رفتن به مطلب
bard

یک ماجرا جویی غیر منتظره در دنیای تالکین - ورود و هماهنگی

Recommended Posts

نولوفینوه

:دی

یکم دقیقا نفهمیدم کجا چی خواهیم نوشت!

ولی آقا قلعه ای که دیدبان و فرمانده نداشته باشه قلعه نیست :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

:دی

یکم دقیقا نفهمیدم کجا چی خواهیم نوشت!

ولی آقا قلعه ای که دیدبان و فرمانده نداشته باشه قلعه نیست :|

در یک تاپیک دیگه در مورد همین نقشتون

فرمانده نقشی نداره : رفته بیرون و احتمالا شهید شده

ولی چون اسرار میکنید نقش دیده بان برای شما

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

دوستانی که میخوان شرکت کنن یا در همین تاپیک و یا از پیغام خصوصی بهم خبر بدن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

من پایه ام.

اسم: سالِنبور پسر لِنتور (Salenbor son of Lentor)

وظیفه: آشپز

لقب: چابک (nimble)

یعنی میشه

Salenbor the nimble

یا

Salenbor the cook

یا

Salenbor the nimble cook

اسمارو خودم درست کردم سعی کردم شبیه مدل اسمای آردایی باشه. بعدا توی گوگل سرچ کردم ببینم اصن همچین اسمایی وجود داره یا نه. مثل اینکه لنتور اسم یه جهنم دره ایه اطراف یه جایی توی سنگاپور فک کنم. سالنبور هم فقط یه نتیجه براش پیدا شد اونم یه نفر که توی عنوان تویترش از salenbor@ استفاده کرده بود.

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

مرسی بارد عزیز.

منم اعلام آمادگی میکنم و نقش یکی از آشپزهارو بر میدارم.

فقط الان سرکارم و تقریبا اصلا تمرکز ندارم. لذا اسم و مشخصات از من نخواین. فقط تا همین حد گفتم که کسی آشپزا رو تموم نکنه. دی:

تو فرصت نه چندان دور هویتم رو آشکار میکنم.

مجددا مرسی به بارد عزیز که نقش ها رو مشخص کرد. چون ایده اصلی باید واسه خالق باشه. موکول کردن نقش ها به داوطلبا یه کم هرج و مرج ایجاد میکنه. مشکلی که تو رول پلینگ های قبلی هم ایجاد مشکل میکرد.

قلم ها رو بچرخونید تا بتونیم یه داستان هیجان انگیز بنویسیم.

منتظریم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ادموند پونسی

خب تا کسی نگرفته من اعلام کنم یکی از سربازهام :دی

اسمم اینه: دیرنیر گوائِلین - Dirnyr Gwaellyn (از این سایتا گرفتم که اسم رو آردایی می کنه :دی)

موهای قهوه ای یه کمی بلند و آشفته، بینی باریک و تا حدی شکسته، ابروی راستشم شکافته، لاغر اما سریعه، پاهای بلندی داره، قدش یه چیزی تو مایه های 185 سانتی متر. تا حدی می شه گفت شوخه و به هر کسی سریع اعتماد می کنه. مثل رومی ها اول به دستور گوش می کنه، بعد به مغزش

اگه کمه بگین اضافه کنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لرد محمد

من بگم من یکی از سربازان پیاده آماده هستم

اسم:لیتراندیل قد بلند و ماهر در شمشیر زنی یک شمشیر بلند و دو دشنه یکی بلند و یکی کوتاه دارد موهای قرمز

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

کی شروع میشه ؟ من همینجور داره شخصیته تو ذهنم میره جلو واسه خودش :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

راستش این تاپیکو دیدم واقعا واسم جالب اومد و مطمئنم داستان جالبی در میادش.

با اجازه ی صاحب تاپیک میخوام نقش یکی از نیروهای گشتی رو اجرا کنم.

نام:پلاطس فرزند تالیوس ( راستش از اسم های رومی ها کمک گرفتم )

توضیحات:از سواران چابک روهان که به ارتش گوندور پیوسته.

متولد 2998د.س مادرش اهل شهر سپید بود و پدرش از سواران روهان.از همان دوران بچگی به ماجراجویی و گشت زنی های بی هدف علاقه داشت بنابراین پدر او کره اسبی را در همان کودکی به او هدیه داد که پلاطس نام اورا بوسفال نهاد.بوسفال اسبی سیاه با سم ها و پاهایی سفید بود.ان قدر سرعت داشت که تضاد رنگ سیاه و سفید او از دور زیبایی خاصی را برای پلاطس ارمغان می اورد.

