رفتن به مطلب
khazad-dum

ارباب حلقه ها ادغام شده با وارکرفت

Recommended Posts

khazad-dum

چی میشه ما با توجه به شباهت هاوتفاوت های وارکرفت با ارباب حلقه ها این ها رو یکی کنیم یعنی هم از سرزمین های وارکرفت وهم ازارباب حلقه هاوهم از شخصیتاشون یک داستان با همین سبک بگیم مثلا:

پرنس ارتاس واراگورن در یک جنگ با هم متحد شن و.......

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
khazad-dum

هرموقع به یاد ان روز می افتم لبخندی بر لبانم میشیند به یاد همان روزی که همه چیز شروع شد همان روزی که سایرون لیچ کینگ(اینجا منظور ارتاس تبدیل شده نیست)را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد ان روز که مردان وطن پرست متحد گشتند ان روز که جنگ بزرگ رخ داد.

نبرد بزرگی بود نیروهای سایرون با فرماندهی لیچ کینگ شروع به حمله کردند تعداد انها بسیار زیاد بود اما هنوز انقدر شجاع نبودند که به تنهایی سربازی از ارتش متحدرا به خاک بکشند.

......................

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرتاس منتیل

داستان جالبی میشه...به نظرم باید پا رو از ارباب حلقه ها فراتر گذاشت و سیلماریلیون هم بیاد وسط...تقابل آینور با خدایان باستان و عنصری ها و همچینین تقابل ملکور با تیتان ها باید جالب باشه...آرتاس هم میتونه نقش جالبی ایفا کنه...همینطور حضور الف های شب وارکرفت با الف های آردا میتونه جالب باشه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
khazad-dum

هرموقع به یاد ان روز می افتم لبخندی بر لبانم میشیند به یاد همان روزی که همه چیز شروع شد همان روزی که سایرون لیچ کینگ(اینجا منظور ارتاس تبدیل شده نیست)را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد ان روز که مردان وطن پرست متحد گشتند ان روز که جنگ بزرگ رخ داد.

نبرد بزرگی بود نیروهای سایرون با فرماندهی لیچ کینگ شروع به حمله کردند تعداد انها بسیار زیاد بود اما هنوز انقدر شجاع نبودند که به تنهایی سربازی از ارتش متحدرا به خاک بکشند.

ارتشی که از انسان های دالاران ومیناس تریت همچنین الف های سراسر جهان ودورف های موریاتشکیل شده بودتا برای زندگی نسل بعد خود بجنگند تا به زیر سلطه ی تاریکی نروند وفرزندانشان حتی فرزندان فرزندانشان به عنوان برده های بی ارزش به خدمت تاریکی در نیایند مگر در ان زمان چه هدف دیگری میتوانست همه ی این اقوام را با یکدیگرمتحد سازد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
khazad-dum

سال ها بود که سایرون موردور را ترک گفته بود اما خردمندان میدانستند که سایرون زیرک تر از این هست که راه فراری برای خود نگذاشته باشد.

از زمانی که اتش نفرت در موردور فروکش کرده بود موردور تبدیل به سرزمینی یخی شده بود.زمزمه هایی از بازگشت سایرون به گوش میخورد زمزمه هایی از سنگی جادویی زمزمه هایی از سنگی از یخ که بازگرداننده ی سایرون در ان حبس شده است زمزمه هایی از به پا خواستن اهریمن دوباره ودوباره از موردور.

اگر کسی هست میخواد همکاری کنه به من پیغام بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
khazad-dum

باد سرد عجیبی میوزید تکه سنگی که یخ ان را فراگرفته بود در مونت دوم(mount doom)قرار گرفته بود از زمانی که سایرون موردور را ترک گفته بود اتشش خاموش گشته بود.صدای ترک برداشتن چیزی به گوش میرسد بله این همان سنگ جادویی است این همان زندان بازگرداننده ی سایرون است.این قهرمانی بسیار پرقدرت حتی دارای قدرت بیشتری از صاحب او ولی دستورات واضح هستند او باید به سرورش خدمت کند.او بیرون می اید وآیین باستانی را انجام میدهد آیینی که هزاران سال است فراموش شده است آیینی را که فقط جادوگران قدرتمند به خاطر دارند.آری او برگشته است.همان که سال های سال تاریکی را فرماندهی میکرد همان که نام موردور با او به زبان میاید همان مکاروصاحب حلقه که بازگشته تا انتقام خود را بگیرد.

آری مردمان مختلف افکار مختلفی دارند ولی فکر بیشتر انها درگیر با مردمان جدید که خود میگویند از دروازه ای به نام دارک پورتال گذشته اند وحال به اردا امده اند همان هایی که در حال زندگی کردن در میان انسان ها الف ها و بقیه هستند وهیچکس از بازگشت تاریکی خبر ندارد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...