رفتن به مطلب

Recommended Posts

Mou

یه سوال از اونهایی که کتاب رو خوندن:

به نظر شما مادر جان اسنو کی میتونه باشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph

واو چه سوالی من از کتاب اول اصلا فکر نمی کنم اون بچه ند باشه به نظرم پسر لیانا و ریگاره..........دنریس عمه اش می شه.......ند استارک یه چیزی رو راجع به خواهرش قایم می کرد تو پست های قبلی ام اساسی گفتم که چرا به نظرم جان پسر لیانا و ریگار تارگرینه.....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به نظرم جان پسر لیانا و ریگار تارگرینه.....

جالب بود اگر جان فرزند اون دوتا باشه میتونه اژدها باشه ولی به نظرم از نظر زمانی مرگ لیانا وتولد جان مطابقت ندارن و هم اینکه طبق ترکیب دایرولفها منطقیه که جان پسر ادارد باشه البته از طرف دیگه طبق چیزی که در داستان درباره متولد شدن جان مشهوره شبی که ند به اون قلعه میره و شاهزاده رو هتک حرمت میکنه وشاهزاده هم خودشو میکشه از نظر زمانی در تناقضه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

در جواب سوال مو :

راستش من زیاد به مادر جان فکر نمیکردم چون مارتین به اندازه کافی مشغله ایجاد کرده که مادر یه ...زاده زیاد به چشم نمیاد . با این حال من نظرم به مو نزدیکتره ، لیانا فرزند یه خاندان بزرگ و قدرتمند بود ، لیانا نمیتونست باردار بشه بدون این که توجه بقیه رو جلب کنه و خبر انتشار پیدا نکنه .همچنین این که جان در خلال جنگ یا بعد از اتمام اون به دنیا اومد ، در صورتی که لیانا قبل از شروع جنگ کشته شده بود و از دلایل شروع جنگ هم همین بود ، درست میگم !؟

البته با یقین نمیشه گفت که ند استارک پدر رابه ، آخه یکم بعید به نظر میرسه ند به زن غریبه ای دست درازی کنه . به نظرم احتمال این وجود داره که جان فرزند یا یکی از نزدیگان شاه دیوانه باشه و ند از روی دل رحمی یا دور اندیشی اون رو نگه داشته .

سوال دیگه ای که ذهن من رو مشغول کرده اینه که عموی راب ، بنجن ، کجاست ، مرده یا زندس ؟! به نظرم بنجن استارک زندس و همون کاری رو داره میکنه که جان قراره پیش وحشی ها انجام بده ، یعنی شناسایی چیزی که اونها پیدا کردن . نظر شما چیه ؟!

من فصل دوم سریال رو تازه شروع کردم به دیدن ، با دیدن قیافه استنیس واقعا شوکه شدم ، اصلا انتظار نداشتم پلکش افتاده باشه :) استنیسی که من تو ذهنم مجسم کرده بودم خیلی مناسب تر بود ، این بازیگره اصلا مناسب نبود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

آرون:

فکر کنم دلیل جنگ کشته شدن برادر وپدر ند بود و بعد ها لیانا کشته شد(یه جای کتاب درباره ی جنگ ند استارک ودوستاش با گارد شاهنشاهی شاه دیوانه که پای یک قلعه که فکرکنم جنازه لیانا روش بود صحبت میشه) به نظرم جان ازخاندان استارک هاست چون خیلی شبیه اون ها توصیف شده حتی احتمال میدم که فرزند برندون استارک باشه(ازنظر زمانی هم مطابقت داره)

در مورد بنجن استارک:

این سوال ذهن من رو هم مشغول کرده بود ویک چیزی که به نظرم بی توجهی بهش شد این بود که جان یک سری وسیله پیدا کرد که مشخض نشد چه استفاده ای ازش میشه

راستی آرون نظرت درباره کتاب 3 چیه؟

ویرایش شده در توسط Mou

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
jahan
دوستان من یه پيشنهاد دارم :) ما که مترجم کم نداريم یکي یا چند تا از بچه هايي که زبان انگلیسیشون بد نیست کتاب رو ترجمه کنند .البته میدونم پیشنهاد ناجوانمردانه ای هر چی باش سحر خانم برای ترجمه کتاب کم زحمت نکشید اما با این ضد حالایی که میزنه و یکدفعه از دنیای مجازی خودش رو محو میکن هیچ چاره ای برامون نذاشت اخ یعنی چی این همه ادم رو با ترجمه خودت مجذوب یک کتاب کنی بعد یکدفعه بدون هیچ خبری بذاری بری حداقل اگه یکم برای خوانندگان کتاب احترام قائل باشی باید یه خبری از خودت بدی :-? 
میدونم ترجمه سحر خانم حرف ندار اما مترجم های دیگم کارشون بد نیست فقط باید یه جووونمرد پیدا بشه استارت کار رو بزنه ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

مو :

اما منم یادمه که یه جا گفته میشد رابرت به خاطر عشقش به لیانا به همراه ادارد وارد جنگ با پادشاه شد ! لیانا کشته شده بوده که رابرت وارد جنگ شد در غیر این صورت باید تصور کنیم رابرت عاشق داداش و پدر ادارد بوده :دی

ببینم ! لیانا رو اسیر نگرفته بودن !؟ اگه اینطور باشه و لیانا در فاصله زمانی مرگ پدرش و حمله رابرت و ادارد به بارانداز اسیر شده باشه ، علت ورود رابرت به جنگ و اون نبردی که گفتی جور درمیاد !