در سن 16 سالگی به ارتش ملحق شد و به دلایلی به گوندور مهاجرت کرد و در جنوب کوه های سفید مشغول شد و بعد به دستور ارتش به سرزمین های خاکستری با ارتش بسیار کوچکی فرستاده شد...او فردی جوان و بی تجربه است اما قدرت بدنی و توان رزمی بالایی دارد.چشم هایی همچون عقاب دارد و دستانی همچون اهن.فردی تقریبا جدی است ولی در مواقع خاصی هم کمی حس شوخ طبعی به او دست میدهد.در بعضی اوقات هم بی تجربگی او کار دستش میدهد و شجاعت و قدرتش بر مغزش تسلط پیدا میکند ( متاسفانه)( کلا دارم میگم قاطی کنه بد قاطی میکنه:|)

خب این هم از سرباز بنده امیدوارم مورد مقبول ارو قرار گرفته باشد:|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

ممنون از دوستان

ما سعی میکنیم داستان رو از هفته اینده شروع کنیم به چند دلیل

اگر کسی کار و امتحان داره راحت وقتش ازاد بشه اعلام امادکی کنه

دوم ذهن ها اماده بشه برای ماجراجویی و خیال پردازی

دوستان ورود شما به قلعه : نگهبان شرقی

دوستان اسامی کوتاه تر انتخاب کنید در ذهن بمونه

نقش های گرفته شده و ازاد ::

اشپز ها 2 نفر لازم بود ::‌تکمیل _ شهریار ( سالِنبور) + اله ماکیل

سرباز ها 4 نفر مورد نیاز هستش : ادموند پونسی ( دیرنیر ) + لیتراندیل ( لرد محمد ) + دایریس + 1 نفر سرباز مورد نیاز است

یک نفر : اسب سوار ماهر برای نیروی گشت مورد نیاز است ( راداگاست قهوه ای ( پلاطس ) + یک نفر دیگه لازم داریم

2 نفر نیروی تدارکات مورد نیاز

1 نفر کماندار مورد نیاز : Freyja bellatrix و نولوفینوه + هنوز یه نفر دیکه لازمه

ویرایش شده در توسط bard

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bellatrix

آخ جان!همش نگران بودم تا پایین ه تاپیک بیام کسی نقش کماندارو گرفته باشه!

آقا بنده کماندارم!(قبلش مرسی ب خاطره این تاپیک!خیلی زیاد دوست داشت خیال پردازی!!خخخخ)

یک کمانداره ماهر!در حد الفاست ولی خوب انسانه!اسمم Freyja Idun the archer هست(معمولا صداش میکنن Freyja) و خیلی شجره نامه مشخصی نداره!

از سرزمین فورودویت هم میاد.سردترین و شمالی ترین سرزمین...قد متوسط و ریز اندام اما چابک!گونه هاش سرخی مردم شمال رو داره انگار صورتش یخ بسته!موهاشو بیشتر میبافه تا مزاحم کمانگیریش نشه...و همینطور زیرکی خاصی داره...بقیه صفات ه خوبشم درطی داستان میفهمین!

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح شکل نگارش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

بارد یه سوال:

سیر داستان چجوری پیش میره؟ منظورم اینه که این نقش ها چجوری قراره کنار هم جفت و جور بشن؟ هر کس نقش خودش رو چجوری ایفا میکنه؟ اگه توضیح بدی ممنون میشم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

نمیخواستم به این زودی پست بزارم. سرمم کمی شلوغه!

فقط یک کماندار رو رزرو میکنم! :|

ایشالا میام بعدا یه داستانک کوتاهی هم درباره خودم میزارم :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

بارد یه سوال:

سیر داستان چجوری پیش میره؟ منظورم اینه که این نقش ها چجوری قراره کنار هم جفت و جور بشن؟ هر کس نقش خودش رو چجوری ایفا میکنه؟ اگه توضیح بدی ممنون میشم.

به نکته بسیار ضخیمی اشاره کردید ،

یکی از مسائل اصلی داستان نویسی و یا فیلم نامه نویسی به صورت جمع هماهنگ بودن هستش

من به خاطر اینکه مشکلی پیش نیاد سعی کردم نقش ها کم و جدا از هم باشه

دوستان همکار مثل اشپز ها و یا سرباز ها هر کدوم یا میتونن جدا از هم بنویسن یا اینکه در پیغام خصوصی با هم هماهنگ بشن و هر کدوم در یک پست جداگانه نقش یک اتفاق رو بنویسن

خط اصلی داستان در همون روز اعلام میشه

ما سعی میکنیم هر روز بخشی از داستان رو جلو ببریم

مثلا اعلام میشه

امروز : 5/1/2015 سه شنبه

خط اصلی داستان

تهیه یک غذای مناسب برای نگه بان ها ( راهنما : ما گوشت نداریم :| )

ارسال دو نفر گشتی به جنوب غرب و شمال غرب ( گشتی ها مشاهدات خودشون رو به صورت مجزا گزارش بدن ) ( ایا نیروی دشمن یا نیروی خودی روئیت میشه ؟ )

تدارکات : بازدید از محل های اسیب دیده قلعه و انبار مهمات

کماندار ها : امروز کماندار ها کار زیادی ندارن میتونن در قلعه ازادانه بگردن ( ولی بهتر هستش اصلحه های خودشون رو بازرسی بکنن )

و ....

