رفتن به مطلب
آخیلوس

موجودات فانتزی در ایران

Recommended Posts

ایوانا

سلام و درود بی پایان خدمت تمام ارداییون عزیز

جواب سوالات بارادیل و فکر کنم داده باشم و سر همین موضع چندتا بجث با یکی از دوستان رفتیم

و حالیا شما

کمی مشکل دارم با جواباتون و اگه می شه کمی شفاف سازی کنید تا بهتر بتونیم بحث کنیم :)

1- آفرینش رو دقیقا چی معنی می کنید که با این قطعیت صحیت می کنید در موردش ؟!

2- اتر دقیقا چیه ؟!

اگه می شه کمی در مورد اتر صحبت کنید تا ببینم ایا می شه به ساختار وجودی شی ربط داد یا خیر

پ.ن :

در مورد سایر نظراتتون جای بحث است البته

اما این دو سوال فکر کنم ریشه ای تر باشن ؟!

ارادتمند شما

اصلان

اصلان جان فکر کنم در پست بالا جواب اون سوالات رو داده ام فکر کنم متوجه اون پست نشدین

اگه بازهم بعداز خوندنش براتون مبهم بود از استادم میخوام بیشتر توضیح بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
اصلان جان فکر کنم در پست بالا جواب اون سوالات رو داده ام فکر کنم متوجه اون پست نشدین

اگه بازهم بعداز خوندنش براتون مبهم بود از استادم میخوام بیشتر توضیح بده

با سلامی دیگر

من اصلا متوجه پست های شما نمی شم و کلا می خوام کمی ببیش تر در این زمینه و حرف هاتون صحبت کنید :)

اولین این که آفرینش رو چی معنی می کنید !

تا جایی که من در اساطیر یاد دارم افرینش تنها مربوط به خالق می شه و لاغیر

اما شما افرینش رو به تمام موجودات بسط دادین و این مشکل داره به نظرم

و از طرفی شما اهریمن رو جزئی از موجودات می دونید و این مشکل داره باز

چون اهریمن و اهورا هر دو افریدگار هستند نه موجود مثل الف و .....

این که شما از خالقی صحبت می کنید که به اهورا و اهریمن قدرت اهرینش داره جای سوال داره باز ؟!

می شه بگید کدوم خالق ؟!

در مورد اتر

اتر یعنی چی ؟!

توضیحی در مورد این که ساختار این ماده چیه رو ندادین ؟! :D

این که شما بگین اتر از چی شاخنه می ش حیلی بهتر می تونیم در مورد ماهیت اهرین و ... بحث کنیم ;)

از طرفی ما در مورد علوم غریبه اینجا صجبت نمی کنیم

و این موحودات برای علوم غریبه هم نیستند :D

این ها جزیی از اساطیر و اسطور های یک جامعه است

هر چند جادو و جادوگری نقش مهمی در این میان بازی می کنه اما این که روایت شما از جادو چی باشه بحثش جداست

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

افرینش مختص خالق نیست مثلا شما یک وسیله اختراع می کنین پس خالق اون هستین در این کار از هوش ونبوغتون استفاده کردین

یا وقتی کتابی می نویسین و اثر هنری خلق می کنین خالق اون اثر محسوب میشین دراین کارهم از قوه ی تخیل ذهنتون استفاده می کنین و چیزهای دیگه

ولی مسلما یه حیوان قادر به انجام چنین کارهای نیست تفاوت انسان با حیوان در روح خداوند هست که به انسان اعطا شده و همه اینو میدونیم

حالا وقتی بتونیم از این قدرت روح در درجات بالاتری بهره ببریم قادرهستیم از برخی قدرت های خالق بهره مند بشیم

ساختن موجودات در ذهن با استفاده از قوه ی تخیله وقتی این تخیل جان بگیره به خاطر قدرت الهی انسان وجودمی پزیره ولی این وجود صرفا تحت کنترل افریننده اش هست واین قانون این عمله

موجوداتی رو که از این طریق ساخته بشن تولپا می نامن .که اختیار و ازادی ندارن

اتر یعنی انرژی و اتریک به موجودی اطلاق میشه که جسم نداشته باشه و به طور دقیق تر در بند ماده نباشه و بتونه تغییر ماهیت فیزیکی بده و با ارتعاشات مولکولی جهان های دیگه سازگارباشه

موجودات اترها چند نوع دارن برخی مثل ارواح به صورت دائمی اترهستن ولی برخی مثل پری زادها در شرایط خاصی رقیق تر میشن و حالت اتریک می پذیرن این نوع درشرایط عادی جسم دارن ولی درقیدش نیستن

باسپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با سلام و درودی دوباره خدمت آرداییون عزیز :)

متاسفانه شما در کاربرد مفهوم آفرینش دچار اشتباه شدید

آفرینش مطلق به خداست و ولاغیر فقط خدا می تونه بی آفرینه و روی آفریدش اراده داشته باشه

این خدا می تونه الله باشه , زئوس باشه , اودین باشه و یا ارو و یا هر خلق دیگه ای

این قسم خدایان قدرت آفرینش دارند و می آفرینند اما انسان ها و سایر افریده های خالق قدرت خلق کردن و دارن اما نمی افرینند و خلق نمی کنند

توضیحش کمی سخته , ما آفریده شده ها فقط می تونیدم یک چیز رو تغییر بدیم و نمی تونیم خلق کنیم , برای خلق کردن باید به اون جسم و شی و ... هستی داد , جان داد , وجود داد و .... { البته این دو سه تا مورد اخری جای بحث داره :دی } نه این که با قدرت تخیل و .... یه موجود درس کنیم که اصن امکان پذیر نیست :|

ببینید ساخت کتاب ربات و حتی یه اثر هنری فقط تغییر دادن در حالت آفرینشه , ما چیزی رو نیافریدیم بلکه فقط افریده شده ی دیگه رو تغییرش دادیم

در مورد تولپا چیزی نمی دونم حقیقتا :دی

اما باز شما بیاید نگاه کنید بر اساس گفته های شما که دارید می گید این موجود رو تنها با دستگاری ذهن و تخیل دوباره می سازید ;)

مثل کاری که دارک لورد ها و یا نکرومانستر ها می کردن

اونها ارواح خبیث مردگان رو نمی افریدند بلکه اونها رو احضار می کردن :D

شما غم دارید با تخیلتون روح و یا هر چیز دیگه ای رو دست کاری می کنید

و اما فرق بین انسان و حیوان در قدرت اختیارشون نه در روحشون اگه اشتباه نکرده باشم :دی

اما در مورد اتر و روح :D

اتر وجود نداره :D

این که شما اتر رو انرژی می دونید و اتر رو ساختار روح پس می شه نتیجه گرفت که انرژی ساختار روحه که اشتباه محضه :D

انرژی صورت دیگه ماده است و ماده صورت دیگه انرژی این که اتر و انرژی بدونید واقعا جای سوال داره ؟!

