رفتن به مطلب
Fladrif Skinbark

اگر شما کارگردان بودید هابیت رو چه جوری می ساختید؟

Recommended Posts

ayub_s

در مرحله ی اول : مطمئنا هابیت رو انیمیشنی بصورت انیمیشن تن تن (کارگردان اسپیلبرگ) و بئوولف (رابرت زمه کیس) می ساختم!

هابیت یک کتاب سیصد صفحه ای کودکانه و نوجوانه ست (و در ترجمه ی فارسی 400 صفحه ای)! و اگر من جای جکسون می بودم این داستان رو بصورت تک قسمتی و انیمیشنی می ساختمش!

شاید تنها دلیلی که جکسون نخواسته که هابیت رو انیمیشنی بسازه به خاطر قسمت دوم انیمیشن تن تن باشه که قراره اونو کارگردانی کنه :/

در مرحله ی دوم زمانی که بیلبو و گروه وارد ریوندل می شوند، از دروازه تا زمانی که وارد ریوندل می شوند رو بصورت لانگ شات (یعنی بدون کات، به سبک آلفونسو کوارن) می ساختم و تمام زوایای ریوندل رو به آرامی به نمایش می گذاشتم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

در مرحله ی اول : مطمئنا هابیت رو انیمیشنی بصورت انیمیشن تن تن (کارگردان اسپیلبرگ) و بئوولف (رابرت زمه کیس) می ساختم!

هابیت یک کتاب سیصد صفحه ای کودکانه و نوجوانه ست (و در ترجمه ی فارسی 400 صفحه ای)! و اگر من جای جکسون می بودم این داستان رو بصورت تک قسمتی و انیمیشنی می ساختمش!

شاید تنها دلیلی که جکسون نخواسته که هابیت رو انیمیشنی بسازه به خاطر قسمت دوم انیمیشن تن تن باشه که قراره اونو کارگردانی کنه :/

در مرحله ی دوم زمانی که بیلبو و گروه وارد ریوندل می شوند، از دروازه تا زمانی که وارد ریوندل می شوند رو بصورت لانگ شات (یعنی بدون کات، به سبک آلفونسو کوارن) می ساختم و تمام زوایای ریوندل رو به آرامی به نمایش می گذاشتم!

ایوب دوتا چیز گفتی که با اولیش کاملا مخالفم با دومیش به شدت موافق! :|

من اتفاقا اگه کارگردان فیلم بودم تا حد ممکن سعی میکردم از انیمیشنی شدن فیلم جلوگیری کنم. مثل ارباب حلقه ها گریم های سنگین اجرا میکردم یا مکان هارو با ماکت اجرا میکردم و تصویر برداری میکردم. دوست داشتم یه ذره فیلمو جدی تر کنم، یا فضاشو حماسی تر کنم توی خیلی جاها. چون به نظرم تاثیر گریم سنگین خیلی بیشتر از یه چهره ی انیمیشنیه.

اما راجع به یه تِیک گرفتن ورود گروه به ریوندل خیلی موافقم! چه قدر عالی میشد واقعا!! الان تصورش کردم آب دهنم راه افتاد :| بعد دوربینو یه جوری حرکت میدادم انگار از دید یکی از اعضای گروهه، یعنی بقیه هم گاه گداری جلوی دوربین راه میرفتن. یه موقه هایی نمای اور شولدر بیلبو یا بقیه میشد. انگار که دوربین منم یکی از اعضای کنجکاوه گروهه که داره اینور اونورو نگاه میکنه. ما از ریوندل سیر نشدیم تو هابیت. ریوندلش باید بیشتر میبود :|

یه چیز دیگه هم اینکه، یه ذره الف های "الف" تری انتخاب میکردم واسه ریوندل :D نه مثل اون الف های فیلم که به زور گریم و آرایش الف شدن. خیلی با وقار تر باید میبودن. الف های ریوندل توی هابیت اصلا به دلم نچسبیدن. جلف بودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بارد

