تور 9,804 ارسال شده در نوامبر 6, 2012 و البته یک مزیت دیگه نارن ای هین هورین نقاشی های استاد آلن لی هست... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
gildor 565 ارسال شده در فوریه 9, 2014 فرزندان هورین تلخ ترین کتابی بوده که تو همه عمرم خوندم :( میشه گفت هیچی وحشتناک تر از بلایی که سر هورین اومد نیست . یه جا سنگت کنن که شب وروز مشقت و رنج عزیزانتو ببینی و نتونی هیچ هیچ هیچ کاری براشون کنی :))((( 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در فوریه 9, 2014 فرزندان هورین تلخ ترین کتابی بوده که تو همه عمرم خوندم :( میشه گفت هیچی وحشتناک تر از بلایی که سر هورین اومد نیست . یه جا سنگت کنن که شب وروز مشقت و رنج عزیزانتو ببینی و نتونی هیچ هیچ هیچ کاری براشون کنی :))((( منظورت چیه "سنگت کنن"؟اتفاقا تورین خودش مهم ترین عامل نابودی عزیزانش بود! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
gildor 565 ارسال شده در فوریه 9, 2014 منظورت چیه "سنگت کنن"؟اتفاقا تورین خودش مهم ترین عامل نابودی عزیزانش بود! هورینو میگم بابا ! هورین مثل یه مجسمه خشک ودر بند میشه که باید با چشم مورگوت ببینه و با گوشش بشنوه دیگه . تورینم به نظرم به خاطر غرورش بود که کلی بلا سرش اومد :)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در فوریه 9, 2014 البته تورین هم یه مدت تحت نگاه گلائرونگ این بلا سرش اومده بود... درهرحال تورین شاید بعضی جاها غرور به خرج داد، اما با توجه به رنج هایی که کشیده بود و موقعیت ها، خیلی هاش قابل ایراد گرفتن نیستن. مورگوت تمام تلاشش رو کرد که اونو به مسیری که میخواد ببره و به نوعی بگه من ارباب تقدیر آردا هستم و خب موفق هم شد، حتی به قیمت یکی از قدرتمندترین خدمتکارانش تونست یکی از سلحشورترین نسل آدمیان فانی رو از بین ببره... 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
gildor 565 ارسال شده در فوریه 9, 2014 آره قبول دارم ،اینم هست . اما خب اگه یه کمم دست از غرور میکشید و مثلا اونقدر آشکارانه حمله هارو صورت نمی داد و یا زود و با لجبازی تصمیم نمیگرفت ممکن بود از چند تا مرگ جلوگیری کنه ! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MORGOMIR 1,688 ارسال شده در اکتبر 7, 2014 (ویرایش شده) من کتاب فرزندان هورین رو سه ماهی هست که تموم کردم واقعا میگم یکی از بهترین کتابایی بود که تا به حال خونده بودم تمام وقایع اونقدر جالب بودن که به نظر من بیشترشون در واقعیت برای عموم اتفاق میفته .شخصیتی هم که به دلم نشست گلائرونگ بود که به نظرم خیلی منطقی صحبت میکرد :D منظورم صحبت هایی بود که به تورامبار میگفت: (سپوزنده در تاریکی,ریاکار با دشمنان,بی وفا با دوستان ,نفرین خویشان)و باز در فصل سقوط نارگوتروند صفحه 202 میگه که فرزندخوانده ای ناسپساس,یاغی,قاتل دوست,دزدعشق,غاصب نارگوتروند,فرماندهی نابخرد و وانهنده خویشان.شاید تمام این صحبت ها توهینی باشه به تورامبار اما از نظر من اینا تمام حقیقت های تلخیه که واقعا برای تورین اتفاق افتاد . درسته که سایروس دشمن تورین بود بخاطر دشنامی های سنگینش به تورین اما سایروس مشاور بلند پایه تینگول بود تورین هم نباید اونجوری تا سر حد مرگ تعقیبش میکرد چون اگه باز به سایروس توهینی نمیشد یک جور بی احترامی بود به شخص تینگول بود.بعد هم تینگول تورین رو فرزندخوانده ناسپاس خواند.یا دزد عشق , شاید تورین واقعا قصد یا منظوری نداشت که با همنشینی با فین دویلاس علاقه ی وی رو جذب کنه اما این همنشینی ها باعث شد که گویندور نسبت به تورین و فین دویلاس سرد بشه که در آخر هم گویندور هویت تورین رو فاش کرد و حرف قشنگی هم زد در مقابل صحبت تورین :تو را بخاطر نجات جان و تامین امنیتم هنوز دوست می دارم.لیکن به من خوب نکردی دوستم که نام راستینم را فاش گفتی و تقدیری که خود را از آن پنهان می داشتم بر سرم فراخواندی) که در جواب گویندور پاسخ میده : (آن تقدیر در درون توست نه در نام تو)) پس از نظر من این ها حقیقت های تلخیه که از زبان گلائرونگ در داستان اومده. حتی دید داستان و میشه گفت روایت داستان از چشمان تور بر فراز سخره های تانگورودریم رقم میخوره که این واقعا داستان رو جذاب میکنه. این یکی از بهترین داستان های تالکین بود . ویرایش شده در اکتبر 7, 2014 توسط MORGOMIR 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست