رفتن به مطلب
ادموند پونسی

جادوگران در ادبیات فانتزی

Recommended Posts

ادموند پونسی

خب، بیاین تاپیک رو دوباره احیا کنیم، چون جادوگران واقعا بحث های جالبی دارن. پرونده ی جادوگرهای تالکین هم به نظرم مختومه باید اعلام شه. به طور خلاصه:

ایستاری ها، پنج نفر از قوم مایا بودن که بیشتر به این نام ها شناخته می شن : سارومان سفید(که اسامی زیادی داشته، اما جز چند مورد از بقیه اش خبری نیست - سارومان بسیار رنگ)، گندالف خاکستری(که میتراندیر بعد از گندالف یکی از مشهور ترین اسامیشه و یه جا فک کنم برای فرودو می گه که من اسامی زیادی دارم - گندالف سفید)، راداگاست قهوه ای، پالاندوی آبی، آلاتار آبی که خب در مورد سرنوشت این دوتای اخری چیز زیادی نمی دونیم، اما تو فرهنگ نامه ی سایت نوشته که این دو تا مث اینکه به تاریکی سقوط کردن و اینا.

اما بحث سر جادوگر، تو بقیه ی داستان ها. بارزترین و مشهورترین مثالش، هری پاتره. گرچه خودم علاقه ای به اشاره به این داستان ندارم (واقعا :) )، اما جادو رو با دو نفر می شناسن در حال حاضر. یکیش گندالف(مسلما وقتی به یکی که مطالعه نداشته بگی جادوگر، یکی با ظاهر گندالف رو تجسم می کنه) و هری پاتر.

توی هری پاتر، انسان ها به دو دسته تقسیم می شن. عده ای که خب، انسانن. به اسم ماگل شناخته می شن که خب ترجمه شده مشنگ :| عده ای دیگه که جادوگر اصیلن(که خب اینم خودش یه جور باگ محسوب می شه، ینی اینا یه نژاد بودن؟ مسملما اولش انسان بودن!). جادوگرهای اصیل، موظفن که به مدارس جادوگری برن و جادو رو یاد بگیرن و توی دنیای جادوگری که مث یه سایه در کنار دنیای واقعیه زندگی کنن. اینجا جادو، یه جورایی مفهوم کلمه ی "علم پارانرمال" رو می ده. جادو، مث یه علم، یاد گرفتنی مطرح شده.

توی مجموعه ی "نیکلاس فلامل جاودان"، بین جادوگر، ساحر(و ساحره)، کیمیاگر و بقیه ی اسامی کلی فرق می ذاره. خب، مسلما اعضا باید متفق القول باشن که کیمیاگر، کسیه که علم و جادو رو ترکیب می کنه یا تا حدی، از مرز علم می گذره و به جادو می رسه.

مثال های دیگه ای هم هستن. توی حماسه ی دارن شان(سرزمین اشباح)، ما دو جادوگر داریم و خب حساب آقای تاینی هم که جدائه، اون دو تا هم هیبرنیوس تال و ایوانا هستن. اینا، به نحوی متفاوت با دیگر جادوگران هستن و عمرشون هم جاودانه، در صورتی که اکثر جاها جادوگر رو فقط شخصی با قدرت های جادویی می شناسن. البته اسپویل نمی کنم برای سرزمین اشباح :|

و این که به نظر شما، جادو چه طوریه؟ اکتسابیه؟ ینی می شه یاد گرفت؟ یا ذاتیه؟

جادو توسط مغز انجام می شه؟ یا توسط اوراد؟

+بیاین احیا کنیم، تاپیک خفنزیه

++در مورد سلاح ها و ابزار جادویی هم صحبت بشه خوبه. مثلا این که جادو باید حتما توسط وسیله ای مث چوب دستی یا عصا منتقل شه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tauriel

جادو توی نارنیا چی؟ اون جا چه جوریه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bain

من فکر کردم دیگه بحث ادامه نداره!

موضوع جالبیه،تا جایی که یادم میاد تو تمام فانتزیهایی که خوندم جادو ذاتی شخص بود،یعنی اگر تو جوهره ی شخص نبود امکان بدست اوردنش وجود نداشت.البته نه به این معنی که الزاما ارثی باشه.مثلا تو هری پاتر هر شخصی که استعداد جادویی داشت(ولو مشنگ زاده باشه)میتونست تو هاگوارتز تعلیم ببینه.یعنی یه جادوگر میتونست هر کسی باشه اما هر کسی نمیتونست جادوگر باشه!(مثل انیمیشن راتاتویی!)

تو داستانهای دارن شان هم معمولا قهرمانها یه استعداد جادویی نهفته و وحشی دارن که تو مواقع خطر یا ... بروز پیدا میکنه و معمولا تا تحت تعلیم استادی قرار نگیره استفاده ی مفیدی نداده.(بیشتر دیموناتا منظورمه.مثل همون گرابز گریدی(؟) و ...)

