رفتن به مطلب
NGNG

باز گشت سائرون..دوره ی پنجم!!!

Recommended Posts

تضاد

اره راست میگی جی . کی رولینگ تمامی ایده هاش رو از کتاب تالکین گرفته و حتی از پسر تالکین کریستوفر تالکین اجازه نگرفت ریچارد ناک از پسر تالکین اجازه گرفت تا

وارکرافت رو بنویسه

دوست من، این بحث بسیار قدیمی هست و فرمایش شما به قول دوستان حکم نبش قبر داره :ymapplause: به هر حال اگر مایل بودین جدی تر راجع به این موضوع صحبت کنین پیشنهاد میکنم اول تاپیکی رو که راجع به همین موضوع هست مطالعه کنید شاید نظر متفاوتی پیدا کردین:

رولینگ-تالکین؛ تقلید یا...؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
fallkon

آخرش هم از خشم خدایان و ایلوواتار جهان رو مثل همبر اینور انور میکنه و دو باره روز از نو و روزی از نو این پایان مناسب تره :ِ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MORGOMIR

دوستان آخرین اخباری که من از دوران پنجم دارم اینه که:

اربابمون سائرون در حال حاضر که من دارم برای شما پست میزنم در حال تجدید قوا در مکانی کاملا سری هستش که نمی تونم اسمش رو بگم

استاد بزرگ جادوپیشه ی انگمار هم در حال ساختن جادوهای جدید هستش و قوی تر از همیشه طوری که نه هیچ مرد و زنی نمی تونه اونه شکست بده

ارتشمون هم زیاد تر . قوی تر . باهوش تر از همیشه تشنه ی خون تمامیه افراد سرزمین میانه هستند به خصوص الف ها

حتما می پرسید خوب حلقه که نابود شد پس چگونه به این همه قدرت رسیدید . خوب اینم یک رازه

آماده ی نبرد باشید به خاطر این که:

the night dark and full of terrors

:) :| :| :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

ایده ت ایده بدی نیست،این که با از بین رفتن حلقه کل بدی از بین نمیره درسته وتوی کتابم هست،

اما داستانت...

رک بگم به نظر من خیلی بچه گانست. wink.png

اقا ايده خوب بود

ولي در مورد اينكه داستان بچه گانه است:اولا شاهكار ها ممكنه از همين چيزاي بچه گانه بوجود بيان دوما حس تخيل داستان كه قوي لحن هم تا حدودي! ادبي متن هم در عين سادگي جذاب كجاش بچه گانه است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Edhelharen

دوستان آخرین اخباری که من از دوران پنجم دارم اینه که:

اربابمون سائرون در حال حاضر که من دارم برای شما پست میزنم در حال تجدید قوا در مکانی کاملا سری هستش که نمی تونم اسمش رو بگم

استاد بزرگ جادوپیشه ی انگمار هم در حال ساختن جادوهای جدید هستش و قوی تر از همیشه طوری که نه هیچ مرد و زنی نمی تونه اونه شکست بده

ارتشمون هم زیاد تر . قوی تر . باهوش تر از همیشه تشنه ی خون تمامیه افراد سرزمین میانه هستند به خصوص الف ها

حتما می پرسید خوب حلقه که نابود شد پس چگونه به این همه قدرت رسیدید . خوب اینم یک رازه

آماده ی نبرد باشید به خاطر این که:

the night dark and full of terrors

:D :D :D :P

این هایی که گفتی لرزه بر اندامم انداخت.خیلی ترسناک صحبت میکنی؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aragorn elessar

به نظر من باید داستان رو با مطرح کردن فرزند سائرون که نیمی الف و نیمی اهریمن نژاد است پیش برد.اینطوری اولا به داستان تالکین وفادار میمانیم ثانیا منطق حاکم بر ادامه داستان پذیرفتنی تر می شود و ثالثا مشکلی arven بهش اشاره کرد پیش نمی آید.

