رفتن به مطلب
MAS

رویاهای تالکینی ما

Recommended Posts

MAS

فکر و ایدۀ ایجاد این تاپیک از پریروز صبح که یه خواب عجیب و غریب دیدم به سرم زد. البتّه قبلش بگم که اعضایی که می خوان توی این تاپیک پست بزنن(غیر از نظراتشون)، لطف کنن دو سه تا مسئله رو حتماً رعایت کنن:

یک- خواب و رویایی رو تعریف کنن که حتماً ربطی به اون چه که ما در این سایت در پی انجامش هستیم داشته باشه و هیچ رویای متفرّقه ای رو به صرف عجیب بودنش اینجا تعریف نکنن که خواب های هممون مملو از این جور رویاهاست.

دو- اگه رویایی که می خواهید تعریف کنین یه رویای شاعرانه و لطیفه، لطف کنید یا مثل بانو آرون به شعر تبدیلش کنین(ترجیحاً فارسی البتّه :cool: ) و یا با یه نثر زیبا توصیفش کنید و مهمتر از همه اینکه اونو توی این تاپیک نزنین چون که هرچی باشه این تاپیک مباحثش همگی ترولیه!

سه- لطف کنید این رویایی رو که می خواین تعریف کنید هیچ موردی اعمّ از سیاسی، اخلاقی و ... نداشته باشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
پرنسس ایووین

خوب ایده ی جالبیه mas عزیز خودت بسم الله رو بگو و اون خواب عجیبت رو بنویس تا ما هم یاد بگیریم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber

من خواب دیدم :

بعد از ظهر ساعت 3:20 بود از یه قلعه اومدم و دیدم آرگورن منتظرم هست ! با هم رفتیم به یه جنگل که یدفعه سر و کله سارومان پیدا شد و زد آرگورن رو نفله کرد ولی من مثل شیر پریدم که بزنم نصفش کنم که یکدفعه از خواب بیدار شدم

البته این خواب رو بعد از دیدن فیلم دو دیدم یعنی همون شب !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MAS

قبل از هر چیز ممنون از رابر برای تعریف کردن خوابش.

خوب ایده ی جالبیه mas عزیز خودت بسم الله رو بگو و اون خواب عجیبت رو بنویس تا ما هم یاد بگیریم.

راستش من اون خواب رو که بیشتر از اینکه به آردا ربط داشته باشه به سایت آردا ربط داره، با تمام جزئیاتش توی ذهنم دارم. فقط هنوز فرصت نکردم بشینم مرتّبش کنم و بنویسمش. تا یه هفتۀ دیگه امتحانام تموم میشن و اون موقع حتماً این کار رو می کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

دیشب وقنی برای بار n ام فیلم رو دیدم یه خواب باحالم دیدم! خواب دیدم دیسکو گذشتم تو دستگاه(اسلات دستگاه ما عمودیه و مث ضبط ماشیه و پوششی نداره!) بعد رفتم نشستم رو مبل ... اطرافمو نگاه کردم دیدم چند نفر با لباسهای نیروهای ویژه نشستن رو مبلها و دارند چای میل میکنند و با من خوشو بش میکنند!(دوربین خواب سوم شخص بود! اکثر خواب های من اینجوریند!) که یه هو سی دی با سرعت- مث یه شوریکن یا سنگ فرض در رفته!- از دست گاه پرت شد بیرون و زد کله ی اونی که بغل من بود رو دو شقه کرد! خوب البته سی دیش فیلم لوتر بود!

من الان دارم پستو ویراسش میکنم! خوب نمی خواستم اینو بگم ولی دیدم لطفش به همینه : وقتی او طرف مرد یه صدای گفت :

Terorists win!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

من هم دو بار رویاهای آردایی-الفی دیدم ولی ترولی نبوده. و شعرشون هم نمیشه کرد ولی لحظه های لذت بخشی بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Imrahil Prince of Dol Amroth

بله ،عالم رویا واقعا عجیبه البته من اصولا کم خواب میبینم ،و اگه ببینم هم کمی مسخست مثلا یه روز بعد از آمادگی دفاعی خواب دیدم در نبرد مورانون وایسادم و دارم با کلاش اورکه رو میزنم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
yashar