تو هری پاتر اگه درست یادم باشه چوبدستی هم صرفا وسیله ی تمرکز و انتقال جادو بود و جادوگرهای قوی بدون اون هم یه کارهایی میکردن(البته فکر کنم!) وسایل جادوگری معمولا رسانای خوبی برای جادو هستند،نه مولد جادو.

شما نمونه ای سراغ دارین که یه آدم کاملا معمولی جادو یاد گرفته باشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Armando

در تخیل انسان‌ها،جادو به ترفندهایی گفته می‌شود که در داستان‌ها برخی افراد انجام داده و (به گفته داستان‌سراها)، می‌توانند از طریق این ترفندها قوانین طبیعت را دور زده و کارهایی خارق‌العاده بروز دهد. به فردی که جادو می‌کند جادوگر گفته می‌شود. در داستان‌ها، جادوگران می‌توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به‌وجود بیاورند. در تخیلات داستان‌سرایان، جادوگران معمولا این کارها را با خواندن ورد ها و کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی استفاده از ترکیبی از اجسام، و یا تهیه آش‌هایی مرموز انجام می‌دهند. :)

ویرایش شده در توسط Armando

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

اگر بخوام نظر تخصصی بدم یعنی خارج از بحث های ژانرفانتزی جادو دراصل استفاده از نیروهای نهفته (فرقی نداره نهفته در طیعت یادرون موجودات ویاانرژی ها وقدرت های مختلف)برای انجام یک کار یا براورده کردن یک چیزه

جادوگران هم انواع مختلفی دارن که فکرمی کنم ساحر رایت قبلا معرفیشون کرده باشه جادوگرها از روی نیروهایی که مورداستفاده قرار میدن دسته بندی میشن مثلا شمن هاازنیروهای طبیعت استفاده می کنن و معجزه گران از نیرو ی خالق و جادوگران سیاه از اترهای تاریکی لازم به ذکره که جادوگران سیاه و سفید محدودیتی برای استفاده از نیروهای هم ندارن یعنی هرجادوگری میتونه دراکثرموارد تخصص داشته باشه در دنیای تالکین جادوگران به طورکلی مدنظر نیستند بلکه گروه خاصی از آنها که جادوگر ذاتی هستند و ساحرهم نامیده میشن- یاهمون مایا -مطرح هستند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
TARAN

جادو اکتسابیه و باید از روی متون کهن و نوشته های اساطیری وبراساس طلسم های واقعی فرا گرفته بشه ، حتی استاد و دانایی لازمه که به شیوه های مختلف تعلیم داده بشه اما من فکرمیکنم هر کسی ظرفیت فرا گرفتن رو نداره و باید درخود فرد هم یک بستری و استعدادی وجود داشته باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*legolas *

با سلام 

از نطر من جادو همیشه داتی  نمیتونه باشه و به وسیله ای بند باشه که معمولا در چوب دستی خلاصه میشود .

در سری کتاب های هری پاتر  کمی یا چند تایی از این موضوع دیدیم که وقتی کسی چوب جادو ندارد سعی به گرفتن چوب جادو فرد روبه رو میکند 

در ارباب حلقه ها هم دیدیم که وقتی سارومان  عصای گندالف را میگیرد با هر دو چوب گندالف را کنترل میکند 

(پس جادو همیشه ذاتی نمیتواند باشد)

معمولا از ورد هایی هم برای انجام ان جادو استفاده  میشود 

فقط بحثی که از نط من عجیب می اومد اینه که عصا و یا چوب دستی ها شکل های متفاوتی دارند در شکل  بعضی از اون ها رمز هایی نهفته  بعضی ها با سنگ های جادو تزیین شده و یا پیچ و خم هایی دارند و یا با فلز (یا نقره) از بالا تا پایین ان ها کار شده و در چرای چنین شکل بودن این عصاها  خیلی باید حوصله و صبر کرد و ان ها رو یکی یکی برسی کرد تا به نتیجه مناسب رسید 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
alioxin

در داستان نغمه ای از یخ و آتش انواع جادو رو میشه دید . از نوع اکتسابی و ارثی

مثلا پیروان آیین رلور توانایی ایجاد معجزاتی مثل زنده کردن مردگان رو دارن . پیروان خدای بی چهره هم همینطور توانایی های بخصوصی دارن .

استادان که  دانشمندان و مشاور پادشاهان در وستروس هستند در کنار علومی که فرا می گیرند، می تونن علم جادوگری رو هم فرا بگیرن .

و وارگ و سبزبین ها و اسکین چنجرها و فرزندان جنگل و ...  که استعداد های ذاتی برای انجام کارهای غیرمعمول و جادویی رو دارن.