سلام من اگه قرار بود هابیت رو بسازم طوری میساختم که اژدها تا آخر فیلم حضور داشته باشه و تعیین کننده ی خیلی از چیزا باشه مثل سرانجام نبرد پنج سپاه یا خیلی چیزای دیگه .همچنین زمان هر قسمتو به سه ساعت و یا بیشتر می رسوندم. البته برای انجام این کار لازم میشد تحریفات خیلی جدی را بوجود آورم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bain

من به جای کارگردان خودمو جای فیلمنامه نویس میذارم(درسته که اینجا تقریبا یکین! :دی) و این قسمتهای کتاب رو(هرچند بعضی هاش خیلی جزییه) حتما توی فیلم میاوردم:

1-اینکه بیلبو نقطه ضعف اسماگ رو پیدا کنه و به طریقی به دست بارد برسه تا عیار بودن بیلبو بیشتر به چشم بیاد.(فکر نمیکنم تغییری تو این قسمت تو فیلم سوم که ندیدمش رخ بده!)

2-اونجایی که تو قسمت ترولها، گندالف خودشو به جای اونها جا میزنه و بینشون دعوا میندازه.(هرچند این قسمت توی فیلم هم جالب بود،ولی مثل معرفی به بئورن که تو اکستندد اضافه شد این هم به نظرم خوب از آب در میومد)

3-آخرین نور روز دورین رو تبدیل به مهتاب نمیکردم! اینکه تو کتاب آفتاب از بین ابرها میتابه خیلی هیجان انگیزتره تا اینکه ماه در بیاد!(به نظرم شبیه این قضیه رو پیتر جکسون تو قضیه ی ترولها آورده،جایی که تو کتاب آفتاب به سادگی بالا میاد و به ترولها میخوره و این سوال پیش میاد که چطور ترولها متوجه نشدن که آفتاب اینقدر بالا اومده،اما تو فیلم منطقی تره.)

4-هرگز و هرگز شخصیتی به نام تائوریل به داستان اضافه نمیکردم!

سلام من اگه قرار بود هابیت رو بسازم طوری میساختم که اژدها تا آخر فیلم حضور داشته باشه و تعیین کننده ی خیلی از چیزا باشه مثل سرانجام نبرد پنج سپاه یا خیلی چیزای دیگه .همچنین زمان هر قسمتو به سه ساعت و یا بیشتر می رسوندم. البته برای انجام این کار لازم میشد تحریفات خیلی جدی را بوجود آورم.

اگه خدا قبول کنه قراره اقتباس باشه! دیگه اسماگ رو که نمیشه وارد جنگ کرد! :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

سلام من اگه قرار بود هابیت رو بسازم طوری میساختم که اژدها تا آخر فیلم حضور داشته باشه و تعیین کننده ی خیلی از چیزا باشه مثل سرانجام نبرد پنج سپاه یا خیلی چیزای دیگه .همچنین زمان هر قسمتو به سه ساعت و یا بیشتر می رسوندم. البته برای انجام این کار لازم میشد تحریفات خیلی جدی را بوجود آورم.

اما به نظر منم شاید از نظر اکشن فیلم باحال میشد. اینکه اسماگ توی نبرد پنج سپاه باشه مثلا :| بعد طرف تورین باشه اصن! هه :| اما قطعا و یقینا بدون اگه همچین کاری میکردی طرفداران تالکین (ازجمله خودم) به اتهام بزرگترین تحریف در داستان های تالکین حکم ارتدادتو صادر میکردن و زنده نمیموندی :|

2-اونجایی که تو قسمت ترولها، گندالف خودشو به جای اونها جا میزنه و بینشون دعوا میندازه.(هرچند این قسمت توی فیلم هم جالب بود،ولی مثل معرفی به بئورن که تو اکستندد اضافه شد این هم به نظرم خوب از آب در میومد)

4-هرگز و هرگز شخصیتی به نام تائوریل به داستان اضافه نمیکردم!