ایمراهیل غزیز منم یک با ر خاب دیدم به همراهه اراگورن و سر بازانه گاندور در سنگر پناه گرفتیم و با تبر کمان و m4 در هاله درم کردن اورکها و مردانه شرقی هستیم بعد یهو ما ضعیف شدیم و اونا ریختن بیرون از سنگراشون وبه ترفه ما هخوم اوردن ما از ترسه تیر همه می پری دیم روزمین که ناگهان چشمم به اراگورن اوفتاد(البته شخسییت اراگورن در بازی اکشن لوتر) که جلویه یکی از ورودیا استلده و در حاله جنگ و جلو گیری از وروده اورک ها است

بعد یک ترول اومد اونجا ووقتی خواست با گورز بزنه کمر اراگورنو خورد کنه (گریم میگیره)یک سربازه فدایی خودشو پرت کرد جلو و بعد از خوردن زربه گورز که بگم خدا نسیبه وارگهایه جنگل نکونه به روی من پرت شود که باعث شود من از خواب بپرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durin

تو جنگ با ترول ها بهتره از موشک ضد تانک استفاده کرد ....

ام-4 وتبر به درد نمی خوره...

منم یه شب خودمو بین یاران حلقه تو موریا دیدم...

حالا نمی دونم نزگول چطور اونجا اومده بود وبه ما حمله کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MAS

و امّا رویایی که دیدن آن ایجاد این تاپیک را باعث گشت:

