رفتن به مطلب
dreamwalker

اگر روزی آردا را کشف کنید...

Recommended Posts

Morgoth - Melkor

درود

اگر روزی آردا کشف بشه ترجیح میدم در بین الف ها و انسان ها برم و هنر هاشون رو یاد بگیرم و بعدا علیه خودشون استفاده کنم و در آخر آردا رو از وجود الف ها و انسان ها پاک کنم

البته قبل از اینکه به سمت Sauron برم باید زبان دورف ها رو کامل یاد بگیرم ( قبل از اینکه به فکر نابودی الف ها و آدم ها باشم ، باید زبان موردور هم کامل یاد بگیرم )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

ایده ی خوبیه morgoth احتمالا منم همین کار رو می کنم ولی هیچ وقت به سمت سایرون نمی رم بلکه یه کاری می کنم اون محتاج من بشه :Ring:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ARMIN THE DARK LORD

مگه آردا سر سوزنه که پیداش کنیم؟‌

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
dreamwalker

من به شخصه میگم از این سرزمین دفاع میکردم

به شمال میرفتم و با دوناداین های شمال هم پیمان میشدم

و به تمامی ستارگان سوگند میخوردم تحت هر شرایطی تکاوران را زمین نزنم

ما شمال را از دست ارباب تاریکی و 9 سوارش ازاد میکردیم

به سیاه بیشه ی عظیم میرفتم و با الفهای بی همتا در کمانداری دوست میشدم

از انجا به اربور هم میرفتم و به داین پا اهنین و خاندان تورین درود میگفتم

و سرانجام به جنوب و به دیدار همنژادی هایم میرفتم گاندوریان

به کمک انان به جنوب و شرق رهسپار میشدیم و انسان های گمراه شده را(هارادریم و ایسترلینگها)به نیکی و اتحاد علیه ارباب تاریکی دعوت میکردم

سرانجام به همراه بلرام عقاب بزرگ کوهستان مه الود به سرزمین خویش کوهستان سیمرغها باز میگشتم

پایان سفر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
msa_dino

اگر به آردا برسم، نه جنگ جو میشم، و نه ماجراجو!! بلکه جهانگر می شم. شاید هم تاجر شدم، بلکه به این بهونه بتونم ، شهر ها و اماکن شکوهمند و زیبایی که فقط توصیفشو توی کتاب خوندم از نزدیک به نظاره بنشینم.... از میناس تریس به ادوراس برم، در دشت های روهان سواری کنم، از اونجا به فنگورن و بعدش از لوتلورین و موریا بگذرم. بعد در طول آندوین به شمال، به دیل و اربور حرکت کنم. تالار های ترادویل رو ببینم ، از کوهستان مهالود عبور کنم، از فراز ودرتاپ زمین های اریادور رو دید بزنم و نهایتا در هابیتون و شایر به سفرم خاتمه بدم و تا آخر عمر اونجا زندگی کنم.... کاش چنین میشد...!

ویرایش شده در توسط msa_dino

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MORGOMIR

من وقتی که آردا رو کشف کردم مستقیم میرم پیش ارباب تاریکی سائرون بزرگ و آهنگری یاد می گیرم و بهترین شمشیر ها و زره ها رو برای خودم می سازم .بعد به آرنور سفر می کنم و پادشاه جادو پیشه ی انگمار رو ملاقات می کنم

و ازش درخواست می کنم که دو عدد خاتم جادویی برای انگشت اشاره و بلندم بسازه .و بعد در قسمتی از شایر کلبه ای میساختم و شروع میکردم به ساختن جادوهای تاریکی و به کمک این جادو ها کاری می کردم که شایر به نفرین خشک سالی دچار بشه و بعد به عنوان جاسوس به روندل میرفتم و الروند رو به یک مبارزه دعوت می کردم ولی در مبارزه نمی کشمش فقط کاری می کردم که دیه لورد الروند صداش نکنن

و در قسمتی از کوهای گنداباد برای خودم قصری بزرگ می ساختم و به موقعش در جنگ به اربابم سائرون کبیر خدمت می کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیه تیغ

جناب دریم واکر یاد نارنیا نیفتادن احتمالا ؟!!