آخ آره گل گفتی! اون تیکه ای که گندالف صدای ترولارو تقلید میکنه و میندازتشون به جون هم واقعا قشنگه منم اگه کارگردان بودم حتما لحاظش میکردم. اما خب اگر اینجوری میشد باید یه سری چیزای دیگه ی فیلمو حتما تغییر میدادیم. فکرشو بکن تورین با اون دید منفی نسبت به بیلبو و اینکه به دردسر انداختتشون و به خاطر اون گیر ترولا افتادن، اگر خود بیلبو وقت نمیخرید و ترولارو گیج نمیکرد و به جاش طبق کتاب گندالف این کارو میکرد واقعا دیگه تورین کله شو میکند :D

راجع به تائوریلم که پیتر از زبونت بشنوه :) واقعا لوس و بی مزه بود این قضیه مخصوصا با اون تیکه های سکشوالی که مینداختن به هم. منم حذف میکردم این قسمت قضیه رو (یعنی در حقیقت اصلا اضافه ش نمیکردم به فیلم :D )

کاملا موافقم گریم یه چیز دیگست متلا این عکس ها رو ببینین و باهم مقایسه کنید.

ارباب حلقه ها:post-3408-0-63715900-1420534768_thumb.pn post-3408-0-34554000-1420534779_thumb.pn post-3408-0-00424900-1420534790_thumb.pn post-3408-0-23559200-1420534800_thumb.pn post-3408-0-59664100-1420534810_thumb.pn

هابیت:post-3408-0-25744800-1420534815_thumb.pn post-3408-0-48750800-1420534821_thumb.pn post-3408-0-86584100-1420534828_thumb.pn post-3408-0-74742400-1420534835_thumb.pn

دقیقا همین چیزی که منظورم بود عکساشو آوردی، واقعا اورک های لوتر خیلی تاثیر گذارترو ترسناک ترن.

حتی من اگه کارگردان قضیه بودم مکان هارو هم بیشتر با ماکت اجرا میکردم، اگه اشتباه نکنم توی ارباب حلقه ها خیلی از بناها مثل برج سائرون رو از روی ماکت فیلمبرداری کردن و خیلیاش رو هم ساختن. تا یه حدی.

ولی توی هابیت خیلی از مکان ها صد در صد کامپیوتری بود. اون دوتا مجسمه ی دورف اره بور اصلا خوب طراحی نشد اونارو حتما عوض میکردم.

آخ آخ ! بئورن!! بئورنو عوض میکردم. بئورنو یه کم شبیه این تصویر میکردم:

post-3680-0-87489200-1420536377_thumb.jp

تازه نقششم خیلی بیشتر میکردم. یه ذره م مثل کتاب مهربون تر و جالب تر تصویرش میکردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

اگر کارگردان بودم سعی می کردم هابیت رو نسازم:دی

بابا بی خیال ما شید... این همه کارگردان!

جدا از شوخی(اگه بی مزه بود شرمنده) فکر می کنم سعی می کردم اول از همه فیلمنامه ای دو قسمتی بنویسم.جلوه های کامپیوتری رو تا حد امکان کمتر به کار می بردمو به خصوص صحنه های نبرد رو جنگ و گریز رو تا حدود زیادی"خلوت"تر می کردم(یک بار دیگه صحنه بشکه ها تو برهوت اسماگ رو ببینید تا متوجه منظورم بشید.دورف ها رسما هر کاری دلشون می خواد تو اون وضعیت نا متعادل انجام میدن!)این بحث مثلث عشقی و ماجراجویی های اعجاب انگیز(!)گندالف رو هم احتمالا به کلی قیدش رو میزدم.مطمئنا خیلی بیشتر از جکسون به کتاب وفادار می موندم.بیشتر تمرکز رو روی شخصیت پردازی شخصیت های موجود تو کتاب میزاشتم.نه وارد کردن شخصیت ها و یا پیرنگ های اضافی!در معدود جاهایی که جکسون به شخصیت پردازی دورف ها توجه کرده می بینیم که سکانس های خیلی خوبی از آب در اومده(مثل پلانی که بیلبو می خواد از دورف ها جدا بشه و به نوری بر میخوره و باهاش صحبت میکنه.اشاره بیلبو به بی خانمانی دورف ها و سپس کات به کلوز آپ چهره مغموم ثورین تاثیر گذاره)ولی در بیشتر طول فیلم ظاهرا تنها هدف از حضور دورف ها جنگ با اورک ها و پر کردن صحنه اس(به غیر از کیلی،فیلی،بالین و البته ثورین) صحنه هایی که از این فیلم ها حذف میکردم واقعا زیاده.یکیش مثلا صحنه تعقیب گریز دورف ها با اسماگ که خیلی غیر طبیعیه! انگار اسماگ هیچ قصدی برای نابودی دشمن نداره و فقط می خواد بازی کنه!