خواب و رویایی که من دیدم، نه در مورد تاکین و یا آردا، که در مورد مرکز اجتماع پیروان تالکین در آردا( http://WWW.ARDA.IR ) بود. راستش من خواب دیدم که برو بچّه های سایت برای منظوری که هنوزم دقیقاً به یاد نمی یارم که چی بود، در یک روز پنجشنبه و یا شاید هم جمعه، دور هم جمع شده اند. نه،اشتباه نکنید!، من خواب ِ همایش ندیدم(قابل توجّه اونایی که نیومدن همایش و یا اون موقع هنوز عضو نشده بودن!). این گردهمایی بیشتر شبیه یه جور مهمونی بود که تو خونۀ یکی از اعضای سایت به اسم لاله(!؟! داریم همچین کسی رو اینجا؟؟) برگزار می شد؛ البتّه تا اونجایی که یادمه، گویا این لاله خانم غیر از عضو بودن توی سایت، از دوست های صمیمی بانو آرون هم بودن . از نکات قابل توجّه این گردهمایی – میهمانی، سادگی بیش از حدّ اون بود، به نحوی که موقع نهار(!!!)، مثل این اردوهای دسته جمعی، رو زمین از این سفره های سرتاسری پهن کرده بودند و جالب تر اینکه خود لیدی آرون که اصلاً شبیه اونی نبود که توی همایش و توی فیلم دیده بودیم، داشت وسط سفره راه می رفت و یه چیزی شبیه به یه ژلۀ سه طبقه(دقیقاً مثل این کیک های سه طبقۀ تولّد، البته تو اندازۀ کوچکتر) رو می ذاشت جلوی مهمونا! این ژله رنگش قرمز بود و بیشتر شبیه این شمع های تزئینی بود و به خاطر همین هم اشتهای آدم رو کور می کرد! یادمه عدّۀ نسبتاً زیادی اومده بودن؛ دخترها همگی ته اتاق بودن و پسرها هم در طول سفره، کنار من نشسته بودن. البتّه توی پسرها شخص خاصی رو به اسم یادم نمی یاد، ولی یکیشون بود که خیلی شرّ و شیطون بود و همش این ور و اون ور می رفت؛ توی خواب می شناختمش و می دونستم که یکی از کسایی هست که زیاد پست می زنه توی سایت، ولی الان یادم نمی یاد که کی بود و اصولاً این آقا پسر، هیچ کدوم از این اعضای سرشناس سایت هم نبود. دخترها همه لباس توی خونه و البتّه بسیار ساده پوشیده بودن. آدم احساس می کرد این بندگان خدا از خود صبح داشتن توی آشپزخونه زحمت می کشیدن!(اگه لیدی آرون، اون پیراهن سفید خالدار و اون دامن مشکی بلندی رو که پوشیده بود می دید، یا سر خودش یه بلایی می آورد و یا سر من که این خواب رو دیدم!). خونۀ محلّ برگزاری این گردهمایی، اوّلش خیلی شبیه به خونۀ مرحوم عموی پدرم توی فرمانیه به نظر می رسید که خوب، خونه ای بود ساده و نسبتاً کوچیک؛ ولی بعداً فهمیدم که خونۀ بزرگیه که در یه جایی مثل سعادت آباد واقع شده و حیاط بسیار بزرگی هم داره، حیاطی که برای من خیلی آشنا بود و به نظرم می رسید که اونو یه جایی خیلی وقت پیش دیدم، احتمالاً توی دوران کودکی ام. یه قسمتی از وسط های این حیاط هم که خیلی شبیه به بخشی از یک قلعه بود، عجیب منو یاد سرزمین میانه و شاید هم فیلم های تاریخی می انداخت. تو یه جای دیگۀ این خونه، جشن تولّد بچّه ای در حال برگزاری بود؛ البتّه به سبک و سیاق خانوادۀ ما که خوب خانواده ای هستن سنّتی و مذهبی. بعداً تر فهمیدم که پدر ِ این لاله خانم، یکی از هنرپیشه های تلویزیون است. ترجیح می دم که اسمش رو نگم، ولی خوب میشه گفت که از این هنرپیشه هایی نیست که فیلم های خیلی سردستی رو بازی می کنن؛ مرد میانسالیه که بیشتر نقش آدم های نسبتاً پولدار و خیلی جدّی رو بازی می کنه و رنگ کاراکترش بیشتر، خاکستری رو به تیره هست. در کل اگر از شما بخوان همۀ هنرپیشه های وطنی رو که می شناسید نام ببرید، اسم هنرپیشۀ مذکور جزو بیست تای اوّل لیست تون هم نخواهد بود(اگه اصلاً اسم این هنرپیشه رو بدونید!). اتّفاقاً یکی از اتاق های بزرگ اون خونه، شبیه به اتاق خونۀ یکی از سریال هایی بود که این هنرپیشه توش بازی کرده بود. حیاط این خونه، یه در ِ ماشین رو داشت و یه در ِ مخصوص ِ رفت و آمد به داخل ساختمان که سطحش حدوداً هفت- هشت تا پلّه پایین تر از سطح کوچه بود. آخر سر هم یه عدّه از دوست های اون آقای هنرپیشه اومدن دنبالش که برای انجام کاری برن بیرون(بر خلاف سایر بخش های این رویا، این اتّفاق ِ اخیر، بیشتر به نظرم در یه عصر ِ پنجشنبه بود که روی می داد)؛ یکی از فامیل های ما هم جزو اونها بود و با دیدن من در اونجا خیلی تعجّب کرد!

اینهایی که خوندید، تقریباً همۀ اون چیزهایی هستن که من تو خواب دیدم و هنوزهم بعد از گذشت بیش از دو هفته تماماً به یادشون دارم. اوّلاً کسی منو متّهم نکنه که شب قبل از دیدن این خواب، زیادی طعام تناول کرده بودم، چه بنده کلّاً یه یکی – دو سالی هستش که توی رژیم هستم! و بعدش هم علّت نقلش در اینجا این بود که:

علیرغم این که این تاپیک از اوّلش رویاهای ترولی نام داشت(خوب خودم ایجادش کرده بودم!)، و من هم قول داده بودم خوابی که انگیزۀ ایجاد اینجا بوده رو تعریف کنم(حتّی حالا که، هم عنوان تاپیک و هم محلّش عوض شده)، با نقل این رویا به قولم عمل کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

با سلام

می خوام خواب دیشبمو تعریف کنم :

در واقع یه خواب عجیب بود ...

به همراه یک سری از دوستام و برخی از شخصیتهای یکی از کارهای استودیو اسکوئر انیکس !!! به سرزمین آردا رفته بودیم و شاهد تاریخش بودیم ... و منم اونو برای سایرین نقل میکردم!

