رفتن به مطلب
ت.ت

[آهنگری از ووتن بزرگ|Smith of Wootton Major]

Recommended Posts

LObeLia

قصه ی خیلی بامزه و جمع و جوری بود. لذت خاص خودش رو برای آدم داره. میشه گفت ذهن خسته رو تیمار میکنه...

قصه یه جادویی جدای از جادویی که توی آردا وجود داره، داشت. جادویی بدون قواعد خاص! ستاره ای که اونقدرها مشخص نیست استاد تالکین چه هدفی ازش داشته. شاید که ملکه قصد داشته ازین طریق, وجود خود و مردمش رو به کسایی ثابت کنه. اما توی این آشکار کردن رازها، چه اثری دقیقن توی زندگی اون فرد حامل ستاره، میگذاره؟؟

من ترجیح میدادم عکسها رنگی می بودند. مخصوصا که مترجم هم خودش اینکاره بوده دیگه واقعن ازش توقع میره! :دی یا حتا میشد عکسهای بیشتری کشید مخصوصا اون قسمتهایی از داستان که توصیفات زیاد واضح نیستن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nienor Niniel

داستان خیلی زیبایی بود...با وجود اینکه داستانی مستقل از داستان های سرزمین میانه بود اما حس و حال آشنای همون داستانا رو برای من داشت.چند صفحه اولو که خوندم اصلا متوجه ربط داستان با اسمش نمیشدم تا اینکه بعد معلوم شد.یه سری چیزا گنگ و مبهم بود تو داستان مثل ستاره که بانو لوبلیا اشاره کرد.یا یه چیزی که خودم درگیرش شدم این بود که اصلا این سرزمین پریان کجا بود.چطور میشد رفت اونجا و چه موجوداتی اونجا بودن.اما از اون جا که بنظر میرسه داستان پس و پیشی نداره احتمالا نباید زیاد درگیرش شد... ممنون از دوستان برای ترجمه و ویرایش و... :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...