در کل فکر می کنم فیلم تو گیشه شکست میخورد و به قول دوستان این قدر "نمی ترکوند" :|

با این وجود احتمالا در نهایت برای طرفداران استاد دلنشین تر میشد!

تا کجا ها رفتم...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

ایوب دوتا چیز گفتی که با اولیش کاملا مخالفم با دومیش به شدت موافق! :|

من اتفاقا اگه کارگردان فیلم بودم تا حد ممکن سعی میکردم از انیمیشنی شدن فیلم جلوگیری کنم. مثل ارباب حلقه ها گریم های سنگین اجرا میکردم یا مکان هارو با ماکت اجرا میکردم و تصویر برداری میکردم. دوست داشتم یه ذره فیلمو جدی تر کنم، یا فضاشو حماسی تر کنم توی خیلی جاها. چون به نظرم تاثیر گریم سنگین خیلی بیشتر از یه چهره ی انیمیشنیه.

اما راجع به یه تِیک گرفتن ورود گروه به ریوندل خیلی موافقم! چه قدر عالی میشد واقعا!! الان تصورش کردم آب دهنم راه افتاد :| بعد دوربینو یه جوری حرکت میدادم انگار از دید یکی از اعضای گروهه، یعنی بقیه هم گاه گداری جلوی دوربین راه میرفتن. یه موقه هایی نمای اور شولدر بیلبو یا بقیه میشد. انگار که دوربین منم یکی از اعضای کنجکاوه گروهه که داره اینور اونورو نگاه میکنه. ما از ریوندل سیر نشدیم تو هابیت. ریوندلش باید بیشتر میبود :|

یه چیز دیگه هم اینکه، یه ذره الف های "الف" تری انتخاب میکردم واسه ریوندل :D نه مثل اون الف های فیلم که به زور گریم و آرایش الف شدن. خیلی با وقار تر باید میبودن. الف های ریوندل توی هابیت اصلا به دلم نچسبیدن. جلف بودن.

کتاب هابیت یک فضای کودکانه و گرمی رو داره و همینطور طنز درش موج میزنه، از نظر من بدک نبود که یک انیمیشن واقعگرایانه مثل بئوولف و یا تن تن ساخته می شد! جکسون که خودش تمام فضاسازی ها و همینطور بیشتر شخصیت ها رو بصورت سی جی ساختش چونکه مجبور بوده اینکارو بکنه، پس از نظر ساخت یک انیمیشن در مورد هابیت به صرفه تر و باورپذیر تر از یک فیلمه!

در مورد اون لانگ شات ها هم خیلی دوست داشتم که پیتر اقلا یک شات طولانی در حدود پنج یا شش دقیقه ای از ریوندل و یا همون دولگلدور می گرفت! با این نظرت که دوربین از پشت یک نفر (مثل بیلبو) بدون هیچ کاتی حرکت بکنه به شدت موافقم! اینگونه عمل ها خود به خود جذابیت می آفرینند و لازم نیست که همش برای جذابتر کردن فیلم از اکشن استفاده کرد! مثلا فیلم جاذبه رو ببیند، از نظر روایت داستانی بسیار کلیشه ای هستش ولی آنقدر در مسائل فنی اش جذابیت داره (خصوصا اون لانگ شات هاش) که فیلم تبدیل به یک شاهکار سینمایی شده!

دولگلدور رو هم دوست داشتم اینگونه نشون داده می شد، طراحی و دکور دولگلدور فوق العاده ست و اگر جکسون این قسمت رو هم بدون شات می ساخت فوق العاده تر از این هم میشد! البته همه چیز رو نمیشه لانگ شاتش کرد، ولی اگر من جای جکسون بودم تا جای ممکن از این سبک استفاده می کردم! :دی خیلی این سبکو دوست دارم!