ارواح در عالم جبروت یا همون مثل اگه اشتباه نکنم زندگی می کنند عالمی که در اون نه ماده داریم و نه صورت

چون ماده نداریم پس انرژی نداریم و اگه گیرم اتر همون انرژی باشه پس اتر هم نداریم

پس روح اتری نیست :D

کلا فرضیه اتر نقض شده است و تمام بر اساس آزمایشات فیزیک :)

و اما اتریک :دی

اتریک یه جا خوندم که شعله ی آبی رنگی در اطراف انسان نه خود انسان و یا جسم

پس موجود اتریکی نداریم

با سپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

افریدن تولپا اقبلا ازموده شده (ارجاع به کتاب اسرار و عجایب جهان نوشته ی سیلویا براون )

مسئله ی موجودات اتریک ثابت نشده ول خیلی ها به این فرضیه معتقدند که موجودات دارای قدرت تغییر ماهیت

بایستی ازجنس انرژی باشن دراین بحث پای جهان های موازی و حالت ارتعاشی وجنس اون ها به میون میاد و مسئله

خیلی جامع و درعین حال پرچاله و ابهامه هستش اقای براد استایگر در کتاب ظهور اتلانتیس تا حدودی به مسئله ی موجودات اتریک

درفصل فرشتگان وشیاطینی از ابعاد دیگر پرداخته ...

مطالعه ی این دوتا کتاب رو برای درک بهتر این موضوعات پیشنهاد می کنم

باسپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

افریدن تولپا اقبلا ازموده شده (ارجاع به کتاب اسرار و عجایب جهان نوشته ی سیلویا براون )

مسئله ی موجودات اتریک ثابت نشده ول خیلی ها به این فرضیه معتقدند که موجودات دارای قدرت تغییر ماهیت

بایستی ازجنس انرژی باشن دراین بحث پای جهان های موازی و حالت ارتعاشی وجنس اون ها به میون میاد و مسئله

خیلی جامع و درعین حال پرچاله و ابهامه هستش اقای براد استایگر در کتاب ظهور اتلانتیس تا حدودی به مسئله ی موجودات اتریک

درفصل فرشتگان وشیاطینی از ابعاد دیگر پرداخته ...

مطالعه ی این دوتا کتاب رو برای درک بهتر این موضوعات پیشنهاد می کنم

باسپاس

با سلام و دودی دیگر

این که چرا من به این تاپیک دیر جواب می دم خودم هم نمی دونم ;))))))

اما ...

دو کتابی که گفتید من پیدا نکردم حقیقتا

و از طرفی با اطلاعاتی ک از این دو کتاب به دست اوردم هر چی فکر می کنم نمی تونم تشابهی بین این کتاب و مطالبش با داستان های اساطیری و فانتزی پیدا کنیم

این کتاب ها یک سری اطلاعت و یا بهتر بگم تفکراتی در مورد ساختار اسرار امیز جهان می دن که هنوز سندی بر درس بودن اون ها نیست و نمی تونیم همین جوری اون ها رو قبول کنیم

از این قسم کتاب ها می شه به کتاب های ارابه ی خدایان و .... اشاره کرد و اگه خیلی مایل هستید می تونم کتاب های مرموز تر دیگه ای که شاید بعضی هاشون ممنوعه باشن در کشور های خارجی و یا حتی کتاب هایی تاریخی که در این زمینه نوشته شدن رو بهتون معرفی کنم :D

این کتاب ها فقط ذهن خواننده رو مشغول می کنه هر چند بعضی از اونها قابل تامله و نمی شه از کنارشون ساده گذشت :D

اما این کتاب ها و نوشته ها منابعی برای شناخت اساطیر نیستن :D

پاسخ به این که اهریمن از چی ساخته شده رو باید در کتاب های اساطیری پیدا کرد و اگر مایل به تحقیق پیرامون واقعی بودن اون هستید باید از طیق علم یش برید نه از طریق کتاب هایی که براساس حدس و گمان نوشته شده اند :D

و اما درمورد جهان های موازی و نظریه ریسمان و ......

نمی دونم چه کتاب هایی در این زمینه خوندید و چ قدر اطلاعات در این زمینه دارید

جهان های موازی مبحثی نوین تو فیزیک نظریه که اثبات نشده و یک سری تئوری ریاضیات واقعا سخت و پیچیده که مردم کنجکاو همانند مباحث علوم انسانی میان و در موردش صحبت هایی می کنند بدون درک درست از مباحث ساده ی فیزیک :D

در این زمینه بنده هیچ گونه نظری نمی تونم بدم ;)

و اما در مورد اتریک :D

قبلا گفتم انرژی صورت دیگه ی ماده اس

این و که قبول دارید

روح در عالمی هست که نه ماده داره و نه وجود چون ماده نداره پس انرژی هم نداره { استثناعاتی هم هست که تو نظریه مکانیک کوانتوم اگه اشتباه نکنم بوهمی بهش اشاره می شه در صورتی که کپنهاگی دلیلی براش نداره }

این که حالا این موجود چ جوری افریده شده من نمی دونم { شاید مثل همون قضیه مرد بالدار واتیکان باشه و یا این که 100% طلای خزانه ی بریتانیا از کیمیاگری درس می شه }

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فینارفین

اما این کتاب ها و نوشته ها منابعی برای شناخت اساطیر نیستن :)

پاسخ به این که اهریمن از چی ساخته شده رو باید در کتاب های اساطیری پیدا کرد و اگر مایل به تحقیق پیرامون واقعی بودن اون هستید باید از طیق علم یش برید نه از طریق کتاب هایی که براساس حدس و گمان نوشته شده اند :)

 

 

 

از نظر من برای پی بردن به منشا بدی در جهان از طریق علم پیشرفتن به بیراهه میرسه. شاید تنها و تنها راه پی بردن به این مسائل فلسفه باشه چون چیزای که علم در مورد اونا نمیتونه نظری بده (چون آزمون پذیر نیستن) بالطبع باید با فلسفه جواب داد 

ویرایش شده در توسط فینارفین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
در در 8/18/2015 at 6:35 PM، فینارفین گفته است :

 

 

از نظر من برای پی بردن به منشا بدی در جهان از طریق علم پیشرفتن به بیراهه میرسه. شاید تنها و تنها راه پی بردن به این مسائل فلسفه باشه چون چیزای که علم در مورد اونا نمیتونه نظری بده (چون آزمون پذیر نیستن) بالطبع باید با فلسفه جواب داد 

یه پست بدم ندید بگیرید از حقیر :)

 

بله باهاتون موافق هستم اما علم کنونی بعد از روشنفکری که در اروپا رخ داد و با تفکرات بیکن اگه اشتباه نکنم به صورت تجربی گرا در اومده ومتاسفانه الان باید به صورت تجربی همه چیز اشکار بشه و گرنه اگه بخوایم فلسفی بحث کنیم که راحت می شه در مورد جهان نظر داد هر چند به قول یکی از اساتید بحث  یه جوری می شه :)

اما خب علم و فلسفه در جهایی باهم مشکل دارند

نمونه ش تفسیر کپنهاگی کوانتوم مکانیک در فیزیکه که کمی با فلسفه مشکل داره والبته الان تفسیر بوهمی داره جواب می ده از کوانتوم مکانیک اما از اون طرف معادلات ریاضی ویتن هم تا الان خیلی از مجهولات فیزیک و بر طرف کردن اما خب شاهد تجربی نداره و فقط معادله است و همین, پس نه تنها فلسفه بلکه ریاضی هم پاسخ گوی جهان ما هست و باز در اون ور قضیه زیست شناسی شاید سد دیگری باشه در مقابل این همه تفکرات :|

 