برندون داداش ادارد ؟! ممکنه ، اما چرا برندون با وجود کتلین باید با کس دیگه ای باشه ؟! وقتی اون کشته شد جنگی در کار نبود ، بنابر این دلیلی برای خیانت به کتلین نداشته .

اون تیغه ها خنجر آدر ها بودن دیگه ! یا حداقل من اینطور برداشت کردم :دی / فکر کنم تنها استفاده ای که میشده ازشون کرد اینه که به عنوان ابزار به کار برن ، اهمیت پیدا شدن اونها بیشتر به خاطر پارچه ای بود که اونها رو احاطه کرده بود ، نه خود تیغه ها ، پارچه متعلق به شنل یکی از برادران شب بوده ، و احتمالا یه سر نخ هستش برای پیدا کردن بنجن استارک .

کتاب سه ! فقط دو فصلی رو که ترجمه شده خوندم ، فصل اول پایان خوبی داشت ، اما واقعا فصل دوم نا امیدم کرد ، بهتره بگم کتلین ناامیدم کرد ، هرچقدر استنیس بابت غرورش دیوانه است ، کتلین هم بابت مهرش به بچه هاش خرابکاری میکنه ! البته ممکنه این کارش عامل خیر بشه ولی فی الحال دیوانگی مطلق بود که اون شیر خطرناک رو رها کنه ! کاش همون بلایی رو سرش می آورد که تو نمایشگاه حدس زدم :دی اونوقت دیگه سرسی از برگشتنش خوشحال نمیشد :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

فکر کنم یکی دیگه از اعضای خاندان برتیون(برادرش) توسط شاه دیوانه کشته شده بود و دلیل اضافه ای برای شورش داشت و حداقل لیانا در زمان جنگ کشته شدچون به نظرم ریگار هم اندک علاقه ای بهش داشت و مسلما پدر و برادر ادارد قبل از لیانا کشته شدن

جدا این تیغه ها سلاح آدرها بودن؟خب بازم این سوال پیش میاد که چرا برادرهای سیاه(به احتمال زیاد بنجن )اونها رو پنهان کرده بودن

خب من 2.5 فصل جلوتر هستم (اگر منظورت این باشه که فصل 0و1 رو خونده باشی( به نظرم از مارتین بعیده که با ازاد کردن اون بنده خدا اتفاق خوبی بیفته

خب یه مژده میدم که در فصل های بعد اتفاق نسبتا خوبی میفته البته من دیگه به خوندن کتاب ادامه ندادم وفعلا هم در اولویتهام نیست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

مو :

نمیدونم چرا همواره ته قلبم از ریگارخوشم میاد ! ( ریگار همون پسری بود که رابرت با گرز تو ترای دنت سینه اش رو خرد کرد دیگه ؟! )

واقعا ریگار لیانا رو دوست داشت ؟! حتی با وجود چنین مسئله ای با عقل جور درنمیاد لیانا با قاتلین پدر و برادرش با ملایمت برخورد کنه و ازشون صاحب فرزند بشه ! به نظرم اگه چنین حدسی درست باشه عقل سلیم حکم میکنه لیانا بعد از فارغ شدن مرگ ...زاده قاتلین پدرش رو بخواد ، نه این که نگه اش دارن .

خیلی دلم میخواد بدونم چرا بنجن استارک به عنوان یه اشراف زاده بلند مرتبه ، تو دیوار خدمت میکرده ، همچنن برام جای سواله که چرا ند قبول کرد جان به دیوار بره ، مخصوصا اگه فرضیه فرزند لیانا بودنش رو قبول کنیم .

اتفاق خوب برای من شامل اینهاست : زنده شدن رنلی ، کشته شدن سندور گلکان ، زخمی شدن یا شکست خوردن تایوین لنیستر ، ملحق شدن تازی و سر باریستان سلمی به استارک ها ، زنده زنده سوزوندن گریجوی ، صلح استارک های بدبخت با لنیستر ها ، حمله مردم دورن به های گاردن ( هرچند شوالیه گل ها رو کمی دوست دارم ) یا کستلی راک و متحد شدن با پادشاه شمالی ، و در نهایت هر چیز دیگه ای که باعث بشه این تیریون دژخیم انقدر از عقل و شعورش به نفع خوانوادش استفاده نکنه . امیدوارم یکی از این ها بوده باشه ، هرچند احتمال هرکدوم به صفر میل میکنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

بله ریگار همونه .من از خاندان تارگرین متنغرم وحتی در برابر لنیسترها بیشتر ازشون بدم میاد

من در مورد لیانا تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که همونطور که گفتم در بالای برجی اسیر بود وبعد از نبرد ند با شمشیر سحر میمیره .گویا ریگار هم بهش تجاوز میکنه (اگه یادت باشه جایی در کتاب اشاره میکنه که ریگار بعد ازنبرد بین شوالیه ها در دربار دست لیانا رو میبوسه)

احتمالا ند میخواسته از جان محافظت کنه که اون رو به دیوار فرستاده

حالا یه سوال واسم پیش اومد : جان بزرگتره یا راب ؟اگر جان بزرگتر باشه احتمال این که فرزند لیانا یا برندون باشه زیاده

در مورد اتفاقات :اگه فصل مربوط به کتیلین رو نخونده باشی(من با فرض خوندنش پست قبلی رو زدم و نمیدونم ترجمه شده یا نه) باید بگم که در مورد خوب بودن اتفاقات فصل های بعدی اشتباه کردم :) و هیچکدوم از چیزهایی که نوشتی در کتاب نیست

آهان راستی مگه تیان کشته نشد که گفتی دوس داری زنده زنده بسوزه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

چرا از تارگرین ها بدت میاد ؟! به خاطر پادشاه دیوانه ؟! یا به خاطر این که با نامردی و با اژدها ها به قدرت رسیدن ؟! من که واقعا نمیتونم دنی رو دوست نداشته باشم . هرچند اگه فرد خیلی دموکراتی باشی نمیتونی با پادشاه بر حق کنار بیای :دی / یه سوال بی ربط : ببینم ، دنی مگه تارگرین نیست ؟! پس چرا تو فیلم موهاش سفیده ؟!