 

کلا میشه جادو و جادوگر رو به شکل های مختلفی در داستان نشون داد و به نظر من مهم اینه که نویسنده بتونه اونو برای خواننده قابل باور جلوه بده و بدرستی ازش استفاده کنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elendil the light

خب یه نتیجه کلی که نمیشه گرفت. بستگی داره که داستان کدوم نویسنده رو بخونی. مثلا دارن شان جادو رو تو ذات به=عضی ادما نشون میده. ادمایی که خاصن و میتونن در مواقع لازم جادوی نهفته شون رو بروز بدن. یا تو هری پاتر که بازم میگه جادو تو بعضی از موجوداتی که اصولا ذاتا جادوگرن وجود داره و بقیه ماگل(یا همون مشنگ!) هستن. ولی تو داستانهای اقای او این کالفر میخونیم که در جلد پنجم میگه همه انسانها جادو دارن ولی مدت ها پیش طرز استفاده از اون رو به کلی فراموش کردن. و در داستانهای پروفسور تالکین که کلا میگه جادوگران یه نژاد خاصین که همون مایا خونده میشن.

موضوع جادو یه اصل اساسی تو داستانهای فانتزی به حساب میاد( از نظر من) و اگه خود شما هم نویسنده باشید میتونید این موضوع رو هر طور که دوست دارید پرورش بدید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ادموند پونسی

و این که به نظر شما، جادو چه طوریه؟ اکتسابیه؟ ینی می شه یاد گرفت؟ یا ذاتیه؟

 

جادو توسط مغز انجام می شه؟ یا توسط اوراد؟

 

خب حالا نمی دونم چرا کسی جواب این سوالات رو از دید خودش نداده :دی در واقع همه مث من از مثال کتب استفاده کردن، منتها صریحا گفتم «نظر شما» :دی 

 

خب به نظر خودم، جادو، شباهت زیادی با علم داره. در واقع اینجوری نیس که الکی دستت رو تکون بدی و یه فنجون چایی یا آب دهن اژدها جلوت ظاهر شه، چه بخوای اوراد یاد بگیری و چه بخوای تمرکز ذهنی داشته باشی، باید مورد اموزش و تمرین قرار بگیری. پس تا حد زیادی نمی تونه ذاتی باشه. ینی اینکه خب، یکی بسکتبالیسته، چرا؟ چون که این آقا یا خانم بسکتبالیست رفته آموزش دیده و تمرین کرده و از قوانینی پیروی کرده تا بسکتبالیست شده. ایشون به صورت ذاتی بسکتبالیست بوده؟ جادو مث علم و بسکتبال، یه مهارته. و چون از انسان سرچشمه نمی گیره (جادو خارجی منظورمه)، بنابرایت ذاتی نیست. چیزی خارجیه و حتی می شه گفت به صورت دیفالت تو مغزمون جا داره، منتها تا تهت آموزش قرار نگیری، نمی تونی ازش استفاده کنی.

 

اون سوال دوم رو هم نمی دونم چرا پرسیدم :دی منتها به نظرم جادو یه تمرکز و فعل و انفعالاتیه که توی ذهن آدم انجام می شه، چون فرد جادوگر، جادوی خارجی رو دریافت می کنه، بهش فرم می ده (مثلن گلوله ی آتیش یا یه لیوان آب پرتقال) و دوباره خارجش می کنه. همینا دیگه، دست خودمم درد نکنه بابت تاپیک :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

درود

خواستمدرمورد اولین بحثی که کردین  بگم نظر شما محترم اما یه سوال شما هرگز نشنیدید که میگن یه نفر موسیقیدان ذاتیه ؟ یا ریاضی تو ذاتشه ؟ یا تنیسور درونیه؟

اصل منظورم  ارتباطو برابری  جهان خرد یعنی انسان و جهان بزرگه یعنی کیهان هرچی که در خارج  موجوده  درون انسان هم هست  ما برای انجام هر کاری نیاز داریم که مهارت کسب کنیم و اموزش ببینیم

گاهی این اموزش ها  در راستای  افزودن چیزی به ماهستن و گاهی  برای تجلی وبزرگی بخشیدن به اون چیزایی که درونمون هستن ولی کوچیکن

جادو هم از این قاعده خارج نیست  هیچ گربه یا کبوتری نمیتونه جادوگر بشه  چون اون پیش زمینه وقدرت لازم رو برای این کار در وجودش نذاشتن

ولی در همه ی انسان ها  این پیش زمینه به صورت فطری  وجود داره  اما عده ای در این میان  مقدار بیشتری از این نیرو رو دارن  که اصطلاحا بهشون میگن جادوگران ذاتی یا همون ساحر  حالا اینکه این قدرت چطور در اونها بیششتره میتونه دلایل مختلفی داشته باشه مثل خالص بودن خون

بقیه ی  گونه های جادوگر هم بر اساس وسیله ای که برای  افزایش قدرتشون و رسوندن اون به حد بهره برداری  مورد استفاده قرار دادن دسته بندی میشن  مثل جادوی سیاه که مستقیم از تاریکی تغذیه میشه ، جادوگران طبیعت ، سنت ماه ، معجزه گران و...

اما این ها سطوح حرفه ای جادوگری هستن هر انسانی یک جادوگر در سطح مقدماتیه  نمونه ی کوچک اون رو  میشه در قدرت تلقین  و یا معجزه ی زبان  دید در مقیاس بزرگ تر عشق و نفرت هم دو نوع جادوی سطح ابتدایی انسانی هستن

در کل هر کسی جادویی رو در درونش داره که نیاز به  رشد داره

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...