ویرایش شده در توسط Aragorn elessar

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

به نظر من باید داستان رو با مطرح کردن فرزند سائرون که نیمی الف و نیمی اهریمن نژاد است پیش برد.اینطوری اولا به داستان تالکین وفادار میمانیم ثانیا منطق حاکم بر ادامه داستان پذیرفتنی تر می شود و ثالثا مشکلی arven بهش اشاره کرد پیش نمی آید.

چی؟؟؟ ... ینی میگین سائرون با یه الف ازدواج کنه بچه دار شه؟!؟!؟! خخخخخخ

این یکم دور از ذهنه ها ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aragorn elessar

چی؟؟؟ ... ینی میگین سائرون با یه الف ازدواج کنه بچه دار شه؟!؟!؟! خخخخخخ

این یکم دور از ذهنه ها ...

ببینید،در سراسر داستان از اینکه ایا ممکن است موجوداتی مثل سائرون تشکیل نسل دهند و اگر بله چگونه سخنی نرفته است.در ادامه ی داستان می توان در این مورد توضیح داد .مثلا سائرون با انتقال یک چیزی به اسم فره ی سیاهی(مقابل فره ی ایزدی که در داستانهای شاهنامه در وجود پادشاهان ایران وجود دارد)به کالبد یک الف توانست یکی مثل خود ایجاد کند که با نظر به اینکه در بدن الف رشد یافته (و درنهایت با رشد خود باعث مرگ الف میشود و با شکستن کالبد الف بیرون می آید)بخشی از خصوصیات الف ها را نیز به ارث برده و با توجه به اینکه فره ی سیاهی(نام پیشنهادی است و قابل تغییر)از سائرون به الف منتقل شده فرزند سائرون محسوب میشود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Edhelharen

ببینید،در سراسر داستان از اینکه ایا ممکن است موجوداتی مثل سائرون تشکیل نسل دهند و اگر بله چگونه سخنی نرفته است.در ادامه ی داستان می توان در این مورد توضیح داد .مثلا سائرون با انتقال یک چیزی به اسم فره ی سیاهی(مقابل فره ی ایزدی که در داستانهای شاهنامه در وجود پادشاهان ایران وجود دارد)به کالبد یک الف توانست یکی مثل خود ایجاد کند که با نظر به اینکه در بدن الف رشد یافته (و درنهایت با رشد خود باعث مرگ الف میشود و با شکستن کالبد الف بیرون می آید)بخشی از خصوصیات الف ها را نیز به ارث برده و با توجه به اینکه فره ی سیاهی(نام پیشنهادی است و قابل تغییر)از سائرون به الف منتقل شده فرزند سائرون محسوب میشود!

اینکه فرزند سایرون در دوره ی پنجم حضور کنه یک خورده دور از ذهنه و این چیزی که شما بیان میکنی که تالکین باید داستان رو اینطوری پیش میبرد! هم غیر قابل قبوله.بالاخره داستان باید تموم میشد.نمیشد که هر دوره یک اهریمن وجود داشته باشه.

این فکر که پیوند یک الف با سایرون رو بیان میکنه به نظرم درست نیست چون که ماهیت سایرون بدی هست ولی الف ها نشانه ی پاکی اند.حالا نتیجه ی این دو به اهریمن دوره پنجم تبدیل بشه!!!!

کلا بهتر نیست لوتر رو با شاهنامه مقایسه نکنیم.بعدش این چیزایی که شما عرض میکنی یک فرضه و ساخته ی ذهنتون :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aragorn elessar

من نم

اینکه فرزند سایرون در دوره ی پنجم حضور کنه یک خورده دور از ذهنه و این چیزی که شما بیان میکنی که تالکین باید داستان رو اینطوری پیش میبرد! هم غیر قابل قبوله.بالاخره داستان باید تموم میشد.نمیشد که هر دوره یک اهریمن وجود داشته باشه.

این فکر که پیوند یک الف با سایرون رو بیان میکنه به نظرم درست نیست چون که ماهیت سایرون بدی هست ولی الف ها نشانه ی پاکی اند.حالا نتیجه ی این دو به اهریمن دوره پنجم تبدیل بشه!!!!