ویرایش شده در توسط ayub_s

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

شهریار مرسی واقعا بحث خوبیه

و اما نظر من! خوب اول از هابیت شروع می کنم، منم خیلی دوست داشتم از روی هابیت یه انیمیشن هم ساخته بشه و به قول ayub_s یه انیمیشن مثل تن تن خیلی خوب جواب میداد. اتفاقا نکات مثبت زیادی هم داری، به عنوان مثال ظاهر شخصیت ها رو خیلی می تونستی به خود کتاب نزدیک کنی ولی طوری که با تکنیک های انیمیشن ها امروزی خیلی هم تر و تمیز از آب در میاد، فانتزی درش موج می زد و خیلی جاها قدرت مانور بیشتری داشتی. بحث در موردش زیاد میشه کرد. و بله ! اگه من قرار بود چنین انیمیشنی بسازم اینطوری می ساختمش و احتمالا دو یه سه قسمتی و تا هر جا که امکان داشت سعی می کردم به کتاب نزدکیش کنم.

در مورد فیلم هم همینطور، خیلی سعی می کردم روی فانتزی بودن و در عین حال واقعی بودن فیلم تاکید کنم. یعنی از لحاظ فنی و هنری کم و کاست نمیزاشتم، در مورد داستان هم احتمالا زیاد باز هم سعی می کردم به خود کتاب نزدیکش کنم، شخصیت تائوریل هم حذفش می کردم و خلاص!

در مورد ارباب حلقه ها هم فضاش جدیه و به صورت فیلم می ساختمش. باز هم می گم هیچ کم و کاستی در جلوه های ویژه نمیزاشتم و حتی فیلم ها رو طولانی تر هم می ساختم! احتمال زیاد شخصیت تام بامبادیل رو هم اضافه می کردم( زیاد مطمئن نیستم) به قول دوستان منم قسمت هایی مثل موریا و ریوندل خیلی طولانی تر می ساختم البته نه اونقدر که حوصله مردم سر بره!! یا مثلا نه یه لانگ شات طولانی بلکه که چند بار در فیلم و در طول داستان و در زوایای مختلف نشون داده بشه. در مورد داستان هم قضیه کمی پیچیده تره و فکر می کنم شاید کار منم شبیه پیتر جکسون میشد! شاید هم نه!

ویرایش شده در توسط FILI

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
simple hobbit

منم اگر قرار بود هابیت رو بسازم حتما در یک قسمت می ساختم ولی البته بخش دول گالدور رو هم اضافه می کردم و سعی می کردم به جای این همه پرده آبی از لوکشن های کاملا طبیعی همون نیوزیلند استفاده می کردم.

به علاوه اینکه به هیچ وجهه ممکن ابهت سائرون رو پایین نمی اوردم ترجیح می دادم عین کتاب همون موقع دیدن گندالف حالت ترسناکی داشته باشه و گندالف بترسه ولی در اخر خود سائرون به موردور بره و یه بخش از موردور رو که دوباره داره تاریکی بهش برمیگرده نشون میدادم.

ویرایش شده در توسط simple hobbit

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

به عنوان مثال ظاهر شخصیت ها رو خیلی می تونستی به خود کتاب نزدیک کنی

آخ آخ دست رو دلم نذار فیلی جان که خونه :|

البته تو نمیایه م هم نوشتم و میدونم نظرت با نظرم فرق داره اما بازم میگم من اگه هابیت دستم بود، قشنگ یه ریش دو سه متری به صورتای تورین و فیلی و کیلی اضافه میکردم مَشتی میبافتمشون. یعنی چی مگه دورف با ته ریشم داریم؟! :|

تورین که رهبر گروهه بیشتر از همه باید ریش داشته باشه.

به علاوه اینکه به هیچ وجهه ممکن ابهت سائرون رو پایین نمی اوردم ترجیح می دادم عین کتاب همون موقع دیدن گندالف حالت ترسناکی داشته باشه و گندالف بترسه

توی فیلمم خیلی واقعا اونجایی که سائرونو نشون میده خوب و دهشتناک درومده من واقعا با اون تیکه حال میکنم :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Uchiha Aref

به نظرم پیتر جکسون فیلم خوبی از هابیت ساخت. سه گانه کردنش هم باعث شد یکم بیشتر توی سرزمین میانه اینوراونور بریم! اگه قرار بود منم فیلم رو بسازم تقریبا همچین چیزی میساختم ولی یکم تاریک تر :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

... ولی یکم تاریک تر :|

من با تاریک بودن سیاه بیشه فقط مشکل دارم.