جالبه ! آخه تو همون نبرد ند با 3 گارد شاهنشاهی ، صاحب شمشیر صحر کشته میشه ، چطور همزمان لیانا رو کشته !؟ احتمالا قبل از شروع درگیری لیانا زخمی شده بوده . درسته ؟!

با یه بوسه نمیشه چنین قضاوتی کرد ، در این صورت باید بگیم شوالیه گل ها هم سنسا رو از نزدیک ملاقات کرده ! ( این حرف هامون شده شبیه ادعای لیتر فینگر مبنی بر دوستی خیلی صمیمیش با کتلین ;) ) . با این حال اگه رابطه ای بین ریگار و لیانا بوده ، به نظر نمیرسه به شکل تجا...ز بوده باشه ! یا این که من دوست ندارم قبول کنم چنین اتفاقی افتاده :)

محافظت از جان در مقابل کی ؟! اگه این فرض درست باشه که هیچ کس ، حتی رابرت از اون با خبر نبوده ! البته یه نفر تو اون درگیری از بین 6 یار ند ، زنده موند ، احتمالا اون میدونسته ! یادت میاد کی همرا ند آخر درگیری با سه شوالیه گارد شاهنشاهی زنده موند ؟!

جان بزرگتر از راب باید باشه یا حد اکثر همسن هستن ، چون کتلین بعد از مرگ برندون با ند ازدواج میکنه و راهی جنگ میشه و وقتی برمیگرده با خودش جان رو میاره . بیشتر علاقه مندم فرزندن لیانا باشه تا برندون ، اینجوری تراژدی تر میشه :دی

چی شد یه دفعه خبرت تغییر کرد ؟! فصل کتلین رو خوندم ، هیچ چیز خوبی که توش نبود ! دقیقا به کشته شدن تیان اشاره نشد ، شد ؟! فقط یادمه یه چی بهش خورد و نقش زمین شد ، نمیدونم برن وقتی داشت قلعه رو ترک میکرد جنازه اون رو دید یانه ! اما امیدوارم اگه زنده مونده به شکل فجیحی کشته بشه ! پسره ملعون !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
اگر جان فرزند اون دوتا باشه میتونه اژدها باشه ولی به نظرم از نظر زمانی مرگ لیانا وتولد جان مطابقت ندارن و هم اینکه طبق ترکیب دایرولفها منطقیه که جان پسر ادارد باشه البته از طرف دیگه طبق چیزی که در داستان درباره متولد شدن جان مشهوره شبی که ند به اون قلعه میره و شاهزاده رو هتک حرمت میکنه وشاهزاده هم خودشو میکشه از نظر زمانی در تناقضه.

این که اژدها باشه نه نیست خب مثل ویسریس اون هم دستش در اتش سوخت اما هیچ اشکالی نداره اون شکل مادرش شده و در مورد زمان هم خیلی دقیق نیست تا اخر کتاب 2 که من خوندم و البته با توجه به سایت هایی که قبلا گذاشتم تا اخرای کتاب 4 کسی نمی دونه مادر و پدر جان کی ان و این فقط شک من نیست خیلی ها این رو در ویکی اتش و یخ وارد کردن که مشکوکه اون پسر لیانا و ریگار باشه. اون یه دایرو ولف داره چون مادرش گرگ بوده فقط پدر که نیست. از لحاظ زمانی هم نه هیچ ایرادی نیست وقتی برندون و پدرش می میرن ازدواج ادارد با کتلین به سرعت صورت می گیره و همون طور که کتلین گفته تو کتاب اون چون بعد مرگ پدر باید جانشین می شده (برندون جانشین بوده و نامزد کتلین ) که خب با مرگ پدر و برادر باید لرد وینترفل سریع مشخص می شده و ازدواج انجام می گرفته تا ادارد برای جنگ بره و به گفته کتلین همون اول از ادارد راب رو باردار می شه و هنوز نمی شناختش با اینکه باهاش ازدواج کرده بود و بعد از برگشت از جنگ جان رو با خودش میاره که یه ذره از راب کوچیک تره. در مورد ختک حرمت هم کسی دقیق چیزی نمی گه این چیزیه که در مورد این داستان شایعه اما همیشه داستان های سایع درست نیست. بعدم امکان نداره جان پسر رابرت باشه چون عین استارک هاست. همه وقتی می بیننش می فهمن استارکه. در ضمن قبلا هم تارگرین ها با خاندان های دیگه ازدواج کردن و همه هم سفید مو نشدن. و لیانا هم هیچ جا نگفته خودش رو می کشه. داستان این جوری بود که بعد از تورنومنت که ریگار (که من هم خیلی دوسش دارم و اگر ادم بدی بود این همه مردم ازش تعریف نمی کردن) تاج ملکه زیبایی رو به لیانا می ده خبر می رسه که شبش لیانا رو می دزده و از قلعه اش می بره و برای همین لرد استارک که پدر ادارد بوده و دست پادشاه استفا می ده و برندون هم به قصر شاه میاد تا لیانا رو بر گردونه که دوتاشون کشته می شن و بعد ها هم ادارد و رابرت به جنگ می رن و بعد از جنگیدن می تونن لیانا رو پس بگیرن و لیانا عاشق رابرت هم نبوده پس امکانش هست که لیانا باردار شده باشه و وقت بوده برای این امر در ضمن چرا دائم ادارد این خاطره رو یادش میومد که لیانا بهش می گه "ند بهم قول بده بهم قول بده". هیچ ضدیتی وجود نداره. در ضمن تارگرین ها اصلا بد نبودن در واقع خیلی از بقیه خاندان ها با شرافت و بهتر بودن اما شاه دیوانه استثنا بود و البته به نظر رابرت ریگار بد بود همه ریگار رو دوست داشتن و ازدواج لیانا و رابرت یه چیز تعیین شده بود.