کلا برای شناخت جهان پیرامون خودمون بایدسه تثلیث فیزیک - فلسفه و ریاضی و بلد باشیم در حد اعلی, با فیزیک اثبات می کنیم با فلسفه فکر می کنیم وبا ریاضیات حرف می زنیم و به صورت زیست شناسی زندگی می کنیم :دی

 

حرف آخرم اینه که فقط نمی شه به فلسفه اکتفا کرد بل باید به تمام علوم در این قرن مسلط بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آخیلوس
در در 12/28/2015 at 0:33 PM، Aslan گفته است :

یه پست بدم ندید بگیرید از حقیر :)

 

بله باهاتون موافق هستم اما علم کنونی بعد از روشنفکری که در اروپا رخ داد و با تفکرات بیکن اگه اشتباه نکنم به صورت تجربی گرا در اومده ومتاسفانه الان باید به صورت تجربی همه چیز اشکار بشه و گرنه اگه بخوایم فلسفی بحث کنیم که راحت می شه در مورد جهان نظر داد هر چند به قول یکی از اساتید بحث  یه جوری می شه :)

اما خب علم و فلسفه در جهایی باهم مشکل دارند

نمونه ش تفسیر کپنهاگی کوانتوم مکانیک در فیزیکه که کمی با فلسفه مشکل داره والبته الان تفسیر بوهمی داره جواب می ده از کوانتوم مکانیک اما از اون طرف معادلات ریاضی ویتن هم تا الان خیلی از مجهولات فیزیک و بر طرف کردن اما خب شاهد تجربی نداره و فقط معادله است و همین, پس نه تنها فلسفه بلکه ریاضی هم پاسخ گوی جهان ما هست و باز در اون ور قضیه زیست شناسی شاید سد دیگری باشه در مقابل این همه تفکرات :|

 

کلا برای شناخت جهان پیرامون خودمون بایدسه تثلیث فیزیک - فلسفه و ریاضی و بلد باشیم در حد اعلی, با فیزیک اثبات می کنیم با فلسفه فکر می کنیم وبا ریاضیات حرف می زنیم و به صورت زیست شناسی زندگی می کنیم :دی

 

حرف آخرم اینه که فقط نمی شه به فلسفه اکتفا کرد بل باید به تمام علوم در این قرن مسلط بود

سلام جناب اصلان یه چیز جالب درباره بحثی که همین یکی دو صفحه پیش داشتیم(فک کنم سه سال پیش بود؟:D)پیدا کردم درباره اینکه اهریمن قدرت افرینش داره و یه جور خداست 

یکی از نیایش های گاتها فک کنم قضیه رو یکم روشن تر میکنه: 

این از تو می پرسم-مرا باز گوی ای اهورا-کیست آفریننده ی نیروی معنوی(خشتهرا)-و پارسایی(آرمئیتی)ارجمند؟-کیست آنکه با فرزانگی ، پسر را دوستدار پدر کرد؟-من می کوشم که در پر تو اندیشه پاک-ترا چنان که هستی:آفریدگار همه چیز بشناسم

                                                                      گاتهابند 7 یسنا 44-ترجمه بزرگمهر کیانی

تو بند های قبل هم چند بارراجع به خلقت سوال میشه که:کیست آفریننده و سر چشمه راستی ؟کیست که ماه را گهی میفزاید و دگربار میکاه؟   و...

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فینارفین
در در 12/28/2015 at 0:33 PM، Aslan گفته است :

 

 

در در 12/28/2015 at 0:33 PM، Aslan گفته است :

یه پست بدم ندید بگیرید از حقیر :)

 

بله باهاتون موافق هستم اما علم کنونی بعد از روشنفکری که در اروپا رخ داد و با تفکرات بیکن اگه اشتباه نکنم به صورت تجربی گرا در اومده ومتاسفانه الان باید به صورت تجربی همه چیز اشکار بشه و گرنه اگه بخوایم فلسفی بحث کنیم که راحت می شه در مورد جهان نظر داد هر چند به قول یکی از اساتید بحث  یه جوری می شه :)

اما خب علم و فلسفه در جهایی باهم مشکل دارند

نمونه ش تفسیر کپنهاگی کوانتوم مکانیک در فیزیکه که کمی با فلسفه مشکل داره والبته الان تفسیر بوهمی داره جواب می ده از کوانتوم مکانیک اما از اون طرف معادلات ریاضی ویتن هم تا الان خیلی از مجهولات فیزیک و بر طرف کردن اما خب شاهد تجربی نداره و فقط معادله است و همین, پس نه تنها فلسفه بلکه ریاضی هم پاسخ گوی جهان ما هست و باز در اون ور قضیه زیست شناسی شاید سد دیگری باشه در مقابل این همه تفکرات :|

 

کلا برای شناخت جهان پیرامون خودمون بایدسه تثلیث فیزیک - فلسفه و ریاضی و بلد باشیم در حد اعلی, با فیزیک اثبات می کنیم با فلسفه فکر می کنیم وبا ریاضیات حرف می زنیم و به صورت زیست شناسی زندگی می کنیم :دی

 

حرف آخرم اینه که فقط نمی شه به فلسفه اکتفا کرد بل باید به تمام علوم در این قرن مسلط بود

اصلان به نظرم شما داری خیلی از مسائل رو با همدیگه اشتباه میکنی در حالی که نیازی نیس اینقدر پیچیده به مسائل نگاه کرد. منم حدودا بین 20 تا 23 سال به خیلی از مسائل با پیچیدگی خاصیکه تو الان داری نگاه میکنی، نگاه میکردم. 

علم  و فلسفه اصلا به کل و از ریشه با هم متفاوت هستند و در همه جهات با هم مشکل دارند ( شاید بتونم بگم که این قضیه مثله دین و علم باشه )

ی سری مسائل خیلی ساده هستن (منظورم دونستن راه حلشونه نه رسیدن به جواب نهاییشون) مسائلی مثله شر چیه؟ خوبی چیه ؟ منشا شون کجان؟  و ... راه حل رسیدن به این پرسشا فقط  و فقط فلسفه اس حالا اگه شما دوس داری از تفسیر بوهمی یا کوانتوم مکانیک یا محاسبه تقریبی پیوند کوالانسی اونا به جواب این سوالا برسی مختاری ولی خب قطعا از این راه به هیچ جوابی نمیرسی. 

 

نقل قول
در در 12/28/2015 at 0:33 PM، Aslan گفته است :

حرف آخرم اینه که فقط نمی شه به فلسفه اکتفا کرد بل باید به تمام علوم در این قرن مسلط بود

بله منم با این قسمت صحبتت موافقم ولی ی سری مسائل راه حل ویژه خودشون رو دارن

ویرایش شده در توسط فینارفین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
در در January 29, 2016 at 5:26 PM، فینارفین گفته است :

 

اصلان به نظرم شما داری خیلی از مسائل رو با همدیگه اشتباه میکنی در حالی که نیازی نیس اینقدر پیچیده به مسائل نگاه کرد. منم حدودا بین 20 تا 23 سال به خیلی از مسائل با پیچیدگی خاصیکه تو الان داری نگاه میکنی، نگاه میکردم. 