اگه من میخواستم بسازم سیاه بیشه رو خیلی تاریک تر میساختم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
thranduil

اگه قرار بود من هابیت رو بسازم سه گانش میکردم و بیشتر به کتاب وفادار میبودم

من اتفاقا اگه کارگردان فیلم بودم تا حد ممکن سعی میکردم از انیمیشنی شدن فیلم جلوگیری کنم. مثل ارباب حلقه ها گریم های سنگین اجرا میکردم یا مکان هارو با ماکت اجرا میکردم و تصویر برداری میکردم. دوست داشتم یه ذره فیلمو جدی تر کنم، یا فضاشو حماسی تر کنم توی خیلی جاها. چون به نظرم تاثیر گریم سنگین خیلی بیشتر از یه چهره ی انیمیشنیه.

یه چیز دیگه هم اینکه، یه ذره الف های "الف" تری انتخاب میکردم واسه ریوندل :| نه مثل اون الف های فیلم که به زور گریم و آرایش الف شدن. خیلی با وقار تر باید میبودن. الف های ریوندل توی هابیت اصلا به دلم نچسبیدن. جلف بودن.

کاملا موافقم،بخصوص قسمت های جنگل سیاه بیشه رو در یک جنگل فیلم برداری میکردم تا واقعی تر بشه وجشن الفها رو حتما نشون میدادم و فرار با بشکه رو سعی میکردم از انیمیشنی شدنش جلوگیری کنم

تائوریل رو هم شاید اضافه میکردم اما اون مثلث عشقی بیخود رو هرگز...

برای قسمت سوم هم از مطالب کتاب بیشتر استفاده میکردم چون قسمت های بعد از کشته شدن اسماگ در کتاب خیلی قشنگتره (البته به نظر من)و باعث میشد تا زمان فیلم بیشتر بشه و برای کسی ابهام ایجاد نشه

ویرایش شده در توسط thranduil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sadra

عین کتاب می ساختم :|

والا :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Uchiha Aref

من با تاریک بودن سیاه بیشه فقط مشکل دارم.

اگه من میخواستم بسازم سیاه بیشه رو خیلی تاریک تر میساختم.

منظورم تاریک کردن و واقعی تر کردن داستانه.یعنی مثلا تعدادی از دورف ها میکشتم. یا توی شرایط سختی قرارشون میدادم که تصمیم بگیرن. یه مقداری هم روی ویژگی های شخصیتی هر

کدوم و تمایلاتشون که اینجوری لزوما همیشه خوب نباشه مانور میدادم :|

اگه قرار بود من هابیت رو بسازم سه گانش میکردم و بیشتر به کتاب وفادار میبودم

کاملا موافقم،بخصوص قسمت های جنگل سیاه بیشه رو در یک جنگل فیلم برداری میکردم تا واقعی تر بشه وجشن الفها رو حتما نشون میدادم و فرار با بشکه رو سعی میکردم از انیمیشنی شدنش جلوگیری کنم

تائوریل رو هم شاید اضافه میکردم اما اون مثلث عشقی بیخود رو هرگز...

برای قسمت سوم هم از مطالب کتاب بیشتر استفاده میکردم چون قسمت های بعد از کشته شدن اسماگ در کتاب خیلی قشنگتره (البته به نظر من)و باعث میشد تا زمان فیلم بیشتر بشه و برای کسی ابهام ایجاد نشه

اگه میخواستی به کتاب وفادار بمونی که نهایتا یه قسمت شاد و شنگول میشد نه یه سه گانه . :|

اون قسمت جنگل و فرار با بشکه رو کاملا موافقم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
thranduil

منظورم از وفاداری به کتاب بیشتر توی قسمت سومه ،توی قسمت دوم هم خیلی چیزا توی کتاب بود که حذف شدن، به نظر من به جای اضافه کردن چیزای من درآوردی اگه همون بخشای کتاب اضافه بشن فیلم خیلی بهتر میشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

جشن الفها رو حتما نشون میدادم

دقیقا جشن الفها یکی از باحالترین قسمتا بود که نیومد تو فیلم. منم به نوبه ی خودم به فیلم اضافه ش میکردم :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

دقیقا جشن الفها یکی از باحالترین قسمتا بود که نیومد تو فیلم. منم به نوبه ی خودم به فیلم اضافه ش میکردم :|

دقیقا ، نکات زیادی هست که جکسون با بی توجهی فضای دنیای میانه رو با اونا عوض کرده .