لیانا نمیتونست باردار بشه بدون این که توجه بقیه رو جلب کنه و خبر انتشار پیدا نکنه .همچنین این که جان در خلال جنگ یا بعد از اتمام اون به دنیا اومد ، در صورتی که لیانا قبل از شروع جنگ کشته شده بود و از دلایل شروع جنگ هم همین بود ، درست میگم !؟

توضیح دادم که می تونسته باردار شده باشه اون تو قلعه ریگار مونده بود تا ند جنگ رو برده و لیانا احتمالا به دلیل (چیزی که ند به رابرت می گه) یه بیماری می میره. و اصلا هم قبل جنگ نمرده بود به اون سایت ویکی اتش و یخ که برید خلاصه این ها رو نوشته ولی تا اخر کتاب 4 برای همین احتمالا بده که بخونینش اما در مورد ریگار و لیانا اشکالی نداره کتاب های بعدی رو لو نمی ده بخونینش :

http://awoiaf.wester...aegar_Targaryen

http://awoiaf.wester...hp/Lyanna_Stark

این دوتا رو بخونین خیلی خوبه همه مطالب راجع به این دوتا رو از کتاب ها جمع بندی کرده

یه چیز دیگه اینکه لیانا دائم گفته می شه خیلی شبیه اریا بوده اون هم خیلی به جنگیدن علاقه داشته و دختر بی دست و چایی نبوده و اگر کتاب دو رو خونده باشین می فهمین که هیچ کس نمی تونه اریا رو بدزده مگر اینکه خودش بخواد همون طور که لیانا هم لابد همین طور بوده. خود ادارد به اریا می گه که خواهرشم دائم شمشیر قائم می کرده تا پدرش نفهمه

ویرایش شده در توسط CelebAlph

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

celeb عزیز ! یه چند خرده سوال داشتم :

خب بلاخره لیانا به چه طریقی کشته شد ؟! شمشیر سحر یا بیماری ؟!

دست پادشاه درزمان پادشاه دیوانه کی بود ؟! از خاندان رابرت و از گوزن ها بود ( دلیل جنگ رابرت لیانا بود یا چیز دیگه ای )؟!

و یه سوال حیاتی : وقتی ند به لیانا میرسه ، کی همراهش بوده ؟! اون احتمالا حقیقت رو میدونه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

کلا من از آدم هایی که نژاد خودشون رو خیلی تحویل میگیرن وبقیه رو حقیر میدونن بدم میاد در ضمن تارگرین ها با اژدها خیلی فدرتمند بود و این باعث شد تا بی رحم و زورگو بشن پس نابودیشون باعث تعادل میشه

از دنی هم بدم میاد چون یک زنه که عشقش رو از دست داده وقدرت خطرناکی(اژدها) رو در اختیار داره ویه ذره گنده دماغ هم هست:دی

در جنگ با شمشیر سحر تنها کسی که همراه ند زنده موند پادشاه مرداب (همون که بچه هاشو به وینترفل فرستاد وخواب های برن رو تعبیر میکردن)

احتمالا لیانا بر اثر یک بیماری، مسمومیت و یا همون زایمان میمیرهکه در دانشنامه نغمه اشاره ای بهش نشده(از دانشنامه با احتیاط استفاده کن تا داستان برات لو نره)

ادمور احمق تمام رشته های نازک کتیلین رو پنبه کرد

دست پادشاه دیوانه جان ارن یا تایوین نبود؟

به celebalph:

جالب ومنطقی به نطر میرسه ولی از نظر زمانی من هنوز تردید دارم

ویرایش شده در توسط Mou

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

راستش منم از قسمتی که شمالی ها با وجود سپاه بزرگتر مجبور میشن در مقابل اگان و خواهرانش تسلیم بشن و زانو بزنن، ناراحت شدم. اما به نظرم دنی خیلی بهتر از مابقی شخصیت ها زن داستانه ، قلب مهربانی داره و قدرت بلقوه ای هستش ! اما خب ، نمیدونم چرا هی منتظرم دخل خودش یا اژدها های کوچولوش بیاد :) ( من موندم چطور تونست عاشق شوهرش بشه ! خوبه همچین با میل و رغبت هم باهاش ازدواج نکرد ) .

ترجیح میدم اصلا از دانشنامه استفاده نکنم .

مو ! الان سرنوشت جیمی رو لو دادی ؟! من فقط فصل 0 و 1 رو خوندم ، خواهش میکنم چیزی درز نده ! ادمور تو فصل یک میگفت که میتونه جیمی رو پیدا کنه ، امیدوارم بتونه پیداش کنه و زنده بگیردش ، نگران جیمی یا سرنوشت سنسا نیستم ( البته زیاد نیستم :دی ) ، نگران برین ام ! اون دختر بدبخت چه گناهی داره که گیر کتلین افتاده ؟!

