رفتن به مطلب
بانوی سفید روهان

بهترین دیالوگ های سه گانه ارباب حلقه ها

Recommended Posts

فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

تمام دیالوگ ها جالب هستند.ولی خودم این را از فیلم دو برج به یاد دارم.

الروند در نصیحت به آرون می گوید باید طعم تلخ فانی بودن را بچشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Jack Walters

دیالوگ پیپین و دنتور در بازگشت پادشاه:

-بلدی شعر بخونی ارباب هابیت؟

- خوب

بله

ولي

خوب

به درد مردم خودمون مي خوره, مناسب قصر پادشاه نيست و به خصوص براي اين زمان منحوس

- چرا فکر می کنی شعر تو مناسب قصر من نیست؟

زود باش برام بخون

- خانه در پشت سر است

دنیا در مقابل تو

و مسیر های زیادی در پیش رو قرار دارد

از میان سایه ها

در دل شب تار

تا که چشمک زنند بر ما ستاره ها

مه و سایه

ابر و هاله

همه محو شوند

همه

محو شوند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Jack Walters

دیالوگ های برومیر هم واقعا عالی بودن و اشک تو چشم آدم جمع میکردن خصوصا دیالوگ پایانی موقع مرگش و این دیالوگ حماسی:

"This city (Osgiliath) was once the jewel of our kingdom. A place of light and beauty and music. And so it shall be once more!"

(Loud cheer from Army!)

"Let the armies of Mordor know this: Never again will the land of my people fall into enemy hands."

(Another loud cheer!)

"This city of Osgiliath has been reclaimed for Gondor!"

(Army replies - "For Gondor!")

"For Gondor!" (repeats again twice more)

"این شهر (اوزگیلیات)زمانی گوهر پادشاهی ما مکانی زیر نور ,زیبایی و موسیقی بود. و پس از آن باید یک بار دیگر چنین شود!"

(تشویق با صدای بلند ارتش!)

"اجازه دهید که ارتش موردور این را بداند که: هرگز دوباره سرزمین مردم من به دست دشمن نمی افتد."

(یک تشویق دیگر با صدای بلند!)

"این شهر اوگزگیلیات به گوندور بازگردانده شده است !"

( پاسخ ارتش - "برای گوندور!")

"برای گوندور!"(تکرار دوباره دوبار بیشتر)

post-3270-0-46484700-1405512009_thumb.jp

دیالوگ تئودن,آراگورن و گیملی در دو برج:

تئودن:بسیاری مردند ,انسان ها چه کاری در مقابل این نفرت افسارگسیخته می توانند انجام دهند؟

آراگورن: همراه من به بیرون بتاز

آراگورن:به بیرون بتاز و با آنان روبرو شو

تئودن: برای مرگ و افتخار

آراگورن: برای روهان برای مردمت

گیملی: خورشید در حال طلوع است

صدای گندالف:با مشاهده اولین طلوع در پنجمین پگاه در سپیده دم به غرب نگاه کن

تئودن:بله...بله...شیپور هلم همرهند به صدا در میاد...برای آخرین بار

گیملی:بله

تئودن خطاب به آراگورن : بگذار این زمان زمانی باشد که ما دوشادوش هم شمشیر بزنیم. بهوش باشید.اکنون برای خشم اکنون برای نابودی و سپیده دم سرخ.!"

تئودن : Forð Eorlingas

post-3270-0-13644200-1405518932_thumb.jp

دیالوگ حماسی و تراژدیک تئودن در بازگشت پادشاه:

-من صورت تو رو می شناسم. ایووین... چشمان من تاریک شده است.

-نه.نه.من شما رو نجات می دم.

-قبلا نجاتم دادی...ایووین.بدنم خورد شده...باید بذاری برم...میرم به دیدار نیاکانم...حالا در حضور پر صلابتشون...احساس شرمساری نمی کنم...ایووین.

post-3270-0-48906700-1407012990_thumb.jp

ویرایش شده در توسط Jack Walters

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

دیالوگ فرودو و آراگورن در میخانه ی پرنسی پونی وقتی آراگورن فرودو رو میبره تو اتاق تا مخفیش کنه و فرودو هنوز اونو نمیشناسه. دیالوگ اشاره به حلقه داره.