علم  و فلسفه اصلا به کل و از ریشه با هم متفاوت هستند و در همه جهات با هم مشکل دارند ( شاید بتونم بگم که این قضیه مثله دین و علم باشه )

ی سری مسائل خیلی ساده هستن (منظورم دونستن راه حلشونه نه رسیدن به جواب نهاییشون) مسائلی مثله شر چیه؟ خوبی چیه ؟ منشا شون کجان؟  و ... راه حل رسیدن به این پرسشا فقط  و فقط فلسفه اس حالا اگه شما دوس داری از تفسیر بوهمی یا کوانتوم مکانیک یا محاسبه تقریبی پیوند کوالانسی اونا به جواب این سوالا برسی مختاری ولی خب قطعا از این راه به هیچ جوابی نمیرسی. 

 

بله منم با این قسمت صحبتت موافقم ولی ی سری مسائل راه حل ویژه خودشون رو دارن

با سلامي دوباره :)

ببينيد بستگي به ديد شما داره كه تفاوت علم و دين رو از چ مكتبي نگاه كنيد :)

من در حدي نيستم كه أصول فلسفي و بگم ، اما از روشنفكري فكري اروپا كه بعد از بيكن شروع مي شه و در انقلاب فرانسه به اوج خودش مي رسه اين تضاد علم و دين شروع مي شه و .... بررسي اين تضاد در حيطه فيزيك نظري شايد خيلي بيش تر باشه در حدي كه اصل اصلي فيزيكه رو اومانيستي در نظر مي گيرن و .... كه حرف و حديثش خيليه 

اما در مورد مسائلي نظير شر و خوبي و ... يه مسئله ي خيلي پيشرفته است كه خاص علم فلسفه است و نه فيزيك كه از شاخه هاي فلسفه است ، اما جواب اين مسئله هم راه حل هاي خودش و داره و بستگي به ديد شما داره ، اين كه بعد از روشنفكري به اين مسئله نگاه كني و كلا مابعدالطبيه رو بزاري كنار و فقط از ديد فلسفه ي بعد از روشنفكري بهش نگاه كني و يا نه به خودت اجازه بدي كه از ديد فلاسفة ي إسلامي هم به اين مسائل نگاه كني و خودت و محدود به اين دنيا نكني و ...

 

پ.ن :

از طرفي در تقسيم بندي علوم از ديد ارسطو ، فيزيك و علوم نظري جزئي از علم كلي به اسم فلسفه هستند و بر اين استدلال كه علوم نظري جزئئ از يك علم كل هستند پس تضاده بين اونها نيست و اين تضاد امروزي تنها در نوع نگرش ما به اين علوم هست :) 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon
در 7 ساعت قبل، Aslan گفته است :

با سلامي دوباره :)

ببينيد بستگي به ديد شما داره كه تفاوت علم و دين رو از چ مكتبي نگاه كنيد :)

من در حدي نيستم كه أصول فلسفي و بگم ، اما از روشنفكري فكري اروپا كه بعد از بيكن شروع مي شه و در انقلاب فرانسه به اوج خودش مي رسه اين تضاد علم و دين شروع مي شه و .... بررسي اين تضاد در حيطه فيزيك نظري شايد خيلي بيش تر باشه در حدي كه اصل اصلي فيزيكه رو اومانيستي در نظر مي گيرن و .... كه حرف و حديثش خيليه 

اما در مورد مسائلي نظير شر و خوبي و ... يه مسئله ي خيلي پيشرفته است كه خاص علم فلسفه است و نه فيزيك كه از شاخه هاي فلسفه است ، اما جواب اين مسئله هم راه حل هاي خودش و داره و بستگي به ديد شما داره ، اين كه بعد از روشنفكري به اين مسئله نگاه كني و كلا مابعدالطبيه رو بزاري كنار و فقط از ديد فلسفه ي بعد از روشنفكري بهش نگاه كني و يا نه به خودت اجازه بدي كه از ديد فلاسفة ي إسلامي هم به اين مسائل نگاه كني و خودت و محدود به اين دنيا نكني و ...

 

پ.ن :

از طرفي در تقسيم بندي علوم از ديد ارسطو ، فيزيك و علوم نظري جزئي از علم كلي به اسم فلسفه هستند و بر اين استدلال كه علوم نظري جزئئ از يك علم كل هستند پس تضاده بين اونها نيست و اين تضاد امروزي تنها در نوع نگرش ما به اين علوم هست :) 

 

ببخشید مزاحم بحثتون میشم ولی فقط چند چیز رو  در حد علم ناقصم بگم و برم شاید تونست یک کم به بحث کمک کنه (یک کم سخت بود برام بفهمم بحث دقیقا سر چیه؟!)

1- در جهان چیزی به اسم خوب و بد ، روز و شب ، تاریکی و روشنایی وجود داره ولی از دید انسان ولی از اون طرف از جایگاه الهی چیزی به اسم دو وجود نداره ولی ما هم این حق رو نداریم که از دید خدا به زندگی خودم نگاه کنیم

2- علوم قرن جدید فقره ای به اسم علم زدگی را به وجود آورد. یک فرد مومن اگر علم را رد کند خود به خود دینش را هم رد کرده ولی این در حالتی است که علم کامل باشد ولی تمام نظریه های اصلی و مهم جهان فقط در راه اثبات هستند پس نمیشود به خیلی از علوم فیزیک تکیه کرد چون معلوم نیست اثبات شود یا این که در آینده به کل عوض نشند (قبلاً این اتفاق افتاده)

در کل می خوام بگم نمیشه از روی ندانسته های علمی قضاوت کرد و زندگیت رو بر پایه ی اون ساخت

3- تحصیل حاصل : این یک مبحث فلسفی است که می گوید ما نمی توانیم چیزی را که در محدودی اختیارتمان نیست به دست آوریم

برای توضیح بیشتر یک اصل در دین هست که می گوید به ذات خدا فکر نکن! این دستور برای این داده نشده که فکر کردن رو منع کنه بلکه برای این داده شده که نتیجه ای ندارد چون محدودی تفکر ما از نشانه های خداست و از نشانه ها نمی توان به خدا رسید

این اصل یعنی تحصیل حاصل در خیلی چیزهای دیگه و حتی خیلی از علوم هم کاربرد داره که شامل فیزیک هم میشه

ما نمی تونیم چیزی رو که توان درکش رو نداریم بفهمیم همون جوری که مجموعه ی اعداد صحیح نسبت به عمل جمع یک مجموعه ی بسته است و نمی شود با آن به عدد حقیقی رسید ما هم نمی توانیم با مجموعه ی مغز خود به هر چیزی برسیم چون بهتر است که نرسیم (البتّه باز هم اگه خواستید تحقیق کنید چون این اصل مخالف فکر و علم نیست)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فینارفین
در 12 ساعت قبل، Aslan گفته است :

با سلامي دوباره :)

ببينيد بستگي به ديد شما داره كه تفاوت علم و دين رو از چ مكتبي نگاه كنيد :)

من در حدي نيستم كه أصول فلسفي و بگم ، اما از روشنفكري فكري اروپا كه بعد از بيكن شروع مي شه و در انقلاب فرانسه به اوج خودش مي رسه اين تضاد علم و دين شروع مي شه و .... بررسي اين تضاد در حيطه فيزيك نظري شايد خيلي بيش تر باشه در حدي كه اصل اصلي فيزيكه رو اومانيستي در نظر مي گيرن و .... كه حرف و حديثش خيليه 

اما در مورد مسائلي نظير شر و خوبي و ... يه مسئله ي خيلي پيشرفته است كه خاص علم فلسفه است و نه فيزيك كه از شاخه هاي فلسفه است ، اما جواب اين مسئله هم راه حل هاي خودش و داره و بستگي به ديد شما داره ، اين كه بعد از روشنفكري به اين مسئله نگاه كني و كلا مابعدالطبيه رو بزاري كنار و فقط از ديد فلسفه ي بعد از روشنفكري بهش نگاه كني و يا نه به خودت اجازه بدي كه از ديد فلاسفة ي إسلامي هم به اين مسائل نگاه كني و خودت و محدود به اين دنيا نكني و ...