کلا بهتر نیست لوتر رو با شاهنامه مقایسه نکنیم.بعدش این چیزایی که شما عرض میکنی یک فرضه و ساخته ی ذهنتون :)

من نمیگویم که تالکین باید داستان را اینگونه پیش می برد،من فقط گفتم که اگر قرار باشد تکمله و ادامه ای بر داستانهای سرزمین میانه افزوده شود،یک راه مناسب می تواند طرح فرزند سائرون باشد.متاسفانه اجل در هر صورت مهلت ادامه ی آثار را به تالکین نمی داد.این که شما می گویید نمی شود در هر دوره یک اهریمن وجود داشته باشد را کاملا موافقم.اما تالکین این موضوع را سنت سرزمین میانه کرده که تقریبا پس از هر دوره آرامش یک اهریمن نو ظهور می کند و فرزند سائرون لازم نیست بلا فاصله ظهور کند.نکته ی دیگر این که همواره برخی سهل انگاری های ساکنین سرزمین میانه باعث قدرت گیری اهریمن دورانشان شده .مثلا همانطور که کاربران قبلا مطالعه کرده اند و دوستان دیگر دارند در فیلم هابیت می بینند که در زمان وقوع جریانات هابیت نشانه هایی از قدرت گیری اهریمن وجود دارد که ماجراهای قدرت گیری فرزنذ سائرون می تواند بسیار جذاب و خود بن مایه ی یک کتاب باشد.

دیگر اینکه شما می گویید که الف نماد پاکی است و از الف چیزهای شیطانی نمی تواند بوجود آید،فراموش نکنید که ارک ها منشا الفی دارند.اینکه می گویید طرح فرزند سائرون فرض و ساخته ی ذهن خود شماست ،مگر قرار است غیر از این باشد؟ ،سایر دوستان نیز درباره ی ادامه ی داستان فرضیات و برساخته های ذهن خودشان را مطرح کرده اند.در کل مقصود من این است که چنین ادامه ای نیز می توان برای داستان متصور شد و البته که سلایق متفاوت است.در مورد قیاس شاهنامه با لوتر نیز من فقط پیشنهاد داده بودم نام چیزی که باعث انتقال نسل سائرون شده را فره ی سیاهی بگذاریم و همانجا هم اشاره کرده بودم که قابل تغییر است .می توان آنرا چیز دیگری نامید که یادآور شاهنامه نباشد.چراکه به نظر من هم داستانهای اساطیری را نباید با هم مخلوط کرد.

ویرایش شده در توسط Aragorn elessar

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

من نممن نمیگویم که تالکین باید داستان را اینگونه پیش می برد،من فقط گفتم که اگر قرار باشد تکمله و ادامه ای بر داستانهای سرزمین میانه افزوده شود،یک راه مناسب می تواند طرح فرزند سائرون باشد.متاسفانه اجل در هر صورت مهلت ادامه ی آثار را به تالکین نمی داد.این که شما می گویید نمی شود در هر دوره یک اهریمن وجود داشته باشد را کاملا موافقم.اما تالکین این موضوع را سنت سرزمین میانه کرده که تقریبا پس از هر دوره آرامش یک اهریمن نو ظهور می کند و فرزند سائرون لازم نیست بلا فاصله ظهور کند.نکته ی دیگر این که همواره برخی سهل انگاری های ساکنین سرزمین میانه باعث قدرت گیری اهریمن دورانشان شده .مثلا همانطور که کاربران قبلا مطالعه کرده اند و دوستان دیگر دارند در فیلم هابیت می بینند که در زمان وقوع جریانات هابیت نشانه هایی از قدرت گیری اهریمن وجود دارد که ماجراهای قدرت گیری فرزنذ سائرون می تواند بسیار جذاب و خود بن مایه ی یک کتاب باشد.

