رفتن به مطلب
DarkHeart

رول پلینگ سرزمین میانه

Recommended Posts

Legolas

آقا من نفهمیدم قضیه چیه؟

بابا رضائی درست توضیح بده منم ملتفت شم!ولی در هر صورت من لگولاسم...کسی نقش منو ورنداره ها!

گفته باشم!

با عرض پوزش دیر کردی :دی

من زودتر انتخاب کرده بودمش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

بالاخره یکه پیدا میشه مارو از این ابهام درباره رولپلینگ در بیاره

رضایی جان کجایی پس بیشتر بگو

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

خب فکر کنم همه نقش ها شون رو معرفی کردند حالا وقتشه که یه داستان خوب پیدا کنیم هر کس هر داستانی رو که مد نظر داره بگه تا یکی رو انتخواب کنیم در ضمن حواس تون به نقش هایی که تو داستان هستند باشه که جور در بیان اینم لیست نقش ها :

آراگورن دوم پسر آراتورن دوم ملقب به شاه اله سار-لگولاس-گندالف-کورونیر- تراندویل -آرون

من هم گیملی هستم

ویرایش شده در توسط agarwaen

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas Greenleaf

اااااااااااا لگولاس این نامردیه من اینجا حق آب و گل داشتم! :D اشکال نداره منم بابات میشم حالتو جا میارم :دی

من تراندویلم خخخخخخخخخخ :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

شما دوتا لگولاس ها کدوم به کدومتونه ؟!

کدومتون لیدی لگی هستش ؟ کدومتون اونیه که یه مدت عکس اورلاندو بلوم رو با کت شلوار به عنوان آواتار انتخاب کرده بود ؟ الان دور سر من داره ستاره میچرخه :دی

منم احتمالا باید نقش آرون رو بازی کنم ؟!

از اونجایی که آراگورن در اواخر دوران سوم بوده ، داستان و شخصیت ها رو در همین بازه انتخاب میکنیم .

این ادامه داستان خوبه ؟ :

درست همون زمانی که سارومان داشت از روی مهتابی برای گندالف و برو بکس سخنرانی ایراد میکرد ، آرون در ریوندل مشغول گذراندن امتحان مقطع دکترای ملیله دوزی بود ، این آخرین مدرکی بود که برای کسب آمادگی برای ازدواج نیاز داشت و پایان نامه اش هم پرچم مشکی ای بود مزین به درخت سفید و هفت ستاره . هیت داوری که از پنج بانوی میچر! تشکیل میشد مشغول برسی نتایج آرون بودند و با نکاهی موشکافانه آن را برسی میکردند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

کورونیر بی زحمت یه خلاصه از این داستانت بگو تا اگه خوب بود اونو ادامه بدیم من هم یه پیشنهاد دارم بعد از نابودی حلقه لگولاس و گیملی به سیاه بیشه می روند تا به خانه هایشان برگردند اما در کمین دشمن (مثلا باقی مانده شرقی ها) می افتند و اسیر می شوند تراندویل با تاخیر لگولاس در بازگشت به دورف های اره بور شک می کند و اماده نبرد با آنها می شود . اراگورن هم سعی می کند تا لگولاس و گیملی را پیدا کند تا درگیری شکل نگیرد . فقط باید یه راه حل برای برگردوندن گندالف و زنده کردن کورونیر پیدا کنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

صبر کن،حالا که صبر کردی،وقت بده تا بپزمش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

فک کنم ابهام سازی توسط آگارواین جان دوست پر حوصله ی ما انجام شد.اما بازم یه خورده توضیحات میدم:دی قراره که یه رول پلیینگ کوچولو انجام بدیم فقط همین!

آقا اینم بگم که من فعلا ایده ی جالبی ندارم و از ایده هایی که گذاشته شده استقبال نمیکنم.بازم بگردیم(فک کنیم,رو مخمون فشار بیاریم) ببینیم که میتونیم ایده ی جالبتری پیدا کنیم؟آقا مشخص کنین که چه کسایی چه نقشهایی رو بر میدارن.فک کنم یه خورده تعداد کاراکترامون کم باشه.

بابت تاخیر هم عذر میخوام.من از استفاده ی از اینترنت تحریم شدم(زیاد نمیتونم استفاده کنم).اگه من نتونستم که مرتب توی پلی حاضر شم یکی دیگه باید نقش منو برداره.