 

پ.ن :

از طرفي در تقسيم بندي علوم از ديد ارسطو ، فيزيك و علوم نظري جزئي از علم كلي به اسم فلسفه هستند و بر اين استدلال كه علوم نظري جزئئ از يك علم كل هستند پس تضاده بين اونها نيست و اين تضاد امروزي تنها در نوع نگرش ما به اين علوم هست :) 

نظر جناب آقای ارسطو مربوط به 2500 ساله پیشه و خب امروزه این نظر کاملا منسوخه و امروزه حتی فلسفه از جز علوم خارج شده و علم محسوب نمیشه. یعنی بعد از رفرمیست های اروپایی که تعریف کردن هر علمی باید این چهار شرط رو داشته باشه که اون رو علم دونست :

1 قابلت نظام مند بودن (systematic )  

2: قابلیت تعمیم گرایی(generalizability )

3: قابلیت قاعده مندی ( regularity )

4: قابلیت پیش بینی ( predictability) 

که خب فلسفه شرط الزامی سوم رو نداره پس علم نیست.پس نمیشه با علومی مثله ریاضی و فیزیک و شیمی و ... مقایسه کرد. بعضی مسائل مثله خیر و شر مفهوم انتزاعی دارن و خب نمیشه اونا رو حساب کرد پس باید در موردشون با مسائل و نظرات فلسفی بحث کرد تا به جواب رسید و البته شاید هم هیچ وقت به جواب نرسیم که به دلیل انتزاعی بودنشون هم  احتمال اینکه  هیچ وقت پاسخی قطعی برای این مسائل پیدا نشه خیلی زیاده

 

ویرایش شده در توسط فینارفین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon
در در 2/1/2016 at 11:49 PM، فینارفین گفته است :

نظر جناب آقای ارسطو مربوط به 2500 ساله پیشه و خب امروزه این نظر کاملا منسوخه و امروزه حتی فلسفه از جز علوم خارج شده و علم محسوب نمیشه. یعنی بعد از رفرمیست های اروپایی که تعریف کردن هر علمی باید این چهار شرط رو داشته باشه که اون رو علم دونست :

1 قابلت نظام مند بودن (systematic )  

2: قابلیت تعمیم گرایی(generalizability )

3: قابلیت قاعده مندی ( regularity )

4: قابلیت پیش بینی ( predictability) 

که خب فلسفه شرط الزامی سوم رو نداره پس علم نیست.پس نمیشه با علومی مثله ریاضی و فیزیک و شیمی و ... مقایسه کرد. بعضی مسائل مثله خیر و شر مفهوم انتزاعی دارن و خب نمیشه اونا رو حساب کرد پس باید در موردشون با مسائل و نظرات فلسفی بحث کرد تا به جواب رسید و البته شاید هم هیچ وقت به جواب نرسیم که به دلیل انتزاعی بودنشون هم  احتمال اینکه  هیچ وقت پاسخی قطعی برای این مسائل پیدا نشه خیلی زیاده

 

باهات مخالف نیستم ولی فلسفه رو اینقدر دست کم نگیر اون هم یک علمه. اون شرایطی که تو میگی رو هم چک کردم فلسفه 4 تاشون رو داره. در ضمن نمیشه به خاطر حرف یک سری آدم که معلوم نیست اصلا کی هستند زیر آب هزاران سال تفکر رو زد

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح شکل نوشتار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
meisam_t72
در در 2/1/2016 at 11:49 PM، فینارفین گفته است :

نظر جناب آقای ارسطو مربوط به 2500 ساله پیشه و خب امروزه این نظر کاملا منسوخه و امروزه حتی فلسفه از جز علوم خارج شده و علم محسوب نمیشه. یعنی بعد از رفرمیست های اروپایی که تعریف کردن هر علمی باید این چهار شرط رو داشته باشه که اون رو علم دونست :

1 قابلت نظام مند بودن (systematic )  

2: قابلیت تعمیم گرایی(generalizability )

3: قابلیت قاعده مندی ( regularity )

4: قابلیت پیش بینی ( predictability) 

که خب فلسفه شرط الزامی سوم رو نداره پس علم نیست.پس نمیشه با علومی مثله ریاضی و فیزیک و شیمی و ... مقایسه کرد. بعضی مسائل مثله خیر و شر مفهوم انتزاعی دارن و خب نمیشه اونا رو حساب کرد پس باید در موردشون با مسائل و نظرات فلسفی بحث کرد تا به جواب رسید و البته شاید هم هیچ وقت به جواب نرسیم که به دلیل انتزاعی بودنشون هم  احتمال اینکه  هیچ وقت پاسخی قطعی برای این مسائل پیدا نشه خیلی زیاده

 

درود.

شما چه طور فلسفه را که بسیاری از پیشینیان در راهش جانشان را از دست دادن را در جرگه علم نمی گذاری!

فلسفه ای که سقراط در راهش به شهادت رسید.

از دیوژن می پرسند، جهان کِی روی صلح و آرامش به خود می بیند. گفت: زمانی که شهریاران فلسفه بخوانند، و فیلسوفان شهریار شوند.

این علمی که شما میگید بخشی ازش تا اینجا که نابودی به دنبال داشته.

روزی میاد که آیندگان نیز این علمی که ما اکنون داریم را خنده دار می دانند.

پس خواهش دارم چیزی که خودت درباره ی آن پژوهش کردی و میدانی بگو، نه گفته هایی که تنها دیدگاه دیگران است.

شوربختانه، فلسفه در ایران هیچ جایگاهی نداره، برای همین است که این مردم از فلسفه هیچ نمی دانند.

پیشنهاد میکنم که کتاب های پلاتون را بخوانید.

علم تنها در ساختن موشک و گوشی نیست.

بدرود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه
در در ۱۳۹۵/۱/۴ ه‍.ش. at 1:21 PM، lord of the moon گفته است :

.... در ضمن نمیشه به خاطر حرف یک سری آدم که معلوم نیست اصلا کی هستند زیر آب هزاران سال تفکر رو زد

وقتی اینو میگی دقت کن خود کانت هم جایی که رابطه ی علم(ساینس) و فلسفه رو شرح میده توی همین گروه میره ها. این که ما آدمایی رو نمی شناسیم یا باهاشون هم عقیده نیستیم دلیل نمی شه در موردشون اینطور بی پروا صحبت کنیم. :)

در 20 ساعت قبل، meisam_t72 گفته است :

شما چه طور فلسفه را که بسیاری از پیشینیان در راهش جانشان را از دست دادن را در جرگه علم نمی گذاری!

فلسفه ای که سقراط در راهش به شهادت رسید.