مثلا همین الف ها رو خشک و خشن نشون میده ولی تو کتاب هی مینوشن ، میخونن و میرقصن !!!!

یا مثلا کلا جنگ ها رو یه در گیری سر نژاد نشون میده که انسان ها حکمرانی کنن یا اورک ها .

ویرایش شده در توسط Light king

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
undomiel

سلام من اگه قرار بود هابیت رو بسازم طوری میساختم که اژدها تا آخر فیلم حضور داشته باشه و تعیین کننده ی خیلی از چیزا باشه مثل سرانجام نبرد پنج سپاه یا خیلی چیزای دیگه .همچنین زمان هر قسمتو به سه ساعت و یا بیشتر می رسوندم. البته برای انجام این کار لازم میشد تحریفات خیلی جدی را بوجود آورم.

منم با نظر شما موافقم توی فیلم هابیت تیرگی کم دیده میشه و این برای فیلم یک ضعفه توی فیلم های حماسه باید یه غم وامید وجود داشته باشه به نظر من هم اگه اژدها زنده بود می توست چیزایی خلق کنه که فیلم به اوج جذابیت هاش برسه.فیلم هابیت که تحریف زیاد داشت حالا اینم بود زیاد فرقی نداشت مهم اینه که بارد اژدها رو میکشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
msa_dino

اگه بخوام خلاصه بگم ، اولا قطعا به صورت انیمیشین می ساختمش نه فیلم،و به سبک یه انیمیشین از نظر من خیلی خوب و تاثیرگذاری مثل بیووولف کار می کردم.اینطوری هم قصه اصلی کمتر آسیب میدید و وفادارتر بود و هم با فضای یه کتاب فانتزی کودک و نوجوان سازگارتر بود.قصه رو همون قدر که جدیه جدی میگرفتم، تمام شعر ها و رقص ها و آوازهای کتاب را حفظ می کردم، جایی از کتاب نمیزدم و چیز اضافی اضافه نمیکرمد، بلکه فقط و فقط هابیت را می ساختم.دوم هم اینکه نهایتا توی دو قسمت با نسخه های اکستندد طولانی میساختمش که در هیچ جایی لازم نباشه روند فیلم کند و کسل کننده یا برعکس تند و مختصر در بیاد....

ویرایش شده در توسط msa_dino

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
tasnim

مرگ تورین رو باشکوه تر نشون میدادم و به جای وقت گذاشتن رو قسمتهایی که در فیلم نیاز نبود به این سکانس میپرداختم چون به نظر من جذابیت داستان به دو پیکره اصلی بیلبو و تورین بود و اصلن این سکانس نتونست با تورین وادع خوبی داشته باشه پایان داستان هم تمامش رو با کتاب انطباق میدادم مخصوصا دیدار آخر بیلبو با بالین در شایر و صحنه نبرد پنج سپاه هم جذابیت لازم خودش رو نداشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

۱-اکستنددی وجود نداشت

۲-مرگ اسماگ رو در قسمت دوم می گذاشتم

۳-بیشتر سعی می کردم از مناظر طبیعی استفاده کنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

دقیقا مثل کتاب

در فضایی شاد و بچه گانه و جمع و جور مثل کتاب

و با بازیگران و فضایی کاملا متفاوت با لوتر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Samwise Gamgee the Brave

من با تاریک بودن سیاه بیشه فقط مشکل دارم.

اگه من میخواستم بسازم سیاه بیشه رو خیلی تاریک تر میساختم.

صفحه تاریک می شد بعدش هیچی معلومد نمی شد که!!!!

من خودم تنها چیزی کهدوست دارم اینکه دورف ها رو باشلق بهشون بدم...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...