دیگه از منبر میام پائین و منتظر نظرات شما میشینم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas Greenleaf

آرون جان دلبندم من لیدی لگی هستم :دی

اوشونم لگوولاس :دی

الان یعنی باید این داستانو ادامه بدیم آرون؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

با سلام

میشه در مورد این رولپلیینگ و قوائدش یه توضیح بدین؟ یعنی این جوریه که هر کس نقش یه کسی رو توی داستان بازی میکنه؟ شاید منم اومدم!:D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

.

با سلام

میشه در مورد این رولپلیینگ و قوائدش یه توضیح بدین؟ یعنی این جوریه که هر کس نقش یه کسی رو توی داستان بازی میکنه؟ شاید منم اومدم! :D

قواعد رو که باید از آگارواین و کورونیر جان پرسید:دی ولی شما فعلا یه شخصیت انتخاب کنین تا ببینیم چی میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

همه که جاشون تثبیت شد قوانین هم اعلام میشه(البته اگه دقیق تر بگیم،قانون که نه،روش ها).

در ضمن ما که قراره یه سری از رفته ها رو برگردونیم و مطابق میلمون داستانو ارائه بدیم،چرا یه مقدار آزادی عمل به خودمون ندیم؟یعنی داستان خودمونو تو سرزمین میانه راه بندازیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

همه که جاشون تثبیت شد قوانین هم اعلام میشه(البته اگه دقیق تر بگیم،قانون که نه،روش ها).

در ضمن ما که قراره یه سری از رفته ها رو برگردونیم و مطابق میلمون داستانو ارائه بدیم،چرا یه مقدار آزادی عمل به خودمون ندیم؟یعنی داستان خودمونو تو سرزمین میانه راه بندازیم.

منم مخالف این کار نیستم ولی باید تدابیری بچینیم که بی نظمی ایجاد نشه چون مسلما هر فردی دوس داری به سبک خودش داستان رو پیش ببره

در هر صورت تابع نظر جمع هستم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

خوب برای داستانمون یه پایه انتخاب میکنیم و جهت حرکتش هم تا حدودی که از دستمون بر میاد تعیین میکنیم و هر کسی (به نوبت) نقششو بازی میکنه.

اگه آگرواین هم با ایده برداشت آزاد از سرزمین میانه موافق باشه که بخش اعظمی از کار انجام شده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

ولی من با برداشت آزاد (تغییر در گذشته ها موافق نیستم).به هر حال من تابع جمع هستم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

منم با تغییر دادن داستان اصلی موافق نیستم و اگه در باره چیزایی که تالکین توضیح نداده داستان رو بنویسیم بهتره گر چه به هر حال مجبور می شیم تغییراتی رو ایجاد کنیم ولی به نظرم هر چه مقدارش کمتر باشه داستان قشنگ تر می شه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

اگه قراره در گذشه دست نبریم که میشه تکرار مکررات ، ذهن خلاقتون رو آزاد کنید ، البته زیاده روی نشه !

من یه پیشنهاد دارم ، میتونیم تا قضیه دستمون بیاد هر کدوم در نقش هایی که داریم به داستان های جداگانه اما موازی بپردازیم ، مثلا من با آرون در ریوندل ، کرونیر در آیزنگارد ، لیدی لگی در سیاه بیشه و ... در زمان مناسب هم میتونیم نقش هامون رو به هم پیوند بزنیم و مثل چند رودخانه کوچیک که به یه رودخانه بزرگ متصل میشه ، عمل بکنیم .

تا اون زمان هم قلم دستمون میاد ، هم هرکی میتونه آزادانه به تخیلاتش برسه و هم این که پیش زمینه مناسبی فراهم میشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

.

قواعد رو که باید از آگارواین و کورونیر جان پرسید:دی ولی شما فعلا یه شخصیت انتخاب کنین تا ببینیم چی میشه

والا من شخصیت خاصی تو ذهنم ندارم. یه سوال. این شخصیت ها حتما باید توی داستان تالکین وجود داشته باشن یا میشه یه شخصیت خودم بیارم تو کار؟ بعد من یه نظر دارم. من می گم شروع داستان رو یه نفر با شخصیت های مورد نیاز شروع کنه. بعد هرکس شخصیت مورد علاقش رو برمی داره. چون این جوری که هرکس یه شخصیت مجزا بر میداره آوردن همشون توی یه داستان سخت میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

بابا ، اگه کاری میخواین بکنین ، خب بکنین دیگه :دی

یه صفحه پشت و رو (!) دارین بحث میکنین که چی کار کنین . خب یکیتون شروع کنه ، بقیه هم از نبوغشون استفاده کنن ادامه بدن

این سنت اصیل تعارف کردن رو بزارین کنار

منم نمیخوام بیام تو بحثتون :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baggins

نظر هابیت آردا

به تقویم و نقشه آردا نیاز دارید که توش هفته ها و سال های خاصی مشخص بشه تا نقش ها با آب و رنگ جلو برن. تو نقشه هم میتونید به جاهایی برید که حتی استاد تالکین هم پاشو نذاشته :D

منم اینقدر توانایی ندارم که تو بحثاتون شرکت کنم :D

زودتر شروع کنید دیگه

ویرایش شده در توسط bagins

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

به نضر من هم اکه تو داستان اصلی دست نبریم بهتره.

یه داستان جدید با یه سری اتفاقات جدید و همون طور که هابیت گفت در مکانهای جدید بهتره.

مثلا یه چیزی تو مایههی داستان هابیت.

ولی اول خط داستانو تعیین کنیم

به نظر من اگه رضایی جان این کارو بکنه بهتره ولی بازم بستگی به شرکت کننده ها داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

گاندولف اسکین عزیز به من(آراگورن) لطف دارن.شرمنده یمان مینمایند :D (صورتمان گل انداخت).من که دارم سعیمو میکنم.ولی گفتم که از اینترنت دارم محروم میشم.فعلا ایده ی من اینه که آراگورن در شرق سرزمین میانه با نزاد جدیدی از موجودات شرور روبرو شده که احتمالا بازمانده ی اورکها هستن و بیرحمانه به قلمرو ی آزاد انسانها و موجودات حمله میکنن و در جنگل فنگهورن هم به قطع انتهای باقیمانده پرداختن و شاه ائومر هم از شاه درخواست کمک کرده.از طرفی شایعه شده که همسران انتها به تعداد بسیار کم یافت شده اند و قصد برگشت به فنگهورن رو دارن و این وظیفه ی کاردولان و آراگورنه که اونها رو از خطراتی که تهدیدشون میکنه حفظشون کنن.

همسر عزیز من به خاطر پیشگویی ارباب الروند نگران سرنوشت منه و اینکه چه بلایی به سر حکومت من و حکومت انسانها میاد.لگولاس و گیملی هنوز به سرزمین قدسی کوچ نکرده اند ولی از مشکلاتی که در سرزمین مینه جاری هستن خسنه شدن.گاندولف هم در جستجوی همسران انتها هستش و خبر آورده که والار هنوز هم دست از حمایت از سرزمین میانه بر نداشتن و با این حال تقدیر انسانها در دست خودشونه.

اما تناقضات و ضعفهای موجود در داستان من:

اولا اینکه ما میدونیم که در تمام دوران حکومت شاه اله سار آرامش بر سرزمین میانه حکمفرما بود و مشکلی پیش نیومد.دوما عدم حضور شخصیتهایی مثل سارومان.سوما مشکوک بودن کوچ گیملی و تاریخ دقیق آن.چهارما از کجا معلوم که قدرتهای آردا(والار)اصلا قصد دست برداشتن از سرزمین میانه رو داشته باشن(میدونیم که مانوه و واردا هنوز هم از فراز تانیکوئتیل آردا رو تحت نظر دارن)(امیدوارم منظورمو خوب رسونده باشم).

به هر حال هدف من از زدن این پست این بود که توی یه پست از صفحه ی قبل منظور من از اینکه همه ی جوانب رو در نظر بگیریم و کاملا رمان نوسی نباشه چی بودش.

اگه این قد دست دست میکنیم و اعصاب بقیه ی کاربران خرد شده من عذر میخوام.

به هر حال کارای دیگه ای مثل ترجمه ی دانشنامه و درسام هم مونده.

ویرایش شده در توسط رضائی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

خوب فکر کنم تعدادمون خیلی کمه

باید چیکار کنیم؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

خوب فکر کنم تعدادمون خیلی کمه

باید چیکار کنیم؟

قرار نیست داستان شما به وسعت سرزمین میانه باشه.

شخصیت هایی رو که انتخاب کردین رو یه طوری عوض کنین که بتونید با تعداد کم هم داستانتون پیش بره!

در ضمن یکی هم با قاطعیت بیاد سروسامون بده.جمع بندی کنه.و داستان رو مدیریت کنه!

در ضمن منم تام بامبادیلم :D از اونجایی که کارام حساب کتاب نداره یه وقتایی هم جفت پا میپرم وسط داستانتون ولی خب مشخص نمیکنه کی میام!پس رو من حساب نکنین

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas Greenleaf

می شه توروخدا داستان طنزم داشته باشه؟می دونید که من نمی تونم مثل بچه آدم حرف بزنم! :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...