بازم سوالی هستش بفرمایید . منتظرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

یعنی هرکدوم روایت خودمون رو مینویسیم، با هم مچ میکنیم، و در نهایت یه روایت واحد از خط داستان رو میذاریم رو تاپیک، درسته؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

یعنی هرکدوم روایت خودمون رو مینویسیم، با هم مچ میکنیم، و در نهایت یه روایت واحد از خط داستان رو میذاریم رو تاپیک، درسته؟

خط اصلی داستان معلوم هستش

رویات ها هم در مسیر اصلی پیش میره

پیشنهادم مچ شدن با هم کارتون هستش توی پیغام خصوصی هماهنگ بشید بهتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لینک دانلود

نام سرباز

دایریس دنمای.

یکی از افراد میناس تریت که برای دیدار مادرش اومده بود به این قلعه.ولی وقتی خطر رو حس کرد تصمیم گرفت بمونه.تو ارتش گوندور خدمت میکنه و کمی هم گندالف رو میشناسه.مسلط به شمشیر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

سلام بارد در راستای سوال قبلی یه سوال.

ما که قراره شخصیت پردازی کنیم چه قد آزادیم؟

یعنی اتفاقات اصلیو شما (تیمتون) تعیین میکنه و رفتار شخصیتا در قبالشو ما؟

مثلا شما تو خط اصلی داستان میگید امروز قراره حمله شه بهمون و بعد ما باید بنویسیم که ما چیکار میکنیم؟

کلا کلیت اتفاقات رو شما میگید ؟ یا ما هم میتونیم یه کلیتایی رو رقم بزنیم؟ چه قدر دستمون بازه ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

مثلا میتونیم خودمون شورش راه بندازیم اصلا ؟

مثلا!؟

:|

راستی الان دقیقا چه دورانی قرار داریم؟ (نگین دوران دوم :| دوران اول قشنگه )

ویرایش :

عذر میخوام الان پستو دقیق خوندم دیدم...

:|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لرد محمد

بارد جان نژاد شخصیت میتونه غیر از انسان هم باشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

سلام بارد در راستای سوال قبلی یه سوال.

ما که قراره شخصیت پردازی کنیم چه قد آزادیم؟

یعنی اتفاقات اصلیو شما (تیمتون) تعیین میکنه و رفتار شخصیتا در قبالشو ما؟

مثلا شما تو خط اصلی داستان میگید امروز قراره حمله شه بهمون و بعد ما باید بنویسیم که ما چیکار میکنیم؟

کلا کلیت اتفاقات رو شما میگید ؟ یا ما هم میتونیم یه کلیتایی رو رقم بزنیم؟ چه قدر دستمون بازه ؟

در مورد ازادی باید بگم که خب هر داستانی حتی اگه open world باشه هم باز یه خط اصلی داره خط اصلی ما هم دفاع از قلعه هستش ولی شما ازادی میتونی بری گشت زنی توی دنیا و دیده ها و شنیده ها و داستان هات رو بنویسی

گرچه توصیه میکنم برای قدم های اول با گروه هماهنگ باشید

خط اصلی داستان هم بله همونطور که خودتون متوجه شدید روزانه اعلام میشه و شما روایت خودتون رو مینویسید

دست شما در حد و اندازه ای که به خط اصلی لطمه ای نخوره باز هستش ولی در مورد اتفاقات اصلی بهتر هستش که یه مشورتی با هم بکنیم

مثلا میتونیم خودمون شورش راه بندازیم اصلا ؟

مثلا!؟

:|

راستی الان دقیقا چه دورانی قرار داریم؟ (نگین دوران دوم :| دوران اول قشنگه )

ویرایش :

عذر میخوام الان پستو دقیق خوندم دیدم...

:|

نیومده شورش ؟

شما میتونی در موارد اصلی پیشنهاد بدی تا بررسی بشه

موارد جزئی به عهده خودتونه که بر اساس خواست خودتون پیش برید ( البته باید موارد جزئی و کلی رو با هم هماهنگ کنیم )

بارد جان نژاد شخصیت میتونه غیر از انسان هم باشه؟

بهتر هستش که انسان باشه - شخصیت انسانی جای زیادتری برای درام داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لینک دانلود

خوب کی شروع کنیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

خوب کی شروع کنیم

وقتی همه افراد تکمیل بشن ( تا یه هفته دیگه )

کماندار + تدارکات

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ادموند پونسی

اممم بارد پیشنهاد می دم مثلن جهت هماهنگی بیشتر حرفامون رو تو نمایه ی یه کسی بزنیم مثلن نمایه ی خودت. و خب اونجا مث یه تاپیک می شه اعلام کرد قضایا رو و اطلاع رسانی تا حدی خوب می شه به نظرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...