علی ای حال من اگه پی ببرم آردا حقیقیه ، از خدا میخوام منو به اونجا ببره . اونجا دشمن ها و ترس ها شناخته شده هستن و این تنها چیزیه که من توی دنیای واقعی نیاز دارم . بعدش هم سعی میکردم که یه جوری به ریوندل باستان راه پیدا کنم تا بتونم کتب حکمت رو بخونم ، و در نهایت ، با تحقیق در رابطه با بقایای سیلماریل ها ، عمر خودم رو در این راه صرف کنم . برای یک پایان خوب هم راهی غرب میشدم تا اگر هم نشد که غرب رو پیدا کنم ، در دریا بمیرم . من به واقع دل در گرو دریا دارم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Rezio.niki

منکه مستقیم میرم پیش داین پاآهنی تویه اره بور.تادرشکوه اون کوه بزرگ غرق بشم.ونذارم پایه هیچ الفی به اونجابرسه :Ring:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

فکرشو بکن !!!

نمیدونم باید دقیقا چیکار کنم !!!

خیلی کار ها هست که میشه کرد

مثلا بری با ترول ها عکس فیسبوکی بگیری :Ring:

یا بانجی جامپینگ از بالای ریوندل !!!

شاید برم با والار گپ بزنم و بحث فلسفی بکنم !

یا برم به دورف ها اسب سواری یاد بدم و با الف ها مسابقه دو بدم

ولی از همه بیش تر این حال میده که بدونی داستان های تالکین واقعی بوده باشن

نه ؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Morgoth - Melkor

اگر آردا یه روز کشف بشه حالا جدا از کارایی که انجام بدیم به نظر من یکم ترسناک میشه

چون اصولا بعضی از ما که طرفدار سائورون هستن 100% سرانجام کار رو به اون اطلاع میدن و کلا روند داستان تغییر می کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

با سلام

اول همه جای اونو میگشتم (نقطه به نقطه) ،بعد همه زبانهای اونو یاد میگرفتم.

با همه افراد سرشناس اونجا مینشستم و صحبت می کردم.و................

ویرایش شده در توسط amir18

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

اگر آردا یه روز کشف بشه حالا جدا از کارایی که انجام بدیم به نظر من یکم ترسناک میشه

چون اصولا بعضی از ما که طرفدار سائورون هستن 100% سرانجام کار رو به اون اطلاع میدن و کلا روند داستان تغییر می کنه

:Ring: نه این کار و نکن هیچی به سایرون نگو که آخرش چی میشه :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ARMIN THE DARK LORD

من یکی از همکلاسی های سابقم تو شهر میانه نزدیک تبریز زندگی میکنه. خب اونجا آرداست دیگه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

اگه آردا رو کشف کنم: (فقط امیدوارم قبل از مرگ اسماگ باشه)

اول از همه میرم با هر بدبختی زبان سیاه رو یاد می گیرم چون نون تو زبان سیاهه. بعد میرم دول گولدور خدمت اربابم سائورون. بعد سعی می کنم جایی بین افراد نزدیکش باز کنم و با زبان سائورون رفیق فاب باشم تا راحت تر بتونیم زیراب نزگول هارو بزنیم( نمی دونم چرا همش حس می کنم زبان سائورون به شدت از ویچکینگ و خامول و شرکا بدش میاد!)

بعدش به سائورون می گم: من میتونم دو متحد خوب برای شما گیر بیارم. فقط ارتشی از اورک ها به من بدید تا بتونم در امنیت وارد موریا و قلمرو گابلین ها بشم! بعد وقتی با ابهت وارد دروازه شرقی موریا بشم فرمانده گابلین هارو فرا می خونم که به من مکان بالروگ رو نشون بده. بعد اونم به احتمال زیاد سنکوپ می کنه و با ترسو لرز مارو میبره پیش بالروگ و خودش الفرار! بعد به بالروگ می گم: از طرف سائورون فرمانروای سرزمین میانه و نایب فرمانروای آردا ملکور تو را برای جنگ به خدمت سائورون فرا میخونم.(نمیدونم رابطه بالروگ ها با سائورون تو دوران اول خوب بود یا بد!) بالروگ هم قبول بکنه یا نکنه مهم نیست فقط امیدورام بلایی سرم نیاره!

بعدش یه سر خدمت اسماگ میرم و اونم برای خدمت به سائورون فرامیخونم و بهش وعده حکومت بر شهرهای دورف ها در اوروکارنی رو میدم. اونم به احتمال زیاد قبول می کنه. سائورون هم در پاداش من ازم می پرسه می خوای فرمانروای کجا بشی؟ منم تو جواب می گم ایزنگارد و به احتمال زیاد رقابت من و زبان سائورون شروع میشه! حالا تو فاصله ای که سائورون هنوز به موردور نرفته یه سر به کل سرزمین میانه میزنم و حالشو می برم! یه سر هم حتما به جنگل هاراد می زنم!