دیگر اینکه شما می گویید که الف نماد پاکی است و از الف چیزهای شیطانی نمی تواند بوجود آید،فراموش نکنید که ارک ها منشا الفی دارند.اینکه می گویید طرح فرزند سائرون فرض و ساخته ی ذهن خود شماست ،مگر قرار است غیر از این باشد؟ ،سایر دوستان نیز درباره ی ادامه ی داستان فرضیات و برساخته های ذهن خودشان را مطرح کرده اند.در کل مقصود من این است که چنین ادامه ای نیز می توان برای داستان متصور شد و البته که سلایق متفاوت است.در مورد قیاس شاهنامه با لوتر نیز من فقط پیشنهاد داده بودم نام چیزی که باعث انتقال نسل سائرون شده را فره ی سیاهی بگذاریم و همانجا هم اشاره کرده بودم که قابل تغییر است .می توان آنرا چیز دیگری نامید که یادآور شاهنامه نباشد.چراکه به نظر من هم داستانهای اساطیری را نباید با هم مخلوط کرد.

ابتدا ورود این دوست عزیز رو به فروم و همچنین به جرگه آراگورن متعدد فروم تبریک عرض مینمایم!واقعا معلوم است که اطلاعتشان در سطح بالایی قرار دارد و به همین دلیل فکر می کنم در آینده یکی از کاربران برجسته فروم خواهند بود.

بسیار خب به سراغ مبحث اصلی تاپیک میرویم.اول باید بگویم که من منظور شما را از عبارت "فرزند" درست متوجه نمیشم چون به نظر نمیاد تالکین اصلا به بحث تولید مثل در بین آینور اشاره ی خاصی کرده باشه پس شاید منظور شما فرزند معنوی و شاگرد سائرون باشه وگرنه من فکر نمیکنم استفاده از کلمه نسل اینجا خیلی درست باشه.درباره ادامه ی داستان های تالکین هم خود استاد در لفافه به یک نبرد واپسین در دوران های بعدی و بازگشت ملکور(اولین ارباب تاریکی)اشاره کرده.

بنده کلا به چیزی به اسم "ماهیت"اعتقاد ندارم!به نظر من تاریکی و روشنایی به طور مساوی در جهان وجود داره و حق انتخاب برای افراد هست که کدوم یک رو انتخاب کنن.البته شانس وسرنوشت هم درش تاثیر داره.مثل وقتی که کنجکاوی ملکور درباره فضا های خالی جهان باعث طغیان اون در آواز افرینش جهان و کاشته شدن بذر حسادت و پلیدی در وجودش شد.درباره الف ها هم شاید پلیدی و بد خواهی در ذات اونها نباشه اما گاهی میشه خیره سری وغرور زیاد رو در رفتارشون دید(مانند فئانور)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aragorn elessar

ابتدا ورود این دوست عزیز رو به فروم و همچنین به جرگه آراگورن متعدد فروم تبریک عرض مینمایم!واقعا معلوم است که اطلاعتشان در سطح بالایی قرار دارد و به همین دلیل فکر می کنم در آینده یکی از کاربران برجسته فروم خواهند بود.

بسیار خب به سراغ مبحث اصلی تاپیک میرویم.اول باید بگویم که من منظور شما را از عبارت "فرزند" درست متوجه نمیشم چون به نظر نمیاد تالکین اصلا به بحث تولید مثل در بین آینور اشاره ی خاصی کرده باشه پس شاید منظور شما فرزند معنوی و شاگرد سائرون باشه وگرنه من فکر نمیکنم استفاده از کلمه نسل اینجا خیلی درست باشه.درباره ادامه ی داستان های تالکین هم خود استاد در لفافه به یک نبرد واپسین در دوران های بعدی و بازگشت ملکور(اولین ارباب تاریکی)اشاره کرده.

بنده کلا به چیزی به اسم "ماهیت"اعتقاد ندارم!به نظر من تاریکی و روشنایی به طور مساوی در جهان وجود داره و حق انتخاب برای افراد هست که کدوم یک رو انتخاب کنن.البته شانس وسرنوشت هم درش تاثیر داره.مثل وقتی که کنجکاوی ملکور درباره فضا های خالی جهان باعث طغیان اون در آواز افرینش جهان و کاشته شدن بذر حسادت و پلیدی در وجودش شد.درباره الف ها هم شاید پلیدی و بد خواهی در ذات اونها نباشه اما گاهی میشه خیره سری وغرور زیاد رو در رفتارشون دید(مانند فئانور)