جالبه که خواب به زبان اصلی بود! یکی از دوستامم که زبانش خوب بود برامون ترجمه میکرد اون بخشی از صحبتا رو که نمیفهمیدیم! ! بقیه شم به الویش و دورفی و دارک اسپیچ بود که هیچی نمی فهمیدیم . و خواب تا نبرد در مقابل در وازه های سیاه ادامه داشت ، جالبه که دورفها همراه س=اه سارون کبیر بودند . و بخشی از تاریخ وار کرفت و شخصیت های تیکین!!!! هم توی واب دیده می شدند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Imrahil Prince of Dol Amroth

منم دیشب یه خواب زجر آور دیدم،میدونید از اون خوابهایی که همش تو سرما میگذره،تنها نکته خوبش که همون نقطه ارتباطشم هست،این بود که آراگورن و گندالف با ما همراه بودن،خواب در مورد یه سعود بلند بود به کوهی که یادم نمیاد اسمش چی بود،گروه ما من،گندالف،آراگورن و یک سری از دوستان همیشه همراه در سفر من بودن اما دوستانم و آراگورن از کمپ وسط راه بالاتر نیومدن ،و فقط من وگندالف بودیم که به قله رسیدیم ،از اونجا هم یک سقوط طولانی داشتیم به یک دریاچه که در کنار دریا بود،داستان داشت ادامه پیدا میکرد که مادرم من رو بیدار کرد!زجر آور ترین داستان این بود که من نفرت و ترس ذاتی از مار دارم و در طول مسیر سعود داۀما به مار برمیخوردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

نمیدونم ربطی داره یا نه... اما این نه تو خواب... که تو واقعیت به ذهنم رسید: توی دنیای آردا بعد از این که غذا میخوردن دندوناشونو مسواک نمیزدن؟ یعنی چیزی به اسم مسواک وجود نداشت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
great strider
نمیدونم ربطی داره یا نه... اما این نه تو خواب... که تو واقعیت به ذهنم رسید: توی دنیای آردا بعد از این که غذا میخوردن دندوناشونو مسواک نمیزدن؟ یعنی چیزی به اسم مسواک وجود نداشت؟

جالب.حاظرم شرط ببندم که الف ها یه چیزایی در این زمینه داشتن.هر چی باشه آراستگیشون معروفه.ولی به احتمال زیاد هابیت ها اصلا تو این خطها نیستند.در مورد انسان ها هم فقط بزرگانشون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

خب این که خیلی خیلی بده! حقیقتش من از موقعی این سوال به ذهنم رسید رفتم دندونپزشکی و دردهای جانفرسایی رو تحمل کردم و پیش خودم فکر کردم چطور یک جنگجو میتونه با خیال راحت بجنگه و از تموم تواناییش استفاده کنه، اونم مقعی که دندونش داره به شدت درد میکنه؟

هابیت ها که هیچ، ولی دورفها هم زیاد تمیز به نظر نمیرسیدند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lycanthrope

اين به اين تاپيك ربطي نداره . لطفا يه جاي ديگه پي بگير.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MAS

و امّا جديدترين(بخوانيد Up to date ترين) روياي تالكيني بنده...

خيلي وقته منتظر اينم كه يه خواب تالكيني كاملاً جدّي ببينم. البتّه اين خوابي رو كه الان مي خوام براتون تعريف كنم يكي دو جنبۀ جدّي بيشتر نداره. پريشب توي خواب ديدم كه دارم برنامۀ شما و سيما رو از شبكۀ يك سيما نگاه مي كنم. داشتن يه برنامه به سبك سينماي حرفه اي(هموني كه توش پشت صحنه هاي ياران حلقه و دو برج رو پخش كردن...) نشون مي دادن. گويا جريان اين بود كه صدا و سيماي ايران در حال ساخت سريال و يا فيلمي بود كه جريان آن در دنياي تالكين مي گذشت(فكر كن... صدا وسيماي ايران و تاكين...!). قسمت هيجان انگيز قضيه هم داستان فيلم بود كه بر خلاف اونچه كه عموماً تا به حال باهاش برخورد داشتيم، به دوران پس از جنگ حلقه مربوط مي شد: قبايلي از انسان ها كه به همراه الف ها كوچيده بودند(البتّه اين ديگه از اون حرفهاست، ولي چه كنم كه به خواب ديدمش و ناگزير از تعريف كردنش هستم). دقيقاً وقتي كه داشت روشن مي شد كه اينا كيا بودن و كجاي سرزمين ميانه زندگي مي كردن و چرا بهشون اجازۀ رفتن با الف ها داده شده بود، متأسّفانه(خيلي خيلي خيلي....) از خواب بيدار شدم...!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ارش

اگه اجازه بدین من هم یه خواب تالکینی یا بهتر بگم لوتری دیدم. اتفاقا همین دیروز هم بود.