جان ارن که بعد از پادشاهی رابرت به مقام دست رسید ، تایوین هم حتی زمانی که دخترش ملکه بود به این مقام دست پیدا نکرد ، محال میدونم در زمان تارگرین ها اون دست بوده باشه . انتظار داشتم از خاندان برتیون باشه ، چون celeb گفت دست پادشاه زمان دزدیده شدن لیانا استعفا داده ! صبر کن ، شاید من درست نفهمیدم ، ببین تو از این جمله celeb چه برداشتی میکنی : (( تاج ملکه زیبایی رو به لیانا می ده خبر می رسه که شبش لیانا رو می دزده و از قلعه اش می بره و برای همین لرد استارک که پدر ادارد بوده و دست پادشاه استفا می ده و برندون هم به قصر شاه میاد تا لیانا رو بر گردونه که دوتاشون کشته می شن و بعد ها هم ادارد و رابرت به جنگ می رن )) ، نکنه دست پادشاه همون لرد استارک بوده !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

اگه ممکنه یه نفر کتاب دوم (ترجمه شده) رو آپلود کنه لینک بذاره ...

ممنون

ویرایش شده در توسط Legoolas

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
خب بلاخره لیانا به چه طریقی کشته شد ؟! شمشیر سحر یا بیماری ؟!

دست پادشاه درزمان پادشاه دیوانه کی بود ؟! از خاندان رابرت و از گوزن ها بود ( دلیل جنگ رابرت لیانا بود یا چیز دیگه ای )؟!

و یه سوال حیاتی : وقتی ند به لیانا میرسه ، کی همراهش بوده ؟! اون احتمالا حقیقت رو میدونه .

نمی دونیم دیگه ... لیانا معلوم نیست دقیقا چی شده نخوندی مگه صفحه هه رو هنوز معلوم نیست درست حسابی بخصوص که ند هم مرد

از خاندان استارک پدر ادارد استارک لرد وینترفل دست شاه بود که به خاطر درگیری سر دخترش اعتراض کرد و استفا داد و مدکینگ قبول نکرد و با رسیدن برندون سوزوندش.

نمی دونم کسی همراهش بوده یا نه این از اون راز های بزرگ و حیاتی کتابه. ماجرایه لیانا و ریگار قراره خیلی مهم تر از اینی که هست بشه عشق اونا خیلی چیزها رو باعث شد.

دست پادشاه دیوانه جان ارن یا تایوین نبود؟

اون زمان دقیقا چدر ادارد استارک دست پادشاه بوده اما لرد تایوین هم 25 سال دست بوده و بعد یا قبل از لرد وینترفل هم جان ارن مشاور شاه و یکی از اعضای شورای سلطنتی بوده

بازم می گم بعله پدر ادارد استارک در زمان دزدیده شدن دخترش دست شاه بوده و در قلعه سرخ پیش شاه بوده. برندون در راه بازگشت از کینگز لندینگ پیش کتلین در ریورران بوده که خبر دزدیده شدن لیانا رو می شنوه و بر می گرده و سراغ ریگار می ره و با داد و فریاد خواهرش رو پس می خواد و اون رو به جنگ می طلبه. در همون حال دست استعفا می ده و از شاه می خواد به موضوع رسیدگی کنه ولی شاه دست رو با فاصله زیادی از اتش قرار می ده تا ارام بسوزه و به گردن برندون یه وسیله چرمی می بنده که هر چی می کشیش تنگتر می شه و با فاصله شمشیرش رو قرار می دن و بهش می گن اگر به شمشیر برسی خودت و پدرت ازاد می شین. که با تلاش های برندون خودش خفه می شه و پدرش می سوزه. با رسیدن خبر به ادارد استارک اون حالا باید جانشین پدر و هم چنین برادرش بشه یعنی هم لرد وینترفل وهم داماد لرد هاستر تالی. در وینترفل با کتلین ازدواج می کنه و با متحدانش به جنگ می ره دقیقا نمی دونم جنگ چه قدر طول کشید اما خیلی هم زود نبود چون در طرفی استارک ها (پادشاهی شمال) و برتیون ها (استورمزاند) و تالی ها (سرزمین رودخانه ها) و ارن ها(کوهستان ماه) قرار داشت اند و طرف دیگه شاه و سرزمین گل ها و دورنی ها و لنیستر ها. لنیستر ها با خیانت شون کفه رو به نفع شورشی ها سنگین کردند.