از دیوژن می پرسند، جهان کِی روی صلح و آرامش به خود می بیند. گفت: زمانی که شهریاران فلسفه بخوانند، و فیلسوفان شهریار شوند.

مردم تا اینجای کار، جونشون رو در راه عقیده، آزادی،میهن، خانواده، عشق، شرافت و خیلی چیزای دیگه از دست دادن. اما هیچ کدوم از این موارد، از شاخه های علم به حساب نمی یان. وقتی گفته میشه چیزی علمی نیست، معنیش این نیست که بی ارزشه. کسی قصد توهین به فلسفه رو نداره. فلسفه روزگاری مادر علوم به شمار می اومد. اما از یه جایی به بعد، علوم تجربی راه خودشون رو جدا کردن. فلسفه یه سری تفاوت داره با اونچه که امروزه علم خوانده می شه. بارزترینش تفاوت در روش دستیابی به حقایقه، فلسفه از روش های تجربی و عینی بهره نمی گیره. مبتنی بر تفکر و تحلیل منطقی هست و متکی بر فرایندی ذهنی. یه تفاوت دیگه ش ارزش گذاری اخلاقیه. علم در مورد خوب یا بد بودن قضاوت نمی کنه، اما این مورد از رسالت های فلسفه هست. یکی دیگه هم موضوع پژوهش هست که در فلسفه کلی تر و بنیادی تر از علوم دیگه س. فلسفه خود "وجود" رو مورد بررسی قرار میده. تفاوت های دیگه ای هم هست که من بلد نیستم:دی

به خاطر همین توی تعریف سنتی علم می گنجه ولی توی تعاریف جدیدتر که علوم رو منحصر می کنه به شاخه هایی که از آزمایش و تجربه بهره می گیرن، خیر. ولی این چیزی نیست که کسی رو ناراحت کنه. فلسفه با تمام ارزش ها و دستاورداش همچنان هست!

حرف دیوژن هم، خب نظر یه فیلسوف( و البته یه فیلسوف بسیار متواضع)ـه در مورد جایگاه فلسفه. انتظار نداشتین که چیز دیگه ای بگه. البته هیچ کس منکر این نیست که" خوبه شهریاران منطق سرشون بشه". ولی نظر شخصی منو بخوای، فلاسفه انتخاب مناسبی برای حکومت کردن نیستن. اونا خودشونو درگیر مسائل روزمره نمی کنن، و هنگام مواجهه با همچین مسائلی ممکنه گرفتار مفاهیم مطلق بشن.

نقل قول

این علمی که شما میگید بخشی ازش تا اینجا که نابودی به دنبال داشته.

روزی میاد که آیندگان نیز این علمی که ما اکنون داریم را خنده دار می دانند.

پس خواهش دارم چیزی که خودت درباره ی آن پژوهش کردی و میدانی بگو، نه گفته هایی که تنها دیدگاه دیگران است.

شوربختانه، فلسفه در ایران هیچ جایگاهی نداره، برای همین است که این مردم از فلسفه هیچ نمی دانند.

پیشنهاد میکنم که کتاب های پلاتون را بخوانید.

علم تنها در ساختن موشک و گوشی نیست.

علم به اشتباهات خودش معترفه. علم خودش رو اصلاح می کنه. و اونچه که ساخته خیلی بیش از اون چیزیه که از بین برده. و آیندگان هم با اتکا به علم، همین علم تجربی در روزگار خودشون، دستاوردهای روزگار ما رو، ابتدایی می دونن. خنده دار نمی دونن اگه عاقل باشن.

علم در "ساختن" هست و در "یافتن". در حالیکه فلسفه "پرداختن" هست.

اینا خیلی موضوعات سنگینی هستن، فکر نکنم هیچ کدوممون در حدی تحقیق کرده باشیم که بتونیم از خودمون نظر بدیم. ما فقط می تونیم  دلایل طرفداریمونو از نظر متخصصان این عرصه ها بیان کنیم. و هر لحظه و هر روز ممکنه چیز جدیدی یاد بگیریم که موضعمون رو تغییر بده. من یکی که واقعا  نه سواد بحث توی این موارد رو دارم و نه علاقه ش رو.  توی این تاپیکم چون موضوعش معلوم نیست هیچ وقت نمی خواستم  نظر بدم. ولی احساس کردم که هر دوتاتون، نظر فینارفین رو دقیق نخوندین و احساسی جواب دادین.:)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
meisam_t72

فعلاً که ناآگاهان بسیاری هستن که به ریش فلسفه می خندند، پس میشه این را هم گفت که آیندگان ناآگاه نیز همین کار را خواهند کرد.

دوست من،

در روزگار پیشین فلسفه همه چیز را دستخوش خود کرده. حتی این تجربی ای که شما میگید. از ریاضیات گرفته تا ....

اگر به فلسفه دلبستگی داشته باشید و بخوانید، این را هم خواهی دانست که تجربی هم درش بوده،

اما باید تا جایی بخوانید که به این پی ببرید. فسلفه چیزی نیست که در یک و دو صفحه آن را گفت.

من هم نمی خواستم در این جستار شرکت کنم. ولی چون همواره به فلسفه دلبستگی داشتم، دوست داشتم این را هم بگویم.

اما به طور کلی میشه فلسفه را هم جزئی از علم به شمار آورد. حالا من دقیقا نگرش این دوست مان را از "علم" ندانستم چی بود.

 

ارادتمند.

ویرایش شده در توسط meisam_t72

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

درود

بچه ها مطئن هستین که اسم تالار و تاپیک رو خوندین؟ باشما پست قبلیام ؟

این تاپیک موجودات فانتزی ایران هست . نه تاپیک جدال منطق وفلسفه یا مثلا کدام راباید پیمود فلسفه یاعلم؟

اگه دنبال بحث می گردین درباره ی موجودات فانتزی ایران بهتون میگم بیار انچه داری ز مردی و زور تا یه سری بحث مفید داشته باشیم که به تاپیک ربط پیداکنه

درغیر این صورت فکر نمی کنید که دارین به حاشیه میرین جای این بحث اصلا اینجا نیست حداقل این تاپیک نه

ولی نمیدونم چرا کل این تاپیک موجودات فانتزی ایران تا میاد یه چندتا مطلب درست حسابی بره به حاشیه کشیده میشه

طلسمی چیزی روشه انگار که ازموضوع خارج میشن همه اینجا

این طورفکر نمی کنیین؟؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فینارفین

بله با درود و مرسی از نگرش های شما دوستان. کل صحبت بنده بر روی دفاع از فلسفه بود. اگه با دقتی بیشتر پست های گذشته منو بخونید بهتر متوجه عرض بنده میشد. ارادتمند 

ویرایش شده در توسط فینارفین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
در در February 2, 2016 at 11:49 PM، فینارفین گفته است :

نظر جناب آقای ارسطو مربوط به 2500 ساله پیشه و خب امروزه این نظر کاملا منسوخه و امروزه حتی فلسفه از جز علوم خارج شده و علم محسوب نمیشه. یعنی بعد از رفرمیست های اروپایی که تعریف کردن هر علمی باید این چهار شرط رو داشته باشه که اون رو علم دونست :

1 قابلت نظام مند بودن (systematic )  

2: قابلیت تعمیم گرایی(generalizability )

3: قابلیت قاعده مندی ( regularity )

4: قابلیت پیش بینی ( predictability) 