خواب اینجانب از جنگل های سیاه بیشه شروع شد. من بودم و گلولاس، آراگورن، گیملی، فرودو و سام. در تاریکی جنگل راه می رفتیم که اورک ها بهمون حمله کردن. لگولاس شروع کرد به تر اندازی و بقیه هم به نحوی وارد عمل شدند. تنها من بودم که فقط بیننده بودم مثل اینکه وجود خارجی نداشتم. بعد از جنگ که نمی دونم چرا خیلی زود تموم شد گولوم از راه رسید. گیملی و لگولاس به طرفش حمله کردند. لگولاس می گفت؟: من باید بکشمش اون بچه ی خواهر منو خورده( فکر کنم شب خیلی سنگین خوابیدم) ولی گیملی با تبرش زد تو سر گولوم بیچاره. حالاا جالب این بود که گولوم اصلا بیدار نبود بلکه خئاب بود و با احساس ضربه گیملی از خواب بیدار شد. و بدون اینکه کسی مخالفت کنه با ما همراه شد. کمی که جلو تر رفتیم به دنیای متمدن رسیدیم . لگولاس و آراگورن رفتن یه راست به طرف یه کلانتری و می خواسن از کسی شکایت کنند. و از من که در اون موقع وجود خارجی داشتم خواستند که ضامنشان شوم. بحث بر سر این بود که ارباب لگولاس و آراگورن حقوق آنها را به موقع نمی دهند. داشتیم به دادگاه می رفرفتیم که از خواب بیدار شدم.

کمی خوابم مسخره اس ولی حقیقت داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aratorn

من چند شب پیش یه خواب دیدم که اگه باورتون بشه 2 ساعت بعد یادم اومد چی دیدم!!!!!! خواب دیدم گندالف در غرب داره به منوه جواب پس میده گویا منوه پرسیده بود حلقه ی اتش چی شد و گندالف می گفت اون برای ما موریت مهمی توی سرزمین میانه موند بعد دوربین به سرعت از روی دریاها گذشت و نشان داد که پیپین صاحب حلقه شده و در سفری که به شرق و گوندور داشت یکی که به خیالم سارومان بود اومد و پیپین رو کشت و حلقه رو برداشت همون موقع که ساعت 4 صبح بود ساعت زنگ زد و من از خواب پریدم راستی شما هم شخصیت ها رو با چهره ای که تو فیلم داشتن می بینین؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

من اصلا خوابهایی که احساس میکنم در رابطه با تالکین و نوشته های اونند رو هرگز با چهره ی خاصی تجربه نکردم. بیشتر توی مکان ها وصداها غوطه ورم تا در تعامل با افراد. خیلی دوست دارم تجربه ی شما رو هم داشته باشم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

هورا آخرش من یه خواب صد در صد لوتری دیدم.قبلش بگم که من هنوز نسخه see لوتر رو ندیدم.خواب دیدم که سه تا فیلم لوتر به صورت اسپشیال ادیشن تو یه دی وی دی به دستم رسید.قبل از دیدن فیلم پشت صحنه رو دیدم.بعد یاد حرف لگولاس افتادم.دنبال گودی ها گشتم و پیداشون کردم.زیر صفحه کاملا پیدا بودن.دو تاش حلقه بود ولی نه حلقه سارون.فکر کنم حلقه های الفی بودن چون نگین داشتن.یکیشون یادمه آبی بود با نگین بسیار زیبا.جای برج ها هم یه شمشیر بود.

