رفتن به مطلب
FILI

امیدهای گمشده

Recommended Posts

captain

سلام Fili عزیز. 

من بعد از چند وقت کل داستان رو خوندم... و یکسری موارد بنظرم اومد که یادداشت کردم - در کل روند داستان خیلی خوبه .. امیدوارم توی داستان های بعدی بهتر هم بشی.. متشکرم

1- بنظر من خواننده های امروزی (حداقل توی کشور ما) زیاد اهل خواندن رمان های بلند نیستن. تا میشه حداقل برای ابتدای کار داستان کوتاه بنویسید بهتره، حداقل 2 یا 3 صفحه  و حداکثر 10 الی 15 صفحه . اگر هم مایلید که رومان بلند بنویسید خیلی بهتره که از فصل های کوتاه کوتاه بهره بگیرید. فصل های 10 تا 15 صفحه ای.
برای تقویت فارسی نویسی باید کتاب های نوسینده های خوب ایرانی مانند محمود دولت ابادی رو زیاد بخونید یا رونویسی کنید نه رمان های خارجی، چون جدای از محتوا و داستان، این کتاب ها دارای ادبیات فوق العاده قوی و رعایت فارسی نویسی درست هستند. خصوصاٌ قلم آقای دولت آبادی. مشکل کتاب های خارجی ترجمه اشون هست که خیلی از لحاظ رعایت زبان فارسی خوب نیستند.  بجز معدودی از مترجمین.
شما باید با داستان های کوتاه شروع کنید تا دستتون توی شخصیت پردازی قوی بشه و بتونید مخاطبتون رو تاآخر داستان دنبال خودتون  بکشونید. 
2-اسم شخصیت های داستان رو باید به نحوی بنویسید که خواننده راحت بتونه تلفظ کنه، اینطور راحت تر هم ارتباط برقرار می کنه ،  بعنوان مثال : وسپور ! (وِسپور یا وَسپور یا وُسپور؟) 
-اشتباهات تایپی خلی زیاده . 
-نقطه توی نوشته ها خیلی زیاده . تقریبا خیلی از خط ها دارای  نقطه هستن و این خوب نیست.بعنوان مثال پاراگراف دوم حدود 13 نقطه داره ... خودتون یکبار دیگه بخونید! متن باید روان باشه.
- از تکرار حروف باید اجتناب کنید بعنوان مثال «... شیردال عظیم الجثه سر زیبایش را به نرمی تکان داد و حرکت آرامی به بال های طایی اش داد ...» کلمه «داد» 
-یک کتاب نگارش فارسی تهیه کنید و همیشه کنارتون باشه ... بعنوان مثال «سازه ی» غلطه - «سازۀ» درسته.
- نمونۀ اشکالات یک خط:
«... از دور یک قصر قدیمی به نظر می رسید. با برج ها و باروهای خراب بسیار. اما نزدیکتر که شدند فهمیدند که با یک شهر قدیمی رو برو هستند نه یک قصر...»
-«با برج و باروهای خراب بسیار...» ضعف زبان فارسی باید اینگونه باشد «با برج و باروهای بسیار خراب»
- کلمات یک، اما، که و ... اینجا اضافه هستند و باعث کندی خواندن می شوند. هرچه کمتر از کلماتی مانند «که» استفاده شود، بهتر است.
-به نظر می رسید حدودا 36 بار تکرار شده
-توی بعضی از قسمت های داستان، سعی داشتی که حس کنجکاوی خواننده رو تحریک کنی ولی خیلی خیلی سریع نابودش کردی. مثل این قسمت «... پایین پل را نگاه کرد و چند چیز عجیب دید که از شن ها بیرون زده اند. ولی بعد متوجه شد که آنها چیزها سقف های گنبدی شکل ساختمان ها هستند...» خیلی زد لو دادی داستان چیه، باید یکم طلوش میدادی و مثلا توی دوتا پاراگراف بعد مشخص میشد که داستان چیه. چند تا از این قبیل نوشته ها داری که همه رو همینطور خراب کردی. ولی همین که آگاهانه استفاده کردی، خیلی عالیه.
برای من یکم عجیبه کسی که با یک عقاب اینطرف و اونطرف میره، از دیدن یه شهر متروکه (حالا هرچقدر هم باشکوه یا خراب) اینقدر هیجان زده بشه (صفحه 6) داستان باید طوری باشه که خواننده هم همراه با شخصیت اصلی هیجان زده بشه یا حداقل هیجان زدگیه شخصیت اول رو درک کنه. 
-پیشنهاد: یک وبلاگ تاسیس کن و خاطرات روزانه یا مطالب کوتاه خودت رو به طور هفتگی یا روزانه اونجا بنویس. خیلی کمک خوبیه. کلا برای شروع نوشتن بنظرم خاطرات روزانه عالی باشه.

-در کل سعی کردم از تمامی مواردی که بنظرم می رسید یک نمونه مثال بیارم. 

 

ویرایش شده در توسط captain

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

خیلی ممنون از شما که انقدر با حوصله نقد کردید.

با این حال این اولین تجربه من تو ضمینه داستان نویسی بلند بود. ایرادات تو بار اول همیشه هست.

فصل بندی هم احتمال زیاد خواهم کرد. 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...