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
☼KING MELKOR☼

اگر من روزی آردا رو کشف کنم. اول در بین الف ها جا باز میکنم دانش ومهارت هاشونو مخصوصا جنگی فرا میگیرم.بعد یک شمشیر الفی برای خودم درست میکنم زبان موردوری رو یاد میگیرم البته بعد از زبان الف ها.بعد الف ها رو علیه انسانها به جنگ وامیدارم.و چیز که بیش از همه بهش مایلم پیدا کردن راداگاست قهوه ایه تا حسابش رو برسم به نظرم رحمش به موجودات جنگل فوق العاده مسخره ست.ولی در آخر بگم به عنوان یه آینور حساب کل آردا رو میرسم چه خوب باشن چه بد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
white witch

خوب... مطمئنا رفيق الفا مي شدم ولي از گالادريل زياد خوشم نمي ياد !شايد يه سر مي رفتم ريوندل يه چرخي مي زدم يه خستگي در مي کردم يه چند تا سلاح هم از الروند به زور هديه مي کردم بعدش د برو که رفتيم البت يه اسبم مي گرفتم ولي اگه نيزه ي گيل گالاد باشه اونو حتما مي گيرم ازش!بعد يه سر مي رفتم ميرک وود يه کم سر به سر الفا مي ذاشتم يه کم خوش مي گذروندم بعدش پا مي شدم مي زدم به بيابون!البته بستگي داره زمانش کي باشا حوصله ندارم شمشيرو نيزه رو الکي خر کش بکنم اين و اونور!اگه سايرون باشه خوب مي ريم از وجودش مفيوض مي شيم!شايدم يه سر مي رفتم گوندور ولي روهان هم مي رفتم و احتمالا با همشون رفيق مي شدم !آخرشم کپه ي مرگمو مي ذاشتم مي مردم!به هر حال بايد بميريم ديگه!

ویرایش شده در توسط white witch

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

اگه من راه رفتن به آردا رو پیدا میکردم، مطمئنا به هیچ کس چیزی در موردش نمیگفتم و هر مدرکی مثل نقشه یا سفرنامه... که راه رسیدن به آردا رو نشون میداد یا شایدم خود اون راه رو یه جوری از بین می بردم تا هیچکس از انسان های این دنیای کثیف به آردا نرسه که بعد از مدتی بخواد تولیدمثل کنه و آت و وسیله ها و آشغال های اینجا رو به آردا ببره و اونجا رو گند بزنه. آردا باید یه دنیای بزرگ و زیبا باشه که دست نخورده بمونه. آردا در تخیل ما باید باشه، نه محیط زیست ما

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

اگه یه روز آردا را کشف میکردم سعی میکردم کمک کنم که مه ملکور آزاد شه اصله کی گفته همیشه باید فرمانروا های خوب وخوشگل پیروز شن؟خواب حالا نمیشه یه مدتم فرمانروای تاریکی حکومت کنه ؟راستش سایرن دیگه کاری نمیتونه بکنه ویه مهرهی سوختس .الان دیگه نوبت ملکوره که انتقام بزرگشو بگیره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تامنس

هیچی دیگه باید چیکار کنم خب برمیگشتم در موردش به هیشکی نمی گفتم چون اگه بگم هم فکر میکنن دیونم کلا خودمو می زدم به نفهمی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
white mountains wizard

به عنوان جادوگر چند هزار ساله ي آنگمار،انتقام سرورم ويچ كينگ رو از الف ها و آرنورميگرفتم.اورك هاي كوهستان را با هم متحد ميكردم و همچون بهمني سرد و خوفناك بر سر آرنور فرود مي آمدم.

وآنگاه در بلنداي كوه پس از نواختن شيپور خواهم گفت:من نه زنده ام و نه مرده.نه سرد هستم و نه گرم.من فقط سوگند ياد كرده ام كه راه سرورم ويچ كينگ رو ادامه دهم.با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باشم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آخیلوس

من اگه یه روز پام به آردا میرسید دوست داشتم به فنگورن میرفتم و اگه انت ها میپذرفتنم تا آخر عمرم پیش اونا زندگی میکردم...شایدم شروع به جهانگردی میکردم تا انت بانو هارو پیدا کنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The secret wizard

تايپك خيلي جالبيه.من اگر يك روز آردا رو پيدا كنم،زندگي ام رو در اونجا ادامه ميدم و مهم نيست در كدوم قسمت.خواه در مقدس ترين سرزمين مثل لوتلورين و خواه در دور افتاده ترين سرزمين ها مثل رون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...