خوب همین جوری ازم قبول کنید دیگه من هفته ای،دو هفته ای یه بار خواب میبینم.همین هم خیلی زیاد بود. :)

ارادتمند

گولوم(برید دعا کنید من به خوابتون نیام ممکنه به جای یه بچه ارک یه لقمه چپتون کنم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

خوش به حالت! خوابهاست کلی جزییات دارد...(راستی اون حلقه ی نگین آبی مال من بود، بهش دست که نزدی؟! از حلقه ی سارون هم بدتره، بجای این شکلی شدن دم در میآوری و پر و منقار!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

بابا خوش به حال شما چقدر از این خوابا میبینید

راستیتش منم یکی دو باری از این خوابا دیدم ولی بعد از اینکه بیدار شدم هرچی فکر کردم یادم نیومد چی بودن؟؟

تو همین چند روز آینده سعی میکنم از این خوابا حتمن ببینم .

شما که میدونید چه جوری از این خوابا ببینید؟ نمیدونید؟

خوب من بهتون می گم :

شب که می خواید بخوابید کافیه تمام ذهنتون رو به ارباب حلقه ها متمرکز کنید و کلآ توی ذهنتون توی اون دنیا باشه ، بعد راحت خوابتون می بره و صبح (شایدم نصفه شب) از خواب پا میشید و متوجه میشید که خوابه ارباب حلقه ها رو دیدید.

به همین سادگی

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahdi

به نام خدا

من این تایپک رو تازه دیده ام چون عضو جدید هستم اما خلاصه موضوع

من از بچه گی زمانی که اصلا فیلم ارباب حلقه ها رو ندیده بودم خواب ارباب حلقه ها رو میدیدم :D :D :D

من اونقدر این جریان رو در خواب دیده بودم که وقتی فیلم رو دیده ام شناختم

بعد از دیدن فیلم جو گیر شده ام رفتم شمشیر خریده ام بعدش تیرکمان خریده ام بعدش انگشتری شبیه انگشتر آراگورن و ارباب حلقه ها خریده ام

خلاصه کم کم تکمیل کرده ام اما متاسفانه هنوز کتاب ارباب حلقه ها رو نخونده ام و دلیلش عدم تسلط به انگلیسی

و اما از جالب ترین خواب هایی که دیده ام

این خواب رو زمانی دیده ام که فیلم ارباب حلقه ها رو برای اولین بار دیده ام

جریان از شایر شروع شد و به طور کامل فیلم ارباب حلقه ها رو در زمان فشرده با سرعت فوقالعاده دیده ام

روز بعدش با زور فیلم اورجینال ارباب حلقه ها رو با آخرین کیفیت پیدا کرده ام

تا الان حدودا هزار بار دیده ام که هر هفته نگاه میکنم و هر بار لذت میبرم و هر بار بیشتر لذت میبرم

در خواب متاسفانه من نتونستم همراه فرودو برم ولی خوبی که داشت نذاشتم برومیر رو بکشن و تا آخر کل یاران حلقه زنده موندن

بعدش رو هم در روز ها بعدی دیده ام

اگه خلاصه کنم من تا امروز کل فیلم و داستان رو به همراه اضافاتش به طور کامل دیده ام و جالب اینکه تنها روزی که ارباب حلقه ها با دنیا مدرن

مخلوط شد جریانی بود که در ترول داشت گاندولف رو میکشت منم اون اصلحه قوی در کانتر رو که اسمش رو یادم نیست ولی دوربین داره رو برداشتم

چند تا خشاب زده ام به قلبش اما تاثیر چندانی نداشت و به طرف من حمله کرد وقتی داشت میرسید آراگورن پرید با شمشیر زد سرش از تنش جدا شد

بعد از اون طرف سارومان جادوگر داشت آراگورن رو میزد که چنان شمشیر رو برداشتم پرتاب کرده ام که صحنه ای دلخراش ایجاد شد و سارومان

کشته شد :D

فعلا امروز بسه اما اگه دوست داشتین بگین تا جدیدترین خواب ها و بهترین ها رو تعریف کنم

همه چیزتون رو بخورم :D :D :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

:D

جالب بود خوابهايي كه ديدي

اما كتاب ارباب حلقه ها كه به فارسي ترجمه شده و انصافا هم ترجمه بسيار قوي اي داره.شما ميتوني از نشر روزنه تهيه اش بكني حتما

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...