?Frodo: What Do You Want

.Aragorn: A little more caution from you. That is no trinket you carry

.Frodo: I carry nothing

.Aragorn: Indeed

جالبی این دیالوگ برام اینجا بود که وقتی فرودو میگه من "هیچی" حمل میکنم (توی انگلیسی اینجوری گفته میشه، توی فارسی میگیم من هیچی حمل نمیکنم) آراگورن میگه واقعا! یا دقیقا! منظورش اینه که حلقه خود هیچی و پوچیه. میگه تو دقیقا داری "هیچی" رو حمل میکنی.

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Anna

منم این دیالوگی که بین سم و فرودو هست رو دوست دارم (خیلی خوب تو ذهنم مونده). مربوط به دوبرج همان جایی که فارامیر دستگیرشون کرده. (البته یکم طولانیه :| )

فرودو گفت: نمی تونم این کار را انجام بدهم سم.

سم گفت: می دونم، همش اشتباهه. اصلا ما نباید اینجا باشیم... ولی هستیم.

مثل داستان های معروف آقای فرودو، اونهایی که واقعا مهم بودند.

اونهایی که پر از خطر و تاریکی بودند.

و گاهی آدم دلش نمی خواست آخر قصه رو بدونه...

...چون نمی تونست پایانی خوبی داشته باشه؟

چطور دنیا می خواهد پر از خوبی شود در حالیکه اینقدر اتفاقات بد میفته؟

ولی در نهایت این سایه گذراست.

حتی تاریکی هم باید بگذره و جای خودش رو به روز بده.

و وقتی خورشید دوباره می تابه، درخشان تر خواهد تابید.

این ها داستان هایی بودند که توی ذهن ها باقی موندند و معنا پیدا کردن.

حتی اگر موقع شنیدنشون کوچیک بودی و دلیلش را نمی فهمیدی.

ولی حالا می فهم... آدم هایی توی او مقصد می تونستن تسلیم بشوند ولی این کار را نکردن. ادامه دادن.

چون به هدفشون ایمان داشتن.

فرودو گفت: ما به چی ایمان داریم سم؟

سم گفت: که توی این دنیا خوبی هم هست آقای فرودو؛ و ارزش جنگیدن داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

این دیالوگ سوگواره ی آراگورنه بعد ازین که برومیر مرد:

.They will look for his coming from the White Tower, But he will not return

ولی این یکی از باحال ترین و بی نظیر ترین و باحالترین و به یاد موندنی ترین سکانس ها و دیالوگای کل 3 گانه س به نظرم :

FLY YOU FOOLS

:|

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

می دونی ارگ ها برای اولین بار به شکل در آمدند، زمانی الف بودند، قدرت تاریکی روح اونارو اسیر کرد و شکنجه داد و به موجودی چندش آور تبدیل کرد و حالا من تورو ساختم یک جنگ جوی تمام عیییار، ارباب تو کیه! سارومانه!!!!!! 

سارومان سفید

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

----------------------------------------

از کوه نابودی دود می  خیزد و به تدریج زمان از کف می رود، وگاندالف تو به سوی ایزن گارد می تازی تا من مشورت کنی،به خاطر همین اومدی نه! دوست قدیمی من.. 

سارومان! 

سارمان سفید 

گاندالف خاکستری 

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

---------------------------------------------------------

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست

 خیلی دیرتر از اونی که فکر می کنی

سواران سایرون حرکت کردند نه سوار میناس مورگون رو ترک کردند

گندالف : نه سوار

در هیات سوارانی سیاه پوش در شبی تابستانی از رود خانه آیزن عبور کردند .

 گندالف :به شایر رسیدن

حلقه رو پیدا کردند و حاملش رو خواهند کشت

فرودو.

 

 

سارومان سپید

یاران حلقه

ویرایش شده در توسط راداگاست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

دیر کردی.. 

یه  جاودگر هیچوقت دیر نمیکنه فرودو بگینز، حتی زود هم نمیاد، دقیقا هر وقت بخواد میاد.. 

هههههههههه،ها ههههههههههه 

از دیدنت خیلی خوشحالم گاندالف، خیال کردی تولد عموت رو از دست میدم. 

فرودو بگینز 

گاندالف خاکستری 

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

-------------------------------------------------

تو توجه همه رو به خودت جلب می کنی آقای "آندرهیل"، چی می خوای!  یکم احتیاط بیشتر بخاطر اون شی که همراهت داری...، من هیچی همرام نیست، واقعاً!! اگه مایل باشم می تونم کاری کنم که منو نبینی ولی کاملاً نامرئی شدن هنر نادریه....،تو کی هستی! تو میترسی! بله ...، بایدم بترسی چون می دونم چی همراهته. 