یه چیز مهم دیگه اینه که نمی شه تارگرین ها رو بد دونست یا هر کدوم دیگه رو خاصیت این کتاب اینه که هیچ کس کامل سیاه یا سفید نیست. همه ادم های معمولی ان که در جایگاه خودشون خیلی از اوقات کار درست رو می کنن و شاید اگر من و شما هم جاشون بودیم همین کارو می کردیم اما منافع این افراد با هم تناقض داره همون طور که در دنیای واقعی هست. نمی شه گفت شورش بر علیه تارگرین ها کار درستی بوده بخصوص برای لنیستر ها. ادارد به خاطر قتل برادر و پدرش حق داشته اما ارن ها یا تالی ها هیچ حقی نداشتم و یا رابرت برتیون فوقش شاهزاده رو می کشت و راحت می شد کسی به اون حق نداد سلطنت رو غصب کنه. اگر به زوره همین طور که تو این کتاب 2 اتفاق افتاد دائم باید همه با هم بجنگن که قوی ترین شاه شه. نمی شه که . زمان اگان تارگرین هم 7 پادشاهی دائم با هم در حال جنگ بودن و ویرانی شاید کسی حقی به اگان برای شاهی نداده باشه که نداده اما متحد شدن این سرزمین چیزی بود که واقعا مفید بود و چه بهتر که بدست کسی که هیچ فرد دیگه در پادشاهی قدرت ش رو زیر سوال نمی بره شاه باشه و در ضمن برای صلح و امنیتی که تارگرین ها برای سرزمین به ارمغان اوردن مردم عادی این قدر تارگرین ها رو دوست دارن اگر درست و بادقت کتاب رو خونده باشید می بینین که مد کینگ هم حتی به نظر مردم خیلی بهتر از رابرت بوده اون ازارش به لردهاش می رسیده نه مردم. همون طور که تو کتاب و سریال هم می گه ایریس تارگرین وقتی مرد پادشاهی در کمال اسایش و خوشی بود و خزانه پر بود. به عنوان یه مرد اون حرومزاده نداشت و دائم مست نبود. اما رابرت اصلا شاهی نمی کرد مردک بی خود دائم مست بود و تا دلتون بخواد حروم زاده داشت در حالی که این عمل در اون سرزمین هم برای لرد ها و شاه ها زشت محسوب می شه. دائم مقروض بود و مردم رو به حال خودشون رها کرده بود وضع و اوضاع دیوار هم که خودتون بهتر می دونین همه چیز با رفتم تارگرین ها بهم ریخت. می تونین این رو به انقراض هخامنشیان یا ساسانیان نسبت بدین که شاه مشخصا حق الهی برای حکومت نداره اما وجودش لازم و مفیده برای سرزمینش. تارگرین ها کسی رو قتل عامم نکردن یا تو فتحشون مردم معمولی رو اذیت نمی کردن نه اون قدر که ادم های دیگه می کنن. اگان و خواهراش سه اژدهای فوق العاده بزرگ داشتن که به گفته کتاب لرد ها و شاه ها با دیدنشون تسلیم می شدن مگر کسی به دیوانگی لرد هارن هال باشه (اون ستمگر خودخواه که مردم رو به گشنگی کشوند تا قلعه شو بسازه) تا تو قلعه خودش و فقط خودش و پسراش بسوزن و زغال شن. تارگرین ها نیازی نداشتن بجنگن و مردم معمولی رو اذیت کنن.

کلا من از آدم هایی که نژاد خودشون رو خیلی تحویل میگیرن وبقیه رو حقیر میدونن بدم میاد در ضمن تارگرین ها با اژدها خیلی فدرتمند بود و این باعث شد تا بی رحم و زورگو بشن پس نابودیشون باعث تعادل میشه

فقط ایریس تارگرین زورگو بوده و قبل از اون شاه های خوبی حکومت کردن تازه اون مد کینگ هم به قولی مد بوده و عذر پزشکی داشته :) این که نژادشون و تحویل بگیرن خیلی ام بی راه نیست فقط اینا تو اتش نمی سوزن و این امر با قاطی شدنشون با بقیه از بین می ره.

این هم درخت خاندان تارگرین:

post-1756-0-61289200-1340805213_thumb.jp

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

تارگارین ها موجودات نژاد پریتی بودن که دست به کار های شنیعی که در کتاب گفته شده میزدن(نمیگم چون زشته) و کلا تیریپ الف مانندی دارن یعنی عاقل اندرسفیه به بقیه نگاه میکنن و همچنین خیلی از نظر تخیلی قدرتمندن که برای من کمتر ملموسن و همچنین کلا از اژدها ها خوشم نمیاد

یکی از دلایلی که از دنریس بدم میاد اینه که سطح داستان وقتی به بخش دنریس میرسه به شدت افت میکنه

من در مورد ترتیب فصل ها یادم رفت

نمی دونم پرا تصور من از برین یه چیز دیگست و در ذهنم به زشتی ای که کتاب توصیف کرده نیست

همچنین دریافتم که هم جان و هم راب 14 سال دارن(یه ذره این سن ها احمقانه نیست آخه بچه 14 ساله میتونه فرمانروا بشه)

به celebalph;

تارلی ها و ارن ها حق داشتن که در برابر ایریس شورش کنن چون ممکن بود اون ها هم مزه دیوانگیش رو بچشن . وهم این که معلوم نبود در آینده چه چیزی انجام بده

به نظرتون اگر فرض کنیم تقابلی مثل دامبلدور ولدمورت با ویچ کینگ گندالف و از این تیپ جنگ ها پیش بیاد ،بین چه کسانی رخ میده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

یه نظریه ای دارم واونم اینه که تا آخر داستان شخصیت ها یکی یکی حذف می شن و فقط یه نفرشون باقی می مونه (احتمالا جان که اگه فرض های شما درست باشه بعد از مردن راب و برن و ریکان و آریا و سنسا و دنریس، می شه وارث برحق تاج و تخت )

ویرایش شده در توسط agarwaen

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
به نظرتون اگر فرض کنیم تقابلی مثل دامبلدور ولدمورت با ویچ کینگ گندالف و از این تیپ جنگ ها پیش بیاد ،بین چه کسانی رخ میده؟

اصلا یه همچین شخصیت هایی نداریم گفتم که اینجا همه خاکستری ان دو قطب خوب و بد نداریم کسانی که شر باشند و بد و کسانی که خوب باشند و روشن اون مربوط به فانتزی های قدیمی تر و کلاسیک تره فانتزی های جدید تر مثل همین سری و کتاب های گمل اصلا یه همچین ویویی ندارن کاملا داستان فرق داره. نمی شه برای همه نوع داستانی یه نسخه پیچید فانتزی های مدرن تر نگاه مدرن تری هم دارن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

celeb عزیز بابت توضیحات کاملت ممنون .