که خب فلسفه شرط الزامی سوم رو نداره پس علم نیست.پس نمیشه با علومی مثله ریاضی و فیزیک و شیمی و ... مقایسه کرد. بعضی مسائل مثله خیر و شر مفهوم انتزاعی دارن و خب نمیشه اونا رو حساب کرد پس باید در موردشون با مسائل و نظرات فلسفی بحث کرد تا به جواب رسید و البته شاید هم هیچ وقت به جواب نرسیم که به دلیل انتزاعی بودنشون هم  احتمال اینکه  هیچ وقت پاسخی قطعی برای این مسائل پیدا نشه خیلی زیاده

 

من باز برگشتم :))))))

بله حرف شما كاملا درسته  و هيچ گونه ايرادي هم بهش نمي شه وارد 

بنده تنها حرفم اين بود كه بستگي به ديد شما به مسئله داره كه تفاوت بين علم و فلسفه رو چ جوري ببيني 

ما يه زماني مبحثمون وجود شناسي بود و بعدش به معرفت شناسي رسيدم و الان هم فلسفه زبان و ذهن و همه ي اين ها به نظر حقير البته به نوعي دارن پيش مي رن كه به يك چيز واحد برسيم 

 

در در February 2, 2016 at 7:25 PM، lord of the moon گفته است :

 

ببخشید مزاحم بحثتون میشم ولی فقط چند چیز رو  در حد علم ناقصم بگم و برم شاید تونست یک کم به بحث کمک کنه (یک کم سخت بود برام بفهمم بحث دقیقا سر چیه؟!)

1- در جهان چیزی به اسم خوب و بد ، روز و شب ، تاریکی و روشنایی وجود داره ولی از دید انسان ولی از اون طرف از جایگاه الهی چیزی به اسم دو وجود نداره ولی ما هم این حق رو نداریم که از دید خدا به زندگی خودم نگاه کنیم

2- علوم قرن جدید فقره ای به اسم علم زدگی را به وجود آورد. یک فرد مومن اگر علم را رد کند خود به خود دینش را هم رد کرده ولی این در حالتی است که علم کامل باشد ولی تمام نظریه های اصلی و مهم جهان فقط در راه اثبات هستند پس نمیشود به خیلی از علوم فیزیک تکیه کرد چون معلوم نیست اثبات شود یا این که در آینده به کل عوض نشند (قبلاً این اتفاق افتاده)

در کل می خوام بگم نمیشه از روی ندانسته های علمی قضاوت کرد و زندگیت رو بر پایه ی اون ساخت

3- تحصیل حاصل : این یک مبحث فلسفی است که می گوید ما نمی توانیم چیزی را که در محدودی اختیارتمان نیست به دست آوریم

برای توضیح بیشتر یک اصل در دین هست که می گوید به ذات خدا فکر نکن! این دستور برای این داده نشده که فکر کردن رو منع کنه بلکه برای این داده شده که نتیجه ای ندارد چون محدودی تفکر ما از نشانه های خداست و از نشانه ها نمی توان به خدا رسید

این اصل یعنی تحصیل حاصل در خیلی چیزهای دیگه و حتی خیلی از علوم هم کاربرد داره که شامل فیزیک هم میشه

ما نمی تونیم چیزی رو که توان درکش رو نداریم بفهمیم همون جوری که مجموعه ی اعداد صحیح نسبت به عمل جمع یک مجموعه ی بسته است و نمی شود با آن به عدد حقیقی رسید ما هم نمی توانیم با مجموعه ی مغز خود به هر چیزی برسیم چون بهتر است که نرسیم (البتّه باز هم اگه خواستید تحقیق کنید چون این اصل مخالف فکر و علم نیست)

من نمي خوام بحث رو فلسفي كنم چون اولا اساتيد بزرگ تري از من تو فروم هستن كه من در برابر شون چيزي براي گفتن ندارم و دوما نمي خوام بحث به جاهايي كشيده بشه كه مشكلي براي فروم پيش بياد 

در نظر داشته باشيد مني كه فيزيك نظري مي خونم مي خوام بفهمم جهان چ جوريه و چ جوري كار مي كنه و به اين نمي شه ايراد گرفت كه با اين كار بخوام تو كار خدا دخالت كنم براي من فيزيك دان هيچ چيز مانع رسيدن به واقعيت و كقيقت نمي شه :)

در مورد اون مبحث فلسفيتون هم فكر كنم بحث نكنيم در اين جا خيلي خوب باشه 

در در March 23, 2016 at 1:21 PM، lord of the moon گفته است :

باهات مخالف نیستم ولی فلسفه رو اینقدر دست کم نگیر اون هم یک علمه. اون شرایطی که تو میگی رو هم چک کردم فلسفه 4 تاشون رو داره. در ضمن نمیشه به خاطر حرف یک سری آدم که معلوم نیست اصلا کی هستند زیر آب هزاران سال تفکر رو زد

جناب فينارفين راست مي گن 

نمي شه فلسفه رو علم به معناي امروزي دونست البته به ديد ارسطويي مي شه اين علوم رو تو فلسفه قرار داد

 

بازم جاي بحث هست 

با تشكر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon
در 17 دقیقه قبل، Aslan گفته است :

من باز برگشتم :))))))

بله حرف شما كاملا درسته  و هيچ گونه ايرادي هم بهش نمي شه وارد 

بنده تنها حرفم اين بود كه بستگي به ديد شما به مسئله داره كه تفاوت بين علم و فلسفه رو چ جوري ببيني 

ما يه زماني مبحثمون وجود شناسي بود و بعدش به معرفت شناسي رسيدم و الان هم فلسفه زبان و ذهن و همه ي اين ها به نظر حقير البته به نوعي دارن پيش مي رن كه به يك چيز واحد برسيم 

 

من نمي خوام بحث رو فلسفي كنم چون اولا اساتيد بزرگ تري از من تو فروم هستن كه من در برابر شون چيزي براي گفتن ندارم و دوما نمي خوام بحث به جاهايي كشيده بشه كه مشكلي براي فروم پيش بياد 

در نظر داشته باشيد مني كه فيزيك نظري مي خونم مي خوام بفهمم جهان چ جوريه و چ جوري كار مي كنه و به اين نمي شه ايراد گرفت كه با اين كار بخوام تو كار خدا دخالت كنم براي من فيزيك دان هيچ چيز مانع رسيدن به واقعيت و كقيقت نمي شه :)

در مورد اون مبحث فلسفيتون هم فكر كنم بحث نكنيم در اين جا خيلي خوب باشه 

جناب فينارفين راست مي گن 

نمي شه فلسفه رو علم به معناي امروزي دونست البته به ديد ارسطويي مي شه اين علوم رو تو فلسفه قرار داد

 

بازم جاي بحث هست 

با تشكر

بله حرف شما هم متینه و من قصد رد کردن علم فیزیک رو نداشتم 

ولی علم بشر مطلق نیست و بررسی مطلقیات با علوم نسبی کار درستی نیست

البته می شود نتیجه گرفت و حتی از نتیجه اش استفاده ی مثبت هم کرد ولی این امری جهان شمول که بر همه ی زمان ها و مکان ها دلالت داشته باشدنیست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
در 35 دقیقه قبل، lord of the moon گفته است :

بله حرف شما هم متینه و من قصد رد کردن علم فیزیک رو نداشتم 

ولی علم بشر مطلق نیست و بررسی مطلقیات با علوم نسبی کار درستی نیست

البته می شود نتیجه گرفت و حتی از نتیجه اش استفاده ی مثبت هم کرد ولی این امری جهان شمول که بر همه ی زمان ها و مکان ها دلالت داشته باشدنیست

بله هيچ چيز قطعي نيست در اين دنيا و نظريات قوي هم در اين مورد هست 

اما اين دليل نمي شه كه من نرم دنبال واقعيت چون با اين كار خدا مي شم و ...