با سپاس از اظهار لطفتان ،همانطور که در کامنت های قبلی هم توضیح داده بودم و شما هم به درستی اشاره کردید،مقصود من از واژه هایی مثل فرزند و نسل معنای ظاهری شان نبود و با مطرح کردن فره ی سیاهی می خواستم نوعی آفرینش یک دستیار یا وارث (وارث میراث سیاهی) را تداعی کنم.وارثی که شاید به قول شما مسئولیت فراهم کردن بازگشت ملکور را بر عهده دارد.به هر حال منظور از این بحث ها گشودن دری بر تاریخچه ی جدید سرزمین میانه با حفظ سبک تالکین و جلوگیری از اتمام این دنیای سحرآمیز و زیبا بعد از مرگ تالکین است.پاینده باشید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارومان

آقا پایه خواستید پایم!!!!

آخه سارومان نوکر سائورون بود دیگه گفتم sauron کمک بخواد

به من چه که توی کتاب نوشته خنگ هستن

مگه کتاب هابیت رو نخوندی ؟

اون سه تا ترول ...

در ضمن منظور من از هابیت موقع نبرد دروازه ی سیاه بود که شمشیرشو توی پای ترول فرو می کنه و می کشه اونو

کی گفته می کشتش؟؟؟

اونا وقتی می بینن موردور داره فرو می ریزه فرار مکنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

کی گفته می کشتش؟؟؟

اونا وقتی می بینن موردور داره فرو می ریزه فرار مکنن

خب متاسفانه شما کتاب رو یا نخوندید، یا دقت نکردید به نوشته های درون اون، بهتون توصیه میکنم که کتاب رو حتما بخونید به عنوان یه طرفدار و اطلاعاتتون رو نسبت به بقیه بالا ببرید. این صحنه ی فرار که شما میگید مربوط به فیلمه و هیچ ارتباطی به کتاب نداره.

در کتاب «بازگشت شاه»، صفحه ی 314 این جمله ذکر شده:

«آنگاه پی پین شمشیرش را از پایین در تن ترول فرو برد و تیغ منقوش وسترنس پوست را شکافت و زخمی کاری به او وارد آورد، و خون سیاهش به بیرون فواره زد. ترول واژگون شد و همچون صخره ای که سقوط کند با صدایی مهیب در هم شکست و بر روی کسانی افتاد که در زیر او بودند...»

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارومان

ببخشید الان کتاب رو دیدم و فهمیدم حرفت درسته

ولی اژدها رو که به راحتی نمی شه کشت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

ببخشید الان کتاب رو دیدم و فهمیدم حرفت درسته

ولی اژدها رو که به راحتی نمی شه کشت

اون ترول بود دوست عزیر:))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

ولی اژدها رو که به راحتی نمی شه کشت

همونطور که گفته شد بحث من در مورد ترول بود!

در مورد اژدها و کشته شدن نه چندان پیچیدشون در بعضی مواقع میتونید به سیلماریلیون برای گلائرونگ (که با شمشیر کشته میشه) یا به کتاب هابیت برای اسماگ (که فقط با یک تیر ساده کشته میشه) نگاهی بندازید

درهرحال بهتره این بحث رها بشه چون ارتباطی با تاپیک نداره...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Peter Jackson

همگی خسته نباشید

بنده حقیر هم نظرمو میگم

ارباب حلقه ها یک اثر هنری بی نظری یا کم نظیر بود

غیر ممکن نیست ولی خیلی سخته تصور کنیم که یک ذهن بیاد و جای تالکین رو بگیره یا مسیرش رو دنبال کنه

صد البته که من این شور و احساس رو ستایش میکنم

ولی سرنوشت حلقه و سائورون تمام شدس

ادامه دادنش موجب از بین رفتن لذت قسمت های قبلی میشه

این نظر من بود

مرسی از همه

دوستتون دارم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
BISKIVIT

برای ادامه ی داستان باید ابتدا نوع تفکری که در عقبه ی داستان های تالکین قرار داره رو شناخت .. تالکین همینطور الکی نیومده داستان رو ببره جلو