درباب جایی که گفتی خاندان هایی بجز استارک ها حق نداشتند بر علیه تارگرین ها قیام کنند ، اعلام مخالفت میکنم :) ریورران و ایری نمیتونستند به جنگ استارک ها بی تفاوت باشن ، ریورران عروس استارک ها بود و جان ارن از ایری ، استاد رابرت و ند بود ، ند هم به خاطر لیانا و هم به خاطر دوستی با رابرت این حق رو داشت که وارد جنگ بشه ، اما در مورد این که حق پادشاهی داشت یکم مردد هستم ، نمیشد تنها پادشاه رو کشت ، مسلما اگه تارگرین قدرتمند دیگه ای مثل ریگار باقی میموند ، در پی انتقام بر می اومد ، بنابر این سقوط تارگرین ها بلامانع بوده ، اما برام جالبه که چرا ادارد استارک به تخت آهنی تکیه نزد ؟! استارک ها محور اتحاد شورشی ها بودن و بیشترین حق رو انها باید داشته باشن ، احتمالا ند نخواسته این مسئولیت رو قبول کنه ! به نظرم بزرگترین اشتباه رابرت در دوران حکومتش ، ازدواج با سرسی لنیستر بود ، کاش به جای سرسی ، لایسا خواهر کتلین رو به عقد رابرت در می آوردن ، اینجوری دست شیر لنیستر از قدرت دور میشد و ممکن بود رابرت مرحوم بیشتر خانواده دار باشه .

جالبه تو نبرد پادشاه دیوانه و اتحاد شمال ، چطور های گاردن ، دورن و کسترلی راک تونستن با وجود اختلافاتشون با هم در یک اتحاد کنار بیان !

رابرت شاید پادشاه خوبی نبود اما ظالم و بی صفت هم نبود ، رابرت باید در حد فرمانده جنگ بودن میموند . پادشاهی منصب مناسبی براش نبود وگرنه آدم خوبی بود ( با وجود موجودی مثل سرسی ، هر کس جای رابرت بود ترجیح میداد جای دیگه دنبال خوشی هاش باشه ) .

به مو : کارای شنیع تارگرین ها به خودشون مربوطه ، پادشاه باید به مردم خدمت کنه ، خودش هرکاری با خودش میکنه به مردم چه ؟! حتی اگه تارگرین ها اعمالی با شدت عمل بیشتری ، مثل کاری که رنلی با شوالیه گل ها تو فیلم میکرد و همراهش به مردم خدمت میکرد ، اشکال چندانی نداشت و مردم مثل رنلی دوستشون میداشتند .

تارگرین ها قدرتشون رو مدیون به اژدها ها بودن ، قدرت خاصی نداشتن .

تقابل ؟! خیلی دوست داشتم ند و جیمی لنیستر یه نبرد برابر و تن به تن با هم داشته باشن . اما حالا ، در طرف شخصیت منفی ها کوه ، تازی و جیمی رو داریم و در طرف مقابل جان ، شوالیه گل ها ( تکلیف این رو هنوز مشخص نکردم که جز کدوم طرفی هاست ) و ...

به نظرم تقابل تن به تن زیاد تو کتاب جلوه نداره ، بیشتر تقابلی مثل رویارویی قوای استنیس و رنلی مهم و قابل بحثه . در این شکل من خیلی دلم میخواد نبرد رو در روی سپاه تایوین و راب رو ببینم .

به آگراواین : به نظرم فرضیه ات خیلی ساده و سر راسته و از پیر مرد زیرکی مثل مارتین بعیده که چنین پایان سر راستی رو بخواد رقم بزنه .

پ ن : بین این هفت خاندان ، های گاردنی ها و لنیستر ها بیشتر از بقیه به پادشاهی برازنده هستن ، هرچند لنیستر ها علاوه بر برازندگی وحشیگری ، خباثت و کمبود شرافت رو هم دارا هستن . ارن ها هم تقریبا نقش ماست رو بازی میکنن ، حتی اندازه جزایر پایک هم تاثیر گذار نیستن . نظرتون در مورد این خاندان ها چیه ؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
رابرت شاید پادشاه خوبی نبود اما ظالم و بی صفت هم نبود ، رابرت باید در حد فرمانده جنگ بودن میموند . پادشاهی منصب مناسبی براش نبود وگرنه آدم خوبی بود ( با وجود موجودی مثل سرسی ، هر کس جای رابرت بود ترجیح میداد جای دیگه دنبال خوشی هاش باشه ) .

فقط این ایراد نیست که بهش وارده کی می گه اون طالم نبود خیلی هم ظالم بود چه کسی یه نوزاد رو می کشه که اون دست به قتلشون زد. رابرت هیچ بیشتر از کوه نیست اون وقتی با لیانا نامزد بود و عاشقشم بود بازم حروم زاده تولید می کرد اون مرد کلا فاسد بود. رابرت این قدر نفرت درون خودش داشت که مشکلش اصلا ریگار یا ایریس نبود اون دنبال ملکه و بچه هاشم رفت شاهزاده دورن رو و دختر کوچیک و چسر خردسالشم کشت و این اتفاق نبود اون می خواست که اونا بمیرن وجودش از نفرت انباشته بود انگار فقط دنبال بهانه ای بود تا این همه کشتار راه بندازه اون عاشق جنگ بود و کشتن این اصلا ادم خوبی رو در ذهن ادم منعکس نمی کنه. ادارد خیلی ازش ایراد می گرفت اما نمی دونم چه جوری بعنوان یه دوست تحملش می کرد از اول. بعدم داشتن لیانا یه جور عقده شده بود براش فکر کنم خودش می دونست دوسش نداره یا یه چیزایی لابد از عشق بین اون و ریگار می دونست در هر صورت در مورد لیانا عقده داشت این کاملا از تمام رفتارش مشخصه.