لرد آراگورن 

فرودو بگینز 

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

ویرایش شده در توسط The Silmarilion

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست

پیروزی نزدیک بود .....

                         ولی حلقه ی قدرت فناناپذیر .....

 

http://uplod.ir/m1yxefgaim3w/AVSEQ10.mp3.htm

یاران حلقه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

همه چیز با ساختن حلقه ها شروع شد 
سه حلقه به "الف"  ها داده شد 
که از همه عاقل تر، باهوش تر و فناناپذیر بودند 
هفت حلقه به اربابان "کوتله" ها 
که ذهن هوشیار داشتند و سازنده ی غارها بودند 
ونه "حلقه"، نه "حلقه" به انسان ها که بیش از همه تشنه ی قدرت هستند هدیه شد 
در هر یک از این "حلقه‌"ها نیرو و قدرت اراده برای حکومت وجود داشت 
ولی همه فریب خورده بودند 
زیرا "حلقه" ی دیگری هم ساخته شده بود 
در سرزمین " موردور " در میان آتش" کوه نابودی" 
فرمانروای تاریکی "سايرون"  مخفیانه یک "حلقه" دیگر ساخت، تا با آن بقیه را کنترل کند 
و در این "حلقه" تمام بیرحمی باطنی اش برای غلبه کردن بر تمام موجودات را قرار داد 
یک حلقه برای حکومت بر همه 
یک به یک، تمام زمین های خطه میانی زیر سلطه ی "حلقه" می رفتند 
ولی بعضی ها مقاومت نشان دادند
آخرین ارتش متحد" الف " ها و انسان ها علیه نیرو های "موردور" بر خواستند 
و در دامنه ی "کوه نابودی" برای آزادی زمین آنها وارد جنگ شدند 
پیروزی نزدیک بود، ولی حلقه ی قدرت فناناپذیر بود 
در این لحظه، هنگامی که همه امیدشون از داده بودند" ایسیلدور " پسر پادشاه شمشیر پدرش را برداشت 
"سایرون " دشمن مردم آزاد زمین مغلوب شده بود 
"حلقه" به "ایسیلدور" که همین یک فرصت را داشت، که برای همیشه حلقه را نابود کند رسید 
ولی قلب انسان ها به راحتی فاسد می شود. 

راوی بانو" گالادریل" (کیت بلانشت) 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 


 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

 

این به من رسیده است.، چیزی که به همراه تاج و تخت پادشاهی به ارث می رسد
همه کسانی که از نسل من هستند، باید سرنوشت خود را با مخاطراتش به "حلقه"  بسپارند، چرا که برای من عزیز است.، و رنج آن را به جان می خرم 
نوشته های روی "حلقه" شروع به کم رنگ شدن کردند، نوشته هایی که زمانی چون شعله سرخ واضح بودند ناپدید شدند 
اینک راز آن را فقط آتش نمایان می کند. 
گاندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
-----------------------------
من نصف شمارو نمی شناسم آن نصفه ایی که باید دوستشان می داشتم و کمتر از نصف شمارو دوست دارم و دوست داشتن من نصف آن چیزی هست که شما استحقاق دارید. 
بیلبو بگینز 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لیدی گالادریل

گندالف : در کتاب بزرگ آمده

"یک حلقه برای حکومت بر همه 

یک حلقه برای پیدا کردنشان

یک حلقه برای آوردنشان به تاریکی و بعد نابودی"

این همون حلقه ایئیه که فرمانروای نابودی در آتش کوه نابودی ساخت

-------------------------------------------------------------------------------------

گندالف : شیطان به موردور آمده، حلقه به جنب و جوش افتاده، اون فراخوان اربابش رو شنیده

فرودو : ولی اون که نابود شد،

گندالف : نه فرودو روح سایرون زنده مونده نیروی حیات اون به این حلقه وابسته ست و این حلقه از بین نرفته

سائرون برگشته :-S

 

ویرایش شده در توسط لیدی گالادریل
ناخوانا بودن بعضی از کلمات

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
JANABOVSKI

تمامی دیالوگ ها یک طرف این دیالوگ گندالف یک طرف -_________-

!YOU SHALL NOT PASS

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

هرگز سعی نکن اون رو دستت کنی، چون خادمان فرمانروای تاریکی جذب قدرت بی نظیرش میشن. 
گندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