اما خب بايد قبول كرد كه رسد ادمي به جايي كه جز خدا هيچ نبيند ( اگر اشتباه كردم تصحيح كنيد )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon
در 23 ساعت قبل، Aslan گفته است :

بله هيچ چيز قطعي نيست در اين دنيا و نظريات قوي هم در اين مورد هست 

اما اين دليل نمي شه كه من نرم دنبال واقعيت چون با اين كار خدا مي شم و ...

اما خب بايد قبول كرد كه رسد ادمي به جايي كه جز خدا هيچ نبيند ( اگر اشتباه كردم تصحيح كنيد )

فکر کنم جمله ی دومت رو اون جوری که می خواستی ننوشتی و منظورت واقعیت بیان نشده 

در همه ی کتب مقدس و به خصوص قرآن مردم مکرر ملامت شدن که چرا تفکر نمی کنند و در اسلام یک ساعت تفکر (حتی در مورد ساده ترین چیزها) از هفتاد سال عبادت بالاتره

پس دین هیچ تضادی با تفکر نداره

 

تنها جایی که دین نصحیت بر فکر نکردن کرده است مورد هایی انگشت شمار است و دلیل این امر این است که بنا بر اصل " تحصیل حاصل " ممکن نیست جوابی داده بشه پس تفکر بی نتیجه و بی ارزش است 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
در 20 ساعت قبل، lord of the moon گفته است :

فکر کنم جمله ی دومت رو اون جوری که می خواستی ننوشتی و منظورت واقعیت بیان نشده 

متوجه نشدم جسارتا :)

من ديروز لايك كردم و خواستم جواب بدم گفتم بزار كمي فكر كنم و بعد جواب بدم و دليلش هم به خاطر اين بود كه به فضاي فروم اسيب نزنه

در اين كه دين و اديان مي گن فكر و تفكر كنيد شكي نيست اما چرا مي گه خب در مورد اينا فكر كنيد و در مورد اين ها نه ، جداي از هر گونه دليل و منطقي كه بگيم به اين دلايل پس نمي تونيم در مورد اين چيز ها بحث كنيم كه خود دلايل هم مي تونه مورد بحث قرار بگيره اما در اون طرف علم اين جوري نيست به من ازادانه اجازه مي ده كه در مورد هر چي دوست دارم فكر كنم و به حقيقت برسم و همين علم با يك سري دلايلي مي گه كه نمي توني بيشتر از اين فكر كني نه اين كه من و نهي كنه در مورد اون چيز خاص فكر نكنم ، به من مي گه اقا بر اساس اين دلايل نمي توني فكر كنيم و رو اون دلايل هم تو مي توني باز تفكر كني هر چند مي شه روش حساب كرد 

 

در در March 27, 2016 at 1:06 AM، meisam_t72 گفته است :

 

اما به طور کلی میشه فلسفه را هم جزئی از علم به شمار آورد. حالا من دقیقا نگرش این دوست مان را از "علم" ندانستم چی بود.

 

همون طور كه دوست عزيزمون فينارفين هم اشاره كردن ، علم امروزي يه تعريف داره و بر اساس اين تعريف نمي شه فلسفه رو علم دونست هر چند علم ندونستن فلسفه چيزي از اهميت اون كم نمي كنه ، شما در هر جاي علم بخواي فكر كني مسلما به فلسفه بايد روجوع كني اما خب فلسفه به تنهايي و خودي خود علم حساب نمياد مثل فيزيك ، شيمي ، زيست و .... هر چند تلاش هاي زيادي شده كه فلسفه رو علمي كنند اما خب فعلا نشده تا جايي كه من اطلاع دارم 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon
در 3 ساعت قبل، Aslan گفته است :

متوجه نشدم جسارتا :)

من ديروز لايك كردم و خواستم جواب بدم گفتم بزار كمي فكر كنم و بعد جواب بدم و دليلش هم به خاطر اين بود كه به فضاي فروم اسيب نزنه

در اين كه دين و اديان مي گن فكر و تفكر كنيد شكي نيست اما چرا مي گه خب در مورد اينا فكر كنيد و در مورد اين ها نه ، جداي از هر گونه دليل و منطقي كه بگيم به اين دلايل پس نمي تونيم در مورد اين چيز ها بحث كنيم كه خود دلايل هم مي تونه مورد بحث قرار بگيره اما در اون طرف علم اين جوري نيست به من ازادانه اجازه مي ده كه در مورد هر چي دوست دارم فكر كنم و به حقيقت برسم و همين علم با يك سري دلايلي مي گه كه نمي توني بيشتر از اين فكر كني نه اين كه من و نهي كنه در مورد اون چيز خاص فكر نكنم ، به من مي گه اقا بر اساس اين دلايل نمي توني فكر كنيم و رو اون دلايل هم تو مي توني باز تفكر كني هر چند مي شه روش حساب كرد 

 

همون طور كه دوست عزيزمون فينارفين هم اشاره كردن ، علم امروزي يه تعريف داره و بر اساس اين تعريف نمي شه فلسفه رو علم دونست هر چند علم ندونستن فلسفه چيزي از اهميت اون كم نمي كنه ، شما در هر جاي علم بخواي فكر كني مسلما به فلسفه بايد روجوع كني اما خب فلسفه به تنهايي و خودي خود علم حساب نمياد مثل فيزيك ، شيمي ، زيست و .... هر چند تلاش هاي زيادي شده كه فلسفه رو علمي كنند اما خب فعلا نشده تا جايي كه من اطلاع دارم 

خب بنا بر اصل تحصیل حاصل که الان به زبان ساده توضیح میدم

بگذار این سوال رو ازت بپرسم.

با سه عمل جمع ، تفریق و ضرب و فقط با استفاده از اعداد طبیعی رو جوری باهم جمع یا تفریق یا ضرب کن که جواب بشه 5.5 

یعنی n تا عدد طبیعی انتخاب کن و سعی کن یا سه عمل فوق به جواب 5.5 برسی 

 

خب می بینی که نمی تونی.

چرا! 

چون جواب در محدوده ی جوابی که می تونی با اعداد طبیعی بگیری نیست

اون سوال ها به این دلیل بی جواب هستند چون جوابش در بازه ی فکری ما انسان ها نیستند و راهی برای جواب پیدا کردن نیست (درست مثل مثال بالا)

 

تعداد مسائلی که دین توصیه کرده بهش فکر نکنید از تعداد انگشتان یک دست هم کمتره و جوابش قرار نیست تاثیری روی چیزی داشته باشه!

پس این که دین فقط همین تعداد اندک رو منع کرده (چون برای ما جوابی وجود نداره) نباید با اصل علم خواهی مخالفت کرد . تو به جز این دو سه مورد در باره ی هر چیزی هر مقداری که می خوای تفکر کن و به جواب برس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...