انتهای دوره ی سوم آغاز عصر شکوفایی بشر هست که تمامی موجودات غیر انسانی به افسانه ها می پیوندند

داستانهاش روایت گر تاریخ زمین هست که بهش عمق زمانی داده

و اسطوره هایی که در ادبیات غرب بوده رو به داستانش کشیده

شما این جمله رو در ابتدای فیلم ارباب حلقه ها می شنوید History became legend legend became myth تاریخ افسانه شد و افسانه اسطوره شد

برای زنده کردن اسطوره های سنتی و عقبه ی تاریخی دادن به اونها تالکین برداشته یه تاریخ تخیلی نوشته (تا حدودی بر گرفته از واقعیات) و اونو چسبونده به تاریخ واقعی

و به قول فرهادپور انتهای دوره ی سوم وصل میشه به تاریخ مسیحیت

و شاید هم خواسته از تفکرات Giambattista Vico تاریخ شناس ایتالیایی که تاریخ رو به چهار قسمت تقسیم می کنه رو به صورت چهار تا دوره بیاره

1- دوره توحش و بربریت (شمن گرایی)

2- دوره جاهلیت یا اسطوره گرایی (میتولوژیک)

3- دوره کتابت و عصر تمدن (سیویلایزیشن)

4- انحطاط تمدن

اگر هم توجه کرده باشین ابتدای سه گانه ی ارباب حلقه ها با کتاب نویسی شروع میشه

به هر حال اگر قرار داستان تعلیق تالکین رو داشته باشه باید ابتدا تفکرش مورد مطالعه قرار بگیره بعد مبتنی بر تفکرش داستان بره جلو

ویرایش شده در توسط BISKIVIT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
dain

میگما چجور سائورون با ملکور میجنگه؟اصن با عقل جور در میاد که قدرتمندترین و اولین والا که توانایی همه ی والاهارو داشته بخواد از یه مایار شکست بخوره؟

مثل اینه کنه پرتقال از هسته اش شکست ببخوره :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
♥boromir♥

میگما چجور سائورون با ملکور میجنگه؟اصن با عقل جور در میاد که قدرتمندترین و اولین والا که توانایی همه ی والاهارو داشته بخواد از یه مایار شکست بخوره؟

مثل اینه کنه پرتقال از هسته اش شکست ببخوره :دی

کی با کی میجنگه؟ :| @-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
dain

کی با کی میجنگه؟ :| @-)

تو داستان دوره پنجم در همین تاپیک اومده و دو سه بارم میجنگن یکم غیر عقلانس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
♥boromir♥

تو داستان دوره پنجم در همین تاپیک اومده و دو سه بارم میجنگن یکم غیر عقلانس

فکر کنم مورگوث بیش از حد دست کم گرفته شده اینجا...اخه...اینجور مردن...یکم... <_< 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elendil the light

داستان جالبی بود. نظرات هم جالب بودن =))

البته من تو یه تایپیک دیگه هم که نمیدونم چی شد و اونم درباره بازگشت سائورون بود گفتم. اینکه سائورون بعداز سه بار مردن دوباره بیاد زنده شه که خیلی لوسه! در ضمن اقای تالکین یه داستان هم درباره بازگشت تاریکی در دوران چهارم نوشته که تو این تایپیک میتونید دربارش بخونید: https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=902

حالا یه چیزی. اگه سائورون با پاک شدن همه چیز از ذهن و روحش میتونست پادشاه سرزمین میانه بشه خب واسه چی اینقدر خرابکاری به بار اورد؟ :-B  خب بابا از همون اول میشستی راه درستکاری در پیش میگرفتی دیگه. و اینکه اگه ایلوواتار میتونست ملکور رو مورد خشم قرار بده دیگه چرا سائورون رو قرار نداد؟ 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of gondolin

تو این داستان گفته شده ملکور میمیره ..... اما خود استاد تالکین اشاره کردن به اینکه ملکور وقتی از دروازه های شب فرار میکنه جنگ داگور داگورات رخ میده و در آخر به دست تورین تورامبار کشته میشه . بعدشم ملکور خخخخخییییللللی از سائرون قوی تره چطوری دوبار ازش شکست میخوره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...