----------------------------
یاران "سارومان " از او روی گردان نمیشن هر حرکت خائنانه سزاواره عقوبتی مهلکه، یا قدرت "حلقه"رو بپذیر و یا شاهد مرگ خودت باش.. 
فقط یک ارباب حلقه وجود داره و فقط یه نفر اون رو در اراده خودش داره، و اون قدرتش رو با با کسی تقسیم نمیکنه
پس تو مرگ رو انتخاب کردی. 
سارومان سفید 
گندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
--------------------------
دوران" الف" ها به سر رسیده، مردم من دارن اینجا ترک می کنن، وقتی ما بریم شما به کی پناه می برید، "کوتوله" ها! اونا توی کوه ها دنبال گنج می گردند، مشکلات دیگران براشون هیچ اهمیتی نداره....
ما باید به خودمون امیدوار باشیم
خودمون! خون "نومه نور " دیگه تو رگ هامون جریان نداره، غرور و شرافتمون فراموش شده، به همین دلیل که "حلقه" هنوز وجود داره... من اونجا بودم" گندالف " سه هزار سال پیش... زمانی که "ایسیلدور"  "حلقه" برداشت..روزی که اراده ما هم در هم شکست من اونجا بودم. 
لرد الروند 
گندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
 

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح سهو ویرایشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

سالهاست پدر من مباشر "گاندور " نیروهای "موردور " را با ریختن خون مردمان ما دور نگه داشته و زمین های شمارو امن... بذارید از سلاح دشمن علیه خودش استفاده کنیم.. تو نمی تونی ازش استفاده کنی، هیچکس نمی تونه، این "حلقه " فقط به" سائورون "جواب میده هیچ ارباب دیگه ایی نداره. 
بورومیر 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
--------------------------------------
قلمرو با شکوه کوتوله ها، شهرِ "دارودلف"
گندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
---------------------------
ای صخره های "کارادراس " صدای "سارومان " و بر سر دشمنان "سائورون " فرود آیید.
سارومان سفید
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
-------------------------------
آرامش آب رو بهم نزن. 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح سهو ویرایشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

به این سادگی نمیشه قدم به "موردور" گذاشت، تنها "اورک" در کنار دروازه های سیاهش نگهبانی نمیدن، نیروی اهریمنی اونجاست که هرگز به خواب نمیره...و چشم بزرگ بی وقفه در حال تماشاست. 
بورومیر 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
--------------------------------
فرودو! نگاه کن، "آرگوناث" مدت ها بود می خواستم سرداران قدیمی رو ببینم یارانم. 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
-----------------------------------
سوگواری برای "گندالف "
راجع بهش چی میگن... دلم نمیاد بگم،این غم هنوز برام خیلی تازه ست.

لگولاس 

مری 

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
------------------------------
"گاندالف " ما می تونیم از معدن " موریا " بریم 

و "گیملی " من از معدن "موریا" نمی رم مگه به دلیلی مجبور بشم 
گیملی 
گندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

ویرایش شده در توسط الوه
تصحیح سهو ویرایشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

آن ها پل را گرفتنتد،همچنین تالار دوم را... دروازه ها را بستیم ولی نمی توانیم مدت زیادی دوام بیاوریم... زمین می لرزد.. طبل ها!  صدای طبل ها از اعماق.. نمی توانیم خارج شویم... سایه به طرف تاریکی می رود.نمی توانیم خارج شویم... آنها می آیند. 
گاندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
----------------------------------------
با آمدن تو پیش ما صدای قدم های نابودی شنیده می شود.. تو به اینجا شرارت می آوری... حامل "حلقه" 
گالادریل 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
---------------------------------------
می دونم در جستجوی تنهایی هستی... توی رنج می بری، هر روز شاهدشم.. مطمعنی این رنج کشیدن لازمه!

برومیر 

ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
---------------------------------------
خداحافظ "فرودو بگینز "
نور "ارندیل" به تو هدیه می کنم، اون محبوبترین ستاره ی ماست، امیدوارم در جاهای تاریک برای تو نور بده 
گالادریل 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 

ویرایش شده در توسط The Silmarilion

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست

فرودو من آرون هستم ، امدم که بهت کمک کنم ، صدای منو  بشنو  و به روشنی برگرد .

آرون : یاران حلقه

----------------------------------------------

 

ویرایش شده در توسط راداگاست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست

نه مچکرم نه ملاقات کننده می خوام نه کسی که دعای خیر داره نه فامیلای دور

یه دوست خیلی قدیمی چطور ؟

گاندالف ؟

بیلبو بگینز!

