیانی را داشت که بر روی زمین طغیان کردند و خونها ریختند. چون از جنس خودشون بود مسئول سرکوبشون هم شد. که این جنگ هزاران سال طول کشید.

حال این سوال مطرحه که آیا تالکین از کسی یا موجودی یا از ماوراء خبری بهش رسیده که تونسته با چنین جزئیاتی دنیای قبل از انسان رو به تصویر بکشه؟ نظر شما در این مورد چیه؟

http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&user=far&quantity=&sura=2&ayat=0

ویرایش شده در توسط الوه
افزودن تگ کد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
alirezatheking

بهترین ترجمه جمهور افلاطون را استاد محمد حسن لطفی در ترجمه کامل دوره آثار افلاطون موجود است: دوره آثار افلاطون، نشر خوارزمی،چهار جلدی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

بسیاری بر این باور هستن که نویسندگانی چون تالکین از اديث نسبيت و کتاب قصر افسون شده ی اون الهام گرفتن

وقتی که این کتاب رو که برای رده ی سنی کودک ونوجوانه میخونیم واقعا به نظر میرسه که منشا حلقه ی یگانه این داستانه

اما سیر داستان چیزی کاملا متفاوت تر از نوشت های تاکین هستش و باعث میشه این نظر رو رد کنیم

نوشته های تاکین در دنیای متفاوت با تاریخی کاملا مجزا اتفاق میفته و هیچ سنخیتی با دنیای واقعی ما نداره

یک جهان مستقل و کامله که آغاز مشخص داره جغرافیای مستقل داره و البته مثل یک جهان پایانی هم برای اون نیست و میتونه تا همیشه ادامه پیدا بکنه

از این گذشته بسیار متنوعه

کتاب قصر افسون شده میشه گفت فقط مشابهت هایی با داستانهای تاکین داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid reza

به نظر من تالکین از خیلی چیز ها الهام گرفته مثلا از افسانه های کهن انگلستان مانند شاه آرتور و........همون طور از افسانه های یونان باستان که اکثرا راجب مبارزه خوبی با بدی هستند ودر این افسانه ها بیشتر قهرمانان افرادی معمولی هستند مثل کتاب هابیت که قهرمان آن بیلبوبگینز یه هابیت است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
M.A.R

یه جامعه شناس هست به اسم یونگ که راجع به اسطوره ها خیلی کار کرده. اون میگه وقتی یک حس و حال بین عده قابل توجهی از مردم عمومیت پیدا میکنه در مرتبه ای از ذهن ذخیره میشه که یونگ بهش میگه ضمیز ناخود آگاه جمعی. چیزی اونجا وارد میشه تعیین کننده وضعیت کلی فرد تا مدت ها بعده. مثال من سیلماریلیون رو میخونم وتا چند وقت بیشتر علاقه دارم راجع به اون صحبت کنم یا داستان هاش یادم میفته و به طور کلی تو حال وهوای بلریاندم. حالا اگه این چیزی که تو سرمه یه ترس، یه امید یا یه غرور یا یاس ویا هر حالت این چنینی ای باشه سعی میکنم اون رو برای خودم به تصویر بکشم با یه متن یه نقاشی یا نقل کردن اون برای دیگران یا حتی با موسیقی. وحتی اگه دست به کارهایی که گفتم نزنم توی ذهنم تصویر میکنم که اگه چنین کاری بکنم چه جور چیزی از آب در میاد.

حالا چرا اینهمه حرف زدم؟

تالکین یه زبان شناس بود و تحصیل کرده در علوم اجتماعی. چیزی که من بالا سعی در توضیح دادنش داشتم خیلی بهتر میدونسته و اینرو هم میدونسته که مردم چیزی رو دوست دارن که شبیه همون چیزیه که عاشقشن و حتی اگر هم نمیدونسته خودش عاشق چیزی بوده که نوشته تا مردم دوستش داشته باشن. یا به بیانی دیگه اون میزان علاقه مندی دیگران رو به چیزی اسطوره ای با میزان علاقمندی خودش به اون چیز میسنجه. و این ثابت میکنه که اون آدم باهوش و خلاقی بوده گه تونسته چیز هایی رو که عاشقشه رو خوب شناسایی کنه. و میشه گفت تالکین هیچ چیزی از خودش نساخته چرا که خودش علاقمند صدها و چه بسا هزاران داستانی که خودش خونده بوده و اگه آدم واقا چنین آدم بیکاری وجود داشته باشه که تمام علایق تالکین رو پیدا کنه میتونه تکتک کلمات تمام کتاب خای تالکین رو به علایق مختلف اون نسبت بده.

خودم هم میدونم که نتوستم مطلبو خوب بیان کنم و به خاطر نحوه نه چندان جالب متن والبته طولانی بودنش از همه عذر میخوام. برای بدست اوردن اطلاعات بیشتر در مورد نظریه یونگ به کتاب "بشقاب پرنده ها: اسطوره نوین" مراجعه کنین.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...