پ ن : بین این هفت خاندان ، های گاردنی ها و لنیستر ها بیشتر از بقیه به پادشاهی برازنده هستن ، هرچند لنیستر ها علاوه بر برازندگی وحشیگری ، خباثت و کمبود شرافت رو هم دارا هستن . ارن ها هم تقریبا نقش ماست رو بازی میکنن ، حتی اندازه جزایر پایک هم تاثیر گذار نیستن . نظرتون در مورد این خاندان ها چیه ؟!

یه سوال تو کتاب 2 رو هنوز تموم نکردی نه؟ این طور به نظر میاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

به نظرم به اعمال رابرت خیلی جهت دار نگاه میکنی ، اگه رابرت زنده میموند و جریانات زنش زندگیش رو تحدید نمیکرد ، چه کسی بزرگترین خطر براش محسوب میشد ؟! مسلما دنی ! چون هم وارث بر حقه و هم اژدها داره ، رابرت نباید از خاندان تارگرین کسی رو باقی میذاشت ، تا کسی نباشه که بخواد انتقام بگیره . تو جنگ که حلوا سرو نمیشه ، رابرت هم به تنهایی این اعمال رو انجام نداد ، تو فتح بارنداز پادشاه لنیستر ها پیش قدم و بیشترین سهم رو در جنایات داشتند ، ناجوانمردیه همه اعمال ارتش متحدین رو به رابرت وصله کرد . من نمیدونم چطور میگی رابرت نسبت به لیانا عقده داشت ! ما که هنوز مطمعن نیستیم که لیانا عاشق ریگار بوده ، کلمه عاشق شکست خورده بیشتر برازنده رابرت هستش تا عقده ای !

چرا استارک ها و لنیستر ها انقدر از هم بدشون میاد ؟! منظورم قبل از اتفاقات دوران پادشاهی رابرته ، موضع گیری ادارد و جیمی نسبت به هم رو حتی میشه از روز فتح بارنداز دید ، این دو خاندان قبلا با هم موضوع و تقابلی داشتند ؟!

چرا تموم کردم ، دو فصل از کتاب سه رو که ترجمه شده بود هم خوندم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph

حالا نظر هر کسیه دیگه.....

چرا استارک ها و لنیستر ها انقدر از هم بدشون میاد ؟! منظورم قبل از اتفاقات دوران پادشاهی رابرته ، موضع گیری ادارد و جیمی نسبت به هم رو حتی میشه از روز فتح بارنداز دید ، این دو خاندان قبلا با هم موضوع و تقابلی داشتند ؟!

از لحاظ فلسفی با هم کنار نمیان لنیستر ها بدون دلیل به شاه ایریس خیانت کردن این به نظر ادارد بسیار نفرت انگیزه. چون شاه بدی به لنیسترها نکرده بود و جیمی قسم خورده بود که از شاه در هر شرایطی دفاع کنه و خودت نظر ادارد رو راجع به سوگند شکنان می دونی: اونا قابل اعتماد نیستن و شرافت ندارند و باید بمیرن. این چیزیه که ادارد در مورد جیمی فکرمی کرد. این برای اونایی که شرافت مند زندگی می کنن خیلی مهمه چون خاندان های مثل دورنی ها و تریل ها که تا اخر پشت شاه موندن اصلا بده نشدن چون به وظیفه شون عمل می کردن و این قابل درک و احترامه اما لنیستر ها فقط طرف پیروز رو انتخاب کردند. اونا همیشه این رفتار و داشتن و در ضمن یه جنوبی ان. همون طور که جنوبی ها با شمالی ها حال نمی کنن و به نظر نون به نرخ روز خورایی مثل لنیستر ها و کفتارهایی مثل لرد تایوین شرافت بازی استارک ها مسخره است بعد هم از قبل از اگان فاتح همه پادشاهی ها تقریبا یه دشمنی با هم داشتم مگر با ازدواج یا دوستی شخصی حلش می کردن و نه ازدواجی بین اینها صورت گرفته و نه دوستی. دوستی که کلا محاله

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

اعمال شنیع تارگرین ها نشون میده که اونا ارزش های اخلاقی کمی دارن پس باید با احتیاط بهشون نگاه کرد. اونها قدرت مقابله با آتیش رو داشتن،نه؟

راستی توی کتاب به روابط شاهزاده گل ها ورنلی به این شکل اشاره نشده و فکر کنم به خاطر خود این شبکه(اچ بی او) که متخصص چپوندن این جور چیزا تو فیلم هاس این به فیلم اضافه شده

منظور من از تقابل ،تقابل خیر وشر نیست بلکه تقابل قدرت هاست مثلابین بالروگ وویچ کینگ کدوم قوی تره یا بین شیر وببر واز این قبیل و به نظرم در آخر تقابلی بین دنریس و جان صورت میگیره

در مورد احتلاف لنیستر و استارک ها:

اگر به نماد دو خاندان نگاه کنی و اون رو شخصیت هر خاندان فرض کنی میبینی که خاندان لنیستر ها طالب سلطه بر دیگران وفرمانروایین ولی در حال حاضر به نظر میرسه که زیر سلطه یه پادشاه دیگرند و هیچوقت فرمانروای هقت پادشاهی نبودن بنابراین رو به بازی کثیف میارن ولی استارک ها با طبع سرکش ولی وفادارشون حاضر به تبعیت از لنیستر ها نیستن

اتفاق خوب برای من اینه که کل خاندان لنیسترها مورد تجاوز قرار بگیرن وراب سر دنریس واژدهاهاش رو از تن جدا کنه

به آگارواین:

با حرف آرون در مورد پایان داستان هم موافقم

ویرایش شده در توسط Mou

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...