گاندالف ؟

از دیدنت خوشحالم

گاندالف عزیز من

صد ویازده سالت شد کی باورش می شه ؟

آااههههه

بیا تو بیاتو  خوش آمدی خوش آمدی

گندالف و بیلبو یاران حلقه

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

ولی "حلقه" ی قدرت از خود اراده دارد... او به "ایسیلدور " خیانت کرد، که باعث مرگش شد.. و چیز هایی که نباید از یاد می رفتند، فراموش شدند... تاریخ به افسانه پیوست، و افسانه اسطوره شد، و به مدت دو هزار پانصد سال هیچکس از "حلقه " اطلاعی نداشت، تا اینکه یک روز بر حسب اتفاق "حلقه " صاحب جدیدی را گرفتار خود کرد.، موجودی به نام " گالوم"... "حلقه " رابه غار هایی در اعماق کوه های مه آلود برد.،و تحت قدرت" حلقه" قرار گرفت..."حلقه" عمری طولانی برای "گالوم"  به ارمغان آورد، و به مدت پانصد سال ذهن او رامسموم کرد، و در تاریکی غار به انتظار نشست.، تاریکی دوباره دنیا فرا گرفت، و شایعه هایی از وجود یک سایه در شرق به گوش رسید.، زمزمه هایی از یک ترس گمنام و " حلقه " متوجه شد که دوباره وقت قدرت نمایی است،و "گالوم"  را ترک گفت، ولی اتفاقی افتاد که "حلقه " قصد آن را نداشت، موجودی که به هیچ وجه انتظارش نمی رفت آن را پیدا کرد،  "هابیتی " به نام "بیلبو بگینز " از منطقه ی "شایر" به زودی زمانی فرا خواهد رسید که "هابیت " ها سرنوشت همه را تعیین خواهند کرد. 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
راوی بانو گالادریل (کیت بلانشت) 
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

اولین ملاقاتمون رو یادت هست، فکر می کردم توی یک رویاها هستم...خیلی سال که گذشته تو اصلاً به این موضوع توجه نکردی، یادت میاد بهت چی گفتم... تو گفتی به من وابسته هستی، با ترک کردن زندگی فناناپذیر مردمت... من این کارو می کنم، من ترجیح میدم یه زندگی فناپذیر با عشقم داشته باشم، که از تمام دنیا بیشتر دوسش دارم،من زندگی فناپذیر انتخاب کردم... تو نمی تونی اینو به من بدی...این مال منه و به هر کس که بخوام میدم درست مثل قلبم. 
آرون 
لرد آراگورن 
------------------------------------
حامل" حلقه " باید در جستجوی نابودی باشه، در این سفری که در پیش دارید  هيچ تضمینی و نه تعهدی برای برای آینده که در انتظار شماست وجود نداره.خداحافظ خداوند نگهدار شما باشد، رحمت خدا بر "الف" ها، انسان ها و همه مردم رنج کشیده... یاران منتظره حامل "حلقه " هستند، "گاندالف " مسیر "موردور " از سمت چپه یا راست... چپ! 
لرد الراند 
گاندالف 
فرودو بگینز 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Silmarilion

اون چیه! فقط یه تیکه ابره... سریع حرکت می کنه در برابر باد... یه دسته کلاغ از "دانلند"،عجله کنید!! قایم شید!!! جاسوس های "سارومانن " مسیر جنوب زیر نظر دارن، باید از گذرگاه "کارادراس" بریم.
سم وایس گمجی 
برومیر 
لگولاس 
گاندالف خاکستری 
ارباب حلقه ها: یاران حلقه 
...........................
تو کی هستی...نباید ازمون بپرسید به کسی مربوط نیست... "گاندالف" گفته که از اهالی کنار رودخونه بودی... می تونم فقط یک مشت پوست و استخون باشم.، می تونم مسافری باشم که از خونش خیلی دور شده... اون گفته که داستان زندگی تو خیلی غم انگیزه... اونا نمی دونن با بی روح شدن خورشید و نابود شدن ماه چه اتفاقی قراره براشون بیفته... یه زمانی فرقی با "هابیت "نداشتی مگه نه!" اسمیگل"... منو چی صدا کردی! 
فرودو بگینز 
گالوم 
ارباب حلقه ها: دو برج 

...............................
"روحان "
قلمرو اربابان اسب ها 
اتفاقات عجیبی اینجا رخ میده، یه جور نیروی اهرینمی اینجاست که سرعت این موجودات رو زیاد می کنه و اراده شو برعلیه ما بکار می گیره. 
لرد آراگورن 
ارباب حلقه: دو برج 
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...